نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

28-2. حزب الله رستگارند (مجادله/22)

سه شنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۰۳ ب.ظ
58:22
۹۷/۰۳/۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j28

نظرات  (۹)

۲۳ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۵۱ محمد هادی انصاریپور
این آیات سوره مائده در مشخص تر شدن معنای حزب الله کمک میکند: گروهی که در راه خدا مجاهدانه تلاش میکنند و ولایت خدا و اولیاء او را پذیرفته اند.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿54﴾

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ ﴿55﴾

وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿56﴾


خوب هم هست که پس از توضیح مختصری درباره حزب الله اشاره کنید که در روایات پیامبر به سلمان اشاره کرده اند و گفته اند این آیه درباره قوم این مرد است.


بعد هم ویژگی های اینها گفته بشه:

1- اینکه اینها پیروز خواهند شد

2- اینکه خدا از اینها راضی می شود و اینها هم در قلب خود از خدا راضی می شوند و او را دوست خواهند داشت. (رضی الله عنهم و رضوا عنه)

3- آن چنان ایمان به خدا در قلبشان محکم شده که در راه او هیچ فامیل بازی و جناح گرایی و... در دلشان نیست.

4- در بهشت و آخرت آنها قطعا رستگار خواهند بود.

۲۳ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۵۴ محمد هادی انصاریپور
این هم بد نیست گفته بشه که اگر چنین گروهی در جایی از عالم باشد مثل حزب الله لبنان؛ مردم ما نه تنها به آنها کمک میکنند بلکه آنها را جزئی از امت خود به حساب می آورند و عاشق آنها هستند.
مسئولین محترم هم بدانند که اگر از این واقعیت قرآنی کناره بگیرند و به خاطر معاهدات بین المللی مثل fatf حمایت از آنها را قطع کنند از حزب الله قرآنیِ حقیقی جدا شده اند و هر که از حزب خدا جدا شود وارد در حزب شیطان است و ملت چنین مسئولینی را تحمل نمیکنند و دیر یا زود به زباله دان تاریخ می اندازند.
۲۳ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۵۹ محمد هادی انصاریپور
خلاصه ی تفسیر نور (محسن قرائتی)

لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «22»

هیچ قومى را نمى‌یابى که به خدا و قیامت مؤمن باشند و (در همان حال) با کسى که در برابر خدا و رسولش موضع گرفته است، مهرورزى کنند، حتّى اگر پدران یا پسران یا برادران یا خویشانشان باشند. آنها کسانى هستند که خداوند، ایمان را در دلهایشان ثابت فرموده و با روحى از جانب خویش آنان را تأیید نموده است و آنان را در باغهایى که نهرها از پاى (درختان) آنها جارى است، وارد مى‌کند در حالى که در آنجا جاودانه هستند، خداوند از آنان راضى است و آنان نیز از او راضى هستند. آنان حزب خدا هستند، آگاه باشید که تنها حزب خدا پیروز و رستگارند.

نکته ها
مقام رضا

مقام رضا، بالاتر از مقام تسلیم است، یعنى بنده نه فقط تسلیم مقدّرات الهى و امر و نهى اوست، بلکه در دل نیز به آن راضى است و از سر رضایت آن را مى‌پذیرد.

تولّى و تبرّى‌

ایمان با کفر سازگار نیست. به نوح درباره‌ى فرزندش گفته مى‌شود: «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ» «1» هنگامى که براى ابراهیم ثابت شد عموى او منحرف است، از او برائت جست.

«فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» «2» حتّى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله از استغفار براى مشرکان منع مى‌شود. «ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ وَ لَوْ کانُوا أُولِی قُرْبى‌ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحِیمِ» «3»

در سوره مجادله بارها سخن از تولّى و تبرّى مطرح شده است که بیانگر اهمیّت دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خداست:

«تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»، لا تَجِدُ ... یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ‌

امام رضا علیه السلام فرمود: «کمال الدین ولایتنا و البرائة من عدونا» کمال دین، در پذیرش ولایت ما و دورى از دشمنان ماست.

به امام صادق علیه السلام گفتند: فلانى به شما محبت مى‌ورزد ولى نسبت به برائت از دشمنان شما ضعیف عمل مى‌کند. حضرت فرمودند: دروغ مى‌گوید کسى که ادّعاى محبت ما را دارد و از دشمن ما دورى نجسته است. «4»

امام صادق علیه السلام فرمود: «اوحى الله الى نبى من انبیائه قل للمؤمنین لا تلبسوا لباس اعدایى و لا تطعموا مطاعم اعدایى و لا تسلکوا مسالک اعدایى فتکونوا اعدایى کما هم اعدایى» «5» خداوند متعال به پیامبرى از پیامبرانش وحى فرمود که به مؤمنان بگو: مانند دشمنان من لباس نپوشند و مانند دشمنان من غذا نخورند و در چگونگى زندگى و رفتار، مانند دشمنان من نباشند، چرا که در این صورت دشمنان من محسوب مى‌شوند. هم چنانکه آنان دشمنان من هستند.

در حدیث آمده است: «هل الدین الا الحب و البغض» «6» آیا دین، جز حبّ و بغض است؟


قرآن در چند مورد عبارت‌ «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» را به کار برده است:

1. در مورد راستگویان راست‌کردار: یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ‌ ... رَضِیَ اللَّهُ‌ ... «4»

2. در مورد پیشگامان و پیشتازان: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ‌ ... رَضِیَ اللَّهُ‌ ... «5»

3. در مورد مؤمنان واقعى: کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ‌ ... رَضِیَ اللَّهُ‌ ...

پیام ها

1- یک دل، دو دوستى بر نمى‌دارد. دوستى خداوند با دوستى دشمنان دین خدا قابل جمع نیست. لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ‌ ... یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ‌ (در آیه‌اى دیگر داریم: «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ» «7» خداوند در سینه انسان دو دل‌ قرار نداده است.)

2- عیب‌ها را از ریشه برطرف کنید. مودت دشمنان خدا انسان را به گرایش‌هاى فکرى، عملى و اخلاقى به سوى آنان وادار مى‌کند، لذا باید ریشه‌ى آن را خشکاند. لا تَجِدُ ... یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ‌

3- در اسلام، روابط و علاقه‌ها باید در شعاع رضاى خداوند باشد. «لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ»

4- روابط خانوادگى و خویشاوندى نیز خط قرمز و مرز دارند. وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ‌ ...

5- خداوند به خاطر قطع رابطه با چهار گروه از خویشان اگر معاند باشند، (پدر، پسر، برادر و فامیل)، چهار نمونه از لطف خود را بیان کرده است: ایمان، امداد، بهشت و رضوان. «الْإِیمانَ‌، أَیَّدَهُمْ‌، جَنَّاتٍ‌، رَضِیَ اللَّهُ»

6- ارزش ایمان به ثبات آن است وگرنه ایمان‌هاى مقطعى، موسمى و عاریه‌اى‌ «1» بسیار است. «کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ»

7- اول ایمان پایدار، بعد امداد و دریافت. کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ‌ ... أَیَّدَهُمْ‌ ...

8- دین تنها یک رابطه قلبى و فردى میان انسان و خدا نیست، بلکه تعیین کننده روابط اجتماعى است. لَوْ کانُوا آباءَهُمْ‌ ...

9- پاداش‌ها منحصر به آخرت نیست، بلکه تثبیت ایمان و امداد الهى، از پاداش‌هاى الهى در همین دنیاست. کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ‌ ... أَیَّدَهُمْ‌

10- حزب اللّه، با دشمن خدا دوست نمى‌شود. لا تَجِدُ قَوْماً ... یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ‌ ... أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ‌

11- حزب اللّه، نژاد و زبان و منطقه خاص ندارد، بلکه هر مؤمن مقاوم و استوار، جزو حزب اللّه است. لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ‌ ... یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ‌ ... أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ‌

12- پیروزى و غلبه‌اى ارزش دارد که همراه با رستگارى و رسیدن به هدف باشد.

در جاى دیگر مى‌فرماید: «ألا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» «1» و در اینجا مى‌فرماید: «أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»

13- تداوم نعمت، خود یکى از نعمت‌هاى بهشتى است. «خالِدِینَ فِیها»

14- این که ما از خدا راضى باشیم یک طرف قضیه است، مهم رضایت خدا از ماست. «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»

15- در قیامت نعمت‌ها دو گونه است: مادّى‌ جَنَّاتٍ‌ ... و معنوى. رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ‌ ... (چنانکه در جاى دیگر مى‌فرماید: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ» «2»)

«والحمدللّه ربّ العالمین»

۲۳ خرداد ۹۷ ، ۱۳:۰۲ محمد هادی انصاریپور
یک چیز دیگر هم که میشه در این آیه بهش پرداخت اینه که حزب الله با دشمنان خدا رابطه ی دوستانه برقرار نمیکند .
بعد از اینجا پل زده بشه به اینکه برخی میگویند مدل توسعه ی کشور باید طوری باشد که ایران هم مثل یک عضو جامعه جهانی بشود. با همه ی کشورها رابطه داشته باشد. در سازمانها و معاهدات بین المللی عضو شود و... به گمان اینکه با این وضعیت برخی مواهب دنیایی نصیب کشور بشود.
اما این مدل توسعه منجر می شود به از بین رفتن ارزشهای الهی که ملت ایران به خاطر آنها به پاخاسته بود. چراکه نهادهای بین المللی با نگاههای استعماری تأسیس شده اند و طوری طراحی شده اند که به اعضای خود اجازه نمیدهند برخی ارزشهای الهی را در ملت های خود حفظ کنند.
مدل توسعه ی قرآنی همین مدل حزب الله است که در ایه ی آخر سوره ی فتح هم مفصل تر بیان شده است. یکی از ارکان این امت حزب الله دشمنی با دشمنان خدا و نپذیرفتن ساختارها و قواعد استکباری حاکم بر آنهاست.
۲۳ خرداد ۹۷ ، ۱۳:۰۵ محمد هادی انصاریپور
بیانات رهبری

حزب خدا مفلح و رستگار است. حزب خدا غالب و پیروز است. هر چه می‌توانید، در این خطِّ حزب‌اللّهی جلو بروید. حزب‌اللَّه، یعنی کسی که هم از امکانات خداداد بهترین استفاده را می‌کند - از دانش استفاده می‌کند، از خرد و اندیشه استفاده می‌کند، از نیروهای انسانی استفاده می‌کند، از ابتکار و تجربه استفاده می‌کند، از تجربه‌ی هشت سال دوران دفاع مقدس بیشترین استفاده‌ها را می‌کند - و هم ارزشهای انسانی و الهی را که اسلام به او آموخته است، گرامی می‌دارد و آن را مایه‌ی پیشرفت خود به حساب می‌آورد و به آن تکیه می‌کند و با آن سرافراز است.۱۳۷۶/۰۷/۰۵
۲۳ خرداد ۹۷ ، ۱۳:۰۸ محمد هادی انصاریپور
جدایی ناپذیری دین ازسیاست
سیاستمدارانی که دایماً دم از جدایی دین و سیاست می‌زنند و کسانی از مدعیان دینداری که به کمک آنان شتافته و همین سخن را تکرار می‌کنند، آیا هرگز در آیات قرآن و تاریخ اسلام و احکام شریعت اندیشیده‌اند؟ آیا فکر کرده‌اند که اگر دین جدا از سیاست است، پس چرا قرآن همه‌ی امور سیاسی را، یعنی حکومت را، قانون را، صف‌بندیهای زندگی را، جنگ و صلح را، تعیین دوست و دشمن را و دیگر مظاهر سیاست را، همه و همه را به خدا و دین خدا و اولیای خدا مرتبط می‌کند؟
آیا در آیه‌ی «یا ایّها الّذین امنوا لاتتّخذوا عدوّی و عدوّکم اولیاء»(۱) و آیه‌ی «و لاتطیعوا امرالمسرفین (۲)الّذین یفسدون فی الارض و لایصلحون»(۳)، یا آیات معرفی حزب‌اللَّه(۴) و حزب‌الشیطان(۵)، یا آیات ولایت‌اللَّه(۶)، یا آیات حکم به غیر ما انزل‌اللَّه، اندیشیده و در آن تأمل کرده‌اند؟
آیا اعمال و رفتار سیاسی و اجتماعی انسانها که بیشترین بخش زندگی آنهاست، بدون جزاست؟ پس «و وجدوا ما عملوا حاضرا»(۷) و «وفیّت کلّ نفس ما عملت»(۸) چیست و با کدامین میزان سنجیده می‌شود؟ آیا می‌توان گفت اسلام در دنیا به خوب و بد این‌گونه اعمال کاری ندارد و وظیفه‌یی مقرر نمی‌کند؛ ولی در آخرت جزای آن داده می‌شود؟
آیا جهاد اسلامی که درصدها آیه‌ی قرآن و حدیث مسلّم(۹)، در زمره‌ی برترین فرایض دینی قرار گرفته و ترک آن مایه‌ی ذلت و شقاوت دنیا و آخرت شناخته شده، برای به دست آوردن چه چیز و دفاع از کدامین ارزش است؟ آیا حیات طیبه‌یی که برای تحصیل آن باید جهاد کرد، زندگی در زیر سایه‌ی شوم ولایت غیرخداست؟ بر خاک مذلت نشستن و حاکمیت جباران و ارزشهای غیرالهی را تماشا کردن و تن به ذلت دادن است؟ و اگر چنین نیست و جهاد برای تحصیل حاکمیتِ اللَّه و خروج از ولایت طاغوت به ولایتِ اللَّه است، پس چگونه می‌توان نقش و ارزش سیاست را در دین و در هدفهای تعیین شده‌ی دینی، دست کم یا نادیده گرفت؟
بدیهی است که نغمه‌ی شوم جدایی دین از سیاست، ساخته‌ی دشمنان پلیدی است که از اسلامِ زنده و در صحنه، سیلی خورده و با این ترفند خواسته‌اند صحنه‌ی زندگی را از حضور دین فارغ کرده و خود زمام امور دنیای مردم را به دست گیرند و بی‌دغدغه بر سرنوشت انسانها تسلط یابند. اما تلخ و تأسف‌انگیز آن است که کسانی به نام دین و در کسوت علمای دین، همین سخن را تکرار کنند و در ترویج آن، سعی و تلاش کنند. این همصداییِ برخی ملبسین به لباس دین با دشمنان پلید و خطرناک، اگرچه در مواردی ناشی از غفلت آنان از اهمیت سیاست و نقش آن در سرنوشت انسانها و در مواردی ناشی از تنبلی و ترس و تن دادن به زندگی آسان است، اما در مواردی هم ناشی از همدستی خطرناک این دین‌فروشان و نوادگان «بلعم باعورا» با ارباب قدرت و مکنت است، که مسلمانان باید این را بزرگترین خطر، و چنین آخوندهایی را پلیدتر از اربابان سیاسیشان بدانند و از شر آنان به خدا و به همت و آگاهی خود پناه برند.

این وعاظالسلاطین(لعنهم‌اللَّه)، به این هم اکتفا نمی‌کنند که نغمه‌ی شوم جدایی دین از سیاست را به زبان دین بیان کنند؛ بلکه برای تحکیم قدرت شیاطین، به مدح و ثنا و تأیید جنایتکاران هم می‌پردازند. آیا این، دخالت در سیاست و حرام نیست؟

آیا تضعیف اسلام و مسلمین، ایجاد تفرقه، مقابله با انقلاب اسلامی و تبرّی از اولیای خدا و تهمت و بهتان به آنها و افکار آیات خدا - ولو سیاسی هم باشد اشکالی ندارد؛ ولی حمایت از مظلومان و برائت از مشرکان و همنوایی با محرومان و ستمدیدگان و اعتراض به تسلط امریکا و اسرائیل بر کشورهای اسلامی و مخالفت با غارتگری کمپانیهای خارجی و محکوم کردن خیانت رؤسا و سلاطین مسلمانْ‌نام و حمایت از مبارزات مسلمانان واقعی و امثال آن جرم است؟!۱۳۶۸/۰۴/۱۴
پیام به کنگره عظیم حج
۲۳ خرداد ۹۷ ، ۱۳:۱۰ محمد هادی انصاریپور
این بیانات کامل تر از قبلی است. قبلی بخشی از این بود:

جدا نمودن دین از سیاست، از بزرگترین مظاهر شرک
از بزرگترین مظاهر شرک در عصر حاضر، تفکیک دنیا از آخرت، و زندگی مادّی از عبادت، و دین از سیاست است. گویی خدای دنیا - معاذاللَّه - جباران و زورگویان و چپاولگران و ابرقدرتها و جنایتکارانند، و استضعاف و استعباد و استثمار خلایق و علو و استکبار نسبت به بندگان خدا حق مسلّم آنهاست، و همگان باید پیشانی اطاعت بر آستان تفرعن آنها ساییده و در برابر زورگویی و غارتگری و میل و اراده‌ی بی‌مهار آنان تسلیم باشند و اعتراض نکنند؛ چرا که وعاظالسلاطین و نوادگان «بلعم باعورا»، فریاد برخواهند آورد که دخالت در سیاست کردید، و اسلام را چه به سیاست؟!

این، همان شرکی است که امروز مسلمانان باید با اعلام برائت، دامن خود و اسلام را از آن تطهیر کنند. آنچه جای تأسف است، این‌که سالها غفلت مسلمین و مهجور ماندن قرآن سبب شد که دستهای تحریف بتوانند به نام دین، هر سخن باطلی را در اذهان جای داده و بدیهیترین اصل دین خدا را منکر شوند و شرک را جامه‌ی توحید پوشانده و مضمون آیات قرآن را بی‌دغدغه انکار کنند، و در حالی که قرآن اقامه‌ی قسط را هدف از ارسال رسل می‌داند؛ «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم النّاس بالقسط»(۱)، و در حالی که با خطاب «کونوا قوّامین بالقسط شهداء للَّه»،(۲) همه‌ی مؤمنین را موظف به تلاش برای اقامه‌ی قسط می‌کند، و در حالی که آیات کریمه‌ی قرآن، اعتماد به ستمگران را ممنوع می‌سازد و به پیروان خود می‌فرماید: «و لاترکنوا الی الّذین ظلموا فتمسّکم النّار»(۳)، و گردن نهادن به ظلم طاغوت را منافی با ایمان می‌شمرد و می‌گوید: «الم تر الی الّذین یزعمون انّهم امنوا بما انزل الیک و ما انزل من قبلک یریدون ان یتحاکموا الی الطّاغوت و قد امروا ان یکفروا به»(۴)، و کفر به طاغوت را در کنار ایمان به خدا قرار می‌دهد؛ «فمن یکفر بالطّاغوت و یؤمن باللَّه فقداستمسک بالعروة الوثقی»(۵)، و در حالی که نخستین شعار اسلام، توحید، یعنی نفی همه‌ی قدرتهای مادّی و سیاسی و همه‌ی بتهای بی‌جان و باجان بود، و در حالی که اولین اقدام پیامبر(ص) پس از هجرت، تشکیل حکومت و اداره‌ی سیاسی جامعه بود، و یا دلایل و شواهد فراوان دیگری که بر پیوند دین و سیاست حکم می‌کند، باز کسانی پیدا می‌شوند که بگویند دین از سیاست جداست، و کسانی هم پیدا شدند که این سخن ضداسلامی را از آنها بپذیرند.

سیاستمدارانی که دایماً دم از جدایی دین و سیاست می‌زنند و کسانی از مدعیان دینداری که به کمک آنان شتافته و همین سخن را تکرار می‌کنند، آیا هرگز در آیات قرآن و تاریخ اسلام و احکام شریعت اندیشیده‌اند؟ آیا فکر کرده‌اند که اگر دین جدا از سیاست است، پس چرا قرآن همه‌ی امور سیاسی را، یعنی حکومت را، قانون را، صف‌بندیهای زندگی را، جنگ و صلح را، تعیین دوست و دشمن را و دیگر مظاهر سیاست را، همه و همه را به خدا و دین خدا و اولیای خدا مرتبط می‌کند؟

آیا در آیه‌ی «یا ایّهاالّذین امنوا لاتتّخذوا عدوّی و عدوّکم اولیاء»(۶) و آیه‌ی «و لاتطیعوا امرالمسرفین الّذین یفسدون فی الارض و لایصلحون»(۷)، یا آیات معرفی حزب‌اللَّه (۸)و حزب‌الشیطان(۹)، یا آیات ولایت‌اللَّه(۱۰)، یا آیات حکم به غیر ما انزل‌اللَّه، اندیشیده و در آن تأمل کرده‌اند؟

آیا اعمال و رفتار سیاسی و اجتماعی انسانها که بیشترین بخش زندگی آنهاست، بدون جزاست؟ پس «و وجدوا ما عملوا حاضرا»(۱۱) و «وفیّت کلّ نفس ما عملت» (۱۲)چیست و با کدامین میزان سنجیده می‌شود؟ آیا می‌توان گفت اسلام در دنیا به خوب و بد این‌گونه اعمال کاری ندارد و وظیفه‌یی مقرر نمی‌کند؛ ولی در آخرت جزای آن داده می‌شود؟

آیا جهاد اسلامی که درصدها آیه‌ی قرآن و حدیث مسلّم، در زمره‌ی برترین فرایض دینی قرار گرفته و ترک آن مایه‌ی ذلت و شقاوت دنیا و آخرت شناخته شده، برای به دست آوردن چه چیز و دفاع از کدامین ارزش است؟ آیا حیات طیبه‌یی که برای تحصیل آن باید جهاد کرد، زندگی در زیر سایه‌ی شوم ولایت غیرخداست؟ بر خاک مذلت نشستن و حاکمیت جباران و ارزشهای غیرالهی را تماشا کردن و تن به ذلت دادن است؟ و اگر چنین نیست و جهاد برای تحصیل حاکمیتِ اللَّه و خروج از ولایت طاغوت به ولایتِ اللَّه است، پس چگونه می‌توان نقش و ارزش سیاست را در دین و در هدفهای تعیین‌ شده‌ی دینی، دست کم یا نادیده گرفت؟

بدیهی است که نغمه‌ی شوم جدایی دین از سیاست، ساخته‌ی دشمنان پلیدی است که از اسلامِ زنده و در صحنه، سیلی خورده و با این ترفند خواسته‌اند صحنه‌ی زندگی را از حضور دین فارغ کرده و خود زمام امور دنیای مردم را به دست گیرند و بی‌دغدغه بر سرنوشت انسانها تسلط یابند. اما تلخ و تأسف‌انگیز آن است که کسانی به نام دین و در کسوت علمای دین، همین سخن را تکرار کنند و در ترویج آن، سعی و تلاش کنند. این همصداییِ برخی ملبسین به لباس دین با دشمنان پلید و خطرناک، اگرچه در مواردی ناشی از غفلت آنان از اهمیت سیاست و نقش آن در سرنوشت انسانها و در مواردی ناشی از تنبلی و ترس و تن دادن به زندگی آسان است، اما در مواردی هم ناشی از همدستی خطرناک این دین‌فروشان و نوادگان «بلعم باعورا» با ارباب قدرت و مکنت است، که مسلمانان باید این را بزرگترین خطر، و چنین آخوندهایی را پلیدتر از اربابان سیاسیشان بدانند و از شر آنان به خدا و به همت و آگاهی خود پناه برند.

این وعاظ السلاطین(لعنهم‌اللَّه)، به این هم اکتفا نمیکنند که نغمه‌ی شوم جدایی دین از سیاست را به زبان دین بیان کنند؛ بلکه برای تحکیم قدرت شیاطین، به مدح و ثنا و تأیید جنایتکاران هم می‌پردازند. آیا این، دخالت در سیاست و حرام نیست؟

آیا تضعیف اسلام و مسلمین، ایجاد تفرقه، مقابله با انقلاب اسلامی و تبرّی از اولیای خدا و تهمت و بهتان به آنها و افکار آیات خدا - ولو سیاسی هم باشد اشکالی ندارد؛ ولی حمایت از مظلومان و برائت از مشرکان و همنوایی با محرومان و ستمدیدگان و اعتراض به تسلط امریکا و اسرائیل بر کشورهای اسلامی و مخالفت با غارتگری کمپانیهای خارجی و محکوم کردن خیانت رؤسا و سلاطین مسلمانْ‌نام و حمایت از مبارزات مسلمانان واقعی و امثال آن جرم است؟!

این‌جاست که سخن امام فقید ما، آن داعی الی‌اللَّه و فانی فی‌اللَّه آشکار می‌شود که اسلام را به اسلام ناب محمّدی(ص) و اسلام امریکایی تقسیم می‌کرد. اسلام ناب محمّدی، اسلام عدل و قسط است؛ اسلام عزت و اسلام حمایت از ضعفا و پابرهنگان و محرومان است؛ اسلام دفاع از حقوق مظلومان و مستضعفان است؛ اسلام جهاد با دشمنان و سازش‌ناپذیری با زورگویان و فتنه‌گران است؛ اسلام اخلاق و فضیلت و معنویت است.

اسلام امریکایی، چیزی به نام اسلام است که در خدمت منافع قدرتهای استکباری و توجیه‌کننده‌ی اعمال آنهاست؛ بهانه‌یی برای انزوای اهل دین و نپرداختن آنان به امور مسلمین و سرنوشت ملتهای مسلمان است؛ وسیله‌یی برای جدا کردن بخش عظیمی از احکام اجتماعی و سیاسی اسلام از مجموعه‌ی دین و منحصر کردن دین به مسجد است (و مسجد نه به عنوان پایگاهی برای رتق و فتق امور مسلمین - چنان‌که درصدر اسلام بوده است - بلکه به عنوان گوشه‌یی برای جدا شدن از زندگی و جدا کردن دنیا و آخرت).

اسلام امریکایی، اسلام انسانهای بی‌درد و بی‌سوزی است که جز به خود و به رفاه حیوانی خود نمی‌اندیشند؛ خدا و دین را همچون سرمایه‌ی تجار، وسیله‌یی برای زراندوزی یا قدرت‌طلبی می‌دانند و همه‌ی آیات و روایاتی را که برخلاف میل و منفعتشان باشد، بی ‌محابا به زاویه‌ی فراموشی می‌افکنند و یا وقیحانه تأویل می‌کنند. اسلام امریکایی، اسلام سلاطین و رؤسایی است که منافع ملتهای محروم و مظلوم خود را در آستانه‌ی آلهه‌ی امریکایی و اروپایی قربان می‌کنند و در مقابل، به حمایت آنان برای ادامه‌ی حکومت و قدرت ننگین خود چشم می‌دوزند؛ اسلام سرمایه‌دارانی است که برای تأمین سود خود، پا بر همه‌ی فضیلتها و ارزشها می‌کوبند.

آری، این اسلام امریکایی است که مردم را به دوری از سیاست و فهم و بحث و عمل سیاسی می‌خواند؛ ولی اسلام ناب محمّدی، سیاست را بخشی از دین و غیرقابل جدایی از آن میداند و همه‌ی مسلمین را به درک و عمل سیاسی دعوت می‌کند؛ و این چیزی است که ملتهای مسلمان باید همواره از امام فقید خود و زبان گویای اسلام به یاد داشته باشند.۱۳۶۸/۰۴/۱۴
پیام به کنگره عظیم حج
۲۳ خرداد ۹۷ ، ۱۳:۱۴ محمد هادی انصاریپور

ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ ص‏ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ‏

أَمْناً فَقَالَ جُنْدَبٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا خَوْفُهُمْ قَالَ یَا جُنْدَبُ فِی زَمَنِ کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ سُلْطَانٌ یَعْتَرِیهِ وَ یُؤْذِیهِ فَإِذَا عَجَّلَ اللَّهُ خُرُوجَ قَائِمِنَا یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً ثُمَّ قَالَ ع طُوبَى لِلصَّابِرِینَ فِی غَیْبَتِهِ طُوبَى لِلْمُتَّقِینَ عَلَى مَحَجَّتِهِمْ أُولَئِکَ وَصَفَهُمْ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ وَ قَالَ‏ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ‏ وَ قَالَ‏ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏.

<!-- p.MsoFootnoteText, li.MsoFootnoteText, div.MsoFootnoteText {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-link:"Footnote Text Char"; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:justify; mso-pagination:widow-orphan; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-fareast-font-family:Calibri; mso-fareast-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} span.MsoFootnoteReference {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; vertical-align:super;} span.FootnoteTextChar {mso-style-name:"Footnote Text Char"; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-unhide:no; mso-style-locked:yes; mso-style-link:"Footnote Text"; mso-ansi-font-size:10.0pt; mso-bidi-font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-ascii-font-family:"Traditional Arabic"; mso-hansi-font-family:"Traditional Arabic"; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} -->
۲۳ خرداد ۹۷ ، ۱۳:۱۹ محمد هادی انصاریپور
نهج البلاغه
نامه ی حضرت امیر به عثمان بن حنیف (استاندار بصره) که بر سرسفره ای رفته بود که فقرا نبودند و اغنیا و مرفهین بودند. حضرت بر آشفتند و نامه ای بر او نوشتند.

45 و من کتاب له ع إلى عثمان بن حنیف الأنصاری و کان عامله على البصرة و قد بلغه أنه دعی إلى ولیمة قوم من أهلها، فمضى إلیها- قوله‏:

أَمَّا بَعْدُ یَا ابْنَ حُنَیْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاکَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیْهَا تُسْتَطَابُ‏ لَکَ الْأَلْوَانُ‏ وَ تُنْقَلُ إِلَیْکَ الْجِفَانُ‏ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ‏ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُو....

<!-- p.MsoFootnoteText, li.MsoFootnoteText, div.MsoFootnoteText {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-link:"Footnote Text Char"; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:justify; mso-pagination:widow-orphan; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-fareast-font-family:Calibri; mso-fareast-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} span.MsoFootnoteReference {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; vertical-align:super;} span.FootnoteTextChar {mso-style-name:"Footnote Text Char"; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-unhide:no; mso-style-locked:yes; mso-style-link:"Footnote Text"; mso-ansi-font-size:10.0pt; mso-bidi-font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-ascii-font-family:"Traditional Arabic"; mso-hansi-font-family:"Traditional Arabic"; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} -->

أَ تَمْتَلِئُ السَّائِمَةُ مِنْ رِعْیِهَا فَتَبْرُکَ وَ تَشْبَعُ الرَّبِیضَةُ مِنْ عُشْبِهَا فَتَرْبِضَ‏  وَ یَأْکُلُ عَلِیٌّ مِنْ زَادِهِ فَیَهْجَعَ‏ قَرَّتْ إِذاً عَیْنُهُ‏ إِذَا اقْتَدَى بَعْدَ السِّنِینَ الْمُتَطَاوِلَةِ بِالْبَهِیمَةِ الْهَامِلَةِ وَ السَّائِمَةِ الْمَرْعِیَّةِ طُوبَى لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَى رَبِّهَا فَرْضَهَا وَ عَرَکَتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا وَ هَجَرَتْ فِی اللَّیْلِ غُمْضَهَا حَتَّى إِذَا غَلَبَ الْکَرَى‏ عَلَیْهَا افْتَرَشَتْ أَرْضَهَا وَ تَوَسَّدَتْ کَفَّهَا فِی مَعْشَرٍ أَسْهَرَ عُیُونَهُمْ خَوْفُ مَعَادِهِمْ وَ تَجَافَتْ‏ عَنْ مَضَاجِعِهِمْ‏ جُنُوبُهُمْ‏ وَ هَمْهَمَتْ‏ بِذِکْرِ رَبِّهِمْ شِفَاهُهُمْ وَ تَقَشَّعَتْ‏ بِطُولِ اسْتِغْفَارِهِمْ ذُنُوبُهُمْ- أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏ فَاتَّقِ اللَّهَ یَا ابْنَ حُنَیْفٍ وَ لْتَکْفُفْ أَقْرَاصُکَ‏ لِیَکُونَ مِنَ النَّارِ خَلَاصُکَ‏


آیا به همان گونه که حیوان چرنده شکمش را با چریدن پر کند و بخوابد، و رمه گوسپند که از علف سیر مى‏شود و به جانب خوابگاهش مى‏رود، على هم از توشه خود بخورد و بخوابد؟! چشمش روشن که پس از سالیانى دراز به چهارپایان رها شده، و گوسپندان چرنده اقتدا کند!

خوشا به حال کسى که واجبات پروردگارش را به جا آورده، و مشکلات را تحمل نموده، و در شب از خواب خوش دورى کرده، تا وقتى که خواب بر او چیره شود زمین را فرش خود گرفته، و دست را بالش زیر سر کند،

نهج البلاغة / ترجمه انصاریان، متن، ص: 286

در میان جمعیتى که ترس از قیامت دیده‏هایشان را بیدار گذاشته، و پهلوهاشان از بستر استراحت جدا شده، و لبهاشان به ذکر پروردگارشان آهسته و آرام گویاست، و گناهانشان به کثرت استغفار از بین رفته،

«اینان حزب خدایند، و بدانید که حزب خدا رستگارانند».

پسر حنیف! از خدا پروا کن، و قرص‏هاى نان خودت، تو را بس باشد، تا این روش موجب خلاصى‏ات از آتش جهنّم گردد.

<!-- p.MsoFootnoteText, li.MsoFootnoteText, div.MsoFootnoteText {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-link:"Footnote Text Char"; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:justify; mso-pagination:widow-orphan; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-fareast-font-family:Calibri; mso-fareast-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} span.MsoFootnoteReference {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; vertical-align:super;} span.FootnoteTextChar {mso-style-name:"Footnote Text Char"; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-unhide:no; mso-style-locked:yes; mso-style-link:"Footnote Text"; mso-ansi-font-size:10.0pt; mso-bidi-font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-ascii-font-family:"Traditional Arabic"; mso-hansi-font-family:"Traditional Arabic"; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} -->

<!-- p.MsoFootnoteText, li.MsoFootnoteText, div.MsoFootnoteText {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-link:"Footnote Text Char"; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:justify; mso-pagination:widow-orphan; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-fareast-font-family:Calibri; mso-fareast-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} span.MsoFootnoteReference {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; vertical-align:super;} span.FootnoteTextChar {mso-style-name:"Footnote Text Char"; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-unhide:no; mso-style-locked:yes; mso-style-link:"Footnote Text"; mso-ansi-font-size:10.0pt; mso-bidi-font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-ascii-font-family:"Traditional Arabic"; mso-hansi-font-family:"Traditional Arabic"; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} -->

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی