جزء 24 (استقامت از وظایف کارگزار)
سوره مبارکه فصلت - 30
#
روایات:
1- َ قَالَ امیرالمومنین ع: لَا یُقِیمُ أَمْرَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِلَّا مَنْ لَا یُصَانِعُ وَ لَا یُضَارِعُ وَ لَا یَتَّبِعُ الْمَطَامِع
ترجمه: فرمان حق را برپا نمىدارد مگر کسى که سازش ندارد، و در برابر دیگران زبونى نمىکند، و دنبال طمعها نمىرود.[1]
2- قال امیرالمؤمنین علیه السلام: الْعَمَلَ الْعَمَلَ ثُمَّ النِّهَایَهًَْ النِّهَایَهًَْ وَ الِاسْتِقَامَهًَْ الِاسْتِقَامَهًَْ ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ وَ الْوَرَعَ الْوَرَعَ .... وَ إِنِّی مُتَکَلِّمٌ بِعُدَّهًِْ اللَّهِ وَ حُجَّتِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ وَ قَدْ قُلْتُمْ رَبُّنَا اللَّهُ فَاسْتَقِیمُوا عَلَی کِتَابِهِ وَ عَلَی مِنْهَاجِ أَمْرِهِ وَ عَلَی الطَّرِیقَهًِْ الصَّالِحَهًِْ مِنْ عِبَادَتِهِ ثُمَّ لَا تَمْرُقُوا مِنْهَا وَ لَا تَبْتَدِعُوا فِیهَا وَ لَا تُخَالِفُوا عَنْهَا فَإِنَّ أَهْلَ الْمُرُوقِ مُنْقَطَعٌ بِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ.[2]
3- قال امیرالمؤمنین علیه السلام: کیفَ یَستَقِیمُ مَن لم یَستَقِمْ دِینُهُ؟! [3]
4- قال امیرالمومنین: ِ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یُبْغِضُ مِنْ عِبَادِهِ الْمُتَلَوِّنَ فَلَا تَزُولُوا عَنِ الْحَقِ وَ وَلَایَةِ أَهْلِ الْحَقِّ فَإِنَّ مَنِ اسْتَبْدَلَ بِنَا هَلَک [4].
5- الإمامُ علیٌّ علیه السلام: جاهِدْ فی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ، ولا تَأخُذْکَ فی اللَّهِ لَوْمَةُ لائم [5]
#
نکات تفسیری:
1-
فرشتگان بر کسانی نازل میشود که منطقشان ایمان است و در عمل هم استقامت می کنند و و بیراهه نمیروند
فرمود کسانی که از نظر ایمان, منطق آنها این است که ما مؤمنیم ﴿قالوا﴾ این «قل» در مقابل فعل نیست; یعنی منطق آنها این است, رفتارشان این است, گفتارشان این است, سنّت آنها این است, سیرهشان این است،سریرهشان این است که مؤمناند و عملاً هم ﴿استقاموا﴾؛ یعنی برابر ایمان, عمل کردند و مستقیم شدند؛ نه اختلاف داشتند, نه تخلّف داشتند, نه بیراهه رفتند و نه راه کسی را بستند؛ فرشتگان بر اینها نازل میشوند[1]
2- مراد از استقامت دچار انحراف نشدن و ایستادن بر سخن حقی که گفتهاند
مراد از جمله" ثُمَّ اسْتَقامُوا" این است که ملازم وسط راه باشند، و دچار انحراف نگردند، و بر سخنى که گفته اند استوار باقى بمانند.[2]
3- آن چه ایمان را بارور مىکند و به نتیجه مىرساند، مقاومت است و گر نه چه بسیار مؤمنانى که بد عاقبت شدند. «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» استقامت، در کنار ایمان ارزش است و گر نه کفّار نیز بر باطل خود استقامت دارند. «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» تفسیر نور، ج10 ، ص336
4- مقاومتِ در راه حقّ، هم خوف از آینده را برطرف مىکند. «أَلَّا تَخافُوا» و هم حزن و اندوه نسبت به گذشته را. «لا تَحْزَنُوا» تفسیر نور، ج10، ص 337
#امام و آقا:
1- در تعبیر قرآنی، پایبندی به ارزشها را «استقامت» نام نهادهاند و نقطه مقابل آن عمل گرایی افراطی است
در تعبیر قرآنی، پایبندی به ارزشها را «استقامت» نام نهادهاند، اگر این پایبندی به ارزشهای اساسی وجود داشت -که این شاخص اوّل[انقلابیگری] بود- حرکت، حرکت مستمر و مستقیم خواهد بود و در تندباد حوادث، این حرکت تغییر پیدا نمیکند. [امّا] اگر این پایبندی وجود نداشت، نقطهی مقابل این پایبندی، عملگرایی افراطی است؛ یعنی هر روزی به یک طرف رفتن و هر حادثهای انسان را به یک طرف کشاندن:
میکِشد از هر طرف، چون پَر کاهی مرا
وسوسهی اینوآن، دمدمهی خویشتن
این میشود عملگرایی؛ هر روزی انعطاف به یک جهت و به یک سمت؛ این منافات دارد با آن پایبندی. در تعبیر قرآنی، این پایبندی به ارزشها را «استقامت» نام نهادهاند: فَاستَقِم کَمآ اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک -آیهی قرآن در سورهی مبارکهی هود- یا اِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلئِکَةُ اَلّا تَخافُوا وَ لَا تَحزَنوا وَ اَبشِروا بِالجَنَّة؛ در تعبیر قرآنی، اسم این پایبندی به مبانی و ارزشها استقامت است.۱۳۹۵/۰۳/۱۴
بیانات در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله(
2- اهل استقامت بودن؛ از معیارهای کاندیدای اصلح
مردم علاوه بر همت بر حضور، همت بر انتخابِ خوب هم داشته باشند. همان طور که عرض کردیم، یک انتخاب خوب، یک انتخاب درست، نه فقط در طول چهار سال، گاهی در طول دهها سال تأثیراتش برای کشور باقی میماند. برای انتخابِ خوب باید فکر کرد، باید معیارها را شناخت. من انشاءاللّه در آینده مطالبی عرض خواهم کرد؛ اما اجمالاً معیار اصلی این است که کسانی سر کار بیایند که همتشان بر حفظ عزت و حرکت کشور در جهت هدفهای انقلاب باشد. آنچه ما در این سالهای طولانی از خیرات و برکات به دست آوردهایم، به برکت هدفهای انقلاب بوده است؛ هر جائی که ما کم آوردیم، عقب ماندیم، شکست خوردیم، به خاطر غفلت از هدفهای انقلاب اسلامی و هدفهای اسلامی بوده است. کسانی سر کار بیایند که مصداق: «انّ الّذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا»(۱) باشند؛ اهل استقامت، اهل ایستادگی باشند؛ زرهی پولادین از یاد خدا و از توکل به خدا بر تن خودشان بپوشند و وارد میدان شوند.۱۳۹۲/۰۲/۲۵
3- امام مصداق کسی که تا آخر عمر استقامت داشت
تا روزهای آخر زندگی، هیچ کس در حرف و عمل امام بزرگوار ما، نشانی از افسردگی و تردید و خستگی و وادادگی و تسلیمطلبی پیدا نکرد. بسیاری از انقلابیهای دنیا وقتی که از دوران جوانی خارج میشوند و به پیری میرسند، دچار تردید میشوند، دچار محافظهکاری میشوند؛ حتّی گاهی حرفهای اصلی خودشان را هم پس میگیرند. بیانیههای امام در سالهای آخر عمر، حتّی از سخنان سال ۴۲ ایشان گاهی انقلابیتر بود، تندتر بود، قویتر بود؛ پیر میشد، اما دل او جوان بود، روح او زنده بود؛ این همان استقامتی است که در قرآن کریم میفرماید: «و ان لو استقاموا علی الطّریقة لاسقیناهم ماء غدقا».(۱) در آیهی دیگر میفرماید: «انّ الّذین قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا تتنزّل علیهم الملائکة».(۱۳۹۲/۰۳/۱۴)
بیانات در مراسم بیست و چهارمین سالگرد رحلت امام خمینی رحمهالله
4- لزوم استقامت در حفظ نیت الهی
در قرآن میگوید: «انّ الّذین قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا». فقط «ربّنا اللَّه» گفتن کافی نیست؛ «ثمّ استقاموا» هم لازم است؛ آن وقت «تتنزّل علیهم الملائکه»
استقامت کردن اساس کار است...
اگر میبینید بعضیها «ربّنا اللَّه» را گفتند، اما امروز به جای کعبه رو به بتکده دارند؛ شعارِ خوب را دادند، اما امروز ۱۸۰ درجه در جهت عکس آن شعار حرکت میکنند، عاملش این است؛ نتوانستند نگه دارند. چرا نتوانستند؟ چون در اثنای راه، جاذبهها پیدامیشود.
6/8/1384بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت
5- ایستادگی بر اصول و مبانی، عامل اثرگذاری و ماندگاری در تاریخ
در رأس همهی آنها(شهدای هفتم تیر) هم، شهید بزرگوار و عزیز ما، شهید آیةاللَّه بهشتی بود...یکی از خصوصیات این شهید عزیز این بود. منطقی بود، پایبند به اصول و مبانی بود؛ یک اصولگرای به معنای حقیقی کلمه محسوب میشد. بر سر اصول با کسی ملاحظه نمیکرد. ما میدیدیم؛ بعضیها سعی میکردند با حیله و ترفند و روشهای متعارف و معمول، او را جذب کنند یا از مواضع خود تنزل بدهند، او را وادار به مماشات کنند؛ لیکن او بر سر مواضع خود محکم ایستاده بود. شخصیتهای تاریخی و اثرگذار، اینجور شکل میگیرند؛ اینجور در جامعه ظهور میکنند و ماندگار میشوند؛ «انّ الّذین قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا»گفتن، آسان است؛ عمل کردن، دشوار است؛ استمرار عمل، بمراتب دشوارتر است. بعضی فقط میگویند؛ بعضی این گفته را در عمل هم نشان میدهند، اما نمیتوانند در مقابل حوادث عالم، در مقابل طوفانها، در مقابل تمسخرها، در مقابل طعنهزدنها، در مقابل دشمنیهای غیرمنصفانه طاقت بیاورند، لذا متوقف میشوند؛ بعضی به این اکتفاء هم نمیکنند که متوقف بشوند، عقبگرد میکنند؛ میبینید دیگر.
#داستان و شعر:
خاطره مجروح شدن حاج قاسم سلیمانی قبل از فتح خرمشهر و استقامت او
یکی از همرزمان شهید سردار سلیمانی تعریف میکند: درمرحله اول عملیات آزادسازی خرمشهر، دلیرمردان تیپ ثارالله علیرغم پیشروی اولیه موفق به تثبیت موقعیت خود نشدند و ناچار به بازگشت شدند. درحالیکه پیکر تعدادی از شهدای عزیز بین دو خاکریز مانده بود؛ و چون منطقه در تیررس و آتش بی وقفه دشمن بود، انتقال اجساد مطهر غیر ممکن می نمود و این مسئله هم مزید بر علت شده بود که تاثیر منفی بر روحیه تعدادی از رزمندگان بگذارد و آنان را نسبت به پیروزی مردد سازد!
یک روز که باموتور در خط مقدم در تردد بودم، خودروی روبازِ فرمانده ی شجاع؛ "حاج قاسم سلیمانی" را دیدم که شخصا برای تقویت روحیه بچه ها و شناسایی منطقه برای مرحله دوم عملیات آمده بود. بعثی ها از ترس آغاز مرحله ی بعدی عملیات بیت المقدس، به شدت منطقه را زیر آتش توپ و خمپاره قرار داده بودند که ناگهان یکی از خمپاره ها کنار خودروی حاج قاسم خورد و گرد و غبار و دود غلیظی، سردار و راننده را دربر گرفت.
لحظاتی چند نفس درسینه حبس شد که گویا فرمانده هم به خیل شهدا پیوست! ثانیه ها به کندی گذشت تا اینکه خودرو و دو سرنشین آن نمایان و معلوم شد. به لطف الهی به خیر گذشته بود. البته حاج قاسم بی نصیب نمانده بود و چند ترکش به بدن و بخصوص پایش اصابت کرده بود. اما انگار نه انگار که اتفاقی افتاده، خودرو به راه خود ادامه داد. ماهم با موتور در جاده ی مارپیچ به دنبال آن رفتیم تا به چادرهای اورژانس صحرایی رسیدیم. سردار با زحمت از خودرو پیاده شد، چندسوراخ بر لباس رزم او، نشانگر تعداد ترکشها بود. بنده و دوستم رفتیم که زیر بازویش را بگیریم تا احساس درد کمتری بکند؛ اما در آن حال که بالطبع، رنجوری و ضعف بر بدن مستولی است، اجازه نداد به او کمک کنیم و اشاره کرد که با پای خود می رود تا در روحیه ی رزمندگان، اندک بازتاب منفی نداشته باشد!
آری؛ فرمانده ی قهرمان و شیرِ دلاورِ جنگ، به تجربه می دانست هنوز در آغاز راه دشوار فتح خرمشهر هستیم و رزمندگان باید در چند مرحله روزها و شبها، عملیات نفس گیر را پشت سر بگذارند تا فتح و ظفر را در آغوش کشند و دل حضرت امام قدس سره و مردم شریف ایران را شاد کنند و مطمئن باشند که فرمانده ی محبوبشان در کنار و بلکه پیشگام آنها در جای جای صحنه نبرد است.
من این دومین باری بود که از نزدیک، شاهد زخمی شدن حاج قاسم عزیز بودم. اولین بار شهریور سال ۶۰ و قبل ازعملیات "ثامن الائمه" (شکست حصرآبادان) بود که ایشان مربی آموزش رزمی بود و تیر به دستش اصابت کرد؛ اما آه و ناله ای از او شنیده نشد![1]
[1] https://www.yjc.ir/fa/news/6543857
#آیات مرتبط:
1- فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ (112 هود)
2- وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ (115 هود)
3- قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقِیما، وَ لا تَتَّبِعانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ) 89 یونس)
4- وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقا (16 جن)
5- إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون (13 احقاف)