نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

جزء 21

يكشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۰۱ ق.ظ

جنگ احزاب

۹۸/۰۳/۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j21

نظرات  (۱۴)

۰۶ خرداد ۹۸ ، ۰۴:۵۶ امیرحسین صفاریان
بزرگترین حادثه سال پنجم هجرت، ماجرای جنگ خندق بود. مردان اطلاعاتی پیامبر گزارش دادند که بیش از «ده هزار نفر» که از قبیله‌های مختلف تشکیل شده‌اند، از مکه برای براندازی اسلام و مسلمین به سوی مدینه حرکت کرده‌اند. پیامبر بی‌درنگ با سران اسلام به مشورت پرداخت، سلمان پیشنهاد کندن خندق (سنگری عظیم در سراسر راه‌های ورودی مدینه) نمود، این پیشنهاد پذیرفته شد، و طبق فرمان پیامبر، مسلمانان گروه گروه به کندن خندق پرداختند. مسلمانان سه هزار نفر بودند، خندق که طولی در حدود شش هزار متر و عرضی به وسعت مقداری که سواران دشمن نتوانند از آن سوی آن به این سو بپرند داشت، ساخته و پرداخته شد. لشکر عظیم دشمن فرا رسید، خندق را در برابر خود دید، حدود یک ماه پشت خندق زمین‌گیر شد و نتوانست وارد مدینه شود، سرانجام پنج نفر از قهرمانان دشمن از نقطه باریکی عبور کردند، و در بین خندق و کوه سلع (مرکز سپاه اسلام) به میدان تاختند و مبارز طلبیدند، این پنج نفر عبارت بودند از: ۱. عمر بن عبدود ۲. عکرمه بن ابی جهل ۳. هبیره بن وهب ۴. نوفل بن عبدالله ۵. ضرار بن خطاب.
عمرو بن عبدود، قهرمان بی‌بدیل عرب بود و او را با هزار مرد جنگی می‌سنجیدند، با نعره‌های پیاپی مبارز می‌طلبید و می‌گفت: «و لقد بححت من النداء بجمعکم هل من مبارز... ؛ صدایم از فریاد کشیدن، گرفت و خسته شدم، آیا کسی هست که به نبرد با من به میدان آید؟»
مسلمانان از وحشت، در سکوت فرو رفته بودند، تنها حضرت علی (علیه‌السّلام) با شنیدن صداهای پیاپی «عمرو»، مکرر به پیامبر التماس می‌کرد تا اجازه رفتن به میدان را به او بدهد.
سرانجام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به علی (علیه‌السّلام)اجازه داد، و عمامه خود را بر سر او بست و شمشیرش را به دست او داد و هنگام بدرقه، در حق علی (علیه‌السّلام) چنین دعا کرد: «خدایا! در جنگ بدر، «عبیده بن حارث» (پسر عمویم) را از من گرفتی، و در جنگ احد، حمزه (عمویم) را از من گرفتی، اینک این علی بن ابیطالب برادر من است پروردگارا مرا تنها نگذار.»
سپس فرمود: «تمام اسلام در برابر تمام کفر قرار گرفت.»
حضرت علی (علیه‌السّلام) شتابان به میدان رفت، وقتی که در برابر «عمرو» قرار گرفت، بین آنها چنین گفتگو شد:
علی: «ای عمرو! تو در عصر جاهلیت می‌گفتی سوگند به لات و عزی، هر کس مرا به یکی از سه چیز بخواند همه سه تقاضای او، یا یکی از آنها را می‌پذیرم.»
عمرو: آری چنین است.
علی (علیه‌السّلام) فرمود: من از تو تقاضا دارم و آن گواهی دادن به یکتایی خدا و رسالت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد.
عمرو: از این تقاضا بگذر.
علی: بیا و از راهی که آمده‌ای برگرد.
عمرو: نه، این کار ننگ است و نقل مجالس زنان قریش خواهد شد، هرگز این ننگ را به زبان زنان نمی‌افکنم.
علی: تقاضای دیگری دارم و آن این که: از اسب پیاده شو و با من بجنگ.
عمرو، خندید و گفت: «گمان نمی‌کردم مردی از عرب، چنین پیشنهادی به من کند، من دوست ندارم مرد بزرگواری چون تو را بکشم، با این که با پدرت در زمان جاهلیت دوست بودم.»
علی: ولی من دوست دارم تو را بکشم، اگر می‌خواهی پیاده شو!
عمرو از این سخن برآشفت، پیاده شد و بر صورت اسبش ضربه‌ای زد، اسب از آن جا رفت، و درگیری شدیدی بین علی (علیه‌السّلام) و عمرو رخ داد، گرد و غباری که از زیر پای آنها برخاست، آنها را پوشانید.
جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: ناگاه صدای تکبیر علی را شنیدم، فهمیدم که علی (علیه‌السّلام)، عمرو را کشته است.
یاران عمرو با اسب، خود را به خندق افکندند، از سوی دیگر مسلمانان با شنیدن صدای تکبیر علی (علیه‌السّلام)، کنار خندق آمدند، دیدند «نوفل» با اسبش در میان خندق افتاده، و آن اسب نمی‌تواند او را از آن جا بیرون برد، او را سنگباران کردند، نوفل گفت: «چنین نکنید بلکه مردی از شما بیاید و با من بجنگد.» در این هنگام علی (علیه‌السّلام) به نوفل حمله کرد و او را نیز کشت، سپس به قهرمان سوم دشمن «هبیره» حمله کرد، او نیز بر خاک هلاکت افتاد، و دو قهرمان دیگر (عکرمه و ضرار) گریختند.
هلاکت این قهرمانان به دست علی (علیه‌السّلام) از یک سو، و طوفان و شدت سرما و کمبود علوفه دشمن از سوی دیگر، موجب شد که سپاه ده هزار نفری دشمن با کمال خواری، جبهه را ترک کرده و به سوی مکه عقب نشینی نماید.
نکته ی جالبی که میتوان به آن اشاره کرد (با توجه به اینکه امروز روز شهادت حضرت ع هم هست) این است که امیرالمومنین ع تنها کسی بود که در روز جنگ احزاب جنگید و با رشادت هایشان جنگ خاتمه یافت و دیگر ادامه پیدا نکرد.
۰۶ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۰۴ امیرحسین صفاریان
دشمنان زیاد که از احزاب مختلف تشکیل شده بودند، مدینه را در محاصره شدید قرار داده بودند، و این محاصره حدود یک ماه طول کشید. مسلمانان در فشار سخت کمبود غذا قرار گرفتند، تا آن جا که طبق بعضی از روایات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)که مشغول کندن خندق بود، سه روز گرسنه ماند، و حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) قطعه اندکی از نان خشک برای آن حضرت برد.
مردم مدینه افسرده و غمگین بودند، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)در مسجد مشغول نماز بود، و از خداوند می‌خواست تا با امدادهای غیبی خود، موجب رفع و دفع فشارها و رنج‌ها گردد.
در این میان پیامبر به جمعیت مسلمان متوجه شد و فرمود: «آیا در میان شما کسی هست که به درون دشمن نفوذ کند و برای ما از آنها خبر بیاورد تا در بهشت رفیق و همدم من گردد؟»
هیچ کس جواب پیامبر را نداد، زیرا چنین ماموریتی بسیار سخت و دشوار بود، شدت گرسنگی همه را بی تاب نموده بود، در این بحران، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، حذیفه بن یمان را که شخص زیرک و زبردست و منافق‌شناس بود طلبید و به او فرمود: «برخیز و به سوی دشمن برو، (و بطور کاملا مخفیانه) در میان دشمن نفوذ کن و چگونگی وضع آنها را به ما گزارش بده، به شرط این که جز این، هیچ کاری انجام ندهی تا برگردی.»
حذیفه جواب مثبت داد. از مدینه و حصار شهر و خندق خارج شد، در میان لشکر قریش نفوذ کرد. دید باد و طوفان شدیدی که در سرمای زمستان می‌وزد، فرا رسید، و تمام تشکیلات دشمن را در هم ریخت، نه خیمه‌ای باقی ماند و نه ظرف و اثاثیه و آتشی، لشکر دشمن در فشار سختی قرار گرفت، در این بین ابوسفیان رئیس دشمنان، بیرون آمد و فریاد زد: «ای گروه قریش، هر کس از نام رفیق بغل دستی خود بپرسد تا مبادا جاسوسی در میان ما باشد، که می‌خواهم مطلبی را اعلام کنم.»
حذیفه می‌گوید: من خودم را آماده نمودم و پیشدستی کردم و بی‌درنگ به جانب چپ و راست خود متوجه شدم و به بغل دستی خود گفتم: «تو کیستی و نامت چیست؟» به این ترتیب کسی نفهمید که من جاسوس لشکر اسلام هستم. در این هنگام که ابوسفیان مطمئن شد جاسوسی در میان نیست، صدا زد: «ای گروه قریش! سوگند به خدا دیگر جای توقف نیست، زیرا سم دار و بی سم همه هلاک شدند، یهود بنی قریظه نیز پیمان خود را شکستند، و این باد و طوفان چیزی برای ما نگذاشت.» سپس با سرعت به سراغ مرکب خود رفت و آن را از زمین بلند کرد تا سوار شود، به قدری شتابزده بود که هنوز عقال (بند) یک پای شتر را باز نکرده بود، سوار بر آن شد و به شتر نهیبی زد، شتر روی یک پا برخاست، آن گاه عقال را از پایش گشود، در این لحظه خواستم ابوسفیان را هدف تیر قرار دهم و او را هلاک کنم، یادم آمد که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده بود جز گزارش اطلاعاتی، هیچ کاری نکن. از تیر انداختن خودداری نمودم، و به سوی مدینه نزد پیامبر بازگشتم. او را در حال نماز دیدم، احساس کردم که سرمازده شده‌ام، در همان حال نماز، عبایش را گشود، من زیر عبایش رفتم، و پس از نماز، ماجرای خود را در مورد وضع ناهنجار دشمن، به آن حضرت گزارش دادم.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)به خدا متوجه شد و عرض کرد:
«اللهم انت منزل الکتاب سریع الحساب، اهزم الاحزاب، اللهم اهزمهم و زلزلهم؛ خدایا! تو نازل کننده کتاب، و سرعت بخش در حسابرسی هستی، خودت احزاب را نابود کن، خدایا آنها را نابود و متزلزل فرما.»
 
۰۶ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۰۵ امیرحسین صفاریان
# روایات داستانهای بالا در بحارالانوار

 و ذکر ابن إسحاق‏ أن عمرو بن عبد ود کان ینادی من یبارز فقام علی علیه السلام و هو مقنع فی الحدید فقال أنا له یا نبی الله فقال إنه عمرو اجلس و نادى عمرو أ لا رجل و یؤنبهم و یسبهم و یقول أین جنتکم التی تزعمون أن من قتل منکم دخلها فقام علی علیه السلام فقال أنا له یا رسول الله ثم نادى الثالثة فقال‏
 
 و لقد بححت من النداء.         بجمعکم هل من مبارز.      
و وقفت إذ جبن المشجع.         موقف البطل المناجز.      
إن السماحة و الشجاعة.         فی الفتى خیر الغرائز.     

فقام علی علیه السلام فقال یا رسول الله أنا فقال إنه عمرو فقال و إن کان عمرا فاستأذن رسول الله ص فأذن له.
و فیما رواه لنا السید أبو محمد الحسینی القائنی عن الحاکم أبی القاسم الحسکانی بالإسناد عن عمرو بن ثابت عن أبیه عن جده عن حذیفة قال‏ فألبسه رسول الله ص درعه ذات الفضول و أعطاه سیفه ذا الفقار و عممه عمامة «1» السحاب على رأسه تسعة أکوار «2» ثم قال له تقدم فقال لما ولى اللهم احفظه من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله و من فوق رأسه و من تحت قدمیه.
قال ابن إسحاق فمشى إلیه و هو یقول‏
 
 لا تعجلن فقد أتاک.         مجیب صوتک غیر عاجز.      
ذو نیة و بصیرة.         و الصدق‏ «3» منجی کل فائز     

 
إنی لأرجو أن أقیم. «1» علیک نائحة الجنائز.         من ضربة «2» نجلاء یبقى.      
ذکرها عند «3» الهزاهز.             

قال له عمرو من أنت قال أنا علی قال ابن عبد مناف فقال أنا علی بن أبی طالب بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف فقال غیرک‏ «4» یا ابن أخی من أعمامک من هو أسن منک فإنی أکره أن أهریق دمک فقال‏ «5» لکنی و الله ما أکره أن أهریق دمک فغضب و نزل و سل سیفه کأنه شعلة نار ثم أقبل نحو علی مغضبا فاستقبله علی بدرقته فضربه عمرو فی الدرقة فقدها «6» و أثبت فیها السیف و أصاب رأسه فشجه و ضربه علی على حبل العاتق فسقط.
و فی روایة حذیفة و تسیف علی رجلیه بالسیف من أسفل فوقع على قفاه و ثارت بینهما عجاجة فسمع علی یکبر فقال رسول الله ص قتله و الذی نفسی بیده فکان أول من ابتدر العجاج عمر بن الخطاب فإذا علی علیه السلام یمسح سیفه بدرع عمرو فکر عمر بن الخطاب و قال یا رسول الله قتله فجز علی رأسه و أقبل نحو رسول الله ص و وجهه یتهلل فقال‏ «7» عمر بن الخطاب هلا استلبته درعه فإنه لیس للعرب درع خیرا منها «8» فقال ضربته فاتقانی‏ «9» بسوأته فاستحییت من ابن عمی أن أستلبه‏ «10».
قال حذیفة فقال النبی ص أبشر یا علی فلو وزن الیوم عملک بعمل أمة محمد لرجح عملک بعملهم‏ «1» و ذلک أنه لم یبق بیت من بیوت المشرکین إلا و قد دخله وهن بقتل عمرو و لم یبق بیت من بیوت المسلمین إلا و قد دخله عز بقتل عمرو.

قال محمد بن کعب قال حذیفة الیمانی‏ «5» و الله لقد رأینا یوم الخندق و بنا من الجهد و الجوع و الخوف ما لا یعلمه إلا الله و قام رسول الله ص فصلى‏ «6» ما شاء الله من اللیل ثم قال أ لا رجل یأتینا بخبر القوم یجعله الله رفیقی فی الجنة قال حذیفة فو الله ما قام منا أحد مما بنا من الخوف و الجهد و الجوع فلما لم یقم أحد دعانی فلم أجد بدا من إجابته قلت لبیک قال اذهب فجئنی بخبر القوم و لا تحدثن شیئا حتى ترجع قال و أتیت القوم فإذا ریح الله و جنوده یفعل بهم ما یفعل ما یستمسک لهم بناء و لا یثبت لهم نار و لا یطمئن لهم قدر فإنی لکذلک إذ خرج أبو سفیان من رحله ثم قال یا معشر «7» قریش لینظر أحدکم‏
من جلیسه قال حذیفة فبدأت بالذی عن یمینی فقلت من أنت قال أنا فلان قال ثم‏ «1» عاد أبو سفیان براحلته فقال یا معشر «2» قریش و الله ما أنتم بدار مقام هلک الخف و الحافر و أخلفتنا بنو قریظة و هذه الریح لا یستمسک لنا معها شی‏ء ثم عجل فرکب راحلته و إنها لمعقولة ما حل عقالها إلا بعد ما رکبها قال قلت فی نفسی لو رمیت عدو الله فقتلته کنت قد صنعت شیئا فوترت قوسی ثم وضعت السهم فی کبد القوس و أنا أرید أن أرمیه فأقتله فذکرت قول رسول الله ص لا تحدثن شیئا حتى ترجع قال فحططت‏ «3» القوس ثم رجعت إلى رسول الله ص و هو یصلی فلما سمع حسی فرج بین رجلیه فدخلت تحته و أرسل علی طائفة من مرطه‏ «4» فرکع و سجد ثم قال ما الخبر فأخبرته.
۰۶ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۱۰ امیرحسین صفاریان
#تعداد نفرات در جنگ


بعضى از مورخان، نفرات سپاه «کفر» را بیش از «ده هزار نفر» نوشته اند، «مقریزى» در «الامتاع» مى گوید: تنها «قریش» با چهار هزار سرباز، سیصد رأس اسب، و هزار و پانصد شتر، بر لب خندق اردو زد، قبیله «بنى سلیم» با هفتصد نفر، در منطقه «مرالظهران» به آنها پیوستند، قبیله «بنى فزاره» با هزار نفر، و قبائل «بنى اشجع» و «بنى مره» هر کدام با چهارصد نفر، و قبائل دیگر، هر کدام نفراتى فرستادند که مجموع آنها از «ده هزار تن» تجاوز مى کردند.
در حالى که عده مسلمانان از «سه هزار» نفر تجاوز نمى کرد، دامنه «کوه سلع» نقطه مرتفعى (در کنار مدینه) را اردوگاه اصلى خود انتخاب کردند، که بر خندق مشرف بود، و مى توانستند: به وسیله تیراندازان خود عبور و مرور از «خندق» را کنترل کنند.
به هر حال، لشکر کفر، مسلمانان را از هر سو محاصره کردند، و این محاصره، «15 روز»، به روایتى «بیست روز» و به روایت دیگر، «25 روز» و مطابق بعضى از روایات حدود «یک ماه» به طول انجامید.(3)
و با این که دشمن، از جهات مختلفى نسبت به مسلمانان برترى داشت، سر انجام چنان که گفتیم، ناکام به دیار خود باز گشتند.
۰۶ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۱۳ امیرحسین صفاریان
#اوضاع سخت مسلمانان

مسلمانان که از پشت سر خود (داخل مدینه) از جانب بنی قریظه در مورد خانواده هایشان ایمنی نداشتند و نیز از مقابل، با سپاه انبوه مشرکان که هر چند‌گاه از قسمتهای تنگ خندق می‌گذشتند، درگیر می‌شدند، [۳۰] دچار هراس زیادی شدند. قرآن وحشت مسلمانان و بدگمانی آنان به وعده‌های خداوند را کاملا وصف کرده است.[۳۱] این ترس به گونه‌ای بود که مُعَتّب بن قُشیر، از منافقان، گفت که محمد به ما وعدۀ گشایش قصرهای کسری و قیصر را می‌داد، در حالی که اکنون کسی برای قضای حاجت هم جرأت بیرون رفتن ندارد.[۳۲]

مسلمانان روز و شب در سرما و گرسنگی شدید به نوبت از خندق پاسداری می‌کردند.[۳۳] معجزاتی از رسول خدا(ص) دربارۀ سیرکردن مسلمانان نقل شده است.[۳۴]

بعضی از مسلمانان همچون بنوحارثه، با فرستادن اَوس بن قَیظی، به بهانۀ اینکه خانه هایشان بی‌حفاظ است و از حملۀ دشمن و سرقت خانه هایشان بیمناک‌اند، از پیامبر(ص) اجازه بازگشت می‌گرفتند.[۳۵] دربارۀ حملات خالد بن ولید، عمرو بن عاص و ابوسفیان و نیز تیراندازی و درگیری شدید و زخمی شدن عده بسیاری از هر دو طرف، از جمله سعدبن معاذ اخباری ذکر شده است.[۳۶]


نقض عهد بنی قریظه، سرمای شدید، قحطی و گرسنگی و فشار بر مسلمانان به اوج خود رسید[۳۷] قرآن نیز ضمن آوردن آیاتی به این مطلب اشاره کرده است
۰۶ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۱۴ امیرحسین صفاریان

به جز مبارزه کارساز علی(ع) با عمرو که به شکست و گریز احزاب مشرکان انجامید، [۴۵] مورخان از سه عامل دیگر یاد کرده‌اند که به پیروزی مسلمانان در غزوه خندق کمک کرد:

  1. نقش مهم فردی به نام نُعَیم بن مسعود اَشْجَعی، از قبیلۀ غطفان که پنهانی مسلمان شد و هیچ کس از مشرکان از اسلام آوردنش خبر نداشت. نعیم نزد پیامبر(ص) رفت و رسول خدا(ص) به وی گفت، کار دشمن را به سستی و اختلاف بکشان. وی اجازه خواست برای ایجاد تفرقه بین مشرکان هرچه بخواهد بگوید. پیامبر(ص) به او اجازه داد و فرمود که جنگ خدعه است. از این رو نعیم بن مسعود پیش بنی قریظه که از قبل با آنان مراوده داشت، رفت و ضمن اشاره به اختلاف موقعیت آنان نسبت به مشرکان ـ که در موقع لزوم، بدون نگرانی از در دسترس بودن خانه و خانواده‌شان، می‌توانند بازگردند و آنها را تنها بگذارند ـ به بنی قریظه توصیه کرد که برای اطمینان از همراهی قریش و غطفان در جنگ با رسول خدا(ص)، از آنان درخواست گروگان کنند. سپس، نزد قریش و غطفان رفت و از پشیمانی بنی قریظه و نقض عهد آنان سخن گفت و خبر داد که بنی قریظه می‌خواهند گروگانهایی از قریش و غطفان بگیرند و به پیامبر(ص) تحویل بدهند و با او صلح کنند. وی به آنان توصیه کرد که گروگانی به بنی قریظه ندهند. درنتیجه، اختلاف بین آنان بالا گرفت.[۴۶]
  2. به گفته واقدی، [۴۷] وقتی سپاه مشرکان به مدینه رسیدند، هیچ گونه زراعتی باقی نمانده بود و مردم از یک ماه قبل کشت خود را درو کرده بودند. درنتیجه، علف موجود بر روی زمین برای اسبان قریش و سیصد اسب غطفانی کافی نبود و شتران از شدت لاغری در شرف مرگ بودند و زمین‌های مدینه نیز بر اثر نباریدن باران خشک شده بود.
  3. ابن سعد[۴۸] به نقش دعای پیامبر(ص) و استجابت آن و امدادهای غیبی اشاره کرده است. پیامبر(ص) دوشنبه و سه شنبه و چهارشنبه در مسجد احزاب دعا کرد: «‌خدایا احزاب را فراری و شکست بده ». سرانجام، دعای پیامبر روز چهارشنبه بین نماز ظهر و عصر مستجاب شد. در شبی سرد و زمستانی، چنان طوفان شدیدی به پاخاست که هیچ خیمه و آتش و دیگی را برایشان برجا نگذاشت.[۴۹] قرآن نیز از این امداد الهی یاد کرده است.
۰۶ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۲۱ امیرحسین صفاریان
#تفسیر نمونه
هنگام کندن بخشی از خندق، مسلمانان به سنگ بزرگی برخوردند که هیچ کلنگی در آن اثر نمی­کرد، خبر به پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسید. حضرت شخصاً وارد خندق شد و در کنار سنگ قرار گرفت و با کلنگ نخستین ضربه­ی محکم را بر سنگ فرود آورد، قسمتی از آن متلاشی شد و برقی از آن جهید، پیامبر(صلی الله علیه و آله) تکبیر پیروزی گفت؛ مسلمانان نیز همگی تکبیر گفتند. بار دوم ضربه­ی شدید دیگری بر سنگ فرو کوفت؛ قسمت دیگری در هم شکست و این بار نیز برق از آن جستن نمود. پیامبر(صلی الله علیه و آله) تکبیر گفت و مسلمانان نیز صدا به تکبیر بلند کردند و سرانجام با سومین ضربه و جهش برق باقیمانده­ی سنگ متلاشی شد و باز در پی تکبیر حضرت، مسلمانان تکبیر گفتند. سلمان از این ماجرا سؤال کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: در میان برق اول سرزمین حیره و قصرهای پادشاهان ایران را دیدم و جبرئیل به من خبر داد که امّت من بر آن­ها پیروز می­شود! در برق دوم قصرهای سرخ فام شام و روم نمایان گشت، جبرئیل به من بشارت داد که بر آن­ها نیز پیروز می­شود! و برق سوم قصرهای صنعا و یمن را دیدم و جبرئیل باز به من خبر داد که امتم بر آن­ها پیروز خواهد شد. بشارت باد بر شما ای مسلمانان!

منافقان نگاهی به یکدیگر کردند و گفتند: چه سخنان عجیبی؟ او خبر از فتح در آینده می­دهد، در حالی که هم اکنون در چنگال یک مشت عرب گرفتار است.
۰۶ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۲۳ امیرحسین صفاریان
#تطبیق جنگ احزاب با امروز

دلایل عدم موفقیت دشمن در جنگ احزاب:

1- تا زمانی که مردم از پیامبر و حاکم بر حق جامعه اسلامی تبعیت کنند و دین خدا را یاری کنند خداوند  نیز آنها را یاری خواهد کرد.

2-اتکاء به قدرت درونی فکر و مشورت و استراتژی صحیح در مواجهه با دشمن

3- تدبیر مناسب نظامی و حفر خندق -لزوم سرمایه گزاری در بخش دفاعی در حال حاضر

4-درس گرفتن از تجربه تلخ گدشته همچون جنگ احد – درس گرفتن از بدعهدی های دشمن

5-به جان خریدن تمام سختی ها ی محاصره و حتی با آذوقه کم و سرمای شدید- اقتصاد مقاومتی و نتیجه بخش بودن استقامت در برابر دشمن در طول 37 سال مقاومت

6-حضور دلاوری همچون امیر المومنین و نبرد سرنوشت ساز و رویارویی تمام اسلام و ایمان در مقابل تمام کفر و نفاق – حضور سپاه انقلابی و ارتش قهرمان و نیروهای مردمی در حال حاضر

7-عدم انفعال و تاثیر پذیری از قدرت ظاهری دشمن

8-امید به آینده و نوید پیروزی بر روم و ایران و یمن و مصر از پس جرقه های کلنگ در زمان حفر خندق-دمیدن روح امید و امیدواری در مردم ایران در حال حاضر

9-امداد عظیم الهی که در قالب وزش طوفان های مهیب که در دل دشمن ایجاد رعب و وحشت کرد آیه 9 سوره احزاب

نتیجه جنگ احزاب

1- شکسته شدن هیمنه کفار و دشمن پس از جنگ احزاب

(عبور از پیچ تاریخی در حال حاضر)

2- ناکام ماندن دشمنان اسلام و بر باد رفتن آرزوی آنها در محو اسلام

3- غیر قابل انکار دانستن قدرت اسلام و حقیقتی که موجودیت آن را باید پذیرفت

4-این اتفاق بزرگ در سال 5هجری به وقوع پیوست و در سال 6 هجری مشرکان با رسمیت شناختن مسلمانان قرار داد صلح حدیبیه را امضاء کردند . و از مواضع سر سختانه خود عقب نشینی کردند.

5-  پس از مدتی کوتاه دشمن کاملا مقهور قدرت اسلام می شود و فتح مکه در سال 8 هجری صورت می گیرد و هیبت و اقتدار اسلام پس از مدتی کوتاه در تمام جزیره العرب حاکم می شود.

6-بعد ازپیروزی سرنوشت سازپیامبر فرمود: اکنون ما با آنها می جنگیم اما آنها قدرت جنگیدن با ما را ندارند . یعنی سپاه اسلام از دوره دفاع به تهاجم انتقال یافت.
۰۶ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۳۶ امیرحسین صفاریان
#معجزه پیامبر ص

فَقَالَ جَابِرٌ فَعَلِمْتُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مقوی [مُقْوٍ] أَیْ جَائِعٌ لَمَّا رَأَیْتُ عَلَى بَطْنِهِ الْحَجَرَ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ لَکَ فِی الْغَدَاءِ «4» قَالَ مَا عِنْدَکَ یَا جَابِرُ فَقُلْتُ عَنَاقٌ وَ صَاعٌ مِنْ شَعِیرٍ فَقَالَ تَقَدَّمْ وَ أَصْلِحْ مَا عِنْدَکَ قَالَ جَابِرٌ فَجِئْتُ إِلَى أَهْلِی فَأَمَرْتُهَا فَطَحَنَتِ الشَّعِیرَ وَ ذَبَحْتُ الْعَنْزَ وَ سَلَخْتُهَا وَ أَمَرْتُهَا أَنْ تَخْبِزَ و تَطْبِخَ وَ تَشْوِیَ فَلَمَّا فَرَغْتُ مِنْ ذَلِکَ جِئْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقُلْتُ بِأَبِی وَ أُمِّی أَنْتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ فَرَغْنَا فَاحْضُرْ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ فَقَامَ‏ «5» ص إِلَى شَفِیرِ الْخَنْدَقِ ثُمَّ قَالَ یَا مَعْشَرَ «6» الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ أَجِیبُوا جَابِراً وَ کَانَ فِی الْخَنْدَقِ سَبْعُمِائَةِ رَجُلٍ فَخَرَجُوا کُلُّهُمْ ثُمَّ لَمْ یَمُرَّ بِأَحَدٍ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ إِلَّا قَالَ أَجِیبُوا جَابِراً
قَالَ جَابِرٌ فَتَقَدَّمْتُ وَ قُلْتُ لِأَهْلِی قَدْ وَ اللَّهِ أَتَاکَ‏ «1» رَسُولُ اللَّهِ ص بِمَا لَا قِبَلَ لَکَ بِهِ فَقَالَتْ أَعْلَمْتَهُ أَنْتَ مَا عِنْدَنَا «2» قَالَ نَعَمْ قَالَتْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَا أَتَى قَالَ جَابِرٌ فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَنَظَرَ فِی الْقِدْرِ ثُمَّ قَالَ اغْرِفِی وَ أَبْقِی ثُمَّ نَظَرَ فِی التَّنُّورِ ثُمَّ قَالَ أَخْرِجِی وَ أَبْقِی ثُمَّ دَعَا بِصَحْفَةٍ فَثَرَدَ فِیهَا وَ غَرَفَ فَقَالَ یَا جَابِرُ أَدْخِلْ عَلَیَّ عَشَرَةً فَأَدْخَلْتُ عَشَرَةً فَأَکَلُوا حَتَّى نَهِلُوا وَ مَا یُرَى فِی الْقَصْعَةِ إِلَّا آثَارُ أَصَابِعِهِمْ ثُمَّ قَالَ یَا جَابِرُ عَلَیَّ بِالذِّرَاعِ فَأَتَیْتُهُ بِالذِّرَاعِ فَأَکَلُوهُ ثُمَّ قَالَ أَدْخِلْ عَلَیَّ عَشَرَةً فَدَخَلُوا فَأَکَلُوا حَتَّى نَهِلُوا «3» وَ مَا یُرَى فِی الْقَصْعَةِ إِلَّا آثَارَ أَصَابِعِهِمْ ثُمَّ قَالَ یَا جَابِرُ عَلَیَّ بِالذِّرَاعِ فَأَتَیْتُهُ فَأَکَلُوا وَ خَرَجُوا ثُمَّ قَالَ أَدْخِلْ عَلَیَّ عَشَرَةً فَأَدْخَلْتُهُمْ فَأَکَلُوا حَتَّى نَهِلُوا وَ مَا یُرَى‏ «4» فِی الْقَصْعَةِ إِلَّا آثَارُ أَصَابِعِهِمْ ثُمَّ قَالَ یَا جَابِرُ عَلَیَّ بِالذِّرَاعِ فَأَتَیْتُهُ بِالذِّرَاعِ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمْ لِلشَّاةِ مِنْ ذِرَاعٍ‏ «5» قَالَ ذِرَاعَانِ فَقُلْتُ وَ الَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَقَدْ أَتَیْتُکَ بِثَلَاثَةٍ فَقَالَ أَمَا لَوْ سَکَتَّ یَا جَابِرُ لَأَکَلُوا «6» کُلُّهُمْ مِنَ الذِّرَاعِ قَالَ جَابِرٌ فَأَقْبَلْتُ أُدْخِلُ‏ «7» عَشَرَةً عَشَرَةً فَیَأْکُلُونَ حَتَّى أَکَلُوا کُلُّهُمْ وَ بَقِیَ وَ اللَّهِ لَنَا مِنْ ذَلِکَ الطَّعَامِ مَا عِشْنَا بِهِ أَیَّاماً.
۰۶ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۴۵ امیرحسین صفاریان
#فضایل امیرالمومنین ع

ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین


َ وَ جَاءَ فِی الْحَدِیثِ الْمَرْفُوعِ‏ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ ذَلِکَ الْیَوْمُ حِینَ بَرَزَ إِلَیْهِ بَرَزَ الْإِیمَانُ‏ کُلُّهُ‏ إِلَى الشِّرْکِ کُلِّهِ.
۰۶ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۵۲ امیرحسین صفاریان
#حضرت آقا

«لقد کان لکم فی رسولاللّه اسوة حسنة لمن کان یرجوا اللّه و الیوم الأخر و ذکر اللّه کثیرا». اگر «یرجوا اللّه و الیوم الأخر» هستیم، اسوه، پیغمبر است. نه اینکه ما مثل او عمل کنیم - که محال است - راه او را باید ادامه دهیم. آن وقت در آیهی بعد، وضع مؤمنان به این پیغمبر روشن میشود: «و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا هذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسوله».در جنگ احزاب، از همه طرف حمله کردند. در جنگ بدر یک گروه بودند، در جنگ احد یک گروه بودند، در جنگهای دیگر قبائلِ کوچک بودند؛ اما در جنگ احزاب، همهی قبائل مشرک مکه و غیر مکه و ثقیف و غیره آمدند متحد شدند؛ ده هزار نفر نیروی رزمنده فراهم کردند؛ یهودیهایی هم که همسایهی پیغمبر بودند و امانیافتهی پیغمبر بودند، خیانت کردند؛ اینها هم با آنها همکاری کردند. اگر بخواهیم این را با امروز مقایسه کنیم، یعنی آمریکا با آنها مخالفت کرد، انگلیس مخالفت کرد، رژیم صهیونیستی مخالفت کرد، فلان رژیم مرتجعِ نفتخوار مخالفت کرد. پولهاشان را خرج کردند، نیروهاشان را جمع کردند، یک جنگ احزاب درست کردند؛ جنگ احزابی که دلها را خیلی ترساند. اوائل همین سوره میفرماید: «و اذ قالت طائفة منهم یا اهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا»؛ مردم را میترساندند. الان هم همین جور است. الان هم یک عدهای مردم را میترسانند: آقا بترسید. مقابلهی با آمریکا مگر شوخی است؟ پدرتان را در میآورند! آن جنگ نظامیشان، این تحریمشان، این فعالیتهای تبلیغی و سیاسیشان. در آخر این سوره باز میفرماید: «لئن لم ینته المنافقون و الّذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینة لنغرینّک بهم». مرجفون همینهایند. در یک چنین شرائطی، شرح حال مؤمن این است: «هذا ما وعدنا اللّه و رسوله»؛ ما تعجب نمیکنیم؛ خدا و رسولش به ما گفته بودند که اگر پابند به توحید باشید، پابند به ایمان به خدا و رسول باشید، دشمن دارید؛ دشمنها سراغتان میآیند. بله، گفته بودند، حالا هم راست درآمد؛ دیدیم بله، آمدند. «و صدق اللّه و رسوله و ما زادهم الاّ ایمانا و تسلیما»؛ ایمانشان بیشتر شد. منافق، ضعیفالایمان، فی قلوبهم مرض - که طوائف گوناگونیاند - وقتی دشمن را میبینند، تنشان مثل بید میلرزد؛ بنا میکنند به مؤمنین باللّه و زحمتکشان در راه خدا، عتاب و خطاب و اذیت کردن و فشار آوردن: آقا چرا اینجوری میکنید؟ چرا کوتاه نمیآئید؟ چرا سیاستتان را اینجوری نمیکنید؟ همان کاری که دشمن میخواهد، انجام میدهند. اما از آن طرف، مؤمنینِ صادق میگویند: ما تعجبی نمیکنیم؛ خب، باید دشمنی کنند؛ «هذا ما وعدنا اللّه و رسوله.» یک جا هم فرموده: «و لن ترضی عنک الیهود و لا النّصاری حتّی تتّبع ملّتهم»؛ تا وقتی کمند آنها را به گردن نیندازید، دنبالهرو آنها نشوید، همین آش است و همین کاسه. خودت را قوی کن که کمندش در گردن تو تأثیر نگذارد؛ یک تکان بدهی، کمندش پاره شود. خودت را قوی کن. چرا خودت را ضعیف میکنی تا در مقابل او تسلیم شوی، خاکسار شوی، به خاک بیفتی؟ «و ما زادهم الاّ ایمانا و تسلیما». اینجوری باشید عزیزان من، فرزندان من، جوانهای طلبه! با نیت صادقانه درس بخوانید، به قصد اینکه در این میدان عظیم که در صفوف مقدمش خواهید بود، جزو برجستگان صفوف مقدم باشید.



روزی که ما پشت سر امام عزیز و علمدار اسلام ناب، شعارهای اسلام واقعی را مطرح می‌کردیم، می‌دانستیم که دشمنها و قدرتها و ابرقدرتها در مقابل ما صف‌آرایی می‌کنند. در صدر اسلام هم همین‌گونه بود. آن روزی که یهودیها و منافقان و کفار و مشرکان، اطراف مدینه‌ی پیامبر را محاصره کردند و جنگ احزاب و خندق را به وجود آوردند، مؤمنین واقعی گفتند: «هذا ما وعدنااللَّه و رسوله»؛ این، چیز تازه‌یی نیست. خدا و رسولش به ما گفته بودند که بدها و شریرها و فاسدها علیه شما همدست خواهند شد. بنابراین، آنها چون صدق وعده‌ی الهی را دیدند، ایمانشان قویتر شد. هرجا که اسلام واقعی آشکار شد، اگرچه قدرتهای خبیث و پلید در مقابل آن صف‌آرایی کردند، اما انسانهای پاک و دلهای مطهر و روحهای صاف و فطرتهای پاک و ناآلوده، با همه‌ی توان و وجود از آن حمایت کردند. چرا ده میلیون انسان عزادار در ایام رحلت امام(ره) گرد پیکر مطهر آن بزرگوار جمع شدند و آن‌گونه بر سر و سینه‌ی خود می‌زدند؟ چرا صدها میلیون مسلمان در سرتاسر عالم، به خاطر درگذشت یک انسان، این‌طور عزادار و داغدار شدند؟ محبوبیت امام ما به خاطر چه بود؟ جواب، یک کلمه است: به خاطر اسلام. خود آن بزرگوار این نکته را به ما یاد داد و خود او به ما فهماند و تأکید کرد که به خاطر اسلام، خدا دلها را متوجه انقلاب و رهبر و ملت ایران کرد
۰۶ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۵۸ امیرحسین صفاریان
#حضرت آقا

چهل سال است که جبهه عظیمی از دشمنان همچون جنگ احزاب در صدر اسلام با هر کار ممکن مانند جنگ و تحریم و توطئه امنیتی، سخت‌ترین اقدامات خصمانه را علیه ملت ایران انجام داده‌اند اما امروز علم، اقتدار، پیشرفت، عظمت و حضور بین‌المللی ایران روزافزون و غیرقابل مقایسه با روز اول انقلاب است.

۰۶ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۵۹ امیرحسین صفاریان
#جملات داخل گیومه از حضرت آقا است

بررسی کلی تاریخ اسلام نشان می‌دهد که بزرگ‌ترین رویارویی سپاه اسلام با دشمن در "جنگ احزاب" بوده است. «همه‌ی جمعیّت مدینه آن روز شاید به ده‌هزار نفر نمی‌رسید؛ زن و مرد و کوچک و بزرگ و بچّه و مانند اینها. احزاب -یعنی کفّار و مشرکین مکّه- از تمام اقوام موجود در آن منطقه، مردان زبده‌ی جنگی‌شان را انتخاب کردند، ده هزار نفر شدند! حمله کردند به مدینه؛ این قضیّه‌ی کوچکی نبود. گفتند می‌رویم مدینه، همه را قتل‌عام می‌کنیم؛ هم خود آن مدّعی نبوّت را -یعنی پیغمبر را- هم اصحابش را؛ قال قضیّه را می‌کَنیم، تمام می‌کنیم قضیّه را... . مؤمنین در مقابل این حادثه قرار گرفتند.»(۱۳۹۵/۰۴/۱۲)

امتحان جنگ احزاب
شدت و عظمت سپاه دشمن آنچنان وحشت‌انگیز بود که قرآن درباره‌ی آن می‌فرماید: "وَ إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ"، "چشم‌ها از شدت وحشت خیره شده بود و جان‌ها به لب رسیده بود." در چنین حالتی بود که مؤمنان در معرض آزمایش قرار گرفتند و به تعبیر قرآن "تکان سختی خوردند."

(وَ زُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِیدًا) در این هنگام، مسلمانان دو دسته شدند: «کسانی که دل‌هایشان مریض بود، اینها گفتند که پیغمبر به ما راست نگفت، گفت شما پیروز می‌شوید؛ بفرما! لشکر دشمن آمده و دارد می‌آید، پدر ما را در می‌آورند. یعنی یأس و ناامیدی و خودکم‌بینیِ در مقابل دشمن و یک گرایش قلبی پنهان به دشمن در آنها وجود داشت؛ امّا عدّه‌ی دیگر که اکثریّت بودند گفتند نه، قضیّه این‌جوری نیست، هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه؛ این دشمنی را قبلاً خدا و پیغمبر به ما گفته بودند؛ گفته بودند که شما وقتی وارد این میدان شدید، همه‌ی عوامل کفر و استکبار با شما دشمنی می‌کنند... یعنی آمدن دشمن و حمله‌ی دشمن، به‌جای اینکه روحیّه‌ی اینها را تضعیف کند... ایمانشان را تقویت کرد»(۱۳۹۵/۰۴/۱۲) اینگونه بود که "سنت الهی" نیز به کمک مسلمانان آمد و پیروزی را رقم زد: "در آن هنگام که لشکرهای (عظیمی) به سراغ شما آمدند، ما باد و طوفان سختی بر آنها فرستادیم و لشکریانی که آنها را نمی‌دیدید. (و به این وسیله آنها را در هم شکستیم)"

جنگ احزاب جدید
«در مقام مقایسه، اگر بخواهیم جبهه‌ی امروز دشمن علیه جمهوری اسلامی را در صدر اسلام مشابه‌سازی بکنیم، می‌شود جنگ احزاب.»(۱۳۹۵/۰۴/۱۲) یعنی «ما با یک جبهه‌ی دشمن که جبهه‌ی استکبار و دنباله‌ها و حواشی‌اش است، درگیریم... محورش آمریکا و صهیونیسم است، دنباله‌ها و آویزه‌ها و حاشیه‌هایش هم بعضی از این قدرت‌ها و نیمه‌قدرت‌های موجودی هستند که مشاهده می‌کنید.»(۱۳۹۵/۰۲/۰۱) در این جنگ احزاب جدید هم مانند جنگ احزاب صدر اسلام، «اوّلین آماج آنها... اصل نظام اسلامی است.»(۱۳۹۵/۰۴/۱۲)

جرج فریدمن، مسئول مرکز راهبردی استراتفور آمریکا چند سال پیش گفته بود: "مشکل ما با ایران بر سر فعالیت هسته‌ای این کشور نیست، بلکه مشکل آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون حمایت آمریکا، بلکه در حال درگیری با آمریکا نیز می‌توان بزرگترین قدرت  تکنولوژیک و نظامی منطقه بود. این پدیده ایران را به یک الگو برای کشورهای اسلامی تبدیل کرده است و بهار عربی (بیداری اسلامی) را در پی داشته است."
البته باید دانست که این جنگ، جنگی نظامی یا فیزیکی نیست. اساسا «دشمن چند جور حمله می‌کند: یک جور حمله‌های سخت است... این را دشمن تجربه کرد و شکست خورد... مرحله‌ی دیگری از مقابله و معارضه‌ی آنها، عبارت بود از حمله‌ی نرم. حمله‌ی نرم یک نوعش همین چیزهایی است که مشاهده کردید: تحریم اقتصادی، تبلیغات اغواگر و امثال اینها.

اینها کارهایی است که دشمن از روز اوّل شروع کرد و ادامه داد؛ به خیال خودشان تحریم‌های فلج‌کننده‌ای را نسبت به جمهوری اسلامی اعمال کردند؛ این هم اثر نکرد... آنچه در مرحله‌ی سوّم دارد انجام می‌گیرد جنگ نرم از نوع دیگر است؛ این است که خیلی خطرناک است... و آن عبارت است از نفوذ در مراکز تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری؛ آن عبارت است از نفوذ برای تغییر باورهای مردم... در یک کلمه: تلاش در این جنگ نرم، زمینه‌سازی برای تهی شدن نظام از عناصر قدرت است.»(۱۳۹۵/۰۳/۰۶)

راه پیروزی
اما راهکار برون‌رفت و پیروزی در این جنگ احزاب جدید چیست؟ با توجه به بیانات رهبر انقلاب در چند ماه اخیر، و توجه ایشان به دو موضوع «معنویت» و «انقلابی‌گری»، به‌نظر می‌رسد راهکار پیروزی، ایجاد همان شاخصه‌هایی است که رهبرانقلاب در بیانات خود در سالگرد رحلت امام خمینی رحمه‌الله‌علیه، به‌عنوان "سه عنصر اصلی شخصیت امام" برشمردند: «مؤمنِ متعبّدِ انقلابی». «ما امام را با صفات متعدّدی همواره توصیف می‌کنیم امّا این صفت -که ما کمتر امام را با آن توصیف کرده‌ایم- یک صفت جامع است؛ مؤمن است، متعبّد است، انقلابی است.»(۱۳۹۵/۰۳/۱۴) جریان حزب‌الله و جامعه مومن و انقلابی باید بتواند هم در "خودسازی" و هم در "دگرسازی" این سه عنصر را با هم تقویت و لحاظ کند. باید "مؤمن" باشد چراکه «وقتی انسان مؤمن شد و دل او باور کرد، آن‌وقت... در میدان جنگ هم، مثل یک گلوله‌ی آتش، در دل هدف می‌نشیند.»(۱۳۹۵/۰۴/۱۲)  "متعبد" باشد چراکه «هرچه جوانان و دانشجویان دارای تعبّد و تدیّن بیشتر باشند، عمل، رفتار و فکر آن‌ها از آسیب کمتری برخوردار خواهد بود.»(۱۳۸۸/۰۶/۰۸) آنها که در میدان امتحان جنگ احزاب، دل‌هایشان مریض شد و جزو گروه اول شده و دچار ریزش شدند نیز فاقد این عنصر بودند. اما این دو کافی نیست، "انقلابی بودن" هم شرط است. «البته انقلابی‌گری برخلاف نظر و تبلیغ برخی‌ها، تندروی نیست بلکه انقلابی‌گری یعنی عادلانه، خردمندانه، دقیق، دلسوزانه، منصفانه، قاطعانه و بدون رودربایستی عمل کردن»(۱۳۹۵/۰۴/۰۹). با مجموع این سه عنصر است که جریان حزب‌الله می‌تواند در جنگ احزب جدید به پیروزی دست یابد. "هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ. "
۰۶ خرداد ۹۸ ، ۰۶:۰۸ امیرحسین صفاریان
در جنگ احزاب همه جمع شدند و تحریم همه جانبه وجود داشت جوری که (بلغت القلوب الحناجر) ولی با این وجود هیچ جنگی رخ نداد (کفی الله المومنین القتال) و کافران شکست خورده برگشتند.
در این فضا فقط عده ای استفامت کردند و روی حرفها و آرمانهایشان ایستادند و گفتند (هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله) و هیچ جنگی هم نکردند ولی خدا نصرتشان داد و جنگ را ازشان برداشت.
پس این عقیده که دیگر دوره استقامت گذشته و باید با آمریکا از در مدارا وارد شد حرف اشتباهی است و قرآن به ما نشان میدهد که اتفاقا گاهی استقامت سایه جنگ را برمیدارد. اخیرا برخی همین حرف را میزنند که شما که میگویید (مرگ بر آمریکا) یا موشک میسازید یا هسته ای دارید یا... باعث میشود که آمریکا به شما حمله کند. بیایید و از خیر این آرمانها و ارزش ها و شعار ها بگذرید و با آمریکا کنار بیایید. جالب این است که با این حرف ها رای هم می آورند. چرا؟ چون مردم فکر میکنند اینگونه جنگی در نخواهد گرفت و آمریکا تسلیم خواهد شد. در صورتیکه حضرت آقا همیشه دستور به استقامت داده اند و جنگ با آمریکا را هم منتفی میدانند و این حرف ایشان برگرفته از قرآن است.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی