جزء 27
سوره نجم و مقام معراج،
معنویت و مقام انسان،
سوره حدید و باطن مومن و منافق آیه 12
سوره نجم و مقام معراج،
معنویت و مقام انسان،
سوره حدید و باطن مومن و منافق آیه 12
1.قوه نطق داشتن.
2.تعدیل القامة بودن.
3.انگشتان دست انسان جوری است که قادر است خیلی کارها را انجام دهد.
4.با دست غذا خوردن.
5.خط نوشتن.
6.حسن صورت.
7.تسلط بر بسیاری از مخلوقین و مسخر کردن.
8.آفرینش ابوالبشر به دستخداوند.
9.قرار دادن ـ محمد صلی الله علیه و آله و سلم ـ از انسانها.
1.جن.
2.فرشته.
3.حیوانات.
4.نباتات.
5.جمادات.
انسان بر سه گروه اخیر طبق آیات قرآن برتری دارد، مثلا: «وَهُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِیًّا وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا...»[5]«او کسی است که دریا را مسخر (شما) ساخت تا از آن گوشت تازه بخورید و زیوری برای پوشیدن (مانند مروارید) از آن استخراج کنید» . در این آیه، قرآن، از برتری انسان بر دریا و آنچه در دریا از موجودات زنده هست، خبر میدهد. یا در آیه دیگر میخوانیم: «أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ».[6] طبق این آیه ، آنچه در آسمانها و زمین است مانند خورشید و ستارگان و معادن و دریاها و گیاهان و حیوانات، در خدمت انسان گماشته شده است. از مجموع این آیات استفاده میشود انسان بر سه گروه اخیر برتری دارد و ریشهی این تکریم همان قوهی عقل و اندیشه و اعضای بدن او از قبیل دست و زبان و انگشتان است. اگر انسان از این اعضای بدنی و عقل محروم بود هرگز نمیتوانست با وسایل ابتدایی و قدیم و یا مدرن امروز به مسافرتهای دور و نزدیک برود. معلوم است که تنها انسان است که در شرایط زندگی ارضی دارای چنین امتیازاتی است موجودات دیگر با این که حرکت، رفت و آمد خور و خواب و شهوت دارند ولی از امکاناتی که انسان برخوردار است محرومند.
«اما برتری انسان بر جن»جن هم مانند انسان نیک و بد و صالح و غیر صالح دیندار و بیدین دارند ولی از خود، پیامبر ندارند و ناچار از پیامبر انسانها تبعیت میکنند.
«وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِک...» . (جن/11) آیا قرآن حکایت از این دارد که جن ها هم مانند انسان ها به دو دسته صالح و نیکوکار و غیر صالح تقسیم میشوند و یا در آیه دیگر خبر میدهد که گروهی از آنها مسلمان و گروهی غیر مسلمانند ، مانند آیه «وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ» . (جن/14) و در آیه دیگر حکایت از ایمان آوردن گروهی از آنها به پیامبر میدهد: «قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا یَهْدِی إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ...» . (جن/1 و 2) و در این آیه خبر از این داده میشود که گروهی از آنها به وسیله قرآن به راه راست هدایت میشوند و نتیجه میگیرد که انسان از جن هم برتر است. اما فرشته هم مامور میشود بر آستان انسانیت سجده کند بنابراین انسانیت واقعی سجود ملائکهها میشود. نتیجه این است که انسان بر همه موجودات ارضی (زمینی) اعم از جن و حیوان برتری ذاتی دارد اما بر فرشتگان برتری ذاتی ندارد چون در قرآن درباره فرشته ها میخوانیم: «عِبَادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ».[7] «همه بندگان مقرب خدا هستند که هرگز پیش از امر خدا کاری نخواهند کرد و هر چه کنند به فرمان اوست» . «وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ کِرَامًا کَاتِبِینَ یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ».[8] «البته نگهبانها بر مراقبت احوال و اعمال شما مامورند، آنها نویسندهی اعمال شما و فرشته مقرب شمایند، شما هر چه کنید همه را میدانند» . نتیجه آن که از نظر ذاتی، انسان و فرشته رقابتی ندارند و از طرفی مانعی ندارد که از لحاظ کرامت و شرافت اکتسابی حتی بر فرشتگان هم برتری پیدا کنند.[9] آیت الله جوادی آملی در ذیل آیه «ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»[10] «پس خلقتی دیگر انشاء نمودیم آفرین بر قدرت کامل بهترین آفریننده» میفرماید: خدای که خود را خالق کل شیء معرفی میکرد فرمود: «اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ ».[11]چه مجردات مثل فرشتگان و چه مادی درباره هیچ کدام نفرموده: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ » فقط در مورد انسان آن هم بعد از افاضهی روح و خلق جدید فرمود: «ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ...» یعنی مبارک بودن خدا. آیا برای آن است که نطفه را به صورت علقه درآورد؟ آیا برای آن است که علقه را به صورت مضغه درآورد؟ آیا برای آن است که مضغه را به صورت جنین درآورد؟ آیا برای آن است که ماده جامد را به مرحلهی نفس نباتی و سپس به مرحلهی نفس حیوانی رسانید؟ این طور نیست چون این تحولات در بسیاری از حیوانات دیگر هم وجود دارد. حیوانات دیگر هم همینطورند; از این آیه معلوم میشود مبارک بودن خدا از جهت افاضهی جسم انسان یا نشئهی نباتی او نیست و همچنین مربوط به نشئهی حیوانی او هم نیست بلکه مربوط به مقام انسانیت اوست و این مقام انسانیت است که مسجود فرشتگان است و مکرمتر از موجودات دیگر و فی نفسه گرامی است. باز آیه «فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ»[12] که روح انسان را به خودش نسبت داده است و همین افاضه روح الهی مایهی مسجود شدن او بود.[13] و دلیل این که انسانیت از ملائکه هم بالاتر است این است که مقام انسان مسجود ملائکه شد. نظر آیت الله جوادی آملی هم در کتاب «کرامت در قرآن» همین میباشد. در نتیجه اگر مخلوقات منحصر در همین پنج گروه میباشند، انسان اشرف مخلوقات میباشد و اگر غیر از این پنج گروه، مخلوقاتی دیگری هم داشته باشیم اشرف مخلوقات بودن انسان را نمیشود از قرآن استفاده کرد البته نه این که قرآن عکس آن را ثابت کرده است بلکه اگر فرضا مخلوقی باشد قرآن در مورد آن توقف کرده است.
1.یکی از امتیازات انسان در قرآن کریم بیان او میباشد: «عَلَّمَهُ الْبَیان»[16]به او تعلیم نطق فرمود. آنچه انسان به وسیله آن بتواند درون خود را و آموختههای خود را برای دیگران بازگو کند از آن تعبیر به بیان میشود.
2.یکی دیگر از معیارهای مورد توجه قرآن خودشناس بودن انسان است : «بَلِ الإنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ»[17] در آیه آمده است که انسان: خود آگاه است یعنی از احوال و وضعیت روحی و اخلاقی خودش خبر دارد و این آگاهی او از امتیازات او به حساب میآید.
3 قدرت یادگیری و آموختن علم:قرآن در این باره آورده است « عَلَّمَ الإنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ»[18]انسان میتواند چیزی را که نمیداند یاد بگیرد و جهل خود را کم کند و دامنهی علم او را هم محدود نکرده است بلکه مرتب میتواند از جهالت و نادانیهای خود پرده بردارد و هزار مسئله مجهولی که در پیش رو دارد به حل آنها بپردازد و در این وادی از نقص به سوی کمال حرکت کند.
4.متفکر بودن انسان:یکی دیگر از توجهاتی که خالق متعال به انسان کرده است او را متفکر قرار داده است. « وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ»[19]با تفکر و تدبر است که انسان قیامت و حشر و نشر را که در آیات آمده است میتواند به آن پی ببرد و هر چیزی را علتیابی کند و برای هر چیزی ابتدا و انتهایی، در نظر بگیرد...[20]
5. فرستادن پیامبر از بین انسان ها نه موجودات دیگر: «یَا بَنِی آدَمَ إِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی...»[21] «ای فرزندان آدم چون پیامبرانی از جنس شما بیایند و آیات را برای شما بیان کنند»
6.مسجود ملائکه شدن انسان: «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلا إِبْلِیسَ...»[22] «چون فرشتگان را فرمان دادیم که بر آدم سجده کنند همه سجده کردند مگر ابلیس» .
7.نمایندهی خدا در روی زمین بودن:یکی دیگر از امتیازات انسان این است که خداوند انسان را جانشین خود و نمایندهی خود در روی زمین قرار داده است و این را خوب میدانیم تا انسان دارای مرتبهی بلندی نباشد این لیاقت را پیدا نمیکرد که نمایندهی خداوند معرفی شود: «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأرْضِ خَلِیفَةً»[23] «به یاد آر آنگاه که پروردگار فرشتگان را فرمود من در زمین خلیفه خواهم گماشت» .
8.خلقت زمین برای انسان: «وَالأرْضَ وَضَعَهَا لِلأنَامِ»[24] البته در این که معنی انام چه میباشد اختلاف است. گروهی آن را بر هر ذات روح داری اطلاق کردهاند. و قول دیگر اینکه انام به معنی انسان است. علامه میفرماید: الانام الناس[25]و قول دیگر این است که انام یعنی انسان و جن. باید توجه داشت در صورتی که انام منحصرا به معنی انسان باشد این آیه به عنوان امتیازات انسان به حساب میآید.
9.انسان اختیار انتخاب خیر و شر را دارد: «وَیَدْعُ الإنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ وَکَانَ الإنْسَانُ عَجُولا»أ تزعم أنک جرم صغیر *** و فیک انطوی العالم الاکبر
پیامبر(ص) فرمود: من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای محمد! برخیز». برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم. به بیت المقدس رسیدم. هنگامی که به بیت المقدس رسیدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمین فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پیشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بیت المقدس نماز خواندم...
یکی از معجزات علمی و عملی پیامبر اعظم(ص) که به تصریح قرآن کریم در سایه عبودیت آن حضرت رخ داده، «معراج» است که در اولین آیه سورة اسرا و آیات هشتم تا هجدهم سورة نجم می توان اشاراتی را دربارة آن مشاهده کرد. آغاز ماجرا در سورة اسرا چنین آمده است:
پاک و منزه است خدایی که بنده اش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجد الاقصی برد که گرداگردش را پربرکت ساختیم، تا نشانه های خود را به او نشان دهیم. او شنوا و بیناست.
البته آن گونه که از روایات برمی آید معراج ضمن دو مرحله انجام شده است در مرحله اول همان گونه که در آیه فوق مشاهده کردیم ایشان را شبانه از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی سیر می دهند و پس از آن تا آسمان هفتم و تا جایی صعود می کنند که احدی جز خداوند متعال حضور نداشته است و تمام این ماجرا در بیداری بوده و بنابر نظر اکثر علمای شیعه با همین بدن جسمانی اتفاق افتاده و نه در خواب یا با روح زیرا معراج صرفاً روحانی فضیلت چندانی را برای ایشان اثبات نمی کند و چنان عظمتی را که مورد تأکید و روایات است بر نمی تابد.
مرحله دوم معراج در سورة نجم چنین توصیف شده است:
سپس [پیامبر(ص) در شب معراج] نزدیک و نزدیک تر شد، تا آنکه فاصله او [با مقام قرب خاص خدا] به اندازه طول دو کمان یا کمتر بود. در اینجا، خداوند آنچه را وحی کردنی بود، به بنده اش وحی کرد. آنچه را دید، انکار نکرد. آیا با او دربارة آنچه دید، مجادله و ستیز می کنید؟ و بار دیگر نیز او را نزدیک سدرةالمنتهی که بهشت جاویدان در آنجاست، دیده است. در آن هنگام که چیزی (شکوه و نور خیره کننده ای) سدرةالمنتهی را پوشانده بود. چشم او هرگز منحرف نشدو طغیان نکرد. (آنچه را دید، واقعیت بود) او در شب معراج، برخی نشانه های بزرگ پروردگارش را دید.
هر چند روایات دربارة معراج آنقدر متعدد است که به حد تواتر رسیده و مورد قبول همگان می باشد لیکن راجع به زمان، مکان و تعداد دفعات وقوع آن میان محدثان، مورخان و مفسران اختلاف نظر وجود دارد:
ـ زمان اولین معراج را بهتر است نه ماه یا دوسال پیش از ولادت حضرت زهرا(س) بدانیم زیرا حضرت محمد(ص) روزی در جواب یکی از همسران خود که از شدت محبت به فرزندشان گله کرده بود، تشکیل نطفه ایشان را در آسمان و شب معراج خوانده اند.3
ـ مکان آن نیز خانه حضرت خدیجه(س) خانة ام هانی خواهر حضرت علی(ع)، شعب ابی طالب، و مسجدالحرام در کنار کعبه گفته شده است.
ـ آن گونه که از ظاهر روایات برمی آید، احتمالاً معراج بیش از دو مرتبه و طی دفعات متعدد اتفاق افتاده که یکی از آنها بسیار شاخص و معروف شده که گفته شده این معراج در شب هفدهم ماه رمضان سال دهم بعثت اتفاق افتاده است.4
معراج در یک نگاهروشنایی روز از صحنه گیتی رخت بر بسته و تاریکی شب، همه جا را فرا گرفته بود. مردم از کار و تلاش روزانه، دست کشیده و در خانه خود آرمیده بودند. پیامبر اسلام نیز می خواست پس از ادای فریضه، برای رفع خستگی در بستر آرام بگیرد. ناگهان صدای آشنای جبرئیل امین را شنید: «ای محمد! برخیز! با ما همسفر شو؛ زیرا سفری دور و دراز در پیش داریم».
جبرئیل امین، مرکب فضاپیمایی به نام «براق» را پیش آورد. محمد(ص) این سفر با شکوه و بی سابقه را از خانه ام هانی یا مسجدالحرام آغاز کرد، ولی با همان مرکب به سوی بیت المقدس روانه شد و در مدت بسیار کوتاهی در آن محل فرود آمد. در مسجدالاقصی (بیت المقدس) با حضور ارواح پیامبران بزرگ مانند ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) نماز گزارد. امام جماعت نیز پیامبر اکرم(ص) بود. سپس از مسجدالاقصی، «بیت اللحم» ـ زادگاه حضرت مسیح(ع) ـ و خانه های پیامبران دیدن کرد. پیامبر در برخی جایگاه ها به شکرانه چنین سفری و تحیت محل های متبرکه، دو رکعت نماز شکر به جای آورد.
آن گاه مرحله دوم سفر خود را که حرکت به سوی آسمان های هفت گانه بود، آغاز کرد. پیامبر همه آسمان ها را یکی پس از دیگری پیمود و ساختار جهان بالا و ستارگان را دید. ولی در هر آسمان به صحنه های تازه ای برمی خورد و با ارواح پیامبران و فرشتگان سخن می گفت. او در بعضی آسمان ها با دوزخ و دوزخیان و در بعضی آسمان های دیگر با بهشت و بهشتیان برخورد کرد و از مراکز رحمت و عذاب پروردگار بازدید به عمل آورد. ایشان، درجه های بهشتیان و اشباح دوزخیان را از نزدیک مشاهده کرد.
سرانجام به «سدرة المنتهی» در آسمان هفتم و «جنةالمأوی» (بهشت برین) رسید و در آنجا، آثار شکوه پروردگار هستی را دید. وی چنان اوج گرفت و به جایی رسید که جز خدا، هیچ موجودی به آنجا راه نداشت. حتی جبرئیل از حرکت باز ایستاد و گفت: «به یقین، اگر به اندازه سرانگشتی بالاتر آیم، خواهم سوخت».5
آنگاه حضرت محمد(ص) در آن جهان سراسر نور و روشنایی، به اوج شهود باطنی و قرب الی الله و مقام «قاب قوسین أو أدنی» رسید. خداوند در این سفر، دستورها و سفارش های بسیار مهمی به پیامبر فرمود. بدین صورت، معراج که از بیت الحرام ـ و به گفته بعضی، از خانه ام هانی، دختر عموی آن حضرت و خواهر امیرالمؤمنین علی(ع) ـ آغاز گشته بود، در سدرةالمنتهی پایان پذیرفت. سپس به پیامبر دستور داده شد از همان راهی که عروج کرده است، باز گردد.
پیامبر هنگام بازگشت، در بیت المقدس فرود آمد و از آنجا راه مکه را در پیش گرفت. ایشان در میانه راه به کاروان بازرگانی قریش برخورد کرد، در حالی که آنان شتری را گم کرده بودند و در پی آن می گشتند. پیامبر از آبی که در میان ظرف آنان بود، قدری نوشید و باقی مانده آن را به زمین ریخت و بنابر روایتی، روی آن، سرپوش گذارد. حضرت محمد(ص) پیش از طلوع فجر در خانه «ام هانی» از مرکب فضاپیمای خود فرود آمد.6
مشاهدات زمینی رسول خدا(ص)با توجه به آنکه معراج در نوبت های متعددی انجام شده و در هر کدام از این سفرها پیامبر(ص) مشاهدات متفاوتی داشته اند، لذا در هر فرصتی که پیش می آمده به فراخور شرایط صحنه ای از آن ماجراها را برای اصحاب و اطرافیان خویش ترسیم و تصویر می کرده اند.
حضرت محمد(ص) در خانه ام هانی، برای نخستین بار، راز سفر خود را با دختر عمویش، ام هانی در میان گذاشت. سپس هنگامی که روز آغاز گشت، قریش و مردم مکه را از این جریان باخبر ساخت. داستان معراج و فضانوردی شگفت انگیز پیامبر در آن مدت کوتاه که به نظر قریش، امری ناممکن بود، همه جا پخش شد. سران قریش بیش از پیش بر محمد(ص) خشم گرفتند و بنابر عادت همیشگی خود، به تکذیب او برخاستند. از ایشان خواستند که وضع ظاهری ساختمان بیت المقدس را بیان کند. آنان گفتند: کسانی در مکه هستند که بیت المقدس را دیده اند. اگر راست می گویی، آنجا را تشریح کن تا ما تو را در این خبر شگفت انگیز، تصدیق کنیم.
پیامبر بزرگوار اسلام، وضع ظاهری ساختمان بیت المقدس را برای آنان بازگو کرد. افزون بر آن، حوادثی را که در میانه راه مکه و بیت المقدس و هنگام بازگشت از معراج رخ داده بود، بیان کرد. ایشان گفت: «در میان راه، به کاروان فلان قبیله برخوردم که شتری از آنها گم شده بود. در میان اثاثیه آنان، ظرف آبی بود که من از آن نوشیدم. سپس آن را پوشاندم. در جای دیگر به گروهی برخوردم که شتری از آنها رمیده و دست آن شکسته بود.» قریش گفتند: از کاروان قریش خبر ده. پیامبر فرمود: «آنان را در «تنعیم» (در ابتدای حرم) دیدم که شتری خاکستری رنگ در پیشاپیش آنان حرکت می کرد. آنان کجاوه ای روی شتر گذارده بودند و اکنون به شهر مکه وارد می شوند».
قریش از این خبرهای قطعی، سخت ناراحت شدند و گفتند: اکنون صدق و کذب گفتار او برای ما آشکار می شود. همه انتظار می کشیدند که کاروان چه زمانی وارد شهر می شود. ناگهان پیشگامان کاروان وارد شهر شدند. اهل کاروان، شرح قضیه را همانگونه که رسول اکرم(ص) بازگفته بود، تصدیق کردند.7
معراج از زبان پیامبر اعظم(ص)پیامبر(ص) فرمود:
من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای محمد! برخیز». برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم. به بیت المقدس رسیدم. هنگامی که به بیت المقدس رسیدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمین فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پیشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بیت المقدس نماز خواندم.8
در روایت دیگر آمده است که پیامبر اعظم(ص) فرمود:
ابراهیم خلیل(ع) به همراه گروهی از پیامبران پیش من آمدند و مرا بشارت دادند. سپس موسی و عیسی(ع) آمدند. پس از آن، جبرییل دستم را گرفت و مرا بالای صخره (سنگی در بیت المقدس) برد و بر روی آن نشاند. ناگاه ماجرای معراج را پیش خود دیدم که مانند آن را در شکوه و جلال، هرگز ندیده بودم. از آنجا به آسمان دنیا (آسمان اول) صعود کردم. آنان به من سلام می کردند.
سپس جبرئیل مرا به آسمان ششم برد. در آنجا، انبوه آفریدگان و کروبیان (مجردات و فرشتگان و ارواح) را دیدم. سپس همراه جبرئیل به آسمان هفتم صعود کردم. در آنجا با آفریدگان خدا و فرشتگان بسیار دیدار کردم.9
حدیث معراجاز جمله روایات مشهوری که به ماجرای معراج می پردازد روایت اخلاقی مفصلی است که سخنان خداوند متعال را خطاب به حبیب خود محمد مصطفی(ص) در بر می گیرد. در واقع پیام های خداوند و سوغات رسول او(ص) از این سفر برای مسلمانان و پیروان ایشان در همه اعصار و دوران ها بوده و با توجه به اهمیتی که داشته شرح های متعددی بر آن نوشته شده است.10
در این روایت مفصل از برترین کردار، شایستگان محبت خداوند، پارساترین مردمان، ویژگی دنیازدگان، ویژگی اهل آخرت، پاداش زاهدان، پرهیزکاری زینت مؤمن، ارزش سکوت، اهمیت رزق حلال، جایگاه و اثر روزه و ویژگی عابدان و مسائلی از این دست سخن به میان آمده است.
مشاهدات پیامبر اعظم(ص) در آسمانضمن روایت فوق و دیگر روایاتی که به نقل ماجرای معراج می پردازند، گزارش هایی از مشاهدات حضرت محمد(ص) از آسمان ها، اهل بهشت و اهل جهنم و ملائکه آمده که به نحوی هر کدام سعی در تکمیل روایات بالا با ارائه شواهد و نمونه هایی از آثار اعمال دارند.11
همراهان رسول اکرم(ص) در معراجدر بعضی از احادیثی که از ائمه معصومین(ع) دربارة معراج آمده، از رسول خدا(ص) نقل کرده اند که فرمود:
من وقتی همة مراحل را طی کرده و از آسمان ها گذشتم و به بیت المعمور و نزدیک سدرةالمنتهی رسیدم، بعضی از اصحابم مرا همراهی می کردند. آنها که لباس نو در بر داشتند وارد شدند و آنها که نداشتند ماندند. عده ای را به همراه خود بردم و عده ای به همراهم آمدند.12
که ظاهراً اشاره به معصومین(ع) و آن دسته از مؤمنانی است که به دنبال ایشان آن مقام را طی کردند و در آینده در ضمن نماز که ره آورد این معراج است، خواهند کرد.11
موعود(ع) در معراجاصلی ترین مشاهده پیامبر اعظم(ص) در شب معراج را باید شهود انوار مقدسه ائمه(ع) بدانیم که اصحاب متعددی روایت ذیل یا مشابه آن را از آن حضرت نقل کرده اند و همان طور که خواهیم دید در میان دوازده امام(ع)، حضرت مهدی(ع) جایگاهی ویژه و ممتاز دارند. ضمن این روایات نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود:
همانا خدای عزوجل در آن شب که به گردشی شبانه برده شدم (معراج) به من وحی فرمود: ای محمد چه کسی را در زمین میان امتت به جای خود گذاشتی؟ ـ در حالی که خدا خود بدان آگاه تر بود ـ عرض کردم: پروردگارا، برادرم را فرمود: ای محمد، علی ابن ابی طالب را؟ عرض کردم: بلی ای خدای من، فرمود: ای محمد من ابتدا از مقام ربوبیت نظری بر زمین افکندم و تو را از آن اختیار کردم. هیچ گاه یادی از من نمی شود مگر اینکه تو نیز با من یاد کرده شوی. من خود محمودم و تو محمد؛ سپس نظری دیگر بر زمین افکندم و از آن علی بن ابی طالب را برگزیدم و او را وصی تو قرار دادم، پس تو سرور پیامبران و علی از نام های من است و «علی» (مشتق آن) نام اوست. ای محمد، من، علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان را از یک نور آفریدم؛ سپس ولایت ایشان را بر فرشتگان عرضه داشتم، هر که آن را پذیرفت از مقربین گردید و هر که آن را رد نمود به کافران پیوست. ای محمد، اگر بنده ای از بندگانم مرا چندان پرستش کند تا رشته حیاتش از هم بگسلد و پس از آن در حالی که منکر ولایت آنان است با من روبه رو شود، او را در آتش دوزخ خواهم افکند سپس فرمود: ای محمد، آیا مایلی آنان را ببینی؟ عرض کردم: بلی. فرمود: قدمی پیش گذار. من قدمی جلو نهادم. ناگاه دیدم علی بن ابی طالب و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی آنجا بودند و حجت قائم همانند ستاره ای درخشان در میان آنان بود، پس عرض کردم: پروردگار من اینان چه کسانی اند؟ فرمود: اینان امامان هستند و این یک نیز قائم است که حلال کننده حلال من و حرام دارنده حرام من است، و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت. ای محمد، او را دوست بدار که من او را دوست می دارم و هر کس را که او را دوست بدارد نیز دوست می دارم.عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع): قَالَ لَمَّا أُسْرِیَ بِرَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ حَضَرَتِ الصَّلاةُ أَذَّنَ جَبْرَئِیلُ وَ أَقَامَ الصَّلاةَ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ تَقَدَّمْ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص تَقَدَّمْ یَا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ لَهُ إِنَّا لا نَتَقَدَّمُ عَلَی الادَمِیِّینَ مُنْذُ أُمِرْنَا بِالسُّجُودِ لادم
بِإِسْنَادِهِ إِلَى عَمْرِو بْنِ جُمَیْعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: کَانَ جَبْرَئِیلُ ع إِذَا أَتَى النَّبِیَّ ص قَعَدَ بَیْنَ یَدَیْهِ قَعْدَةَ «3» الْعَبِیدِ وَ کَانَ لَا یَدْخُلُ حَتَّى یَسْتَأْذِنَه
بابی در بحار الانوار هست تحت عنوان: فضل الإنسان و تفضیله على الملک و بعض جوامع أحواله
قرآن انسان را جانشین خدا بر روی زمین میداند. وی را موجودی میداند که فرشتگان او را سجده کردهاند. همه آسمانها و زمین مسخر اویند و موجودات جهان آفرینش سر تمکین در برابر او فرود آوردهاند.
قرآن انسان را چونان مکاتب مادی مطرح نمیسازد. او را موجودی در عرض سایر موجودات به شمار نمیآورد. برای انسان ارزشی بالاتر از همه موجودات جهان آفرینش قایل است. وی را ترکیبی از جسم و روح، ماده و معنا میداند. وی را موجودی میداند که حیات او تا ابدیت ادامه دارد. قرآن انسان را موجودی میداند که توانسته بار امانت الهی را که آسمانها و زمین و کوهها از پذیرش آن سرباز زدهاند به دوش گیرد. قرآن انسان را موجودی میداند که خدا او را گرامی داشته و او را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری داده است.