نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

جزء 14

جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۷:۳۰ ق.ظ
داستان لوط و بنیان خانوادهو تسهیل ازدواج(سوره حجر)
112 و 113 سوره نحل داستان گروهی که به دلیل اسراف مبتلای به قحطی و ناامنی گردیدند
۹۸/۰۲/۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j14

نظرات  (۱۳)

۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۰۵ محمدجعفر مصلحی

 

 [سوره الحجر (15): آیات 61 تا 77]

فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ (61) قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ (62) قالُوا بَلْ جِئْناکَ بِما کانُوا فِیهِ یَمْتَرُونَ (63) وَ أَتَیْناکَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (64) فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَیْثُ تُؤْمَرُونَ (65)

وَ قَضَیْنا إِلَیْهِ ذلِکَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِینَ (66) وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ یَسْتَبْشِرُونَ (67) قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَیْفِی فَلا تَفْضَحُونِ (68) وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ (69) قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَکَ عَنِ الْعالَمِینَ (70)

قالَ هؤُلاءِ بَناتِی إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ (71) لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ (72) فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُشْرِقِینَ (73) فَجَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ (74) إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ (75)

وَ إِنَّها لَبِسَبِیلٍ مُقِیمٍ (76) إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِلْمُؤْمِنِینَ (77)

۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۰۹ محمدجعفر مصلحی

خلاصه ای از تفسیر نمونه، ج‏11، ص: 105

شرح مختصر

سرنوشت گنهکاران قوم لوط

در آیات گذشته داستان ملاقات فرشتگان مامور عذاب قوم لوط را با ابراهیم خواندیم، و در این آیات داستان خارج شدن آنها از نزد ابراهیم و آمدن به ملاقات لوط را مى‏خوانیم.

نخست مى‏گوید:" هنگامى که فرستادگان خداوند نزد خاندان لوط آمدند" (فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ ...)***

لوط" به آنها گفت شما افرادى ناشناخته‏اید" (قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ‏)

مفسران مى‏گویند این سخن را به این جهت به آنها گفت که آنان به صورت جوانانى خوش صورت و زیبا نزد او آمدند، او که مى‏دانست محیطش تا چه حد آلوده گناه انحراف جنسى است، فکر مى‏کرد مبادا ورود این میهمانان مایه دردسر براى او گردد، از یک سو میهمان است و محترم و قدومش مبارک، و از سوى دیگر محیطى است ننگین و آلوده و پر از مشکلات.

لذا در آیات سوره هود که همین داستان به مناسبت دیگرى در آن آمده است، تعبیر به" سِی‏ءَ بِهِمْ‏" مى‏کند، یعنى این موضوع بر لوط پیامبر بزرگ خدا سخت ناگوار آمد، و از آمدنشان ناراحت شد، سپس گفت امروز روز سختى در پیش دارم!.

*** ولى فرشتگان زیاد او را در انتظار نگذاردند، با صراحت" گفتند: ما چیزى را براى تو آورده‏ایم که آنها در آن تردید داشتند" (قالُوا بَلْ جِئْناکَ بِما کانُوا فِیهِ یَمْتَرُونَ‏).

یعنى مامور مجازات دردناکى هستیم که تو کرارا به آنها گوشزد کرده‏اى ولى هرگز آن را جدى تلقى نکردند؟

*** سپس براى تاکید گفتند" ما واقعیت مسلم و غیر قابل تردیدى را براى تو آورده‏ایم" یعنى عذاب حتمى و مجازات قطعى این گروه بى‏ایمان منحرف (وَ أَتَیْناکَ بِالْحَقِ‏).

باز براى تاکید بیشتر اضافه کردند" ما مسلما راست مى‏گوئیم" (وَ إِنَّا لَصادِقُونَ‏).

یعنى این گروه تمام پلها را پشت سر خود خراب کرده‏اند و جایى براى‏شفاعت و گفتگو در مورد آنها باقى نمانده است، تا لوط حتى به فکر شفاعت نیفتد و بداند اینها ابدا شایستگى این امر را ندارند.

*** و از آنجا که باید گروه اندک مؤمنان (خانواده لوط بجز همسرش) از این مهلکه جان به سلامت ببرند دستور لازم را به لوط چنین دادند:" تو شبانه هنگامى که چشم مردم گنهکار در خواب است و یا مست شراب و شهوت، خانواده‏ات را بر دار و از شهر بیرون شو" (فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ‏).

ولى" تو پشت سر آنها باش" تا مراقب آنان باشى و کسى عقب نماند (وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ‏).

ضمنا" هیچیک از شما نباید به پشت سرش نگاه کند" (وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ).

" و به همان نقطه‏اى که دستور به شما داده شده است (یعنى سرزمین شام یا نقطه دیگرى که مردمش از این آلودگیها پاک بوده‏اند) بروید" (وَ امْضُوا حَیْثُ تُؤْمَرُونَ‏).


۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۰۹ محمدجعفر مصلحی

سپس لحن کلام تغییر مى‏یابد و خداوند مى‏فرماید" ما به لوط چگونگى این امر را وحى فرستادیم که به هنگام طلوع صبح همگى ریشه‏کن خواهند شد، به گونه‏اى که حتى یک نفر از آنها باقى نماند" (وَ قَضَیْنا إِلَیْهِ ذلِکَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِینَ‏).

*** (دقت کنید) سپس قرآن داستان را در اینجا رها کرده و به آغاز باز مى‏گردد، و بخشى را که در آنجا ناگفته مانده بود به مناسبتى که بعدا اشاره خواهیم کرد بیان مى‏کند و مى‏گوید:

" مردم شهر از ورود میهمانان تازه وارد لوط آگاه شدند و به سوى خانه او حرکت کردند، و در راه به یکدیگر بشارت مى‏دادند" (وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ یَسْتَبْشِرُونَ‏).

آنها در آن وادى گمراهى و ننگین خود فکر مى‏کردند طعمه لذیذى به چنگ آورده‏اند، جوانانى زیبا و خوشرو، آنهم در خانه لوط!

تعبیر به" أَهْلُ الْمَدِینَةِ" نشان مى‏دهد که حد اقل گروه زیادى از مردم شهر به سوى خانه لوط حرکت کردند و این امر روشن مى‏سازد که آنها تا چه حد وقیح و رسوا و جسور شده بودند، مخصوصا که جمله یَسْتَبْشِرُونَ (یکدیگر را بشارت مى‏دادند) حکایت از عمق آلودگى آنها مى‏کند، چرا که این عمل ننگین را شاید کمتر کسى در میان حیوانات و چارپایان نظیرش را دیده است، اگر کسى هم انجام دهد، لا اقل با کتمان و اختفاء و احساس شرمسارى است اما این ملت زشتکار و فرومایه آشکارا به یکدیگر تبریک مى‏گفتند!!

***" لوط" که سر و صداى آنها را شنید در وحشت عجیبى فرو رفت و نسبت به میهمانان خود بیمناک شد، زیرا هنوز نمى‏دانست که این میهمانان ماموران عذابند و فرشتگان خداوند قادر قاهرند، لذا در مقابل آنها ایستاد و" گفت: اینها میهمانان منند، آبروى مرا نریزید" (قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَیْفِی فَلا تَفْضَحُونِ‏).

یعنى از مساله خدا و پیغمبر و جزا و کیفر، اگر صرف نظر کنیم، حد اقل این مساله انسانى و سنتى که میان همه افراد بشر اعم از مؤمن و کافر وجود دارد مى‏گوید که به میهمان احترام باید گذارد شما چگونه بشرى هستید که حتى ساده‏ترین مسائل انسانى را نمى‏فهمید، اگر دین ندارید لا اقل آزاده باشید!***

سپس اضافه کرد بیائید و" از خدا بترسید و مرا در برابر میهمانانم شرمنده نسازید" (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ‏).

*** ولى آنها چنان جسور و به اصلاح پر رو بودند که نه تنها احساس شرمندگى در خویش نمى‏کردند بلکه از لوط پیامبر، چیزى هم طلبکار شده بودند، گویى جنایتى انجام داده، زبان به اعتراض گشودند و" گفتند: مگر ما به تو نگفتیم احدى را از مردم جهان به مهمانى نپذیرى و به خانه خود راه ندهى" (قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَکَ عَنِ الْعالَمِینَ‏) چرا خلاف کردى، و به گفته ما عمل ننمودى؟!

 و این به خاطر آن بود که قوم و جمعیت مزبور افرادى خسیس و بخیل بودند، و هرگز کسى را به خانه خود میهمان نمى‏کردند، و اتفاقا شهرهاى آنها در مسیر قافله‏ها بود و مى‏گویند آنها براى اینکه کسى در آنجا توقف نکند، این عمل شنیع را با بعضى از واردین انجام داده بودند، و کم کم براى آنها عادتى شده بود، لذا گویا هر گاه لوط پیامبر با خبر مى‏شد که شخص غریبى به آن دیار گام نهاده براى اینکه گرفتار چنگال آنها نشود وى را به خانه خود دعوت مى‏کرد اما آنها پس از آنکه از این جریان آگاه شدند خشمگین گشتند و به او صریحا گفتند حق ندارى بعد از این میهمانى به خانه خود راه دهى!

بنا بر این به نظر مى‏رسد که کلمه" عالمین" در آیه فوق اشاره به رهگذران و افرادى است که اهل آن شهر و دیار نبودند و گذارشان به آنجا مى‏افتاد.

*** به هر حال لوط که این جسارت و وقاحت را دید از طریق دیگرى وارد شد، شاید بتواند آنها را از خواب غفلت و مستى انحراف و ننگ، بیدار سازد، رو به آنها کرده گفت: چرا شما راه انحرافى مى‏پوئید، اگر منظورتان اشباع غریزه جنسى است چرا از طریق مشروع و ازدواج صحیح وارد نمى‏شوید" این‏ها دختران منند (آماده‏ام آنها را به ازدواجتان در آورم) اگر شما مى‏خواهید کار صحیحى انجام دهید راه این است" (قالَ هؤُلاءِ بَناتِی إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ‏).

بدون شک دختران لوط تعداد محدودى بودند، و آن جمعیت افراد زیادى، ولى هدف لوط این بود که به آنها اتمام حجت کند و بگوید من تا این حد نیز آماده فداکارى براى حفظ حیثیت مهمانان خویش، و نجات شما از منجلاب فساد هستم.

ناگفته پیدا است که لوط نمى‏خواست دختران خود را به ازدواج مشرکان گمراه در آورد بلکه هدفش این بود که بیائید و ایمان بیاورید و بعد هم دختران خودم را به ازدواج شما در مى‏آورم.

*** اما واى از مستى شهوت، مستى انحراف، و مستى غرور و لجاجت، اگر ذره‏اى از اخلاق انسانى و عواطف بشرى در آنها وجود داشت، کافى بود که آنها را در برابر چنین منطقى شرمنده کند، لا اقل از خانه لوط باز گردند و حیا کنند،اما نه تنها منفعل نشدند، بلکه بر جسارت خود افزودند و خواستند دست به سوى میهمانان لوط دراز کنند!! اینجاست که خدا روى سخن را به پیامبر اسلام کرده، مى‏گوید:" قسم به جان و حیات تو که اینها در مستى خود سخت سرگردانند"! (لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ‏).

و در سوره هود به دنبال بحثى مشابه همین بحث خواندیم که فرشتگان پرده از روى کار خود برداشتند، رو به سوى لوط کرده، گفتند: نترس آنها به تو آسیبى نمى‏رسانند. و در آیه 37 سوره قمر مى‏خوانیم: هنگامى که آنها بر جسارت خویش افزودند و تصمیم بر تجاوز به میهمانان گرفتند چشمانشان را نابینا ساختیم‏ وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ‏ و چنان که در بعضى از روایات آمده یکى از فرشتگان مشتى خاک به صورت آنها پاشید، همه نابینا شدند، (و فریاد زنان باز گشتند).

*** در اینجا سخن الهى درباره این قوم اوج مى‏گیرد و در دو آیه فشرده و کوتاه سرنوشت شوم آنها را به صورتى قاطع و کوبنده و بسیار عبرت‏انگیز بیان مى‏کند، و مى‏گوید:" سرانجام فریاد تکان صیحه وحشتناکى به هنگام طلوع آفتاب، همه را فرا گرفت" (فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُشْرِقِینَ‏).

*** ولى به این اکتفاء ننمودیم بلکه شهر آنها را به کلى زیر و رو کردیم" بالاى آن را پائین و پائین را بالا قرار دادیم"! (فَجَعَلْنا عالِیَها سافِلَها.) این مجازات نیز براى آنها کافى نبود" به دنبال آن بارانى از سجیل (گلهاى متحجر شده) بر سر آنان فرو ریختیم"! (وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ‏).

*** اینجاست که قرآن به نتیجه‏گیرى تربیتى و اخلاقى پرداخته مى‏گوید" در این داستان نشانه‏هایى است براى افراد با هوش"! (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ‏)، آنها که با فراست و هشیارى و بینش مخصوص خود از هر علامتى جریانى را کشف مى‏کنند و از هر اشاره‏اى حقیقتى و از هر نکته‏اى، مطلب مهم و آموزنده‏اى را.

*** اما تصور نکنید که آثار آنها به کلى از میان رفته، نه" بر سر راه کاروانیان و گذر کنندگان همواره ثابت و برقرار است" (وَ إِنَّها لَبِسَبِیلٍ مُقِیمٍ‏).

اگر باور ندارید برخیزید و بروید و ویرانه‏هاى این شهرهاى بلا دیده را که بر سر راه مسافران در طریق شام (از سوى مدینه قرار دارد بنگرید و بیندیشید، بیندیشید و عبرت گیرید، عبرت گیرید و به سوى خدا باز گردید، و راه توبه را پیش گیرید، و آلودگیها را از دل و جان خود بشوئید.

*** باز هم به عنوان تاکید بیشتر و دعوت افراد با ایمان به تفکر و اندیشه در این داستان عبرت‏انگیز اضافه مى‏کند که در این داستان نشانه‏اى است براى افراد با ایمان (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِلْمُؤْمِنِینَ‏).

برای مطالعه بیشتر به جلد 9 تفسیر نمونه صفحه 189 تا 198 مراجعه فرمائید).

*** 4- مستى شهوت و غرور!

گر چه مستى شراب مشهور است ولى مستى‏هایى بدتر از مستى شراب نیز پیدا مى‏شود که از آن جمله مستى مقام و مستى شهوت است، در آیات فوق خواندیم که خداوند به جان پیامبرش سوگند یاد مى‏کند که این گروه در مستى خود سرگردان و حیرانند، آن چنان که روشنترین جاده نجات را نمى‏بینند، کار به جایى مى‏رسد که پیامبر بزرگى همچون لوط حاضر مى‏شود دختران خود را به ازدواج آنها در آورد تا از طریق حلال و مشروع اشباع شوند و از گناه و آلودگى و ننگ رهایى یابند اما باز هم آنها دست رد بر سینه او مى‏گذارند!

 ضمنا این پیامبر بزرگ، این درس آموزنده را به ما مى‏دهد که براى مبارزه با مفاسد تنها روى نفى تکیه نکنید، بلکه روى اثبات هم باید تکیه کرد، یعنى باید غرائز بشر را از طریق صحیح اشباع نمود تا به فساد نگراید، گرچه قوم لوط افراد فاسد استثنایى بودند که این برنامه در آنها مؤثر نیفتاد، ولى معمولا این روش یکى از مؤثرترین روشهاست.

هنگامى که بخواهیم با سرگرمیهاى غیر سالم مبارزه کنیم باید در درجه اول بکوشیم و سرگرمى سالم براى مردم فراهم سازیم، همین گونه در برنامه‏هاى دیگر.

