جزء 27 (توسعه فرهنگ ذکر )
سوره مبارکه ذاریات - 55
#ایات مرتبط:
1- فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرَى(اعلی آیه 9)
2- فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ(غاشیه 21)
3-هَٰذَا ذِکْرٌ ۚ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ(ص 48)
4-وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ (قمر 40)
5-وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ (قمر 32)
6-أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْرَىٰ (عبس 4)
7- الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (رعد 28)
#روایات مرتبط
1- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مِنْ أَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ذِکْرُ اللَّهِ کَثِیراً ثُمَّ قَالَ لَا أَعْنِی سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ إِنْ کَانَ مِنْهُ وَ لَکِنْ ذِکْرَ اللَّهِ عِنْدَ مَا أَحَلَّ وَ حَرَّمَ فَإِنْ کَانَ طَاعَةً عَمِلَ بِهَا وَ إِنْ کَانَ مَعْصِیَةً تَرَکَهَا.
2- أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- .... وأُقْسِمُ لَکُمْ یَا أَهْلَ الْبَصْرَهْ مَا الَّذِی ابْتَدَأْتُکُمْ بِهِ مِنَ التَّوْبِیخِ إِلَّا تَذْکِیرٌ وَ مَوْعِظَهْ لِمَا بَعْدُ لِکَیْ لَا تَسَرَّعُوا إِلَی الْوُثُوبِ فِی مِثْلِ الَّذِی وَثَبْتُمْ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ ذَکِّرْ
فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَا الَّذِی ذَکَرْتُ فِیکُمْ مِنَ الْمَدْحِ وَ التَّطْرِیَهْ بَعْدَ التَّذْکِیرِ وَ الْمَوْعِظَهْ رَهْبَهْ مِنِّی لَکُمْ وَ لَا رَغْبَهْ فِی شَیْءٍ مِمَّا قِبَلَکُمْ.
امیرالمؤمنین (علیه السلام)- ای مردم بصره سوگند یاد میکنم، آنچه در ابتدا بدان شما را توبیخ کردم جز برای تذکّر و موعظه برای اعمال آینده نبود تا زود دست به کار آشوب نشوید چنان که قبلًا شدید. خداوند به پیامبرش میفرماید: «و تذکر بده که تذکر برای مومنین سودمند است». آنچه از
مدح و ستایش که پس از نکوهش و موعظه برای شما گفتم نه به این دلیل بود که از شما ترسیده باشم و یا در آنچه دارید طمع کرده باشم.
3- کِتَابُهُ زین العابدین (علیه السلام) إِلَی مُحَمَّدِبْنِمُسْلِمٍ الزُّهْرِیِّ یَعِظُه ... وَ لَا تَحْسَبْ أَنِّی أَرَدْتُ تَوْبِیخَکَ وَ تَعْنِیفَکَ وَ تَعْیِیرَکَ لَکِنِّی أَرَدْتُ أَنْ یَنْعَشَ اللَّهُ مَا قَدْ فَاتَ مِنْ رَأْیِکَ وَ یَرُدَّ إِلَیْکَ مَا عَزَبَ مِنْ دِینِکَ وَ ذَکَرْتُ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَی فِی کِتَابِهِ وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ أَغَفَلْتَ ذِکْرَ مَنْ مَضَی مِنْ أَسْنَانِکَ وَ أَقْرَانِکِ وَ بَقِیتَ بَعْدَهُمْ کَقَرْنٍ أَعْضَبَ انْظُرْ هَلِ ابْتُلُوا بِمِثْلِ مَا ابْتُلِیتَ أَمْ هَلْ وَقَعُوا فِی مِثْلِ مَا وَقَعْتَ فِیهِ أَمْ هَلْ تَرَاهُمْ.
