نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

سوره مبارکه نحل/ 36

 

وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ (36)

 

۹۸/۱۲/۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j14

نظرات  (۱۹)

۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۲۸ محمدجعفر مصلحی

 

 
اشاره:

آنچه را که در پی می‌خوانید، ویراستی از مقاله‌ی «سیره‌ی تفسیری مرحوم علا‌مه طباطبایی» است که به قلم آیت‌اللّه جوادی آملی به رشته‌ی تحریر درآمده‌است.

اکنون درباره‌ی ویژگی‌های ممتاز تفسیر المیزان - که شناسایی تمامی آیات قرآن به منظور تفسیر قرآن به قرآن است - به توضیحی کوتاه می‌پردازیم.

آیات توحیدی یا غرر آیات‌

مرحوم علا‌مه(ره) از آیات کلیدی قرآن‌کریم به عنوان «غرر آیات» یاد می‌فرمود؛ درخشش چشم‌گیر آنها نه‌تنها بسیاری از آیات قرآن را توضیح می‌داد،‌بلکه پایه‌ی محکمی برای حل بسیاری ازاحادیث خواهد بود.
میزان شناسایی آیات زیربنایی برای همه‌ی معارفی، که ارقام آنها را در مقدمه‌ی جلد اوّل کتاب قیم المیزان به هفت محور بحثی رسانده‌اند، همانا آیات صریح یا ظاهر معارف توحیدی است.(16) همه‌ی مسایل اسلا‌می، که در قرآن مطرح است، اعم از عقاید و اخلا‌ق و احکام، به توحید خدای سبحان بر می‌گردد.
با استنباط آیات زیربنایی بر محور یاد شده، هر وجه یا احتمالی که در بین وجوه واحتمالا‌ت گوناگون در مورد آیه‌ی مورد بحث، ‌مخالف توحید بود، باطل می‌دانستند؛‌از سوی دیگر هر وجه یا احتمالی که به توحید نزدیک‌تر بود، می‌پذیرفتند.
از این ره‌گذر رابطه‌ی جهان بینی و ایدئولوژی را تحلیل می‌نمودند: هرجهان‌بینی مخصوص، ایدئولوژی ویژه‌ای را به دنبال دارد، زیرا اعتقاد به مادیت هرچه در جهان موجود است، سنّت اجتماعی را طوری تنظیم می‌کند که با لذت‌ها و کمال‌های محسوس و مادی همراه بوده‌است. اعتقاد به بت‌پرستی طوری سنت‌گذاری می‌کند، که بت‌ها را راضی سازد،‌ ولی اعتقاد به خداوند سبحان و قیامت طوری سنّت‌پردازی می‌کند که سعادت دنیا و آخرت را تأمین کند.
بنابراین صورت‌های گوناگون زندگی اجتماعی در اثر اختلا‌ف اصول اعتقادی جوامع بشری می‌باشد: «... فانّ المذهب المختلفه مؤثره فی خصوص السنّن المعمول بها فی المجتمعات... فصور الحیاه` الا‌جتماعیه` تختلف باختلا‌ف الا‌صول الا‌عتقادیه` فی حقیقه` العالم...»(17)

 

از این‌جهت که اصول توحیدی، آیات کلیدی قرآن کریم می‌باشند،‌در مسأله‌ی اخلا‌ق در طی ابطال نسبیت آن به مسلک‌های سه‌گانه‌ی اخلا‌ق می‌پردازند. در ادامه، برجسته‌ترین آنها را مسلکی می‌دانند که سنن اخلا‌قی را برای لقای خداوند سبحان و تحصیل وجه پایدار او تعیین کرده که خود عین توحید است: «... و اما الا‌ن فانّما یرید وجه ربّه ولا‌ هم له فی فضیله` ولا‌ رذیله` و لا‌ شغل له بثناء‌جمیل و ذکر محمود ولا‌التفات له الی دنیا او آخره` او جنّه` او نار و انّما همّه ربه و زاده ذل عبودیته و دلیله حبه....».(18)

چون زیربنای همه‌ی معارف ،‌اخلا‌ق و همچنین اعمال شایسته را توحید دانستند - که همانند اصل ثابت شجره‌ی طیبه می‌باشد که تا آسمان شاخه دارد و همواره میوه می‌دهد - در این‌باره چنین می‌فرماید: «... ان المراد فی الا‌یه` علی ما یعطیه السیاق هو اصل التوحید الذی یتفرع علیه سائر الا‌عتقادات الحقه و ینمو علیه الا‌خلا‌ق الزاکیه و تنشأ منه الا‌عمال الصالحه».(19)

 

از آن نظر که تمام فیض‌ها براساس توحید از خداوند سبحان تنزل می‌یابند و هیچ موجودی نه خود مستقل است، نه به غیر خداوند اعتماد دارد و نه درمحدوده‌ی طبیعت خلا‌صه می‌شود، بلکه هر موجودی ریشه‌ی غیبی دارد،‌آیه‌ای که بر این اصل دلا‌لت دارد و نیز آیه‌ای که بر صیانت قرآن‌کریم از هر گزند تحریفآور دلا‌لت می‌کند، از غرر آیات می‌دانند: «... و من غررالا‌یات القرآنیه المشتمله` علی حقائق جمه` فی السّوره` قوله تعالی: و ان من شیء الا‌عندنا خزائنه...»(20)

 

به استناد آیه‌ی «و ان من شیء الا‌ عندنا خزائنه» نه تنها مسأله‌ی انزال حدید(21) ، پوشاک و پرمرغان(22)، هشت زوج از چهارپایان(23) ومانند آن را از باب تفسیر قرآن به قرآن حل می‌کردند، بلکه مسأله‌ی تنزل وحی،‌فرشته، قرآن، هدایت ملکوتی، که ویژه‌ی امامت است و «ائمه` یهدون بامرن» می‌باشند ونیز مسأله‌ی ایمان عالم ذریه، اخذ میثاق به وحدانیت خدای سبحان، سبق قضا بر قدر، پیوند لوح محو و ثابت با لوح محفوظ و دیگر مسایل الهی را، در پرتو آن، حل می‌نمودند.

 

به همین مناسبت بعضی از آیات سوره‌ی رعد را نیز جزو آیات باهره و نورانی به شمار آوردند،‌در عین آن که سراسر قرآن کریم، نور می‌باشد: «.... و من الحقائق الباهره` المذکوره` فی هذه السوره` ما یتضمنه قوله: «انزل من السماء ماء، و قوله: الا‌ بذکر الله تطمئن القلوب، و قوله: یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب، و قوله: فللّه المکر جمیع».(24)

 

خداوند سبحان نه تنها دارای کمالا‌ت هستی است، بلکه هرگونه کمال وجودی از آن ذات مقدس نشأت می‌گیرد و هرگونه کمالی که آمیخته با تناهی و نقص باشد، از حضرتش مسلوب است. تنهاکمالا‌ت نامحدود هستی عین خداوند عالم است. هر اسمی دلا‌لت بر یکی از آن کمالا‌ت می‌کند و راه ارتباطی خلق با خالق است. از این‌رو آیه ی «... ایاما تدعوا فله الا‌سماء الحسنی»(25) را از غرر آیات قرآنی دانسته و چنین می فرمایند: «والا‌یه` من غررالا‌یات القرآنیه` تنیر حقیقه` ما یراه القرآن الکریم من توحید الذات و توحید العباده` قبال ما یراه الوثنیه` من توحید الذات و تشریک العباده`».(26)

 

به همین مناسبت درباره‌ی آیه‌ی هشتم از سوره‌ی طه: «الله لا‌اله الا‌هو له الا‌سماء الحسنی»، چنین می‌گویند: «و من غررالا‌یات فی السور قوله تعالی...»(27) آیه‌ی «الله نور السموات والا‌رض...»(28) به‌طور وضوح جریان توحید خداوند سبحان را،‌که ریشه‌ی همه‌ی معارف قرآنی است، بیان می‌نماید. سخن مرحوم استاد در این‌باره آن است: «... و من غررالا‌یات فیها آیه` النور».(29) از این جهت که غبار کثرت در روز ظهور وحدت حقه زایل می‌گردد و در آن‌روز روشن می‌شود که همه‌ی کارها از آن خدای سبحان می‌باشد - که در حقیقت روز ظهور توحید راستین است. از آیه‌ی «یوم لا‌ تملک نفس لنفس شیئاً والا‌مر یومئذ لله»(30) چنین یاد می‌کنند: «... و هی من غررالا‌یات».(31)

 

در تأیید این مطلب، وقتی که از محضر مرحوم استاد علا‌مه پرسیدم: «به چه مناسبت سوره‌ی مبارکه یس قلب قرآن است؟» فرمودند: «همین پرسش را از حضور استادمان، مرحوم آقای قاضی (همان عارف نامور و عالم ربانی)،‌ پرسیدم. ایشان در جواب فرمودند: به مناسبت دو آیه‌ی آخر سوره انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون فسبحان الذی بیده ملکوت کل شیء‌و الیه ترجعون».
مرحوم استاد درباره‌ی این دو آیه چنین می‌فرماید: «و من غرر الا‌یات فیها قوله تعالی: انما امره...»(32) و همچنین آیه‌ی «و ان الی ربک المنتهی.» که هدف نهایی آفرینش و تدبیر آن و قرارگاه کاروان سالا‌ر جهان انسانی، حضرت پیامبراکرم(ص) را خداوند سبحان می‌داند؛‌آیه «و ان لیس للا‌نسان الا‌ ما سعی» که پیوند ضروری عمل با عامل را در قیامت ترسیم می‌کند، از این‌جهت که خطوط کلّی سیر مسافران کوی هستی و همچنین مدار پاداش وکیفر را بیان می‌نمایند، جزو آیات کلیدی به حساب آمده و درباره‌ی آنها چنین می‌فرمایند: «و من غررالا‌یات فیها، ای فی سوره` النجم،‌قوله: و ان الی...»

 

در آیه‌ی «و انّ الی ربّک المنتهی» همه‌ی تدبیرها،‌ایجاد روابط بین اشیا و پرورش آنها فقط به خداوند سبحان منتهی خواهد شد. بنابراین در تأیید آن فرمودند:‌«... و الا‌یه` تثبت الربوبیه` المطلقه` لله سبحانه...»

 

و چون آیه‌ی «انا کل شیء‌خلقناه بقدر»ناظر به توحید ربوبی و تنظیم هندسی تمام پدیده‌ها می‌باشد،‌در ردیف آیات ریشه‌ای قرآن کریم شمرده شده و درباره‌ی آن چنین مرقوم داشتند: «و من غرر آیاتها ما فی آخرها من آیات القدر».(33)

 

همچنین آیات هفتگانه‌ی پایان سوره‌ی حشر،‌که ترغیب به لقای پروردگار از راه مراقبت و محاسبت در آنها مطرح است و نیز عده‌ای از اسمای حسنای باری‌تعالی که هر کدام مجرای فیض جدا و تجلی علی‌حده باشد،‌ به حساب آیات اصولی آمده و درباره‌ی آنها چنین فرمودند: «و من غررالا‌یات فیها الا‌یات السبع فی آخرها...»(34)

 

همچنین آیه‌ی «ذلک بان‌الله هوالحق و ان ما یدعون من دونه هو الباطل»، که بر انحصار هستی حقیقی در خداوند سبحان دلا‌لت داشته و هرچه به نام آن‌حضرت نباشد باطل است - که محتوای آن توحید کامل است - در عداد آیات کلیدی قرار گرفت. ایشان درباره‌ی آن چنین مرقوم فرمودند:‌«و من غررالا‌یات فیها (فی سوره لقمان) قوله تعالی: ذلک بان الله».(35)

 

خلا‌صه آن که مبداء تمام وجودهای خارجی هستی محض، خداوند سبحان است،‌که بدون آن هست محض،‌چیزی موجود نخواهد شد؛ مبدا‡ تمام وجودی‌های علمی،‌شناخت آن هستی محض است که بدون معرفت او، چیزی شناخته نخواهد شد. از این جهت آیات توحیدی، که بیان کننده‌ی صفات جمال و جلا‌ل آن ذات مقدس می‌باشد و وحدت ذات، مبدا‡ خلق،‌وحدت رب و مدبّر و نیز وحدت معبود را تبیین می‌نماید،‌از غرر آیات به‌شمار آمده و جزو معارف کلیدی قرآن کریم محسوب می‌شوند - که مبدا‡ شناخت سایر آیات می‌باشند،‌و بدون آنها هیچ آیه‌ای فهمیده نمی‌شود. - این بخش از قرآن، عهده دار قواعد کلّی قرآن‌شناسی می‌باشند و با نیل به این قواعدکلّی، ‌دیگر آیات قرآنی روشن می‌گردند.

 

این روش، یعنی از آیات زیربنایی و معارف کلیدی پی به سایر آیات بردن(36) همان سیره‌ی مرضیه‌ی ائمه‌ی اطهار(علیهم السلا‌م) است. مرحوم استاد در این باره می‌فرماید:‌«اگر این سبک سابقه‌دار به نسیان سپرده نمی‌شد و ادامه می‌یافت، بسیاری از اسرار قرآنی آشکار می‌گشت.(37) این اسلوب ویژه،‌(38) همان تفسیر قرآن به قرآن است که از معاجم، فهارس،‌لغات و... خارج خواهد بود».
این روش بهترین مصداق برای آیه «ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلا‌فاً کثیر»(39) می‌باشد که به‌صورت قیاس استثنایی بیان شده‌است؛ یعنی هیچ‌گونه اختلا‌فی سراسر قرآن مجید نیست.

منظور این جمله تنها بیان عقد سلبی قضیه نیست که بین معانی قرآن هیچ اختلا‌فی نمی‌باشد،‌بلکه تبیین عقد اثباتی آن است؛‌یعنی همه‌ی مفاهیم قرآنی منسجم و همآهنگ‌اند و به یکدیگر گرایش دارند؛ هر آیه در محتوای خود،‌ صادق و نسبت به محتوای آیه‌ی دیگر، بدون واسطه یا با واسطه‌ی مصدق می‌باشد. چه این که قرآن ناطق، امیرالمؤمنین(ع)، از آیه‌ی مذکور چنین استفاده می‌فرماید: «... و ذکر ان الکتاب یصدق بعضه بعضاً و انه لا‌اختلا‌ف فیه، فقال سبحانه: ولو کان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلا‌فاً کثیراً؛ و ان القرآن ظاهره انیق و باطنه، عمیق...»(40) یعنی برخی از آیات، مصدق بعض دیگر هستند.

 

بنابراین همه‌ی‌آیات، موافق یکدیگرند و از این جهت سراسر قرآن کریم متشابه و مثانی همدیگرند. چه این که مرحوم علا‌مه چنین می‌فرماید: «... و سمیت الا‌یات القرآنیه مثانی لا‌ن بعضها یوضح حال البعض و یلوی و ینعطف علیه کما یشعر به قوله: کتاباً متشابها مثانی. حیث جمع بین کون الکتاب متشابها یشبه بعض آیاته بعضاً و بین کون آیاته مثانی و فی کلا‌م النبی - صلی‌الله علیه‌وآله - فی صفه` القرآن: یصدق بعضه بعضاً و عن علی - علیه السلا‌م - فیه: و ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض...»(41)

 

شاید جدا نمودن هر آیه از آیات دیگر، ملا‌حظه نکردن در تفسیر آیه‌ی مورد بحث یا تأیید و شاهد مدد نگرفتن، نحوه‌ای از ایجاد تفرقه بین آیات منسجم و متحد قرآن باشد. بازگشت این نوع تجزیه و پراکنده ساختن اعضای پیکر یگانه کلا‌م خدا به آن است و در قرآن به عنوان روشی نکوهیده از بیگانگان، نسبت به قرآن، یاد شده: «... کما انزلنا علی المقتسمین الذین جعلوا القرآن عضین».(42)
اگرچه، طبق روایات، منظور از «عضین» کسانی هستندکه اعضای قرآن را تعضیه و تفرقه نمودند - به بعضی از آنها ایمان آورده‌اند و نسبت به بعض دیگر کفر ورزیدند - و همچنین کسانی که درباره‌ی قرآن نسبت‌های ناروای گوناگون روا داشتند، ولی منقطع نمودن هر آیه از دیگر آیات، که همانند اجزای یک واحد به شمار می‌روند، خود گونه‌ای تعضیه و تفرقه‌ی ناپسند است؛ آیه‌ای که به دیگر آیات انعطاف دارد،‌نمی‌توان بدون گرایش به مفاهیم آیات دیگر تفسیر کرد؛ البته با توجه به اصل یاد شده که گرایش اوّلی شاخه‌های فرعی، به همان ریشه‌های اصیل می‌باشد که در شجره‌ی طوبای قرآن، عبارت از آیات کلیدی و معارف توحیدی می‌باشند.

*: آینه‌ی مهر، ویژه‌ی بیستمین سالگرد و بزرگ‌داشت علا‌مه طباطبایی، سال 1380

پی‌نوشت‌ها:
16. المیزان، ص 11؛
17. المیزان، ج 165، صص 201 و 200؛
18. المیزان، ج 1، ص 379؛
19. المیزان، ج 12، ص 50؛
20. المیزان، ج 12، ص 98؛
21. حدید، 25؛
22. اعراف، 26؛
23. زمر، 6؛
24. المیزان، ج 11، ص 312؛
۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۰۰ محمدجعفر مصلحی

 

#تفسیر نمونه

تفسیر نمونه    ج‏11    221

*** به دنبال اعلام این واقعیت که وظیفه پیامبران تنها ابلاغ آشکار است، آیه بعد اشاره کوتاه و جامعى به وضع دعوت پیامبران کرده، مى‏گوید:" ما در هر امتى رسولى فرستادیم" (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا).

سپس اضافه مى‏کند که محتواى دعوت همه این رسولان این بود" خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید" (أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ‏)

به این ترتیب دعوت به سوى" توحید" و" مبارزه با طاغوت" اساس دعوت تمام پیامبران را تشکیل مى‏داده، و نخستین چیزى بوده است که همه بدون استثناء به آن دعوت مى‏کردند، چرا که اگر پایه‏هاى توحید محکم نشود، و طاغوتها از جوامع انسانى و محیط افکار طرد نگردند، هیچ برنامه اصلاحى قابل پیاده کردن نیست.

" طاغوت"، همانگونه که قبلا نیز گفته‏ایم، صیغه مبالغه از ماده طغیان به معنى متجاوز و متعدى از حد و مرز است، و به هر چیزى که وسیله تجاوز از حد گردد نیز گفته مى‏شود، از این جهت به شیطان، بت، حاکم جبار و ستمگر و مستکبر، و بالآخره مسیرى که به غیر حق منتهى گردد، طاغوت گفته مى‏شود.

اکنون ببینیم نتیجه دعوت انبیا به توحید به کجا رسید، در اینجا قرآن مى‏گوید:

" گروهى از آن امتها کسانى بودند که خدایشان هدایت کرد" (فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ‏).

" و گروهى از آنان ضلالت و گمراهى دامانشان را گرفت" (وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ).

خداوند ظالمان، مسرفان، دروغگویان و مانند آنها را، طبق صریح آیات قرآن، هدایت نمى‏کند، ولى به عکس آنهایى که در راه خدا جهاد و تلاش و کوشش مى‏کنند و آنهایى که دعوت پیامبران را مى‏پذیرند، همه را مشمول الطاف خود قرار داده و در مسیر پر فراز و نشیب تکامل و سیر الى اللَّه هدایتشان مى‏کند، ولى گروه اول را به حال خود وا مى‏گذارد، تا نتیجه اعمالشان دامان آنها را بگیرد و در بیراهه‏ها سرگردان شوند.

آرى سنت خداوند بر این است که نخست اقدام به هدایت تشریعى مى‏کند، یعنى پیامبران را مبعوث مى‏دارد تا هماهنگ با فطرت، مردم را به توحید و نفى طاغوت دعوت کنند، و به دنبال این هدایت تشریعى، هر شخص و گروهى لیاقت و شایستگى از خود نشان داد مشمول لطف او و هدایت تکوینى‏اش مى‏گردد.

جالب توجه اینکه تعبیر آیه فوق در مورد هدایت و ضلالت متفاوت است:

در مورد اول مى‏گوید" گروهى را خدا هدایت کرد" اما در مورد دوم نمى‏گوید" گروهى را خدا گمراه ساخت" بلکه مى‏گوید حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ (گمراهى براى آنها ثابت شد و دامانشان را چسبید!).

این تفاوت در تعبیر ممکن است اشاره به واقعیتى باشد که در آیات دیگر قرآن و بعضى از روایات وارد شده است که خلاصه‏اش چنین است:

در رابطه با مساله هدایت بیشترین سهم مربوط به مقدماتى است که خدا آفریده، عقل داده، فطرت را براى توحید بسیج کرده، پیامبران را فرستاده، آیات تشریعى و تکوینى را ارائه نموده است، تنها یک تصمیم‏گیرى آزادانه از ناحیه بندگان کافى است که آنها را به سر منزل مقصود برساند.

و در پایان آیه براى بیدار کردن گمراهان و تقویت روحیه هدایت یافتگان این دستور عمومى را صادر مى‏کند در روى زمین سیر کنید و آثار گذشتگان را که بر صفحه زمین و در دل خاک نهفته است بررسى نمائید و ببینید سرانجام کار کسانى که آیات خدا را تکذیب کردند به کجا کشید" (فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ‏).

۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۰۱ محمدجعفر مصلحی

#بیانات

 

اسلام یعنی ایمان به خدا و کفر به طاغوت
این که گاهی از بعضی زبان‌ها شنیده می‌شود - که درست است - که ما با نظام مسلطِ بر دنیا چالش داریم و مسئله داریم، یک واقعیت است. طبیعت اسلام این است؛ «فمن یکفر بالطّاغوت و یؤمن باللَّه فقد استمسک بالعروة الوثقی»(۱). این معنای اسلام است. یعنی ایمان باللَّه به تنهایی کافی نیست؛ کفر به طاغوت، مقدمه‌ی صحت و صداقت و قبولی ایمان باللَّه است. کفر به طاغوت یعنی چه؟ یعنی همین نظام‌های سلطه‌ی موجود در دنیا.
این معنایش این نیست که جمهوری اسلامی ایران حالا تفنگ دست گرفته است که راه بیفتد این طرف و آن طرف، با نظام‌های دنیا بجنگد؛ نه، این که خیلی ساده‌لوحانه است. بحث بر سر مطرح شدن یک فکر نو، یک راه نو در مقابل بشر است؛ مثل دعوت انبیاء. دعوت انبیاء همین‌جور است؛ «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه»(۲).
اصل قضیه در دعوت انبیاء، تبلیغ است؛ برسانند. این «رساندن»، راه‌های مختلفی دارد، یکی از بهترین راه‌هایش این است که یک مجموعه‌ی مبتنی بر این تفکر به وجود بیاید و بتواند نشانه‌های بارز این تفکر را در خودش جمع کند و آن را در مقابل جهانیان بر سر دست بلند کند. این کاری که جمهوری اسلامی در صدد است بکند، این است.۱۳۸۷/۰۳/۲۱
بیانات ‌در اولین دیدار با نمایندگان مجلس هشتم‌

۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۰۴ محمدجعفر مصلحی

امروز گرفتاری امّت اسلامی در چیست؟ در تسلّط فرهنگ غربی بر او است، در تسلّط اقتصاد غربی بر او است، در تسلّط سیاست غربی بر او است؛ گرفتاری‌ها اینها است. امروز در بسیاری از کشورهای اسلامی چیزی به نام هویّت اسلامی وجود ندارد؛ بله، مردم مسلمانند، نماز هم میخوانند، روزه هم میگیرند، شاید زکات هم میدهند امّا مجموعه‌ی جامعه، هویّت اسلامی ندارد؛ یعنی یک شخصیّتی، یک حقیقتی قرار گرفته‌ی در مقابل حقیقت کفر و حقیقت طاغوت وجود ندارد. لذا شما می‌بینید آنها دخالت میکنند؛ در فرهنگِ اینها دخالت میکنند، در باورهایشان دخالت میکنند، در اقتصادشان دخالت میکنند، در روابط اجتماعی‌شان دخالت میکنند، سیاستهایشان را در مشت میگیرند. آن‌وقت نتیجه این میشود که چون درون مجتمع اسلامی و امّت اسلامی هویّت واحدی وجود ندارد، دعوا به وجود می‌آید، جنگ به وجود می‌آید، تنافر به وجود می‌آید، عدم تفاهم به وجود می‌آید؛ این[جوری] میشود.