جالب اینکه در بعضى از روایات مى‏خوانیم، لوط این پیامبر پر استقامت‏ حدود سى سال در میان این جمعیت پست و فرومایه به تبلیغ مشغول بود اما هیچکس جز خانواده‏اش به او ایمان نیاوردند (به استثناى همسرش)[1].

چه پرشکوه است اینهمه استقامت، آنهم در میان این چنین فرومایگان که انسان حتى از یک ساعت زندگى در میان آنها به ستوه مى‏آید، و چه درد آور است با چنین همسرى ساختن! در سوره ذاریات آیه 35 و 36 مى‏خوانیم: فَأَخْرَجْنا مَنْ کانَ فِیها مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ‏؟" ما تمام کسانى را که ایمان داشتند از آن سرزمین قبل از نزول بلا بیرون بردیم، اما جز یک خانواده با ایمان در آن وجود نداشت!.

و از اینجا نیز روشن مى‏شود که مجازات الهى خشک و تر را هرگز با هم نمى‏سوزاند، حتى اگر یک نفر مؤمن راستین و وظیفه‏شناس باشد او را نجات مى‏بخشد.

 

تفسیر نمونه    ج‏9    192

5- تحریم همجنس گرایى.

همجنس گرایى چه در مردان باشد و چه در زنان در اسلام از گناهان بسیار بزرگ است و هر دو داراى حد شرعى است.

حد همجنس‏گرایى در مردان خواه فاعل باشد یا مفعول اعدام است

اجراى این حدود، شرائط دقیق و حساب شده‏اى دارد که در کتب فقه اسلامى آمده است.

روایاتى که در مذمت همجنس گرایى از پیشوایان اسلام نقل شده آن قدر زیاد و تکان دهنده است که با مطالعه آن هر کس احساس مى‏کند که زشتى این گناه به اندازه‏اى است که کمتر گناهى در پایه آن قرار دارد.

از جمله در روایتى از پیامبر اسلام ص مى‏خوانیم‏

لما عمل قوم لوط ما عملوا بکت الارض الى ربها حتى بلغ دموعها الى السماء، بکت السماء حتى بلغ دموعها العرش، فاوحى اللَّه الى السماء ان احصبیهم، و اوحى الى الارض ان اخسفى بهم‏

:" هنگامى که قوم لوط آن اعمال ننگین را انجام دادند زمین آن چنان ناله و گریه سر داد که اشکهایش به آسمان رسید، و آسمان آن چنان گریه کرد که اشکهایش به عرش رسید، در این هنگام خداوند به آسمان وحى فرستاد که آنها را سنگباران کن! و به زمین وحى فرستاد که آنها را فرو بر"![2] (بدیهى است گریه و اشک جنبه تشبیه و کنایه دارد).

و در حدیثى از امام صادق ع مى‏خوانیم که پیامبر ص فرمود:

من جامع غلاما جاء یوم القیامة جنبا لا ینقیه ماء الدنیا و غضب اللَّه علیه و لعنه و اعد له جهنم و ساءت مصیرا .... ثم قال ان الذکر یرکب الذکر فیهتز العرش لذلک‏

:" هر کس با نوجوانى آمیزش جنسى کند روز قیامت ناپاک وارد محشر مى‏شود، آن چنان که تمام آبهاى جهان او را پاک نخواهند کرد، و خداوند او را غضب مى‏کند و از رحمت خویش دور مى‏دارد و دوزخ را براى او آماده ساخته است و چه بد جایگاهى است" ... سپس فرمود:" هر گاه جنس مذکر با مذکر آمیزش کند عرش خداوند به لرزه در مى‏آید"[3].

در حدیث دیگرى از امام صادق ع مى‏خوانیم:" آنها که تن به چنین کارى در مى‏دهند بازماندگان سدوم (قوم لوط) هستند" سپس اضافه فرمود:" من نمى‏گویم از فرزندان آنها هستند ولى از طینت آنها هستند" سؤال شد همان شهر سدوم که زیر و رو شد، فرمود:" آرى چهار شهر بودند سدوم و صریم و لدنا و غمیرا (عمورا)[4].

فلسفه تحریم هم جنس‏گرایى.

گرچه در دنیاى غرب که آلودگى‏هاى جنسى فوق العاده زیاد است، این گونه زشتیها مورد تنفر نیست و حتى شنیده مى‏شود در بعضى از کشورها همانند انگلستان طبق قانونى که با کمال وقاحت از پارلمان گذشته این موضوع جواز قانونى پیدا کرده!! ولى شیوع این گونه زشتیها هرگز از قبح آن نمى‏کاهد و مفاسد اخلاقى و روانى و اجتماعى آن در جاى خود ثابت است.

گاهى بعضى از پیروان مکتب مادى که اینگونه آلودگیها را دارند براى توجیه عملشان مى‏گویند ما هیچگونه منع طبى براى آن سراغ نداریم!.

ولى آنها فراموش کرده‏اند که اصولا هر گونه انحراف جنسى در تمام روحیات و ساختمان وجود انسان اثر مى‏گذارد و تعادل او را بر هم مى‏زند.

توضیح اینکه: انسان به صورت طبیعى و سالم تمایل جنسى به جنس مخالف دارد و این تمایل از ریشه‏دارترین غرائز انسان و ضامن بقاء نسل او است.

هر گونه کارى که تمایل را از مسیر طبیعیش منحرف سازد، یک نوع بیمارى و انحراف روانى در انسان ایجاد مى‏کند.

مردى که تمایل به جنس موافق دارد و یا مردى که تن به چنین کارى مى‏دهد هیچکدام یک مرد کامل نیستند، در کتابهاى امور جنسى" هموسکو آلیسم" (همجنس گرایى) به عنوان یکى از مهمترین انحراف ذکر شده است.

ادامه این کار تمایلات جنسى را نسبت به جنس مخالف در انسان تدریجا مى‏کشد و در مورد کسى که تن به این کار در مى‏دهد احساسات زنانه تدریجا در او پیدا مى‏شود، و هر دو گرفتار ضعف مفرط جنسى و به اصطلاح سرد مزاجى مى‏شوند، به طورى که بعد از مدتى قادر به آمیزش طبیعى (آمیزش با جنس مخالف) نخواهند بود.

با توجه به اینکه احساسات جنسى مرد و زن هم در ارگانیسم بدن آنها مؤثر است و هم در روحیات و اخلاق ویژه آنان، روشن مى‏شود که از دست دادن احساسات طبیعى تا چه حد ضربه بر جسم و روح انسان وارد مى‏سازد، و حتى ممکن است افرادى که گرفتار چنین انحرافى هستند، چنان گرفتار ضعف جنسى شوند که دیگر قدرت بر تولید فرزند پیدا نکنند.

این گونه اشخاص از نظر روانى غالبا سالم نیستند و در خود یک نوع بیگانگى از خویشتن و بیگانگى از جامعه‏اى که به آن تعلق دارند احساس مى‏کنند.

قدرت اراده را که شرط هر نوع پیروزى است تدریجا از دست مى‏دهند، و یک نوع سرگردانى و بى‏تفاوتى در روح آنها لانه مى‏کند.

آنها اگر به زودى تصمیم به اصلاح خویشتن نگیرند و حتى در صورت لزوم از طبیب جسمى یا روانى کمک نخواهند و این عمل به صورت عادتى براى آنها در آید، ترک آن مشکل خواهد شد، ولى در هر حال هیچوقت براى ترک این عادت زشت دیر نیست، تصمیم مى‏خواهد و عمل.

بهر حال سرگردانى روانى تدریجا آنها را به مواد مخدر و مشروبات الکلى و انحرافات اخلاقى دیگر خواهد کشانید و این یک بدبختى بزرگ دیگر است.

جالب اینکه در روایات اسلامى در عباراتى کوتاه و پر معنى اشاره به این مفاسد شده است، از جمله در روایتى از امام صادق ع مى‏خوانیم که کسى از او سؤال کرد لم حرم اللَّه اللواط:" چرا خداوند لواط را حرام کرده است" فرمود:

من اجل انه لو کان اتیان الغلام حلالا لاستغنى الرجال عن النساء و کان فیه قطع النسل و تعطیل الفروج و کان فى اجازة ذلک فساد کثیر

:" اگر آمیزش با پسران حلال بود مردان از زنها بى‏نیاز (و نسبت به آنان بى‏میل) مى‏شدند، و این باعث قطع نسل انسان مى‏شد و باعث از بین رفتن آمیزش طبیعى جنس موافق و مخالف مى‏گشت و این کار مفاسد زیاد اخلاقى و اجتماعى ببار مى‏آورد"[5].

آخرین نکته‏اى که در اینجا باید یادآور شویم این است که کشیده شدن افراد به اینگونه انحراف جنسى علل بسیار مختلفى دارد و حتى گاهى طرز رفتار پدر و مادر با فرزندان خود، و یا عدم مراقبت از فرزندان همجنس، و طرز معاشرت و خواب آنها با هم در خانه ممکن است از عوامل این آلودگى گردد.

اخلاق قوم لوط.

در روایات و تواریخ اسلامى اعمال زشت و ننگین دیگرى به موازات انحراف جنسى از آنها نقل شده است از جمله در" سفینة البحار" مى‏خوانیم:

قیل کانت مجالسهم تشتمل على انواع المناکیر مثل الشتم و السخف و الصفح و القمار و ضرب المخراق و خذف الاحجار على من مر بهم و ضرب المعازف و المزامیر و کشف العورات‏

تفسیر نمونه، ج‏9، ص: 198

" گفته مى‏شود مجالس آنها مملو بود از انواع منکرات و اعمال زشت، فحشهاى رکیک و کلمات زننده با هم رد و بدل مى‏کردند، با کف دست بر پشت یکدیگر مى‏کوبیدند، قمار مى‏کردند، و بازیهاى بچه‏گانه داشتند، سنگ به عابران پرتاب مى‏کردند و انواع آلات موسیقى را بکار مى‏بردند و در حضور جمع بدن خود را برهنه و کشف عورت مى‏نمودند"![6]

روشن است در چنان محیط آلوده‏اى، انحراف و زشتى هر روز ابعاد تازه‏اى بخود مى‏گیرد، و اصولا قبح اعمال ننگین برچیده مى‏شود و آن چنان در این مسیر پیش مى‏روند که هیچ کارى در نظر آنها زشت و منکر نیست!.

و از آنها بدبخت‏تر اقوام و ملتهایى هستند که در عصر پیشرفت علوم و دانشها در همان راه گام برمى‏دارند و حتى گاهى اعمالشان بقدرى ننگین و رسوا است که اعمال قوم لوط را به فراموشى مى‏سپارد.



( 1) نور الثقلین جلد 3 صفحه 382.

( 1) تفسیر برهان جلد 2 صفحه 231.

[( 1) وسائل الشیعه جلد 14 صفحه 249.

[4] ( 2) وسائل الشیعه جلد 14 صفحه 253.

[5] ( 1) وسائل الشیعه جلد 14 صفحه 252.

[6] ( 1) سفینة البحار صفحه 517.


۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۱۰ محمدجعفر مصلحی

میزان الحکمه    ج‏5    82     من تزوج فی حداثة سنه

8003. رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: أیُّما شابٍّ تَزَوَّجَ فی حَداثَةِ سِنِّهِ عَجَّ شَیطانُهُ: یا وَیلَهُ! عَصَمَ مِنّی دِینَه‏(کنز العمّال: 44441.)

 

میزان الحکمه    ج‏5    80     الحدیث:

7994. رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: مَن أحَبَّ أن یَلقَى اللّهَ طاهِرا مُطَهَّرا فَلْیَلْقَهُ بزَوجَة (بحار الأنوار: 103/ 220/ 18.)

تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث       26     أهمیة تأسیس الاسرة

عنه صلى الله علیه و آله: تَزَوَّجوا فَإِنّی مُکاثِرٌ بِکُمُ الامَمَ غَدا فِی القِیامَةِ، حَتّى إنَّ السِّقطَ لَیَجی‏ءُ مُحبَنطِئا «5» عَلى بابِ الجَنَّةِ، فَیُقالُ لَهُ: ادخُلِ الجَنَّةَ، فَیَقولُ: لا، حَتّى یَدخُلَ أبَوایَ‏

الجَنَّةَ قَبلی. «6»

 

تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث       28     برکات الأهل

9. رسول اللّه صلى الله علیه و آله: زَوِّجُوا «4» أیاماکُم‏ «5»؛ فَإِنَّ اللّهَ تَعالى یُحَسِّنُ لَهُنَّ فی أخلاقِهِنَّ، ویُوَسِّعُ لَهُنَّ فی أرزاقِهِنَّ، ویَزیدُهُنَّ فی مُروآتِهِنَّ. «6»

 

تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث       32     تزویج الأولاد

تَزویجُ الأَولادِ

18. رسول اللّه صلى الله علیه و آله: مِن حَقِّ الوَلَدِ عَلى والِدِه ثَلاثَةٌ: یُحَسِّنُ اسمَهُ، ویُعَلِّمُهُ الکِتابَةَ، ویُزَوِّجُهُ إذا بَلَغَ. «2»

19. عنه صلى الله علیه و آله: حَقُّ الوَلَدِ عَلى والِدِهِ... إذا کانَت انثى أن یَستَفرِهَ‏ «3» امَّها... ویُعَجِّلَ سَراحَها إلى بَیتِ زَوجِها. «4»

20. عنه صلى الله علیه و آله: مَن بَلَغَ وَلَدُهُ النِّکاحَ وعِندَهُ ما یُنکِحُهُ، ثُمّ أحدَثَ حَدَثا فَالإِثمُ عَلَیهِ. «5»

21. عنه صلى الله علیه و آله: فِی التَّوراةِ مَکتوبٌ: مَن بَلَغَتِ ابنَتُهُ اثنَتَی عَشرَةَ سَنَةً فَلَم یُزَوِّجها،

فَأَصابَت إثما، فَإِثمُ ذلِکَ عَلَیهِ.

 

تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث       168     خانه و اثاث خانه بانوى بانوان

سنن ابن ماجة عن عائشة وامّ سلمة: أمَرَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله أن نُجَهِّزَ فاطِمَةَ حَتّى نُدخِلَها عَلى عَلِیٍّ. فَعَمَدنا إلَى البَیتِ فَفَرَشناهُ تُرابا لَیِّنا مِن أعراضِ البَطحاءِ، ثُمَّ حَشَونا

مِرفَقَتَینِ لیفا، فَنَفَشناهُ بِأَیدینا، ثُمَّ أطعَمنا تَمرا وزَبیبا، وسَقَینا ماءً عَذبا، وعَمَدنا إلى عودٍ فَعَرَضناهُ فی جانِبِ البَیتِ لِیُلقى عَلَیهِ الثَّوبُ ویُعَلَّقَ عَلَیهِ السِّقاءُ، فَما رَأَینا عُرسا أحسَنَ مِن عُرسِ فاطِمَةَ. «9»

225. سنن ابن ماجَة به نقل از عایشه و امّ سلمه: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به ما دستور داد که جهیزیه فاطمه علیهاالسلام را آماده سازیم تا او را به خانه على علیه السلام ببریم. ما به اتاق رفتیم و آن را از خاک‏هاى نرمِ کناره‏هاى بطحاء، فرش کردیم. سپس دو بالش از لیف خرما پر نمودیم و آنها را با دست خود زدیم تا از هم باز شدند. آن گاه غذایى‏

از خرما وکشمش آماده ساختیم، و آب گوارایى تهیه نمودیم، و یک قطعه چوب، براى پهن کردن لباس‏ها و آویختن مَشک آب، در گوشه اتاق، به دیوار نصب کردیم. بدین سان، عروسى‏اى نکوتر از عروسى فاطمه ندیدیم
۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۱۵ محمدجعفر مصلحی

[سوره النحل (16): آیات 112 تا 114]

وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتِیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنعُمِ اللَّهِ فَأَذاقهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ (112) وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ (113) فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالاً طَیِّباً وَ اشْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ (114)

۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۱۶ محمدجعفر مصلحی

تفسیر نمونه    ج‏11    428

 

تفسیر: آنها که کفران کردند و گرفتار شدند

کرارا گفته‏ایم که این سوره، سوره نعمتها است، نعمتهاى معنوى و مادى در زمینه‏هاى مختلف که به تناسب آن بحثهاى دیگر به میان آمده است، در آیات مورد بحث نتیجه کفران نعمتهاى الهى را در قالب یک مثال عینى مى‏خوانیم.