امام سجّاد (علیه السلام)- نامهی پندآمیز امام زین العابدین (علیه السلام) به محمّدبنمسلمزهری: گمان نکنی که من میخواهم تو را توبیخ و سرزنش و تغییر کنم، بلکه منظورم این است که خداوند بینش تو را که نابود شده زنده کند و آنچه از دینت را از دست دادهای به تو برگرداند و به یاد این آیه افتادم وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ المُؤْمِنِینَ؛ فراموش کردهای از دوستان و همردیفانت که از دنیا رفتهاند و تو تنها ماندهای ببین آنها گرفتار شدهاند مانند تو و در گردابی چون تو افتادهاند، آیا آنها را دیدهای؟
#تفسیر:
المیزان ج 18 ص 385
این جمله تفریع و نتیجهگیرى از دستورى است که قبلا داد و فرمود: از کفار روى بگردان. پس در حقیقت امرى است به تذکر بعد از نهى از جدال با آنان، و معنایش این مىشود که: تو دست از تذکر دادن خود بر مدار، و هم چنان که تا کنون ایشان را با مواعظت تذکر مىدادى تذکر ده، چون تذکر، مفید به حال مؤمنین است، و ربطى به استدلال و جدال با آن طاغیان ندارد. استدلال و جدال به جز زیادتر شدن طغیان و کفر اثر دیگرى در آنان ندارد.
تفسیر نمونه جلد 22 ص381
مفسران گفتهاند هنگامى که این آیه-آیه قبلیفَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ (54)- نازل شد پیامبر ص و مؤمنان اندوهگین شدند و تصور کردند که این آخرین سخن در برابر مشرکان است، وحى آسمانى قطع شده، و عذاب الهى به زودى فرا مىرسد، ولى چیزى نگذشت که آیه بعد نازل شد و به پیامبر ص دستور داد:" پیوسته تذکر و اندرز ده، چرا که تذکر مؤمنان را سود مىبخشد" (وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ).اینجا بود که همگى احساس آرامش کردند
اشاره به اینکه دلهاى آمادهاى در گوشه و کنار در انتظار سخنان تو است، اگر گروهى به مخالفت در برابر حق برخاستهاند گروه دیگرى از جان و دل مشتاق آنند، و گفتار دلنشین تو تاثیر خود را در نفوس آنان مىگذارد.
نکته: براى پذیرش حق دلهاى آماده لازم است
کشاورزى را در نظر بگیرید که مشغول بذرافشانى است، قسمتى از این بذرها را ممکن است به روى سنگها بریزد، مسلما هرگز بارور نخواهد شد.قسمت دیگرى روى قشرهاى نازک خاک مىریزد که سنگهاى سخت را پوشاندهاند، در اینجا بذرها جوانهاى مىزنند اما چون محل کافى براى ریشههاى موجود نیست به زودى مىخشکند و از بین مىروند.قسمت دیگرى روى خاکهایى مىریزد که عمق زیادى دارد ولى در لابلاى آن بذرها علف هرزههاى مزاحم موجود است، این بذرها نمو مىکند و ریشه مىدواند ولى به زودى خارها و علف هرزهها بر آنها مىپیچد و آنها را خفه مىکند.از همه این بذرها خوشبختتر بذرهایى است که در میان خاکهاى عمیق و بدون مزاحم قرار گیرند، چیزى نمىگذرد جوانه مىزنند و شاخ و برگ مىآورند و تنومند و پر بار مىشوند.سخنان حق که از دهان انبیاء و فرستادگان الهى و جانشینان معصوم آنها خارج مىشود همانند این بذرها است، دلهایى که چون سنگ خارا است هرگز آن را نمىپذیرد. و دلهایى که نرمش ضعیف و کمى دارد موقتا مىپذیرد، سپس آن را بیرون مىافکند، و دلهایى که آماده پذیرش است اما خارهاى هوا و هوس و شهوات و صفات رذیله در آن روئیده، تاثیر آن را خنثى مىکند.تنها دلهایى سخنان این پیشوایان بزرگ را مىپذیرد و پرورش مىدهد و بارور مىکند که هم روح حقجویى و حقطلبى بر آن حاکم است، و هم از این صفات خالى است، و آن دلهاى مؤمنان است، آرى" وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ" پند و اندرز ده که مؤمنان را فایده مىبخشد.
تفسیر نورج 9 ص 265
آیهى 52، به مانند نتیجهگیرى از آیات گذشته و به عنوان دلدارى پیامبراکرم صلى الله علیه و آله است که اگر مشرکان مکّه با تو چنین برخوردهایى مىکنند، بدان که پیش از اینان نیز با پیامبران پیش از تو چنین برخوردهایى را داشتهاند.
از آنجا که پیامبر در دعوت مردم کوتاهى نکرده و حجّت خدا را بر آنان تمام کرده است، لذا روى گردانى پیامبر از آنان و ترک مجادله با آنان، سرزنش و ملامتى را به دنبال ندارد.
این آیات در کنار فرمان به اعراض از کافران طغیانگر، به تذکّر دادن به مؤمنان سفارش مىکند تا گمان نشود که تنها کافران نیاز به هشدار و تذکّر دارند. فَتَوَلَ ... وَ ذَکِّرْ
در شنیدن اثرى است که در دانستن نیست. سوز و اخلاص و شیوه بیان گوینده مىتواند اثرى برتر در انسان بگذارد. لذا پیامبر مأمور مىشود تا پیوسته مؤمنان را تذکّر دهد.
پیامها:
1- همه انبیا مخالف داشتند و مورد تهمت قرار مىگرفتند. پس، از تهمت مخالفان نگران مباش. کَذلِکَ ... قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ
2- بر خلاف قرآن که پیامبران را انسانهایى همچون دیگر انسانها معرّفى مىکند، «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ»*[1] مخالفان سعى داشتند کارها و سخنان پیامبران را ناشى از ارتباط آنها با جن بدانند. «ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ»
3- هماهنگى رفتار و گفتار مخالفان انبیا در طول تاریخ به گونهاى است که گویا همه به یکدیگر سفارش موضعگیرى علیه حق و تهمت سحر و جنون را مىدادند. أَ تَواصَوْا ...
4- ریشهى تهمت به انبیا، طغیان است. «قَوْمٌ طاغُونَ»
5- انسان در برابر افراد لجوج مسئولیّتى ندارد. «فَتَوَلَّ»
6- پس ازاتمام حجّت، اعراض از حق ستیزان جایز است. «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ»
7- همه جا، متارکه و رها کردن دیگران کار بدى نیست. «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ»
8- مبلّغ، باید روحیه مخاطبان را بشناسد، نسبت به گروهى اعراض نماید، «فَتَوَلَّ» و نسبت به گروهى تذکّر دهنده باشد. «وَ ذَکِّرْ»
9- اگر روحیه پندپذیرى نداریم، در ایمان خود شک کنیم، زیرا مؤمن پندپذیر است. «فَإِنَّ الذِّکْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ»
10- اگر ایمان باشد، انسان تذکّر را از هر کس مىپذیرد. «فَإِنَّ الذِّکْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ» و نفرمود: «فان تذکرک»
11- مبلّغان دینى خسته نشوند که کارشان مفید است. فَإِنَّ الذِّکْرى تَنْفَعُ ...
12- مؤمنان نیز به تذکّر نیازمند هستند. «فَإِنَّ الذِّکْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ»
13- تعالیم ادیان آسمانى، در فطرت انسانها ریشه دارد. وظیفه انبیا، بیدار کردن و یادآورى امور فطرى بشر است
#نظرات شخصی:
نماز:
از مهم ترین اذکار و عباداتی که با تصحیح آن سبب تصحیح جامعه می شود نماز است و این ذکر را تمام پیروان ادیان توحیدی به آن مکلف شده اند. نماز تا آنجا اهمیت دارد که در هیچ دین الهی از آن غفلت نشده است و اگر گوهر اصلی ادیان را عبادت بدانیم (ما خلقت الانس و الجن الا لیعبدون) نماز بارزترین مصداق این عبارت است. اهمیت این نوع عبادت تا حدی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: الصلوه عمود الدین، نماز پایه اساسی خیمه دین است. در روایات وارده از بقیه معصومین نیز احادیثی با این مضمون یافت می شود. علی علیه السلام در آخرین وصیتی که برای فرزندان و شیعیان و بقیه مسلمانان نوشته در باب اهمیت نماز می فرمایند: «الله الله فی الصلوه فانها عمود دینکم؛ خدا را خدا را درباره نماز، که نماز ستون دین شماست.»14
در اهمیت نماز همین بس که در روز قیامت شرط قبولی بقیه اعمال دینی نماز است که پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ان قبلت قبل ما سوی ها و ان ردت رد ما سواها؛ یعنی شرط قبولی و پذیرش سایر اعمال انسان قبولی نماز است به این معنا که اگر انسان کارهای خیری انجام بدهد ولی نماز نخواند و یا نماز را سبک بشمارد، سایر کارهای خیر او هم رد می شود.»15
در حدیث دیگر آمده است که «الصلوه قربان کل تقی»16 نماز مایه تقرب هر انسان پرهیزکار است. نماز ارتباط میان عبد و معبود است نماز موجب تقرب به خداست و هیچ چیز دیگر جای نماز را نمی تواند بگیرد و بدیل آن شود.
امر به معروف و نهی از منکر:
از دیگر عواملی که موجب عدم تحقق دین در عینیت جامعه می شود، «ترک امر به معروف و نهی از منکر» یعنی عدم ایفای نقش اجتماعی کردن و نظارت اجتماعی از سوی اعضای جامعه و شهروندان و تمامی محیطهای انسانی است; زیرا علی الاصول همه شهروندان، بر اساس مکانیزم خاص خود در انتقال و آموزش صریح و یا پنهان ارزش ها و هنجارها و نیز نظارت بر التزام یا تخطی از آن ها نقش فعال و بسزایی دارند و همین امر موجب بقای باورهای فرهنگی و اجزا و عناصر آن و در نتیجه حفظ وحدت و یکپارچگی و انسجام جامعه می شود.این دو لازم و ملزوم یکدیگر وتوام با هم اثر بخش است و بدون یکی از آن ها، دیگری کارآیی لازم را از دست می دهد.در ادبیات دینی و در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام - با قطع نظر از مباحث حقوقی - این دو فرآیند اجتماعی - دینی امر به معروف و نهی از منکر شناخته و معرفی می شود و اگر این دو در ساختار اجتماعی، از جایگاه خود برخوردار نباشد پیامدهای ناگواری به دنبال خواهد داشت.به همین جهت علی علیه السلام اعلان خطر می نمایند و تذکر می دهند:
«مفاسد آشکار شده، نه انکار کننده و تغییر دهنده ای پیدا می شود و نه بازدارنده ای به چشم می خورد، آیا با این وضع می خواهید در دار قدس خدا و جوار رحمتش قرار گیرید و عزیزترین اولیائش باشید؟ هیهات! خدای را درباره بهشت جاویدانش نمی توان فریفت و هیچ کس قادر به جلب رضایتش نیست مگر با اطاعت از او.خداوند آمرین به معروف را که خود ترک کننده معروفند و نیز نهی کنندگان منکر را که خود مرتکب آن می شوند لعنت می کند» . (53)
ویژگی یک جامعه پویا آن است که در سلسله مراتب طولی باورها و عقاید تا هنجارها و عمل، رویه یکسانی مشاهده گردد; عمل ها منطبق با اجزای نظام فرهنگی و نظام فرهنگی پاسخ گوی نیازهای جامعه باشد.این هم گونی باعث می گردد که در «ذهن » اعضای جامعه ایستارهای ارزشی، تحقق عینی به خود ببیند و در مقام عمل التزام بدان ها مشاهده گردد.حال اگر جامعه ای دستخوش عدم تعادل شد بین این دو لایه و این دو سطح ناهم گونی وتعارض پدیدار می شود. «باورها» در مسیری ره می پیماید و «عمل » در سویی دیگر.این فرایند را چه زیبا مولی به تصویر می کشاند:
«ای مؤمنان! هر کس ظلم و ستمی را مشاهده کند و یا کار زشتی که مردم را به سوی آن می خوانند; اگر تنها به قلبش آن را انکار کند سلامت را اختیار کرده است و گناهی بر او نیست و آن کس که با زبان و بیان آن را مردود شمارد، مقامش برتر از گروه نخست است و آن کس که با شمشیر برای بزرگداشت نام خدا و سرنگونی ظالمان به مبارزه برخیزد او به راه هدایت راه یافته و بر جاده حقیقی گام گذارده و نور یقین در قلبش تابیده است » . (54)
در این کلام به هر دو مکانیزم نظارت اجتماعی غیررسمی و کنترل اجتماعی رسمی اشارت رفته است و پایان کلام ایشان بیان گر این واقعیت است که این نظارت ضامن سلامت، سعادت و تعادل جامعه و اعضای آن خواهد شد.شکل بارز و تجلی عینی «امر به معروف و نهی از منکر» در «جهاد» متجلی می شود که در مواردی برای انجام این دو امر ضروری حیات اجتماعی، از شدیدترین شکل رسمی آن یعنی به کار بردن قدرت زور و سلاح استفاده می شود; چه آن که در چنین ضرورتی اگر «جهاد» به عنوان راه حل نهایی به کار برده نشود، کژی و انحراف، بدون برخورد با هیچ مانعی فراگیر می شود.لازمه چنین فرآیندی تبدیل و تبدل ارزش ها و نابسامانی اجتماعی خواهد بود.
«نخستین جهادی که در آن شکست می خورید، جهاد با دست، سپس با زبان و در نهایت با دل هایتان است.پس وقتی کسی در دل کار نیک را نستاید و کار بد را نکوهش نکند، واژگون می گردد..» . (55)
اما حضور همه جانبه در جهاد که در واقع جنگ است و چه بسا منجر به کشتن و یا کشته شدن شود نیازمند یک تحلیل و یک تفسیر رضایت بخش است; تفسیری که بتواند تمام زوایای آن را بگشاید و بازگویی کند; پاداش ها و احترام ها و منزلت ها در صورت حضور و مشارکت در جهاد و بالعکس، تنبیه ها و ذلت ها و آثار ناگوار اجتماعی، در صورت عدم حضور.این تفسیر و بیان، ذهنیت مؤمنان را برای حضور فعال آماده می کند. «جهاد دری از درهای بهشت است، خداوند آن را به روی دوستان مخصوص خود گشوده است. جهاد لباس تقوا و زره محکم و سپر مطمئن خداست.مردمی که از جهاد روی برگردانند خداوند لباس ذلت بر تن آن ها می پوشاند و بلا به آنان هجوم می آورد، حقیر و ذلیل می شوند، عقل و فهم شان تباه می گردد و به خاطر تضییع جهاد حق آن ها پایمال می شود و نشانه های ذلت در آن ها آشکار می گردد و از عدالت محروم می شوند» . (56)
اجرای امربه معروف و نهی از منکر، حاکمیت دین در جامعه را تقویت می کند و مانع آسیب آن می شود: یکی از آن جهت که این عمل اجتماعی، یک وظیفه و رسالت دینی و از اعمال دینی محسوب می شود و همین امر کنشگران را در انجام آن تقویت می کند.تقویت این عمل باعث می شود مکانیزم اجتماعی کردن و کنترل اجتماعی جامعه تقویت شود و کارکردهای مطلوب و مفید برای نظام اجتماعی دینی داشته باشد.از جهت دیگر، امر به معروف می بایست از طرف کسانی صورت گیرد که عمل آن ها براساس محتوای معروف و متناسب با آن شکل گرفته باشد و نیز خود در عمل نیز همگون با نهی از منکر عمل کنند.با توجه به این که در نظام اجتماعی دینی همه موظف به امر به معروف و نهی از منکر هستند و نیز همه می بایست عملا متناسب با محتوای آن عمل کنند، خودبه خودزمینه بروزکجروی درجامعه به حداقل ممکن می رسد.
#بیان امام و اقا:
خدمت»، تعابیر مختلفی دارد. هر کس ممکن است چیزی را خدمت بداند. ما دیدگاهی داریم، فکری داریم، مکتبی داریم، که اساس این نظام، بر آن بنا شده است و آن، مکتب اسلام است. آن تفکّر الهی است. تفکّر توحیدی است. همان فکری است که این تودههای عظیم ملت، به خاطر آن حاضر شدند جوانانشان را در راه خدا بدهند و از همه چیز خودشان بگذرند و پشت سرشان را نگاه نکنند. خدمت، یعنی آنکه در این راه حرکت کنیم، که این راه، خودش متضمّن خدمت به مردم است. این، آن مسألهی اصلی است که ما در هر لحظه باید به یادش باشیم.
البته شما معتقد به این معنا هستید؛ عامل به این معنا هستید؛ سالک این راه هستید. منتها انسان فراموشکار است. اینکه ما عرض میکنیم، برای خاطر این است که انسان به «تذکّر» و توجه دائم احتیاج دارد(۱). البته، همه محتاجند. ما بزرگانی از اهل سلوک و اهل اخلاق سلوک اخلاقی را میشناسیم که به کسانی میگفتند: «بنشین مرا نصیحت کن!» برای خاطر اینکه انسان به نصیحت احتیاج دارد؛ به تذکّر احتیاج دارد. شما دائم باید خودتان را متذکّر نگهدارید. ترتیبی بدهید که متذکّر بمانید. به روایات اخلاقی مراجعه کنید. به کتب اخلاقی مراجعه کنید. آنچه را که در فضیلت خدمت به مردم است و آنچیزی که فلسفهی حکومت را در اسلام مشخّص میکند، بخوانید.
بیانات معظم له در دیدار کارگزاران نظام ۱۳۸۶/۰۶/۳۱
ذکر چیست؟ روایتى از حضرت ابى عبداللَّه (علیهالسّلام) است. و روایت دیگرى هم هست، که آن روایت دوم بیشتر مورد توجه من بود؛ اما هر دو روایت را میخوانم. روایت اول از حضرت ابى جعفر (علیه السلام) است؛ حضرت باقر (سلام اللَّه علیه) فرمود: «ثلاث مِن اشدّ ما عمل العباد»؛ سه چیز هست که جزو تکالیف بسیار مهم و دشوار مؤمنین است؛ کارهاى سخت.
یکى، «انصاف المؤمن من نفسه»؛ اینکه انسان در قبال دیگران انصاف به خرج بدهد. دوم، «و مواساة المرء اخاه»؛ مواسات ورزیدن با برادر مؤمن. سوم، «و ذکراللَّه على کل حال»؛ در همه حال ذاکر خداى متعال باشد. ذکر این است.
آنوقت حضرت باقر در همین روایت، «ذکر اللَّه على کل حال» را معنا کردهاند: «و هو ان یذکر اللَّه عزّوجل عند المعصیة یهمّ بها»؛ وقتى که میرود به سمت معصیت، ذکر خدا او را مانع بشود. ذکر؛ خدا را یاد کند و این معصیت را انجام ندهد؛ انواع معاصى را؛ خلاف واقع گفتن، دروغ گفتن، غیبت کردن، حق را پوشاندن، بىانصافى کردن، اهانت کردن، مال مردم را، مال بیتالمال را، مال ضعفا را تصرف کردن یا درباره آنها بىاهتمامى به خرجدادن. اینها گناهان گوناگون است. در همه اینها، انسان توجه کند به خدا؛ ذکر خدا مانع بشود از اینکه انسان به سمت این گناه برود.
«فیحول ذکر اللَّه بینه و بین تلک المعصیة و هو قول اللَّه عزّوجل انّ الذّین اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشّیطان تذکّروا». بعد حضرت میفرمایند که این، تفسیر آن آیه است که فرمود: «انّ الذّین اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشّیطان»؛ وقتى شیطان به اینها تنه میزند، گذرنده شیطان اینها را مس میکند؛ یعنى هنوز درست به جانش هم نیفتاده، «تذکّروا»؛ فوراً اینها متذکر میشوند. «فاذا هم مبصرون» (1) این ذکر موجب میشود که چشم اینها، بصیرت اینها باز بشود. معناى «ذکراللَّه على کل حال» این است.
در صدر روایت بعدى که مورد توجه من است، تقریباً عباراتش شبیه همین روایتى است که خواندم و همان سه چیز را ذکر میکند. در آن روایت، «و ذکر اللَّه على کل حال» را داشت، در اینجا و در روایتى که حضرت ابىعبداللَّه میفرماید، آمده است: «و ذکر اللَّه فى کل المواطن»؛ انسان در همه جا ذکر خدا کند. اما آن نکته مورد توجه این است که میفرماید: «امّا انّى لا اقول سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر»؛ اینى که میگویم در همه حال ذکر خدا را بگوئید، مقصودم این نیست که بگوئید سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر. این، ذکر لفظى است. «و ان کان هذا من ذاک»؛ اگرچه این هم ذکر است، این هم مطلوب است، این هم شریف است و خیلى باارزش است؛ اما مقصود من فقط این نیست، بلکه «ولکن ذکره فى کلّ موطن اذا هجمت على طاعته او معصیته» (2) هجمت یا هممت. نسخهاى که من دیدم، هجمت است. احتمال میدهم هممت باشد - وقتى به سمت طاعت خدا میروى، یا به سمت معصیت خدا میروى، یاد خدا باشى. این «یاد خدا بودن» مورد نظر است؛ این ذکر اللَّه. البته این اذکارى که در روایات ما، در این دعاها، در این اوراد گوناگون، تسبیحات حضرت زهرا و بقیه اذکارى که هست - اینها همه وسائل ذکرند، اینها کپسولهاى ذکرند - ذکر شده است، انسان باید اینها را با توجه به معانى و حقایقشان بر زبان جارى کند؛ توجه پیدا کند
فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرَى(اعلی آیه 9)