#روایات
1) حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید:
اما الاغنیاء من مترفه الأمم فتعصبوا لآثار مواقع النعم
ثروتمندان و توان گران که مترفان امتها بودهاند به دلیل نعمتهای مادی تعصب داشتند. (نهج البلاغه، خطبه۱۹۲)
2) طبق حدیثی از حضرت امام صادق علیه السلام ، امیر المؤمنین علیه السلام طی نامهای به یکی از یارانش چنین سفارش کرد:
فارفض الدنیا فان حب الدنیا یعمی و یصم و یبکم
دنیا را رها کن که حب دنیا انسان را کور و کر و لال میکند.
(مجلسی، بیتا: ج۷۳، ص۷۵)
3) امیر مؤمنان علیه السلام میفرماید:
أَلَا فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ طَاعَهِ سَادَاتِکُمْ وَ کُبَرَائِکُمْ الَّذِینَ تَکَبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ وَ تَرَفَّعُوا فَوْقَ نَسَبِهِمْ وَ أَلْقَوُا الْهَجِینَهَ عَلَى رَبِّهِمْ وَ جَاحَدُوا اللَّهَ عَلَى مَا صَنَعَ بِهِمْ مُکَابَرَهً لِقَضَائِهِ وَ مُغَالَبَهً لِآلَائِهِ فَإِنَّهُمْ قَوَاعِدُ أَسَاسِ الْعَصَبِیَّهِ وَ دَعَائِمُ أَرْکَانِ الْفِتْنَهِ…
از پیروى بزرگان متکبر بپرهیزید زنهار! زنهار! از پیروى و اطاعت بزرگترها و رؤسایتان بر حذر باشید همان ها که بهواسطه موقعیتخود تکبر مىفروشند همانها که خویشتن را بالاتر از نسب خود مىشمارند و کارهاى نادرست را (از طریق اعتقاد به جبر همچون شیطان) به خدا نسبت مىدهند و به انکار نعمتهاى خدا برخاستند تا با قضایش ستیز کنند و نعمتهایش را نا دیده گیرند، آنها پى و بنیان تعصب و ستون و ارکان فتنهاند.
(نهج البلاغه، خطبه۱۹۲)
4) الکاظم (علیه السلام)- عَنِ الْإِمَامِ مُوسَیبْنِجَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنْ آبَائِهِ فِی قَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ؛ قَالَ نَحْنُ هُمْ.
امام کاظم ( امام کاظم (بهنقل از پدران بزرگوارش (در مورد این سخن خداوند عزّوجلّ [که میفرماید:] الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ؛ فرمود: «مقصود از آنها، ما (اهلبیت (ع)) هستیم.»
(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۶۸۶ - بحارا لأنوار، ج۲۴، ص۱۶۴/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۳۳۷/ المناقب، ج۴، ص۴۲۱/ نورالثقلین/ البرهان)
5)امیرالمؤمنین علیه السلام :
برای والی، هیچ کس پرخرجتر در هنگام آسایش، کم کمکتر در هنگام سختی، متنفرتر از عدالت و انصاف، پر توقعتر، ناسپاستر، عذر ناپذیرتر و کم طاقتتر در سختیها از خواص نیست. همانا استوانه دین و نقطه مرکزی جامعه مسلمانان و مایه پیروزی بر دشمن، عموم مردم هستند؛ پس توجهت همواره به این طبقه معطوف باشد (نهج البلاغه، نامه۵۳).
#امام_و_آقا
نبوت یک رستاخیز اجتماعی است و یکی از اصول این رستاخیز، نفی طبقات اجتماعی است؛ به این معنا که طبقات ضعفا و بردگان و مستمندان و محرومان از سویی، و طبقه قدرتمندان و زورگویان و برخورداران از سوی دیگر، در محیطی که ساخته و پرداختة نبوت پیغمبر خدا ست، وجود ندارد.
خطوط اصلی این جامعه ، وجود علم و آگاهی، وجود عدل و دادگری، طبقة واحد، نفی طبقات اجتماعی، نفی استثمار، نفی جمع ثروت، نفی استبداد و حکومت مطلقه، نفی طرف داری از باطل و الزام و اجبار طرفداری از حق و حقیقت است.
حال اگر پیغمبری در یک جامعه جاهلی حرف خودش را بزند و هدف خودش را بگوید که می خواهد چگونه جامعه ای بسازد و این چنین نظام اجتماعی را ترتیب دهد، برخی از افراد این اجتماع جاهلی با او به مبارزه خواهند پرداخت ؛ این افراد کسانی هستند که با این اختلاف طبقاتی زنده اند، آنهایی که می توانند از نیروهای یک عده انسان بی گناه، به ناحق استفاده کنند.از افراد که معترض خواهند بود، ثروت اندوزان هستند. و آن کسانی که مایلند با تأسیس مؤسسات رباخواری، با ایجاد سیستم رباخواری و گرفتن ربحِ ((ر بح)سود، منفعت ) پول، همة کاسبی هایی که وجود دارد و همة تجارت ها و همة فعالیت های اقتصادی را در نهایت به سود خودشان کنند.
گروه دیگری که به مبارزه بر می خیزند، حکام مستبد هستند. گروه دیگر احبار و رهبان هستند، افرادی که با مغزهای مردم سر و کار دارند، آن کسانی که اگر پیغمبر می آمد و تعلیمات درست را می داد و ذهن ها را سرشار می کرد، چشم ها را باز می کرد، ابهام و جهالت ها را بر می داشت ، دیگر برای آن ها مجال آقایی و زندگی نبود.
در قرآن اسم افرادی که در طبقه سران و رؤسا و خوانین و سردمداران قدرت ها و نظام ها و در این پست ها هستند را با عنوان ملأ یاد کرده است. ملأ آن کسی است که چشم ها را پر می کنند؛یَملَئون العَین، آن انسان های با جاه و جلال، آنهایی که وقتی راه می روند، زرق و برقشان، هر انسانی را در مقابلشان خاضع و کوچک می کند. این افراد، یک طبقه از معارضین انبیا هستند.
مثلاً در نظام جاهلی فرعونی، هامان؛«و قال فرعون یا هامان ابن لی صرحا» به قیمت کارسازی و نوکری برای فرعون، آقای تمام غیرفرعونی ها است.
یا در نظام جاهلیِ معاویه، مثلاً مغیره بن شعبه است، زیاد بن ابیه است، اینها همان ملأند. اطراف تخت معاویه را آن چنان قرص و استوار نگه می دارند که معاویه هرچه نگاه می کند، دوست ببیند، مشاورِ همراه ببیند، خیرخواه ببیند.
(حسینی خامنه ای، سیدعلی. طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، چاپ پنجم. ص433-423)
#امام_و_آقا
اسلام تعدیل می خواهد؛ نه جلو سرمایه را می گیرد، و نه می گذارد سرمایه آنطور بشود که یکی صدها میلیارد دلار داشته باشد و برای سگش هم اتومبیل داشته باشد و شوفر داشته باشد و امثال ذلک؛ و یکی شب برود پیش بچه هایش نان نداشته باشد. نمی شود این؛ این عملی نیست. نه اسلام با این موافق است، نه هیچ انسانی با این موافق است.
(صحیفه امام، ج8، ص470)
#امام_و_آقا
هر کس در هر مقامی که هست باید کمر همت به خدمت به این مملکت، به خدمت به اسلام ببندد تا مشکلات رفع بشود. شمایی که در بانک هستید و کارمند بانک یا رؤسای بانک هستید باید بانک را اصلاح بکنید؛ کسانی که در فرهنگ هستند باید فرهنگ را اصلاح بکنند؛ کسانی که در وزارتخانه ها هستند باید وزارتخانه ها را تصفیه کنند. (صحیفه امام، ج7، ص3)
#امام_و_آقا
«مستکبرین» منحصر نیستند به سلاطین، منحصر نیستند به رؤسای جمهور، منحصر نیستند به دولتهای ستمگر. مستکبرین یک معنای اعمی دارد؛ یک مصداقش همان اجانب هستند که تمام ملتها را ضعیف می شمرند و مورد تجاوز و تعدی قرار می دهند؛ یک مورد هم همین دولتهای جائر، سلاطین ستمگر که ملتهای خودشان را ضعیف می شمرند و به آنها تعدی می کنند، دست تعدی به ملتها دراز می کنند... امروز روزی است که خدای تبارک و تعالی به ما آزادی و استقلال مرحمت فرموده است، و ما را با این آزادی و استقلال امتحان می کند. ما را آزادی مرحمت فرموده است که ببیند در این آزادی ما چه می کنیم. ما مستقل شدیم و خداوند به ما این مرحمت را فرمود تا ما چه بکنیم: آیا ما هم از مستکبرین باشیم یا از مستضعفین؟ هر فرد، می شود که مستکبر باشد و می شود مستضعف باشد. اگر من به زیر دستهای خودم، ولو چهار نفر باشد، تعدی و تجاوز کردم و آنها را کوچک شمردم، بندۀ خدا را کوچک شمردم، من مستکبرم و او مستضعف؛ و مشمول همان معنایی است که مستکبرین و مستضعفین هستند. اگر شما کسانی که زیر دستتان هست ضعیف شمردید و به آنها خدای نخواسته تعدی کردید، تجاوز کردید، شما هم مستکبر می شوید. و آن زیردستها مستضعف. ببینیم ما از این امتحان، از این بوتۀ امتحان چطور بیرون می آییم. آیا سرفراز بیرون می آییم یا گردن کج و شکسته؟ آیا ما با بندگان خدا به طوری که خدای تبارک و تعالی امر فرموده است رفتار می کنیم؟ حالا که آزاد شدیم، آزادی را وسیله برای خدمت به خلق و خدمت به خالق قرار می دهیم. یا آزادی را برای مخالفت با خدا و استکبار بر مردم؟
(صحیفه امام، ج7، ص 489و488)
#امام_و_آقا
خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد و اغنیا و ثروتمندان ازاعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند. معاذالله که این با سیره و روش انبیا و امیرالمؤمنین و ائمۀ معصومین ـ علیهم السلام ـ سازگار نیست.
(صحیفه امام،ج20، ص341)
#امام_و_آقا
همۀ مدیران وکارگزاران و رهبران و روحانیون نظام و حکومت عدل موظفند که با فقرا و مستمندان و پابرهنه ها بیشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند تا متمکنین و مرفهین، و در کنار مستمندان و پابرهنه ها بودن و خود را در عرض آنان دانستن و قرار دادن، افتخار بزرگی است که نصیب اولیا شده.
(صحیفه امام،ج20، ص341)
#امام_و_آقا
تسلّط غاصبانه صهیونیستها بر فلسطین سه رکن داشت ؛ رکن سوم هم ساخت و پاخت، مذاکره - و به قول خودشان »لابی« -است. بنشین با این دولت، با آن شخصیت، با آن سیاستمدار، با آن روشنفکر، با آن نویسنده، با آن شاعر، صحبت و ساخت و پاخت کن! کار اینها تا بهحال سه رکن داشته است که توانستهاند این کشور[فلسطین] را با این فریب و با این خدعه بگیرند. آن وقت قدرتهای خارجی هم با اینها همراه بودند؛ که عمده انگلیس بود. سازمان ملل و قبل از سازمان ملل، جامعه ملل هم - که بعد از جنگ برای به اصطلاح مسائل صلح تشکیل شده بود - همیشه از اینها حمایت کردند؛ مگر در موارد معدودی. در همان سال ۱۹۴۸، جامعه ملل قطعنامهای صادر نمود و فلسطین را بدون دلیل و بدون علّت تقسیم کرد. گفت پنجاه و هفت درصد از سرزمین فلسطین متعلّق به یهودیهاست؛ در حالی که قبل از آن، در حدود پنج درصد زمینهای فلسطین متعلّق به اینها بود! آنها هم دولت تشکیل دادند و بعد هم قضایای گوناگون و حمله به روستاها و شهرها و خانهها و حمله به بیگناهان اتّفاق افتاد.
(بیانات در خطبههای نمازجمعه ۱۳۷۸/۱۰/۱۰)
#نکات_تفسیری
ذیل آیه 32 سوره مبارکه نمل
دموکراسی و مشارکت عمومی در تعیین سرنوشت
ملکه «سبأ» پس از آگاهی از محتوای نامة «سلیمان» و رساندن آن به آگاهی سردمداران جامعه و مشاوران و بازوان حکومت خویش، رو به آنان کرد و به نظرخواهی نشست و گفت: هان ای سران کشور! و ای نمایندگان ملت! اینک دیدگاه خویش را در این مورد بدهید و بیندیشید که چه باید کرد و بهترین و کارآمدترین دیدگاه را برگزینید، چراکه من بدون مشورت با شما و بدون مشارکت و حضور شما در هیچ کار سرنوشت سازی تصمیم نمی گیرم و آن را یکسره نمی سازم.
«قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی أَمْرِی مَا کُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ»
بدین سان می نگریم که ملکة خردمند سبا به ظاهر با فرودستان و مردم خویش بر اساس رعایت حقوق متقابل و مِهر و احترام رفتار می کند و در تصمیم گیری های سرنوشت ساز کشوری و لشکری و نظامی و سیاسی از دیدگاه ها و اندیشه های گوناگون جامعه بهره ور می گردد.
الطبرسی، شیخ ابوعلی الفضل بن الحسن. حجت الاسلام کرمی ، علی. ترجمه و تفسیر مجمع البیان. ج10.ص354و355
#نکات_تفسیری
ذیل آیه 29 سوره مبارکه نمل
قالَتْ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَریمٌ (29)
هنگامی که ملکه، آن را دریافت کرد، مشاوران خویش را برای یک نشست فوری و مشورت و چاره اندیشی فراخواند و در آنجا رو به آنان نمود و گفت: هان ای سران! نامه ای ارزشمند و مهم به سوی من افکنده شده است.
«قتاده» می گوید: هنگامی که «هدهد» بر فراز کاخ ملکه رسید، او در خواب بود. آن پرنده نامه را از پنجره ای به درون اطاق خواب او افکند و با برخورد نامه به وی، بیدار شد و بی درنگ آن را خواند.
او نامه را برداشت و یه دقت خواند و بی درنگ 312 مشاور خویش را برای یک جلسه اضطراری فراخواند و هنگامی که همه آمدند جریان را باز گفت.
الطبرسی، شیخ ابوعلی الفضل بن الحسن. حجت الاسلام کرمی ، علی. ترجمه و تفسیر مجمع البیان. ج10 .ص348و349
#نکات_تفسیری
ذیل آیه 127 سوره مبارکه اعراف
«وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیی نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ»
پس از شکست نقشة ابلیسی فرعون و ایمان آوردن روشنفکران و هنرمندان و ساحران به موسی و پیام آسمانی او، سردمداران دربار و دولت در راه کنترل اوضاع به تحریک بت بزرگ خویش پرداخته و به او گفتند: «و قال الملأ من قوم فرعون اتذر موسی و قومه لیفسدوا فی الارض»
الطبرسی، شیخ ابوعلی الفضل بن الحسن. حجت الاسلام کرمی ، علی. ترجمه و تفسیر مجمع البیان. ج5. ص81
#نکات_تفسیری
ساحران و افسونگران در آن روزگار درحقیقت درس خوانده و فهمیده ها و مغزهای متفکر و پرتلاش جامعه بودند، و به همین دلیل نظام دوزخی فرعون، آنان را به بسان یک ارتش تبلیغاتی و فرهنگی به جنگ موسی بسیج کرد.
آنان با دریافت وعده پول و مقام به پیکار با موسی قامت برافراشتند...
الطبرسی، شیخ ابوعلی الفضل بن الحسن. حجت الاسلام کرمی ، علی. ترجمه و تفسیر مجمع البیان.ص102 ج5
#نکات_تفسیری
ذیل آیه 60 سوره مبارکه اعراف
«قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ»
به باور «جبایی» واژة «ملأ» به مفهوم گروه و دسته ای از جامعه و مردم است؛ اما به باور «ابومسلم» منظور سردمداران و اشراف جامعه می باشند که به نوح گفتند: ما بر این اندیشه ایم که تو از راه راست به دور افتاده و با این دعوت و هشدارت گمراه شده ای؛ چرا که ما را به وانهادن پرستش بتها فرا می خوانی. برخی بر این باورند که آنان می گفتند: تو را در گمراهی می نگریم. و از دیدگاه برخی دیگر، منظورشان این بود که تو را در گمراهی می پنداریم.
الطبرسی، شیخ ابوعلی الفضل بن الحسن. حجت الاسلام کرمی ، علی. ترجمه و تفسیر مجمع البیان.ج4 ص754
#نکات_تفسیری
ذیل آیه 43 سوره مبارکه یوسف
«وَ قالَ الْمَلِکُ إِنِّی أَرى سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ یابِساتٍ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونی فی رُءْیایَ إِنْ کُنْتُمْ لِلرُّءْیا تَعْبُرُونَ »
پاره ای بر آنند که او افسونگران و کاهنان را گرد آورد و خوابش را برای آنان بازگفت و آنان را مخاطب قرار داد که ای بزرگان!....
الطبرسی، شیخ ابوعلی الفضل بن الحسن. حجت الاسلام کرمی ، علی. ترجمه و تفسیر مجمع البیان. ج6. ص734
در جمع درباریان او، هم عالمان تعبیر رؤیا حضور داشتند هم رجال سیاسی و هم کارگزاران و خدمت کاران که آن ساقی که در زندان بود و آزاد شد هم آنجا بود و شنید...
استفتاء کردن یعنی هر مطلب علمی که از کسی پرسش می کند.
دروس تفسیر آیت الله جوادی آملی
#نکات_تفسیری
ذیل آیه 60 سوره مبارکه اعراف
ملأ به آن قومی می گویند که چشم پرکن هستند، مجلس پر کن هستند، مجلس آرا هستند، هدف واحد هم دارند. اینگونه از مترفین و مسرفین و اشراف، اولین گروهی بودند که مخالفت کردند.
دروس تفسیر آیت الله جوادی آملی
http://www.shiadars.ir/sites/default/files/voices/380.araf.javadiamoli/voice/380-097.mp3
#نکات_تفسیری
" الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ ..." این آیه توصیف نوع مؤمنین است و کار به فرد فرد آنان ندارد چون ممکن است فردى از آنان واجد این اوصاف نباشد.
و مراد از" تمکین آنان در زمین" این است که ایشان را در زمین نیرومند کند، به طورى که هر کارى را که بخواهند بتوانند انجام دهند، و هیچ مانعى یا مزاحمى نتواند سد راه آنان شود.
در توصیف آنان مىفرماید: یکى از صفات ایشان این است که اگر در زمین تمکنى پیدا کنند و در اختیار هر قسم زندگى که بخواهند حریتى داده شوند، در میان همه انواع و انحاء زندگى یک زندگى صالح را اختیار مىکنند و جامعهاى صالح به وجود مىآورند که در آن جامعه نماز به پا داشته، و زکات داده مىشود، امر به معروف و نهى از منکر انجام مىگیرد.
و اگر از میان همه جهات عبادى، نماز و از میان همه جهات مالى، زکات را نام برد، بدین جهت است که این دو در باب خود (عبادات) عمده هستند.
و وقتى صفت مؤمنین مذکور در صدر آیات این باشد، و مراد از این صفت نیز آن باشد که در صورت داشتن قدرت و اختیار، اجتماعى صالح به وجود مىآورند، و ]باتوجه به آیات قبلی و سیاق آیات[ از سوى دیگر حکم جهاد هم مخصوص به یک طایفه معینى نباشد نتیجه مىگیریم که پس مراد از" مؤمنین"
عموم مؤمنین آن روز، بلکه عامه مسلمین تا روز قیامت است، و این خصیصه و طبع هر مسلمانى است، هر چند که قرنها بعد به وجود آید. پس طبع مسلمان از آن جهت که مسلمان است صلاح و سداد است هر چند که احیانا بر خلاف طبعش کارى بر خلاف صلاح انجام دهد.
(ترجمه تفسیر المیزان، ج14، ص: 547 و 546)
#متفرقه
ویژگی های ملأ (مترفین، مسرفین و اشراف)
1) تکبر و خود پرستی
«فَقالَ الْمَلَأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراکَ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ وَ ما نَرى لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبینَ » اشراف کافر قومش (در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمىبینیم! و کسانى را که از تو پیروى کردهاند، جز گروهى اراذل سادهلوح، مشاهده نمىکنیم؛ و براى شما فضیلتى نسبت به خود نمىبینیم؛ بلکه شما را دروغگو تصور مىکنیم!» (هود:27)
چنانچه طبق این آیه ، گروهی از قوم حضرت نوح (ع)، مؤمنین به او را کوچک می دانستند.
2) ثروتمندی و دلبستگی
آیاتی از سوره مؤمنون به این مطلب اشاره دارد:
«وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ الْآخِرَةِ وَ أَتْرَفْناهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَ یَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ» ولى اشرافیان (خودخواه) از قوم او که کافر بودند، و دیدار آخرت را تکذیب مىکردند، و در زندگى دنیا به آنان ناز و نعمت داده بودیم، گفتند: «این بشرى است مثل شما؛ از آنچه مىخورید مىخورد؛ و از آنچه مىنوشید مىنوشد! (پس چگونه مىتواند پیامبر باشد؟!) (مومنون:33)
3) لجاجت
چنین گروه هایی بر عقیده ی باطل خود اصرار دارند و با لجاجتی که به خرج می دهند مانع از درک حق و حقیقت بر خود می شوند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید:
اما الاغنیاء من مترفه الأمم فتعصبوا لآثار مواقع النعم[1]
ثروتمندان و توان گران که مترفان امتها بودهاند به دلیل نعمتهای مادی تعصب داشتند.
قرآن در این باره میفرماید:
«وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِکُمْ إِنَّ هذا لَشَیْءٌ یُرادُ» (ص:6)
سران و اشرافشان روان شدند [و فریاد برداشتند] که: بروید و بر پرستش معبودانتان ایستادگى کنید که [از دعوتش به سوى معبود یگانه] این [ریاست و آقایى بر ما مردم] اراده شده است.
4) کوردلی
آنقدر بر رأی خود پافشاری کردند و چشم و گوش خود را روی حق بستند و عقل را کنار زدند تا در نهایت به کوردلی مبتلا شدند.
«فَکَذَّبُوهُ فَأَنجَیْنَاهُ وَالَّذِینَ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ وَأَغْرَقْنَا الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا إِنَّهُمْ کَانُواْ قَوْماً عَمِینَ» امّا سرانجام او را تکذیب کردند؛ و ما او و کسانى را که با وى در کشتى بودند، رهایى بخشیدیم؛ و کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، غرق کردیم؛ چه اینکه آنها گروهى نابینا (و کوردل) بودند. (اعراف: ۶۴)
و همچنین در آیه وَ قالَ مُوسى رَبَّنا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زینَةً وَ أَمْوالاً فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا رَبَّنا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبیلِکَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ فَلا یُؤْمِنُوا حَتَّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلیمَ موسى گفت: «پروردگارا! تو فرعون و اطرافیانش را زینت و اموالى (سرشار) در زندگى دنیا دادهاى، پروردگارا! در نتیجه (بندگانت را) از راه تو گمراه مىسازند! پروردگارا! اموالشان را نابود کن! و (بجرم گناهانشان،) دلهایشان را سخت و سنگین ساز، به گونهاى که ایمان نیاورند تا عذاب دردناک را ببینند!» (یونس:88) نیز این مفهوم را میابیم.
طبق حدیثی از حضرت امام صادق علیه السلام ، امیر المؤمنین علیه السلام طی نامهای به یکی از یارانش چنین سفارش کرد:
فارفض الدنیا فان حب الدنیا یعمی و یصم و یبکم (مجلسی، بیتا: ج۷۳، ص۷۵)
دنیا را رها کن که حب دنیا انسان را کور و کر و لال میکند.
5) فسق و تبه کاری
«...إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ » (قصص:32)
این آیه فرعون و ملأ او را فاسق معرفی می فرماید.[2]
[1] نهج البلاغه، خطبه۱۹۲؛ https://roshd.balagh.ir/content/1090
[2] جعفری، محمدصابر – مختارزاده، لیلا . ملأ و اشراف یا رانتهای قدرت و ثروت مانع فراروی پیامبران علیهم السلام و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف. https://roshd.balagh.ir/content/1090
#متفرقه
شیوه ی مقابلة ملأ (مستکبرین و معارضین) با انبیاء
این دسته از ملأ در مقابل دعوت پیامبران و در مقابل حق از شیوه هایی بهره می بردند که به صورت مجمل و با اشاره به آیات، به آنها اشاره می شود:
1. بهانه تراشی؛
(فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاکَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ وَمَا نَرَى لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کَاذِبِینَ) (هود: ۲۷)
چنانچه در مقابل دعوت حضرت نوح(ع) بهانه آوردند که حضرت نوح (ع) بشری مانند خودشان است، و آنانی که از او تبعیت می کنند بیاندیشه و نسنجیده عمل می کنند، و از آنها فضلی بر خودشان نمیدیدند.
2. تحقیر و تکذیب پیامبران الهی و مؤمنان و دادن نسبتهای ناروا به آنان؛
«قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ» (ولى) اشراف قومش به او گفتند: «ما تو را در گمراهى آشکارى مىبینیم!» (اعراف:60)
« قالَ الْمَلَأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراکَ فی سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکاذِبینَ» اشراف کافر قوم او گفتند: «ما تو را در سفاهت (و نادانى و سبک مغزى) مىبینیم، و ما مسلّماً تو را از دروغگویان مىدانیم!» (اعراف:66)
«قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلیمٌ» اطرافیان فرعون گفتند: «بىشک، این ساحرى ماهر و دانا است! (اعراف:109)
«فَقالَ الْمَلَأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُریدُ أَنْ یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِکَةً ما سَمِعْنا بِهذا فی آبائِنَا الْأَوَّلینَ * إِنْ هُوَ إِلاَّ رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى حینٍ» جمعیّت اشرافى (و مغرور) از قوم نوح که کافر بودند گفتند: «این مرد جز بشرى همچون شما نیست، که مىخواهد بر شما برترى جوید! اگر خدا مىخواست (پیامبرى بفرستد) فرشتگانى نازل مىکرد؛ ما چنین چیزى را هرگز در نیاکان خود نشنیدهایم!* او فقط مردى است که به نوعى جنون مبتلاست! پس مدّتى درباره او صبر کنید (تا مرگش فرا رسد، یا از این بیمارى رهایى یابد!)» (مومنون:24و25)
3. تمسخر پیامبران؛
«وَ یَصْنَعُ الْفُلْکَ وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ» او مشغول ساختن کشتى بود، و هر زمان گروهى از اشراف قومش بر او مىگذشتند، او را مسخره مىکردند؛ (ولى نوح) گفت: «اگر ما را مسخره مىکنید، ما نیز شما را همین گونه مسخره خواهیم کرد!» (هود:38)
4. فتنه گری
با ایجاد شبهه و القای تردید و افکار نادرست سعی در گمراهی مردم داشتند؛
«فَقالَ الْمَلَأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُریدُ أَنْ یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِکَةً ما سَمِعْنا بِهذا فی آبائِنَا الْأَوَّلینَ: جمعیّت اشرافى (و مغرور) از قوم نوح که کافر بودند گفتند: «این مرد جز بشرى همچون شما نیست، که مىخواهد بر شما برترى جوید! اگر خدا مىخواست (پیامبرى بفرستد) فرشتگانى نازل مىکرد؛ ما چنین چیزى را هرگز در نیاکان خود نشنیدهایم!» (مؤمنون:24)
«قالَ الْمَلَأُ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ» (ولى) اشراف متکبر قوم او، به مستضعفانى که ایمان آورده بودند، گفتند: «آیا (براستى) شما یقین دارید که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟!» آنها گفتند: «ما به آنچه او بدان مأموریت یافته، ایمان آوردهایم.» (اعراف:75)
۵. ترساندن و ایجاد نا امنی برای مؤمنان؛
«فَما آمَنَ لِمُوسى إِلاَّ ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِمْ أَنْ یَفْتِنَهُمْ وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفینَ» (در آغاز،) هیچ کس به موسى ایمان نیاورد، مگر گروهى از فرزندان قوم او؛ (آن هم) با ترس از فرعون و اطرافیانش، مبادا آنها را شکنجه کنند؛ زیرا فرعون، برترىجویى در زمین داشت؛ و از اسرافکاران بود! (یونس:83)
6. فساد و گناه؛
در این آیه فرعون و ملأ او را مفسد معرفی می فرماید:
«ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى بِآیاتِنا إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَظَلَمُوا بِها فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدینَ» سپس بدنبال آنها [پیامبران پیشین] موسى را با آیات خویش به سوى فرعون و اطرافیان او فرستادیم؛ اما آنها (با عدم پذیرش)، به آن (آیات) ظلم کردند. ببین عاقبت مفسدان چگونه بود! (اعراف:103)
7. جنگ روانی و تبلیغات؛
«وَ قالَ الْمَلَأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْباً إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ» اشراف زورمند از قوم او که کافر شده بودند گفتند: «اگر از شعیب پیروى کنید، شما هم زیانکار خواهید شد!»(اعراف:90)
«قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلیمٌ *یُریدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ فَما ذا تَأْمُرُونَ» اطرافیان فرعون گفتند: «بىشک، این ساحرى ماهر و دانا است!* مىخواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند؛ (نظر شما چیست، و) در برابر او چه دستورى دارید؟» (اعراف:109و110)
8. گمراهی؛
«وَ قالَ مُوسى رَبَّنا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زینَةً وَ أَمْوالاً فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا رَبَّنا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبیلِکَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ فَلا یُؤْمِنُوا حَتَّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلیمَ» موسى گفت: «پروردگارا! تو فرعون و اطرافیانش را زینت و اموالى (سرشار) در زندگى دنیا دادهاى، پروردگارا! در نتیجه (بندگانت را) از راه تو گمراه مىسازند! پروردگارا! اموالشان را نابود کن! و (بجرم گناهانشان،) دلهایشان را سخت و سنگین ساز، به گونهاى که ایمان نیاورند تا عذاب دردناک را ببینند!» (یونس:88)
۹- تهدید پیامبر خدا و مؤمنان به تبعید؛
«قالَ الْمَلَأُ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی مِلَّتِنا قالَ أَ وَ لَوْ کُنَّا کارِهینَ » اشراف زورمند و متکبّر از قوم او گفتند: «اى شعیب! به یقین، تو و کسانى را که به تو ایمان آوردهاند، از شهر و دیار خود بیرون خواهیم کرد، یا به آیین ما بازگردید!» کفت: «آیا (مىخواهید ما را بازگردانید) اگر چه مایل نباشیم؟! (اعراف:88)
۱۰- توطئه برای قتل پیامبران و مؤمنان
«وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیی نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ » و اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: «آیا موسى و قومش را رها مىکنى که در زمین فساد کنند، و تو و خدایانت را رها سازد؟!» گفت: «بزودى پسرانشان را مىکشیم، و دخترانشان را زنده نگه مىداریم (تا به ما خدمت کنند)؛ و ما بر آنها کاملًا مسلّطیم!» (اعراف:127)
«وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدینَةِ یَسْعى قالَ یا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحینَ» (در این هنگام) مردى با سرعت از دورترین نقطه شهر [مرکز فرعونیان] آمد و گفت: «اى موسى! این جمعیّت براى کشتن تو به مشورت نشستهاند؛ فوراً از شهر خارج شو، که من از خیرخواهان توام!» (قصص:20)[1]
[1] جعفری، محمدصابر – مختارزاده، لیلا . ملأ و اشراف یا رانتهای قدرت و ثروت مانع فراروی پیامبران علیهم السلام و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف. https://roshd.balagh.ir/content/1090
#متفرقه
درمورد ملأ فرعون در سوره مبارکه یونس می فرماید:« فَما آمَنَ لِمُوسى إِلاَّ ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِمْ أَنْ یَفْتِنَهُمْ وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفینَ» (در آغاز،) هیچ کس به موسى ایمان نیاورد، مگر گروهى از فرزندان قوم او؛ (آن هم) با ترس از فرعون و اطرافیانش، مبادا آنها را شکنجه کنند؛ زیرا فرعون، برترىجویى در زمین داشت؛ و از اسرافکاران بود! (یونس:83) ،عده ای جوان از قوم حضرت موسی ع به او ایمان آوردند و«عَلى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِمْ» یعنی هم از فرعون می ترسیدند و هم از ملأ خود این جوان ها ،یعنی داخلی های بنی اسرائیل، از ثروتمندهای بنی اسرائیل، از سرمداران بنی اسرائیل می ترسیدند، از بزرگترها و کسانی که با فرعونیها در ارتباط بودند؛ چون فرعونیها از طریق یک عده از بنی اسرائیل بر این ها سروری می کردند تا بتوانند کنترل بهتری کنند و خبر داشته باشند؛ مثل قارون. این عده که ایمان آورده بودند، هم از بیرون از فرعون می ترسیدند که با تمام تشکیلات خود بودند و هم باید از داخل خود می ترسیدند که این ها را بشناسند و معرفی کنند.[1]
[1] حجت الاسلام والمسلمین عابدینی، محمدرضا. سمت خدا .11-11-99. سیره تربیتی حضرت موسی (ع) https://samtekhoda.tv3.ir/content/230255
#آیات_مرتبط
(33مومنون)
**********************************
************************