نخست مى‏گوید:" خداوند براى آنها که ناسپاسى نعمت مى‏کنند مثلى زده است:" منطقه آبادى را که در نهایت امن و امان بوده" (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً).

" این آبادى آن چنان امن و امان بود که ساکنانش با اطمینان در آن زندگى داشتند" و هرگز مجبور به مهاجرت و کوچ کردن نبودند (مُطْمَئِنَّةً).

علاوه بر نعمت امنیت و اطمینان،" انواع روزى‏هاى مورد نیازش به طور وافر از هر مکانى به سوى آن مى‏آمد" (یَأْتِیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ‏).

" اما سرانجام این آبادى- یعنى ساکنانش- کفران نعمتهاى خدا کردند و خدا لباس گرسنگى و ترس را به خاطر اعمالشان بر اندام آنها پوشانید" (فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ‏).

*** نه تنها نعمتهاى مادى آنها در حد کمال بود که از نعمتهاى معنوى یعنى‏ وجود فرستاده خدا و تعلیمات آسمانى او نیز برخوردار بودند" پیامبرى از خود آنها به سوى آنها آمد و آنها را به آئین حق دعوت کرد و اتمام حجت نمود ولى آنها به تکذیبش پرداختند" (وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَکَذَّبُوهُ‏).

" در این هنگام عذاب الهى آنها را فرو گرفت، در حالى که ظالم و ستمگر بودند" (فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ‏).

*** با مشاهده چنین نمونه‏هاى زنده و روشنى شما در راه آن غافلان و ظالمان و کفران کنندگان نعمتهاى الهى گام ننهید" شما از آنچه خدا روزیتان کرده است حلال و پاکیزه بخورید و شکر نعمتهاى او را بجا آورید اگر او را مى‏پرستید" (فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالًا طَیِّباً وَ اشْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ‏).

 نکته‏ها:

1- آیا مثال است یا یک جریان تاریخى؟

در آیات فوق هنگامى که سخن از یک منطقه آباد و پر نعمت به میان آمده که بر اثر کفران نعمت گرفتار ناامنى و گرسنگى و بدبختى شد، تعبیر به" مثلا" نموده، و از سوى دیگر فعلهایى که در این آیه ذکر شده بصورت فعل ماضى است که بیانگر وقوع چنین حادثه‏اى در خارج است.

در میان مفسران گفتگو واقع شده که آیا هدف بیان یک مثال کلى بوده یا بیان یک واقعیت عینى خارجى است؟.

طرفداران احتمال دوم در اینکه این منطقه کجا بوده است باز گفتگو دارند:

گروهى معتقدند اشاره به سرزمین مکه است و شاید تعبیر" یَأْتِیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ‏" (روزى آن منطقه به طور فراوان از هر مکانى فرا مى‏رسید) باعث تقویت این احتمال شده است چرا که این تعبیر دلیل بر این است که آن منطقه یک منطقه تولید کننده مواد مورد نیاز نبوده، بلکه از خارج به آن حمل مى‏شده، و از این گذشته با جمله" یُجْبى‏ إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ" (ثمرات همه چیز به سوى آن آورده مى‏شود) که در سوره قصص آیه 57 آمده و قطعا اشاره به سرزمین" مکه" است بسیار سازگار است.

ولى مشکل آن است که از نظر تاریخى چنین حادثه‏اى به طور آشکار در مورد مکه دیده نمى‏شود که روزى بسیار پر نعمت و امن و امان باشد، و روز دیگر قحطى و ناامنى آن را به شدت فرا گیرد.

بعضى دیگر گفته‏اند این داستان مربوط به گروهى از بنى اسرائیل بوده است که در منطقه آبادى مى‏زیستند و بر اثر کفران نعمت گرفتار قحطى و ناامنى شدند.

شاهد این سخن حدیثى است که از امام صادق ع نقل شده که فرمود:

" گروهى از بنى اسرائیل آن قدر زندگى مرفهى داشتند که حتى از مواد غذایى مجسمه‏هاى کوچک مى‏ساختند و گاهى با آن بدن خود را نیز پاک مى‏کردند، اما سرانجام کار آنها به جایى رسید که مجبور شدند همان مواد غذایى آلوده را بخورند و این همان است که خداوند در قرآن فرموده:" ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً ..."[1].

روایات دیگرى نزدیک به همین مضمون از امام صادق ع و تفسیر على بن‏ ابراهیم نقل شده است که روى اسناد همه آنها نمى‏توان تکیه کرد و گرنه مساله روشن بود[2].

این احتمال نیز وجود دارد که آیه فوق اشاره به داستان قوم" سبا" باشد که در سر زمین آباد" یمن" مى‏زیستند و چنان که قرآن در سوره سبا آیات 15- 19 داستان زندگى آنها را بازگو کرده سرزمین بسیار آباد و پر میوه و امن و امان و پاک و پاکیزه داشته‏اند که بر اثر غرور و طغیان و استکبار و کفران نعمتهاى خدا آن چنان سرزمینشان ویران و جمعیتشان پراکنده شد که عبرتى براى همگان گشت.

جمله:" یَأْتِیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ‏" الزاما دلیل بر این نیست که آن منطقه خود آباد نبوده بلکه ممکن است منظور از" کُلِّ مَکانٍ‏" اطراف آن شهر و دیار بوده، و مى‏دانیم محصولات یک منطقه وسیع معمولا به شهر یا روستاى مرکزى انتقال مى‏یابد.

این نکته نیز لازم به یادآورى است که هیچ مانعى ندارد آیه فوق اشاره به همه اینها باشد.

و در هر حال از آنجا که تاریخ مناطق بسیارى را به یاد دارد که گرفتار چنین سرنوشتى شده‏اند مشکل مهمى در تفسیر آیه باقى نمى‏ماند، هر چند عدم اطمینان کافى به تعیین محل آن سبب شده است که بعضى از مفسران آن را یک مثال کلى تلقى کنند، نه یک منطقه معین، ولى ظاهر آیات فوق متناسب با این تفسیر نیست بلکه تعبیرات آن همه حکایت از وجود یک واقعیت عینى خارجى مى‏کند.

2- رابطه امنیت و روزى فراوان‏

در آیات فوق براى این منطقه آباد خوشبخت و پر برکت، سه ویژگى ذکر شده است که نخستین آنها امنیت، سپس اطمینان به ادامه زندگى در آن، و بعد از آن مساله جلب روزى و مواد غذایى فراوان مى‏باشد که از نظر ترتیب طبیعى به همان شکل که در آیه آمده صورت حلقه‏هاى زنجیرى علت و معلول دارد، چرا که تا امنیت نباشد کسى اطمینان به ادامه زندگى در محلى پیدا نمى‏کند، و تا این دو نباشند کسى علاقه‏مند به تولید و سر و سامان دادن به وضع اقتصادى نمى‏شود.

و این درسى است براى همه ما و همه کسانى که مى‏خواهند سرزمینى آباد و آزاد و مستقل داشته باشند، باید قبل از هر چیز به مساله" امنیت" پرداخت، سپس مردم را به آینده خود در آن منطقه امیدوار ساخت، و به دنبال آن چرخهاى اقتصادى را به حرکت در آورد.

ولى این نعمتهاى سه‏گانه مادى هنگامى به تکامل مى‏رسند که با نعمت معنوى ایمان و توحید هماهنگ گردند، به همین دلیل در آیات فوق بعد از ذکر نعمتهاى سه گانه مى‏گوید:" وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ‏" پیامبرى از جنس آنها براى هدایتشان ماموریت پیدا کرد"[3].

 

*** 4- کفران نعمت و تضییع مواهب الهى‏

در روایتى که در بالا آوردیم خواندیم که این قوم مرفه آن چنان گرفتار غرور و غفلت شدند که حتى از مواد مفید و محترم غذایى براى پاک کردن بدنهاى آلوده خود استفاده مى‏کردند و به همین جهت خداوند آنها را گرفتار قحطى و ناامنى کرد.

این هشدارى است به همه افراد و ملتهایى که غرق نعمتهاى الهى هستند تا بدانند هر گونه اسراف و تبذیر و تضییع نعمتها جریمه دارد جریمه‏اى بسیار سنگین.

این هشدارى است به آنها که همیشه نیمى از غذاى اضافى خود را به زباله‏دانها مى‏ریزند.

هشدارى است به آنها که براى سفره‏اى که سه چهار نفر میهمان بر سر آن دعوت شده است معادل غذاى 20 نفر از غذاهاى رنگین تهیه مى‏بینند، و حتى باقیمانده آن را به مصرف انسانهاى گرسنه نمى‏رسانند.

و هشدارى است به آنها که مواد غذایى را در خانه‏ها براى مصرف شخصى و در انبارها براى گرانتر فروختن آن قدر ذخیره مى‏کنند که مى‏گندد و فاسد مى‏شود اما حاضر نیستند به نرخ ارزانتر و یا رایگان در اختیار دیگران بگذارند!.

آرى اینها همه در پیشگاه خدا مجازات و جریمه دارد و کمترین مجازات آن سلب این مواهب است.

اهمیت این مساله آن گاه روشنتر مى‏شود که بدانیم مواد غذایى روى زمین نامحدود نیست، و به تعبیر دیگر به میزان این مواد، نیازمندان و گرسنگانى نیز وجود دارند که هر گونه افراط و تفریط در آن باعث محرومیت گروهى از آنها مى‏شود.

به همین دلیل در روایات اسلامى سخت به این مساله توجه شده است تا آنجا که از امام صادق ع در حدیثى مى‏خوانیم که فرمود:" پدرم ناراحت مى‏شد از اینکه بخواهد دستش را که آلوده به غذا بود با دستمال پاک کند بلکه به خاطر احترام غذا دست خود را مى‏مکید و یا اگر کودکى در کنار او بود و چیزى در ظرفش باقى مانده بود ظرف او را پاک مى‏کرد، و حتى خودش مى‏فرمود گاه مى‏شود غذاى کمى از سفره بیرون مى‏افتد و من به جستجوى آن مى‏پردازم‏ به حدى که خادم منزل مى‏خندد (که چرا دنبال یک ذره غذا مى‏گردم) سپس اضافه کرد جمعیتى پیش از شما مى‏زیستند که خداوند به آنها نعمت فراوان داد، اما ناشکرى کردند و مواد غذایى را بى جهت از میان بردند و خداوند برکات خود را از آنها گرفت و به قحطى گرفتارشان ساخت"![4]



[1] ( 1) تفسیر نور الثقلین جلد 3 صفحه 91( توجه داشته باشید که حدیث فوق از تفسیر عیاشى است و احادیث تفسیر عیاشى مرسله است).

[2] ( 1) همان مدرک.

[3] ( 1) تفسیر المیزان جلد 12 صفحه 388.

[4] ( 1) تفسیر نور الثقلین جلد 3 صفحه 91( ذیل حدیث را تلخیص و نقل به معنا کردیم).

۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۱۸ محمدجعفر مصلحی
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3405
ما مردم مسرفی هستیم؛ ما اسراف میکنیم؛ اسراف در آب، اسراف در نان، اسراف در وسائل گوناگون و تنقلات، اسراف در بنزین. کشوری که تولید کننده‌ی نفت است، وارد کننده‌ی فرآورده‌ی نفت - بنزین - است! این تعجب‌آور نیست!؟ هر سال میلیاردها بدهیم بنزین وارد کنیم یا چیزهای دیگری وارد کنیم برای اینکه بخشی از جمعیت و ملت ما دلشان میخواهد ریخت و پاش کنند! این درست است!؟ ما ملت، به عنوان یک عیب ملی به این نگاه کنیم. اسراف بد است؛ حتی در انفاق راه خدا هم میگویند. خدای متعال در قرآن به پیغمبرش میفرماید: «لا تجعل یدک مغلولة الی عنقک و لا تبسطها کل البسط»؛ در انفاق برای خدا هم اینجوری عمل کن. افراط و تفریط نکنید. میانه‌روی؛ میانه‌روی در خرج کردن. این را باید ما به صورت یک فرهنگ ملی در بیاوریم. قرآن میفرماید: «و الّذین اذا انفقوا»؛ کسانی که وقتی میخواهند خرج کنند، «لم یسرفوا و لم یقتروا»؛ نه اسراف میکنند - زیاده‌روی میکنند - نه تنگ میگیرند و با فشار بر خودشان، زندگی میکنند؛ نه، اسلام این را هم توصیه نمیکند. اسلام نمیگوید که مردم بایستی با ریاضت و زهد آنچنانی زندگی کنند؛ نه، معمولی زندگی کنند، متوسط زندگی کنند. اینکه میبینید بعضی از فضولهای خارجی، دولتهای خارجی، دائم و دم‌به‌ساعت، چندین سال است که ملت ما را تهدید میکنند که تحریم میکنیم، تحریم میکنیم، تحریم میکنیم - بارها هم تحریم کرده‌اند - به خاطر این است که چشم امیدشان به همین خصوصیت منفی ماست. ما اگر آدمهای اهل اسراف و ولنگاری در خرج باشیم، ممکن است تحریم برای آدم مسرف و ولنگار سخت تمام بشود؛ اما ملتی که نه، حساب کار خودش را دارد، حساب دخل و خرج خود را دارد، حساب مصلحت خود را دارد، زیاده‌روی نمیکند، اسراف نمیکند. خوب، تحریم کنند. بر یک چنین ملتی از تحریم ضرری وارد نمیشود. این نکته را از ماه رمضان به یاد نگه داریم و ان‌شاءاللَّه عمل کنیم.
۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۱۸ محمدجعفر مصلحی
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=34429
خب، ما حالا چه کار کنیم؟ ما که معلوم است مثل امیرالمؤمنین نمیتوانیم زندگی کنیم، نمیتوانیم عمل کنیم، نمیتوانیم باشیم؛ خود آن بزرگوار هم فرمود: اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک؛(۱۳) حضرت به حکّام و وُلات(۱۴) و استاندارهای خودش فرمود این‌جور که من دارم عمل میکنم، شماها قادر نیستید این‌جوری عمل کنید. ما بایستی این قلّه را نگاه کنیم. بارها ما عرض کرده‌ایم: این قلّه است. به شما میگویند آقا! آن قلّه هدف است، به سمت آن قلّه حرکت کنید. وظیفه‌ی ما این است، به سمت قلّه حرکت کنیم. همین صفات امیرالمؤمنین را [در نظر] بگیرید، به‌قدر وسعمان، به‌قدر توانمان در این جهت حرکت کنیم؛ در جهت عکس حرکت نکنیم. جامعه‌ی ما در جهت زهد امیرالمؤمنین حرکت کند؛ نه اینکه مثل امیرالمؤمنین زهد بوَرزد -که نه میتوانیم و نه از ما آن را میخواهند- امّا در آن جهت حرکت کنیم؛ یعنی از اسراف، زیاده‌روی، چشم‌وهم‌چشمی دور بشویم؛ این‌جوری میشویم شیعه‌ی امیرالمؤمنین.

 عمل ما کسانی را مؤمن به ما میکند. فرمود: کونوا لَنا زَیناً وَ لا تَکونوا عَلَینا شَیناً؛(۱۵) فرمود زینت ما باشید. زینت ما بودن یعنی چه؟ یعنی جوری عمل کنید که وقتی کسی نگاه کرد بگوید: به‌به! شیعیان امیرالمؤمنین چقدر خوبند! آن که رشوه میطلبد، این زینت نیست، عیب است؛ آن که از بیت‌المال زیادی میخواهد و زیادی میگیرد، این عیب برای شیعه است؛ آن که بر بدی‌ها چشم میبندد و برای هدایت جامعه به سوی تقوا هیچ احساس مسئولیّتی نمیکند، این عیب است برای نظام اسلامی و جامعه‌ی اسلامی؛ آن کسی که در زندگی شخصی خود اهل اسراف است، این عیب است.

 ما متأسّفانه گرفتار شده‌ایم؛ گرفتار اسراف شده‌ایم، گرفتار زیاده‌روی شده‌ایم. ما سالها است دراین‌باره مدام نصیحت میکنیم خودمان را، مردم را، دیگران را؛ مدام میگوییم، تکرار میکنیم؛ خب باید جلو برویم، اسراف را در جامعه کم کنیم. مردهای ما، زنهای ما، جوانهای ما، پیرهای ما، اسراف را -اسراف در لباس، اسراف در خوراک، اسراف در تجمّلات زندگی، اسراف در زینتها و آویزه‌های گوناگون- [کنار بگذارند]. یا چشم‌وهم‌چشمی که در این عروسی، در این مهمانی، این خانم این‌جوری پوشیده، این‌جوری زینت آویخته به خودش، از این نشانه‌ی آرایش و مانند اینها استفاده کرده، من نباید عقب بمانم، اینها همان خطاها و خطرهای بسیار بزرگ است. همینها است که زندگی را خراب میکند، همینها است که در جامعه بی‌عدالتی به وجود می‌آورد، و در نهایت همینها است که اقتصاد را نابود میکند. بخش مهمی از نابودیِ اقتصاد به این چیزها برمیگردد. اگر یک جامعه‌ای بخواهد از لحاظ استحکام درونیِ اقتصاد خود به نقطه‌ای برسد که آسیب‌پذیر نباشد، یکی از کارهای واجبی که باید انجام بدهد، این است که اسراف و زیاده‌روی و زیاد مصرف کردن و مانند اینها را کنار بگذارد. البتّه مصادیق زیادی دارد، بنده هم زیاد در این زمینه‌ها صحبت کرده‌ام و دیگر نمیخواهم همان حرفها را تکرار کنم. در زمینه‌ی آب، در زمینه‌ی نان، در زمینه‌ی غذا، در زمینه‌ی انواع و اقسام مصارفِ ما، اسراف و زیاده‌روی و بی‌مورد مصرف کردن و بد مصرف کردن و مانند اینها زیاد داریم؛ اینها را باید مراقبت کنیم.
۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۲۰ محمدجعفر مصلحی
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41549
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در راستای تبیین دقیق نگاه رهبر انقلاب اسلامی درباره‌ی موضوع «سن مناسب ازدواج» گزیده بیانات ذیل را منتشر می‌کند.




از همان وقتی که دختر و پسر احساس نیاز می‌کنند...
اسلام اصرار دارد بر این که این پدیده در اوان خود، هر چه زودتر، از آغاز احساس نیاز انجام گیرد. این هم از اختصاصات اسلام است، هر چه زودتر بهتر. زود که می گوییم یعنی از همان وقتی که دختر و پسر احساس نیاز می‌کنند به داشتن همسر؛ هر چه این کار زودتر انجام بگیرد، بهتر است. علت چیست؟ علت این است که اولاً برکات و خیراتی که در امر ازدواج وجود دارد در وقت خود و زودتر از این که زمان بگذرد و عمر تلف بشود، برای انسان حاصل خواهد شد. ثانیاً جلوی طغیانهای جنسی را می‌گیرد. لذا می فرماید: «من تزوج احرز نصف دینه».طبق این روایت معلوم می‌شود که نصف تهدیدی که انسان درباره‌ی دین خود می‌بیند از طرف طغیانهای جنسی است که خیلی رقم بالایی است. ۱۳۸۰/۱۲/۰۹

سن ازدواج هرچه به آغاز جوانى نزدیکتر باشد بهتر است
مسأله‌ى احساسات جنسى در میان جوانان یک دغدغه است که تشکیل زودهنگام خانواده مى‌تواند این دغدغه را برطرف کند. من درباره‌ى ازدواج جوانان اعتقادم این است که اگر از تشریفات و زیاده‌رویهاى مربوط به ازدواج - که متأسفانه امروز در میان مردم ما به آن دامن زده مى‌شود - اجتناب شود، جوانان مى‌توانند در هنگام نیاز جوانى خود ازدواج کنند. سن‌ جوانى، سنى است که براى تشکیل خانواده بسیار مناسب است. متأسفانه تقلید کورکورانه از فرهنگ غربى، از دوران گذشته بعضا این عادت غلط را در میان خانواده‌هاى ایرانى به وجود آورده است که فکر مى‌کنند باید سن‌ ازدواج به تأخیر بیفتد و دیرهنگام ازدواج کنند؛ در حالى که در اسلام این‌طور نیست. در اسلام ، مطلوبتر است. ۱۳۷۹/۰۸/۲۶

اسلام می‌گوید دختر و پسر از اوان احتیاجشان ازدواج کنند
اسلام میگوید که دختر و پسر از اوان احتیاجشان ازدواج را آغاز کنند، خانواده را تشکیل بدهند، منتظر چه هستند؟ لذاست که میفرماید: «اِنَّ شَرَّ النّاسِ العُزّابُ» بدترین مردم، جوانهای عَزَبند؛ چه پسر، چه دختر. یعنی آنیکه احتیاج به زن دارد، احتیاج به شوهر دارد، اما ازدواج نکرده، این عزب است. ۱۳۶۲/۱۲/۱۹

پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه‌وآله‌وسلم) اصرار داشتند جوان‌ها زود ازدواج کنند
پیامبر اکرم اصرار داشتند جوانها زود ازدواج کنند -چه دخترها و چه پسرها- البته با میل خوشان و اختیار خودشان، نه اینکه دیگران برایشان تصمیم بگیرند. ما هم باید در جامعه‌ی خودمان این را رواج دهیم. جوانها در سنین مناسب،‌ وقتی از دوران جوانی خارج نشده‌اند، در همان حال گرمی و شور و شوق، باید ازدواج کنند. این بر خلاف برداشت و تلقی خیلی از افراد است که خیال می‌کنند ازدواجهای دوران جوانی، ازدواجهای زودرس است و ماندگار نیست. درست برعکس است، این طور نیست. اگر درست صورت بگیرد، ازدواجهای بسیار ماندگار و خوبی هم خواهد بود و زن و شوهر در چنین خانواده‌ای کاملاً با هم صمیمی خواهند بود. ۱۳۷۹/۱۲/۲۳

ازدواج وسیله آرامش و دلگرمی به تداوم زندگی است
فرصت ازدواج و آرام گرفتن در یک مجموعه‌ی خانواده، یکی از فرصتهای مهم زندگی است. برای زن و مرد – هر دو – این یک وسیله‌ی آرامش و آسایش روحی و وسیله‌ی دلگرم شدن به تداوم فعالیت زندگی است. وسیله‌ی تسلّی، وسیله‌ی پیدا کردن یک غمخوارِ نزدیک که برای انسان در طول زندگی لازم است قطع نظر از نیازهای طبیعی انسان که نیازهای غریزی و جنسی می باشد، مسأله‌ی تولید نسل و داشتن فرزند هم خود از دلخوشیهای بزرگ زندگی است. ازدواج یک امر مبارک و یک پدیده‌ی بسیار مفید است. البته مهمترین فایده‌ی ازدواج، همان تشکیل خانواده است و بقیه‌ی مسائل، فرعی و درجه‌ی دو و یا پشتوانه‌ی این مسئله است؛ مثل تولید نسل یا ارضای غرایز بشری، اینها همه درجه دو است، درجه‌ی اول همان تشکیل خانواده است. ۱۳۸۰/۱۲/۰۹

انگیزه براى ازدواج، باید به اقدام عملى تبدیل شود
انگیزه براى ازدواج، باید تبدیل بشود به یک اقدام عملى؛ یعنى ازدواج باید تحقق پیدا بکند. اینکه خداى متعال میفرماید: اِن یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه، این یک وعده‌‌ى الهى است؛ ما باید به این وعده، مثل بقیه‌‌ى وعده‌‌هاى الهى که به آن وعده‌‌ها اطمینان میکنیم، اطمینان کنیم. ازدواج و تشکیل خانواده، موجب نشده است و موجب نمیشود که وضع معیشتى افراد دچار تنگى و سختى بشود؛ یعنى از ناحیه‌‌ى ازدواج کسى دچار سختى معیشت نمیشود؛ بلکه ازدواج ممکن است گشایش هم ایجاد کند. ۱۳۹۳/۰۵/۰۱

سی سالگی برای ازدواج دیر است
سنین ازدواج هم، نه به آن شوری شور باید باشد که بعضیها فکر کردند باید در سنین کاملاً جوانىِ زودرس باشد - نه این‌که من آن را نفی کنم؛ ایرادی ندارد. اگر کسی خواست در آن سنینِ خیلی زود هم ازدواج کند، هیچ اشکالی ندارد؛ اما حالا لزومی ندارد که ما اصرارمان را روی آن ببریم - نه هم به آن بینمکی که غربیها انجام میدهند و در سن سی، چهل سالگی ازدواج میکنند. ۱۳۷۷/۲/۰۷

ازدواج بعد از اتمام تحصیلات، فرهنگ وارداتیِ غربی است
رسم بعضی از تمدنها و فرهنگهای وارداتی، این چیزی بود که اروپاییها اینجا وارد کردند، که باید حتماً جوانها بگذارند تا تحصیلاتشان تمام بشود، شغل بگیرند، نمیدانم شغل هم، حتماً شغل اداری باشد، بعد ازدواج کنند. دخترها هم در سن اوایل بلوغ، که اصلاً معنی ندارد ازدواج، باید بمانند تا یک زن بزرگی بشوند، همه‌چیز دنیا را تجربه کنند، بعد ازدواج کنند. این رسم اروپاییها بود، خیلی هم چیز بدی بود. چون آنها هم که ازدواج را تأخیر می‌انداختند، نه از باب این تأخیر می‌انداختند که معتقد بودند جوانها در سنین جوانی نیاز جنسی ندارند، نخیر، کاملاً هم درک میکردند و قبول میکردند که نیاز جنسی هست، منتها معتقد بودند که نیاز جنسی را در دوران جوانی بایستی جوانها آزادانه تأمین کنند؛ یعنی همان چیزی که از نظر ما فساد و فسق و گناه و موجب خراب کردنِ وضع اجتماع است. برای همین هم بود که زن و شوهر اروپایی و اروپاییمنش، پیوندشان یک پیوند محکم نبود... زن و شوهر، دوران جوانیشان را گذرانده‌اند ـ نمیگویم همه، خیلیها اینجور بودند و اینجورند ـ بدون اینکه به همدیگر احتیاج داشته باشند، بعد هم سرِ سیری با هم ازدواج کرده‌اند... اسلام این را قبول ندارد. ۱۳۶۲/۱۲/۱۹

دختر و پسر در غرب صد کار میکنند تا به سن ازدواج برسند!
دختر و پسر در غرب، بخصوص در بعضی از جوامع غربی، صد کار میکنند تا به سن ازدواج برسند. در آن جوامع سن ازدواج معمولاً بالاست و بین بیست و سی خیلی بیشتر از سن پانزده و بیست یا هجده و بیست است و بالاتر از سی هم که فراوان است. در آنجا بخصوص مردها اول هزار درِ دیگر را میزنند و بعد درِ ازدواج را! یعنی همه چیز را تجربه کرده و دیگر برایش چیزی نیست. ۱۳۷۸/۱/۲۴

ازدواج در سنین میانی برخلاف فطرت و مصلحت بشر است
اینی‌که بعضی‌ها می‌گذارند سن ازدواج را، برای سال‌های میانی عمر، که در دنیای غرب و تمدن غرب معمول است؛ این‌هم مثل اغلب چیزهایشان غلط، برخلاف فطرت بشر، برخلاف مصلحت بشر و ناشی از این است که به شهوت‌رانی و بی‌بندوباری اقبال دارند. ۱۳۷۷/۰۱/۲۶

بالا رفتن سنّ ازدواج باروری را محدود میکند
بلاشک یکی از چیزهایی که باروری را محدود میکند، بالا رفتن سنّ ازدواج است؛ خب، این یکی از کارهایی است که باید در کشور فکر بشود. چرا سنّ ازدواج در کشور ما بالا رفته؟ مگر جوان هفده ساله، هجده ساله، نوزده ساله، احتیاج ندارد به اطفاء نیاز جنسی و غریزه‌ی جنسی؟ ما باید به این فکر کنیم. ۱۳۹۲/۰۸/۰۶

واداشتن دختران کم‌سن به ازدواج برخلاف حقوق آنهاست
اگر بانوان ما راه مورد نظر اسلام را بپیمایند، یقیناً آن ستمی که در طول تاریخ در جوامع مختلف بر زن رفته است، از بین خواهد رفت و از آن اثری نخواهد ماند. واداشتن دختران کم سن و سال به ازدواج، حرکتی در جهت تضعیف زن و نادیده گرفتن حقوق اوست و قانون باید با آن مقابله کند و زنان نیز با آگاهی، هوشیاری و رشد و معرفت خود در مقابل این‌گونه تعدیات بایستند. ۱۳۷۶/۱۱/۲۹
 
هیچ کس نمی‌تواند انتخاب همسر را بر یک زن تحمیل کند
به نظر اسلام، زن در انتخاب همسر آزاد است و هیچ کس نمیتواند در مورد انتخاب همسر، بر هیچ زنی چیزی را تحمیل کند. یعنی حتی برادران زن، پدرِ زن -خویشاوندان دورتر که جای خود دارند- اگر بخواهند بر او تحمیل کنند که تو حتماً باید با شخص مورد نظر ازدواج کنی، نمیتوانند و چنین حقّی را ندارند. این، نظر اسلام است.
۱۳۷۵/۱۲/۲۰
۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۲۸ محمدجعفر مصلحی
یحث سن مناسب برای ازدواج با توجه به فضای کنونی جامعه(ازدواج در سنین بالا ؛ بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی و یافتن شغل با در آمد بالا و مسکن مستقل و ...) و همچنین قانونی که مجلس در دست دارد نسبت به منع ازدواج در سنین پایین(که البته در صورت رعایت جوانب خوب است) ، بحث با اهمیتی است.

راهکار دین مبین اسلام ، آسان گیری در ازدواج و پرهیز از تجملات است که با رعایت این نکته ازدواج در سنین جوانی (و حتی زودتر) ممکن بوده و برکات بسیار آن مانند کاهش معضلات اجتماعی و کاهش ناباروری و افزایش جمعیت و ... در جامعه محقق خواهد شد.
۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۳۰ محمدجعفر مصلحی
جزئیات بیشتری نسبت به لایحه مجلس
https://www.isna.ir/news/97122010638/%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%BE%DB%8C%D8%B4-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3-%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%AD%D9%87-%D8%AA%D8%B9%DB%8C%DB%8C%D9%86-%D8%AD%D8%AF%D8%A7%D9%82%D9%84-%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%BE%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87
۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۳۶ محمدجعفر مصلحی
لینک مطلب بالا
۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۳۷ محمدجعفر مصلحی
لینک

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی