جزء 29 (خاندان کارگزار طراز)
سوره مبارکه انسان - 9
#روایات
1- الْعَظِیمُ قَوْلُهُ «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً»
فَإِنَّهُ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: کَانَ عِنْدَ فَاطِمَةَ ع شَعِیرٌ فَجَعَلُوهُ عَصِیدَةً، فَلَمَّا أَنْضَجُوهَا وَ وَضَعُوهَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ جَاءَ مِسْکِینٌ، فَقَالَ الْمِسْکِینُ رَحِمَکُمُ اللَّهُ أَطْعِمُونَا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ، فَقَامَ عَلِیٌّ (ع) فَأَعْطَاهُ ثُلُثَهَا، فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ یَتِیمٌ فَقَالَ الْیَتِیمُ رَحِمَکُمُ اللَّهُ أَطْعِمُونَا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ، فَقَامَ عَلِیٌّ (ع) فَأَعْطَاهُ ثُلُثَهَا الثَّانِیَ، فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ أَسِیرٌ فَقَالَ الْأَسِیرُ یَرْحَمْکُمُ اللَّهُ أَطْعِمُونَا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ فَقَامَ عَلِیٌ (ع) فَأَعْطَاهُ الثُّلُثَ الْبَاقِیَ، وَ مَا ذَاقُوهَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِمْ هَذِهِ الْآیَةَ إِلَى قَوْلِهِ «وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً» فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) وَ هِیَ جَارِیَةٌ فِی کُلِّ مُؤْمِنٍ فَعَلَ مِثْلَ ذَلِکَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.[1]
2- الإمامُ الصّادقُ علیه السلام: لَیسَ البِرُّ بِالکَثرَةِ؛ وذلِکَ أنَّ اللّهَ عز و جل یَقولُ فی کِتابِهِ: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» ،ثُمَّ قالَ: «وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» ، ومَن عَرَفهُ اللّهُ عز و جل بِذلِکَ أحَبَّهُ اللّهُ، ومَن أحَبَّهُ اللّهُ-تَبارَکَ وَتعالى-وَفّاهُ أجرَهُ یَومَ القِیامَةِ بِغَیرِ حِسابٍ. [2]
ترجمه: امام صادق علیه السلام: نیکى کردن، به دِهِش بسیار نیست؛چه آن که خداوند عزّ و جلّ در کتاب خویش مىفرماید:«و [دیگران را] بر خویشتن، مقدّم مىدارند، هرچند خودشان نیازمند باشند».سپس مىفرماید:«و آنها که از خسّت نفس خویش، مصون بمانند، آنان، همان رستگاراناند».کسى که خداوند عزّ و جلّ این نکته را به او بشناسانَد، محبوب اوست و هر کس که خداوند تبارک و تعالى دوستش بدارد، در روز قیامت، مزد و پاداش او را بىحساب و کامل مىدهد.
3- الإمامُ الصّادقُ علیه السلام -فی صِفَةِ الکامِلینَ مِنَ المُؤمِنینَ-:هُمُ البَرَرَةُ بِالإِخوانِ فی حالِ الیُسرِ وَالعُسرِ،المُؤثِرونَ عَلى أنفُسِهِم فی حالِ العُسرِ،کَذلِکَ وَصَفَهُمُ اللّهُ فَقالَ: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» ، فازوا وَاللّهِ وأفلَحوا.[3]
ترجمه: امام صادق علیه السلام -در توصیف مؤمنان کامل-فرمود:آنان،کسانىاند که در آسایش و سختى به برادرانْ نیکى مىکنند،و در هنگام تنگدستى،ایثار مىکنند.این گونه،خداوند،ایشان را توصیف کرده و فرموده است:«و [دیگران را] بر خویشتن،مقدّم مىدارند،هرچند خودشان نیازمند باشند.و آنها که از آزمندىِ نفس خویش،مصون بمانند،آنان،همان رستگاراناند».به خدا سوگند که اینان،کامیاب و رستگار شدند.
4- .الإمامُ علیٌّ علیه السلام: إطعامُ الأسیرِ والإحسانُ إلیهِ حقٌّ واجبٌ،وإنْ قَتَلْتَه مِن الغدِ. [4] عنه علیه السلام -لِابنَیهِ علیهما السلام لمّا ضَرَبه ابنُ مُلْجَم-:احبِسُوا هذا الأسیرَ،وأطعِمُوهُ،واسْقُوهُ، وأحْسِنوا إسارَهُ.[5]
این دو روایتی که ذکر شد در ارتباط است با این بخش از آیه سوره انسان که میفرماید: "وَیُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ... أَسِیرًا"
5- الإمامُ الصّادقُ علیه السلام: إنّ صاحِبَ الکثیرِ یَهونُ علَیهِ ذلکَ،وقد مَدَحَ اللّهُ عَزَّوجلَّ صاحِبَ القَلیلِ فقالَ: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ».[6]
ترجمه: امام صادق علیه السلام: صدقه دادن براى توانگر آسان است، اما خداوند عزّوجلّ کسى را که اندک مالى دارد [و همان را ایثار مىکند] ستوده و فرموده است:«و دیگران را بر خود بر مىگزینند هرچند خود نیازمندند».
6- تفسیر القمیّ عن الفضلِ بنِ أبی قرّةَ:رَأیتُ أبا عبدِ اللهِ علیه السلام یَطُوفُ مِن أوَّلِ اللَّیلِ إلى الصَّباحِ وهُو یقولُ:اللّهُمّ قِنی شُحَّ نَفسِی، فقلتُ:جُعِلتُ فِداکَ ما سَمِعتُکَ تَدعُو بِغَیرِ هذا الدُّعاءِ؟! قالَ:وأیُّ شَیءٍ أشَدُّ مِنَ شُحِّ النَّفسِ؟! إنّ اللّهَ یقولُ: «ومَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ المُفْلِحُونَ».[7]
ترجمه: .تفسیر القمىّ به نقل از فضل بن ابى قرّة:امام صادق علیه السلام را دیدم که از سرِ شب تا به صبح طواف مىکند و پیوسته مىگوید:خدایا! مرا از تنگ چشمىِ نفسم نگهدار.عرض کردم: فدایت شوم،در طول این مدت دعایى جز این از شما نشنیدم؟حضرت فرمود:از تنگ چشمى نفْس بدتر چیست؟! خداوند مىفرماید:«و کسانى که از آزمندى نفْس خویش مصون مانند همانان رستگارانند».
7- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ بَلَغَنِی أَنَّکَ کُنْتَ تَفْعَلُ فِی غَلَّةِ عَیْنِ زِیَادٍ[1] شَیْئاً وَ أَنَا أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْکَ قَالَ فَقَالَ لِی نَعَمْ کُنْتُ آمُرُ إِذَا أَدْرَکَتِ الثَّمَرَةُ أَنْ یُثْلَمَ فِی حِیطَانِهَا الثُّلَمُ لِیَدْخُلَ النَّاسُ وَ یَأْکُلُوا وَ کُنْتُ آمُرُ فِی کُلِّ یَوْمٍ أَنْ یُوضَعَ عَشْرُ بُنَیَّاتٍ یَقْعُدُ عَلَى کُلِّ بُنَیَّةٍ[1] عَشَرَةٌ کُلَّمَا أَکَلَ عَشَرَةٌ جَاءَ عَشَرَةٌ أُخْرَى یُلْقَى لِکُلِّ نَفْسٍ مِنْهُمْ مُدٌّ مِنْ رُطَبٍ وَ کُنْتُ آمُرُ لِجِیرَانِ الضَّیْعَةِ کُلِّهِمُ الشَّیْخِ وَ الْعَجُوزِ وَ الصَّبِیِّ وَ الْمَرِیضِ وَ الْمَرْأَةِ وَ مَنْ لَا یَقْدِرُ أَنْ یَجِیءَ فَیَأْکُلَ مِنْهَا لِکُلِّ إِنْسَانٍ مِنْهُمْ مُدٌّ فَإِذَا کَانَ الْجَذَاذُ أَوْفَیْتُ الْقُوَّامَ وَ الْوُکَلَاءَ وَ الرِّجَالَ أُجْرَتَهُمْ وَ أَحْمِلُ الْبَاقِیَ إِلَى الْمَدِینَةِ فَفَرَّقْتُ فِی أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ وَ الْمُسْتَحِقِّینَ الرَّاحِلَتَیْنِ وَ الثَّلَاثَةَ وَ الْأَقَلَّ وَ الْأَکْثَرَ عَلَى قَدْرِ اسْتِحْقَاقِهِمْ وَ حَصَلَ لِی بَعْدَ ذَلِکَ أَرْبَعُمِائَةِ دِینَارٍ وَ کَانَ غَلَّتُهَا أَرْبَعَةَ آلَافِ دِینَارٍ.[8]
کَانَ النَّبِیُّ ص إِذَا بَلَغَتِ الثِّمَارُ أَمَرَ بِالْحِیطَانِ فَثُلِمَتْ.
روش پیامبر ص و امام صادق ع این بود که وقتی میوه می رسید و هنگام چیدن باغ می شد در دیوار سوراخی ایجاد می کردند که مردم راحت وارد شوند و از میوه ها بخورد .
8- بحار الأنوار: فی حدیثِ المعراجِ:فَمَن عَمِلَ بِرِضایَ الزِمُهُ ثلاثَ خِصالٍ:اُعَرِّفُهُ شُکراً لا یُخالِطُهُ الجَهلُ، وذِکراً لایُخالِطُهُ النِّسیانُ، و مَحَبَّةً لا یُؤثِرُ على مَحَبَّتِی مَحَبَّةَ المَخلوقینَ. [9]
ترجمه: بحار الأنوار: در حدیث معراج آمده است:هر که براى خشنودى من عمل کند، سه خصلت را با او همراه کنم:شکرى را به او بشناسانم که با جهل آمیخته نباشد، و ذکرى را که با فراموشى نیامیخته باشد، و محبّتى راکه محبّت مخلوقات را بر محبّت من ترجیح ندهد.
#نکات تفسیری
1-"وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً" ضمیر در جمله" على حبه"- به طورى که از ظاهر عبارت بر مىآید- به کلمه" طعام" بر مىگردد، و منظور از" حب طعام" اشتیاق و اشتهاى زیاد به طعام است، به خاطر شدت احتیاج به آن، مؤید این معنا آیه شریفه" لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ" است[1].
ولى بعضى [2] از مفسرین گفتهاند: ضمیر به خداى سبحان بر مىگردد، و معناى آیه این است که طعام را به خاطر محبتى که به خدا دارند به دیگران مىخورانند، نه به خاطر ثوابى که خدا به ایشان بدهد. لیکن جمله" إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ" که حکایت کلام ایشان است، این نظریه را دفع مىکند، زیرا با بودن این جمله دیگر احتیاج نبود که بفرماید: طعام را به خاطر محبت به خدا انفاق مىکنند، لذا به خاطر اینکه تکرار بدون جهتى در آیات نشده باشد، ناگزیر باید بگوییم منظور از" حبه" حب طعام است.[3]
2- آنچه تنبه بدان لازم است این است که سیاق این آیات سیاق داستانسرایى است، داستان مردمى از مؤمنین که قرآن نامشان را ابرار خوانده، و از پارهاى کارهایشان یعنى وفاى به نذر و اطعام مسکین و یتیم و اسیرشان خبر داده، ایشان را مىستاید، و وعده جمیلشان مىدهد.
معلوم مىشود سبب نزول این آیات هم همین داستان بوده، و این داستان در خارج واقع شده نه اینکه بخواهد یک قصه فرضى را جعل کند، آن گاه آثار خوب آن را بر شمرده، و کسانى را که آن چنان عمل کنند وعده جمیل بدهد.[4]
3- نکته دیگرى که باید بدان توجه داشت این است که در این آیات یکى از سه طایفهاى که به وسیله ابرار اطعام شدهاند اسیر دانسته، و این خود شاهد بر آن است که آیات در مدینه نازل شده، و داستان بعد از هجرت رسول خدا (ص) و قوت یافتن اسلام، و غلبه مسلمین بر کفار و مشرکین اتفاق افتاده، نه قبل از آن.[5]
4-" إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً" کلمه" وجه" به معناى آن روى هر چیز است که رو به روى تو و یا هر کس دیگرباشد، و وجه خداى تعالى عبارت است از صفات فعلى خداى تعالى، صفات کریمهاى که افاضه خیر بر خلق و خلقت و تدبیر و رزق آنها، و یا به عبارت جامعتر رحمت عامه او که قوام تمامى موجودات بدان است، از آن صفات نشات مىگیرد، و بنا بر این معناى اینکه عملى به خاطر وجه اللَّه انجام شود این است که در انجام عمل این نتیجه منظور گردد که رحمت خداى تعالى و خشنودیش جلب شود، منظور تنها و تنها این باشد و ذرهاى از پاداشهایى که در دست غیر خداى تعالى است منظور نباشد، و به همین جهت خانواده اطعامگر دنبال این سخن خود که" إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ" اضافه کردند:" لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً- ما از شما نه پاداشى مىخواهیم، و نه حتى تشکرى".[6]
5-وجه خداى تعالى عبارت است از صفات فعلى او، که صفات ذاتى خداى تعالى ما وراى آن صفات قرار دارد، و مبدأ آن و در آخر مبدأ تمامى خیرات عالم است. و بنا بر این برگشت اینکه عمل براى وجه اللَّه باشد، به این مىشود که عمل انسان به این انگیزه از انسان سر بزند که باعث رضاى اوست، و او محبوب ما و رضایتش منظور ما است، براى اینکه او جمیل على الاطلاق است، و به تعبیر دیگر: برگشت چنین عملى به این است که انسان خداى را تنها به این جهت عبادت کند که او اهلیت عبادت و استحقاق آن را دارد.
هدف واقع شدن وجه اللَّه، و آن را غایت و انگیزه اعمال قرار دادن، در چند جا از کلام مجیدش آمده، مانند آیات زیر:" وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ" [7]، و در این معنا است آیه شریفه" وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ"[8]، و آیه شریفه" وَ ما تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ"[9]، و آیه شریفه" فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ"[10]، و آیه" أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ".[11]
6-کلمه" شکر" و" شکور" هر دو به معناى ذکر نعمت، و یادآورى آن در زبان و قلب و عمل است، و منظور از آن در آیه شریفه به قرینه اینکه در مقابل جزا قرار گرفته تنها ثناى جمیل زبانى است، و آیه شریفه یعنى آیه" إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ ..." خطابى است از این طایفه به کسانى که اطعامشان کردند، حال یا به زبان قال، که در این صورت این آیه یا حکایت سخن ایشان است، و کلمه" قالوا" در تقدیر آن است، و تقدیرش:" قالوا انما نطعمکم ..." است، و خواستهاند به مسکین و یتیم و اسیر اطمینان بدهند که به احدى نخواهیم گفت ما افطار سه روز خود را به فلان و فلان دادیم، و آبروى شما را نمىریزیم، و بر شما منت نمىگذاریم، و یا اینکه اطعامگران اصلا چنین سخنى به زبان نیاوردهاند، و جمله مذکور زبان حال ایشان است، و خداى تعالى مىخواهد ایشان را به آن اخلاصى که از باطن آنان خبر دارد بستاید، و بفهماند که این طایفه چنین مردمى بودند، و اطعامشان صرفا به خاطر خدا بود.[12]
7- [ابرار] تمام اعمالشان مخلصانه و براى ذات پاک خداوند است و هیچ چشمداشتى به پاداش مردم و حتى تقدیر و تشکر آنها نیست، و اصولا در اسلام ارزش عمل به خلوص نیت است، و گرنه اعمالى که انگیزههاى غیر الهى داشته باشد، خواه ریاکارانه باشد، و یا به خاطر هواى نفس، و یا تشکر و قدردانى مردم، یا پاداش مادى، و هیچگونه ارزش معنوى و الهى ندارد، و حدیث مشهور پیغمبر اکرم (ص): لا عمل الا بالنیة و انما الاعمال بالنیات. اشاره به همین معنى است.[13]
[1] هرگز به خیر و خوبى نمىرسید مگر وقتى که از آنچه دوست مىدارید انفاق کنید. سوره آل عمران، آیه 92.
[2] تفسیر قرطبى، ج 10، ص 128.
[3] ترجمه تفسیرالمیزان، ج20، ص: 203
[4] همان
[5] همان
[6] همان
[7] کهف، آیه 28.
[8] بینه، آیه 5.
[9] بقره، آیه 272.
[10] مؤمن، آیه 65.
[11] زمر، آیه 3.
[12] ترجمه تفسیرالمیزان، ج20، ص: 203
[13] تفسیر نمونه، ج25، ص: 355
#امام و آقا
1- [حضرت زهرا، تجسّم عالیترین مفاهیم انسانی و اسلامی در مورد زن]
این زندگی کوتاه هیجدهساله یا اندکی بیشترِ این بزرگوار یک چنین ماجرایی دارد که ماجرای مهمّی است. آن حضرت تجسّم عالیترین مفاهیم انسانی و اسلامی در مورد زن است، که به اینها باید توجّه کرد؛ درس فاطمهی زهرا بیشتر این موارد است. برخی از مفاهیم اسلامی مفاهیم اختصاصی است، مثل مادری، همسری، کدبانویی، تربیت فرزند؛ در همهی اینها اوج قلّهی تصوّر، حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است. در عرصهی تربیت فرزند، در عرصهی همکاری با شوهر، در عرصههای مشترک و در آن چیزهایی که بین زن و مرد مشترک است، مثل بندگی خدا -وظایف بزرگ مثل بندگی خدا- وضعیّت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) یک وضعیّت فوقالعاده اعجابانگیز و مهم است. امام حسن مجتبی (سلام الله علیه) میگوید شب جمعه تا صبح مادرم بیدار بود، عبادت میکرد، هر وقت صدای او را شنیدم، دیدم برای دیگران دارد دعا میکند؛ صبح گفتم مادر! برای دیگران دعا کردی، برای خودت دعا نکردی؛ فرمود پسرم! اَلجارَ ثُمَّ الدَّار؛[1] این درس است. در قضیّهی [نزول سورهی] هلاَتی [آمده است که] «اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ الله»؛[2] من این را به عنوان یک درس برای امّت اسلامی، برای جامعهی اسلامی، برای جمهوری اسلامی تلّقی میکنم که کار با اخلاص انجام بگیرد. حسن بصری که از زهّاد ثمانیّهی معروف است و زاویه هم دارد با اهلبیت، میگوید که «ما کان فی هذه الامّة اعبد من فاطمة کانت تقوم حتّی تورّم قدماها».[3] معنای این تعبیر «ما کان اعبد من فاطمة» این نیست که شبیه او و به اندازهی او تعدادی وجود داشتند؛ نه، در تعبیرات عربی معنایش این است که هیچ کس در امّت، مانند او نبود از لحاظ عبادت. این را حسن بصری میگوید؛ حسن بصری دوران فاطمهی زهرا را درک نکرده، امّا اینکه این طور قاطع این حرف را میزند نشان میدهد این جزو مسلّمات و متواتراتی بوده است که در آن زمان وجود داشته. اینکه وظیفهی عبادت، بعد وظیفهی امر به معروف و مجاهدت، یعنی حضور در آن میدان عجیبی که بنا بود سرنوشت امّت اسلام در آن میدان تعیین بشود و آن حضور طوفانی عجیب فاطمهی زهرا با آن خطبههای عجیب. نقشهی جامع هویّت زن در منطق اسلام این است؛ مادر خوب، همسر خوب، مجاهد فیسبیلالله، در عین حال کدبانو، مدیر خانه، و در عین حال عابد و بندهی خدای متعال. و در نهایت، فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) نشان داد که زن میتواند به رتبهی عالی عصمت برسد که اینها خصوصیّات این بزرگوار است.۱۳۹۹/۱۱/۱۵
2- [همسرداری حضرت زهرا(س) با دلگرمی دادن به شوهر و تربیت فرزندان]
نمونه بعد، مسأله همسرداری و شوهرداری است. یک وقت انسان فکر میکند که شوهرداری، یعنی انسان در آشپزخانه غذا را بپزد، اتاق را تر و تمیز و پتو را پهن کند و مثل قدیمیها تشکچه بگذارد که آقا از اداره یا از دکان بیاید! شوهرداری که فقط این نیست. شما ببینید شوهرداری فاطمهی زهرا سلاماللَّهعلیها چگونه بود. در طول ده سالی که پیامبر در مدینه حضور داشت، حدود نُه سالش حضرت زهرا و حضرت امیرالمؤمنین علیهماالسّلام با همدیگر زن و شوهر بودند. در این نُه سال، جنگهای کوچک و بزرگی ذکر کردهاند - حدود شصت جنگ اتّفاق افتاده - که در اغلب آنها هم امیرالمؤمنین علیهالسّلام بوده است. حالا شما ببینید، او خانمی است که در خانه نشسته و شوهرش مرتّب در جبهه است و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ میماند - این قدر جبهه وابستهی به اوست - از لحاظ زندگی هم وضع روبهراهی ندارند؛ همان چیزهایی که شنیدهایم: «و یطعمون الطّعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و اسیراً انّما نطعمکم لوجه اللَّه»[4]؛ یعنی حقیقتاً زندگی فقیرانهی محض داشتند؛ در حالی که دختر رهبری هم هست، دختر پیامبر هم هست، یک نوع احساس مسؤولیت هم میکند.
ببینید انسان چقدر روحیه قوی میخواهد داشته باشد تا بتواند این شوهر را تجهیز کند؛ دل او را از وسوسه اهل و عیال و گرفتاریهای زندگی خالی کند؛ به او دلگرمی دهد؛ بچهها را به آن خوبی که او تربیت کرده، تربیت کند. حالا شما بگویید امام حسن و امام حسین علیهما السّلام، امام بودند و طینت امامت داشتند؛ زینب علیهاسلام که امام نبود. فاطمه زهرا سلاماللَّهعلیها او را در همین مدت نُه سال تربیت کرده بود. بعد از پیامبر هم که ایشان مدّت زیادی زنده نماند.۱۳۷۷/۰۲/۰۷
3-أَخبَرَنَا ابنُ مَخلَدٍ قَالَ: أَخبَرَنَا الخَلَدِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ القَطَّانُ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبَّادُ بنُ مُوسَی الخُتَّلِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو إِسمَاعِیلَ إِبرَاهِیمُ بنُ سُلَیمَانَ المُؤَدِّبُ عَن عَبدِ اللَّهِ بنِ مُسلِمٍ عَن سَعِیدِ بنِ جُبَیرٍ عَنِ ابنِ عَبَّاسٍ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِه) یَجلِسُ عَلَی الأرضِ وَ یَأْکُلُ عَلَی الأرضِ وَ یَعتَقِلُ الشَّاةَ وَ یُجِیبُ دَعوَةَ المَملُوکِ عَلَی خُبزِ الشَّعِیرِ.[5]
عَن ابن عبّاس قال: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِه) یَجلِسُ عَلَی الأرض
[پیامبر] دنبال این نبود که یک فرشی، چیزی داشته باشد؛ در مسجد، در ملاقات با یک نفری که در بین راه با ایشان برخورد میکرد، و میخواست دو کلمه حرف بزند، روی زمین مینشست.
وَ یَأْکُلُ عَلَی الأرض
گاهی غذایش را هم همین طور که روی زمین نشسته بود، میخورد. سفرهای بیندازند و آدابی و تشکیلاتی و حالا یک بشقابی، کاسهای، چیزی مثلاً؛ نه، همین طور روی زمین مینشستند و غذای سادهای میل میکردند.
وَ یَعتَقِلُ الشَّاة
گوسفندی فرضاً داشتند، ریسمان گوسفند را دستشان میگرفتند. «یَعتَقِل» از «عِقال کردن» است دیگر، یعنی آن را نگه داشتن، گوسفند را نگه میداشتند. خب، این خلاف شأن است دیگر؛ ماها اگر باشیم، حالا یک گوسفندی هم داشته باشیم، دستمان نمیگیریم توی خیابان و کوچه. این بزرگوار میکردند این کار را.
وَ یُجِیبُ دَعوَةَ المَملُوکِ عَلَی خُبزِ الشَّعِیر
گاهی یک غلامی مثلاً نشسته بود یک جایی روی زمین و داشت نان جوی میخورد؛ حضرت عبور میکردند، تعارف میکرد، آقا! بفرمایید؛ مینشستند حضرت پهلوی او. نمیگفتند شأن ما نیست، نمیشود، مناسب نیست.
اینکه ما این قدر میگوییم و میشنویم که باید مردمی باشیم، یعنی این. مردمی بودن به ادّعاکردن نیست. با مردم، با زندگیِ مردم کنار بیاییم، مثل مردم زندگی کنیم، با طبقات مختلف مردم انس بگیریم. این، معنای مردمی بودن است. بعضی از ماها که حالا معمّم هستیم، اگر مثلاً یک آدم ذیشأنی، آدم محترمی باشد، خب، سلام علیک میکنیم، گرم میگیریم، اگر کاری با ما داشته باشد گوش میکنیم، آقا! یک استخارهای بکنید، قرآن را درمیآوریم و یک استخارهای برایش [میگیریم]. اگر یک آدم فرودستی باشد، یک آدم مثلاً [سطح] پائینی باشد؛ نه، اعتنا و اهتمامی نمیکنیم! این، خلاف سیرهی رسول اللّه است. سیرهی پیغمبر این است که با فقرا و با ضعفا و مانند اینها کنار میآمد. به شئون ظاهری و آن چیزهایی که به حسب ظاهر موجب جلال و شوکت و این چیزها است، اهمّیّتی نمیداد. وضع زندگی پیغمبر این طور بود؛ این برای ما واقعاً درس است. حالا ما البتّه نه توقّع داریم، نه میشود توقّع داشت که مثل آن بزرگوار یا مثل امیرالمؤمنین رفتار کنیم؛ نه، خب، وضع آنها وضع دیگری است، جایگاهشان جایگاه دیگری است امّا آن را بایستی ملاک قرار بدهیم. آن را مثل یک نشانهای [قرار دهیم]؛ شما فرض کنید از یک دامنهی کوهی دارید میروید بالا، آن قلّه مورد نظرتان است، به قلّه نمیرسید امّا به طرف قلّه میروید، حرکت به آن سمت میکنید؛ باید اینجوری باشد.[6]
4-این زکات و انفاقی هم که یک عبادت بزرگ محسوب میشود، دارای جسم و روحی است. «و من یوق شحّ نفسه فاولئک هم المفلحون»(۱). این زکات، باید آن حرص و بخل درونی ما را بشکند و آن دلبستگی ما به مال و به زخارف دنیوی را از بین ببرد. این زکات، زکات خوبی است۱۳۶۹/۰۲/۰۶
5-ما باید این راه را برویم. ما هم باید گذشت کنیم، ایثار کنیم، اطاعت خدا کنیم، عبادت کنیم. مگر نمیگوییم که «حتّی تورّم قدماها»[7] اینقدر در محراب عبادت خدا ایستاد! [حضرت زهرا(س)]ما هم باید در محراب عبادت بایستیم. ما هم باید ذکر خدا بگوییم. ما هم باید محبت الهی را در دلمان روزبهروز زیاد کنیم. مگر نمیگوییم که با حال ناتوانی به مسجد رفت، تا حقی را احقاق کند؟ ما هم باید در همهی حالات تلاش کنیم، تا حق را احقاق کنیم. ما هم باید از کسی نترسیم. مگر نمیگوییم که یکتنه در مقابل جامعهی بزرگ زمان خود ایستاد؟ ما هم باید همچنان که همسر بزرگوارش فرمود «لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلّة اهله»،[8] از کم بودن تعدادمان در مقابل دنیای ظلم و استکبار نترسیم و تلاش کنیم. مگر نمیگوییم که آن بزرگوار کاری کرد که سورهی دهر دربارهی او و شوهر و فرزندانش نازل شد؟ ایثار نسبت به فقرا و کمک به محرومان، به قیمت گرسنگی کشیدن خود؛ «و یؤثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصه».[9] ما هم باید همین کارها را بکنیم.
این نمیشود که ما دم از محبت فاطمهی زهرا(سلاماللَّهعلیها) بزنیم، در حالی که آن بزرگوار برای خاطر گرسنگان، نان را از گلوی خود و عزیزانش - مثل حسن و حسین(علیهماالسّلام) و پدر بزرگوارشان(علیهالسّلام) - برید و به آن فقیر داد؛ نه یک روز، نه دو روز؛ سه روز![10] ما میگوییم پیرو چنین کسی هستیم؛ ولی ما نه فقط نان را از گلوی خود نمیبُریم که به فقرا بدهیم، اگر بتوانیم، نان را از گلوی فقرا هم میبُریم!
این روایاتی که در «کافی» شریف و بعضی از کتب دیگر در باب علامات شیعه هست، ناظر به همین است؛ یعنی شیعه بایستی آنطوری عمل کند. ما باید زندگی آنها را در زندگی خود - ولو به صورت ضعیف - نمایش بدهیم.۱۳۷۰/۱۰/۰۵
6-نماز نه تنها حرص و هَلَع را، که حجابهاى ظلمانىاند، برطرف مىکند (إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً- إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً- إِلَّا الْمُصَلِّینَ)[11] بلکه سخاوت و شجاعت، که حجابهاى نورىاند، برطرف مىنماید (وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً)[12] زیرا ارجاع ضمیر حُبِّهِ به طعام شرح حال «ابرار» است، نه حال «مقربین»؛ چون «ابرار» کسانىاند که غیر خداوند محبوب آنان هست، ولى آنها محبوب امکانى را نثار محبوب وجوبى مىنمایند: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ.[13] لیکن «مقربینِ» محض، که خود روح و ریحان هستىاند، محبوبى غیر از خدا ندارند و ندانند حتى توجه به ایثار و سخا را از میان برداشتند؛ بنا بر این، ضمیر حُبِّهِ درباره «مقربین» به «حق» بر مىگردد. و هر دو معنا درست است، چون در طول هماند؛ آنگاه چهره إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ به خوبى جلوه مىکند. و چون هر گونه کثرتى هم اکنون هالک است و چیزى جز «وجه اللَّه» موجود نیست و نخواهد بو[14]
7-و هر چه مرتبه اخلاص و حضور قلب، که دو رکن رکین عبادات است، کاملتر باشد، روح منفوخ در آن طاهرتر و کمال سعادت آن بیشتر و صورت غیبیّه ملکوتیّه آن منوّرتر و کاملتر خواهد بود. و کمال عمل اولیا علیهم السلام به واسطه جهات باطنیّه آن بوده، و الّا صورت عمل چندان مهمّ نیست؛ مثلًا، ورود چندین آیه شریفه از سوره مبارکه «هَلْ اتى» در مدح على علیه السلام و اهل بیت طاهرینش علیهم السلام به واسطه چند قرص نان و ایثار آنها نبوده، بلکه براى جهات باطنیّه و نورانیّت صورت عمل بوده؛ چنانچه در آیه شریفه اشارهاى به آن فرموده آنجا که فرماید: إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً؛[15] بلکه یک ضربت على علیه السلام که افضل از عبادت ثقلین مىباشد.[16] نه به واسطه همان صورت دنیائى عمل بوده که کسى دیگر اگر آن ضربت را زده بود باز افضل بود، گرچه به ملاحظه موقعیت مقابله کفر و اسلام، خیلى انجام این عمل مهم بوده که شاید شیرازه لشکر اسلام از هم پاشیده مىشد، ولى عمده فضیلت و کمال عمل آن حضرت، به واسطه حقیقت خلوص و حضور قلب آن حضرت بوده در انجام این وظیفه الهیّه؛ و لهذا مشهور است که وقتى غضب بر آن حضرت مستولى شد به واسطه جسارت آن ملعون، از کشتن او خوددارى فرمود تا آنکه عمل به هیچ وجه شائبه انّیّت و جنبه یلى الخلقى نداشته باشد؛ با آنکه غضب آن ولى اللَّه مطلقْ غضب الهى بود ولى باز عمل را خالص فرمود از توجه به کثرت، و یکسره خود را فانى در حقّ فرمود و عمل به دست حقّ واقع شد.[17]
[1] علل الشرائع، ج۱، ص: ۱۸۲
[2] سوره مبارکه الانسان آیه ۹
[3] مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۳، ص: ۳۴۱
[4] سوره مبارکه الانسان آیه ۸ و ۹
[5] امالی طوسی، مجلس چهاردهم، ص ۳۹۳؛ «ابن عبّاس گوید: پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله) بر زمین مینشست، و بر زمین غذا میخورد، و گوسفند به دستشان میگرفت، و دعوت بردهای را به نان جوین میپذیرفت.»
[6]بیانات حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای جلسه درس خارج فقه روز سهشنبه ۱۳۹۸/۱۰/۰۳
[7] مناقب آل أبی طالب علیهمالسلام ، ابن شهر آشوب مازندرانی ج ۳ ص ۳۴۱ ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی ج ۴۳ ص ۸۴
[8] نهج البلاغه خطبه ۲۰۱
[9] سوره مبارکه الحشر آیه ۹
[10] تفسیر، فرات بن ابراهیم کوفى ص ۵۲۸ ؛ بحار الانوار،علامه مجلسی ج۳۵ ص۲۵۳
[11] -( معارج/ 9- 22)
[12] -( انسان/ 8)
[13] -( آل عمران 92/)
[14] خمینى، روحالله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، سر الصلاة ( معراج السالکین و صلاة العارفین )، ج1، ص 17
[15] -« ما فقط براى وجه خدا( رضاى خدا) شما را اطعام مىکنیم و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمىخواهیم.»( دهر/ 9)
[16] - اشاره به حدیث شریف نبوى که از طرق مختلف و با عبارات متعدد روایت شده است. از آن جمله:لضربة علىٍّ خیرٌ من عبادة الثَّقَلَیْن.
بحار الأنوار، ج 39، ص 2،« تاریخ امیر المؤمنین»، باب 70، حدیث 1.
[17] خمینى، روحالله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، سر الصلاة ( معراج السالکین و صلاة العارفین )، جلد1، ص16
#متفرقه
قرآن کریم با وجود این که محبت به خیر را فطری انسان میداند: وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدیدٌ[1] و مؤمنان محبت شدیدتری به خدا دارند.
و تنها آنان از زینت محبت به شهوات بهرۀ حقیقی میبرند. از این رو، قرآن فرمود: زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآب.[2]محبت و عشق به خواستنىها [که عبارت است] از زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چهارپایان و کشت و زراعت، براى مردم آراسته شده است؛ اینها کالاى زندگىِ [زودگذرِ] دنیاست؛ و خداست که بازگشت نیکو نزد اوست.
این زینت دادن از طرف خدا برای تمام کسانی است که امتحان گردیده و درک حقیقی آنان به دنیا و شئون آن شکوفا گردد و شیفتۀ جذب و انجذابهای زودگذر و غیرمستقل این عالم نشده و به کمال مطلق الهی (که از آن ظهور کرده و با زوال و نابودی کمال های محدود به آن حقیقت نیز میپیوندند و این امر را نیز ناچار روزی درک خواهند کرد) شیفتگی اش را ابراز کند.
اینان کشش حقیقی موجودات و شئون خود به حق تعالی را درک میکنند که قرآن کریم دربارۀ ابرار و خوبان میفرماید: وَیُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسۡکِینٗا وَیَتِیمٗا وَأَسِیرًا[3] و هرچند طعام را دوست دارند، آن را به مسکین و یتیم و اسیر میدهند.
و چنانچه مؤمنان به مقتضای محبت ایمانی خود به حق تعالی عمل نکرده و شئون طبیعی و اجتماعی خود را که به آن محبت دارند در مسیر محبت الهی به کار نگیرند، به این تهدید الهی گرفتار میشوند: «بگو ای پیامبر! اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و خویشاوندانتان و اموالی که به دست آورده اید و تجارتی که از کساد شدنش میترسید و خانه هایی که به آن خوشنودید، در نظرتان از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او محبوب تر است، منتظر باشید که خدا عذابش را بر شما نازل کند، و خداوند مردم نافرمان بردار را هدایت نمیکند.[4][5]
#آیات مرتبط
1- بَلَىٰۚ مَنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَلَهُۥٓ أَجۡرُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ. (بقره/112)
ترجمه: آرى، کسانى که همۀ وجود خود را تسلیم خدا کنند در حالى که نیکوکارند، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شایسته و مناسب است، نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین مى شوند.
این بخش از آیه که میفرماید: " بَلَىٰۚ مَنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ" با آیه 8 و 9 سوره انسان مرتبط است.
2- وَٱلَّذِینَ صَبَرُواْ ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِمۡ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ وَیَدۡرَءُونَ بِٱلۡحَسَنَةِ ٱلسَّیِّئَةَ أُوْلَـٰٓئِکَ لَهُمۡ عُقۡبَى ٱلدَّارِ. (رعد/ 22)
ترجمه: و براى به دست آوردن خشنودى پروردگارشان [در برابر گناهان و انجام وظایف و حوادث] شکیبایى ورزیدند، و نماز را بر پا داشتند، و بخشى از آنچه را روزى آنان کردیم در نهان و آشکار انفاق نمودند، و همواره با نیکىِ [عبادت] زشتى و پلیدى [گناه] را دفع مى کنند [و با خوبى هاى خود نسبت به مردم، بدى هاى آنان را نسبت به خود برطرف مى نمایند]، اینانند که فرجام نیک آن سراى، ویژۀ آنان است.
کل آیه با دو آیه سوره انسان مرتبط است، این بخش که میفرماید" وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ" با "وَیُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسۡکِینٗا وَیَتِیمٗا وَأَسِیرًا " از سوره انسان و این بخش از آیه که میفرماید " وَٱلَّذِینَ صَبَرُواْ ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِمۡ" با " اِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً"
3- فَـَٔاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُۥ وَٱلۡمِسۡکِینَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِیلِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجۡهَ ٱللَّهِۖ وَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ. (روم/38)
پس [با توجه به فراخ بخشى خدا در روزى و رزق] حقّ خویشاوند و مسکین و در راه مانده را بده این انفاق براى آنان که خشنودى خدا را مى خواهند بهتر است؛ و اینان [که حقوق مالى را مى پردازند] همان رستگارانند.
کل این آیه در ارتباط است با آیات 8 و9 سوره انسان. با این موضوع که کسانی که وجه الله را اراده کرده اند چنین ویژگی هایی را که در آیات به آن اشاره شده است را دارند.
4- وَ یُؤْثِرُونَ عَلىَ أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کاَنَ بهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُون. (حشر/9)
ترجمه: و [دیگران را] بر خود ترجیح مىدهند، گرچه خودشان را نیاز شدیدى [به مال و متاع] باشد. و کسانى را که از بخل و حرصشان بازداشتهاند، اینان همان رستگارانند.
این آیه نیز در ارتباط است با آیات سوره انسان که موضوعش ایثار و انفاق میباشد؛ و موجب رستگاری انسان است.
5- ٱلَّذِی یُؤۡتِی مَالَهُۥ یَتَزَکَّىٰ * وَمَا لِأَحَدٍ عِندَهُۥ مِن نِّعۡمَةٖ تُجۡزَىٰٓ * إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِ ٱلۡأَعۡلَىٰ 20 وَلَسَوۡفَ یَرۡضَىٰ (لیل /18-21)
ترجمه: همان که مال خود را انفاق مىکند تا [مال] رشد و نمو کند. * و هیچ کس را از سوى خود بر عهده خدا نعمتى نیست که این مالى که انفاق کرده به عنوان پاداش آن نعمت به حساب او گذارد. * بلکه [انفاق کننده با تقوا مال خود را در راه خدا انفاق مىکند] تا خشنودى پروردگار والایش را به دست آورد. * و [بىتردید] به زودى [در قیامت با دریافت لطف، رحمت حق و پاداش بىپایان او] خشنود خواهد شد.
6- « لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً (احزاب /21)
ترجمه: مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مىکنند.
این آیه نیز در ارتباط است با این موضوع که اهل بیت (ع) و حضرت رسول (ص) بهترین الگوهای سبک زندگی مومنانه در موضوعات مختلف هستند.
7- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (بقره/207)
ترجمه: بعضى از مردم (با ایمان و فداکار، همچون على (ع) در «لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر ص)، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مىفروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.
بخش " یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ" در ارتباط است با آیات سوره انسان.
8- وَ مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیر. (بقره/ 265)
ترجمه: و (کار) کسانى که اموال خود را براى خشنودى خدا، و تثبیت (ملکات انسانى در) روح خود، انفاق مىکنند، همچون باغى است که در نقطه بلندى باشد، و بارانهاى درشت به آن برسد، (و از هواى آزاد و نور آفتاب، به حد کافى بهره گیرد،) و میوه خود را دو چندان دهد (که همیشه شاداب و با طراوت است.) و خداوند به آنچه انجام مىدهید، بیناست.
این آیه در ارتباط است با بیان آثار وویژگی کسانی که اموالشان را به خاطر ابتغاء مرضات الله خرج میکنند