جزء 24 (بدی را با خوبی پاسخ دادن)
سوره مبارکه فصلت - 34
#روایات:
1- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ ، وَ أَجْزِیَ مَنْ هَجَرَنِی بِالْبِرِّ ، وَ أُثِیبَ مَنْ حَرَمَنِی بِالْبَذْلِ ، وَ أُکَافِیَ مَنْ قَطَعَنِی بِالصِّلَةِ ، وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِی إِلَى حُسْنِ الذِّکْرِ ، وَ أَنْ أَشْکُرَ الْحَسَنَةَ ، وَ أُغْضِیَ عَنِ السَّیِّئَةِ .[1]
ترجمه: خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و مرا به این اموری که از تو میخواهم پایدار و استوار دار: ایستادن در برابر کسی که به من خیانت کرده، با سلاح نصیحت و خیرخواهی؛ پاداش دادن به کسی که از من دوری جسته، با نیکی و خوبی؛ جزا دادن به کسی که مرا از عطایش محروم ساخته، با بذل و بخشش؛ تلافی کردن نسبت به کسی که با من قطع رابطه کرده، با صله و پیوند؛ مخالفت ورزیدن با کسی که از من غیبت کرده، با نیکو یاد کردن از او؛ به جا آوردن سپاس، در برابر خوبی و چشمپوشی از بدی.
2- حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ [الْحَسَنُ] بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَجَّاجِ الْعَدْلُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ النَّحْوِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا شُعَیْبُ بْنُ وَاقِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ الصَّلْتِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُهَیْرٍ قَالَ: وَفَدَ الْعَلَاءُ بْنُ الْحَضْرَمِیِّ عَلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ لِی أَهْلَ بَیْتٍ أُحْسِنُ إِلَیْهِمْ فَیُسِیئُونَ وَ أَصِلُهُمْ فَیَقْطَعُونَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ. وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیم
ترجمه: پیامبر (صلی الله علیه و آله) علاءبنحضرمی بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) وارد شد و عرض کرد: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) من خاندانی دارم که به آنها احسان میکنم و در عوض به من بدی میکنند با آنها صله میکنم و از من میبرند»، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ* وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ»[2]
3- الکافی عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی خُطْبَتِهِ أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِخَیْرِ خَلَائِقِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ الْعَفْوِ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ وَ الْإِحْسَانُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیْکَ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَک [3]
4- مِن کَمالِ الإیمانِ مُکافاةُ المُسیءِ بِالإحسانِ. [4]
5- مَن لَم یُجازِ الإساءَةَ بِالإحسانِ فلَیسَ مِنَ الکِرامِ[5]
ترجمه: کسى که بدى را به نیکى پاداش ندهد، از بزرگواران نیست.
6- قال امیرالمومنین: لَا یَکُونَنَّ أَخُوکَ أَقْوَى عَلَى قَطِیعَتِکَ مِنْکَ عَلَى صِلَتِهِ وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَى الْإِسَاءَةِ أَقْوَى مِنْکَ عَلَى الْإِحْسَان[6]
#نکات تفسیری:
1- سلاح افراد جبهه حق در مقابل سلاح افراد جبهه باطل
در حالى که مخالفان حق سلاحى جز بد گویى و افتراء و سخریه و استهزاء و انواع فشارها و ستمها ندارند، باید سلاح شما پاکى و تقوا و سخن حق و نرمش و محبت باشد.
آرى مکتب ضلالت جز چنان ابزارى را نمىپسندد مکتب حق تنها از چنین وسائلى بهرهگیرى مىکند. [1]
2- دفع سیئه با حسنه نیاز به خودسازی عمیق اخلاقی دارد
از آنجا که چنین برخوردى با مخالفان کار ساده و آسانى نیست، و رسیدن به چنین مقامى نیاز به خودسازى عمیق اخلاقى دارد، در آیه بعد مبانى اخلاقى این گونه برخورد با دشمنان را در عبارتى کوتاه و پر معنى بیان کرده، مىفرماید:" به این خصلت نمىرسد مگر کسانى که داراى صبر و استقامتند" (وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا)" و به این خوى و خلق عظیم نمىرسد مگر کسانى که بهره بزرگى از ایمان و تقوى و اخلاق دارند" (وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ). آرى انسان مدتها باید خودسازى کند تا بتواند بر خشم و غضب خویش چیره گردد، باید در پرتو ایمان و تقوى آن قدر روح او وسیع و قوى شود که به آسانى از آزار دشمنان متاثر نگردد، و حس انتقامجویى در او شعلهور نشود، روحى بزرگ، و شرح صدر کافى لازم است تا شخص به چنین مرحلهاى از کمال انسانیت به رسد که بدیها را با نیکى پاسخ گوید، و در راه خدا و براى رسیدن به اهداف مقدسش حتى از مرحله عفو و گذشت فراتر رود، و به مقام" دفع سیئه به حسنه" برسد! [2]
3- معناى "ادفع بالتی هی احسن" این است که: بدى را با خصلتى که مقابل آن است دفع نما، مثلا باطل آنان را با حقى که نزد تو است دفع کن، نه به باطلى دیگر، و جهل آنان را با حلم و بدیهایشان را با عفو، و همچنین هر بدى دیگرشان را با خوبى مناسب آن دفع کند.
" فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ"- این قسمت از آیه مورد بحث، اثر دفع به احسن و نتیجه آن را بیان مىکند. و مراد این است که: وقتى تو همه بدیها و باطلها را به بهترین وجه دفع کردى، ناگهان خواهى دید همان دشمنت آن چنان دوست مىشود که گویى علاوه بر دوستى شفقت هم دارد.[3]
4- دفع سیئه با حسنه قانون غالبی است نه دائمی
«بدیهى است این یک قانون غالبى است نه دائمى، زیرا همیشه اقلیتى هستند که از این روش سوء استفاده مىکنند، و تا زیر ضربات خرد کننده شلاق مجازات قرار نگیرند آدم نمىشوند و دست از اعمال زشت خود بر نمىدارند.
البته حساب این گروه جدا است، و باید در برابر آنها از شدت عمل استفاده کرد، ولى نباید فراموش کرد که این دسته همیشه در اقلیت هستند، قانونى که حاکم بر اکثریت است همان قانون" دفع سیئه بالحسنه" است.» [4]
5- بدی را با خوبی پاسخ دادن برای داخل نظام است، نسبت به دشمنان بیرونی نیست
فرمود بد و خوب یکسان نیستند؛ شما اگر بخواهید با دشمن مثل آلسعود بجنگید، باید با «بد» بجنگید, اگر مشکلی در داخله اسلامی دارید باید با «بدی» بجنگید نه با «بد», با «اختلاف» بجنگی نه با «طرف اختلاف»، فرمود: ﴿وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ﴾؛ در دو بخش دیگر دارد که مردان الهی کسانیاند که با خوبی، بدی را دفع میکنند؛ یعنی با عفو, با گذشت, با وحدت, با محبت جلوی «اختلاف» را میگیرند؛ اما وقتی جریان دفاع مقدس شد با گلوله جلوی «مخالف» را میگیرند؛ اینکه فرمود: ﴿وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ﴾؛ برای امور داخلی است, اینکه فرمود: ﴿ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ﴾ برای داخل است؛ فرمود در داخل خود اینطور باشید، با خوبی, بدی را حل کنید، نه با بدی, بدی را حل کنید، تا یک نظام یکدست, نظام روحانی, نظام دینی, نظام عقل و عدل باشد. [5]
# آقا:
1- امام با مخالفانی که اختلافات بنیانی نداشتند، تا جای ممکن مدارا میکرد
امام با کسانی که احساس کردند نمیشود با اینها بیش از آن مدارا کرد، برخورد کردند. همه هم سوابق انقلابی داشتند، سوابق مذهبی داشتند، خیلیشان هم در سطوح بالا بودند؛ لیکن خوب، اینجور شد دیگر؛ این انشعابها پیش آمد. بعضی واقعاً با امام درافتادند؛ بعضی نه، اختلاف نظری هم بود، اما به درگیری و دعوا و انشعاب و انشقاق نینجامید. بعضی با امام درافتادند و مدارای امام را ندیده گرفتند. امام به همین گروهک منافقین که خواسته بودند بیایند با ایشان ملاقات کنند، پیغام دادند که اگر شما به حق عمل کنید، من میآیم سراغ شما؛ اگر دست از این کارهای خلاف بردارید، خود من میآیم سراغ شما. یعنی امام تا این حد با اینها مدارا کردند و حرف زدند. خوب، وقتی احساس خطر شد؛ بخصوص آن وقتی که مسئله، مسئلهی رسوخ دادن مبانی غلط در کالبد نظام و انقلاب است، این دیگر مثل سمِ مهلک است. آن وقت امام رعایت نکردند، مدارا نکردند؛ برخورد کردند. این در مورد آن چیزهائی است که در اختلافات بنیانی است.[1]
2- اهانت نکردن به مخالفان
دولت و طرفداران دولت به کسانی که ابراز دغدغه و دلواپسی میکنند، بایستی اهانتی نکنند[2]
- تحقیر مخالفان از سوی مسئولان، خلاف تدبیر و خلاف حکمت است.[3]
4- نمونهای از مدارا با مخالفان در سلوک سیاسی امام علی علیه السلام
سلوک سیاسی امیرالمؤمنین بر پایهی معنویت است و از سلوک معنوی او جدا نیست. اولا تا حد ممکن با مخالفان خودش، حتّی با دشمنان خودش مدارا کرد. اینکه میبینید امیرالمؤمنین سه جنگ را در دوران حدود پنج سال حکومت خود مجبور شد و تحمل کرد، بعد از این بود که همه مداراهای لازم انجام گرفته بود. امیرالمؤمنین کسی نبود که بدون رعایت مداراهای لازم با مخالفان، اول دست به شمشیر ببرد. حالا چند تا از جملات امیرالمؤمنین را بشنوید: یک جا در اول خلافت، یک عدهای آمدند دور امیرالمؤمنین - اشاره میکردند به بعضی - آقا! تکلیف اینها را یکسره کن. اصرار میکردند. امیرالمؤمنین در جواب، اینها را نصیحت به صبر کرد و از جمله چیزهایی که فرمود، این بود: این نظری که شما دارید، یک نظر است. «فرقة تری ما ترون»؛ یک عده همین نظر شما را قبول دارند. «و فرقة تری ما لا ترون»؛ یک عده حرفی را قبول دارند که شما معتقد به آن نیستید، آن را قبول ندارید. «و فرقة لا تری هذا و لا ذاک»؛ یک عدهای هم نه آنطرفی و نه اینطرفی، یک نظر سومی دارند. «فاصبروا»؛ صبر کنید تا امیرالمؤمنین با حکمت کار خود را انجام بدهد. «حتّی ... تؤخذ الحقوق مسمحة»؛ بگذارید با سماح، با ملاطفت، با ملایمت، حق ذیحق را بگیریم، احقاق حق بکنیم. «و اذا لم أجد بدّا فآخر الدّواء الکیّ»؛ تا میتوانیم با تسامح، با سماح، با خوشرفتاری، حق را به حقدار برگردانیم، احقاق حق بکنیم. اگر دیدیم چارهای نماند، زیر بار حق نمیروند، آن وقت «آخر الدّواء الکیّ». این یک مثل معروف عربی است؛ «آخر الدّواء الکیّ»؛ یعنی آخرین چاره را دیگر با قاطعیت انجام میدهیم. تا آنجایی که ممکن است، با دارو و مرهمگذاری عمل میکنیم برای اینکه این زخم را علاج کنیم و شفا بدهیم؛ مرهم میگذاریم؛ وقتی نشد، آخر کار داغ میکنیم؛ چارهای نیست.[4]
[1] ۱۳۸۸/۰۶/۲۰
[2] ۱۳۹۴/۰۱/۰۱
[3] بیانات در حرم مطهر رضوی، ۱۳۹۴/۰۱/۰۱
[4] بیانات مقام معظم رهبری،20/6/1388
داستان و شعر:
1- برخورد کریمانه پیامبر اکرم در ماجرای فتح مکه
به هنگام فتح مکه که نه تنها دشمنان بلکه دوستان انتظار انتقامجویى شدید مسلمین، و به راه انداختن حمام خون در آن سرزمین کفر و شرک و نفاق و کانون دشمنان سنگدل و بىرحم داشتند، و حتى بعضى از پرچمداران سپاه اسلام در آن روز رو به سوى ابو سفیان کرده و شعار الیوم یوم الملحمة، الیوم تسبى الحرمة، الیوم اذل اللَّه قریشا!" امروز روز انتقام، روز از بین رفتن احترام نفوس و اموال دشمنان، و روز ذلت و خوارى قریش است" سر دادند، پیغمبر گرامى اسلام ص با جمله" اذهبوا فانتم الطلقاء"" بروید و همه آزادید" همه را مشمول عفو خود قرار داد، رو به سوى ابو سفیان فرمود و شعار انتقامجویانه را به این شعار محبت آمیز تبدیل فرمود الیوم یوم المرحمة الیوم اعز اللَّه قریشا!:" امروز روز رحمت است، امروز روز عزت قریش است"!
همین عمل چنان طوفانى در سرزمین دلهاى مکیان مشرک بر پا کرد که به گفته قرآن" یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً": فوج فوج مسلمان شدند و آئین اسلام را با جان و دل پذیرا گشتند (سوره نصر- آیه 2).[1]
2- برخورد کریمانه امام حسن علیه السلام با مرد شامی
در احوالات امام حسن(علیه السلام) آمده که روزى مردى از شام که تحت تأثیر تبلیغات بنى امیه قرار گرفته بود، در کوچه هاى مدینه به حضرت رسید و بدون تأمل، شروع به دشنام دادن و ناسزا گفتن به حضرت کرد حضرت سکوت کرده، تا خوب عقده هایش خالى شد، سپس فرمودند: «من فکر مى کنم تو در این شهر غریب باشى و امر بر تو مشتبه شده؛ اگر منزل ندارى، منزل ما متعلق به تو است، اگر بدهکارى من قبول مى کنم که بدهى تو را بدهم، اگر گرسنه اى تو را سیر مى کنم». چنان حضرت با او برخورد کردند که اصلا در فکرش خطور نمى کرد. چنان مجذوب شد که گفت: یابن رسول الله اگر قبل از این ملاقات به من مى گفتند، بدترین افراد زیر این آسمان کیست؟ تو را و پدرت را معرفى مى کردم؛ ولى الان به عنوان نیک ترین افراد معرفى مى کنم، او چنان شیفته اخلاق آن حضرت شد که تا در مدینه بود، در منزل حضرت و سر سفره آن حضرت بود.[2]
3- هنر انسان، خوبی در برابر بدی
بدی را بدی کردن سگساری است (کار سگها هم چنین است. یک سگ، سگ دیگر را گاز می گیرد، او هم گاز می گیرد. اگر کسی به انسان بدی کرد و او هم بدی را با بدی جواب داد، هنری که کرده کار سگها را انجام داده است. اگر انسان سگی را بزند فوراً برمی گردد و پای او را می گیرد) . خوبی را خوبی کردن، خرخاری است (یعنی اگر کسی به انسان خوبی کند و انسان در مقابل خوبی او خوبی کند خیلی هنر نکرده است. یک الاغ می آید شانه ی الاغ دیگر را با دندانش می خاراند و به او خدمت می کند، او هم فوراً شانه ی این را می خاراند. این مقدار را که در مقابل خوبی باید خوبی کرد و خوبی را باید با خوبی جواب داد الاغ هم می فهمد) ، اما بدی را نیکی کردن (در مقابل بدی خوبی کردن) کار خواجه عبداللّه انصاری است. [3]
#متفرقه:
1- نظر علامه مصباح درباره مقام معظم رهبری:
آنچه در مورد شخصیت ایشان مرا بیشتر جذب میکند و تحت تأثیر قرار می دهد، وسعت نظر ایشان در مقابل مخالفان است، ایشان آنجا که مصلحت کشور باشد، با کسانی که صددرصد مخالفشان هستند، هیچ به رویشان نمیآورد و دستی به سر و رویشان هم میکشد و لبخندی هم به رویشان میزند، به نحوی دلشان را به دست میآورد. کمتر کسی را دیدم که بتواند در مقابل اقشار مختلف رعایت مصالح اساسی اسلام و نظام را کند و منافع شخصیاش و احساسات منفی که نسبت به کسی دارد را در نظر نگیرد و تاثیر ندهد.[1]
2- اگر تو مرا شهید کنی شفاعتت میکنم
سردار حاج قاسم سلیمانی در جمع رزمندگان شرکت کننده در عملیات آزادسازی بوکمال سوریه از شهید علی محمدی فرمانده گردان 412 لشکر ثارالله در عملیات کربلای5، سخن به میان آورد و قسمتی از وصیت نامه شهید محمدی پور را قرائت کرد.
سردار سلیمانی گفت: شهید علی محمدی یکی از فرماندهان گردان در دفترچه خود نوشته بود:«ای برادر عرب که تو به دنبال منی و من به دنبال تو. اگر مرا شهید کنی شفاعتت می کنم.»[2]
(قسمتی از وصیت نامه شهید علی محمدی: اما تو ای برادر عراقی، اگر چه تو ماموری و قاتل جان من. اما من تو را برادر خود می دانم از تو خواهم گذشت، اگر خدا اجازه بدهد اول کسی را که شفاعت کنم تو هستی. آماده باش و غمی بدل راه نده وحشتی، نداشته باش. سینه ی من آماده است تو تفنگت را آماده کن. تو خون مرا خواهی ریخت، اما من امیدوارم با ریخته شدن خونم گناهانم بخشیده شود.)
#آیات مرتبط:
1- أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (54 قصص)
2- ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُونَ (96 مومنون)
3- وَ الَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (22 رعد)
4- وَ لا یَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ یُؤْتُوا أُولِی الْقُرْبى وَ الْمَساکینَ وَ الْمُهاجِرینَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ (22 نور)
5- َ ...إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (63 فرقان)