جزء 2
طالوت و جالوت
تفسیر نمونه، ج2، ص: 231
وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ (247)
این وضع سالها ادامه داشت تا آنکه خداوند پیامبرى به نام" اشموئیل" را براى نجات و ارشاد آنها برانگیخت آنها نیز که از ظلم و جور دشمنان به تنگ آمده بودند و دنبال پناهگاهى مىگشتند گرد او اجتماع کردند و از او خواستند رهبر و امیرى براى آنها انتخاب کند تا همگى تحت فرمان و هدایت او یک دل و یک رأى با دشمن نبرد کنند تا عزت از دست رفته را باز یابند.
اشموئیل که به روحیات و سستهمتى آنان به خوبى آشنا بود در جواب گفت : از آن بیم دارم که چون فرمان جهاد در رسد از دستور امیر و رهبر خود سرپیچى کنید و از مقابله و پیکار با دشمن شانه خالى نمائید.
آنها گفتند چگونه ممکن است ما از فرمان امیر سرباز زنیم و از انجام وظیفه دریغ نمائیم در حالى که دشمن ما را از وطن خود بیرون رانده و سرزمینهاى ما را اشغال نموده و فرزندان ما را به اسارت برده است!" اشموئیل" که دید جمعیت با تشخیص درد به سراغ طبیب آمدهاند و گویا رمز عقبماندگى خود را درک کردهاند. به درگاه خداوند روى آورده و خواسته قوم را به پیشگاه وى عرضه داشت، به او وحى شد که" طالوت" را به پادشاهى ایشان برگزیدم.
اشموئیل عرض کرد خداوندا من هنوز طالوت را ندیده و نمىشناسم.
وحى آمد ما او را به جانب تو خواهیم فرستاد، هنگامى که او نزد تو آمد فرماندهى سپاه را به او واگذار و پرچم جهاد را به دست وى بسپار.
اهمیت داشتن یک رهبر الهی برای رشد جامعه
گام دوم :
سادساً: عیار معنویّت و اخلاق را در فضای عمومی جامعه بگونه ای چشمگیر افزایش داد. این پدیده ی مبارک را رفتار و منش حضرت امام خمینی در طول دوران مبارزه و پس از پیروزی انقلاب، بیش از هر چیز رواج داد؛ آن انسان معنوی و عارف و وارسته از پیرایه های مادّی، در رأس کشوری قرار گرفت که مایه های ایمان مردمش بسی ریشه دار و عمیق بود. هرچند دست تطاول تبلیغات مروّج فساد و بی بندوباری در طول دوران پهلوی ها به آن ضربه های سخت زده و لجنزاری از آلودگی اخلاقی غربی را به درون زندگی مردم متوسّط و بخصوص جوانان کشانده بود، ولی رویکرد دینی و اخلاقی در جمهوری اسلامی، دلهای مستعد و نورانی بویژه جوانان را مجذوب کرد و فضا به سود دین و اخلاق دگرگون شدوَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فیهِ سَکینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ (248)
طالوت کیست؟
طالوت مردى بلند قامت و تنومند و خوشاندام بود اعصابى محکم و نیرومند داشت از نظر قواى روحى نیز بسیار زیرک، دانشمند و با تدبیر بود بعضى علت انتخاب نام طالوت را براى وى همان طول قامت او مىدانند ولى با این همه شهرتى نداشت و با پدرش در یکى از دهکدهها در ساحل رودخانهاى مىزیست و چهار پایان پدر را به چرا مىبرد و کشاورزى مىکرد.
بنى اسرائیل که براى فرمانده و رئیس لشکر امتیازاتى از نظر نسب و ثروت لازم مىدانستند و هیچکدام را در طالوت نمىدیدند در برابر این انتصاب سخت به حیرت افتادند زیرا به عقیده آنها وى نه از خاندان لاوى بود که سابقه نبوت داشتند و نه از خاندان یوسف و یهودا که داراى سابقه حکومت بودند بلکه از خاندان" بنیامین" گمنام بود و از نظر مالى تهى دست لذا به عنوان اعتراض گفتند او چگونه مىتواند بر ما حکومت کند ما از او سزاوارتریم؟! اشموئیل که آنان را سخت در اشتباه مىدید گفت خداوند او را بر شما امیر قرار داده و شایستگى فرماندهى و رهبرى به نیروى جسمى و قدرت روحى است که هر دو به اندازه کافى در طالوت هست و از این نظر بر شما برترى دارد ولى آنها نشانهاى که دلیل بر این انتخاب از ناحیه خدا باشد مطالبه کردند.
اشموئیل گفت نشانه آن این است که تابوت (صندوق عهد) که از یادگارهاى مهم انبیاء بنى اسرائیل است و مایه دلگرمى و اطمینان شما در جنگها بوده در حالى که جمعى از فرشتگان آن را حمل مىنمایند به سوى شما باز مىگردد و چیزى نگذشت که صندوق عهد بر آنها ظاهر شد آنها با دیدن این نشانه فرماندهى طالوت را پذیرفتند.
فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرینَ (249)
" طالوت" زمام کشور را به دست گرفت!
" طالوت" فرماندهى سپاه را به عهده گرفت و در مدتى کوتاه لیاقت و شایستگى خود را در اداره امور مملکت و فرماندهى سپاه به اثبات رسانید سپس آنها را براى مبارزه با دشمنى که همه چیز آنها را به خطر انداخته بود دعوت کرد و به آنها تاکید کرد تنها کسانى با من حرکت کنند که تمام فکرشان در جهاد باشد و آنها که بنائى نیمهکاره یا معاملهاى نیمه تمام و امثال آن دارند در این پیکار شرکت نکنند. به زودى جمعیتى به ظاهر زیاد و نیرومند جمع شدند و به جانب دشمن حرکت کردند.
بر اثر راهپیمایى در برابر آفتاب همگى تشنه شدند، طالوت براى این که به فرمان خدا آنها را آزمایش و تصفیه کند گفت به زودى در مسیر خود به رودخانهاى مىرسید خداوند بوسیله آن شما را آزمایش مىکند کسانى که از آن بنوشند و سیراب شوند از من نیستند و آنها که جز مقدار کمى ننوشند از من هستند! همین که چشم آنها به نهر آب افتاد خوشحال شدند و به سرعت خود را به آن رسانیدند و سیراب گشتند. تنها عده معدودى بر سر پیمان باقى ماندند.
طالوت متوجه شد که لشکر او از اکثریتى بى اراده و سست عهد و اقلیتى از افراد با ایمان تشکیل شده است از این رو اکثریت بى انضباط و نافرمان را رها کرد و با همان جمع قلیل با ایمان از شهر بیرون آمد و به سوى میدان جهاد پیش رفت.
سپاه کوچک" طالوت" از کمى نفرات متوحش شده به طالوت گفتند ما توانایى در برابر این سپاه قدرتمند را نداریم اما آنها که ایمان راسخ به رستاخیز داشتند و دلهایشان از محبت خدا لبریز بود، از زیادى و نیرومندى سپاه دشمن و کمى عده خود نهراسیدند، با کمال شجاعت به طالوت گفتند: تو آنچه را صلاح مىدانى فرمان ده ما نیز همه جا همراه تو خواهیم بود و به خواست خدا با همین عدد کم با آنها جهاد خواهیم کرد، چه بسا جمعیتهاى کم که به اراده پروردگار بر جمعیتهاى زیاد پیروز شدند و خدا با استقامت کنندگان است.
وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ (250)
فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمینَ (251)
طالوت با آن عده کم اما مؤمن و مجاهد آماده کارزار شد، آنها از درگاه خداوند در خواست شکیبایى و پیروزى کردند، همین که آتش جنگ شعلهور شد،" جالوت" از لشکر خویش بیرون آمد و در بین دو لشکر مبارز طلبید، صداى رعبآور وى دلها را مىلرزاند و کسى را جرأت میدان رفتن او نبود. در این میان نوجوانى به نام" داوود" که شاید بر اثر کمى سن براى جنگ هم به میدان نیامده بود، بلکه براى کمک به برادران بزرگتر خود که در صف جنگجویان بودند از طرف پدرش ماموریت داشت، ولى با این حال بسیار چابک و ورزیده بود، با فلاخنى که در دست داشت یکى دو سنگ آن چنان ماهرانه پرتاب کرد که درست بر پیشانى و سر" جالوت" کوبیده شدند و او در میان وحشت و تعجب سپاهیانش به زمین سقوط کرد و کشته شد، با کشته شدن جالوت ترس و هراس عجیبى به سپاهیانش دست داد و سرانجام از برابر صفوف لشکر" طالوت" فرار کردند و بنى اسرائیل پیروز شدند
تفسیر نمونه، ج2، ص: 235
اکنون به تفسیر آیات باز مىگردیم:
در نخستین آیه، روى سخن را به پیغمبر اکرم ص کرده، مىفرماید:" آیا ندیدى جمعى از اشراف بنى اسرائیل را بعد از موسى ع که به پیامبر خود گفتند:
زمامدارى براى ما انتخاب کن تا (تحت فرماندهى او) در راه خدا پیکار کنیم؟" (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ)واژه" ملاء" در لغت به معنى اشیاء یا اشخاصى است که چشم را پر مىکند و شگفتى بیننده را برمىانگیزد، به همین جهت به جمعیت زیادى که داراى رأى و عقیده واحدى، باشند ملا گفته مىشود، و نیز به اشراف و بزرگان هر قوم و ملتى" ملا" مىگویند، زیرا هر کدام از این دو گروه به خاطر کمیت یا کیفیت خاص خود چشم بیننده را پر مىکند.
همان طور که قبلا اشاره شد، این آیه اشاره به جمعیت زیادى از بنى اسرائیل مىکند که یک صدا از پیامبر خویش تقاضاى امیر و رهبرى کردند تا بتوانند به فرماندهى او با جالوت که تمام حیثیت دینى و اجتماعى و اقتصادى آنها را به خطر افکنده بود پیکار کنند.
قابل توجه اینکه آنها براى رفع تجاوز دشمن که ایشان را از سرزمینشان بیرون رانده بود، مىخواستند مبارزه کنند، در عین حال نام آن را فى سبیل اللَّه (در راه خدا گذاردند) از این تعبیر روشن مىشود که آنچه به آزادى و نجات انسانها از اسارت و رفع ظلم کمک کند،" فى سبیل اللَّه" محسوب مىشود، علاوه بر این پیکار مزبور، جنبه دینى و مذهبى نیز داشت.
به هر حال پیامبرشان که از وضع آنان نگران بود، و آنها را ثابت قدم در عهد و پیمان نمىدید به آنها گفت:" اگر دستور پیکار به شما داده شود شاید (سرپیچى کنید و) در راه خدا پیکار نکنید" (قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلَّا تُقاتِلُوا).
آنها در پاسخ گفتند:" چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم در حالى که از خانه و فرزندانمان رانده شدیم" شهرهاى ما به وسیله دشمن اشغال و فرزندانمان اسیر شدهاند (قالُوا وَ ما لَنا أَلَّا نُقاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا).
و به این ترتیب اعلام وفادارى به عهد و پیمان خود کردند، ولى با این همه هیچ یک از نام خدا و فرمان او، حفظ استقلال و موجودیتشان، و آزادى فرزندان، نتوانست جلو پیمان شکنى آنها را بگیرد، و لذا در ادامه این آیه مىخوانیم:
" هنگامى که دستور پیکار به آنها داده شد جز عده کمى همگى سرپیچى کردند و خداوند به (احوال) ستمکاران آگاه است" و مىشناسد و به آنها کیفر مىدهد (فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ).
بعضى از مفسران، عده وفاداران را 313 نفر نوشتهاند، همانند سربازان وفادار اسلام در جنگ بدر.
*** در هر صورت پیامبرشان، طبق وظیفهاى که داشت به در خواست آنها پاسخ گفت، و طالوت را به فرمان خدا براى زمامدارى آنان برگزید و به آنها گفت:" خداوند طالوت را براى زمامدارى شما برانگیخته است
تفسیر نمونه، ج2، ص: 237
" (وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً).
مطابق این آیه انتخاب طالوت به عنوان زمامدارى و فرماندهى لشکر بنى اسرائیل از سوى خدا بوده و شاید جمله" قد بعث" (برانگیخت) اشاره به همان چیزى باشد که در شرح این داستان گذشت که حوادث غیر منتظرهاى طالوت را به شهر آن پیامبر ع و مجلس او کشانید، و این انتخاب الهى صورت گرفت، ضمنا از تعبیر" ملکا" چنین بر مىآید که طالوت، تنها فرمانده لشکر نبود بلکه زمامدار کشور هم بود.
از اینجا مخالفت شروع شد، گروهى گفتند:" چگونه او بر ما حکومت داشته باشد با اینکه ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادى ندارد" (قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ).
این نخستین اعتراض و پیمان شکنى بود که بنى اسرائیل در برابر آن پیامبر ع کردند، و با اینکه او تصریح کرده بود انتخاب طالوت از طرف خدا است آنها در واقع به انتخاب خداوند اعتراض کردند که ما از او سزاوارتریم زیرا داراى دو شرط لازم براى زمامدارى هستیم، نسب عالى و ثروت فراوان و همان طور که قبلا در شرح داستان آمده طالوت جوانى از یک قبیله گمنام بنى اسرائیل و از نظر مالى یک کشاورز ساده بود.
ولى قرآن پاسخ دندان شکنى را که آن پیامبر به گمراهان بنى اسرائیل داد چنین بازگو مىکند" گفت خداوند او را بر شما برگزیده و علم و (قدرت) جسم او را وسعت بخشیده" (قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ).
اینکه مىبینید خداوند او را برگزیده و زمامدار شما قرار داده به خاطر این است که از نظر هوش و فرزانگى و علم، پر مایه است و از نظر نیروى جسمانى، قوى و پر قدرت.
یعنى اولا این گزینش خداوند حکیم است و ثانیا شما سخت در اشتباهید و شرایط اساسى رهبرى را فراموش کردهاید، نسبت عالى و ثروت، هیچ امتیازى براى رهبرى نیست چون هر دو امر اعتبارى و بیرون ذاتى است، ولى علم و دانش و نیروى جسمانى دو امتیاز واقعى و درون ذاتى است که تاثیر عمیقى در مساله رهبرى دارد. رهبر باید با علم و دانش خود، مصلحت جامعهاى را که در رأس آن است تشخیص دهد و با قدرت خود آن را به موقع اجرا در آورد، با علم و تدبیر خود نقشه صحیح براى پیکار با دشمن بکشد و با نیروى جسمانى آن را پیاده کند.
در اینجا گسترش علم بر گسترش نیروى جسمانى، مقدم داشته شده، زیرا شرط اول علم و آگاهى است.
ضمنا از این تعبیر استفاده مىشود که امامت و رهبرى، گزینش الهى است، و او است که شایستگىها را تشخیص مىدهد، اگر در فرزندان پیامبر این شایستگى را ببیند امامت را در آنجا قرار مىدهد، و اگر در جاى دیگر، در آنجا قرار مىدهد، و این همان چیزى است که دانشمندان شیعه به آن معتقدند و از آن دفاع مىکنند.
*** سرانجام به رهبرى و فرماندهى طالوت تن در دادند و او لشکرهاى فراوانى را بسیج کرد و به راه افتاد، در اینجا بود که بنى اسرائیل در برابر آزمون عجیبى قرار گرفتند بهتر است این سخن را از زبان قرآن در ادامه این آیات، بشنویم، مىفرماید:
" هنگامى که طالوت (به فرماندهى لشکر بنى اسرائیل منصوب شد و سپاهیان) را با خود بیرون برد، به آنها گفت: خداوند شما را با یک نهر آب امتحان مىکند، آنها که از آن بنوشند از من نیستند و آنها که جز یک پیمان با دست خود، بیشتر از آن نچشند از منند" (فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ). در اینجا لشکریان طالوت در برابر آزمون بزرگى قرار گرفتند، و آن مساله مقاومت شدید در برابر تشنگى، و چنین آزمونى براى لشکر طالوت- مخصوصا با سابقه بدى که براى بنى اسرائیل در بعضى جنگها داشتند- ضرورت داشت، چرا که پیروزى هر جمعیتى، بستگى به مقدار انضباط و قدرت ایمان و استقامت در مقابل
تفسیر نمونه، ج2، ص: 243
دشمن و اطاعت از دستور رهبر و فرمانده دارد.
طالوت مىخواست بداند انبوه لشکر تا چه اندازه، فرمان او را اطاعت مىکنند، به ویژه اینکه آنها با تردید و دودلى و حتى اعتراض، رهبرى او را پذیرفته بودند، گر چه در ظاهر تسلیم شده بودند ولى شاید هنوز در باطن، شک و تردید بر دلهاى آنها حکومت مىکرد، به همین دلیل مامور مىشود که آنها را امتحان کند، تا روشن شود، آیا این سربازان که مىخواهند در برابر شمشیر آتشبار دشمن بایستند، توانایى تحمل مقدارى تشنگى را دارند یا نه؟
ولى اکثریت آنها- همانطور که در شرح داستان قبلا خواندیم و در آیه مورد بحث به طور فشرده به آن اشاره شده از بوته این امتحان سالم بیرون نیامدند، چنان که قرآن مىگوید:" آنها همگى جز عده کمى از آنها، از آن آب نوشیدند" (فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ).
و به این ترتیب، دومین تصفیه در ارتش طالوت انجام یافت، زیرا" تصفیه اول" همان بود که به هنگام اعلام بسیج عمومى گفته بود کسانى که تجارت یا بناى نیمهکاره و امثال آن دارند، همراه من نیایند.
سپس مىافزاید:" هنگامى که او (طالوت) و افرادى که به وى ایمان آورده بودند (و از بوته آزمایش سالم به در آمدند)، از آن نهر گذشتند گفتند: امروز ما (با این جمعیت اندک) توانایى مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم" (فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ).
این جمله به خوبى نشان مىدهد که همان گروه اندک که از آزمایش تشنگى سالم به در آمدند همراه او حرکت کردند، ولى همانها نیز وقتى فکر کردند که به زودى در برابر ارتش عظیم و نیرومند جالوت قرار مىگیرند فریادشان از کمى نفرات بلند شد و این سومین مرحله آزمایش بود، زیرا تنها گروه کوچکترى از این گروه اندک، اعلام آمادگى و وفادارى کامل کردند، چنان که قرآن در ادامه این آیه
تفسیر نمونه، ج2، ص: 244
مىفرماید:" آنها که مىدانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخیز و وعدههاى الهى ایمان داشتند) گفتند: چه بسیار گروههاى کوچکى که به فرمان خدا بر گروههاى عظیمى پیروز شدند و خداوند با صابران (و استقامت کنندگان) همراه است" (قالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ). این جمله به خوبى نشان مىدهد کسانى که ایمان راسخ به روز رستاخیز داشتند به بقیه هشدار دادند که نباید به" کمیت" جمعیت نگاه کرد، بلکه باید" کیفیت" را در نظر گرفت، زیرا بسیار شده که جمعیت کم از نظر نفرات، اما با کیفیتى بالا، از جهت ایمان و اراده و تصمیم و متکى به عنایات الهى به اذن اللَّه بر جمعیتهاى انبوه پیروز شدند.
تفسیر نور ج1 386
پیامها:
2- رهبرى که خداوند تعیین کند، به نفع مردم است. «بَعَثَ لَکُمْ»
3- اگر مىخواهید به آزادى و نجات برسید، باید رهبر الهى را بپذیرید. «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً»
4- دین از سیاست جدا نیست. انبیا مستقیماً در مسائل نظامى دخالت وفرمانده نظامى عزل ونصب مىکردند. «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ»
5- از استعدادهاى نهفته در افراد گمنام و فقیر، غافل نباشید. «قَدْ بَعَثَ لَکُمْ»
6- نشانهى ایمان واقعى، تسلیم در برابر خدا و رسول است و بنىاسرائیل به خاطر پندار غلط تسلیم نبودند. «أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا»
7- یکى از امتحانات الهى، نحوه برخورد ما با رهبر الهى است. «قالُوا أَنَّى یَکُونُ ...»
9- نام و مقام و شهرنشینى، نشانه برترى نیست. در این آیه از کسانى که ملاک برترى را مال و مقام دانستهاند، انتقاد شده است. «لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ»
10- انتخاب الهى، بر اساس لیاقت است، نه گزاف و بیهوده. «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»
12- توانایى علمى، مهمتر از توانایى جسمى است. «زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» ابتدا کلمهى «علم» آمد، سپس «جسم».
تفسیر نور ج1 391
پیامها:
2- یکى از راههاى آزمایش، ممنوعیّتهاى موسمى است. راحت طلبى و عدم تحمل فشارها و سختىهاى موسمى و موقّتى، با سلحشورى سازگارى ندارد. «إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ»
3- قبل از برخورد و مقابله با دشمن، باید تمرین مقاومت کرد. «مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ»
4- مدیر باید نیروهاى غیر مفید را طرد کند. «فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی»
5- تسلیم فرمانده بودن، رمز موفقیّت است. «مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی»
6- حسابِ نیازِ ضرورى، از حسابِ رفاه کامل جداست. «إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ»
7- کسانى که از میدان امتحان پیروز بیرون آیند، اندک هستند. «إِلَّا قَلِیلًا»
8- انقلابى بودن مهم نیست، انقلابى ماندن مهم است. در این ماجرا شعار دهنده بسیار بود، ولى آنان که در آزمایشات موفق شدند، اندک بودند. «إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ»
9- ایمان به معاد و وعدههاى الهى، توانایى ایستادگى در برابر سختىها و مشکلات را ایجاد مىکند. «مُلاقُوا اللَّهِ»
13- مؤمن مخلص، پیروزى را از خدا مىداند. «بِإِذْنِ اللَّهِ»
تفسیر نور ج1 392
با توجّه به آیات گذشته معلوم مىشود که عوامل پیروزى در چند چیز است:
1- رهبر توانا و لایق. «زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»
2- پیروان مؤمن. «قالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ»
3- توکّل. «کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ»
4- صبر و استقامت. «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا»
5- انگیزهى الهى داشتن. «وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ»
فراز عبرت انگیزى از تاریخ بنى اسرائیل
پیش از آنکه به تفسیر این آیات بپردازیم، لازم است به گوشهاى از تاریخ بنى اسرائیل که این آیات ناظر به آن است اشاره کنیم:
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنی إِسْرائیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فی سَبیلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِالظَّالِمینَ (246)
قوم یهود که در زیر سلطه فرعونیان ضعیف و ناتوان شده بودند بر اثر رهبریهاى خردمندانه موسى ع از آن وضع اسفانگیز نجات یافته و به قدرت و عظمت رسیدند.
خداوند به برکت این پیامبر نعمتهاى فراوانى به آنها بخشیده که از جمله صندوق عهد بود
قوم یهود با حمل این صندوق در جلوى لشکر یک نوع اطمینان خاطر و توانایى روحى پیدا مىکردند و این قدرت و عظمت تا مدتى بعد از موسى ع ادامه داشت ولى همین پیروزیها و نعمتها کم کم باعث غرور آنها شد و تن به قانون شکنى دادند، سرانجام به دست فلسطینیان شکستخورده و قدرت و نفوذ خویش را همراه صندوق عهد از دست دادند به دنبال آن چنان دچار پراکندگى و اختلاف شدند که در برابر کوچکترین دشمنان قدرت دفاع نداشتند تا جایى که دشمنان گروه کثیرى از آنها را از سرزمین خود بیرون راندند و حتى فرزندان آنها را به اسارت گرفتند.
گام دوم :
انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن، از نقطه ی صفر آغاز شد؛ اوّلاً: همه چیز علیه ما بود، چه رژیم فاسد طاغوت که علاوه بر وابستگی و فساد و استبداد و کودتایی بودن، اوّلین رژیم سلطنتی در ایران بود که به دست بیگانه -و نه به زور شمشیر خود- بر سرِ کار آمده بود، و چه دولت آمریکا و برخی دیگر از دولتهای غربی، و چه وضع بشدّت نابسامان داخلی و عقب افتادگی شرم آور در علم و فنّاوری و سیاست و معنویّت و هر فضیلت دیگر
مناسب است در اینجا مقایسه دوران انقلاب و روحیه انقلابی مردم در همراهی انقلاب علی رغم همه فشارهای بین المللی و سختی های زندگی وپایمردی در راه آرمان های انقلاب با آنچه بنی اسرائیل کردند و ابتدا ادعای انقلابی گری کردند و اما در میانه راه کم آوردند و دنیا زده شدند و در برابر دشمن شکست خوردند
انقلاب ما نیز در صورت منحرف شدن از آرمان ها و دوری از سیره الهی امام ره و رهنمودهای رهبری و رو نمودن به دنیا به سرنوشتی مشابه آنچه بنی اسرائیل گرفتار آن شدند گرفتار خواهد شد
البته که 40 سال این ملت در راه آرمان ها پایمردی کردند و به حول و قوه الهی و با همت مردم بخصوص جوانان آینده روشنی در انتظار این انقلاب است.
گام دوم :
از میان همه ی ملّتهای زیر ستم، کمتر ملّتی به انقلاب همّت میگمارد؛ و در میان ملّتهایی که به پاخاسته و انقلاب کرده اند، کمتر دیده شده که توانسته باشند کار را به نهایت رسانده و به جز تغییر حکومتها، آرمانهای انقلابی را حفظ کرده باشند. امّا انقلاب پُرشکوه ملّت ایران که بزرگ ترین و مردمی ترین انقلاب عصر جدید است، تنها انقلابی است که یک چلّه ی پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده و در برابر همه ی وسوسه هایی که غیر قابل مقاومت به نظر میرسیدند، از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرده و اینک وارد دوّمین مرحله ی خودسازی و جامعه پردازی و تمدّن سازی شده است. درودی از اعماق دل بر این ملّت؛ بر نسلی که آغاز کرد و ادامه داد و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم میشود
.
بیانات:
مخاطب این سخن، نسل امروز و نسل فردا و نسل فرداهای بعد است؛ مخاطب این سخن، همهی ما هستیم؛ مسئولان مخاطبند؛ فعّالان سیاسی، فعّالان فرهنگی، فعّالان اجتماعی، همه مخاطب این سخنند؛ جوانان، دانشگاهیان، حوزویان، پیشهوران، روستاییان، شهریان، همه مخاطب این سخنند؛ همه باید بدانند میتوان این راه را با شیوهی انقلابی حرکت کرد و آنوقت، پیشرفت قطعی است؛ و میتوان به شیوهی دیگری حرکت کرد و آنوقت سرنوشت سرنوشت رقّتآوری خواهد بود. امام تعبیر رایجی داشتند، مکرّر در مواردی میگفتند: «اسلام سیلی خواهد خورد». اگر راه را عوض کردیم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد، اسلام هم سیلی خواهد خورد