2- متأسّفانه در دنیای اسلام کسانی هستند که به‌جای تمسّک به قرآن، تمسّک به طاغوت میکنند؛ آنهایی که سیاستهای آمریکا را در این منطقه اجرا میکنند و برطبقِ میل و نظر و سیاستهای آمریکا -که طاغوت اعظم آمریکا است، شیطان اکبر آمریکا است-  عمل میکنند، متمسّک به طاغوتند، کفر به طاغوت ندارند. شرط اوّل: فَمَن یَکفُر بِالطّاغوتِ وَ یُؤمِن بِاللهِ؛ کفر به طاغوت باید [باشد].

 اینکه ملّت ایران در مقابل زیاده‌خواهی و زیاده‌گویی آمریکا ایستاده است، این نقطه‌ی اصلیِ اقتدارِ ملّت ایران است. ما امروز ملّت مقتدری هستیم. مسئله‌ی اسلام در ایران با مسئله‌ی فلان شخصیّت دینی یا فلان شخصیّت سیاسی فرق میکند؛ ما یک دولتیم؛ دولتی که امکانات دارد، یک ملّت هشتادمیلیونی دارد، سلاح دارد، اقتصاد دارد، سیاست دارد، علم دارد؛ امروز جمهوری اسلامی این است. دشمن از اسلام مقتدر میترسد، دشمن از اسلام شجاع میترسد؛ از جمهوری اسلامی به این جهت میترسند و به این جهت حمله میکنند؛ حمله‌ی آنها به ما از ترس آنها است، چون میترسند و میدانند که مواضع جمهوری اسلامی در دنیا مواضع اثرگذاری است؛

3-یکی از خصوصیّات حیات طیّبه و خصوصیّات این انقلاب که در قرآن به آن تصریح شده، ایمان بالله و کفر به طاغوت است: فَمَن یَکفُر بِالطّاغوتِ وَ یُؤمِن بِاللهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی‌.(۱۰) «عروةالوثقی‌» یعنی شما مثلاً از یک جای خطرناکی، لغزش‌گاهی دارید عبور میکنید، یک ریسمان، یک چیزی هست که دستتان را میگیرید که نخورید زمین، لیز نخورید، پرت نشوید پایین؛ به این میگویند «عروةالوثقی‌». اگر ایمان بالله و کفر به طاغوت داشته باشید، این «عروةالوثقی‌» است. این هر دو با همدیگر است: ایمان بالله، کفر به طاغوت؛ این دو را از هم تفکیک نباید کرد. باز اینجا من اشاره کنم که ایمان بالله را از مردم بسختی میشود گرفت؛ تکیه‌ی تبلیغات دشمنان، روی کفر به طاغوت است؛ کفر به طاغوت را ضعیف کنند بتدریج، این بخش از قضیّه را از دست مردم بگیرند خب بله، ایمان بالله هم داشته باشید، ایمان به طاغوت هم داشته باشید. این نمیشود؛ ایمان بالله با کفر به طاغوت، با هم همدوشند.

 ایدئولوژی‌زدایی یکی از حرفهای رایج [است.] حالا چند سالی بود، بعد یک چند سالی تعطیل شد، باز دوباره حالا شروع کرده‌اند. از دیپلماسی ایدئولوژی‌زدایی کنیم؛ از سیاست داخلی [ایدئولوژی‌زدایی کنیم‌]؛ نه، این درست ضدّ حق است، ضدّ حقیقت است؛ معنایش این است که اصول و مبانی انقلاب و اسلام را در سیاست داخلی و خارجی دخالت ندهیم. چطور دخالت ندهیم؟ اصلاً این سیاستها باید براساس این مبانی به‌وجود بیاید؛ در همه‌ی زمینه‌ها این‌جور است. ملاحظه کنید، این نکته‌ی ظریفی است؛ علم، یعنی رفتن به سمت یک واقعیّت، یک واقعیّتی را کشف کردن و آن را دانستن. البتّه در این زمینه ایدئولوژی معنی ندارد امّا اینکه ما دنبال کدام واقعیّت برویم، دنبال کدام واقعیّت نرویم؛ اینجا فکر و عقیده و ایدئولوژی -به قول فرنگی‌مآب‌ها- دخالت دارد. ما دنبال این علم نمیخواهیم برویم؛ این علم، علم مضرّ است. این علم را انتخاب میکنیم، چون علم نافع است؛ علم نافع داریم، علم مضر داریم. بنابراین حتّی در قضیّه‌ی علم هم تفکّر، اعتقاد، عقیده و به تعبیر فرنگی‌مآب‌ها ایدئولوژی، مؤثّر است.

4-یه‌ی شریفه‌ی قرآن می‌فرماید: «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن باللَّه فقداستمسک بالعروة الوثقی». این، اعتصام به حبل‌اللَّه را برای ما معنا می‌کند. تمسک به حبل‌اللَّه چگونه است؟ با ایمان باللَّه و کفر به طاغوت.
امروز طاغوت اعظم در دنیا، رژیم ایالات متحده امریکاست؛ زیرا صهیونیسم را او به وجود آورده است و آن را تأیید می‌کند. امریکا جانشین طاغوت اعظم قبلی یعنی انگلیس است. امروز تجاوز رژیم ایالات متحده و همفکرانش و همکارانش، دنیای اسلام را در وضعیت دشواری قرار داده است و دنیای اسلام در پیشرفت خود، در موضعگیری خود، در ترقی مادی و معنوی خود، زیر فشار امریکا و همکاران و همفکران اوست.
در بسیاری از بخشهای امت اسلامی ایمان باللَّه هست؛ اما کفر به طاغوت نیست. کفر به طاغوت لازم است. بدون کفر به طاغوت،تمسک به عروه‌ی وثقای الهی امکانپذیر نیست. ما کشورها و دولتها و ملتها را به این که به جنگ با امریکا بشتابند، دعوت نمی‌کنیم؛ ما دعوت می‌کنیم که تسلیم امریکا نشوند.

 

۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۰۵ محمدجعفر مصلحی

#بیانات

در وسط جنگ(حضرت علی ع با دشمنان ) در آن بحبوحه‌ی رزم که هر رزمنده و هر سربازی همّتش این است ببیند چطور می‌تواند حمله کند و چطور می‌تواند از خودش دفاع نماید، یک نفر نزد امیرالمؤمنین آمد و مسأله‌ای راجع به توحید پرسید. گفت در «قل هواللَّه احد» (۱) این کلمه‌ی «احد» یعنی چه؟ حالا این یک مسأله‌ی اصلی هم نیست. از اصل وجود خدا سؤال نکرد؛ یک مسأله‌ی فرعی را سؤال کرد. دوروبریهای امیرالمؤمنین آمدند جلو که مرد حسابی، حالا وقت این سؤالهاست!؟ حضرت فرمود: «نه؛ بگذارید جوابش را بدهم. ما برای همین می‌جنگیم.» یعنی جنگِ امیرالمؤمنین، سیاستِ امیرالمؤمنین، جبهه‌بندیِ امیرالمؤمنین، خون دلهای امیرالمؤمنین و همه‌ی خطوط اصلی‌ای که در حکومت خود انتخاب می‌کند، برای این است که دین خدا اقامه شود. این یک شاخصه است. اگر در نظام اسلامی و در جمهوری اسلامی که به نام حکومت علوی خود را معرّفی می‌کند، اقامه‌ی دین خدا هدف نباشد؛ مردم به دین خدا عمل بکنند یا نکنند؛ اعتقاد داشته باشند یا نداشته باشند؛ اقامه‌ی حقّ الهی بشود یا نشود و بگوییم به ما چه ربطی دارد - اگر این طور باشد - این حکومت علوی نیست. اقامه‌ی دین الهی، اوّلین شاخصه است و این مادرِ همه‌ی خصوصیّات دیگرِ زندگی امیرالمؤمنین و حکومت امیرالمؤمنین است. عدالت او هم ناشی از این است. مردم‌سالاری و رعایت مردم در زندگی امیرالمؤمنین هم مربوط به همین است.

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3144

۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۰۷ محمدجعفر مصلحی

#نظر شخصی
درصورت پذیرش ولایت طاغوت دیگر هیچ عملی به کار انسان نمی آید چرا که کارکرد اصلی خود را از دست داده است و مثل این میماند که شخص در حقیقت عملی انجام نداده است.
برای مثال نماز خاصیت دور کردن منکر و فحشا را دارد که بارزترین مورد آن طاغوت است ولی میبینیم که خیلی ها نماز میخوانند در حالیکه ولایت طاغوت را نیز دارند. نماز عید امام رضا علیه السلام آنچنان با هیبت و عظمت آغاز شد که حکومت ظالم بر خود لرزید و فهمید که اگر این نماز به پایان برسد حکومتِ بنى‏عبّاس نیز به پایان خواهد رسید. لذا مأمون دستور داد که امام را از وسط راه بازگرداندند. نمازی که درست و بر قاعده باشد این خاصیت را هم دارد.این درحالی است که میبینیم نمازهاى امروز مسلمین اثرى ندارد چرا که به قسمتى از قرآن عمل شده و قسمتى فراموش شده است. زیرا قرآن مى‏فرماید: «وَاقیمُوا الصَّلوةَ وآتُوا الزَّکاةَ وَ اطیعُوا الرّسُولَ» .

عربستان سعودی برای تبیین این موضوع مثال خوبی است. کسانیکه نماز و قرآن و حج و صوم و...  را انجام میدهند ولی ولایت طاغوت را دارند. اینها قطعا جهنمی هستند چرا که در حقیقت انگار هیچ عملی انجام نداده اند.

 

طبق آیه شریفه اجتناب از طاغوت و عبادت خدا قرین هم اند، اگر یکی نباشد دیگری هم نیست

۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۰۸ محمدجعفر مصلحی

#نظر شخصی

فرق اسلام آمریکایى و اسلام ناب محمدى چیست؟ در اسلام آمریکاى‏ «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» نیست یعنى اسلام آمریکایى هواپیماى یک موتوره است اسلام ناب این است‏ «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ یؤمن بالله» (بقره/ 256) مرگ برشاه، درود بر امام. آنها مى گویند نه مرگ بر آمریکا نگو.

 

گفتند چرا روی موشک هایمان مرگ بر آمریکا مینویسیم؟ مگر تبری جزء دین ما نیست؟

 

توجه به یک نکته لازم است که هیچ کس مخالف استفاده ابزاری از طواغیت نیست در حدی که چیزی بدهی و چیزی بگیری. اما اگر این امر بدانجا رسید که او را صاحب دنیا دانستی و همه آمال و آرزویت را با او گره زدی این است که به جهنم میرساند. نه شرقی نه غربی به این معناست.

۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۰۹ محمدجعفر مصلحی

#حدیث

ٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ ع أَنَّهُ قَالَ: أَنْتُمُ الَّذِینَ‏ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ مَنْ‏ أَطَاعَ‏ جَبَّاراً فَقَدْ عَبَدَه‏

بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏23، ص: 362

۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۱۱ محمدجعفر مصلحی

#کلام امام

https://hawzah.net/fa/goharenab/View/71913/%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D9%88-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%86%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B2-%D8%B7%D8%A7%D8%BA%D9%88%D8%AA

 

در نگاه امام خمینی(قده) خداوند به همة انبیای الهی گفته است که به مردم بگویید: «أنِ اعبُدوا اللهَ وَ اجتَنِبوا الطاغوت»؛ [1] از این رو اجتناب از طاغوت، خود یک فعل و یک عمل است. بنابراین، کمال انسان و کمال جامعة انسانی این است که با موانع کمال مبارزه کند؛ چه در درون خودش و چه در بیرون. حتی وقتی ما مبارزة امام خمینی(قده) با نظام سلطة جهانی را می بینیم، متوجه می شویم که آن، هم بُعد اعتقادی دارد؛ چون توحید به ما می گوید که باید با شرک و طاغوت مبارزه کرد؛ هم بُعد قلبی دارد، به خاطر اینﻛﻪ ما اگر می خواهیم به کمال برسیم و انسان کاملی باشیم، باید با موانع کمال مبارزه کنیم؛ هم بُعد فقهی دارد؛ چون فقه به ما می گوید که باید از خدا و رسول و امام معصوم و فقیه جامع شرایط اطاعت کنیم. این است که فکر امام به مثابة یک فکر سیستمی، در درون خودش اجزای تربیت سیستمی را دارد.

 

توجه فراوان امام به حج و انتظارات زیادی که از حج داشتند، به این جهت بود که در حج ظرفیت لازم برای این تربیت جامع را می دیدند.

 

به نظر امام(ره) عمق جنبه های توحیدی و سیاسی حج را جز انبیای عظام و اولیای کرام: و خاصّه عباد الله کس دیگری نمی تواند ادراک کند. این پدرِ توحید و بت شکنِ جهان به ما و همة انسان ها آموخت که قربانی در راه خدا، پیش از آن که جنبة توحیدی و عبادی داشته باشد، جنبه های سیاسی و ارزش های اجتماعی دارد. به ما و همه آموخت که خود و عزیزان خود را فدا کنید و دین خدا را و عدل الهی را برپا نمایید. به همة ما فهماند اینجا محل نشر توحید و نفی شرک است. ابراهیم بت شکن و فرزند عزیزش، بت شکن دیگر، سید انبیا، محمد مصطفی(ص) به بشریت آموختند که بت ها هر چه هست باید شکسته شود و کعبه که امّ القُری است و آنچه از آن بسط پیدا کرده تا آخرین نقطه زمین، تا آخرین روز جهان، باید از لوث بت ها تطهیر گردد؛ بت هر چه باشد و چه بتی بدتر و خطرناکتر از ابرقدرت های زمان ما؟! مگر آن ها بت های بزرگ نیستند که جهانیان را به اطاعت و کرنش و پرستش خود می خوانند، و با زور و زر و تزویر خود را به آنان تحمیل می نمایند؟ کعبه معظّمه یکتا مرکز شکستن این بتهاست.

 

خداوند تعالی به ابراهیم فرمود: ( وَ طَهِّرْ بَیتِی لِلطَّائِفِینَ وَ الْقَائِمِینَ وَ الرُّکعِ السُّجُودِ ) [2]ما باید از آن ها تبعیت کنیم و ندای توحید کلمه و کلمة توحید را از آن مکان مقدس سر دهیم و با فریادها و دعوت ها و تظلم ها و افشاگری ها و اجتماعات زنده و کوبنده در مجمع مسلمانان در مکة مکرّمه بت ها را بشکنیم و شیاطین را، که در رأس آن ها شیطان بزرگ است، در عَقَبات «رَمی» و طرد کنیم تا حج خلیل الله و حبیب الله و ولی الله را به جا آوریم.[3]

 

خداوند متعال فرمود: من مؤمنان را یاری می کنم؛ یعنی اگر ما به خدا ایمان داشته باشیم، نصرت الهی متوجه ما می شود؛ ( إِنَّ اللهَ یدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا )، اما اگر به اسم مسلمان باشیم و از ایمان خبری نباشد، نصرت الهی شامل حال ما نمی شود. بنابراین، لازم است طبق الگوی امام در هر سه حوزة عقل، قلب و ظاهر، ظرفیت های تربیتی حج را فعال کنیم. تربیت عقل باعث می شود اعتقادمان به مبدأ و معاد و به حقانیت راهی که در آن گام بر می داریم محکم شود. تربیت قلبی باعث می شود انسان های آراسته به فضایل باشیم و عمل ما دیگران را به خیر و خوبی دعوت کند.

 

پی نوشت ها

[1] نحل: 36

 

[2] حج: 26

 

[3] صحیفه امام، ج 18، صص 88 ـ 87

۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۱۸ محمدجعفر مصلحی

#متفرقه

حجت الاسلام پناهیان: دشمن در استعمار فرانو با ظاهر قوانین جهانی به جوامع نفوذ می کند

 

دشمن در استعمار فرانو با ظاهر قوانین جهانی به جوامع نفوذ می کند.

پیام پیامبران دو جزء دارد که شامل عبادت الهی و اجتناب از طاغوت می شود.پیامبران تنها به خدا دعوت نمی کنند بلکه اجتناب از طاغوت برنامه مکمل ایشان است، انسان نباید اجازه دهد که طواغیت حکومت را داشته باشند چرا که طاغوت برای حکومت و سلطه از خدا اجازه ندارد و حقوق انسان را پایمال می کند، آیا نیاز نیست که آموزش داده شود تا انسان بداند چگونه اجتناب از طاغوت کند.

شرعا حرام است قردادی بسته شود که جامعه اسلامی را تحت سلطه طواغیت عالم و کفار قرار دهد، یکی از واجبات شرعی این است که این مسائل آموزش داده شود. وی ادامه داد: چرا باید تنها برخی از طلاب مشهور به سخنرانی سیاسی شوند که اجتناب از طاغوت را به انسان آموزش می دهد، مگر بقیه طلبه ها اجتناب از طاغوت را جزء دین نمی دانند؟ محال است که اجتناب از طاغوت را واجب بدانیم و بگوییم که نمی خواهیم روش آن را یاد بگیریم. استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه باید بررسی شود که طاغوت چگونه بر جوامع سلطه پیدا می کند، ابراز داشت: یکی از موضوعاتی که باید یاد بگیریم تا اجتناب از طاغوت تحقق پیدا کند این است که ببینیم طواغیت چگونه مسلط می شوند و نفوذی های خود را تحمیل می کنند.

اگر یاد بگیریم متوجه می شویم که دشمن چگونه نفوذ و سلطه را توجیه می کند. جریان پالرمو و سلطه ای که اجانب می خواهند بر گردش مالی کشور پیدا کنند چیست؟ استعمار قدیم استعماری کهنه بود که با سربازان به کشوری حمله می کردند، بعد از آن استعمار نو توسط نفوذی ها و دیکتاتورهای دست نشانده بود و سپس استعمار فرانو آمد که رهبر انقلاب سال ها پیش به آن اشاره کردند.

شیوه استعمار فرانو این است که قوانینی را وضع می کنند و می گویند اگر می خواهید در جهان زندگی کنید و در جامعه جهانی پذیرفته شوید باید به مقرراتی پایبند باشید.وی اجتناب از طاغوت را نیازمند دانش و آگاهی دانست و اضافه کرد: بصیرت سیاسی و برخی دانش های سیاسی واجب است و برای مقابله با طاغوت باید این بصیرت را دارا باشیم، اگر می بینیم که کشور خوب اداره نمی شود آیا نباید بررسی کنیم که سمت و سوی مملکت به کدام سمت می رود.

چگونه جیب بری حکم دارد، اما اگر کسی با سیاست های غلط نفوذ دلار را بر سرنوشت اقتصادی کشور افزایش داده و قدرت خرید مردم را به یک سوم کاهش دهد حکمی ندارد؟ وی افزود: کسانی که راه سلطه طاغوت را هموار می کنند چه حکمی دارند؟ نفوذی ها و کوتاه آمدن در برابر دشمن زمینه ناامنی را در جامعه فراهم می کند، اینکه برخی از اعضای سابق دولت گفته اند

 

دولت عمدا می خواهد ایجاد نارضایتی کند چه حکم شرعی دارد؟پناهیان با بیان اینکه بحث های سیاسی باید از تعارف خارج شود، اظهار داشت: احکام شرعی موضع گیری سیاسی باید تبیین شود؛ اگر حضرت امام(ره) نسبت کاپیتولاسیون و سلطه طاغوت حساس بود ما امروز نباید به ایجاد سلطه برای طاغوت حساس باشیم؟

اگر عده ای با نفوذ و جاسوسی بخواهند در کشور ایجاد اختلال کنند تکلیف ما چیست؟ نباید شک کرد که دانستن احکام و معارفی که نتیجه آن اجتناب از طاغوت است واجب به شمار می رود، اگر دانش های لازم برای اجتناب از طاغوت داشته باشیم قدر انقلاب و رهبری را خواهیم دانست و خروج نمی کنیم.

استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه اگر آموزش های دینی در بخش اجتناب از طاغوت کامل باشد قدر انقلاب ، امام و رهبری را می دانیم، ابراز داشت: اگر انسان دانش های ذیل اجتناب از طاغوت را داشته باشد ولایت مدار می شود. وی عنوان کرد: یکی از نمایندگان مجلس پشت تریبون می گوید ۴۰سال است که با جهان بد رفتار کرده ایم، دشمن جنگ را آغاز کرد ما بد رفتار کرده ایم؟

۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۳۵ محمدجعفر مصلحی

#متفرقه

#پناهیان

 

رسول خدا(ص) یادآور قدرت‌مندی و سیاست‌ورزی‌

متأسفانه تصویر صحیحی از رسول خدا(ص) ارائه نکرده‌ایم

چرا با نام پیامبر فقط یاد مهربانی‌های او می‌فتیم نه یاد قدرت‌مندی‌ها و سیاست‌ورزی‌ها او؟
___________

1400 سال است طواغیت حاکم بر جوامع اسلامی سعی کرده‌اند طوری از رسول خدا(ص) برای ما حرف زده شود که وقتی نام پیامبر(ص) را می‌شنویم فقط به یاد «مهربانی‌های» او بیفتیم، نه به یاد «قدرت‌مندی‌ها» و «سیاست‌ورزی‌های» او؛ به یاد «اخلاق فردی» او بیفتیم نه به یاد «اخلاق سیاسی» که ایشان دنبال می‌کردند.

به همین دلیل در بین همۀ ما، حدیث «انّی بُعِثتُ لِاُتَمّمَ مَکارِمَ الاخلاق» بسیار مشهور است، با اینکه این حدیث از سندِ محکمی برخوردار نیست. شاید به این دلیل که توجه به این حدیث می‌تواند غیرسیاسی بودن پیامبر(ص) را القاء کند، این‌همه ترویج شده است.

اگر از اخلاق پیامبر(ص) سخن می‌گوییم، بهتر از هر نکتۀ اخلاقی در سیرۀ پیامبر(ص) این است که اخلاق سیاسی ایشان را تبیین کنیم تا هم از سیاست غفلت نشده باشد و هم به مهمترین نیاز جامعه که «اخلاق سیاسیون» است پرداخته باشیم.

خداوند متعال خودش در قرآن کریم می‌فرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت» (نحل/36) هر پیامبری که فرستادیم برای آن است که به مردم بگوید: «خدا را عبادت کنید و از تبعیت طاغوت اجتناب کنید.» در واقع هر پیغمبری را فرستادیم، دو هدف داشته است-که این دو هدف دو روی یک سکه هستند- یکی عبادت خدا و دیگری درگیری با طاغوت است که وارد شدن به مقولۀ قدرت است. تمام درگیری‌های انبیاء الهی بر سرِ مسائل سیاسی و به‌خاطر درگیر شدن با قدرت‌طلبان بوده است.


اینکه پیامبر اکرم(ص) به دنبال به دست گرفتن قدرت بودند، به این دلیل بود که بدون قدرت، نجات بشر امکان ندارد. و همان اخلاق و معنویات، زیر سایۀ قدرت است که امکان ترویج پیدا می‌کند. روشن است اینکه پیامبر به دنبال به دست گرفتن قدرت بودند به این دلیل نبود که بخواهند با اعمال قدرت، کسی را با زور هدایت کنند، بلکه این قدرت‌طلب‌ها هستند که با انواع زورگویی‌ها و فریبکاری‌ها موجب اغفال مردم و مانع رشد انسان‌ها شده و آنها را فاسد می‌کنند.


رسول خدا(ص) یک سیاستمدار بزرگ بود و اولین اقدامش پس از بیعت مردم مدینه و قبل از هجرت، تعیین مسئولان مدینه بود؛ درحالیکه هنوز بسیاری از مردم مدینه مسلمان نشده بودند.

ما باید برای تبلیغات دینی در جامعۀ خودمان متأسف باشیم که تاکنون تصویر دقیق و صحیحی از رسول خدا(ص) به جامعه ارائه نشده‌ است.

۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۴۹ محمدجعفر مصلحی
۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۵۰ محمدجعفر مصلحی
۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۵۱ محمدجعفر مصلحی
۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۵۳ محمدجعفر مصلحی
۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۸:۱۷ محمدجعفر مصلحی

#بیانات

آزادیِ اسلامی یعنی آزادی از عبودیت غیر خدا


ریشه‌ی آزادی در فرهنگ اسلامی، جهان‌بینی توحیدی است. اصل توحید با اعماق معانی ظریف و دقیقی که دارد، آزاد بودن انسان را تضمین میکند؛ یعنی هر کسی که معتقد به وحدانیت خداست و توحید را قبول دارد، باید انسان را آزاد بگذارد. لذا شما می‌بینید در دعوت انبیا در سوره‌های مختلف قرآن، در سوره‌ی انبیا، در سوره‌ی اعراف، در چند سوره که از پیغمبران مختلف حرف میزند، مثلاً میگوید: «و الی عاد اخاهم هودا قال یا قوم اعبدوا اللّه»؛(۱) اول آنها را از خدا میترساند و دنبال سرِ او اطاعت از خدا و اطاعت از خودش را که نماینده‌ی خداست، به مردم پیشنهاد میکند و مطرح میکند. تمام پیغمبران اولین حرفشان عبارت بوده از اینکه از خدا اطاعت کنید و از طاغوت، از کسانی که غیر خدا هستند و میخواهند انسان را اسیر کنند و برده کنند، اجتناب کنید؛ «ان اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطّاغوت»،(۲) در قرآن با همین لفظ و این مفهوم مکرر ذکر شده. بنابراین آزادی اسلامی متکی بر توحید است. این همان بحثی است که عرض کردم دامنه‌ی بسیار وسیعی دارد و خود ما، خود بنده در بحثهای توحیدی در سالهای گذشته، وقتی که اینجاها را و این موضوع را میخواستیم بحث کنیم، ساعتهای متمادی و روزهای متمادی آیات و مفاهیم قرآن و حدیث را در اینجا ذکر میکردیم؛ واقعاً یک دریائی از معارف اسلامی است. اینجا من به طور خلاصه و مجمل عرض میکنم که روح توحید عبارت است از اینکه عبودیت غیر خدا باید نفی بشود. یعنی توحید در هر دینی و در دعوت هر پیغمبری معنایش این است که انسان باید از غیر خدا - چه آن غیر خدا یک شخص باشد، مثل فرعونی، نمرودی؛ چه غیر خدا یک تشکیلات و یک نظام باشد، یک نظام غیر الهی؛ چه غیر خدا یک شی‌ء باشد؛ چه غیر خدا هوی‌ها و هوسهای خود او باشد؛ چه غیر خدا عادتها و سنتهای رایج غیر الهی باشد - و از هرچه غیر خداست، اطاعت و عبادت نکند و فقط از خدای متعال اطاعت کند. اطاعت از خدا به این معناست که احکام الهی را عمل کند؛ نظامی را که الهی است و متکی بر تفکر الهی است، قبول کند؛ رهبر و زمامداری را که ارزشهای الهی را دارد، رهبر و زمامدار بداند، از او اطاعت کند؛ پیامبری را که از سوی پروردگار می‌آید، واجب‌الاطاعه بداند؛ ولیّ امری را که خدا معین کرده، مورد قبول بداند و اطاعت کند و در همه‌ی حرکات و رفتار در این چهارچوب فقط زندگی کند و از غیر این چهارچوب هیچ اطاعتی نکند؛ فقط بنده‌ی خدا باشد. انسان در جهان‌بینی اسلام آن موجودی است که در او استعدادهای فراوانی نهفته است. این انسان میتواند در میدانهای علم و دانش و کشف رمزها و حقایق خلقت تا بی‌نهایت پیش برود؛ در سیر مراتب معنوی و مراحل روحی میتواند تا بی‌نهایت پیش برود؛ از فرشتگان میتواند بالاتر بزند؛ از لحاظ انواع و اقسام قدرتمندی‌ها میتواند به اوج قله‌ی قدرت برسد. اگر عبودیت خدا کرد، اطاعت خدا کرد، این راه‌ها در مقابل او باز خواهد شد. اگر اطاعت غیر خدا کرد، بالهای او بسته خواهد شد و از پرواز باز خواهد ماند در همه‌ی رشته‌ها؛ حتی علم و دانش هم با توحید در سر راه انسان قرار میگیرد و انسان با او آشنا میشود. شما ببینید مسلمان صدر اسلام که علی‌رغم جهالت حاکم بر آن روز دنیا و شرک حاکم بر آن روز دنیا به توحید گرایش پیدا کرد، آنچنان آزادی و فتوحی پیدا کرد که درهای علم و دانش به روی او باز شد و جلو افتاد و همه‌ی بشریت به دنبال او وارد وادی علم شدند که امروز دنیا و بشریت دانش خودش را مدیون اسلام است و مدیون توحید مسلمانهائی است که اولْ‌بار قدم در وادی دانش گذاشتند. این آزادی اسلامی است. پس ریشه‌ی آزادی در اسلام عبارت است از شخصیت و ارزش ذاتی انسان که بنده‌ی هیچ کس غیر خدا نمیشود و در حقیقت ریشه‌ی آزادی انسان توحید و معرفت خدا و شناخت خداوند است. ریشه‌ی آزادی در اسلام انواع و اقسام آزادی‌های تازه‌ای را برای انسان به بار می‌آورد. دیگر انسان آزاد در فرهنگ اسلامی نمیتواند و حق ندارد از غیر خدا اطاعت کند - که در آن تفاوت سوم با آزادی غربی بعداً این را مشروحتر عرض خواهم کرد - لذا شما می‌بینید انبیا همه و بخصوص اسلام بر روی عبودیت انحصاری پروردگار تکیه کرده. قرآن خطاب به اهل کتاب - یعنی یهود و نصاری - این پیشنهاد را در زمان پیغمبر مطرح میکند: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم»؛ ای اهل کتاب، ای یهود و نصاری، بیائید بر یک کلمه با هم توافق کنید و آن این است که: «ألّا نعبد إلّا اللّه»، به غیر خدا هیچ کسی دیگر را عبادت نکنید. این چیزی است که در ادیان یهود و مسیحیت بوده و در همه‌ی ادیان الهی بوده؛ اسلام هم که پرچمدار این توحید خالص است. بعد به این اکتفا نمیکند، با جمله‌ی دیگری عبودیت خدا را روشنتر میکند: «و لا نشرک به شیئا»؛ هیچ چیزی را - نه فقط هیچ کسی را - شریک خداوند قرار ندهید. یعنی خواستها، هوی‌ها، هوسها، خودخواهی‌ها، خودرأیی‌ها، استبدادها، سنتها، و آداب و عادات غلط جاهلی، هیچ کدام از اینها را ما شریک خدا در عبودیت قرار ندهیم. باز مطلب را در صحنه‌ی زندگی روشنتر و عینی‌تر میکند: «و لا یتّخذ بعضنا بعضا اربابا من دون اللّه»؛(۳) هیچ کدام از ما آن دیگری را پروردگار خودمان و ارباب خودمان و سرور خودمان نگیریم، مگر خدا؛ یعنی فقط سرور همه‌ی ما خدا باشد و بس؛ هیچ انسانی هیچ سرور و بالاسر دیگری غیر از خدا نداشته باشد. این آن شعار اسلام است و منشور جهانی اسلام این است. آزادی‌ای که ما دعوت میکنیم بشریت را به آن، این است. اگر امروز هم بشر بتواند این آزادی را مورد توجه قرار بدهد و عمل بکند، اگر نظامهای فاسد نتوانند بر دوش بشر سنگینی بکنند، اگر انسانهای ظالم و خودکامه در سراسر عالم نتوانند انسانها را اسیر و برده‌ی خودشان بکنند، اگر کمپانی‌های اقتصادی بزرگ دنیا و شرکتهای چند ملیتی و کسانی که به خاطر پول و به خاطر سود میلیونها انسان را در سراسر دنیا حیران و سرگردان و زندانی خودشان کردند، اگر بشر بتواند سنگینی بار اینها را از دوش خودش بردارد، همان آزادی است که اسلام میخواهد. آزادیِ اسلامی یعنی آزادی از غیر خدا و اسلام که انسان را بنده‌ی خدا میداند، این رجحان را بر همه‌ی ادیان و مکاتب دیگر دارد. در بعضی از ادیان انسان فرزند خداست، این فرزند خدا بودن یک تعارف است، فرزند خداست و اسیر هزاران انسان دیگر؛ این چه جور فرزند خدائی است؟ اسلام میگوید انسان بنده‌ی فقط خداست، یعنی بنده‌ی هیچ کس نباش؛ فرزند هر کی میخواهی باش، از کس دیگری اطاعت نکن. جهاد اسلامی اصلاً برای همین است و امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) درباره‌ی جهاد اسلامی میفرماید: «لیخرج النّاس من عبادة العباد الی عبادة اللّه و من طاعة العباد الی طاعة اللّه و من ولایة العباد الی ولایة اللّه»؛(۴) اصلاً جهاد برای این است؛ جهاد برای کشورگشائی نیست، برای فتح سرزمین نیست، برای به دست آوردن غنائم جنگی نیست، جهاد برای این است که انسانها را از بردگی بندگان به عبودیت خدا سوق بدهند؛ از اطاعت و فرمانبری بندگان و نظامهای ساخته‌ی دست بندگان به اطاعت خدا بکشانند؛ از ولایت و حاکمیت و سرپرستی بندگان و انسانهای ضعیف که خودشان برده‌ی هوا و هوس و شهوت و غضب خودشان هستند، انسانها را خارج کنند و به ولایت‌اللّه و سرپرستی خدا ببرند. کدام افتخار برای انسان از این بالاتر است؟ این آن انسان آزاد ایده‌آل است که میتواند ادعا بکند که من آزادم. آن انسانی که ادعا میکند من آزادم، فقط آزادی‌اش در این است که توی خیابان مثل حیوانات جلوی چشم مردم میتواند جفتگیری بکند یا آزادی‌اش در این است که یک صندوقی را آنجا میگذارند و تمام امکانات فهم و شعور او را در دست میگیرند و او را هُل میدهند که برود توی این صندوق به نام یک کسی، یک کارتی، یک ورقه‌ی رأیی بیندازد، آزادی او فقط همین است، اما هزاران اسارت دست و پای او را بسته، این آزاد نیست. این انسان چطور ادعا میکند من آزادم؟ اسارت شغل، اسارت نظامهای فاسد، اسارت هوی‌ و هوس، اسارتهای پلیسی، اسارتهای گوناگون ناشی از فشار قدرتها، اسارت اقتصادی به دست تشکیلاتهای گوناگون اقتصادی دنیا، این ملتهائی که این همه اسارت دارند، چطور میتوانند بگویند ما آزادیم؟ چطور میتوانند ادعا بکنند که آنی که دارند این آزادی است، این چه آزادی است؟ این همان چیزی است که اسلام قبول ندارد. آزادی اسلام، ریشه‌اش آزادی انسان از عبودیت هر آنچه غیر خداست. در حالی که آزادی غربی ریشه‌اش عبارت بود از تمنیات و تمایلات و خواستهای پست انسانی یا همه جور خواست انسانی.۱۳۶۵/۱۰/۱۹

۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۸:۲۰ محمدجعفر مصلحی
تقرب به خدا و اجتناب از طاغوت، دو عنصر اصلی حج


حج در جوهر و ذات خود دارای دو عنصر اصلی است: تقرب به خدا در اندیشه و عمل، و اجتناب از طاغوت و شیطان با جسم و جان. همه‌ی اعمال و تروک حج، برای این دو و در جهت آن و تأمین ابزارها و مقدمات آن است، و این در حقیقت خلاصه‌یی از اسلام و همه‌ی دعوتهای الهی نیز هست که: «و لقد بعثنا فی کلّ امّة رسولاً ان اعبدوا اللَّه و اجتنبوا الطاغوت.»(۱) در آیات حج تعبیرات: «حنفاءللَّه غیرمشرکین به»(۲)، یا «فإلَهکم إلَه واحد فَلَه أسلموا(۳)، یا: فاذا قضیتم مناسککم فاذکروا اللَّه کذکرکم ابائکم او اشدّ ذکرا»(۴) و امثال آن ناظر به همین دو عنصر اصلی است.
تقرّب به خدا، ذکر و نماز و تسلیم و احرام و به خود و خدا اندیشیدن و سعی و صفا را می‌طلبد و در نهایت زاد و توشه‌ی تقوا را در کوله‌بار حاجی می‌گذارد: «و تزوّدوا فإنّ خیر الزاد التقوی و اتّقون یا أولی الالباب»(۵)
و اجتناب از شیطان و طاغوت، دل کندن از شهوات و هوسهای خوار کننده و کمک گرفتن از نیروی صبر و اراده‌ی خود و نیز نیروی عظیم امت اسلامی را لازم دارد که همانا در حرکت دستجمعی و همراهی و همدلی و همگامی و هم‌زبانی همگان در طواف وسعی، و وقوف در عرفات و مشعر و منی، و هدف گرفتن دستجمعی جمرات شیطان و رمی از همه جا و همه سو به آن و ابراز برائت عمومی از آن، حاصل می‌شود، و در نهایت، گره خوردن دستها و دلها و عزم‌های مسلمین از همه جای امت اسلامی به یکدیگر و احساس قدرت و امنیت در سایه‌ی وحدت را پدید می‌آورد که: و اذ جعلنا البیت مثابة للناس و امنا(۶)۱۳۷۴/۰۲/۱۴

۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۸:۲۱ محمدجعفر مصلحی

#بیانات

دو جهت‌گیری بعثت عبودیت الهی و اجتناب از طاغوت است


در مسئله‌ی مبعث یک نکته‌ای وجود دارد و آن، این است که از ارسال رسل، فرستادن پیامبران -که برای هدایت بشر است- در قرآن مکرّر در مکرّر تعبیر شده است به بعثت، برانگیختن؛ ارسال رسل را در قرآن تعبیر میکند به «بَعث»؛ لَقَد مَنَّ اللهُ عَلَی المُؤمِنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا؛(۱) هُوَالَّذی بَعَثَ فِی الاُمِّیّینَ رَسولًا؛(۲) وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا؛(۳) نکته‌ی مهمّی است: «بَعث» است، برانگیختن است، یک حرکت معمولیِ درس‌آموز نیست. پیغمبری که در جامعه‌ای ظهور میکند، فقط این نیست که آمده تا یک چیزهایی را به مردم یاد بدهد؛ بله، «یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة» هست، «یُزَکّیهِم»(۴) هست امّا همه‌ی اینها در قالب یک بعثت است، در قالب یک حرکت عظیم است. بعثت یعنی برانگیختگی. جهت این برانگیختگی چیست؟ سَمت و سوی این برانگیختگی چیست؟ سَمت و سو عبارت است از همان که در خود قرآن باز مکرّر ذکر شده است: وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت؛ اوّلاً عبودیّت خدا، یعنی چهارچوب حیات را در خدمت اوامر الهی و نواهی الهی قرار دادن؛ و [ثانیاً] اجتناب از طاغوت. طاغوت کیست؟ همه‌ی ظالمان، همه‌ی پادشاهان خبیث، در مثل امروزی همه‌ی رؤسای جمهور مثل اینهایی که امروز در آمریکا و در بعضی از کشورهای دیگر هستند -اینها همان طواغیتند- معنای اجتناب از طواغیت این نیست که دامنت را از آنها دور کن تا آلوده نشوی؛ معنایش این است که یک خطّی در مقابل خطّ توحید و خطّ عبودیّت الهی وجود دارد و آن، خطّ طاغوت است. کفر به طاغوت، همراه و ملازم با ایمان بالله است؛ این، جهت بعثت انبیا است.۱۳۹۸/۰۱/۱۴

۲۰ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۳۶ محمدجعفر مصلحی

#حدیث

 

25- عن خطاب بن مسلمة قال: قال أبو جعفر ع‏ ما بعث الله نبیا قط إلا بولایتنا و البراءة من عدونا، و ذلک قول الله فی کتابه: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا منهم‏ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ- فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ- وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ» بتکذیبهم آل محمد، ثم قال: «فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ- فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ‏»

تفسیر العیاشی ؛ ج‏2 ؛ ص258

 

امام ع آیه را بر حب به اولیاء و بغض به اعداء تطبیق نموده اند.

و در تعابیر مختلفی از ائمه ع، تمام دین همین حب و بغض دانسته شده است.

بنابراین ماهیت تمام ادیان الهی بر پایه همین حب و بغض بوده است و روح تمامی تعالیم انبیاء همین دو است.

 

 

عن ابی جعفر ع : ... هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض‏...

تفسیر فرات الکوفی ؛ ؛ ص430

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی