جزء 24 (صداقت کارگزار)
سوره مبارکه زمر - 33 و 34
روایات:
1- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى، عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زَیْدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ)، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): أَقْرَبُکُمْ غَداً مِنِّی فِی الْمَوْقِفِ أَصْدَقُکُمْ لِلْحَدِیثِ، وَ آدَاکُمْ لِلْأَمَانَةِ، وَ أَوْفَاکُمْ بِالْعَهْدِ، وَ أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً، وَ أَقْرَبُکُمْ مِنَ النَّاسِ.
ترجمه:
پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) فرمودند: نزدیکترین شما به من در فردای موقف قیامت، راستگوترین در سخن، امانتدارترین، پایبندترین به پیمان، خوشاخلاقترین و نزدیکترین شما به مردم است.[1]
[1] امالی، شیخ طوسی، ص۲۲۹
#روایات
قال امیرالمومنین: أَلَا وَ إِنَّ لَکُمْ عِنْدِی أَلَّا أَحْتَجِزَ دُونَکُمْ سِرّاً إِلَّا فِی حَرْبٍ»
ترجمه: بدانید حق شما بر من آن است که رازی را از شما پوشیده ندارم به جز در مورد جنگ.
نامه 53 نهج البلاغه- عهدنامه مالک اشتر
#روایات
قال امیرالمومنین: إِیَّاکَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِیَّتِکَ بِإِحْسَانِکَ أَوِ التَّزَیُّدَ فِیمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ فَإِنَّ الْمَنَّ یُبْطِلُ الْإِحْسَانَ وَ التَّزَیُّدَ یَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ وَ الْخُلْفَ یُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاسِ قَالَ اللَّهُ [سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى] تَعَالَى کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ
نامه 53 نهج البلاغه- عهدنامه مالک اشتر
#روایات
قال امیرالمومنین:وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِیَةُ بِأَدْهَى مِنِّی وَ لَکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ وَ لَوْ لَا کَرَاهِیَةُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاس
خطبه 200 نهج البلاغه
#روایات
أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْکَاتِبُ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْأَجْلَحُ، عَنْ حَبِیبِ بْنِ أَبِی ثَابِتٍ، عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ یَزِیدَ الْحِمَّانِیِّ، قَالَ: کَتَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) إِلَى مُعَاوِیَةَ بْنِ أَبِی سُفْیَانَ:" أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) أَنْزَلَ إِلَیْنَا کِتَابَهُ وَ لَمْ یَدَعْنَا فِی شُبْهَةٍ، وَ لَا عُذْرَ لِمَنْ رَکِبَ ذَنْباً بِجَهَالَةٍ، وَ التَّوْبَةُ مَبْسُوطَةٌ «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» وَ أَنْتَ مِمَّنْ شَرَعَ الْخِلَافَ مُتَمَادِیاً فِی غِرَّةِ الْأَمَلِ، مُخْتَلِفَ السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَة
الأمالی (للطوسی)، النص، ص: 218
[1] ( 1) سورة الأنعام 6: 164.
#روایات
حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ عَلِیٍّ التَّفْلِیسِیُّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْهَادِی عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع عَنِ الْإِمَامِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَاقِرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ سَیِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْحُسَیْنِ عَنْ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ عَلِیٍّ عَنْ سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ مُحَمَّدٍ ص قَالَ: لَا تَنْظُرُوا إِلَى کَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ کَثْرَةِ الْحَجِّ وَ الْمَعْرُوفِ وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّیْلِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ. الأمالی( للصدوق)، النص، ص: 304
#روایات
-. الإمامُ علیٌّ علیه السلام: الصادِقُ على شَفا مَنجاةٍ وکَرامَةٍ، والکاذِبُ على شَرَفِ مَهواةٍ ومَهانَة (خطبه86 نهج البلاغه)
ترجمه: راستگو در آستانه نجات و بزرگوارى است و دروغگو در لبه پرتگاه و خوارى.
-الإمامُ علیٌّ علیه السلام: الإیمانُ أن تُؤثِر الصِّدقَ حیثُ یَضُرُّکَ، على الکِذبِ حیثُ یَنفَعُکَ.[1]
[1] ( 1). نهج البلاغة: الحکمة 458.
#نکات تفسیری:
1- صدق و راستى داراى ابعادى است:
صدق در گفتار: «جاءَ بِالصِّدْقِ» (آیهى مورد بحث) صدق در وعده: «إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ» صدق در عهد: «صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ» صدق در عمل: «أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا» و کسى که در همهى مراحل، صداقت لازم را داشته باشد «صِدّیق» نامیده مىشود.[1]
2- در بعضى از روایات که از منابع اهل بیت ع نقل شده" وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ" به پیامبر ص تفسیر گردیده، و جمله" وَ صَدَّقَ بِهِ" به على ع تفسیر شده است «1» ولى البته منظور از آن بیان مصداقهاى روشن مىباشد، زیرا جمله" أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ" (آنها پرهیزگارانند) دلیل بر عمومیت آیه است.از اینجا روشن مىشود که تفسیر آیه فوق به شخص پیامبر ص که هم آورنده وحى بود و هم تصدیق کننده آن نیز باید از قبیل بیان مصداق باشد نه بیان تمام مفهوم آیه.[2]
3- (طبق تفسیر دیگری از آیه که از تفاسیر دیگر گسترده تر و جامعتر است)سخن از کسانى است که هم آورنده صدقند و هم عمل کننده به آن، سخن از آنها است که مکتب وحى و سخن حق پروردگار را در عالم نشر داده، و خود به آن مؤمن هستند و عمل مىکنند، اعم از پیامبران و امامان معصوم و تبیینکنندگان مکتب آنها. [3]
4- چند گروه اهل نجات هستند: آنها که صادق هستند، حرف صِدق آوردند، فِعل صدق آوردند: ﴿جاءَ بِالصِّدْقِ﴾؛ چقدر این کتاب شیرین است! نفرمود، کسی که در دنیا کار خوب کند، کسی که در دنیا ایمان بیاورد، در هیچ جای قرآن شما ندارید که «مَن فَعل الحَسنه»؛ نه خیر! انسان باید کاری کند که بتواند آن عُرضه را داشته باشد که بتواند این کار را به همراه ببرد. ﴿جاءَ بِالصِّدْقِ﴾؛ ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ﴾؛ یعنی این دو روز در دست او نقد باشد، اگر یک کار خوبی کرد، بعد این وسط ها ریخت؛ مثلاً ریا کرد، یا ربا انجام داد، یا انحراف پیدا کرد، بعد کجروی نمود و به عاقبت بد دچار شد، این دیگر ﴿جاءَ بِالصِّدْقِ﴾ نیست، این «فَعَل الصِّدق». آن قدر باید صادق باشد و این کار خوب را با اعتقاد کرده باشد که در دست او باشد. در صحنه قیامت نمی گویند تو در دنیا کار خوبی کردی، می گویند چه آوردی! [4]
5- توصیف متقین به احسان و ظهور آن در عمل صالح و اعتقاد حق و یا تنها در عمل صالح همه شاهد بر آن است که مراد از تصدیق مذکور تصدیق قولى و فعلى است. علاوه بر این قرآن کریم کسى را که پارهاى از احکام خدا را پشت پا زده، هرگز مصدق قرآن نخوانده پس مصدق آن کسى است که تمامى احکام آن را تصدیق کند، هم زبانى و هم عملى.[5]
#آقا
الان کشور خود ما کشور اسلامی است و از بسیاری از جوامع دنیا هم انصافاً بهتر و پاکیزهتر و طاهرتر است امّا در عین حال شما ببینید خیلی از مشکلات داخل کشور ما ناشی از نبودن همین صفت است؛ صدقالحدیث نیست، راستگویی نیست. راستگویی یعنی چه؟ یعنی شما حرفی را که میزنید، مطابق با واقع باشد. اگر دانستید مطابق با واقع است و گفتید، این راست است؛ اگر نه، نمیدانید مطابق واقع است یا نیست امّا میگویید، این صدق نیست. «صدق» عبارت است از اینکه شما چیزی را که میدانید مطابق واقع است، بیان میکنید. فضای مجازی را ملاحظه کنید که بر اثر حرف، شایعه، دروغ، خلاف، تهمت، نسبت بدون واقعیّت به این، به آن، به بالا، به پایین، به همدیگر، یک فضای دروغ در کشور به وجود میآید؛ ببینید، اینها اشکال است. پس اوّل «صِدقُ الحَدیث» [یعنی] همه سعی کنیم راست بر زبان جاری کنیم. دوّم:وَ صِدقُ النّاسبا مردم هم صادق باشید؛ با مردم با تقلّب و خدعه و فریب و دورویی برخورد نکنید. «صدق النّاس» یعنی صدق عمل با مردم؛ انسان در مواجههی با مردم با صداقت وارد بشود، با کلک و دروغ و فریب و مانند اینها با مردم برخورد نکند. اگر ما در مسائل گوناگون اجتماعیمان، سیاسیمان، انتخاباتمان، و مانند اینها، همین یک مورد را مراعات کنیم، ببینید چقدر دنیا آباد خواهد شد؛ «و صدق النّاس». این هم دوّم. ۱۳۹۷/۱۲/۱۲
2- عزیزان من! اساس در همهی مسئولیتها تدین، امانت و صداقت است.۱۳۸۵/۰۹/۲۲
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در آستانه انتخابات مجلس خبرگان
3- تامین کردن کشور در مقابل تهدید امریکا به این است که مسوولان دولتى هرچه مىتوانند، براى مردم صادقانه کار کنند و این فرصت را مغتنم بشمارند.۱۳۸۱/۰۵/۰۵
بیانات در دیدار اعضای ستادهای نمازجمعه
4- انسان اگر صادق باشد، حرف و کار و راه او، در عالَم واقع و خارج برکت پیدا میکند. صدقِ یک ملت و یک امّت، میتواند آنها را در میدانهای گوناگون پیروز کند. امام بزرگوار ما در راه خود صادق بودند که توانستند ایمان مردم را جلب کنند و مردم نیز صادق بودند که توانستند نهضت را به اینجا برسانند، و الاّ اگر آن صدق و صفا و ایمان نمیبود، این نهضت محکوم به شکست میشد. امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام فرمود: «فلمّا رأی اللَّه صدقنا انزل بعدوّنا الکبت و انزل علینا النّصر ...».
در صدر اسلام نیز این طور بوده است. صدق لازم است. صدق یعنی اینکه گفتار انسان به وسیلهی عمل و کردارش تأیید شود.۱۳۷۴/۱۰/۲۷
بیانات در دیدار جمعی از روحانیون
6- من از نامزدهای انتخاباتی خواهش میکنم در تبلیغات، حرفهای واقعی بزنند و کارهایی که میتوانند انجام دهند و آنچه واقعاً عقیدهشان هست، آن را به مردم بگویند. مردم را آزاد بگذارند تا هرکس را خواستند، انتخاب کنند. ۱۳۸۲/۱۱/۲۴
7- نامزدها وعدههای نشدنی ندهند. من به نامزدهای گوناگون عرض میکنم جوری حرف بزنید که اگر در خرداد سال آینده نوار امروز شما را جلوی خودتان گذاشتند یا پخش کردند، شرمنده نشوید؛ جوری وعده بدهید که اگر چنانچه آن وعده را بعداً به رخ شما کشیدند، مجبور نباشید تقصیر را گردن این و آن بگذارید که نگذاشتند، نشد. کاری را که میتوانید انجام دهید، وعده بدهید. ۱۳۹۲/۰۳/۱۴
#آقا
5- بحثی که در اطراف آن چند نکتهای عرض خواهم کرد، بحث سلوک سیاسی امیرالمؤمنین است.....در این سیاستورزی، امیرالمؤمنین یکی از خصوصیاتش این است: از مکر و فریب دور است. در یک جملهای از حضرت نقل شده که: «لو لا التّقی لکنت ادهی العرب»؛ اگر تقوا دست و پای مرا نمیبست، از همهی آحاد و مکاران عرب، مکر و حیله را بهتر بلد بودم. یک جای دیگر در مقام مقایسهی معاویه با خودش - چون معاویه به دهاء و مکر در حکومت معروف بود - به حسب آنچه که نقل شده، فرمود: «واللَّه ما معاویة بأدهی منّی»؛معاویه از من زرنگتر نیست. منتها علی چه کند؟ وقتی بنای بر رعایت تقوا و رعایت اخلاق دارد، دست و زبانش بسته است. روش امیرالمؤمنین این است. تقوا که نبود، دست و زبان انسان باز است، میتواند همه چیز بگوید، خلاف واقع میتواند بگوید، تهمت میتواند بزند، دروغ به مردم میتواند بگوید، نقض تعهدات میتواند بکند، دلبستگی به دشمنان صراط مستقیم میتواند پیدا کند. وقتی تقوا نبود، اینجوری است. امیرالمؤمنین میفرماید: من سیاست را با تقوا انتخاب کردم، با تقوا اختیار کردم این است که در روش امیرالمؤمنین، مکاری و حیلهگری و کارهای کثیف و این چیزها وجود ندارد؛ پاکیزه است.۱۳۸۸/۰۶/۲۰
# داستان
وی خطاب به حضرت علی (ع) گفت که تو به خلافت شایسته تر هستی؛ اگر تعهد کنی که به قرآن، سنت رسول اللّه و سیره شیخینعمل کنی، تو را انتخاب خواهیم کرد؛ در غیر این صورت عثمان خلیفه خواهد شد. حضرت پاسخ داد که من به قرآن، سنت و اجتهاد خودم عمل می کنم. عبدالرحمن رو به عثمان کرد و همین شروط را مطرح کرد و او پذیرفت. مجددا رو به امام علی (ع) کرد و گفت که تو به خلافت شایسته تری؛ اگر تو بپذیری خلیفه یی ولی حضرت همان پاسخ خود را تکرار کرد و در نهایت قدرت و حکومت به عثمان سپرده شد (طبری ۱۹۸۹: جزءِ ۳، ص ۲۹۷ و ۳۰۱).
حضرت می توانست نعوذبالله فقط یک دروغ مصلحت آمیز بگوید و قبول کند که به سیره شیخین هم عمل می کند، ولی بعداً فقط به اجتهاد خود عمل کند و به سیره شیخین وقعی ننهد.
#آیات مرتبط:
1- لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَیَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ (8 حشر)
2- وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیراً (80 اسراء)
3- فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَ اتَّقَى(5)
وَ صَدَّقَ بِالحْسْنىَ(6)
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى(7 لیل)
4- مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُواْ مَا عَاهَدُواْ اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضىَ نحَْبَهُ وَ مِنهُْم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُواْ تَبْدِیلًا(23)
لِّیَجْزِىَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَ یُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِن شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ غَفُورًا رَّحِیمًا( 24 احزاب)
5-یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ ( توبه119)
6-قَالَ اللَّهُ هَاذَا یَوْمُ یَنفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لهَُمْ جَنَّاتٌ تجَْرِى مِن تحَْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا رَّضىَِ اللَّهُ عَنهُْمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ ذَالِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ( 119 مائده)
7- کَبرَُ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُون( 3 صف)