جزء 26 (مسئولین بدهکارند نه طلبکار)
سوره مبارکه حجرات - 17
#روایت
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى...(سوره ی بقره)
إِیَّاکَ وَ الْمَنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنَّ الِامْتِنَانَ یُکَدِّرُ الْإِحْسَان
تَمَامُ الْإِحْسَانِ تَرْکُ الْمَنِّ بِه
بِکَثْرَةِ الْمَنِّ تُکَدَّرُ الصَّنِیعَة (تصنیف غرر الحکم، تعدادش بالا بود سه تا رو انتخابی آوردم)
گاهی حتی خدمتی هم انجام نشده، بلکه فرد توهم کرده است که خدمتی انجام داده است و بر آن منت میگذارد.
#آیه
قَالَ أَ لَمْ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدًا وَ لَبِثْتَ فِینَا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ(18)
وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتىِ فَعَلْتَ وَ أَنتَ مِنَ الْکَافِرِینَ(19)
قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّینَ(20)
فَفَرَرْتُ مِنکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لىِ رَبىِّ حُکْمًا وَ جَعَلَنىِ مِنَ الْمُرْسَلِینَ(21)
وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنهَُّا عَلىََّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنىِ إِسْرَ ءِیلَ(22)(سوره مبارکه شعرا)
رابطه ی مردم و مسئولین یک رابطه ی دو طرفه است. در تعلیمات اسلامی ما در برابر خدا پاسخگو هستیم و از او طلب اجر داریم. اگر مسئولی وظیفه ی خودش را انجام داده حق منت گذاشتن بر مردم را ندارد، عندالله ماجور است بلکه باید متشکر مردم باشد که بستر را فراهم کرده است که بتواند توفیق خدمت به جامعه ی اسلامی کند.
#روایت
...سَمِعْتُ أَبِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ سَعَى فِی حَاجَةِ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ فَکَأَنَّمَا عَبَدَ اللَّهَ تِسْعَةَ آلَافِ سَنَةٍ صَائِماً نَهَارَهُ قَائِماً لَیْلَهُ.(بحار الانوار)
عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ قَالَ حَدَّثَنِی خَالِدُ بْنُ یَزِیدَ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ خَلْقاً مِنْ خَلْقِهِ انْتَجَبَهُمْ لِقَضَاءِ حَوَائِجِ فُقَرَاءِ شِیعَتِنَا لِیُثِیبَهُمْ عَلَى ذَلِکَ الْجَنَّةَ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَکُونَ مِنْهُمْ فَکُنْ ثُمَّ قَالَ لَنَا وَ اللَّهِ رَبٌّ نَعْبُدُهُ لَا نُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً
کلام امام
پسرم! ما که عاجز از شکر او و نعمت های بی منتهای اوییم، پس چه بهتر که از خدمت به بندگان او غفلت نکنیم که خدمت به آنان خدمت به حق است؛ چه که همه از اویند. هیچ گاه در خدمت به خلق الله خود را طلبکار مدان که آنان به حق، منّت بر ما دارند که وسیلۀ خدمت به او ـ جلّ و علا ـ هستند. و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش که این خود حیله شیطان است که ما را در کام خود فرو برد. و در خدمت به بندگان خدا، آن چه برای آنان پرنفع تر است انتخاب کن، نه آن چه برای خود یا دوستان خود؛ که این علامت صدق به پیشگاه مقدس او ـ جلّ و علا ـ است. (صحیفه امام، ج 20، ص 157)
شعر:
هر کسى باید که با ظرفیتش
جرعه یى بخشد به خلق از جام خویش
خدمت بى مزد و منت گر کنیم
کرده ایم آن گه اداى وام خویش
رابطه ی مردم و مسئولین یک رابطه ی دو طرفه است. در تعلیمات اسلامی ما در برابر خدا پاسخگو هستیم و از او طلب اجر داریم. اگر مسئولی وظیفه ی خودش را انجام داده حق منت گذاشتن بر مردم را ندارد، عندالله ماجور است بلکه باید متشکر مردم باشد که بستر را فراهم کرده است که بتواند توفیق خدمت به جامعه ی اسلامی کند.
#روایت
...سَمِعْتُ أَبِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ سَعَى فِی حَاجَةِ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ فَکَأَنَّمَا عَبَدَ اللَّهَ تِسْعَةَ آلَافِ سَنَةٍ صَائِماً نَهَارَهُ قَائِماً لَیْلَهُ.(بحار الانوار)
عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ قَالَ حَدَّثَنِی خَالِدُ بْنُ یَزِیدَ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ خَلْقاً مِنْ خَلْقِهِ انْتَجَبَهُمْ لِقَضَاءِ حَوَائِجِ فُقَرَاءِ شِیعَتِنَا لِیُثِیبَهُمْ عَلَى ذَلِکَ الْجَنَّةَ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَکُونَ مِنْهُمْ فَکُنْ ثُمَّ قَالَ لَنَا وَ اللَّهِ رَبٌّ نَعْبُدُهُ لَا نُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً
کلام امام
پسرم! ما که عاجز از شکر او و نعمت های بی منتهای اوییم، پس چه بهتر که از خدمت به بندگان او غفلت نکنیم که خدمت به آنان خدمت به حق است؛ چه که همه از اویند. هیچ گاه در خدمت به خلق الله خود را طلبکار مدان که آنان به حق، منّت بر ما دارند که وسیلۀ خدمت به او ـ جلّ و علا ـ هستند. و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش که این خود حیله شیطان است که ما را در کام خود فرو برد. و در خدمت به بندگان خدا، آن چه برای آنان پرنفع تر است انتخاب کن، نه آن چه برای خود یا دوستان خود؛ که این علامت صدق به پیشگاه مقدس او ـ جلّ و علا ـ است. (صحیفه امام، ج 20، ص 157)
شعر:
هر کسى باید که با ظرفیتش
جرعه یى بخشد به خلق از جام خویش
خدمت بى مزد و منت گر کنیم
کرده ایم آن گه اداى وام خویش
بحث منت گذاری از مطالبه ی حق در برابر وظیفه جداست.
اگر در یک تعامل دو طرفه یک طرف وظیفه ی خود را انجام دهد ولی طرف دیگر وظیفه ی خود را انجام ندهد، مطالبه ی حق در اینجا منت گذاری نیست.
#تاریخ_نبوی
تقسیم غنائم حنین بین قریش و گله ی انصار
در این مسئله طبق نقل پیامبر گرامی اسلام بر این مطلب صحه گذاشته اند که در مقابل حقی که من برگردن شما دارم، شما هم حقی بر گردن من داشتید و مطالبه ی این حق درست است. اگر من به شما غنیمت ندادم به علت قدرنشناسی از زحمات شما نبود بلکه به دلیل تثبیت اسلام در قلوب عده ای تازه مسلمان بود.
چنانچه گفته شد رسول خدا صلى الله علیه و آله غنائم حنین را میان قریش و قبائل عرب تقسیم کرد و بأنصار مدینه چیزى نداد، از این رو مردم مدینه از آن حضرت گلهمند شدند، و ابتداء حسان بن ثابت در این باره اشعارى گفت [1]، و سپس سایر انصار زبان بایراد گشودند تا جائى که یکى از آنها گفت: رسول خدا چون بقوم و قبیله خود رسید ما را فراموش کرد! از این رو سعد بن عبادة (رئیس خزرجیان یا انصار) بنزد آن حضرت آمده عرض کرد: یا رسول الله از این تقسیمى که شما کردى و این غنائم را میان قوم خود تقسیم کردى و بهر یک از بزرگان قبائل عطایاى بسیارى دادى ولى بانصار چیزى ندادى اینان از شما گلهمند شده و نزد خود خیالهائى کردهاند! رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: تو در این باره چه فکر مىکنى؟
عرض کرد: من هم از همان قوم خود هستم.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: پس قوم خود را در این «آغل» [2] جمع کن.
سعد بن عبادة برفت و آنها را در آنجا جمع کرد، چند تن از مهاجرین را نیز رسول خدا صلى الله علیه و آله اجازه داد در آن انجمن حاضر شوند ولى گروه دیگرى را که خواستند وارد آنجا شوند اجازه نداد
اى گروه انصار این چه گفتارى است که از طرف شما بگوش من رسیده، و چه گلهاى است که از من دارید؟ آیا هنگامى که من بنزد شما آمدم گمراه نبودید پس خدا شما را هدایت کرد؟ و آیا فقیر نبودید خدا شما را بى نیاز کرد؟
و آیا با هم دشمن نبودید و خدا دلهاى شما را با هم دوست کرد؟
آنها پاسخ دادند: چرا یا رسول الله، این منت و فضل خدا و رسولش بود که بر ما عطا شد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: اى گروه انصار چرا بمن پاسخ نمیدهید؟
گفتند: چه پاسخى بدهیم اى رسول خدا؟ این منتى است که خدا و رسولش بر ما دارند.
فرمود: بخدا شما میتوانستید بگویید- و اگر هم مىگفتید راست گفته بودند و شما را تصدیق مىکردند- قال صلى الله علیه و سلم: أما و الله لو شئتم لقلتم، فلصدقتم و لصدّقتم (مىتوانستید بگویید): تو هم وقتى بسوى ما آمدى که دیگران تکذیبت کرده بودند و ما تو را تصدیق کردیم، و مردم دست از یاریت برداشته بودند و ما یاریت کردیم، و آواره بودى ما تو را پناه دادیم، و فقیر بودى ما تو را همانند خود قرار داده با تو مواسات کردیم؟
اى گروه انصار آیا بخاطر مختصر گیاه سبزى از مال دنیا که من خواستم بوسیله آن دل جمعى را بدست آورم تا (بلکه بدین وسیله) اسلام آورند در دل خویش از من گلهمند شدید در صورتى که من شما را بهمان (نعمت) اسلامتان واگذاشتم.(ترجمه ی سیره ی ابن هشام)
البته در همینجا هم باید دانست که اصل این است که خدا بر مردم منت نهاده که رسولی را بر ایشان فرستاده است: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ (164)سوره مبارکه آل عمران
در خطبه ی زیر طبق نقل امیرالمومنین مطالبه میکنند حق خودشان را در برابر وظیفه ای که به خوبی انجام داده اند ولی مردم در برابر آن وظیفه ی خود را انجام نداده اند.
خطبه ی معروف یا اشباه الرجال:(خطبه ی نهج البلاغه ست بنده ترجمه ی الغارات و آوردم به این دلیل که خوبه مردم بدونن خطبه های نهج البلاغه مثل روایات دیگه تو کتب دیگه ی ما هم هستن و که اونجا ها مسند آورده شده، تو کافی هم این خطبه اومده)
بدانید که من شما را به پیکار دشمنتان فراخواندم چه در شب و چه در روز چه نهان و چه آشکار و گفتم پیش از آنکه آنان به جنگ شما آیند، شما به جنگ آنها روید. به خدا سوگند هرگز هیچ قومى در آستانه خانههایشان با دشمن ستیزه نکردند مگر آنکه به ذلت شکست گرفتار آمدند. پس شما ناتوانى و زبونى آشکار کردید و سخن من بر شما گران آمد و نافرمانى کردید و آن را پس پشت افکندید تا بلادتان مورد حمله دشمن واقع شد وطنگاههایتان مسخر خصم گردید. اینک این غامدى است که بر انبار تاختن آورده و اشرس بن حسّان را کشته و پادگان و سلاحهایش را غارت کرده و مردانى صالح را به خاک هلاک افکنده است. حتى شنیدهام که مردى از دشمنان شما به خانه زنى مسلمان و زنى از اهل ذمه درآمده و خلخالهایش را از پاى بیرون کرده است و گوشواره از گوشهایش و هیچ کس مانع او نشده. آنگاه بازگشتهاند بىآنکه حتى یک تن جراحتى برداشته باشد. اگر مرد مسلمانى به سبب این خوارى از شدت اندوه بمیرد به نظر من سرزنشش نباید کرد، زیرا سزاوار است که بمیرد.
اى شگفتا، شگفتا. دل آب مىشود و اندوه بر جان مىنشیند و شعله غم در دل مىافروزد وقتى که مىبینم این قوم در باطلشان هماهنگاند و شما در حق خود پراکنده. قباحت بر شما باد و محنت و اندوه پایگیرتان، که خویشتن هدف پیکانهاى حوادث ساختهاید. بر شما حمله مىآورند و شما از جاى نمىجنبید، با
الغارات / ترجمه آیتى، ص: 181
شما مىجنگند و شما دست فرانمىکنید، خدا را معصیت مىکنند و خشنودید.
بر شما تجاوز روا مىدارند و شما روى درهم نمىکشید.
در تابستان که بود شما را به جهاد دشمنتان فراخواندم، گفتید: در این گرماى طاقتسوز؟ ما را بهل تا این گرما از سرما برود. در زمستان که بود شما را به جهاد دشمنتان فراخواندم، گفتید چه کسى را تاب تحمل چنین سوز سرمایى است ما را بهل تا سرما از سر ما برود. هم از سرما مىگریزید و هم از گرما، نه، از گرما و سرما نمىگریزید که از سوزش ضربت شمشیر بیشتر مىگریزید. نه، به کسى که جان پسر ابى طالب به دست اوست از شمشیر است که حذر مىکنید. آخر تا کى؟
اى به صورت مردان که نه مردانید. اى دار و دسته بىخردان چون کودکان که در عقل و درایت عروسان حجلهنشین را مانید. خدا داند که از زیستن در میان شما ملول شدهام دوست دارم که خدا مرا از میان شما بر گیرد و به آستان رحمت خود برد. و اى کاش که هرگز شما را ندیده بودم و نمىشناختم که این آشنایى به تأسف انجامید. خدا داند که سینه مرا از خشم لبریز کردید و شرنگ غم به کامم ریختید و اندیشهام تباه ساختید با این نافرمانیها و فروگذاشتنها. تا آنجا که قریش و جز قریش گفتند که فرزند ابو طالب مردى دلیر است ولى از فنون نبرد بىخبر. خدا پدرشان را بیامرزد! آیا در بین آنان مردى هست که بیش از من در میدانهاى کارزار رنج برده و تجربت اندوخته باشد. به خدا سوگند که من رهسپار آوردگاه شدم و هنوز سالم به بیست نرسیده بود. و حال آنکه اکنون از شصت در گذشتهام. ولى کسى که از او فرمان نبرند رأى و اندیشه به چه کارش آید.»
بر عکس اگر جایی مردم کار خود را به خوبی انجام بدن ولی مسئول وظیفه ی خودش رو انجام نده، اینجا هم مردم حق دارن که حق خودشون رو مطالبه کنند و این منت گذاری بر مسئول نیست. کارگری که در هر وعده ای در انتخابات شرکت کرده و به نامزدی که شورای نگهبان صلاحیت او را تایید کرده رای داده است، میتواند مطالبه کند که چرا مسئول (چه انتخابی باشد چه انتصابی) کار خود را درست انجام نمیدهد؟
وظایف دو طرفه
از یک طرف مسئول مکلف است به مسائلی و از طرف دیگر هم مردم وظایفی در برابر حکومت دارند.
#روایت
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ
فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَةُ لَکُمْ
وَ تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ
وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلَا تَجْهَلُوا
وَ تَأْدِیبُکُمْ کَیْمَا تَعْلَمُوا
وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَةِ
وَ النَّصِیحَةُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ
وَ الْإِجَابَةُ حِینَ أَدْعُوکُمْ وَ الطَّاعَةُ حِینَ آمُرُکُم(نهج البلاغه)
وظیفه ی مسئولین نسبت به مردم
#امام
ما هرچه خدمت بکنیم به این ملت، کم خدمت کرده ایم، برای این که این ملت بود که همه این گرفتاری ها به دست او رفع شد... ما باید خدمتگزار باشیم، واقعاً خدمتگزار باشیم و هرچه خدمت بکنیم، باز کم است... این ها بندگان خدا هستند، این ها کسانی هستند که برای خدا دارند خدمت می کنند به این کشور، و شکر این است که ما به آن ها خدمت بکنیم، هر کس در هر مقامی که هست خدمت بکند. (به نقل از صحیفه امام، ج 20، ص 126)
وظیفه ی مردم نسبت به مسولین
#مقام معظم رهبری
امروز وظیفهی همهی آحاد ملّت این است که از مسئولین کشور حمایت کنند و به مسئولین دولتی کمک کنند. این مخصوص این دولت نیست، مربوط به همهی دولتها است؛ دولتهایی هم که بعداً سرِ کار میآیند همین خصوصیّت را دارند.۱۳۹۴/۰۱/۰۱
ممنوعیت منت گذاری مسئول
#روایت
... وَ إِیَّاکَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِیَّتِکَ بِإِحْسَانِکَ أَوِ التَّزَیُّدَ فِیمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ فَإِنَّ الْمَنَّ یُبْطِلُ الْإِحْسَانَ وَ التَّزَیُّدَ یَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ وَ الْخُلْفَ یُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاسِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ ...
... بپرهیز از اینکه احسانت را بر رعیّت منّت گذارى، یا کرده خود را بیش از آنچه هست بزرگ شمارى، یا به رعیّت وعدهاى دهى و خلاف آن را به جا آورى، چرا که منّت موجب بطلان احسان، و کار را بیش از آنچه هست پنداشتن باعث از بین بردن نور حق در قلب، و خلف وعده سبب خشم خدا و مردم است، خداوند بزرگ فرموده: «این باعث خشم بزرگ خداست که بگویید و انجام ندهید». ...( نامه ی 53)