نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

جزء 10 (نقش مردم در تعیین سرنوشت خویش)

يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۹، ۰۸:۴۴ ب.ظ

سوره مبارکه انفال - 53   

 

ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿۵۳﴾

 

 

۹۹/۱۲/۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j10

نظرات  (۷)

۱۹ اسفند ۹۹ ، ۱۱:۵۶ محمدجعفر مصلحی

#نکات_تفسیری

2- دادن‏ها و گرفتن‏ها از سوى خدا، قانونمند و حکیمانه است. لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً ... حَتَّى یُغَیِّرُوا ...

3- رحمت خداوند بر غضبش مقدّم است. «أَنْعَمَها عَلى‏ قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا»

4- در اسلام علاوه بر کیفر فردى، کیفرهاى اجتماعى نیز قانون دارد. «عَلى‏ قَوْمٍ»

6- انسان، تاریخ را مى‏سازد، نه آنکه اقتصاد، جبر تاریخ و محیط، انسان را بسازد. حَتَّى یُغَیِّرُوا ... البتّه محیط و اقتصاد بى‏اثر نیست، لیکن نقش اصلى با اراده‏ى انسان است، و هیچ یک از آنها انسان را مجبور نمى‏کند.

9- در تحلیل سرنوشت جوامع، محور، روحیّه‏ى مردم است، نه شانس، خرافات، نظام‏هاى حاکم، جبر تاریخ و ... «یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»

تفسیر نور، ج‏3، ص: 33

۱۹ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۰۰ محمدجعفر مصلحی

#نکات_تفسیری

در این آیات به یک" سنت همیشگى الهى" در باره اقوام و ملتها اشاره شده تا این تصور پیش نیاید که آنچه در باره سرنوشت مشرکان میدان بدر و سرانجام شوم آنها گذشت یک حکم استثنایى و اختصاصى بوده است، بلکه این اعمال از هر کس در گذشته سر زده، و یا در آینده سر زند، چنان نتائجى ببار خواهد آورد.

نخست مى‏گوید:" چگونگى حال مشرکان قریش همانند دودمان فرعون و آنها که پیش از او بودند مى‏باشد" (کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ‏)" همانها که آیات خدا را انکار کردند و خداوند آنها را به گناهانشان گرفت" (کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ‏).

بنا بر این تنها قریش و مشرکان و بت پرستان مکه نبودند که با انکار آیات الهى و لجاجت در برابر حق و در گیرى با رهبران راستین انسانیت گرفتار کیفر گناهانشان شدند، این یک قانون جاودانى است که اقوام نیرومندتر و قوى‏تر همچون فرعونیان، و اقوام ضعیف‏تر را نیز در بر مى‏گیرد.*** سپس این موضوع را با ذکر ریشه اساسى مساله، روشنتر مى‏سازد و مى‏گوید: (ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى‏ قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ‏).

در این آیات به دو نکته مهم اشاره شده که از هر نظر شایان توجه است.

*** 1- عوامل حیات و مرگ ملت‏ها

تاریخ، اقوام و ملت‏هاى گوناگونى را به ما نشان مى‏دهد: گروهى را که آخرین مراحل ترقى را به سرعت طى کردند و گروهى را که به پائین‏ترین مرحله انحطاط رسیدند، گروه سومى که یک روز پراکنده و وامانده و شکست‏خورده بودند، اما روز دیگر نیرومند و سربلند شدند، گروه چهارمى که به عکس از عالى‏ترین مرحله افتخار به قعر دره ذلت و خوارى سقوط کردند.

بسیارى تمام علت بدبختى خود را به بیگانگان و سیاست‏هاى مخرب آنها نسبت مى‏دهند و عده‏اى همه این حوادث را مولود گردش موافق و مخالف افلاک مى‏پندارند سرانجام عده‏اى دست به دامن قضا و قدر- به مفهوم تحریف یافته‏اش- و یا شانس و طالع و اقبال مى‏زنند و همه حوادث تلخ و شیرین را از این طریق توجیه مى‏کنند.

همه اینها براى این است که از درک علل واقعى وحشت دارند.

قرآن در آیات فوق انگشت روى نقطه اصلى" دردها" و" درمان‏ها" و عوامل پیروزى و شکست گذارده، و مى‏گوید: براى یافتن عامل اصلى لازم نیست آسمانها و زمین‏ها را جستجو کنید و یا به دنبال عوامل موهوم و پندارى راه بیفتید بلکه کافى است تنها در وجود، در فکر و روحیه و اخلاق خود، و در نظامات اجتماعى خودتان جستجو کنید، هر چه هست در اینجا است!.

ملتهایى که فکر و اندیشه خود را به کار انداختند، دست اتحاد و برادرى بهم دادند، سعى و تلاش و اراده و تصمیم نیرومند داشتند، و به هنگام لزوم، جانبازى و فداکارى کردند و قربانى دادند، به طور قطع پیروز شدند، اما هنگامى که رکود و سستى و تنبلى جاى سعى و کوشش را گرفت، غفلت و بیخبرى به جاى آگاهى و تردید، و دودلى به جاى تصمیم، محافظه کارى به جاى شهامت، نفاق و تفرقه به جاى اتحاد، تن‏پرورى و خودخواهى به جاى فداکارى، و تظاهر و ریاکارى به جاى اخلاص و ایمان نشست، سقوط و نکبت آغاز شد.

در حقیقت جمله" ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى‏ قَوْمٍ حَتَّى‏یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ‏" برترین قانون حیات انسانها را بیان مى‏کند، و روشن مى‏سازد که مکتب قرآن در زمینه حیات جامعه‏ها اصیل‏ترین و روشن‏ترین مکتب‏هاست، حتى به آنها که در عصر اتم، و فضا انسان را فراموش کرده و گرداننده چرخهاى تاریخ را ابزارهاى تولید و مسائل اقتصادى که خود مولود انسان است مى‏پندارند اعلام مى‏کند که شما هم سخت در اشتباهید، شما معلول را گرفته و علت اصلى را که خود ایشان و دگرگونى انسانهاست فراموش کرده‏اید،

نمونه ای از تاریخ اسلام

تاریخ اسلام، و یا صحیحتر تاریخ زندگى مسلمین، شاهد پیروزیهاى درخشانى در آغاز کار و شکستهاى تلخ و دردناکى به دنبال آن است، در قرون نخستین، اسلام به سرعت در جهان پیش مى‏رفت، و در همه جا نور علم و آزادى مى‏پاشید، بر سر اقوام سایه علم و دانش مى‏گسترد، نیرو آفرین و قدرت بخش و تکان دهنده و آباد کننده بود، و تمدنى خیره‏کننده به وجود آورد که در تاریخ سابقه نداشت اما چند قرن بیشتر نگذشت که این جوشش به خاموشى گرائید، تفرقه و پراکندگى، انزوا و بى تفاوتى، ضعف و ناتوانى و در نتیجه عقب‏ماندگى جاى آن همه ترقى را گرفت، تا آنجا که مسلمانان جهان براى وسائل ابتدایى زندگى ناچار شدند دست به دامان دیگران بزنند، فرزندان خود را براى فرا گرفتن علم و دانش راهى دیار بیگانه کنند، در حالى که یک روز دانشگاههاى مسلمانان برترین دانشگاههاى جهان و مرکز دانشجویان دوست و بیگانه بود، ولى کار به جایى رسید که نه تنها صادر کننده علم و صنعت و تکنولوژى نشدند بلکه مواد ابتدایى غذایى را نیز از خارج از کشورهاى خود وارد کردند!.

سرزمین فلسطین آنها، که یک روز کانون مجد و عظمت مسلمین بود و حتى جنگجویان صلیبى با ملیونها کشته و مجروح در طى دویست سال! نتوانستند آن را از دست سربازان اسلام بیرون آورند، در مدت شش روز به آسانى از دست دادند! در حالى‏ که براى پس گرفتن یک وجب آن را از دشمن باید ماهها و سالها چانه بزنند چانه‏اى که معلوم نیست پایانش به کجا بیانجامد؟!.

آیا این وعده الهى که مى‏فرماید" وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ‏":

" یارى مؤمنان بر عهده ماست" (روم 47) تخلف پذیرفته؟.

و یا اینکه مى‏گوید" وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ‏":" عزت و سربلندى از آن خدا و پیامبر و مؤمنان است" (منافقون 8) منسوخ گشته؟!.

و یا اینکه مى‏گوید:" وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ‏":" در کتب آسمانى پیشین نوشتیم که زمین از آن بندگان صالح ماست" (انبیاء 105) دگرگون شده است؟.

قرآن مجید در آیه کوتاه فوق به همه این سؤالها و صدها سؤال مانند آن یک پاسخ بیشتر نمى‏گوید و آن اینکه سرى به اعماق قلبتان بزنید، و نگاهى به زوایاى اجتماعتان بیفکنید، ببینید دگرگونى‏ها از ناحیه خود شما شروع شده است

بیائید عوض شوید: دانشمندانتان بگویند و بنویسند، جنگجویانتان پیکار کنند تجار و زحمتکشانتان تلاش کنند، جوانانتان بیشتر و بیشتر درس بخوانند و پاک شوند و تلاش کنند آگاهى بیاندوزند، تا خون تازه‏اى در عروق جامعه شما به جریان بیفتد

ذکر این نکته نیز لازم است که مسئله رهبرى نقش بسیار مؤثرى در سرنوشت اقوام و ملل دارد ولى نباید فراموش کرد که ملت‏هاى بیدار همواره رهبران لایق را به رهبرى خویش مى‏پذیرند و رهبران نالایق و زورگو و ستمکار در برابر خشم و اراده آهنین ملت‏ها در هم کوبیده مى‏شوند.

این را نیز نباید فراموش کرد که ما وراى اسباب و عوامل ظاهرى یک سلسله مددهاى غیبى و الطاف الهى است که در انتظار بندگان با ایمان و پرجوش و با اخلاص است، ولى آنها را هم بیحساب به کسى نمى‏دهند، بلکه شایستگى و آمادگى لازم دارد.

------------------------------

تفسیر نمونه، ج‏7، ص: 207 تا 212

۱۹ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۰۱ محمدجعفر مصلحی

#روایات

تفسیر نور الثقلین ؛ ج‏2 ؛ ص163

131- فی نهج البلاغة قال علیه السلام: و لیس شی‏ء ادعى الى تغییر نعم الله و تعجیل نقمته من اقامة على ظلم فان الله سمیع دعوة المظلومین‏ و هو للظالمین بالمرصاد و قال علیه السلام أیضا: إیاک و الدماء و سفکها بغیر حلها، فانه لیس شی‏ء أدعى لنقمة و لا أعظم لتبعة و لا أحرى بزوال نعمة و انقطاع مدة من سفک الدماء بغیر حقها.

 

 

تفسیر نور الثقلین ؛ ج‏2 ؛ ص163

129- محمد بن یحیى و ابو على الأشعری عن الحسین بن اسحق عن على بن مهزیار عن حماد بن عیسى عن ابى عمر و المداینى عن ابى عبد الله علیه السلام قال: سمعته یقول: کان ابى علیه السلام یقول: ان الله قضى قضاء حتما الا ینعم على العبد فیسلبها إیاه حتى یحدث العبد ذنبا یستحق بذلک النقمة.

 

عدة الداعی و نجاح الساعی ؛ ص212

عن مولانا زین العابدین علی بن الحسین ع فَقَالَ‏ إِنَّ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ الْبَغْیُ عَلَى النَّاسِ وَ الزَّوَالُ‏ عَنِ الْعَادَةِ فِی الْخَیْرِ وَ اصْطِنَاعِ الْمَعْرُوفِ وَ کُفْرَانُ النِّعَمِ وَ تَرْکُ الشُّکْرِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ‏ ..... وَ الذُّنُوبُ الَّتِی تُزِیلُ النِّعَمَ- عِصْیَانُ الْمَعَارِفُ وَ التَّطَاوُلُ عَلَى النَّاسِ وَ الِاسْتِهْزَاءُ بِهِمْ وَ السُّخْرِیَّةُ مِنْهُمْ- ... و الذُّنُوبُ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلَاءَ تَرْکُ إِغَاثَةِ الْمَلْهُوفِ وَ تَرْکُ إِعَانَةِ [مُعَاوَنَةِ] الْمَظْلُومِ وَ تَضْیِیعُ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ.

... وَ الذُّنُوبُ الَّتِی تَرُدُّ الدُّعَاءَ سُوءُ النِّیَّةِ وَ خُبْثُ السَّرِیرَةِ وَ النِّفَاقُ مَعَ الْإِخْوَانِ وَ تَرْکُ التَّصْدِیقِ بِالْإِجَابَةِ وَ تَأْخِیرُ الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَةِ حَتَّى تَذْهَبَ أَوْقَاتُهَا...

 

 

إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی) ؛ ج‏1 ؛ ص68

وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ مَا مِنْ سُلْطَانٍ آتَاهُ اللَّهُ قُوَّةً وَ نِعْمَةً فَاسْتَعَانَ بِهَا عَلَى ظُلْمِ عِبَادِهِ إِلَّا کَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یَنْزِعَهَا مِنْهُ أَ لَمْ تَرَ إِلَى قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى- إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ‏.

وَ قَالَ النَّبِیُّ ص‏ لَا تَزَالُ هَذِهِ الْأُمَّةُ تَحْتَ یَدِ اللَّهِ وَ فِی کَنَفِهِ مَا لَمْ یُمَالِئْ قُرَّاؤُهَا أُمَرَاءَهَا وَ لَمْ یُوَالِ صُلَحَاؤُهَا أَشْرَارَهَا فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ نَزَعَ اللَّهُ یَدَهُ مِنْهُمْ وَ رَمَاهُمْ بِالْفَقْرِ وَ الْفَاقَةِ وَ سَلَّطَ عَلَیْهِمْ أَشْرَارَهُمْ وَ مَلَأَ قُلُوبَهُمْ رُعْباً وَ رَمَى جَبَابِرَتَهُمْ بِالْعَذَابِ الْمُهِینِ فَیَدْعُونَ دُعَاءَ الْغَرِیقِ وَ لَا یَسْتَجِیبُ لَهُمْ.

وَ قَالَ‏ بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ یَسْأَلُ الْمَغْفِرَةَ وَ هُوَ یَعْمَلُ بِالْمَعْصِیَةِ وَ یَرْجُو النَّجَاةَ وَ لَا یَعْمَلُ لَهَا وَ یَخَافُ الْعَذَابَ وَ لَا یَحْذَرُهُ وَ یُعَجِّلُ الذَّنْبَ وَ یُؤَخِّرُ التَّوْبَةَ وَ یَتَمَنَّى عَلَى اللَّهِ الْأَمَانِیَّ الْکَاذِبَةَ فَوَیْلٌ لَهُ ثُمَّ وَیْلٌ لَهُ مِنْ یَوْمِ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى.

 

وسائل الشیعة ؛ ج‏15 ؛ ص315

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَغْدَادِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِسْحَاقَ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَکْتُوبٌ فِی التَّوْرَاةِ اشْکُرْ مَنْ أَنْعَمَ عَلَیْکَ وَ أَنْعِمْ عَلَى مَنْ شَکَرَکَ فَإِنَّهُ لَا زَوَالَ لِلنَّعْمَاءِ إِذَا شُکِرَتْ وَ لَا بَقَاءَ لَهَا إِذَا کُفِرَتْ الشُّکْرُ زِیَادَةٌ فِی النِّعَمِ وَ أَمَانٌ مِنَ الْغِیَر

۱۹ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۰۲ محمدجعفر مصلحی

#آیات مرتبط

کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهِینٌ‏ (طور 21)

 

وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی‏ فَلا تَلُومُونی‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ  (ابراهیم 22)

 

لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ (11رعد)

۱۹ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۰۴ محمدجعفر مصلحی

# امام و آقا

ایجاد حوادث مثبت و منفی برای ملتها با توجه به رفتار آنها
نقطه‌ی مقابل انقلاب، ارتجاع است. خیلی از انقلابهای دنیا مبتلا به ارتجاع شدند؛ یعنی بعد از آنکه پنج سال، ده سال، پانزده سال از شروع انقلاب گذشت، به خاطر بی‌اهتمامی‌هایشان مبتلا شدند به ارتجاع، به عقب‌گرد؛ این ارتجاع، نقطه‌ی مقابل انقلاب است. و هر دو -یعنی هم پیشرفت انقلابی، هم پسرفت به معنای ارتجاع- بستگی دارد به اراده‌ی انسانها؛ انسانها اگر چنانچه درست حرکت بکنند، درست پیش خواهند رفت؛ اگر چنانچه غلط حرکت بکنند، پس‌رفت خواهند داشت، که در قرآن هم به هر دوی اینها اشاره شده. در سوره‌ی مبارکه رعد [میفرماید]: إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم؛(۱) که سیاق آیات نشان میدهد که [این آیه]، آن جنبه‌ی مثبت را بیان میکند، یعنی وقتی که شما تغییرات مثبت در خودتان ایجاد کردید، خدای متعال هم برای شما حوادث مثبت و واقعیّتهای مثبت را به وجود می‌آورد. دوّمی در سوره‌ی انفال است: ذٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَم یَکُ مُغَیِّرًا نِعمَةً أَنعَمَها عَلىٰ قَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم؛(۲) این جنبه‌ی منفی است، جنبه‌ی عقب‌گرد است، که اگر چنانچه خدا نعمتی به یک ملّتی داد و این ملّت درست حرکت نکردند، درست عمل نکردند، خداوند این نعمت را از اینها میگیرد. شما در دعای کمیل هم میخوانید: اللَّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَم‌؛(۳) این تغییر نعمت، یعنی سلب نعمت، چیزی است که ناشی از اراده است. ما بایستی بشدّت مراقبت میکردیم و مراقبت بکنیم که به این حالت دچار نشویم.۱۳۹۹/۰۳/۱۴

سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سی‌ویکمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)

 

 

گناه عمومی، زایل‌کننده نعمت‌های بزرگ
[راجع به انواع گناه] نوع سوم، گناهان جمعی ملتهاست. بحث یک نفر آدم نیست که خطایی انجام دهد و یک عده از آن متضرر شوند؛ گاهی یک ملت یا جماعت مؤثری از یک ملت مبتلا به گناهی می‌شوند. این گناه هم استغفار خودش را دارد. یک ملت گاهی سالهای متمادی در مقابل منکر و ظلمی سکوت می‌کند و هیچ عکس‌العملی از خود نشان نمی‌دهد؛ این هم یک گناه است؛ شاید گناه دشوارتری هم باشد؛ این همان «انّ اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم»(۱) است؛ این همان گناهی است که نعمت‌های بزرگ را زایل می‌کند؛ این همان گناهی است که بلاهای سخت را بر سر جماعت‌ها و ملتهای گنهکار مسلط می‌کند. ملتی که در شهر تهران ایستادند و تماشا کردند که مجتهد بزرگی مثل شیخ فضل‌اللَّه نوری را بالای دار بکِشند و دم نزدند؛ دیدند که او را با این‌که جزو بانیان و بنیانگذاران و رهبران مشروطه بود، به جرم این‌که با جریان انگلیسی و غربگرای مشروطیت همراهی نکرد، ضد مشروطه قلمداد کردند - که هنوز هم یک عده قلمزن‌ها و گوینده‌ها و نویسنده‌های ما همین حرف دروغ بی‌مبنای بی‌منطق را نشخوار و تکرار می‌کنند - پنجاه سال بعد چوبش را خوردند: در همین شهر تهران مجلس مؤسسانی تشکیل شد و در آن‌جا انتقال سلطنت و حکومت به رضاشاه را تصویب کردند. آنها یک عده آدم خاص نبودند؛ این یک گناه ملی و عمومی بود. «و اتّقوا فتنة لاتصیبنّ الّذین ظلموا منکم خاصّة»(۲)؛ گاهی مجازات فقط شامل افرادی که مرتکب گناهی شدند، نمی‌شود؛ مجازات عمومی است؛ چون حرکت عمومی بوده؛ ولو همه‌ی افراد در آن شرکت مستقیم نداشتند. همین ملت آن روزی که به خیابان‌ها آمدند و سینه‌شان را مقابل تانک‌های محمدرضا پهلوی سپر کردند و از مرگ نترسیدند؛ یعنی تحمل و صبر و سکوت گناه‌آلود پنجاه ساله را تغییر دادند، خدای متعال پاداش آنها را داد؛ حکومت ظلم ساقط شد، حکومت مردمی سر کار آمد؛ وابستگی ننگ‌آلود سیاسی از بین رفت، حرکت استقلال آغاز شد و ان‌شاءاللَّه ادامه هم دارد و ادامه پیدا خواهد کرد و این ملت به توفیق الهی و به همت خود، به آرمانهای خودش خواهد رسید. این به خاطر این بود که حرکت کرد. بنابراین گناه نوع سوم هم یک‌طور استغفار دارد.۱۳۸۴/۰۸/۰۸

بیانات‌ در دیدار کارگزاران نظام

 

 

تغییردرحال ،کلیدحل مشکلات و موجب حرکت و تحول
ما در این ماه رمضان، بارها و بارها عرض کردیم که «اللّهم غیّرسوء حالنا بحسن حالک».(۱) از خدای متعال خواستیم که بدحالیِ ما را به برکت و لطف خودش، به حالی نیکو تغییر دهد. اگر این بشود، به فضل الهی، همه‌ی مشکلات حل خواهد شد. بخصوص هر یک از ما که بار مسؤولیتی را در سطح کشور بر دوش گرفته‌ایم چه مسؤولیتهای کوچک و چه مسؤولیتهای بزرگ به همان اندازه، بیشتر به این تغییر حالت احتیاج داریم و بیشتر باید از سوءحالِ خودمان بنالیم. بنده خودم را عرض می‌کنم که بیش از شما به این معنا ابتلا و به این تغییر احتیاج دارم. این، در یک کشور و در یک ملت، کلید حرکت و تحوّل است. «انّ اللَّه لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم.»(۲) آنچه که در انفس آنهاست، در خودهای آنهاست، در جانهای آنهاست، باید تحوّل پیدا کند تا امور زندگی متحوّل شود.۱۳۷۲/۰۱/۰۴

بیانات در دیدار کارگزاران نظام

 

 

تغییر نعمت الهی بر اثر ایجاد اختلاف
ما سی‌وپنج شش سال است که این تجربه را داریم که باید داخل آحاد ملّت اتّحاد و اتّفاق وجود داشته باشد؛ و به برکت این اتّحاد و اتّفاق موفقیّتهای بزرگی هم به دست آوردیم؛ این را بعضی از کشورهای دیگر ندانستند، نفهمیدند و هنوز هم نمیفهمند. بر اثر یک اختلاف کوچک -یا اختلاف مذهبی، یا اختلاف قومی یا حتّی اختلاف حزبی- در داخل کشورهایشان می‌افتند به جان هم و همدیگر را مثل دشمن میکوبند؛ خب، خدای متعال نعمتش را از اینها میگیرد. اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ کُفرًا وَ اَحَلّوا قَومَهُم دارَ البَوارِ * جَهَنَّمَ یَصلَونَها وَ بِئسَ القَرارُ؛(۱) وقتی نعمت خدا را که تفضّل کرده است، افضال کرده است، انعام کرده است نشناختیم، شکرگزاری نکردیم، این نعمت را کفران کردیم، خب خدای متعال هم رفتار خودش را با این ملّت تغییر خواهد داد؛ لَم یَکُ مُغَیِّرًا نِعمَةً اَنعَمَها عَلی‌ قَومٍ حَتّی‌ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم؛(۲) تا وقتی من و شما در راه راست حرکت کنیم، در جادّه‌ی مستقیم حرکت کنیم، خودمان را بر طبق اراده‌ی الهی تطبیق کنیم -به حدّ ممکن؛ حالا به‌طور کامل که ماها خیلی کوچک‌تر از این حرفها هستیم- خدای متعال نعمتش را بر ما باقی نگه میدارد، امّا وقتی خودمان خودمان را خراب کردیم، خودمان ایجاد اختلاف کردیم، خودمان علیه هم توطئه کردیم، خودمان با هم دست‌به‌یقه شدیم، خدای متعال نعمتش را برمیدارد؛ خدا با کسی قوم‌وخویشی ندارد. ذلِکَ بِاَنَّ اللهَ لَم یَکُ مُغَیِّرًا نِعمَةً اَنعَمَها عَلی‌ قَومٍ حَتّی‌ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم؛ نعمتی را که به شما داده، این نعمت را خدا از شما نمیگیرد تا وقتی خود شما زمینه را خراب کنید؛ وقتی زمینه را خراب کردید، نعمت سلب خواهد شد. این تجربه‌ی ملّت ایران است که توانسته‌اند نعمت الهی را برای خودشان حفظ کنند. خب، این تجربه‌ها منتقل بشود.۱۳۹۴/۰۵/۳۱

بیانات در دیدار مسئولان و دست‌اندرکاران حج‌

 

 

آسیب‌های درونی انقلاب مهم‌تر از آسیب‌های بیرونی آن
[یک نکته‌ی دیگر این است که در آسیب‌شناسی انقلاب، باید نقش عوامل درونی و بیرونی، هر دو ملاحظه بشود.]
طرف دیگر هم عوامل درونی است. عوامل درونی، یعنی مواردی که در درون خود ما انقلابیون و ما مؤمنین است؛ اینها کم نیست، زیاد است. من می‌خواهم عرض کنم که اگر ما این آسیبهای درونی را علاج بکنیم، آن آسیبهای بیرونی، مشکلی برای ما به‌وجود نخواهد آورد.
ببینید، قرآن به طور صریح در این زمینه با ما حرف می‌زند؛ می‌گوید: «ذلک بانّ‌اللَّه لم یک مغیّرا نعمة انعمها علی قوم حتی یغیّروا ما بانفسهم»؛(۱) نعمتی که خدا به شما داد، محال است از شما بگیرد، مگر شما شرایط خودتان را عوض کنید. چون نعمت الهی، بی‌حساب و کتاب نیست؛ خدا تحت شرایطی نعمتی را به کسی می‌دهد. اگر آن شرایط را حفظ کردید، محال است که نعمت، از بین برود و پس گرفته بشود.
این جزو مضامین و مسلّمات و بیّنات دعاهای ماست. انسان در صحیفه‌ی سجادیه و جاهای دیگر که نگاه می‌کند، برایش مسلم می‌شود که این‌جوری است؛ خدا نعمت را نمی‌گیرد، مگر ما آن شرایط را عوض کنیم.الان این اتاق، روشن است، این چراغها الان دارند نور می‌دهند؛ چرا؟ لابد شرایطی وجود دارد، سیمهایی، امکاناتی و فضایی هست؛ اگر اینها تغییر پیدا کند، طبیعی است که این هم نخواهد بود. این چیز واضحی است. تقدیر الهی، یعنی اندازه‌گیریهای دقیق پروردگار؛ این لایتخلّف است. چنانچه ما اندازه‌ها را عوض کردیم، خدای متعال هم نتایج را عوض خواهد کرد.۱۳۷۷/۱۲/۱۵

بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در همایش آسیب‌‌شناسی انقلاب‌

 

تغییر تکوینى، تابع تغییر روحى‏

(صحیفه امام، ج‏10، ص: 130)

و بحمد اللَّه در این نهضت تغییر و تحول از آن طرف شد؛ یعنى یک ملت تحت فشار که در طول تاریخ با این فشار خو گرفته بود و پذیرفته بود این ظلم را و پذیرفته بود این چپاولگرى را، در یک مدت کوتاهى متحول شد به یک ملتى که پذیرش هیچیک از این ظلمها را دیگر نداشت؛ یعنى همچو طغیانى کرد این ملت بر خلاف دستگاه ظلم که از آن بچه‏هاى کوچکش تا آن خواهرهاى محترمه و برادرها، جوان و پیر، داراى هر شغل که بودند، از همه چیز دست برداشتند و ریختند در خیابانها و در کوچه‏ها و فریاد زدند ما نمى‏خواهیم این رژیم را و فریاد «اللَّه اکبر» و اینکه این رژیم را نمى‏خواهیم. پس، قوم ما یک تحولى پیدا کرد، تغییر پیدا کرد؛ تا این تغییر حاصل نشده بود، تغییر نفسانى حاصل نشده بود، این قوم مورد تغییر واقعى- که رفتن یک رژیم طاغوتى و آمدن یک رژیم که ان شاء اللَّه اسلامى باشد، این معنا حاصل نمى‏شود. پس، خداى تبارک و تعالى تغییر نمى‏دهد، مگر اینکه ما خودمان تغییر بدهیم خودمان را. اگر خودمان را تغییر دادیم در جانب پذیرش ظلم، یک ظالم به ما مسلط مى‏شود؛ این طبیعى است. چنانچه خودمان را تغییر دادیم براى دفاع از کشور خودمان، دفاع [در مقابل‏] چپاولگرى، دفاع [در مقابل‏] ظلم و ستمگرى، خداوند اسبابش را فراهم مى‏کند، چنانچه دیدید؛ یعنى هم آن طرفش را ما دیدیم؛ هم این طرفش را. آن طرفش را دیدیم که سالهاى طولانى همه قشرهاى ملت در زحمت بودند و تحت فشار ظلم بودند. و آن این بود که از آن فطرت اصلى- که فطرت اللَّه بود- بیرون آمده بودند، و یک فطرت [و] خوى دیگرى به خودشان راه داده بودند و یک تربیت دیگرى پیدا کرده بود. نفوسشان آماده شده بود براى پذیرش هر چه توسرى خوردن. هر کس هر جا بیاید تو سَرِمان بزند، هیچ نزنیم و بى‏تفاوت باشیم! مستشار از امریکا مى‏آید بپذیریم. هر چه مى‏شود ما پذیرش کنیم، حالت پذیرش داشته‏باشیم. هر که دستش را بلند کند سرمان را زیرش بگیریم یا صورتمان را بگیریم بزند. این یک حالتى بود که به واسطه تحت فشار بودن طولانى به مدت طولانى، و تبلیغاتى که از این طرف و آن طرف شده است، که همه چیز شما باید کنار برود و همه چیز امریکا باید روى کار بیاید، این اسباب این شده بود که خداوند تغییر داده بود. موافق تغییرى که شما در فطرتتان داده بودید، آن هم تغییر داده بود. وقتى که ملت ما بیدار شد، و به برکت اسلام بیدار شد، و خودش را تغییر داد، متحول شد؛ یعنى آن کسى که از یک پاسبان مى‏ترسید مقابل امریکا ایستاد، آن کسى که یک پاسبان وقتى مى‏آمد توى بازارش مى‏گفت ببندید مى‏بستند، بیرق بزنید مى‏زدند، هیچ براى خودشان قائل نبودند که یک چون و چرایى بکنند، ریختند توى خیابانها و گفتند که «مرگ بر این شاه»! این تحول روحى بود. این تحولِ «ما بِأنْفُسِکُمْ». إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى‏ یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ تغییر دادید «ما بِأَنْفُس» خودتان را؛ یعنى آن حال پذیرش ظلم، متبدّل شد به حال عدم پذیرش. یک حالِ اینکه دیگر زیر بار این ظلم نمى‏خواهیم برویم. این طور که شد، تأیید کرد خداى تبارک و تعالى. و شما ظالم را بیرون کردید.

 

۱۹ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۰۸ محمدجعفر مصلحی

#متفرقه

تا کنون 37 انتخابات در ایران برگزار شده : مجلس و ریاست جمهوری و شوراها و خبرگان

۱۹ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۲۱ محمدجعفر مصلحی

#شعر و ضرب المثل

 

به جز از کشته خویش نَدرَوی.

 

نا بـرده رنـج گنج میسّر نـمـی شـود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد (سعدی)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی