زنان به حکم طبیعت و دستگاه آفرینش، در سه نقش طبیعی ابراز وجود میکنند: نقش دختری، نقش همسری و نقش مادری. از میان این هر سه نقش آنچه جایگاه و منزلت ویژه و شایسته تعظیم و تکریم به زن میدهد، منزلت و جایگاه مادری است.
نقش زن در جایگاه دختر خانواده
قرآن کریم از هر سه نقش پیشین سخن گفته، اما نه به یک پیمانه و ارزش گذاری برابر و همسان؛ سخن قرآن از زن در نقش دختر خانواده، به سه ساحت برمیگردد:
1. دفاع از منزلت انسانی دختران و زنان
قرآن کریم نسبت
به جایگاه دختران و زنان توجه داشته و همواره رفتار ظالمانه، ستمگرانه و تحقیرآمیز
علیه آنان را - که در بسیاری از فرهنگها از جمله عرب جاهلی رایج بوده - نکوهش
کرده است.
قرآن
در آیات و شیوههای بیانی مختلف، نگاه فرودستانه به دختران و زنان را نکوهش کرده
و چنان نگرهای را با ارزشهای انسانی و باورهای توحیدی ناسازگار دانسته است:
(وَلاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاَقٍ نَّحْنُ
نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْئاً کَبِیراً)؛ (1)
(وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ * بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ)؛ (2)
2. تأیید رهیافتهای شخصیت شناسی و روان شناسانه دختران
قرآن کریم در
یک مورد از شعور بالا، دقیق، دریافت واقعنگر و شخصیت شناسی درست دختران سخن گفته
و آن، قضاوت و شناختی است که دختران شعیب (علیه السلام) پس از دیدار کوتاه با موسی
(علیه السلام) به هنگام آب دادن گوسفندان بدان رسیدند و هنگامی که به خانه
برگشتند، آن دریافت را به پدر چنین ابراز داشتند:
(قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ
اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ)؛ (3)
یاد
کرد این فراز حکایت موسی و دختران شعیب از سوی قرآن، نوعی تأیید ذکاوت، تیزهوشی و
روان شناسی قوی برای دختران، به ویژه در امر همسریابی به شمار میرود.
3. توان مندی دختران در عرصه کار اطلاعاتی
شایستگی دختران
در عرصههای خبری و اطلاعاتی - که از عرصههای دشوار و پیچیده حیات اجتماعی
انسانها، به ویژه در جوامع بسته و مستبد به شمار میرود - در داستان حضرت موسی
(علیه السلام) سراغ میرود؛ چه در آن داستان، خواهر موسی به عنوان گماشته مادر، در
تعقیب و ردیابی برادرش، موسی، توانست وظیفه و مسئولیت محول شده به خود را با
شایستگی انجام دهد و ضمن ورود به کاخ فرعون، زمینه بازگشت موسی به آغوش مادر را
سازمان دهد و به فرجام دل خواه برساند:
(وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَن جُنُبٍ وَهُمْ لاَ
یَشْعُرُونَ * وَحَرَّمْنَا عَلَیْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ
أَدُلُّکُمْ عَلَى أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ *
فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلاَ تَحْزَنَ)؛ (4)
نقش زن در جایگاه همسری
زن در جایگاه همسری از منظر قرآن، نقشهای بیشتر و مهمتری را در دو ساحت خانواده و جامعه عهده دار است.
الف) ساحت خانواده
1. کامل کننده و تمامیت بخش وجود و هستی مرد
قرآن کریم در
مواردی از زوج آفرینی موجودات از جمله انسان (زن و مرد) سخن گفته است؛ این مفهوم
گذشته از بار معنایی، همانندی همه جانبه زن و مرد در ابعاد اساسی و اصول انسانی هم
چون: ارزشها، کمال یابی و هویت انسانی، کامل کنندگی هر یک برای دیگری را نیز میرساند؛
چه هر زوجی به تنهایی نمیتواند آثار وجودی مترتب بر خود، مانند گسترش و تکثیر نسل
را بروز دهد، مگر آن گاه که زوج او نیز وجود و در کنار او حضور - متناسب با آن چیز
- داشته باشد؛ اگر غیر از این باشد، عنوان زوجیت صدق نمیکند و گذشته از آن، وجود
و دست کم اطلاق عنوان زوج بودن، لغو و بی ثمر خواهد بود:
(یَاأَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن
نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا)؛ (5)
2. تداوم بخشیدن نسل آدمی
در همان آیه
شریفه، پس از آن که خداوند از زوج آفرینی انسان و یگانگی آن دو در منشأ و گوهر
آفرینش یاد میکند، میافزاید:
(وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاءً...)؛ (6)
آیه
شریفه نقش مشترک و همانندی برای زن و مرد در تکثیر و گسترش نسل آدمیان قائل میشود
و برای زنان، سهمی به اندازه مردان در این زمینه میدهد. حال آن که در زمان نزول
قرآن، در عرف عرب جاهلی و بیشتر فرهنگهای جوامع آن زمان، زن، تنها ظرف (اوعیه)
نطفه مردان به حساب میآمد، نه شریک نسل و دارای تأثیر در سویههای خلقی و خُلقی
فرزندان و یا برخوردار از حقوق مادری.
3. عامل آرامش همسر، برآورنده نیازهای روحی و روانی او
(وَمِنْ
آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا
وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَ رَحمَةً)؛ (7)
4. پوشاننده عیبها و برآورنده نیازها و کاستیهای شوهران
در نگره قرآنی،
مردان و زنان کارکرد لباس و پوشش نسبت به یکدیگر دارند:
(هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ)؛
تعبیر
لباس از زن و مرد در نقش همسری، میرساند که از فواید و کارکردهای همسری، مصونیت
بخشی، حفظ وقار و آراستگی هر یک از همسران نسبت به دیگری است.
5. مشاور همسر در امور خانواده
خداوند در دو
سوره از قرآن، زنان را مشاور همسرانشان معرفی کرده است:
(وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ... فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِنْهُمَا
وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا...)؛ (8)
(وَأْتَمِرُوا بَیْنَکُم بِمَعْرُوفٍ)؛ (9)
مجال
این تأمل هست که آیا دو مورد یاد شده دارای ویژگی خاصی بوده یا قرآن از سه نمونه و
راهنمایی و تأکید، بر دو مورد انگشت نهاد و این موضوع، قابل تسرّی به سایر موارد
مدیریت مشترک خانوادگی میباشد.
6. پاسخ دهی به نیازهای طبیعی همسری
(نِسَاؤُکُمْ
حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتوْا حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ...)؛ (10)
لحن
ترغیب گرایانه آیه شریفه، بر تأمین نیاز جنسی و کام روایی - از رهگذر آمیزش با
همسران - در هر لحظه و هر جا که احساس نیاز شود، همزمان، مطلوب بودن و نیز نقش
باثباتی همسران در اشباع جنسی شوهران را میرساند.
ب) ساحت جامعه
قرآن کریم از
همسران نوح و لوط به عنوان نمادها و نمونههای کفر و بی ایمانی نام میبرد؛ چنان
که از همسر فرعون، به عنوان الگوی مثبت و سزاوار اقتدا برای همه مردان و زنان یاد
کرده است:
(ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَةَ نُوحٍ
وَامْرَأَةَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا
فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَقِیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ
الدَّاخِلِینَ * وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَةَ
فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ
وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ)؛
(11)
کارکردهای زنان در نقش مادری
الف) رشد کودک در آغوش مادر
قرآن نهاد
خانواده را کانونی برای تربیت (پرورش استعدادهای درونی) و رشد تواناییهای
بالقوه فرزندان میشناسد و برای سامان یابی ثمربخش وظیفه کودک پروری، نقش و کارکرد
هر یک از پدر و مادر را تعیین میکند:
(وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ
لِمَنْ أَرَادَ أَن یُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ
بِالْمَعْرُوفِ لاَ تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لاَ تُضَارَّ وَالِدَةٌ
بِوَلَدِهَا وَلاَ مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ...)؛ (12)
برخی
پنداشتهاند که این تقسیم وظیفه به عصر و زمانی نظر دارد که مادران خانه نشین بودهاند.
از سوی دیگر، قرآن خود تصریح کرده که این حکم الزامی نیست؛ بنابراین مؤسسات پرورش
کودک، پدر و یا هر کس دیگری میتواند جانشین مادر شود و تربیت کودک را بر عهده
بگیرد و برای شیر مادر نیز غذاهای مناسب، جایگزین گردد.
در
پاسخ باید گفت که این تقسیم وظایف بین پدر و مادر، در نگره قرآنی، نه دل بخواهانه
و فاقد بنیانهای معرفتی و انسان شناختی، که برآمده از متن طبیعت، آفرینش و
استعدادهای طبیعی مرد هم چون: توانایی جسمی، سخت کوشی، خشونت و... او را در جایگاه
نان آور و پاسبان خانواده قرار داده است. مهر و عطوفت، ظرافت و لطافت طبع، صلح
جویی، رقت قلب، شکیبایی و... به زن وظیفه مادری، تربیتی و پرورشی بخشیده است.
این
حقیقت در دنیای امروز - که دنیای فاصله گرفتن مادران از فرزندان و پرداختن به کار
بیرون از منزل است - نسبت به سایر زمانها روشنتر شده که هیچ جایگزینی برای شیر
مادر نمیتوان سراغ گرفت و هیچ پرورش گاهی نمیتواند احساس، عاطفه، گرما، آرامش،
نیروبخشی و سایر کارکردهای روانی و عاطفی آغوش مادر را جبران کند.
دکتر
«بنیامین اسپاک» (13) روان پزشک و متخصص کودکان در آمریکا، عصاره دریافت سالها
پژوهش و تحقیق کتاب خانهای و میدانی خود در این باره را چنین بازگو میکند:
"کودکان میتوانند رشد و تربیت طبیعی داشته باشند. برای رسیدن به این
هدف من به نتایجی رسیدهام که به طور خلاصه از این قرار است: ساعتی بعد از تولد نوزاد،
فرزند را در اختیار مادر قرار دهند، تا او را مدتی لمس کند، تغذیه با پستان مادر
باید تشویق شود و تا حد امکان نوزاد هنگام انجام کارها، همراه مادرش باشد."
(14)
او
فواید و آثار این سفارشهای تربیتی را سالم سازی و انسانی شدن هرچه بیشتر روابط
جوامع بشری میداند و تغییر شرایط زندگی را که بر اثر آن، زنان از بیم تغییرات
عضلانی، از دست دادن زیبایی، گریز از کسالت و خستگی خانه نشینی، بی حوصلگی، اشتغال
به کار و عواملی از این دست، نمیخواهند حتی بخشی از تربیت فرزندان را متحمل شوند،
دلایل قانع کننده برای کوتاهی در تربیت فرزندان از سوی خانواده و مادران نمیشناسد:
"من امیدوارم در حالی که انتظار جامعه انسانیتر را داریم، مردان و
زنانی باشند که احساس کنند، مراقبت از کودکان و خانه، دست کم به اندازه هر فعالیت دیگری،
مهم و ارضا کننده است و هیچ زن و مردی تصور نکند که برای انتخاب این راه احساس
شرمندگی کند." (15)
ب) مادران نمونه، چهرههای الگو
1. همسر عمران مادر مریم
«مریم»
زن نمونه و بانویی است که در قرآن کریم ستایش افزون شده و زنی برگزیده از میان
عالمیان معرفی شده استک
(وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ
وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ)؛ (16)
قداست
و برگزیدگی مریم را - آن گونه که قرآن روایت میکند - تربیت یافتن وی در دامان
مادری چون همسر عمران، شایستگیها، باور، اخلاص و ایمان وی بی ارتباط نیست، زیرا
قرآن پیش از تکریم مریم، به ارائه ویژگیهایی از مادر او پرداخته است:
(رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ
مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ)؛ (17)
بی
تردید زنی با این خداباوری و نیت الهی و معنوی، دوره بارداری خویش را در کمال
پرواپیشگی و بندگی خالصانه به سر برده و مراقب طهارت ظاهری، باطنی و دوری از آلایشهای
تأثیرگذار بر کودک خویش بوده است.
رهیافت
به راز و اهمیت یادکرد قرآن از انگیزه الهی و خالصانه مادر مریم به هنگام بارداری
و پیش کش کردن جنین خویش به پیشگاه پروردگار هستی، زمانی میسر میگردد که توجه
داشته باشیم کاوشها و دریافتهایی جدید علمی، بیان کننده آن است که حوادث محیطی و
پیرامونی کودک از زمان تولد و حتی پیش از آن و در دوره جنینی، از قبیل: تصورات
افکار، حزن و اندوه او، رفتارها و عملکردهای مادر و نیز تغذیه، نظافت، گرفتن از
شیر و آموزش، دارای تأثیر کامل در تنظیم شکل گیری شخصیت آینده است.
تمامی
روایات و نصوصی که از آداب زفاف، شرایط زمانی و بایستههای زمان آمیزش، تأثیر آب
و هوا، تغذیه و حالات روحی مادران بر فرزندان در دوره بارداری و شیردهی سخن میگویند،
از همین دیدگاه قابل دقت هستند.
دکتر
بنیامین اسپاک مینویسد:
"انسان قبل از تولد نه تنها در رحم مادر رشد میکند، تغذیه میشود و
محیط گرمی دارد، بلکه در همه حرکتهای او شریک است." (18)
مادر
مریم، در نخستین لحظههای تولد فرزندش در اندیشه پایبندی به عهد است که با خدا
بسته و زمانی که میبیند برخلاف تصور او، دختری به دنیا آورده و نمیتواند براساس
رسوم آن جامعه در شمار خدمت کاران خانه خدا درآید، اما این رویداد خلاف تصور، چیزی
از ایمان وی نمیکاهد و او هم چنان ثابت قدم در عهدش باقی میماند نوزادش را
«مریم» (عبادت کننده خداوند) نام مینهد و با سپردن او و نسلش به خداوند، خواهان
امداد الهی در تربیت وی میگردد:
(فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنْثَى
وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثَى وَإِنِّی سَمَّیْتُهَا
مَرْیَمَ وَإِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ
الرَّجِیمِ)؛ (19)
واژهی
«عوذ» به معنای پناه بردن، پناه دادن و تمسک به غیر است؛ عوذ مریم به خدا، یعنی به
تمام و کمال سپردن او به خداوند.
مادر
مریم در تربیت شایسته او از هیچ کوششی فروگذار نکرد و خداوند به دست او در دامان
او، مریم را به رشد و کمالی بس نیک و شایسته رسانید.
«وانبتها نباتا حسنا» بیان کننده رشد، تربیت و پرورش بایسته و مطلوب
مریم است. قرآن یادآور شده که پاکی و پاک دامنی و صلاح پدر و مادر مریم، در میان جامعه
آنان مورد تأیید و تأکید بوده و مردم انتظار داشتند که به حکم قوانین طبیعی و
اجتماعی، مریم نیز فردی شایسته باشد و قرآن این انتظار را رد نکرده و نادرست
نشمرده است.
2. مریم، مادر عیسی (علیه السلام)
مادر عیسی
(علیه السلام) بانو و مادر نمونه دیگری است که قرآن او را شناسانده و تأکید کرده
است؛ مادری که از همان روزهای نخستین جدایی از آغوش مادر، ساکن و مقیم خانه خدا شد
و به عبادت الهی پرداخت.
مقام
مریم در عبودیت و بندگی خداوند، به مرتبهای رسید که برگزیده خدا شد. مائده آسمانی بر او فرود آمد و مورد غبطه پیامبر الهی
(زکریا) قرار گرفت و داشتن چنان فرزندی را از خداوند درخواست کرد.
مریم
از زنان مورد ستایش قرآن است؛ از آن جهت که پاکی و پاک دامنی خود را به شدت پاس
داشته است و تا آن جا پیش رفته که شایستگی دریافت نفخه الهی شده است.
(وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا
فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ
وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ)؛ (20)
(وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ
وَاصْطَفَاکِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ * یَا مَرْیَمُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ
وَاسْجُدِی وَارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ)؛ (21)
در
مجموع، نام مریم به عنوان دختر عمران یا مادر عیسی و یا به صورت مستقل، بارها و
بارها در قرآن یاد شده و از آیات مربوط به توصیف حالات شخصی، ویژگیهای رفتاری،
عبادی، خلقی، برگزیدگی و پاک دامنی مریم، سکناگزینی او در عبادت گاه پروردگار و
بهره وری از نعمتهای بهشتی، چند مطلب قابل فهم و دریافت است.
الف)
وارستگی، پاک دامنی و بندگی خالصانه مریم، سبب شد که فرزند و مولود بزرگواری چون
عیسای مسیح در دامن او زاده شود؛ چه اگر زنی بسان مریم و پیمانه قداست، پاکی و
پرواپیشگی او نمیبود، نمیتوانست این شرافت را کسب کند و ظرفیت و شایستگی مادرشان
برای عیسی را بیابد.
ب)
تولد فرزندی چون عیسی از مادری چون مریم سزاست و این، به صورت آشکار نقش مادر در
تربیت فرزندان در مراحل جنینی و پس از آن و نیز تأثیر حالات روحی، اخلاقی و ایمان
مادران بر خلق و خوی و حالات و رفتار فرزندان را میرساند.
ج)
گویی تمام عظمت و تقدیس مردم در نقش مادری او، به عیسی و زادن و پروردن او خلاصه
میشود. کثرت آیات ناظر بر مادری مریم برای عیسی از همین منظر قابل فهم است.
د)
مادری مریم، برای عیسی (علیه السلام) را نمیتوان بسان گذرگاه و ظرفی بدون نقش و
تأثیر برای مظروف و شخصیت مسیح انگاشت که اگر چنین میبود، یادکرد آن همه توصیف از
پروای اخلاقی، خداباوری مریم و جای گرفتن وی در مقدسترین مکان، پرداختن به پرستش
شبانه روزی خداوند و تغذیه از پاکترین غذاها در دوره پیش از مادری، ضرورت و توجیه
درخور فهم و عقلانی نمییافت!
افزون
بر این، بشارت تولد عیسی را فرشتگان به مریم دادند و آن نوزاد را با لقب «فرزند
مریم» معرفی کردند و این، یعنی او سهمی به سزا در تحقق اراده الهی و تولد فرزندی
چون عیسی از دامن او داشته است:
(إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ
مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهاً فِی الْدُّنْیَا
وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ)؛ (22)
یکی
از آیاتی که به گونه صریح تأثیر نقش تربیتی، شخصیتی، و صفات اخلاقی و دینی مریم را
در تکوین شخصیت عیسی (علیه السلام) باز میگوید، آیه 75 سوره مبارکه مائده است:
(مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن
قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کَانَا یَأْکُلاَنِ الطَّعَامَ)؛ (23)
یکی
از جنبههای تأکید خداوند بر «صدیقه» بودن مریم، آن است که بگوید، پارهای از
این ویژگیها و صفات منحصر به فرد و استثنایی عیسی (علیه السلام) رهاورد صفت صدیق
بودن مادر او، مریم است، وگرنه او انسانی است بسان سایر انسانها.
3. مادر موسی (علیه السلام)
موسی (علیه
السلام) در روزگاری به دنیا آمد که فرعون، فرزندان پسر بنی اسرائیل را سر میبرید
تا سلطنت وی زوال نیابد.
از
همان روزهای نخست ولادت موسی، مادر وی را تشویق و اضطراب فراگرفت و از تدبیر و
چاره اندیشی در حفظ جان فرزند خویش عاجز ماند. در این هنگام بود که مادر موسی از
سوی خدا راهنمایی شد:
(وَأَوْحَیْنَا إِلَىام مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ
فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلاَ تَخَافِی وَلاَ تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ
إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ * فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ
لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوّاً وَحَزَناً)؛
این
ماجرا از چند موضوع قابل بررسی است:
الف)
وحی الهی به مادر موسی چه به معنای الهام باشد و یا شنیدن صدا و یا هر مکانیسم
دیگر، آنچه مهم مینماید و منزلت مادر موسی را به عنوان مادر، بسی والایی میبخشد،
این واقعیت است که میبینیم، تمامی تدبیر و راهکارهای وحیانی خداوند به صورت ریز،
دقیق، مدبرانه و باشجاعت برخاسته از ایمان از سوی مادر موسی فراگرفته و اجرا میشود
و خداوند از ایمان، قلب مطمئن، تعهد و اجرای دقیق دستورهای خود به وسیله مادر موسی
(علیه السلام) با لحن ستایش گزارش میکند.
ب)
راز بازگشت دوباره موسی به آغوش مادر، تسکین قلب مادر موسی، زدودن اندوه از وی و
اثبات حقانیت وعده خداوند دانسته شده است:
(فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلاَ تَحْزَنَ
وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ)؛ (24)
اما
این واقعیت که از میان تمامی راههای ممکن، خداوند راه امتناع او از پذیرش و
مکیدن پستان زنان دیگر را عامل بازگشت موسی به مادر، تقدیر و پیش بینی میکند، میتواند
نشان دهنده این مطلب باشد که کار تربیت، پرورش، تغذیه و رشد موسای پیامبر باید به
وسیله زنی چون مادر خود وی، کمال و انجام پذیرد، نه هر زن شیرده دیگر. و این به
معنای برجسته کردن اهمیت نقش تربیتی مادران در سمت و سویابی فرزندان و ارائه الگوی
موفق از مادری است که با ایمان، اخلاص، اعتماد و اتکال به خداوند، کار تربیت و
پرورش فرزندی چون موسی را به شیوه احسن و بهترین وجه ممکن به فرجام رساند.
مربیگری، راز ستایش قرآن از مادران
اگر از داستان
نوح بگذریم که برخی از قرآن پژوهان، شقاوت فرزند نوح را برآیند زاده شدن و تربیت
یافتن در دامان مادر ناشایست قلمداد کردهاند - زیرا
که از خانواده نوح این هر دو مادر و فرزند بودند که به نوح ایمان نیاوردند و با
کافران غرق توفان شدند - موردی را نمیتوان یافت که زن در نقش مادری نکوهش شده
باشد.
به
ویژه این که قرآن، بدفرجامی و اعراض فرزند نوح از ایمان به شریعت و آیین پدر را،
حتی با اشاره و تلویح به مادر او نسبت نداده است. بدین ترتیب جایی را نمیشود سراغ
گرفت که قرآن کریم به صورت روشن و صریح، زنان را در جایگاه و نقش مادری نکوهش و
توبیخ کرده باشد.
آنان
که با ملاکهای ارزش گذاری اسلام آشنایی دارند، میدانند که اسلام و فرهنگ قرآنی
به تمامی کسانی که دارای نقش و کارکرد تربیتی هستند، ارج و منزلت بیش از سایرین
بخشیده است؛ ربوبیت از صفات کمالیه الهی و خداوند «رب» (تربیت
کننده و پرورش دهنده) مطلق جهانیان است: (اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).
از
جمله صفات و رسالتهای پیامبران الهی، مربیگری و آموزگاری است: (هُوَ الَّذِی
بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ
وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن
قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ). (25)
از
این رو مهمترین مواردی که قرآن به نقش قابل تحسین مادران پرداخته، مواردی است که
به جنبه مربیگری آنان نظر داشته است؛ از آن جمله:
1. حق بیشتر مادران بر فرزندان، نیکی و احسان به والدین، در هفت سوره
قرآن، سفارش شده و همواره پس از ایمان به خدا و یکتاپرستی - که سنگ بنای سازواره اندیشه
اسلامی است - قرار گرفته است.
در
دو سوره از سورهها بر روی واژهی «ام» جداگانه تکیه شده و زحمتها، رنجها و
بیداریهایی که برای پرورش، تربیت و سلامت فرزند خود در هنگام بارداری، شیردهی،
متحمل گشته یادآور شده و بدین سان، منزلت مادری را ارج بیشتر از پدر بودن نهاده و
حقوق بیشتر او بر فرزندان را گوشزد کرده است:
(وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلَى
وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ) (26)
(وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ
أُمُّهُ کُرْهاً وَوَضَعَتْهُ کُرْهاً وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْراً...)؛
(27)
2. قرآن در سوره اسراء، احسان و نیکی به والدین را در شمار قضا و احکامی
که الزامی و بایدی است، قرار میدهد و نمونههایی از رفتار و برخورد محسنانه و نیکو
را نیز یادآور میشود و در آخر میافزاید که فرزندان باید، در خلوتگه راز و نیایش
با خداوند، از نقش تربیتی والدین یاد کنند:
(... وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً)؛ (28)
انتخاب
عنوان «تربیت» گذشته از این که میتواند به دلیل شمول و پوشش دهی آن بر همه فعالیتهای
کودک پروری پدر و مادر باشد (بیان کننده) آن است که از یک سو، تمامی اعمال و
رفتارهای پدر و مادر جنبه تربیتی دارند و از سوی دیگر، تربیت ستوده و بایسته همان
پدر و مادر بوده که چنین فرزند خداجو و نیایشگری پرورده شده است.
ازدواج زکریا(علیه السلام) با اشیاع
در
میان بنی اسرائیل دو خواهر برجسته و بزرگ زاده وجود داشتند، یکی به نام
«حنه» و دیگری به نام اشیاع،[5] (یا حنانه)[6] که نام پدرشان «فاقوذا»
فرزند «فتیل» از اولاد سلیمان بن داوود(علیهماالسلام) و از خاندان «یهودا»
فرزند حضرت یعقوب(علیه السلام) و نام مادرشان «مرتا» که به عربی «وهیبه»
(یعنی بخشیده شده) میباشد.[7]
«حنه و اشیاع» هر دو از یک پدر و مادر
بودند و هر دو به افتخار همسری پیامبری درآمده، اولی به همسری «عمران»[8]
که از شخصیتهای برجسته بنی اسرائیل بود درآمد،[9] و دومی را «زکریا(علیه
السلام)» پیامبر خدا به همسری انتخاب کرد.
اشیاع از بانوان مجلله دنیا و
خواهر حضرت مریم(سلام الله علیها) است، مقام عفت، و عصمت، نجابت، صبر و
تحمل این بانوی معظمه، مشهور و معروف است. وی از جمله زنانی است که در قرآن
مجید به وی اشاره شده است.[10]
سرپرستی زکریا(علیه السلام) از مریم(سلام الله علیها)
سالها
از زندگی عمران و همسرش (حنه)[11] گذشت، اما دارای فرزند نشدند، حنه در غم
و اندوه فرو رفت و آتش عشق او به مادر شدن شعله ور گردید، از سوی دیگر
خواهرش «اشیاع» که با حضرت زکریا(علیه السلام) ازدواج کرده بود، عقیم و
بچه دار نمی شد. در حالی که در سنین بالا به سر برده و دوران بارداری او
گذشته بود.
روزی «حنه» زیر درختی نشسته بود، ناگاه چشمش به پرندهای
افتاد که به جوجه های خود غذا میدهد، مشاهده این محبت مادرانه، آتش عشق
فرزند را در دل او شعله ور ساخت و از صمیم دل، از درگاه خدا تقاضای فرزندی
کرد و چیزی نگذشت که این دعای خالصانه به هدف اجابت رسید و باردار شد.[12]
در
این گیر و دار عمران به رحمت الهی واصل گشته و از دنیا رفت و «حنه» به صف
بیوگان پیوست، با خدا نذر کرد نوزادش را خادم خانه خدا کند.[13]
بدین
سان در انتظار تولد فرزند بود و فکر میکرد که جنین همان پسر بچهای است که
خداوند به عمران خبر داده است. سرانجام لحظه زایمان فرا رسید، به هنگام
تولد مشاهده کرد که فرزندش دختر است، در این موقع نگران شد که چه کند، زیرا
خدمتگزاران مسجد از میان پسران انتخاب میکردند، از این رو گفت: پسر،
همانند دختر نیست،[14] یعنی دختر نمیتواند وظیفه خدمتگزاری مسجد را همانند
پسر انجام دهد.
سپس افزود: خدایا من نام این دختر را مریم،[15]
میگذارم و او و فرزندانش را از وسوسههای شیطان رانده شده در پناه تو
قرار میدهم.[16]
چون مریم(سلام الله علیها) برای خدمت به خانه خدا نذر
شده بود پس از تولد او، مادرش وی را به بیت المقدس به حضور متولیان آورد و
گفت: این کودک هدیه به بیت المقدس است، سرپرستی او را یک نفر از شما بر
عهده بگیرد.
چون آثار عظمت از چهره مریم (سلام الله علیها) دیده میشد،
آنان در کفالت وی به نزاع پرداخته و هر کدام خواهان این افتخار بودند،
سرانجام تصمیم گرفتند قرعه کشی کنند. به کنار نهری آمدند.
حضرت
زکریا(علیه السلام) نیز جزء آنان بود، قلمها و چوبهایی که به وسیله
آنها قرعه میزدند حاضر کردند، نام هر یک از داوطلبان سرپرستی حضرت
مریم(سلام الله علیها) را روی آن چوبها نوشتند و آن قلمها را در میان آب
انداختند، هر قلمی که در میان آب فرو میرفت بازنده بود. و تنها قلمی که
روی آب ماند قلمی بود که نام زکریا(علیه السلام) روی آن نوشته شده بود.
به
این ترتیب سرپرستی زکریا(علیه السلام) نسبت به مریم(سلام الله علیها)
قطعی شد و در واقع حضرت زکریا(علیه السلام) از همه شایسته تر به سرپرستی
مریم(سلام الله علیها) بود. زیرا علاوه بر مقام نبوت، شوهر خاله مریم (سلام
الله علیها) نیز بود.
حضرت زکریا(علیه السلام) همچنان سرپرستی مریم
(سلام الله علیها) را بر عهده گرفت تا مریم (سلام الله علیها) بزرگ شد و به
خدمتگزاری مسجد بیت المقدس مشغول شد و خداوند او را برای این مقام
پذیرفت.[17]
مریم(سلام الله علیها) آن چنان به عبادت مشغول بود که روزها
روزه میگرفت و شبها به عبادت میپرداخت و در بنی اسرائیل کسی به مقام او
نمیرسید و همگان منزلت او را آرزو میکردند.
هر وقت که زکریا(علیه
السلام) برای دیدار ا و میآمد و در کنار محراب او قرار میگرفت، غذاهای
مخصوصی در کنار محراب او مشاهده میکرد که شگفت زده میشد. وی روزی به او
گفت: «ای مریم! این غذاها و میوههای غیر فصل را از کجا آوردی؟»
مریم(سلام الله علیها) در جواب فرمودند: این از طرف خداست و اوست که هر کس را بخواهد، بی حساب روزی میدهد.[18]
آری به این ترتیب خداوند غذاهای بهشتی غیر فصل،[19] را به مریم(سلام الله علیها) میرسانید.[20]
دعای زکریا و بشارت تولد یحیی(علیه السلام)
سالها
بود که حضرت زکریا(علیه السلام) و همسرش «اشیاع» عقیم و بیبچه زندگی
میکردند، در حالی که در دوران پیری به سر برده و همسرش ایام باردار شدن را
پشت سر گذاشته بود. [21]
زکریا(علیه السلام) بارها تقاضای فرزندی از
خداوند نموده بود تا پس از او وارث او گردد،[22] ولی نتیجه نگرفته بود،
بنابراین انتظار بچه دار شدن را نداشت، چون خودش و همسرش در نهایت پیری
رسیده بودند.[23]
او روزی وارد اتاق مریم(سلام الله علیها) شد که در
محرابش مشغول عبادت بود و انواع نعمتهای آسمانی در برابرش، زکریا(علیه
السلام) از دیدن چنین وضع معجزه آسا دگرگون شد و با دیدن منظره میوههای
بهشتی تابستانی در فصل زمستان و به عکس، دریافت که میتواند در فصل پیری
دارای میوه فرزند شود، چنانکه مریم(سلام الله علیها) در غیر فصل میوه،
دارای میوههای گوناگون شده است.
در همین جا بود که با قلبی لبریز از
امید، دست به سوی خدا بر داشت و عرض کرد: «خداوندا! از طرف خود فرزند
پاکیزهای نیز به من عطا فرما، که تو دعا را میشنوی».[24]
طولی نکشید
بر زکریا(علیه السلام) که در محراب عبادت مشغول مناجات بود، جبرئیل (علیه
السلام) نازل شد و بشارت تولد یحیی(علیه السلام) را به اطلاع او رسانید
وسیمای درونی و امتیازات فرزندش را که رسالت و نبوت از جمله آنها بود بیان
داشت.[25]
زکریا(علیه السلام) از شنیدن این خبر مسرت آمیز غرق شادی گردید و آنچنان دگرگون شد که در اثر ندای غیبی مبهوت و مدهوش افتاد.[26]
لحظهای گذشت، به خود آمد و اظهار داشت: «ای خدا، چگونه من بچهدار میگردم، در حالی که پیر و فرتوت گشتهام و همسرم نازا است؟
خطاب رسید: خداوند هر کاری را بخوهد میسور است.»[27]
وی که میخواست قلبش سرشار از یقین گردد عرض کرد: «پروردگارا! نشانهای برای من قرار ده!
خداوند
فرمود: نشانه تو آن است که سه روز جز به اشاره و رمز با مردم سخن نخواهی
گفت (و زبانت بدون علت ظاهری از کار می افتد)، پروردگارت را به شکرانه این
نعمت بسیار یاد کن، و به هنگام صبح و شام او را تسبیح بگو.[28]
زکریا(علیه
السلام) از محراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد و با اشاره به آنها گفت:
صبح و شام به شکرانه این نعمت خدا را تسبیح گویید.[29]
آری این علامت
آشکار شد، زکریا(علیه السلام) دید بدون علت زبانش بسته شد، ولی هنگام ذکر
خدا زبانش گشوده میشد، ا و از همین راه دریافت و یقین کرد همان خدایی که
زبان بسته را برای ذکرش میگشاید، قادر است که رحم بسته (بر اثر نازایی) را
بگشاید و از آن فرزندی به وجود آورد.
و در این سه روز، با اشاره لبها و
تکان دادن سر، با مردم سخن میگفت و بقیه را به ذکر خدا و سپاسگزاری
پروردگار به خاطر بشارت داشتن فرزند اشتغال داشت.[30]
طولی نکشید که
همسر زکریا(علیه السلام) احساس بارداری کرد و پس از شش ماه یحیی (علیه
السلام) متولد گردید، ملائکه آسمانی وی را به آسمان بردند و طبق فرمایش
امام باقر (علیه السلام) نخستین غذای او را از آبهای بهشتی به وی خورانده
و سپس به آغوش پدرش زکریا(علیه السلام) برگرداندند، در حالی که خانه
نبوت از جمال دل آرای او فوقالعاده روشن بود.[31] در این حال صدای صلوات و
درود از سوی خداوند به این نوزاد طنین انداز شد.[32]
و نوزاد زکریا(علیه السلام) ضمن گزینش به رسالت الهی، مورد عنایت خاص پروردگار قرار گرفت.[33]
کسى که در راه خدا گام بر دارد، دنیاى او نیز تأمین مىشود. مادر مریم فرزندش را براى خدا نذر کرد، خداوند در این آیه مىفرماید: هم جسم او را رشد دادیم و هم سرپرستى مانند زکریّا براى او قرار دادیم و هم مائده آسمانى بر او نازل کردیم.
رزق بىحساب، به معناى نداشتن حساب نیست، بلکه به معناى خارج بودن از محاسبات
تفسیر نور(10جلدى)، ج1، ص: 505
عمومى است. «یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ»حضرت مریم از نظر ظاهرى وجسمى، رشد کامل وخوبى داشت. «وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً»
مادرى همانند مریم، محل تربیتى مثل مسجد و سرپرستى همچون زکریّاى پیامبر وبا تغذیهاى بهشتى، محصولش فرزندى چون عیسى مىشود.
عوامل مؤثّر در تربیت عبارتند از:
روح پاک مادر. «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ»
جسم سالم. «نَباتاً حَسَناً»
تعلیم و تربیت الهى. «کَفَّلَها زَکَرِیَّا»
تغذیه پاک. «وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً»