نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

جزء 18

جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۷:۳۷ ق.ظ

سوره مومنون و نور

داستان افک و فضای مجازی و اشاعه فحشاء

۹۸/۰۲/۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j18

نظرات  (۱۰)

۰۱ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۵۹ محمدجعفر مصلحی

[سوره النور (24): آیات 11 تا 16]

إِنَّ الَّذِینَ جاؤُ بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنْکُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذِی تَوَلَّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِیمٌ (11) لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً وَ قالُوا هذا إِفْکٌ مُبِینٌ (12) لَوْ لا جاؤُ عَلَیْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِکَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْکاذِبُونَ (13) وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ لَمَسَّکُمْ فِیما أَفَضْتُمْ فِیهِ عَذابٌ عَظِیمٌ (14) إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِکُمْ ما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمٌ (15)

وَ لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَتَکَلَّمَ بِهذا سُبْحانَکَ هذا بُهْتانٌ عَظِیمٌ (16)

ترجمه:

11- کسانى که آن تهمت عظیم را مطرح کردند گروهى از شما بودند، اما گمان نکنید این ماجرا براى شما بد است، بلکه خیر شما در آن است، آنها هر کدام سهم خود را از این گناهى که مرتکب شدند دارند، و کسى که بخش عظیم آن را بر عهده گرفت عذاب عظیمى براى او است.

12- چرا هنگامى که این (تهمت) را شنیدید مردان و زنان با ایمان نسبت به خود (و کسى که همچون خود آنها بود) گمان خیر نبردند؟ چرا نگفتید این یک دروغ بزرگ و آشکار است؟! 13- چرا چهار شاهد براى آن نیاوردند؟ اکنون که چنین گواهانى نیاوردند آنها در پیشگاه خدا دروغگویانند.

14- و اگر فضل و رحمت الهى در دنیا و آخرت نصیب شما نمى‏شد به خاطر این گناهى که کردید عذاب سختى به شما مى‏رسید.

15- بخاطر بیاورید زمانى را که به استقبال این دروغ بزرگ رفتید، و این شایعه را از زبان یکدیگر مى‏گرفتید، و با دهان خود سخنى مى‏گفتید که به آن یقین نداشتید، و گمان مى‏کردید این مساله کوچکى است در حالى که نزد خدا بزرگ است! 16- چرا هنگامى که آن را شنیدید نگفتید براى ما مجاز نیست که به این تکلم کنیم؟ خداوندا منزهى تو، این بهتان بزرگى است!

۰۱ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۰۰ محمدجعفر مصلحی

 

شان نزول:

براى آیات فوق دو شان نزول نقل شده است:

شان نزول اول که مشهورتر است و در کتب تفسیر اهل سنت آمده و در تفاسیر شیعه نیز بالواسطه نقل شده چنین است:

" عایشه" همسر پیامبر خدا ص مى‏گوید:

پیامبر خدا ص هنگامى که مى‏خواست سفرى برود، در میان همسرانش‏ قرعه مى‏افکند، قرعه به نام هر کس مى‏آمد او را با خود مى‏برد، در یکى از غزوات‏ قرعه به نام من افتاد، من با پیامبر ص حرکت کردم، و چون آیه حجاب نازل شده بود در هودجى پوشیده بودم، جنگ به پایان رسید، و ما باز- گشتیم نزدیک مدینه رسیدیم، شب بود، من از لشکر گاه براى انجام حاجتى کمى دور شدم هنگامى که بازگشتم متوجه شدم گردنبندى که از مهره‏هاى یمانى داشتم پاره شده است به دنبال آن باز گشتم و معطل شدم هنگامى که بازگشتم دیدم لشکر حرکت کرده، و هودج مرا بر شتر گذارده‏اند و رفته‏اند در حالى که گمان مى‏کرده‏اند من در آنم، زیرا زنان در آن زمان بر اثر کمبود غذا سبک جثه بودند بعلاوه من سن و سالى نداشتم، به هر حال در آنجا تک و تنها ماندم، و فکر کردم هنگامى که به منزلگاه برسند و مرا نیابند به سراغ من باز مى‏گردند، شب را در آن بیابان ماندم.

اتفاقا صفوان یکى از افراد لشکر مسلمین که او هم از لشکر گاه دور مانده بود شب در آن بیابان بود، به هنگام صبح مرا از دور دید نزدیک آمد هنگامى که مرا شناخت بى آنکه یک کلمه با من سخن بگوید جز اینکه" إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏" را بر زبان جارى ساخت شتر خود را خواباند، و من بر آن سوار شدم او مهار ناقه را در دست داشت، تا به لشکرگاه رسیدیم، این منظره سبب شد که گروهى درباره من شایعه‏پردازى کنند و خود را بدین سبب هلاک (و گرفتار مجازات الهى) سازند.

کسى که بیش از همه به این تهمت دامن مى‏زد،" عبد اللَّه بن ابى سلول" بود.

ما به مدینه رسیدیم و این شایعه در شهر پیچید در حالى که من هیچ از آن خبر نداشتم، در این هنگام بیمار شدم، پیامبر ص به دیدن مى‏آمد ولى لطف‏ سابق را در او نمى‏دیدم، و نمى‏دانستم قضیه از چه قرار است؟ حالم بهتر شد، بیرون آمدم و کم کم از بعضى از زنان نزدیک از شایعه‏سازى منافقان آگاه شدم.

بیماریم شدت گرفت، پیامبر ص به دیدن من آمد، از او اجازه خواستم به خانه پدرم بروم، هنگامى که به خانه پدر آمدم از مادر پرسیدم مردم چه مى‏گویند؟ او به من گفت: غصه نخور به خدا سوگند زنانى که امتیازى دارند و مورد حسد دیگران هستند درباره آنها سخن بسیار گفته مى‏شود.

در این هنگام پیامبر ص" على بن ابى طالب" ع و" اسامة بن زید" را مورد مشورت قرار داد که در برابر این گفتگوها چه کنم؟

اما اسامة گفت: اى رسول خدا ص او خانواده تو است و ما جز خیر از او ندیده‏ایم (اعتنایى به سخنان مردم نکن).

و اما على ع گفت: اى پیامبر! خداوند کار را بر تو سخت نکرده است، غیر از او همسر بسیار است، از کنیز او در این باره تحقیق کن.

پیامبر ص کنیز مرا فرا خواند، و از او پرسید آیا چیزى که شک و شبهه‏اى پیرامون عایشه برانگیزد هرگز دیده‏اى؟ کنیز گفت: به خدایى که تو را به حق مبعوث کرده است من هیچ کار خلافى از او ندیده‏ام.

در این هنگام پیامبر ص تصمیم گرفت این سخنان را با مردم در میان بگذارد، بر سر منبر رفت و رو به مسلمانان کرد و گفت: اى گروه مسلمین! هر گاه مردى (منظورش عبد اللَّه بن ابى سلول بود) مرا در مورد خانواده‏ام که جز پاکى از او ندیده‏ام ناراحت کند اگر او را مجازات کنم معذورم؟! و همچنین اگر دامنه این اتهام دامان مردى را بگیرد که من هرگز بدى از او ندیده‏ام تکلیف چیست؟

" سعد بن معاذ انصارى" برخاست عرض کرد: تو حق دارى، اگر او از طایفه" اوس" باشد من گردنش را مى‏زنم (سعد بن معاذ بزرگ طایفه اوس بود) و اگر از برادران ما از طایفه" خزرج" باشد تو دستور بده تا دستورت را اجرا کنیم.

" سعد بن عباده" که بزرگ" خزرج" و مرد صالحى بود در اینجا تعصب قومیت او را فرو گرفت (عبد اللَّه بن ابى که این شایعه دروغین را دامن مى‏زد از طایفه خزرج بود) رو به سعد کرد و گفت: تو دروغ مى‏گویى! به خدا سوگند توانایى بر کشتن چنین کسى را اگر از قبیله ما باشد نخواهى داشت!" اسید بن خضیر" که پسر عموى" سعد بن معاذ" بود رو به" سعد به عباده" کرد و گفت تو دروغ مى‏گویى! به خدا قسم ما چنین کسى را به قتل مى‏رسانیم، تو منافقى، و از منافقین دفاع مى‏کنى!.

در این هنگام چیزى نمانده بود که قبیله" اوس" و" خزرج" بجان هم بیفتند و جنگ شروع شود، در حالى که پیامبر ص بر منبر ایستاده بود، حضرت بالآخره آنها را خاموش و ساکت کرد.

این وضع هم چنان ادامه داشت و غم و اندوه شدید وجود مرا فرا گرفته بود و یک ماه بود که پیامبر هرگز در کنار من نمى‏نشست.

من خود مى‏دانستم که از این تهمت پاکم و بالآخره خداوند مطلب را روشن خواهد کرد.

سر انجام روزى پیامبر ص نزد من آمد در حالى که خندان بود، و نخستین سخنش این بود بشارت بر تو باد که خداوند تو را از این اتهام مبرا ساخت، در این هنگام بود که آیات ان الذین جاءوا بالافک ... تا آخر آیات نازل گردید.

(و به دنبال نزول این آیات آنها که این دروغ را پخش کرده بودند همگى حد قذف بر آنها جارى شد)[1].

شان نزول دوم که در بعضى از کتب در کنار شان نزول اول ذکر شده است چنین است:" ماریه قبطیه" یکى از همسران پیامبر ص از سوى" عایشه" مورد اتهام قرار گرفت، زیرا او فرزندى از پیامبر ص بنام ابراهیم داشت، هنگامى که ابراهیم از دنیا رفت پیامبر ص شدیدا غمگین شد، عایشه گفت چرا اینقدر ناراحتى؟ او در حقیقت فرزند تو نبود، فرزند" جریح قبطى" بود!! هنگامى که رسول خدا این سخن را شنید على ع را مامور کشتن" جریح" کرد که به خود اجازه چنین خیانتى را داده بود.

هنگامى که على ع به سراغ جریح با شمشیر برهنه رفت و او آثار غضب را در چهره حضرت مشاهده نمود فرار کرد و از درخت نخلى بالا رفت هنگامى که احساس کرد ممکن است على ع به او برسد خود را از بالاى درخت بزیر انداخت در این هنگام پیراهن او بالا رفت و معلوم شد که اصلا او آلت جنسى ندارد.

على ع به خدمت پیامبر آمد و عرض کرد آیا باید در انجام دستورات شما قاطعانه پیش روم یا تحقیق کنم؟ فرمود باید تحقیق کنى، على ع جریان را عرض کرد پیامبر ص شکر خدا را بجاى آورد و فرمود شکر خدا را که بدى و آلودگى را از دامان ما دور کرده است.

در این هنگام آیات فوق نازل شد و اهمیت این موضوع را بازگو کرد[2].

*** تحقیق و بررسى‏

با اینکه نخستین شان نزول- همانگونه که گفتیم- در بسیارى از منابع اسلامى آمده ولى جاى گفتگو و چون و چرا و نقاط مبهم در آن وجود دارد از جمله:

1- از تعبیرات مختلف این حدیث- با تفاوتهایى که دارد- به خوبى استفاده مى‏شود که پیامبر اکرم ص تحت تاثیر موج شایعه قرار گرفت تا آنجا که با یارانش در این زمینه به گفتگو و مشاوره نشست و حتى بر خورد خود را با عایشه تغییر داد، و مدتى طولانى از او کناره‏گیرى نمود، و رفتارهاى دیگرى که همه حاکى از این است که پیامبر ص طبق این روایت شایعه را تا حد زیادى پذیرا شد.

این موضوع نه تنها با مقام عصمت سازگار نیست، بلکه یک مسلمان با ایمان و ثابت القدم نیز نباید این چنین تحت تاثیر شایعات بیدلیل قرار گیرد، و اگر شایعه در فکر او تاثیر ناخودآگاهى بگذارد در عمل نباید روش خود را تغییر دهد و تسلیم آن گردد، تا چه رسد به معصوم که مقامش روشن است.

آیا مى‏توان باور کرد که عتابها و سرزنشهاى شدیدى که در آیات بعد خواهد آمد که چرا گروهى از مؤمنان تحت تاثیر این شایعه قرار گرفتند؟ چرا مطالبه چهار شاهد ننمودند؟ شامل شخص پیامبر ص نیز بشود؟! این یکى از ایرادهاى مهمى است که ما را در صحت این شان نزول لا اقل گرفتار تردید مى‏کند.

2- با اینکه ظاهر آیات چنین نشان مى‏دهد که حکم مربوط به" قذف" (نسبت اتهام عمل منافى عفت) قبل از داستان" افک" نازل شده است، چرا پیامبر ص در همان روز که چنین تهمتى از ناحیه" عبد اللَّه بن ابى سلول" و جمعى دیگر پخش شد، آنها را احضار نفرمود و حد الهى را در مورد آنها اجرا نکرد؟ (مگر اینکه گفته شود که آیه قذف و آیات مربوط به افک همه یک جا نازل شده و یا به تعبیر دیگر آن حکم نیز به تناسب این موضوع تشریع گردیده که در این صورت این ایراد منتفى مى‏شود ولى ایراد اول کاملا به قوت خود باقى است)[3].

و اما در مورد شان نزول دوم، مشکل از این بیشتر است چرا که:

اولا: مطابق این شان نزول کسى که مرتکب تهمت زدن شد، یک نفر بیشتر نبود، در حالى که آیات با صراحت مى‏گوید گروهى در این مساله فعالیت داشتند، و شایعه را آن چنان پخش کردند که تقریبا محیط را فرا گرفت، و لذا ضمیرها در مورد عتاب و سرزنش مؤمنانى که در این مساله درگیر شدند همه به صورت جمع آمده است، و این با شان نزول دوم به هیچوجه سازگار نیست.

ثانیا: این سؤال باقى است که اگر عایشه مرتکب چنین تهمتى شده بود و بعدا خلاف آن ثابت گردید چرا پیامبر ص حد تهمت بر او اجرا نکرد؟

ثالثا: چگونه امکان دارد پیامبر اکرم ص تنها با شهادت یک زن حکم اعدام را در مورد یک متهم صادر کند، با اینکه رقابت در میان زنانى که داراى یک همسرند عادى است، این امر ایجاب مى‏کرد که احتمال انحراف از حق و عدالت یا حد اقل اشتباه و خطا در حق او بدهد.

به هر حال آنچه براى ما مهم است این شان نزولها نیست، مهم آن است که بدانیم از مجموع آیات استفاده مى‏شود که شخص بیگناهى را به هنگام نزول این آیات متهم به عمل منافى عفت نموده بودند، و این شایعه در جامعه پخش شده بود.

و نیز از قرائن موجود در آیه استفاده مى‏شود که این تهمت درباره فردى بود که از اهمیت ویژه‏اى در جامعه آن روز برخوردار بوده است.

و نیز گروهى از منافقان و بظاهر مسلمانها مى‏خواستند از این حادثه بهره- بردارى غرض‏آلودى به نفع خویش و به زیان جامعه اسلامى کنند که آیات فوق نازل شد و با قاطعیت بى‏نظیرى با این حادثه بر خورد کرد، و منحرفان بد زبان و منافقان تیره دل را محکم بر سر جاى خود نشاند.

(در فضای کنونی جامعه کسانی که ناامیدند و بذر این ناامیدی را در جامعه می پراکنند چه بسا مصداق این آیه باشند)

بدیهى است این احکام شان نزولش هر که باشد انحصار به او و آن زمان و مکان نداشته، و در هر محیط و هر عصر و زمان جارى است.



[1] ( 1) آنچه را در بالا آوردیم مضمون روایتى است که در بیشتر کتب تفسیر با کمى تفاوت آمده و ما آن را با کمى اختصار ذکر کردیم.

[2] ( 1) نقل با تلخیص از تفسیر المیزان- نور الثقلین و صافى.

[3] ( 1) المیزان جلد 15 صفحه 111.

۰۱ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۰۱ محمدجعفر مصلحی

تفسیر: داستان پر ماجراى افک (تهمت عظیم)

نخستین آیه مورد بحث بى آنکه اصل حادثه را مطرح کند مى‏گوید:

" کسانى که آن تهمت عظیم را مطرح کردند گروهى از شما بودند" (إِنَّ الَّذِینَ جاؤُ بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنْکُمْ‏).

واژه" افک" (بر وزن فکر) بنا به گفته" راغب" به هر چیزى گفته مى‏شود که از حالت اصلى و طبیعیش دگرگون شود، مثلا بادهاى مخالف را که از مسیر اصلى انحراف یافته" مؤتفکه" مى‏نامند، سپس به هر سخنى که انحراف از حق پیدا کند و متمایل به خلاف واقع گردد، و از جمله دروغ و تهمت" افک" گفته مى‏شود.

واژه" عصبه" (بر وزن غصه) در اصل از ماده" عصب" به معنى رشته‏هاى مخصوصى است که عضلات انسان را به هم پیوند داده و مجموعه آن سلسله اعصاب نام دارد، سپس به جمعیتى که با هم متحدند و پیوند و ارتباط و همکارى و همفکرى دارند" عصبه" گفته شده است، به کار رفتن این واژه نشان مى‏دهد که توطئه‏گران در داستان" افک" ارتباط نزدیک و محکمى با هم داشته و شبکه منسجم و نیرومندى‏ را براى توطئه تشکیل مى‏دادند.

به هر حال قرآن به دنبال این جمله به مؤمنانى که از بروز چنین اتهامى نسبت به شخص پاکدامنى سخت ناراحت شده بودند دلدارى مى‏دهد که" گمان نکنید این ماجرا براى شما شر است بلکه براى شما خیر بود" (لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ‏).

چرا که پرده از روى نیات پلید جمعى از دشمنان شکست خورده و منافقان کور دل برداشت، و این بد سیرتان خوش ظاهر را رسوا ساخت، و چه خوب است که محک تجربه به میان آید تا آنان که غش دارند سیه‏رو شوند، و چه بسا اگر این حادثه نبود و آنها هم چنان ناشناخته مى‏ماندند در آینده ضربه سخت‏تر و خطرناکترى مى‏زدند.

این ماجرا به مسلمانان درس داد که پیروى از شایعه‏سازان، آنها را به روزهاى سیاه مى‏کشاند باید در برابر این کار به سختى بایستند.

درس دیگرى که این ماجرا به مسلمانان آموخت این بود که به ظاهر حوادث تنها ننگرند، چه بسا حوادث ناراحت کننده و بد ظاهرى که" خیر کثیر" در آن نهفته است.

سپس در دنبال این آیه به دو نکته اشاره مى‏کند:

 نخست اینکه مى‏گوید:

" این هایى که دست به چنین گناهى زدند، هر کدام سهم خود را از مسئولیت و مجازات آن خواهند داشت" (لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ‏).

(عَنْهُ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ‏ مَنِ اسْتَنَّ بِسُنَّةِ عَدْلٍ فَاتُّبِعَ کَانَ لَهُ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْ‏ءٌ وَ مَنِ اسْتَنَّ بِسُنَّةِ جَوْرٍ فَاتُّبِعَ کَانَ لَهُ مِثْلُ وِزْرِ مَنْ عَمِلَ بِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُنْقَصَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَیْ‏ء    المحاسن، ج‏1، ص: 27)

جمله دوم اینکه" کسى که بخش عظیم این گناه را از آنها بر عهده گرفت عذاب عظیم و دردناکى دارد" (وَ الَّذِی تَوَلَّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِیمٌ‏).

*** سپس روى سخن را به مؤمنانى که در این حادثه فریب خوردند و تحت تاثیر واقع شدند کرده و آنها را شدیدا طى چند آیه مورد سرزنش قرار داده، مى‏گوید:

" چرا هنگامى که این تهمت را شنیدید مردان و زنان با ایمان نسبت به خود گمان خیر نبردند"؟! (لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً).

یعنى چرا هنگامى که سخن منافقان را درباره افراد مؤمن استماع کردید با حسن ظن به دیگر مؤمنان که به منزله نفس خود شما هستند بر خورد نکردید.

" و چرا نگفتید این یک دروغ بزرگ و آشکار است" (وَ قالُوا هذا إِفْکٌ مُبِینٌ‏). شما که سابقه زشت و رسواى این گروه منافقان را مى‏دانستید.

شما که از پاکدامنى فرد مورد اتهام به خوبى آگاه بودید.

شما که از روى قرائن مختلف اطمینان داشتید چنین اتهامى امکان پذیر نیست.

شما که به توطئه‏هایى که بر ضد پیامبر ص از ناحیه دشمنان صورت مى‏گرفت واقف بودید.

با اینهمه جاى ملامت و سرزنش است که این گونه شایعات دروغین را بشنوید و سکوت اختیار کنید، تا چه رسد به اینکه خود آگاهانه یا ناآگاه عامل نشر آن شوید!.

جالب اینکه در آیه فوق بجاى اینکه تعبیر کند شما درباره متهم به این تهمت باید حسن ظن داشته باشید مى‏گوید: شما نسبت به خودتان باید حسن ظن مى‏داشتید، این تعبیر چنان که گفتیم اشاره به این است که جان مؤمنان از هم جدا نیست و همه به منزله نفس واحدند که اگر اتهامى به یکى از آنها متوجه شود گویى به همه متوجه شده است و اگر عضوى را روزگار بدرد آورد قرارى براى دیگر عضوها باقى نمى‏ماند و همانگونه که هر کس خود را موظف به دفاع از خویشتن در برابر اتهامات مى‏داند باید به همان اندازه از دیگر برادران و خواهران دینى خود دفاع کند.

جنبه قضائی مسئله

*** تا اینجا سرزنش و ملامت آنها جنبه‏هاى اخلاقى و معنوى دارد که به هر حساب جاى این نبود که مؤمنان در برابر چنین تهمت زشتى سکوت کنند و یا آلت دست شایعه‏سازان کور دل گردند.

سپس به بعد قضایى مساله توجه کرده مى‏گوید:" چرا آنها را موظف به آوردن چهار شاهد ننمودید"؟ (لَوْ لا جاؤُ عَلَیْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ).

" اکنون که چنین گواهانى را نیاوردند آنها نزد خدا دروغگویانند" (فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِکَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْکاذِبُونَ‏).

این مؤاخذه و سرزنش نشان مى‏دهد که دستور اقامه شهود چهار گانه و همچنین حد قذف در صورت عدم آن، قبل از آیات" افک" نازل شده بود.

اما این سؤال که چرا شخص پیامبر ص اقدام به اجراى این حد نکرد پاسخش روشن است، زیرا تا همکارى از ناحیه مردم نباشد اقدام به چنین امرى ممکن نیست زیرا پیوندهاى تعصب آمیز قبیله‏اى گاهى سبب مى‏شد که مقاومتهاى منفى در برابر اجراى بعضى از احکام و لو به طور موقت ابراز شود، چنان که طبق نقل تواریخ در این حادثه چنین بود.

*** سر انجام تمام این سرزنشها را جمع بندى کرده، مى‏گوید:" اگر فضل و رحمت خدا در دنیا و آخرت شامل حال شما نبود به خاطر این کارى که در آن وارد شدید عذاب عظیمى دامانتان را مى‏گرفت" (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ‏ وَ رَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ لَمَسَّکُمْ فِیما أَفَضْتُمْ فِیهِ عَذابٌ عَظِیمٌ‏).

با توجه به اینکه" افضتم" از ماده" افاضه" به معنى خروج آب با کثرت‏ و فزونى است، و نیز گاهى به معنى فرو رفتن در آب آمده است، از این تعبیر چنین بر مى‏آید که شایعه اتهام مزبور آن چنان دامنه پیدا کرد که مؤمنان را نیز در خود فرو برد!.

*** آیه بعد در حقیقت توضیح و تبیین بحث گذشته است که چگونه آنها در این گناه بزرگ بر اثر سهل‏انگارى غوطه‏ور شدند، مى‏گوید:" به خاطر بیاورید هنگامى را که به استقبال این دروغ بزرگ مى‏رفتید و این شایعه را از زبان یکدیگر مى‏گرفتید" (إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ‏).

" و با دهان خود سخنى مى‏گفتید که به آن علم و یقین نداشتید" (وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِکُمْ ما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ‏).

" و گمان مى‏کردید این مساله کوچکى است در حالى که در نزد خدا بزرگ است" (وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمٌ‏).

در واقع این آیه به سه قسمت از گناهان بزرگ آنها در این رابطه اشاره مى‏کند:

" نخست" به استقبال این شایعه رفتن و از زبان یکدیگر گرفتن (پذیرش شایعه).

" دوم" منتشر ساختن شایعه‏اى را که هیچگونه علم و یقین به آن نداشتند و بازگو کردن آن براى دیگران (نشر شایعه بدون هیچگونه تحقیق).

" سوم" آن را عملى ساده و کوچک شمردن در حالى که نه تنها با حیثیت دو فرد مسلمان ارتباط داشت، بلکه با حیثیت و آبروى جامعه اسلامى گره خورده بود (کوچک شمردن شایعه، و به عنوان یک وسیله سرگرمى از آن استفاده کردن).

*** و از آنجا که این حادثه بسیار مهمى بود که گروهى از مسلمانان آن را سبک و کوچک شمرده بودند بار دیگر در آیه بعد روى آن تکیه کرده، و موجى تازه از سرزنش بر آنها مى‏بارد، و تازیانه‏اى محکمتر بر روح آنها مى‏نوازد، و مى‏گوید:

" چرا هنگامى که این دروغ بزرگ را شنیدید نگفتید ما مجاز نیستیم از این سخن بگوئیم (چرا که تهمتى است بدون دلیل) منزهى تو، اى پروردگار، این بهتان بزرگى است"! (وَ لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَتَکَلَّمَ بِهذا سُبْحانَکَ هذا بُهْتانٌ عَظِیمٌ‏).

۰۱ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۰۱ محمدجعفر مصلحی

[سوره النور (24): آیات 17 تا 20]

یَعِظُکُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (17) وَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (18) إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (19) وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ (20)

۰۱ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۰۲ محمدجعفر مصلحی

تفسیر:

اشاعه فحشاء ممنوع است‏

باز در این آیات سخن از" داستان افک" و عواقب شوم و دردناک شایعه‏سازى‏ و اتهام ناموسى نسبت به افراد پاک است، چرا که این مساله بقدرى مهم است که قرآن لازم مى‏بیند چند بار از طرق گوناگون و مؤثر این مساله را تحلیل کند، و چنان محکم کارى نماید که در آینده چنین صحنه‏اى در جامعه مسلمین تکرار نشود.

نخست مى‏گوید:" خداوند شما را اندرز مى‏دهد که مانند این عمل را هرگز تکرار نکنید اگر ایمان (به خدا و روز جزا) دارید" (یَعِظُکُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ‏).

یعنى این نشانه ایمان است که انسان به سراغ این گناهان عظیم نرود، و اگر مرتکب شد یا نشانه بى ایمانى است و یا ضعف ایمان، در حقیقت جمله مزبور یکى از ارکان توبه را ترسیم مى‏کند، چرا که تنها پشیمانى از گذشته کافى نیست باید نسبت به عدم تکرار گناه در آینده نیز تصمیم گرفت، تا توبه‏اى جامع الاطراف باشد.

*** باز براى محکم کارى، سخن را از شکل یک حادثه شخصى به صورت بیان یک قانون کلى و جامع تغییر داده و مى‏گوید:" کسانى که دوست مى‏دارند زشتیها و گناهان قبیح در میان افراد با ایمان اشاعه یابد عذاب دردناکى در دنیا و آخرت دارند (إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ).

قابل توجه اینکه نمى‏گوید کسانى که اشاعه فحشاء دهند، بلکه مى‏گوید" دوست دارند که چنین کارى را انجام دهند" و این نهایت تاکید در این زمینه است.

به تعبیر دیگر مبادا تصور شود که این همه اصرار و تاکید به خاطر این بوده که همسر پیامبر ص یا شخص دیگرى در پایه او، متهم شده است، بلکه در مورد هر کس و هر فرد با ایمان چنین برنامه‏اى پیش آید تمام آن تاکیدات و اصرارها در مورد او صادق است، چرا که جنبه شخصى و خصوصى ندارد، هر چند ممکن است بر حسب موارد جنبه‏هاى دیگرى بر آن افزوده شود.

البته کلمه" فاحشه" یا" فحشاء" در قرآن مجید غالبا در موارد انحرافات جنسى و آلودگیهاى ناموسى به کار رفته، ولى از نظر مفهوم لغوى چنان که" راغب" در" مفردات" گوید:" فحش" و" فحشاء" و" فاحشه" به معنى هر گونه رفتار و گفتارى است که زشتى آن بزرگ باشد، و در قرآن مجید نیز گاهى در همین معنى وسیع استعمال شده مانند وَ الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ‏:" کسانى که از گناهان بزرگ و از اعمال زشت و قبیح اجتناب مى‏کنند ..." (سوره شورى آیه 37).

و به این ترتیب وسعت مفهوم آیه کاملا روشن مى‏شود.

و در پایان آیه مى‏فرماید:" و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید" (وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‏).

او از عواقب شوم و آثار مرگبار اشاعه فحشاء در دنیا و آخرت به خوبى آگاه است، ولى شما از ابعاد مختلف این مساله آگاه نیستید.

*** در آخرین آیه مورد بحث که در عین حال آخرین آیات" افک" و مبارزه با" اشاعه فحشاء" و" قذف" مؤمنان پاکدامن است، بار دیگر این حقیقت را تکرار و تاکید مى‏کند که:" اگر فضل و رحمت الهى شامل حال شما نمى‏شد، و اگرخداوند نسبت به شما رحیم و مهربان نبود آن چنان مجازات عظیم و دردناکى در این دنیا براى شما قائل مى‏شد که روزگارتان سیاه و زندگیتان تباه گردد" (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ‏).

 

۰۱ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۰۲ محمدجعفر مصلحی

خلاصه ای از تفسیر نمونه، ج‏14، ص: 406

 

*** 1- اشاعه فحشاء چیست؟

از آنجا که انسان یک موجود اجتماعى است، جامعه بزرگى که در آن زندگى مى‏کند از یک نظر همچون خانه او است، و حریم آن همچون حریم خانه او محسوب مى‏شود، پاکى جامعه به پاکى او کمک مى‏کند و آلودگى آن به آلودگیش.

روى همین اصل در اسلام با هر کارى که جو جامعه را مسموم یا آلوده کند شدیدا مبارزه شده است.

اگر مى‏بینیم در اسلام با غیبت شدیدا مبارزه شده یکى از فلسفه‏هایش این است که غیبت، عیوب پنهانى را آشکار مى‏سازد و حرمت جامعه را جریحه دار مى‏کند.

اگر مى‏بینیم دستور عیب‏پوشى داده شده یک دلیلش همین است که گناه جنبه عمومى و همگانى پیدا نکند.

اگر مى‏بینیم گناه آشکار اهمیتش بیش از گناه مستور و پنهان است تا آنجا که در روایتى از امام على بن موسى الرضا ع مى‏خوانیم:

المذیع بالسیئة مخذول و المستتر بالسیئة مغفور له:

" آن کس که گناه را نشر دهد مخذول و مطرود است و آن کس که گناه را پنهان مى‏دارد مشمول آمرزش الهى است"[1].

و اگر مى‏بینیم در آیات فوق موضوع اشاعه فحشاء با لحنى بسیار شدید و فوق- العاده کوبنده محکوم شده نیز دلیلش همین است.

اصولا گناه همانند آتش است، هنگامى که در نقطه‏اى از جامعه این آتش روشن شود باید سعى و تلاش کرد که آتش خاموش، یا حد اقل محاصره گردد، اما اگر به آتش دامن زنیم و آن را از نقطه‏اى به نقطه دیگر ببریم، حریق همه جا را فرا خواهد گرفت و کسى قادر بر کنترل آن نخواهد بود.

از این گذشته عظمت گناه در نظر عامه مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگیها خود سد بزرگى در برابر فساد است، اشاعه فحشاء و نشر گناه و تجاهر به فسق این سد را مى‏شکند، گناه را کوچک مى‏کند، و آلودگى به آن را ساده مى‏نماید.

در حدیثى از پیامبر اسلام ص مى‏خوانیم: من اذاع فاحشة کان کمبتدئها:

" کسى که کار زشتى را نشر دهد همانند کسى است که آن را در آغاز انجام داده"[2].

در حدیث دیگرى از امام موسى بن جعفر ع مى‏خوانیم که مردى خدمتش آمد و عرض کرد: فدایت شوم از یکى از برادران دینى کارى نقل کردند که من آن را ناخوش داشتم، از خودش پرسیدم(چقدر مهم است که قبل از قضاوت در مورد کار دیگران ، حقیقت کارها را خود افراد بپرسیم) انکار کرد در حالى که جمعى از افراد موثق این مطلب را از او نقل کرده‏اند، امام فرمود:

کذب سمعک و بصرک عن اخیک و ان شهد عندک خمسون قسامة و قال لک قول فصدقه و کذبهم، و لا تذیعن علیه شیئا تشینه به و تهدم به مروته، فتکون من الذین قال اللَّه عز و جل‏ إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ[3] و[4].

ذکر این نکته نیز لازم است که" اشاعه فحشاء" اشکال مختلفى دارد:

گاه به این مى‏شود که دروغ و تهمتى را دامن بزند و براى این و آن بازگو کند.

گاه به این است که مراکزى که موجب فساد و نشر فحشاء است به وجود آورد.

گاه به این است که وسائل معصیت در اختیار مردم بگذارند و یا آنها را به گناه تشویق کنند و بالآخره گاه به این حاصل مى‏شود که پرده حیا را بدرند و مرتکب گناه در ملاء عام شوند، همه اینها مصداق" اشاعه فحشاء" است چرا که مفهوم این کلمه، وسیع و گسترده مى‏باشد (دقت کنید).

*** 2- بلاى شایعه‏سازى‏

جعل و پخش شایعات دروغین و نگران کننده یکى از مهمترین شاخه‏هاى جنگ روانى توطئه‏گران است.

هنگامى که دشمن قادر نیست از طریق رویارویى صدمه‏اى وارد کند دست به پخش شایعات مى‏زند، و از این طریق افکار عمومى را نگران و به خود مشغول ساخته و از مسائل ضرورى و حساس منحرف مى‏کند.

شایعه‏سازى یکى از سلاحهاى مخرب براى جریحه‏دار ساختن حیثیت‏ نیکان و پاکان و پراکنده ساختن مردم از اطراف آنها است.

در آیات مورد بحث- طبق شان نزولهاى معروف- منافقین براى لکه‏دار ساختن حیثیت پیامبر خدا و متزلزل ساختن وجاهت عمومى او دست به جعل نا جوانمردانه ترین شایعات و پخش آن زدند و پاکى بعضى از همسران پیامبر بزرگ اسلام را- با استفاده از یک فرصت مناسب- زیر سؤال کشیدند، و براى مدتى نسبتا طولانى چنان افکار مسلمانان را مشوب و ناراحت کردند که مؤمنان ثابت قدم و راستین همچون مار گزیده به خود مى‏پیچیدند تا اینکه وحى الهى به یارى آنان آمد و چنان گوشمال شدیدى به منافقان شایعه‏ساز داد که درس عبرتى براى همگان شد.

گر چه در جامعه‏هایى که خفقان سیاسى وجود دارد نشر شایعات یک نوع مبارزه محسوب مى‏شود، ولى انگیزه‏هاى دیگرى همچون انتقام‏جویى، تصفیه حسابهاى خصوصى، تخریب اعتماد عمومى، لکه‏دار ساختن شخصیت افراد بزرگ و منحرف ساختن افکار از مسائل اساسى نیز عوامل پخش شایعات محسوب مى‏باشد.

این کافى نیست که ما بدانیم چه انگیزه‏اى سبب شایعه‏سازى است، مهم آن است که جامعه را از اینکه آلت دست شایعه‏سازان گردد و به نشر آن کمک کند و با دست خود وسیله نابودى خویش را فراهم سازد بر حذر داریم، و به مردم توجه دهیم که باید هر شایعه را همانجا که مى‏شنویم دفن کنیم و گر نه دشمن را خوشحال و پیروز ساخته‏ایم، بعلاوه مشمول عذاب الیم دنیا و آخرت که در آیات فوق به آن اشاره شده خواهیم بود.

*** 3- کوچک شمردن گناه-

در آیات فوق از مسائلى که مورد نکوهش قرار گرفته این بود که شما گناهى همچون نشر بهتان و تهمت را مرتکب مى‏شوید و در عین حال آن را کوچک مى‏شمرید.

به راستى کوچک شمردن گناه خود یکى از خطاها است، کسى که گناهى مى‏کند و آن را بزرگ مى‏شمرد و از کار خود ناراحت است در مقام توبه و جبران بر مى‏آید، اما آن کس که آن را کوچک مى‏شمرد و اهمیتى براى آن قائل نیست و حتى گاه مى‏گوید:" خوشا به حال من اگر گناه من همین باشد"! چنین کسى در مسیر خطرناکى قرار گرفته، و هم چنان به گناه خود ادامه مى‏دهد.

به همین دلیل در حدیثى از امیر مؤمنان على ع مى‏خوانیم: اشد الذنوب ما استهان به صاحبه:" شدیدترین گناهان گناهى است که صاحبش آن را سبک بشمارد"[5].

 



[1] ( 2) اصول کافى جلد 2 باب ستر الذنوب،

[2] ( 1) اصول کافى جلد 2 باب التعییر.

[3] ( 1) کتاب ثواب الاعمال طبق نقل تفسیر نور الثقلین جلد 2 صفحه 582.

[4] ( 2) البته این مسئله استثناهایى دارد از جمله موضوع شهادت در دادگاه و یا مواردى که براى نهى از منکر هیچ راهى جز پرده برداشتن از روى زشتکارى یک نفر وجود ندارد مى‏باشد.

[5] ( 1) نهج البلاغه کلمات قصار شماره 348.

۰۱ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۰۳ محمدجعفر مصلحی
برخی احادیث مرتبط با بحث :

المحاسن، ج‏1، ص: 104

44 عقاب الإذاعة

84 عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ جَمِیعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ مَعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع‏

یَقُولُ‏ إِنَّ الْعَبْدَ یُحْشَرُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَا یُدْمِی دَماً فَیُدْفَعُ إِلَیْهِ شِبْهُ الْمِحْجَمَةِ أَوْ فَوْقَ ذَلِکَ فَیُقَالُ لَهُ هَذَا سَهْمُکَ مِنْ دَمِ فُلَانٍ فَیَقُولُ یَا رَبِّ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ أَنَّکَ قَبَضْتَنِی وَ مَا سَفَکْتُ دَماً قَالَ بَلَى سَمِعْتَ مِنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ کَذَا وَ کَذَا فَرَوَیْتَهَا عَنْهُ فَنُقِلَتْ عَنْهُ حَتَّى صَارَ إِلَى فُلَانٍ الْجَبَّارِ فَقَتَلَهُ عَلَیْهَا فَهَذَا سَهْمُکَ مِنْ دَمِه‏

دنیای مجازی(لفظ " فضای مجازی" بسیار خسته کننده شده برای همین از لفظ " دنیای مجازی" استفاده می کنم ، اگر لفظ بهتری هم پیدا کردید که بهتر) به ظاهر مجازی است اما اثرات واقعی زیادی در زندگی ما دارد . طبق این روایت شریف ،  نقل یک خبر می تواند منجر به ریختن خون یک انسان بی گناه گردد ، می تواند منجر به فروپاشی یک زندگی شود ، می تواند منجر به به هم ریختن یک فامیل شود .

باید در دنیای مجازی در انتشار اخبار دقت داشت.

باز ارسال (فروارد) کردن یک مطلب ، با چند کلیک ، کار به ظاهر ساده ای است اما بدانیم روز قیامت باید برای حتی همین کار ساده پاسخگو باشیم. تبعات این کار ساده ما می تواند بسیار عظیم باشد.پس باید دقت کرد.

در دنیای مجازی باید دست به عصا راه رفت زیرا دنیای تاریکی است .

۰۱ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۰۴ محمدجعفر مصلحی

المحاسن، ج‏1، ص: 104

42 عقاب من أذاع فاحشة و من عیر مسلما بذنب‏

82 عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَلِیِ‏

بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَنْ أَذَاعَ فَاحِشَةً کَانَ کَمُبْتَدِئِهَا وَ مَنْ عَیَّرَ مُسْلِماً بِذَنْبٍ لَمْ یَمُتْ حَتَّى یَرْکَبَه‏

اشاعه فحشاء در جامعه امروز مانند اختلاس و دزدی ، رانت خواری، روزه خواری در ملاء عام ، بی بندوباری و بد حجابی ، مانور تجمل گرایی و اشرافیت

در درجه اول مخالفت با دین خداست و اگر هم احترامی برای دین خدا قائل نیستند ، بی احترامی به قانون و شهروندان این مملکت است

 

۰۱ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۰۴ محمدجعفر مصلحی

المحاسن، ج‏1، ص: 27

6 ثواب من‏ سن‏ سنة عدل‏

8 عَنْهُ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ‏ مَنِ اسْتَنَّ بِسُنَّةِ عَدْلٍ فَاتُّبِعَ کَانَ لَهُ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْ‏ءٌ وَ مَنِ اسْتَنَّ بِسُنَّةِ جَوْرٍ فَاتُّبِعَ کَانَ لَهُ مِثْلُ وِزْرِ مَنْ عَمِلَ بِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُنْقَصَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَیْ‏ء

۰۱ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۰۴ محمدجعفر مصلحی

حتما از این دست حق الناس بر گردن همه ما هست که حالا یا اطلاع داریم یا اینکه نداریم

در هرصورت در آستانه شب قدر با استغفار و طلب حلالیت ، خود را آماده دریافت نورانیت این شبها کنیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی