نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

جزء 30

يكشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۰۶ ق.ظ

جمع بندی
سوره کوثر امتداد حاکمیت اسلام و محو دشمنی ها و بی اثر بودن کار آنان
سوره فیل نماد قدرت نماییی خدا و حمایت از دین خود

۹۸/۰۳/۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j30

نظرات  (۱۲)

۰۹ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۳۱ محمدجعفر مصلحی

خلاصه تفسیر نمونه    ج‏27    368

مشهور این است که این سوره در" مکه" نازل شده است ولى بعضى احتمال مدنى بودن آن را داده‏اند، این احتمال نیز داده شده است که این سوره دو بار نازل شده یک بار در مکه و بار دیگرى در مدینه، ولى روایاتى که در شان نزول این سوره وارد شده، قول مشهور را که این سوره مکى است تایید مى‏کند.

در شان نزول این سوره مى‏خوانیم:" عاص بن وائل" که از سران مشرکان بود، پیغمبر اکرم ص را به هنگام خارج شدن از مسجد الحرام ملاقات کرد، و مدتى با حضرت گفتگو نمود، گروهى از سران قریش در مسجد نشسته بودند و این منظره را از دور مشاهده کردند، هنگامى که" عاص بن وائل" وارد مسجد شد به او گفتند: با که صحبت مى‏کردى؟ گفت: با این مرد" ابتر"! این تعبیر را به خاطر این انتخاب کرد که" عبد اللَّه" پسر پیغمبر اکرم ص از دنیا رفته بود، و عرب کسى را که پسر نداشت" ابتر" (یعنى بلا عقب) مى‏نامید، و لذا قریش این نام را بعد از فوت پسر پیغمبر براى حضرت انتخاب کرده بود (سوره فوق نازل شد و پیغمبر اکرم ص را به نعمتهاى بسیار و کوثر بشارت داد، و دشمنان او را ابتر خواند)[1].

در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثى (از پیغمبر اکرم ص) آمده است:

من قرأها سقاه اللَّه من انهار الجنة، و اعطى من الاجر بعدد کل قربان قربه العباد فى یوم عید، و یقربون من اهل الکتاب و المشرکین[2].



[1] ( 1)" مجمع البیان" جلد 10 صفحه 549.

[2] ( 2)" مجمع البیان" جلد 10 صفحه 548.

۰۹ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۳۳ محمدجعفر مصلحی

در اینکه منظور از" کوثر" در اینجا چیست؟ در روایتى آمده است که وقتى این سوره نازل شد پیغمبر اکرم ص بر فراز منبر رفت و این سوره را تلاوت فرمود، اصحاب عرض کردند: این چیست که خداوند به تو عطا فرموده؟ گفت:

نهرى است در بهشت، سفیدتر از شیر، و صافتر از قدح (بلور) در دو طرف آن قبه‏هایى از در و یاقوت است" ...[1].

در حدیث دیگرى از امام صادق ع مى‏خوانیم که فرمود:" کوثر نهرى است در بهشت که خداوند آن را به پیغمبرش در عوض فرزندش (عبد اللَّه که در حیات او از دنیا رفت) به او عطا فرمود.

بعضى نیز گفته‏اند: منظور همان" حوض کوثر" است که تعلق به پیامبر ص دارد و مؤمنان به هنگام ورود در بهشت از آن سیراب مى‏شوند[2].

بعضى آن را به نبوت تفسیر کرده، و بعضى دیگر به قرآن، و بعضى به کثرت اصحاب و یاران، و بعضى به کثرت فرزندان و ذریه که همه آنها از نسل دخترش فاطمه زهرا ع به وجود آمدند، و آن قدر فزونى یافتند که از شماره بیرونند، و تا دامنه قیامت یادآور وجود پیغمبر اکرمند، بعضى نیز آن را به" شفاعت" تفسیر کرده و حدیثى از امام صادق در این زمینه نقل نموده‏اند[3].

تا آنجا که" فخر رازى" پانزده قول در تفسیر" کوثر" ذکر کرده است، ولى ظاهر این است که غالب اینها بیان مصداقهاى روشنى از این مفهوم وسیع‏ و گسترده است، زیرا چنان که گفتیم" کوثر" به معنى" خیر کثیر و نعمت فراوان" است، و مى‏دانیم خداوند بزرگ نعمتهاى فراوان بسیارى به پیغمبر اکرم ص ارزانى داشت



[1] ( 1 و 2) مجمع البیان جلد 10 صفحه 549.

[2] ( 1 و 2) مجمع البیان جلد 10 صفحه 549.

[3] ( 3)" همان مدرک".

۰۹ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۳۵ محمدجعفر مصلحی

در اینجا دو تفسیر دیگر براى آیه فوق ذکر شده است:

1- منظور از جمله" وَ انْحَرْ" رو به قبله ایستادن به هنگام نماز است، چرا که ماده" نحر" به معنى گلوگاه مى‏باشد، سپس عرب آن را معنى" مقابله با هر چیز" استعمال کرده است، و لذا مى‏گویند" منازلنا تتناحر" یعنى:

" منزلهاى ما در مقابل یکدیگر است".

2- منظور بلند کردن دستها به هنگام تکبیر و آوردن آن در مقابل گلوگاه و صورت است، در حدیثى مى‏خوانیم:" هنگامى که این سوره نازل شد پیغمبر اکرم ص از جبرئیل سؤال فرمود: این" نحیره"[1] اى که پروردگارم مرا به آن مامور ساخته چیست؟

" جبرئیل" عرض کرد:" این نحیره نیست، بلکه خداوند به تو دستور مى‏دهد هنگامى که وارد نماز مى‏شوى موقع تکبیر، دستها را بلند کن، و همچنین هنگامى که رکوع مى‏کنى یا سر از رکوع برمى‏دارى، و یا سجده مى‏کنى، چرا که نماز ما و نماز فرشتگان در هفت آسمان همین گونه است، و براى هر چیزى زینتى است، و زینت نماز بلند کردن دستها در هر تکبیر است"[2].

و در حدیثى از امام صادق ع مى‏خوانیم که در تفسیر این آیه با دست مبارکش اشاره کرده و فرمود:" منظور این است که دستها را اینگونه در آغاز نماز بلند کنى به طورى که کف آنها رو به قبله باشد"[3].



[1] ( 1)" نحیره" به معنى آخرین روز ماه است، چرا که در آن روز انسان به استقبال ماه نو مى‏رود، و بعضى آن را به معنى آخرین شب و روز ماه گرفته‏اند، بنا بر این معنى روایت چنین مى‏شود" این استقبال از ماه آینده که خدا مرا به آن امر کرده چیست؟ و لذا جبرئیل گفت" نحیره" نیست.

[2] ( 1 و 2)" مجمع البیان" جلد 10 صفحه 550.

[3] ( 1 و 2)" مجمع البیان" جلد 10 صفحه 550.

۰۹ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۳۹ محمدجعفر مصلحی

نکته‏ها:

1-" فاطمه (ع)" و" کوثر"

گفتیم" کوثر" یک معنى جامع و وسیع دارد، و آن" خیر کثیر و فراوان" است، و مصادیق آن زیاد است، ولى بسیارى از بزرگان علماى شیعه یکى از روشنترین مصداقهاى آن را وجود مبارک" فاطمه زهرا" (سلام اللَّه علیها) دانسته‏اند، چرا که شان نزول آیه مى‏گوید: آنها پیغمبر اکرم ص را متهم مى‏کردند که بلا عقب است، قرآن ضمن نفى سخن آنها مى‏گوید:" ما به تو کوثر دادیم".

از این تعبیر استنباط مى‏شود که این" خیر کثیر" همان فاطمه زهرا ع است، زیرا نسل و ذریه پیامبر ص به وسیله همین دختر گرامى در جهان انتشار یافت نسلى که نه تنها فرزندان جسمانى پیغمبر بودند، بلکه آئین او و تمام ارزشهاى‏

اسلام را حفظ کردند، و به آیندگان ابلاغ نمودند، نه تنها امامان معصوم اهل بیت ع که آنها حساب مخصوص به خود دارند، بلکه هزاران هزار از فرزندان فاطمه ع در سراسر جهان پخش شدند که در میان آنها علماى بزرگ و نویسندگان و فقها و محدثان و مفسران والا مقام و فرماندهان عظیم بودند که با ایثار و فداکارى در حفظ آئین اسلام کوشیدند.

در اینجا به بحث جالبى از" فخر رازى" برخورد مى‏کنیم که در ضمن تفسیرهاى مختلف کوثر مى‏گوید:

قول سوم این است که این سوره به عنوان رد بر کسانى نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکرم ص خرده مى‏گرفتند، بنا بر این معنى سوره این است که خداوند به او نسلى مى‏دهد که در طول زمان باقى مى‏ماند، ببین چه اندازه از اهل بیت را شهید کردند، در عین حال جهان مملو از آنها است، این در حالى است که از بنى امیه (که دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذکرى در دنیا باقى نماند، سپس بنگر و ببین چقدر از علماى بزرگ در میان آنها است، مانند باقر و صادق و رضا و نفس زکیه‏[1] و[2].



[1] ( 1)" نفس زکیه" لقبى است براى" محمد بن عبد اللَّه" فرزند" امام حسن مجتبى"( ع) که به دست منصور دوانقى در سال 145 هجرى به شهادت رسید.

[2] ( 2)" تفسیر فخر رازى" جلد 32 صفحه 124.

۱۴ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۰۳ محمدجعفر مصلحی

کسی که پیامبر را ابتر می‌داند، کار پیغمبر را،(دینی که از جانب خدا آورده ) کاری بی‌عاقبت و بیهوده  می‌دانسته است. و آن را یک جریان بی‌نتیجه می‌داند. که در جاهای دیگر قرآن هم داریم که «یتربصوا حتی حین»، می‌میرد و کار تمام می‌شود، و در  تفکر جاهلی خودشان این تصور بوده است که چون پیامبر فرزند پسر ندارد، راه او هم ادامه پیدا نمی‌کند. ولی سوره مسئله را در پسر داشتن یا پسر نداشتن متوقف نکرده است. بحث سر ابتر بودن یا نبودن است، حالا آن عرب زمان نزول، به چه منظوری پیامبر را ابتر خوانده؟ این متاثر از این است که ایشان فرزند پسر ندارد و قرآن این را هم تأیید می‌کند و می‌فرماید «و ما محمد ابا احدٍ من رجالکم». (اینها همه قبول) اما بالاخره تهمتی که پیامبر زده می‌شود، یا هر ارزیابی که از جریان رسالت می‌شود، ارزیابی ابتر بودن است.

خدای متعالی در چنین فضایی به پیامبر می‌فرماید: « بسم اللّه الرحمن الرحیم إنا أعطیناک الکوثر».  همانا ما به تو عنایت کردیم کوثر را. خدا در فضایی که پیامبر را ابتر می‌خوانند، به او کوثر عنایت می‌کند، ‌پس این کوثر هر چه که هست مقابل «ابتر» بودن است. ما به تو کوثر دادیم، بدخواهت خودش «ابتر» هست، یعنی چون تو کوثر داری ابتر نیستی. کوثر اگر بخواهد در مقابل ابتر بودن معنا شود، «ابتر» انقطاع را می‌فهماند، کوثر جریان و اتصال را می فهماند.

اگر ابتر: بی دوام بودن، انقطاع، بی نتیجه بودن و... است.

کوثر در نقطۀ مقابل آن: جریان، اتصال، دوام داشتن است.

۱۴ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۰۷ محمدجعفر مصلحی

ما در دو لایه مشمول سوره هستیم

فلذا در زمان ما، خود ما در دو لایه مشمولیم:

1-   می‌گوییم که سوره خطاب به پیامبر اسلام است؛ قبول. و از  ظاهر سوره به خصوص با توجه به ذهنیتی که نسبت به سوره داریم، که این حقیر یقین ندارم که سوره پیامبر را از جهت شخصی مورد خطاب قرار داده باشد، به عنوان محمد بن عبداللّه (ص)، اما بر فرض، آن هم که باشد، دو جهت و دو طرف در سوره هست: یک طرف، طرف پیغمبر است، و یک طرف بدخواهد پیغمبر است. یعنی در حصری که این سوره تشکیل داده یک طرف رسول خداست و یک طرف بدخواه رسول خداست. آن کس که بدخواه است در طرف ابتر می‌گنجد. ولی آن کس که بدخواه نبود، در طرف کوثر می‌گنجد هر چند در تبعیت رسول خدا باشد.

یعنی من نوعی که بد خواه پیغمبر نیستم، پس مشمول ابتر بودنی که قرآن می‌فرماید نیستم. قرآن به کسی ابتر می‌گوید که بدخواه پیغمبر باشد، من به دلیلی که بدخواه پیامبر نیستم، ابتر هم نخواهم بود.

 یعنی من در کوثری که  پیامبر دارد سهم دارم، این کوثر به پیامبر داده شده ولی من هم در آن سهیم هستم. مثل جایی که قرآن را بر  تو نازل کردیم ولی برای مردم است. جایی می‌گوید به تو جایی می‌گوید به سوی مردم این قرآن را نازل کردیم.

ما به تو کوثر دادیم ولی فقط بدخواه تو ابتر هست. و کسی که بدخواه تو نیست در این کوثر سهیم است.

حالااین کوثر چه چیزی دارد؟ هر چیزی که باعث دوام است. خود پیامبر می‌فرماید: « إنّی تارک فیکم الثقلین، کتاب اللّه و عترتی» یعنی چیزی که جریان و دوام می‌بخشد رسالت پیامبر را، قرآن و عترت است. اینها مصادیق اصلی کوثراند.


2-   اگر ما نگاه توسعه‌ای به این سوره داشته باشیم، «إنا أعطیناک الکوثر» را به این معنی می‌توانیم معنی بکنیم که: ای انسان ما به تو کوثر دادیم، حالا کوثر به تناسب انسان همان فطرت خداجو و خداخواهی است که خدا در وجود او نهاده است، که اگر با این کوثر زندکی کند و اگر شکرانۀ این نعمت را به جای بیاورد، «صل لربک و النحر». باشد، و به غیر این کوثر، عنایت نداشته باشد، این استمرار و بقا و جاودانگی او را در پی خواهد داشت. و آن کسی که بدخواه او باشد ابتر خواهد بود.

۱۴ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۲۶ محمدجعفر مصلحی

سورةُ الفِیل‏

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفیلِ (1)

أَ لَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فی‏ تَضْلیلٍ (2)

وَ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابیلَ (3)

تَرْمیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ (4)

فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ (5)

<!-- p.MsoFootnoteText, li.MsoFootnoteText, div.MsoFootnoteText {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-link:"Footnote Text Char"; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:justify; mso-pagination:widow-orphan; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-fareast-font-family:Calibri; mso-fareast-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} span.MsoFootnoteReference {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; vertical-align:super;} span.FootnoteTextChar {mso-style-name:"Footnote Text Char"; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-unhide:no; mso-style-locked:yes; mso-style-link:"Footnote Text"; mso-ansi-font-size:10.0pt; mso-bidi-font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-ascii-font-family:"Traditional Arabic"; mso-hansi-font-family:"Traditional Arabic"; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} -->
۱۴ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۲۷ محمدجعفر مصلحی

2- سخت‏ترین مجازات با کمترین وسیله!

قابل توجه اینکه خداوند قدرت خود را در برابر مستکبران و گردنکشان در این ماجرا به عالیترین وجهى نشان داده است، شاید مجازاتى سخت‏تر از مجازات لشکر ابرهه در دنیا پیدا نشود که جمعى چنان درهم کوبیده شوند که به صورت کاه خرد شده و خورده شده (عصف ماکول) درآیند.

براى نابودى جمعیتى با آن همه قدرت و شوکت از سنگریزه‏هایى سست، و از پرنده‏هاى ضعیف و کوچکى همانند پرستو استفاده شود، این هشدارى است به همه گردنکشان و مستکبران جهان، تا بدانند در برابر قدرت او تا چه حد ناتوانند؟! حتى گاه مى‏شود خداوند این ماموریتهاى بزرگ را به دست موجودات کوچکترى مى‏سپرد، مثلا میکربى را که هرگز با چشم دیده نمى‏شود ماموریت مى‏دهد در یک مدت کوتاه به سرعت توالد و تناسل کند، و اقوام نیرومندى را به یک بیمارى خطرناک مسرى مانند" وبا" و" طاعون" مبتلا سازد و در مدتى کوتاه همه را مانند برگ خزان بر زمین ریزد.

سد عظیم" مارب" در" یمن"- چنان که در تفسیر سوره سبا گفتیم- وسیله‏ پیدایش عمران و آبادى فراوان و تمدن عظیم و نیرومندى شد، و به دنبال آن طغیان این قوم فزون گشت، ولى فرمان نابودى آن به طورى که در بعضى از روایات آمده است به یک یا چند موش صحرایى سپرده شد! تا در آن سد عظیم نفوذ کنند و سوراخى در آن به وجود آوردند. بر اثر نفوذ آب تدریجا این سوراخ بزرگ و بزرگتر شد، سرانجام سد عظیم درهم شکست، و آبى که پشت آن متراکم بود تمام آن آبادیها و خانه‏ها و کاخها را ویران ساخت، و آن جمعیت عظیم نابود یا در مناطق دیگر پراکنده و سرگردان شدند، و این است قدرت نمایى خداوند بزرگ.

<!-- p.MsoFootnoteText, li.MsoFootnoteText, div.MsoFootnoteText {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-link:"Footnote Text Char"; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:justify; mso-pagination:widow-orphan; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-fareast-font-family:Calibri; mso-fareast-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} span.MsoFootnoteReference {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; vertical-align:super;} span.FootnoteTextChar {mso-style-name:"Footnote Text Char"; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-unhide:no; mso-style-locked:yes; mso-style-link:"Footnote Text"; mso-ansi-font-size:10.0pt; mso-bidi-font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-ascii-font-family:"Traditional Arabic"; mso-hansi-font-family:"Traditional Arabic"; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} -->
۱۴ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۲۹ محمدجعفر مصلحی

تحقیر اصحاب فیل 

   خدای متعالی اصحاب فیل را نابود می‌کند ولی در کنار این نابودی آنها را تحقیر هم می‌کند. یکبار هست که بگوییم  تو فیل به میدان آورده‌‌ای؟ من هم مثلاً  دایناسور می‌آورم! شما اصحاب فیل را برای نابودی خانه خدا می‌آوری؟ من هم دایناسوری را برای نابودی شما می‌آورم که فیلهای شما را له کنند! و اگر شما تیر و شمشیر به میدان می‌آوری، من هم شهاب سنگهای بزرگ آسمانی می‌آورم! نه! اینجا خدا فرموده شما فیل می‌آوری؟ من هم پرندگان کوچک با سنگ ریزه کوچک می‌آورم! تا به تو بگویم که چیزی نیستی! و عددی نیستی! و به این قدرت خود دل خوش ندار، نتیجه‌ای نمی‌گیری. طرف منم. «ربک». با این نمی‌شود طرف شد.

مثلا ما می‌گوییم که آمریکا بمب اتم دارد و کلاهک هسته‌ای دارد و هواپیماهای پیشرفته غیر قابل نفوذ دارد و با او نمی‌شود طرف شد! ولی خدا همین هواپیمای پیشرفته او را با بی‌ارزش‌ترین چیز در عالم نابود کرد، نمونه‌اش در طبس. که این همه کید را برای اینکه بتوانند انقلاب را نابود کنند! چگونه خدا با یک طوفان شن نابود می‌کند؟  و خلاصه به ابرقدرت بودن نیست.

 این به مخاطب سوره چه کمکی می‌کند؟ به پیامبر این کمک را می‌کند که به این که دست خالی هستی و جبهه مقابل ابرقدرت هست، نگاه نکن. سوره به پیامبر که جایگاهش به عنوان رهبر جامعه اسلامی روشن است، دلداری می‌دهد و آنچه که از ایشان به پیروان دیگر تسری می‌کند روشن هست و آن که به رهبران دیگر در جوامع اسلامی که در جبهه حق دارند رهبری می‌کنند، تسری می‌کند، روشن هست.

     این سوره برای تقویت جبهه حق است از رهبر و پیرو و تمام کسانی که جبهه حق در طول تاریخ دارد، در مقابل جبهه باطل و اینکه جبهه باطل هر چه قدر هم ابر قدرت باشد، اگر خدا بخواهد نابود کند کاری نمی‌تواند بکند.
۱۴ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۳۰ محمدجعفر مصلحی
من این خاطره را بارها نقل کرده‌ام:
در روزهای سوم چهارم جنگ بود، توی اتاق جنگ ستاد مشترک، همه جمع بودیم؛ بنده هم بودم، مسئولین کشور؛ رئیس جمهور، نخست وزیر - آن وقت رئیس جمهور بنیصدر بود، نخست وزیر هم مرحوم رجائی بود - چند نفری از نمایندگان مجلس و غیره، همه آنجا جمع بودیم، داشتیم بحث میکردیم، مشورت میکردیم. نظامیها هم بودند. بعد یکی از نظامیها آمد کنار من، گفت: این دوستان توی اتاق دیگر، یک کار خصوصی با شما دارند. من پا شدم رفتم پیش آنها. مرحوم فکوری بود، مرحوم فلاحی بود - اینهائی که یادم است - دو سه نفر دیگر هم بودند. نشستیم، گفتیم: کارتان چیست؟ گفتند: ببینید آقا! - یک کاغذی در آوردند. این کاغذ را من عیناً الان دارم توی یادداشتها نگه داشته‌ام که خط آن برادران عزیز ما بود - هواپیماهای ما اینهاست؛ مثلاً اف  ۵، اف ۴، نمیدانم سی ۱۳۰، چی، چی، انواع هواپیماهای نظامىِ ترابری و جنگی؛ هفت هشت ده نوع نوشته بودند. بعد نوشته بودند از این نوع هواپیما، مثلاً ما ده تا آماده‌ی به کار داریم که تا فلان روز آمادگیاش تمام میشود. اینها قطعه‌های زودْتعویض دارند - در هواپیماها قطعه‌هائی هست که در هر بار پرواز یا دو بار پرواز باید عوض بشود - میگفتند ما این قطعه‌ها را نداریم. بنابراین مثلاً تا ظرف پنج روز یا ده روز این نوع هواپیما پایان میپذیرد؛ دیگر کأنه نداریم. تا دوازده روز این نوعِ دیگر تمام میشود؛ تا چهارده پانزده روز، این نوع دیگر تمام میشود. بیشترینش سی ۱۳۰ بود. همین سی ۱۳۰ هائی که حالا هم هست که حدود سی روز یا سی و یک روز گفتند که برای اینها امکان پرواز وجود دارد. یعنی جمهوری اسلامی بعد از سی و یک روز، مطلقاً وسیله‌ی پرنده‌ی هوائی نظامی - چه نظامی جنگی، چه نظامی پشتیبانی و ترابری - دیگر نخواهد داشت؛ خلاص! گفتند: آقا! وضع جنگ ما این است؛ شما بروید به امام بگوئید. من هم از شما چه پنهان، توی دلم یک قدری حقیقتاً خالی شد! گفتیم عجب، واقعاً هواپیما نباشد، چه کار کنیم! او دارد با هواپیماهای روسی مرتباً می‌آید. حالا خلبانهایش عرضه‌ی خلبانهای ما را نداشتند، اما حجم کار زیاد بود. همین طور پشت سر هم میآمدند؛ انواع کلاسهای گوناگون میگ داشتند.

گفتم خیلی خوب. کاغذ را گرفتم، بردم خدمت امام، جماران؛ گفتم: آقا! این آقایان فرماندهان ما هستند و ما دار و ندار نظامیمان دست اینهاست. اینها اینجوری میگویند؛ میگویند ما هواپیماهای جنگیمان تا حداکثر مثلاً پانزده شانزده روز دیگر دوام دارد و آخرین هواپیمایمان که هواپیمای سی ۱۳۰ است و ترابری است، تا سی روز و سی و سه روز دیگر بیشتر دوام ندارد. بعدش، دیگر ما مطلقاً هواپیما نداریم. امام نگاهی کردند، گفتند - حالا نقل به مضمون میکنم، عین عبارت ایشان یادم نیست؛ احتمالاً جائی عین عبارات ایشان را نوشته باشم - این حرفها چیست! شما بگوئید بروند بجنگند، خدا میرساند، درست میکند، هیچ طور نمیشود. منطقاً حرف امام برای من قانع کننده نبود؛ چون امام که متخصص هواپیما نبود؛ اما به حقانیت امام و روشنائی دل او و حمایت خدا از او اعتقاد داشتم، میدانستم که خدای متعال این مرد را برای یک کار بزرگ برانگیخته و او را وا نخواهد گذاشت. این را عقیده داشتم. لذا دلم قرص شد، آمدم به اینها - حالا همان روز یا فردایش، یادم نیست - گفتم امام فرمودند که بروید همینها را هرچی میتوانید تعمیر کنید، درست کنید و اقدام کنید.

همان هواپیماهای اف ۵ و اف ۴ و اف ۱۴ و اینهائی که قرار بود بعد از پنج شش روز بکلی از کار بیفتد، هنوز دارد تو نیرو هوائی ما کار میکند! بیست و نُه سال از سال ۵۹ میگذرد،
۱۴ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۳۶ محمدجعفر مصلحی
قدرت نمایی خداوند در قضیه کشتن نمرود
و از ابن عباس روایت شده: پشه لب نمرود را گزید، نمرود تلاش کرد تا آن را با دستش بگیرد، پشه به داخل سوراخ بینی او پرید، او تلاش کرد که آن را از بینی خارج سازد، پشه خود را به سوی مغز او رسانید، خداوند به وسیله همان پشه، چهل شب او را عذاب کرد تا به هلاکت رسید.
نیز روایت شده: آن پشه نیمه فلج بود، و یک قسمت از بدنش قوّت نداشت، وقتی که وارد مغز نمرود شد به زبان حال چنین گفت: «ای نمرود اگر می‌توانی مرده را زنده کنی، این نیمه مرده مرا زنده کن، تا با قوّت آن قسمت از بدنم که فلجی آن خوب شده، از بینی تو بیرون آیم، و یا این قسمت بدنم را که سالم است بمیران تا خلاص شوی.» [۶]

۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۸.    ۶. عوفی، محمد، جوامع الحکایات، ص۲۰.
۱۴ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۳۸ محمدجعفر مصلحی

خواست تا لاف خداوندی زند برج و باروی خدا را بشکند
پشه‌ای را حکم فرمودم که خیز خاکش ‌اندر دیده خودبین بریز

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی