نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

سوره مبارکه حج - 25 تا 34

 

إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فیهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ (25)

وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بی‏ شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْقائِمینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ (26)

وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلى‏ کُلِّ ضامِرٍ یَأْتینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ (27)

لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فی‏ أَیَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى‏ ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهیمَةِ الْأَنْعامِ فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقیرَ (28)

ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتیقِ (29)

ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْعامُ إِلاَّ ما یُتْلى‏ عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (30)

حُنَفاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکینَ بِهِ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوی بِهِ الرِّیحُ فی‏ مَکانٍ سَحیقٍ (31)

ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ (32)

لَکُمْ فیها مَنافِعُ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّها إِلَى الْبَیْتِ الْعَتیقِ (33)

وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى‏ ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهیمَةِ الْأَنْعامِ فَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتینَ (34)

۰۰/۰۹/۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j17

نظرات  (۲۶)

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۲:۵۵ محسن هداوند میرزایی

#تفسیر

سوره حج آیه 32:افزایش شعور معرفتی و ایمانی جامعه(تقوای قلب در مقابل ظاهر) در اثر برپایی شعائر:

اضافه تقوى به قلوب اشاره است به اینکه حقیقت تقوى و احتراز و اجتناب از غضب خداى تعالى و تورع از محارم او، امرى است معنوى که قائم است به دلها. و منظور از قلب، دل و نفوس است. پس تقوى، قائم به اعمال- که عبارت است از حرکات و سکنات بدنى- نیست، چون حرکات و سکنات در اطاعت و معصیت مشترک است، مثلا دست زدن و لمس کردن بدن جنس مخالف در نکاح و زنا، و همچنین بى‏جان کردن در جنایت و در قصاص، و نیز نماز براى خدا و براى ریا، و امثال اینها از نظر اسکلت ظاهرى یکى است، پس اگر یکى حلال و دیگرى حرام، یکى زشت و دیگرى معروف است، به خاطر همان امر معنوى درونى و تقواى قلبى است، نه خود عمل و نه عناوینى که از افعال انتزاع مى‏شود، مانند احسان و اطاعت و امثال آن.

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏14، ص: 528

 

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۲:۵۶ محسن هداوند میرزایی

#تفسیر

سوره حج آیه 34 :سنت خدا متعال برای هر جامعه ای این است که مناسک خاص داشته باشند

و معنایش این است که: ما در امتهاى گذشته آنهایى که ایمان داشتند، عبادتى با پیشکش قربانى قرار داده بودیم تا آنان نیز نام خدا را بر بهیمه انعام که خدایشان روزى کرده بود ببرند. و خلاصه شما پیروان ابراهیم اولین امتى نیستید که قربانى برایتان مقرر شده بلکه براى قبل از شما هم مقرر شده بود.

 

" فَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا"- یعنى وقتى خداى شما همان خدایى باشد که براى امتهاى گذشته نیز احکام شما را تشریع کرده، پس بدانید که معبود شما و آن امتها یکى است پس اسلام بیاورید، تسلیمش شوید به اینکه عمل خود را خالص و تنها براى او به جا بیاورید، و در قربانیهاى خود به خدایى دیگر تقرب مجویید. بنا بر این، حرف" فاء" در جمله" فالهکم" براى تفریع سبب بر مسبب، و در جمله‏" فَلَهُ أَسْلِمُوا" براى تفریع مسبب بر سبب است.

" وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ"- در این جمله اشاره‏اى است به اینکه هر که براى طخدا در حج خود اسلام و اخلاص داشته باشد او از" مخبتین" است، و آن وقت خود قرآن کریم" مخبتین" را چنین تفسیر فرموده:" الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصَّابِرِینَ عَلى‏ ما أَصابَهُمْ وَ الْمُقِیمِی الصَّلاةِ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ" و انطباق این چند صفتى که در آیه شریفه در تفسیر" اخبات" آمده با کسى که حج خانه خدا را با اسلام و تسلیم به جا مى‏آورد، روشن است چون صفات مذکور عبارت است از: ترس از خدا، صبر، به پا داشتن نماز و انفاق که همه‏اش در حج هست.

 

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۲:۵۸ محسن هداوند میرزایی

 

#تفسیر سوره حج آیه 37: حکمت برپایی مناسک تقوای جامعه است

[حکمت قربانى کردن براى خدا]

" لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوى‏ مِنْکُمْ ..." این جمله به منزله دفع دخل است. به عبارت ساده‏تر: پاسخ از سؤالى است که ممکن است بشود، چون ممکن است ساده‏لوحى توهم کند که خدا از این قربانى استفاده مى‏کند و بهره‏اى از گوشت و یا خون آن عایدش مى‏شود، لذا جواب داد، که: نه، چیزى از این قربانى‏ها و گوشت و خون آنها عاید خدا نمى‏شود، چون خدا منزه است از جسمیت و از هر حاجتى. تنها تقواى شما به او مى‏رسد، آن هم به این معنا که دارندگان تقوى به او تقرب مى‏جویند.

و یا ممکن است کسى که آن طور ساده‏لوح نیست چنین توهم کند که با اینکه خدا منزه از جسمیت و از هر نقص و حاجتى است و از گوشت و خون قربانى‏ها بهره‏اى نمى‏برد دیگر چه معنا دارد که ما حیوانات خود را به نام او قربانى کنیم؟.

لذا جواب داده که مطلب همین طور است، و لیکن این قربانى‏ها اثرى معنوى براى آورنده‏اش دارد و آن صفات و آثار معنوى است که جا دارد که به خدا برسد، به معناى اینکه جا دارد که به سوى خداى تعالى صعود کند و صاحبش را به خدا نزدیک کند آن قدر نزدیک کند که دیگر حجابى بین او و خدا نماند.

" کَذلِکَ سَخَّرَها لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداکُمْ"- ظاهرا مراد از" تکبیر خدا" ذکر او به کبریایى و عظمت باشد که ما را هدایت فرمود. پس مراد از هدایت هم هدایت به اطاعت و عبودیت خود او است. و معناى آیه این است که: خداوند آن حیوان را این چنین براى شما مسخر نمود تا همان تسخیر وسیله هدایت شما به سوى اطاعت و تقرب به سویش شود، شما آن را قربانى کنید و در هنگام قربانى کردن و یاد کبریاء و عظمت او در برابر این هدایت بیفتید.

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏14، ص: 531

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۰۰ محسن هداوند میرزایی
#تفسیر منافع حج و مناسک دینی (هم در دنیا و هم در آخرت است :اسلام دین جامع دنیا و آخرت است

و نیز در کافى به سند خود از ربیع بن خثیم روایت کرده که گفت: امام صادق (ع) را دیدم که داشت پیرامون کعبه طواف مى‏کرد، در حالى که در محملى قرار داشت، چون سخت مریض بود، پس دیدم که هر وقت به رکن یمانى مى‏رسید دستور مى‏داد او را به زمین بگذارند، دست خود از سوراخ محمل بیرون مى‏آورد و آن را به زمین مى‏کشید بعد

مى‏فرمود بلندش کنند.

بعد از آنکه دیدم در هر شوط این کار را تکرار کرد، عرضه داشتم: فدایت شوم یا بن رسول اللَّه! این کار براى شما زحمت زیاد داشت؟ فرمود: من از خداى عز و جل شنیدم که مى‏فرمود:" لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ" پرسیدم منظور منافع دنیا است یا آخرت؟ فرمود: همه‏[1].

 

[1] ( 1) فروع کافى، ج 4، ص 422.

 

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏14، ص: 533

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۰۲ محسن هداوند میرزایی

#تفسیر روایی

و در کتاب عیون از جمله مسائلى که حضرت رضا براى محمد بن سنان و پاسخش به سؤالات او از علل نوشت، یکى علت وجوب حج بوده که امام نوشته است: علت آن رفتن به میهمانى خداى عز و جل و طلب حوایج و بیرون شدن از همه گناهان است و براى این است که از گناهان گذشته تائب شود و نسبت به آینده‏اش تجدید عمل کند. و نیز در حج، انسان موفق به بذل مال مى‏شود. و تنش به زحمت مى‏افتد، و در مقابل اجر مى‏برد. آدمى را از شهوات و لذات باز مى‏دارد، و به وسیله عبادت به درگاه خداى عز و جل نزدیک مى‏شود و آدمى را به خضوع و استکانت و اظهار ذلت در برابر آن درگاه وا مى‏دارد. حج دائما آدمى را دچار سرما و گرما و ایمنى و خوف مى‏کند و آدمى با این حوادث خو مى‏گیرد.

و نتیجه آثارش این است که امید و ترس آدمى همه متوجه خدا مى‏شود. نتیجه دیگرش اینکه قساوت را از قلب و خشونت را از نفس و نسیان را از دل مى‏زداید و امید و ترس از غیر خدا را مى‏برد و حقوق خدایى را تجدید مى‏کند و نفس را از فساد جلو مى‏گیرد. منافع شرقیان را عاید غربیان و ساحلیان را عاید خشکى‏نشینان که به حج آمده‏اند و حتى آنها که نیامده‏اند مى‏سازد چون حج موسم آمد و شد تاجران و وارد کنندگان و فروشندگان

 

و مشتریان و کاسبان و مسکینان است. در حج حوائج محتاجانى که از اطراف و اماکن مى‏آیند و مى‏توانند بیایند بر آورده مى‏شود. اینها همه منافعى است که حج براى بشر دارد[1]

 

[1] ( 3) عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 90.

 

 

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏14، ص: 533

 

 

 

 

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۰۴ محسن هداوند میرزایی

 

#تفسیر

سوره حج آیه 40 :شعائر و مناسک دین اینقدرمهم است که برای برپایی اش اوبین حکم جهاد صادر شده است 

[حکمت تشریع حکم قتال و جهاد:" وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ ..."]

این آیه هر چند که در مقام تعلیل، نسبت به تشریع قتال و جهاد قرار دارد و حاصلش این است که تشریع قتال به منظور حفظ مجتمع دینى از شر دشمنان دین است که مى‏خواهند نور خدا را خاموش کنند، زیرا اگر جهاد نباشد همه معابد دینى و مشاعر الهى ویران گشته عبادات و مناسک از میان مى‏رود، و لیکن در عین حال مراد از دفع خدا مردم را به دست یکدیگر، اعم از مساله جهاد است، چون دفاع مردم از منافع حیاتى خود و حفظ استقامت وضع زندگى، سنتى است فطرى که (چه این آیه بفرماید و چه نفرماید) در میان مردم جریان دارد، هر چند که این سنت فطرى هم منتهى به خداى تعالى مى‏شود. اوست که آدمى را به چنین روشى هدایت کرده، چون مى‏بینیم که انسان را مانند سایر موجودات مجهز به جهاز و ادوات دفاع نموده، تا به آسانى بتواند دشمن مزاحم حقش را دفع دهد، و نیز او را مجهز به فکر کرده، تا با آن به فکر درست کردن وسایل دفع، و سلاحهاى دفاعى بیفتد، تا از خودش و هر شانى از شؤون زندگى‏اش که مایه حیات و یا تکمیل حیات و تمامیت سعادت او است دفاع کند.

چیزى که هست دفاع، با قتال آخرین وسیله دفاع است وقتى به آن متوسل مى‏شوند که راه‏هاى دیگر به نتیجه نرسد، مانند آخرین دواء که همان داغ کردن است وقتى به آن متوسل مى‏شوند که دواهاى دیگر نتیجه ندهد چون در قتال نیز بشر اقدام مى‏کند به اینکه بعضى از اجزاى بدن یا افراد اجتماع از بین بروند، تا بقیه نجات یابند و این سنتى است که در جوامع بشرى جریان دارد، بلکه به انسانها اختصاص نداشته، هر موجودى که به نحوى شخصیت و استقلال دارد این سنت را دارد که احیانا مشقت موقتى را براى راحتى دائمى تحمل کند.

پس مى‏توان گفت که در آیه شریفه به این نکته اشاره شده است که قتال در اسلام از فروعات همان سنتى است فطرى، که در بشر جارى است. چیزى که هست وقتى همین قتال و دفاع را به خدا نسبت دهیم آن وقت‏" دَفْعُ اللَّهِ" مى‏شود و مى‏گوییم: خداوند به خاطر حفظ دینش از خطر انقراض بعضى از مردم را به دست بعضى دفع مى‏کند.

و اگر تنها معابد را نام برده با این که اگر این دفاع نباشد اصل دین باقى نمى‏ماند تا چه رسد به معابد آن؟ بدین جهت است که معابد مظاهر دین و شعائر و نشانه‏هاى دین است که مردم به وسیله آن به یاد دین مى‏افتند، و در آنها نشسته احکام دین را مى‏آموزند و صورت دین را در اذهان مردم حفظ مى‏کنند.

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏14، ص: 546

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۰۶ محسن هداوند میرزایی

 

#تفسیر

سوره حج آیه 42:نشانه ی مومنین برپایی شعائر دین است

 [آیه:" الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ ..." ناظر بر عموم مؤمنین است و اذن قتال مختص به مهاجران صدر اسلام نیست‏]

" الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ ..." این آیه توصیف دیگرى است از مؤمنین که در اول آیات نامشان را برد البته این توصیف توصیف مجموع است از جهت مجموعیت و به عبارت ساده‏تر: توصیف نوع مؤمنین است و کار به فرد فرد آنان ندارد چون ممکن است فردى از آنان واجد این اوصاف نباشد.

و مراد از" تمکین آنان در زمین" این است که ایشان را در زمین نیرومند کند، به طورى که هر کارى را که بخواهند بتوانند انجام دهند، و هیچ مانعى یا مزاحمى نتواند سد راه آنان شود.

در توصیف آنان مى‏فرماید: یکى از صفات ایشان این است که اگر در زمین تمکنى پیدا کنند و در اختیار هر قسم زندگى که بخواهند حریتى داده شوند، در میان همه انواع و انحاء زندگى یک زندگى صالح را اختیار مى‏کنند و جامعه‏اى صالح به وجود مى‏آورند که در آن جامعه نماز به پا داشته، و زکات داده مى‏شود، امر به معروف و نهى از منکر انجام مى‏گیرد.

و اگر از میان همه جهات عبادى، نماز و از میان همه جهات مالى، زکات را نام برد، بدین جهت است که این دو در باب خود (عبادات) عمده هستند.

و وقتى صفت مؤمنین مذکور در صدر آیات این باشد، و مراد از این صفت نیز آن باشد که در صورت داشتن قدرت و اختیار، اجتماعى صالح به وجود مى‏آورند، و از سوى دیگر حکم جهاد هم مخصوص به یک طایفه معینى نباشد نتیجه مى‏گیریم که پس مراد از" مؤمنین"عموم مؤمنین آن روز، بلکه عامه مسلمین تا روز قیامت است، و این خصیصه و طبع هر مسلمانى است، هر چند که قرنها بعد به وجود آید. پس طبع مسلمان از آن جهت که مسلمان است صلاح و سداد است هر چند که احیانا بر خلاف طبعش کارى بر خلاف صلاح انجام دهد.

بنا بر این، دیگر نباید توهم کرد که مراد از این صفت، صفت خصوص مهاجرین زمان رسول خدا (ص) است، حال چه این آیات را مکى بدانیم، و چه مدنى گو اینکه مساله اخراج از دیار و مظلومیت، مخصوص آنان است، زیرا مساله اخراج از وطن و مظلومیت، سوژه بحث است، و خلاصه، مورد مخصص نیست، چون مخصص بودن مورد با عموم موصوفین در صدر آیات و عمومیت حکم جهاد منافات دارد.

 

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏14، ص: 547

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۰۷ محسن هداوند میرزایی

 

#تفسیر

سوره مائده آیه 3: برتری شریعت و شعائر اسلام نسبت به دیگر ملل وشرائع  و اینکه در  نقطه ی اعتدال بین شرایع دیگر ایستاده است :

در این معنا هیچ شکى نیست که انسان مانند سایر حیوانات و گیاهان مجهز به جهاز گوارش است، یعنى دستگاهى دارد که اجزایى از مواد عالم را به خود جذب مى‏کند، به آن مقدارى که بتواند در آن عمل کند، و آن را جزء بدن خود سازد، و به این وسیله بقاى خود را حفظ نماید، پس بنا بر این براى اینگونه موجودات هیچ مانعى طبیعى وجود ندارد از اینکه هر غذایى که براى او قابل هضم و مفید باشد بخورد، تنها مانعى که از نظر طبع تصور دارد این است که آن غذا براى آن موجودات ضرر داشته باشد، و یا مورد تنفر آنها باشد.

اما متضرر شدن مثل اینکه در یابد که فلان چیز خوردنى براى بدن او ضرر دارد، و نظام جسمى او را بر هم مى‏زند، براى اینکه مسموم است و یا خودش سم است، در چنین مواردى انسان و حیوان و نبات از خوردن امتناع مى‏ورزد و یا مثل اینکه در یابد که خوردن فلان چیز براى روح او ضرر دارد، مثل چیزهایى که در ادیان و شرایع مختلفه الهى تحریم شده، و امتناع از خوردن اینگونه چیزها امتناع به حسب طبع نیست، بلکه امتناع فکرى است.

و اما تنفر عبارت است از اینکه انسان یا هر جاندار دیگر چیزى را پلید بداند، و در نتیجه طبع او از نزدیکى به آن امتناع بورزد، مثل اینکه یک انسانى نجاست خود را بخورد که چنین چیزى نمى‏شود، زیرا انسان نجاست خود را پلید مى‏داند، و از نزدیکى به آن نفرت دارد، بله‏گاهى انسانهاى دیوانه و یا کودک دیده شده‏اند که نجاست خود را بخورند، گاهى هم مى‏شود که تنفر انسان از خوردن چیزى به حسب طبع نباشد، بلکه این امتناعش مستند باشد به عواملى اعتقادى، چون مذهب و یا عادت قومى، و سنت‏هاى مختلفه‏اى که در مجتمعات گوناگون رائج است، مثلا مسلمانان از گوشت خوک نفرت دارند، و نصارا آن را خوراکى مطبوع و پاکیزه مى‏دانند، و در مقابل این دو امت، ملل غربى هستند، که بسیارى از حیوانات- از قبیل قورباغه و خرچنگ و موش و امثال آن را با میل و رغبت مى‏خورند، در حالى که ملل مشرق زمین آنها را پلید مى‏شمارند، این قسم از امتناع، امتناع بر حسب طبع اولى نیست، بلکه بر حسب طبع ثانوى و قریحه‏اى است کسبى.

پس روشن شد که انسان در تغذى به گوشت‏ها طرق مختلفه‏اى دارند، طرقى بسیار که از نقطه امتناع شروع و به نقطه آزادى مطلق در عرضى عریض ختم مى‏شود، هر چه را که مباح و گوارا مى‏داند دلیلش طبع او است، و آنچه را که حرام و ناگوار مى‏داند دلیلش یا فکر او است یا طبع ثانوى او.

در سنت بودا خوردن تمامى گوشت‏ها تحریم شده، و پیروان این سنت هیچ حیوانى را حلال گوشت نمى‏دانند، و این طرف تفریط در مساله خوردن گوشت است، و طرف افراط آن را وحشى‏هاى آفریقا (و بعض متمدنین اروپا و غرب) پیش گرفته‏اند، که از خوردن هیچ گوشتى حتى گوشت انسان امتناع ندارند.

اما عرب در دوران جاهلیت گوشت چهارپایان و سایر حیوانات از قبیل موش و قورباغه را مى‏خورد، چهارپایان را هم به هر نحوى که کشته مى‏شد مى‏خورد، چه اینکه سرش را بریده باشند، و چه اینکه خفه‏اش کرده باشند، و چه طورى دیگر مرده باشد، که در آیه گذشته به عنوانهاى" منخنقه" و" موقوذه" و" متردیه" و" نطیحه" و نیم خورده درندگان از آنها یاد شده بود، و وقتى مورد اعتراض واقع مى‏شدند مى‏گفتند: چطور شد که آنچه خود شما مى‏کشید حلال است، و آنچه خدا مى‏کشد حرام است، هم چنان که امروز نیز همین جواب از پاره‏اى اشخاص شنیده مى‏شود، که مگر گوشت با گوشت فرق دارد، همین که گوشتى سالم باشد و به بدن انسان صدمه وارد نیاورد آن گوشت خوردنى است، هر چند که بى ضرر بودنش به وسیله علاجهاى طبى صورت گرفته باشد و خلاصه گوشت حرام آن گوشتى است که دستگاه گوارش آن را نپذیرد، از آن گذشته همه گوشتها براى این دستگاه گوشت است، و هیچ فرقى بین آنها نیست.

و نیز در عرب رسم بود که خون را مى‏خوردند، و آن را در روده حیوان ریخته با آن روده‏کباب مى‏کردند، و مى‏خوردند، و بخورد میهمانان مى‏دادند و نیز رسمشان چنین بود که هر گاه دچار قحطى مى‏شدند، بدن شتر خود را با آلتى برنده سوراخ مى‏کردند، و هر چه خون بیرون مى‏آمد مى‏خوردند، امروز نیز خوردن خون در بسیارى از امت‏هاى غیر مسلمان رائج است.

و این سنت در بت‏پرستان چین رواج بیشترى دارد، و بطورى که شنیده مى‏شود- از خوردن هیچ حیوانى حتى سگ و گربه و حتى کرمها و صدفها و سایر حشرات امتناع ندارند.

و اما اسلام در بین آن سنت تفریطى و این روش افراطى راهى میانه را رفته، از بین گوشتها هر گوشتى که طبیعت انسانهاى معتدل و یا به عبارتى طبیعت معتدل انسانها آن را پاکیزه و مطبوع مى‏داند، در تحت عنوان کلى طیبات حلال کرده، و سپس این عنوان کلى را به چهار پایان یعنى بهائم که عبارتند از گوسفند و بز و گاو و شتر- و در بعضى از چهار پایان چون اسب و الاغ به کراهت- و در میان پرندگان به هر مرغى که گوشت‏خوار نباشد- که علامتش داشتن سنگدان و پرواز به طریق بال زدن و نداشتن چنگال است- و در آبزیها به ماهیانى که فلس دارند، به آن تفصیلى که در کتب فقه آمده تفسیر کرده است.

و از این حیوانات حلال گوشت خون و مردار و آنچه براى غیر خدا ذبح شده را تحریم کرده، و غرض در این تحریم این بوده که بشر بر طبق سنت فطرت زندگى کند، چون بشر در اصل فطرت به خوردن گوشت علاقمند است، و نیز فطرتا براى فکر صحیح و طبع مستقیم که از تجویز هر چیزى که نوعا ضرر دارد، و یا مورد نفرت طبع است امتناع مى‏ورزد، احترام قائل است‏

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏5، ص: 295

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۱۰ محسن هداوند میرزایی

#تفسیر

سوره اعراف آیه 170:شعائر دین موجب اصلاح زندگی  و جامعه است [توضیحى در باره رابطه دین و فطرت بشر و اصلاح شؤون زندگى بشر]

این آیه تمسک به کتاب را اصلاح خوانده، و مقابل اصلاح، افساد در زمین و یا افساد جامعه بشرى است، و زمین و یا جامعه بشرى در زمین فاسد نمى‏شود مگر با فساد طریقه فطرت، آن طریقه‏اى که خداوند مردم را بر طبق آن آفریده. و بطور کلى هر دینى از ادیان که داراى کتاب است در هر عصرى که نازل شده باشد متضمن طریقه فطرت است، چیزى که هست در هر عصرى از احکام فطرت آن مقدارى را متضمن است که اهل آن عصر استعداد پذیرفتن آن را دارند، دلیل این مدعا آیات قرآنى است که مى‏فرماید:" دین قیم و آن شریعتى که تمامى حوائج زندگى بشر را بر مى‏آورد همان فطرتى است که خداوند بشر را بر طبق آن خلق کرده و هیچ تبدیلى در خلقت خداوند نیست، این است آن دین قیم و لیکن بیشتر مردم نمى‏دانند"[1].

آن گاه در جاى دیگر مى‏فرماید:" دین در نزد خداوند اسلام است"[2] و اسلام تسلیم در برابر خداى سبحان و سنت جارى او در تکوین، و تشریع مبتنى بر تکوین است، و این دو آیه بطورى که ملاحظه مى‏کنید به بانگ رسا اعلام مى‏دارند که دین خداى سبحان همان تطبیق دادن افراد است زندگى خود را با آنچه که قوانین تکوینى اقتضاى آن را دارد، و غرض از این تطبیق این است که این نوع برسد به آن مقامى که حقیقت این نوع استحقاق رسیدن به آن را دارد و کارش برسد به جایى که بتوان او را بطور حقیقت انسانى طبیعى و مربى تربیتى نامید که ذاتش و ترکیب طبیعیش اقتضاى آن را دارد، و آن چیزى که واقعیت انسان طبیعى اقتضاى آن را دارد خضوع در برابر مبدء غیبى است که وجود، بقا، سعادت و توفیق وى در شؤون زندگى و قوانین حاکم در عالم، قائم به او است، و این خضوع همان دینى است که ما آن را اسلام نامیده و قرآن و سایر کتب آسمانى که بر انبیاء و رسولان خدا نازل شده بشر را بسوى آن دعوت مى‏کنند.

پس اصلاح شؤون زندگى بشر و دور کردن هر خرافه‏اى که به آن راه یافته و از بین بردن هر تکلیف شاقى که اوهام و اهواء به گردن بشر انداخته، جزء معناى دین اسلام است، نه اینکه اثر و خاصیت آن و یا حکمى از احکام آن باشد تا رأى و اجتهاد بعضى آن را امضا نموده و بعضى دیگر رد کنند، و یا دانشمندانى اهل بحث در رد و امضاى آن اجتهاد نموده و با رعایت انصاف نتیجه رأى و نظر خود را اعلام بدارند.

و به عبارت دیگر آن چیزى که به منطق دین الهى، بشر بسوى آن دعوت شده همانا

______________________________
(1) سوره روم آیه 30

(2) سوره آل عمران آیه 19

شرایع و سننى است که مصالح او را در زندگى دنیوى و اخرویش تامین مى‏کند نه اینکه اول مجموعه‏اى از معارف و شرایع از پیش خود وضع نموده و سپس ادعا کند که این شرایع با مصالح بشر تطبیق نموده و مصالح بشر با آن منطبق است- دقت فرمایید-. این را گفتیم تا کسى توهم نکند که دین الهى مجموعه‏اى از معارف و شرایع تقلیدى خشک و بى‏مغزى است که در کالبدش هیچ روحى جز روح استبداد نیست، و نپندارد که لسان شارعش لسان تحکم و اعمال زور است، و به زور به گردن بشر گذاشته که در برابرش اطاعت کنند، و بخاطر رسیدن به نعیم مخلدى که براى پس از مرگ فرمانبران تهیه دیده و نجات از عذاب دائمى که براى متخلفین آماده کرده دستوراتش را گردن نهند، آرى، ممکن است کسانى باشند که چنین توهمى بکنند، و خیال کنند که بین شرایع و معارف دینى و بین نوامیس طبیعى مربوط به عالم انسانى و حاکم در زندگى او و قائم به اصلاح شؤون حیاتیش هیچ ارتباطى وجود ندارد، و خلاصه عمل به دستورات دینى جز اینکه دست و پاگیر او شود و از پیشرفت در زندگى دنیایى او جلوگیرى کند هیچ خاصیت دیگرى ندارد، و همچنین در زندگى اخرویش، براى اینکه ضامن اصلاح آن زندگى، تنها و تنها اراده مولوى الهى است، و از قدرت خود بشر بیرون است، بله تنها خاصیتى که در ادیان هست و تنها دخالتى که در سعادت دنیاى آدمى دارد این است که متدین به آن و معتقد به اصول آن از سرگرمى به آن لذتى را احساس مى‏کند که یک نفر افیونى و یا معتاد به سمومات از اعتیاد خود احساس مى‏نماید، او از چیزى که مورد نفرت و تالم دیگران است لذت مى‏برد، و از چیزى که دیگران لذت مى‏برند متالم مى‏شود.

 

منشا این پندار، جهل به معارف دینى است، و جز افتراء بر ساحت مقدس شارع چیز دیگرى نیست، و قرآن کریم آن را دفع نموده و در آیات بسیارى یا به تصریح و یا به اشاره و کنایه از آن تبرى مى‏جوید.

[دین، بشر را جز به اصلاح اعمال و شؤونش دعوت نمى‏کند]

کوتاه سخن اینکه، کتاب الهى مصالح بشر را متضمن است، و اجراء دستوراتش تمامى مفاسد جامعه بشرى را اصلاح مى‏کند، و اصولا ما آن کتابى را کتاب الهى مى‏نامیم که اینطور باشد، و آن دینى را صحیح مى‏دانیم که مجموعه‏اى از قوانین مصلح باشد هم چنان که مجموعه قوانین مصلح را دین مى‏دانیم. پس دین، بشر را جز به اصلاح اعمال و سایر شؤون اجتماعى خود دعوت نمى‏کند، و اگر آن را اسلام و تسلیم در برابر خدا نام نهاده‏اند براى همین است که عمل بر طبق دین عمل بر وفق قوانینى است که نظام خلقت برایش مقرر کرده، و تسلیم در برابر دین تسلیم در برابر خط مشى است که خلقت پیش پایش نهاده، و این تسلیم، تسلیم در برابر خواسته‏ خداى تعالى است، باز هم تکرار مى‏کنیم اینطور نیست که دین، آدمى را به متابعت قوانینى دعوت نموده آن گاه ادعا کند که خیر و سعادت بشر در عمل کردن به آن قوانین است تا آنکه کسى در صحت ادعایش شک و تردید کند.

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏8، ص: 391

 

[1] ( 1) سوره روم آیه 30

[2] ( 2) سوره آل عمران آیه 19

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۱۲ محسن هداوند میرزایی

 

#تفسیر

سوره توبه آیه 11: اقامه شعائر و دستورات دین نشانه ی برادری ایمانی و مجوز مشرکین برای ورود به جامعه ایمانی است

[برادر خوانده شدن مؤمنین در قرآن کریم به نحو مجاز و استعاره نیست بلکه آثارى بر آن مترتب است‏]

و چون براى این اخوت احکام و آثارى شرعى است، لذا قانون اسلام آن را یک سنخ برادرى حقیقى میان افراد مسلمین معتبر کرده است که عینا مانند برادرى طبیعى آثارى عقلى و دینى بر آن مترتب مى‏شود. بنا بر این، اگر قرآن این معنا را برادرى نامیده این نامیدنش بطور مجاز و استعاره نبوده است، بلکه یک نحوه برادرى جدى است هم چنان که رسول خدا (ص) بطورى که نقل شده است فرموده: مردم با ایمان نسبت به هم برادرند، و پائین‏ترین ایشان کارهایى که بعهده مؤمنین است در ذمه خود انجام مى‏دهند (یعنى مؤمنین تا جایى که بتوانند به هم کمک مى‏کنند) و همگى دست واحدى هستند بر علیه دشمن.

ترجمه تفسیر المیزان ج9 ص212

 

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۱۳ محسن هداوند میرزایی
#آیات مشابهسورة المائدة دسته 1:بیان مصادیق حلال و حرام حج و خوراکی ها در دین و دستور به رعایت آنها و رعایت تقوا درباره ی آنها

* یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ  أُحِلَّتْ لَکُم بهَِیمَةُ الْأَنْعَمِ إِلَّا مَا یُتْلىَ‏ عَلَیْکُمْ غَیرَْ محُِلىّ‏ِ الصَّیْدِ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ  إِنَّ اللَّهَ یحَْکُمُ مَا یُرِیدُ(1)

یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تحُِلُّواْ شَعَئرَِ اللَّهِ وَ لَا الشهَّْرَ الحَْرَامَ وَ لَا الهَْدْىَ وَ لَا الْقَلَئدَ وَ لَا ءَامِّینَ الْبَیْتَ الحَْرَامَ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّن رَّبهِِّمْ وَ رِضْوَانًا  وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ  وَ لَا یجَْرِمَنَّکُمْ شَنََانُ قَوْمٍ أَن صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الحَْرَامِ أَن تَعْتَدُواْ  وَ تَعَاوَنُواْ عَلىَ الْبرِِّ وَ التَّقْوَى‏  وَ لَا تَعَاوَنُواْ عَلىَ الْاثْمِ وَ الْعُدْوَانِ  وَ اتَّقُواْ اللَّهَ  إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ(2)

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لحَْمُ الخِْنزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَیرِْ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُترََدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ مَا أَکلَ‏َ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلىَ النُّصُبِ وَ أَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالْأَزْلَامِ  ذَالِکُمْ فِسْقٌ  الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلَا تخَْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ  الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتمَْمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتىِ وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاسْلَامَ دِینًا  فَمَنِ اضْطُرَّ فىِ مخَْمَصَةٍ غَیرَْ مُتَجَانِفٍ لّاِثْمٍ  فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(3)

یَسَْلُونَکَ مَا ذَا أُحِلَّ لهَُمْ  قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ  وَ مَا عَلَّمْتُم مِّنَ الجَْوَارِحِ مُکلَِّبِینَ تُعَلِّمُونهَُنَّ ممَِّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ  فَکلُُواْ ممَِّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَ اذْکُرُواْ اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهِ  وَ اتَّقُواْ اللَّهَ  إِنَّ اللَّهَ سرَِیعُ الحِْسَابِ(4)

الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ  وَ طَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حِلٌّ لَّکمُ‏ْ وَ طَعَامُکُمْ حِلٌّ لهَُّمْ  وَ المُْحْصَنَاتُ مِنَ المُْؤْمِنَاتِ وَ المُْحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ إِذَا ءَاتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ محُْصِنِینَ غَیرَْ مُسَافِحِینَ وَ لَا مُتَّخِذِى أَخْدَانٍ  وَ مَن یَکْفُرْ بِالْایمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فىِ الاَْخِرَةِ مِنَ الخَْاسِرِینَ(5)

 

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۱۵ محسن هداوند میرزایی

#آیات _مشابه

سوره مائده دسته 2: شریعت اسلام مهیمن بر شرایع دیگر است پس برپایی و اقامه ی شعائر اسلام اولی بر شرایع دیگر است:

وَ أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقّ‏ِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَینْ‏َ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَ مُهَیْمِنًا عَلَیْهِ  فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ  وَ لَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الْحَقّ‏ِ  لِکلُ‏ٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شرِْعَةً وَ مِنْهَاجًا  وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لَاکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فىِ مَا ءَاتَئکُمْ  فَاسْتَبِقُواْ الْخَیرَْاتِ  إِلىَ اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تخَْتَلِفُونَ(48)

 

 

 

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۱۹ محسن هداوند میرزایی
#آیات_مشابهسوره بقره :دسته 1:بیان احکام الهی به مثابه ی شعائر الله در مقطع مدینه بعد از تشکیل حکومت
 

                یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبرِْ وَ الصَّلَوةِ  إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابرِِینَ(153)

إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِن شَعَائرِ اللَّهِ  فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَا  وَ مَن تَطَوَّعَ خَیرًْا فَإِنَّ اللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ(158)

یَأَیُّهَا النَّاسُ کلُُواْ مِمَّا فىِ الْأَرْضِ حَلَالًا طَیِّبًا وَ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ  إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ(168)

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیرِْ اللَّهِ  فَمَنِ اضْطُرَّ غَیرَْ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَیْهِ  إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(173)

یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فىِ الْقَتْلىَ  الحُْرُّ بِالحُْرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنثىَ‏ بِالْأُنثىَ‏  فَمَنْ عُفِىَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شىَ‏ْءٌ فَاتِّبَاعُ  بِالْمَعْرُوفِ وَ أَدَاءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ  ذَالِکَ تخَْفِیفٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ  فَمَنِ اعْتَدَى‏ بَعْدَ ذَالِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ(178)

شهَْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْءَانُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَ بَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى‏ وَ الْفُرْقَانِ  فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشهَّْرَ فَلْیَصُمْهُ  وَ مَن کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلىَ‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ  یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُکْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَ لِتُکَبرُِّواْ اللَّهَ عَلىَ‏ مَا هَدَئکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ(185)

* یَسَْلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ  قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُمَا أَکْبرَُ مِن نَّفْعِهِمَا  وَ یَسَْلُونَکَ مَا ذَا یُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ  کَذَالِکَ یُبَینِ‏ُّ اللَّهُ لَکُمُ الاَْیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ(219)

وَ لَا تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتىَ‏ یُؤْمِنَّ  وَ لَأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیرٌْ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ  وَ لَا تُنکِحُواْ الْمُشْرِکِینَ حَتىَ‏ یُؤْمِنُواْ  وَ لَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیرٌْ مِّن مُّشْرِکٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ  أُوْلَئکَ یَدْعُونَ إِلىَ النَّارِ  وَ اللَّهُ یَدْعُواْ إِلىَ الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ  وَ یُبَینِ‏ُّ ءَایَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ(221)

وَ یَسَْلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ  قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاءَ فىِ الْمَحِیضِ  وَ لَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتىَ‏ یَطْهُرْنَ  فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ  إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یحُِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ(222)

 

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۲۰ محسن هداوند میرزایی
 #آیات مشابه:سوره شوری -دسته 1:دستور به پایداری در دین و دوری از تفرقه با استقامت بر شریعت توحیدی

* شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصىَ‏ بِهِ نُوحًا وَ الَّذِى أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَ مَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسىَ‏ وَ عِیسىَ  أَنْ أَقِیمُواْ الدِّینَ وَ لَا تَتَفَرَّقُواْ فِیهِ  کَبرَُ عَلىَ الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ  اللَّهُ یجَْتَبىِ إِلَیْهِ مَن یَشَاءُ وَ یهَْدِى إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ(13)

وَ مَا تَفَرَّقُواْ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیَا بَیْنهَُمْ  وَ لَوْ لَا کلَِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ إِلىَ أَجَلٍ مُّسَمًّى لَّقُضىِ‏َ بَیْنهَُمْ  وَ إِنَّ الَّذِینَ أُورِثُواْ الْکِتَابَ مِن بَعْدِهِمْ لَفِى شَکٍ‏ّ مِّنْهُ مُرِیبٍ(14)

فَلِذَالِکَ فَادْعُ  وَ اسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ  وَ لَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ  وَ قُلْ ءَامَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتَابٍ  وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ  اللَّهُ رَبُّنَا وَ رَبُّکُمْ  لَنَا أَعْمَالُنَا وَ لَکُمْ أَعْمَالُکُمْ  لَا حُجَّةَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ  اللَّهُ یجَْمَعُ بَیْنَنَا  وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ(15)

 

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۲۱ محسن هداوند میرزایی

 

#آیات مشابهسوره اعراف -دسته 1: شوخی پنداشتن دین و دستورات دینی موجب جهنمی شدن می شود:

وَ نَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الجَْنَّةِ أَنْ أَفِیضُواْ عَلَیْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ  قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلىَ الْکَافِرِینَ(50)

الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَهْوًا وَ لَعِبًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیَوةُ الدُّنْیَا  فَالْیَوْمَ نَنسَئهُمْ کَمَا نَسُواْ لِقَاءَ یَوْمِهِمْ هَاذَا وَ مَا کَانُواْ بَِایَاتِنَا یجَْحَدُونَ(51)

 

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۲۲ محسن هداوند میرزایی

 

#آیات مشابهسوره نور دسته 1:لزوم مقابله و عدم رافت با کسانی که بر ضد دستر دین عمل می کنند

الزَّانِیَةُ وَ الزَّانىِ فَاجْلِدُواْ کلُ‏َّ وَاحِدٍ مِّنهُْمَا مِاْئَةَ جَلْدَةٍ  وَ لَا تَأْخُذْکمُ بهِِمَا رَأْفَةٌ فىِ دِینِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَْخِرِ  وَ لْیَشهَْدْ عَذَابهَُمَا طَائفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ(2)

فلسفه ی تعزیرات در دین این است که شعائر و مناسک و دستورات دینی زیر سوال نرود و جامعه با پایبندی به مناسک دین پاک و دور از گناه بماند

 

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۲۴ محسن هداوند میرزایی

 

#آیات مشابهسوره روم -دسته 1:مطابقت دستورات دین با فطرت درونی انسان (مطابقت شرایع با فطرت)

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا  فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَْا  لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ  ذَالِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَاکِنَّ أَکْثرََ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ(30)

 

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۲۵ محسن هداوند میرزایی
#نظر شخصی:اثر ایمان باطنی جامعه بر ظاهر جامعه و برعکس:

به نظر می رسد که آیه شریفه ی «فانها من تقوی القلوب» اشاره به این حقیقت در معارف دارد که دین مداری در ظواهر و برپایی مناسک و شعائر اثر ایمان و تقوایی است که در قلب فرد و جامعه است  یعنی ایمان باطنی است که اثر بر روی اصلاح ظواهر می گذارد ؛ در این جا مناسب است به این روایت شریفه از مولا امیر المومنین ع اشاره کنیم که فرمودند: مَنْ حَسُنَتْ سَریرَتُه حَسُنَتْ عَلانِیَتُه؛ هرکس درونش نیکو باشد، ظاهرش نیز نیکو میگردد.

شاید بتوان اینگونه برداشت کرد که اگر در جامعه ای ظواهر غیر دینی رواج یافت نشان دهنده ی این است که قلب های ایمانی آن جامعه مورد هدف قرار گرفته است

ناگفته نماند در معارف اسلامی این بحث را داریم که ظاهر بر باطن اثر می گذارد؛ اگرچه این نقش، با تکلّف و تصنّع همراه باشد؛ مثلًا تباکی (خود را به گریه زدن)، فرد را واقعاً اندوهگین می کند حضرت علی ع می فرمایند:.

إِنْ لَمْ تَکنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَک أَنْ یکونَ مِنْهُم[4]

اگر بردبار نیستی خود را به بردباری وادار؛ چه کم است کسی که خود را همانند مردمی کند و از جمله آنان نشود.

به همین ترتیب، اگر کسی اعتماد به نفس و احساس شخصیت داشته باشد، مقلّد بیگانگان نمی شود و خود را به آنان شبیه نمی سازد. از آن سو، کسی که در لباس و قیافه و نوع زندگی و فرهنگ اجتماعی، از بیگانه الگو بگیرد، این شباهت ظاهری به تدریج او را به فرهنگ پذیری می کشاند. به همین جهت تشبه به کفار در دین اسلام ممنوع و ناروا شمرده شده است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی نَبِی مِنْ أَنْبِیائِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ لَا یلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَ لَا یطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِی وَ لَا یسْلُکوا مَسَالِک أَعْدَائِی فَیکونُوا أَعْدَائِی کمَا هُمْ أَعْدَائِی؛[5]

خدای عز و جل به یکی از انبیا وحی کرد به مؤمنان بگو: لباس دشمنان مرا مپوشند و غذای دشمنان مرا نخورند و به راه دشمنان من نروند که از دشمنان من خواهند شد.

پس می توان نتیجه گرفت که برای تکامل جامعه اسلامی باید هم شور اسلامی با برپایی مناسک و شعائر ایجاد کرد و هم این شور به سمت شعور ایمانی و تقوایی برود

 

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۲۷ محسن هداوند میرزایی

 

#کلام علماشعائر درکلام شهید مطهری:

شهید مطهری در جواب کسانی که پای بندی به شعائر را ارتجاع می دانند می گوید:

«ارتجاع این است که انسان یک شعار بسیار عالی را کنار بگذارد برود به شعار منحطتر و پایین تر. ما می بینیم فرنگی ها در اول کتابشان بسم الله الرحمن الرحیم نمی نویسند، نام خدا نمی نویسند، می گوییم پس ما هم ننویسم، لابد این دِمُده شده، کهنه و قدیمی شده است! یک وقت یک آدم ماتریالیست است و واقعاً به خدا اعتقاد ندارد... خیلی عجیب است از آدمی که می گوید خدا وجود دارد ولی حاضر نیست در ابتدای کتاب خودش بنویسد بسم الله الرحمن الرحیم! حال بعضی افراد درجه دوم این شعار را می نویسند: به نام خدا. البته کار خوبی است، با نام خدا شروع شده، اما این مطلب را بدانیم که خود جمله بسم الله الرحمن الرحیم شعار است. ما خود این جمله را باید زنده نگه داریم. دستور بدهید از بسم الله الرحمن الرحیم تابلوهای خیلی عالی، ظریف و زیبا بسازند، اینها را به خانه های خودتان بزنید. نترسید، از کی می ترسید؟ ما یک مردم شخصیت باخته هستیم، خیال می کنیم اگر در مقابل یک فرنگی قرار گرفتیم بگوییم بسم الله الرحمن الرحیم او ما را متهم به کهنه پرستی می کند، دیگر چیزی نمی گوییم. در مقابل هر که قرار می گیرید، منطقتان قوی است، دفاع کنید، با صدای بلند بگویید: بسم الله الرحمن الرحیم. چرا نمی گویید؟ چرا از بسم الله پرهیز می کنید؟ ما بسم الله را به عنوان یک شعار باید حفظ کنیم. من در دلم آرام بگویم بسم الله الرحمن الرحیم کسی نفهمد، شعار نیست؛ بلند بگوییم؛ بلند گفتن است که اثر دارد. »[8]

استاد شهید در ادامه از اینکه شعار صلوات تاکنون در میان امت حفظ شده است ابراز خوشحالی می نماید:

«خوشبختانه یک شعاری که در میان ما زنده مانده و باید آن را بیشتر زنده کنیم و نگه داریم شعار نبوّت است، همین صلوات که در میان ما معمول است و بسیار خوب است. واقعاً وقتی که اسم مبارک پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برده می شود باید ما صلوات بفرستیم و بلند هم صلوات بفرستیم.

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۳۰ محسن هداوند میرزایی
#روایات :حج منفعت دنیوی و اخروی برای همه ی جامعه:

عن الرّضا (علیه السلام)

وَ عِلَّهًُْ الْحَجِّ الْوِفَادَهًُْ إِلَی اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ وَ طَلَبُ الزِّیَادَهًِْ وَ الْخُرُوجُ مِنْ کُلِّ مَا
 اقْتَرَفَ وَ لِیَکُونَ تَائِباً مِمَّا مَضَی مُسْتَأْنِفاً لِمَا یَسْتَقْبِلُ وَ مَا فِیهِ مِنِ اسْتِخْرَاجِ الْأَمْوَالِ وَ تَعَبِ الْأَبْدَانِ وَ حَظْرِهَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ وَ التَّقَرُّبِ بِالْعِبَادَهًِْ إِلَی اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ وَ الْخُضُوعِ وَ الِاسْتِکَانَهًِْ وَ الذُّلِّ شَاخِصاً فِی الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ الْخَوْفِ وَ الْأَمْنِ دَائِباً فِی ذَلِکَ دَائِماً وَ مَا فِی ذَلِکَ لِجَمِیعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنَافِعِ وَ الرَّغْبَهًِْ وَ الرَّهْبَهًِْ إِلَی اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ وَ مِنْهُ تَرْکُ قَسَاوَهًِْ الْقَلْبِ وَ جَسَارَهًِْ الْأَنْفُسِ وَ نِسْیَانِ الذِّکْرِ وَ انْقِطَاعِ الرَّجَاءِ وَ الْأَمَلِ وَ تَجْدِیدُ الْحُقُوقِ وَ حَظْرُ النَّفْسِ عَنِ الْفَسَادِ وَ مَنْفَعَهًُْ مَنْ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ مَنْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ مِمَّنْ یَحِجُّ وَ مَنْ لَا یَحِجُّ مِنْ تَاجِرٍ وَ جَالِبٍ وَ بَائِعٍ وَ مُشْتَرٍ وَ کَاسِبٍ وَ مِسْکِینٍ وَ قَضَاءُ حَوَائِجِ أَهْلِ الْأَطْرَافِ وَ الْمَوَاضِعِ الْمُمْکِنِ لَهُمُ الِاجْتِمَاعُ فِیهَا کَذَلِکَ لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُم.

امام رضا ( علّت واجب‌شدن حج این است‌که مردمان به جانب خدای عزّوجلّ روی آورند و خواستار افزونی نعمت شوند، از گناهان بیرون آیند و از گذشته‌ی خویش توبه کنند و در آینده، دینداری را پیشه‌ی خود سازند. همچنین در حج، اموالی خرج می‌کنند و متحمّل رنج و سختی می‌شوند و از شهوت‌ها و لذّت‌ها دست می‌کشند، با انجام عبادت و با خضوع و فروتنی و خاکساری به خداوند عزّوجلّ تقرّب می‌جویند و در سرما و گرما با گام‌هایی استوار به این سفر می‌روند. علاوه بر این‌ها، منافعی‌دیگر برای همه‌ی مردمان به همراه رغبت و پروایی نسبت به خداوند دارد. همچنین [از یک‌سو] رهایی‌یافتن از قساوت قلب، جرأت بر انجام گناه و فراموشی یاد خدا و [از سویی‌دیگر] دل‌بریدن از غیر خدا، به یادآوری دوباره‌ی حقوق و بازداشتن نفس از فساد همگی از منافع حج است و منفعتِ همه‌ی کسانی‌که در شرق و غرب عالَم، در خشکی و دریا هستند خواه حج بگزارند یا نه، در حج وجود دارد؛ بازرگان باشند یا مصرف‌کننده، فروشنده باشند یا خریدار، پیشه‌ور باشند یا بینوا. نیز سبب برآوردن نیازمندی‌های مردمانِ سرزمین‌های دیگر که امکان اجتماع در این کنگره‌ی عظیم حج برایشان وجود دارد، می‌شود؛ همه‌ی این‌ها بدین‌خاطر است که تا شاهد منافع گوناگون خویش ‍[در این برنامه‌ی حیات‌بخش] باشند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۶۳۶

بحارا لأنوار، ج۶، ص۹۶/ علل الشرایع، ج۱، ص۲۷۳ و عیون أخبارالرضا (ج۲، ص۱۱۹؛ «بتفاوت یسیر»/ وسایل الشیعهًْ، ج۱۱، ص۱۲ و نورالثقلین؛ «بتفاوت»

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۳۱ محسن هداوند میرزایی

#روایات

کسی که تقوا و ایمان درونی دارد به تعظیم شعائر می پردازد:

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أَبِی‌بَصِیرٍ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا عِلَّهًُْ الْأُضْحِیَّهًِْ فَقَالَ إِنَّهُ یُغْفَرُ صَاحِبُهَا {لِصَاحِبِهَا} عِنْدَ أَوَّلِ قَطْرَهًٍْ تَقْطُرُ مِنْ دَمِهَا عَلَی الْأَرْضِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ مَنْ یَتَّقِیهِ بِالْغَیْبِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ لَنْ یَنالَ اللهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوی مِنْکُمْ ثُمَّ قَالَ انْظُرْ کَیْفَ قَبِلَ اللَّهُ قُرْبَانَ هَابِیلَ (علیه السلام) وَ رَدَّ قُرْبَانَ قَابِیلَ.

امام صادق ( ابوبصیر گوید: «از امام­صادق (پرسیدم: علّت [تأکید فراوان بر] قربانی‌کردن چیست»؟ حضرت فرمود: «هنگام چکیدن اوّلین قطره‌ی خون قربانی بر زمین، گناهان قربانی‌کننده آمرزیده شود و با این‌کار، آنکه در نهان [نیز] تقوای الهی دارد شناخته می‌شود؛ خداوند عزّوجلّ فرموده: لَنْ یَنالَ اللهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوی مِنْکُمْ». سپس امام ([در تأیید این مطلب] فرمود: «بنگر چگونه خداوند، قربانی هابیل ([که اهل پرهیزگاری بود] را پذیرفته و قربانی قابیل را نپذیرفت».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۶۶۶

بحارا لأنوار، ج۹۶، ص۲۹۶/ علل الشرایع، ج۲، ص۴۳۷/ وسایل الشیعهًْ، ج۱۴، ص۲۰۶/ نورالثقلین

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۳۲ محسن هداوند میرزایی
#تمثیلرد شبهه ی تکراری بودن مناسک دین

حجت الاسلام قرائتی:برخی میگویند که نماز تکراری است و شعائر و مناسک دینی تکراری است

اما درجواب باید گفت که کسی که چاه می کند در ظاهر عملش تکراری است و ساعت ها مشغول برداشتن خاک است اما در واقع هر مرتبه که خاک را بیرون میریزد دارد به عمق چاهی که می کند اضافه می کند

کسی که از نردبانی بالا می رود به ظاهر هر پله را تکراری بالا می رود و عمل خاصی انجام نمی دهد اما در  واقع دارد اوج میگیرد پس نباید در دستورات و مناسک دینی گفته شود که چون تکراری و ثابت است پس ما انجامش نمی دهیم

نماز اول ما با صدمین باری که نماز می خوانیم متفاوت است

در واقع طبق بیان قرآن د ر سوره مبارکه حج عمل به شریعت و شعائر اسلام و دین نشان دهنده ی ایمان و اعتقاد قلبی است پس اگر کسی ایمان و اعتقاد قلبی دارد با تکرار برپایی شعائر و عمل به دستورات  و مناسک در حال تعمیق ایمانش است

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۳۵ محسن هداوند میرزایی

 

#کلام امام

امام خمینی ره :1- نیاز جامعه به تعظیم شعائر

الآن بیشتر ما احتیاج داریم به این مجالس. تو گوش شما نخوانند به اینکه این مجلسها [را] بگذاریم حالا و مجالس روضه را؛ خرجهایى که مى‏کنیم حالا نکنیم و خرج- مثلًا- این جنگزده‏ها بکنیم؛ نه، مسأله این طور نیست. خرج جنگزده‏ها را باید بکنیم. ملت ما باید کسانى که در جنگ آن طور لطمه‏ها را دیدند، جوانهایى که در جنگ آن طور فداکارى مى‏کنند، قدردانى کنند، و کسانى که از منزلهاى خودشان دور شدند، باید پذیرایى از آنها بکنیم. یک وظیفه انسانى، وظیفه الهى است، نه به معناى اینکه ما حالا کارهاى دیگرمان را رها کنیم، به این کار فقط بچسبیم. همه را باید ما بگیریم.

امروز ما به مجالس تعزیه و روضه بیشتر احتیاج داریم از سابق. این اجتماع سرتاسرى کشور، این دسته‏جات سرتاسرى کشور، امروز دیگر یک رنگ سیاسى پیدا کرده است و حق هم همین است. اگر ما سى و چند میلیون جمعیت در این دهه محرّم، که وسیله‏شان را خدا براى ما فراهم کرده است و آن قدر ائمه اطهار راجع به این طور امور سفارش فرموده‏اند و آن طور ثوابها را خداى تبارک و تعالى برایش مرتب فرموده است، اگر 35 میلیون جمعیت در این ماه محرّم، در این دهه محرّم، اجتماعات داشته باشند، خطبا هم بروند مسائل روز را برایشان بگویند و تعزیه بگویند و گریه بکنند براى سید الشهدا، این یک شعارى است؛ یک شعار الهى است.

«امروز دیگر ما انقلاب کرده‏ایم، روضه دیگر لازم نیست» از غلطهایى است که تو

صحیفه امام، ج‏13، ص: 327

دهنها انداخته‏اند؛ مثل این است که بگوییم امروز ما انقلاب کرده‏ایم، دیگر لازم نیست که نماز بخوانیم. انقلاب براى این است. انقلاب کردیم که شعائر اسلام را زنده کنیم، نه انقلاب کردیم که شعایر اسلام را بمیرانیم. زنده نگه داشتن عاشورا یک مسئله بسیار مهم سیاسى- عبادى است. عزادارى کردن براى شهیدى که همه چیز را در راه اسلام داد [ه‏]، یک مسئله سیاسى است؛ یک مسئله‏اى است که در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد.

ما از این اجتماعات استفاده مى‏کنیم. ما از آن «اللَّه اکبر» ها، ملت ما از آن «اللَّه اکبر» ها استفاده کرد. آن «اللَّه اکبر» ها را باید حفظ بکنیم. این مظاهر و شعائر و امورى که در اسلام در آن سفارش شده باید فکر کنید که اینها یک مسأله سطحى نبوده است که مى‏خواستند جمع بشوند و گریه کنند، خیر.

ما ملت گریه سیاسى هستیم، ما ملتى هستیم که با همین اشکها سیل جریان مى‏دهیم و خرد مى‏کنیم سدهایى را که در مقابل اسلام ایستاده است.

20 صحیفه امام، ج‏13، ص: 330

۱۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۳۶ محسن هداوند میرزایی
#کلام امام2-طرح مسائل سیاسى- اجتماعى در مجالس عزادارى‏

لکن این به آن معنا نیست که ما در آن مسئله‏اى که همه با هم باید مجتمع بشویم براى کوبیدن ابرقدرتها، از آن مسأله دست برداریم و برویم این کار را بکنیم. نخیر، هر دو را باید بکنیم. مجالس سر جاى خودش باید باشد و مجالس عزا باید باشد و اهل منبر باید این شهادت امام حسین- سلام اللَّه علیه- را زنده نگه دارند و ملت باید با همه قدرت این شعائر اسلامى را، خصوصاً این را، زنده نگه دارند. با زنده نگه داشتن او، اسلام زنده مى‏شود:

انا مِنْ حُسَیْن‏[1]

که روایت شده است که پیغمبر فرموده است، این معنایش، معنا این است که حسین مال من است و من هم از او زنده مى‏شوم. از او [نقل‏] شده است.

این همه برکات از شهادت ایشان است، با اینکه دشمن مى‏خواست آثار را از بین ببرد؛ آنها درصدد بودند که اصل بنى هاشمى در کار نباشد. «لَعِبَت هاشمُ بالکذا»[2] این حرف بود. آنها مى‏خواستند اصل اسلام را ببرند و یک مملکت عربى درست کنند و این کارشان اسباب این شد که عرب و عجم و همه، همه مسلمین توجه پیدا کردند که نه، قضیه، قضیه عربیّت و عجمیّت و فارسیّت و اینها نیست، قضیه خدا و اسلام است.

این مجالس را حفظ کنید. همه مجالسى که اجتماعات دینى است، اجتماعات اسلامى است، اینها اسلام را در قلوب ما زنده نگه مى‏دارد. جماعات را حفظ کنید. جمعه را حفظ کنید. اعیاد اسلامى را، شعایرى که در آن هست، حفظ کنید و مجالس عزا را با همان شکوهى که پیشتر انجام مى‏گرفت و بیشتر از او، حفظ کنید و اهل منبر- ایّدهم اللَّه تعالى- کوشش کنند در اینکه مردم را سوق بدهند به مسائل اسلامى و مسائل سیاسى- اسلامى. مسائل اجتماعى- اسلامى و روضه را دست از آن برندارید که ما با روضه زنده هستیم.

۱۹ دی ۰۰ ، ۰۰:۰۹ محسن هداوند میرزایی

#کلام علما

اثر ظاهر بر باطن :

در اینجا لازم است جهت اثبات اهمیت پرداختن به ظاهر فرد و جامعه برای اصلاح باطنش به این سخن امام خمینی (ره) در کتاب شریف آداب نماز اشاره کنیم: "و چون قلبهای بیچارۀ ما ضعیف و ناتوان است و چون بید مجنون از‏ ‏نسیم ملایمی به لرزه در آید و حال سکونت خود را از دست بدهد، پس لازم‏ ‏است که حتّی در امور عادیّه، که یکی از آنها اتّخاذ لباس است، ملاحظۀ‏ ‏حالات قلبیّه نموده نگاهداری قلب را بکنیم. و چون نفس و شیطان را‏ ‏دامهایی بس محکم و تسویلاتی بس دقیق است که احاطه به آن از طاقت ما‏ ‏خارج است، ناچار تا اندازۀ قدرت و نطاق وسع خود در مقابل آنها قیام و از‏ ‏حق تعالی در همۀ حالات طلب توفیق و تأیید نماییم.‏ پس، گوییم که پس از آن که واضح شد که باطن را در ظاهر و ظاهر را در‏ ‏باطن تأثیر است، انسان طالب حق و ترقّی روحانی باید در انتخاب مادّه و‏ ‏هیأت لباس آنچه را که در روح تأثیر بد دارد و قلب را از استقامت خارج و از‏ ‏حق غافل می کند و وجهۀ روح را دنیایی می نماید احتراز کند[1]".

 

[1] اداب نماز امام خمینی (ره)

۱۹ دی ۰۰ ، ۰۰:۱۸ محسن هداوند میرزایی

#روایات

در روایات ائمه ع نیز نشانه های ظاهری مومن و جامعه ی مومنین را از جنس شعائر و ویژگی های ظاهری بیان شده است که می توان اینگونه برداشت کرد که امر پرداختن به شعائر ظاهری در کنار تقویت ایمان و تعمیق تقوای باطنی جامعه امری مهم است

امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:

عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِینَ وَ زِیَارَةُ الْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ بِالْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏.

مؤمن پنج نشانه دارد: اقامه ۵۰ رکعت نماز (مجموع واجبات و مستحبات)، خواندن زیارت اربعین، انگشتر عقیق در دست راست کردن، در سجده پیشانی بر خاک نهادن و «بسم الله الرحمن الرحیم» را (در نماز) بلند گفتن.

وسائل الشیعه جلد ۱۰، صفحه ۳۷

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی