نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

17-1. نزدیکی حساب و غفلت مردم (انبیا/1)

جمعه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۱۸ ق.ظ
21:1
۹۷/۰۳/۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j17

نظرات  (۶)

اما چه عواملی سبب غفلت ما از حسابرسی روز قیامت می‌شود؟ مهم‌ترین عوامل ایجاد کننده غفلت از حساب که در آیات و روایات بدان‌ها اشاره شده، از این قرار است.

۱. دلبستگی افراطی به دنیا

توجه افراطی به دنیا یکی از عوامل غفلت از حسابرسی است. در قرآن کریم آمده: «إِنَّ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُون أُولئِک مَأْواهُمُ النَّارُ بِما کانُوا یکسِبُون[۶]؛ آن‌ها که ایمان به ملاقات ما (و روز رستاخیز) ندارند، و به زندگی دنیا خشنود شدند و بر آن تکیه کردند، و آن‌ها که از آیات ما غافل‌اند. (همه) آن‌ها جایگاهشان آتش است، به خاطر کارهایی که انجام می‌دادند.»

امام باقر (ع) خطاب به جابر می‌فرماید: «یَا جَابِرُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَرْکَنَ وَ یَطْمَئِنَّ إِلَی زَهْرَةِ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ اعْلَمْ أَنَّ أَبْنَاءَ الدُّنْیَا هُمْ أَهْلُ غَفْلَة»[۷]؛ ای جابر! شایسته نیست انسان با ایمان، متکی و دلگرم به زرق و برق این زندگی باشد، بدان که فرزندان (و دل‌باختگان) دنیا اهل غفلت‌اند.»

آرزوهای طولانی

از دیگر عوامل غفلت از حسابرسی قیامت «آرزوهای طولانی» است؛ چرا که آرزوهای دور، تمام فکر انسان را به خود مشغول ساخته و از دیگر کارها غافل می‌سازد. امام علی (ع) در این باره می‌فرماید: «إِنَّ الْأَمَلَ یُسْهِی الْقَلْبَ وَ یُکْذِبُ الْوَعْدَ وَ یُکْثِرُ الْغَفْلَة[۱۱]؛ بدانید آرزو دل را به فراموشی می‌کشاند، وعده‌ها را دروغ جلوه می‌دهد و غفلت را زیاد می‌کند.»

در جای دیگر حضرت از طولانی بودن آرزوها اعلام ترس می‌کنند؛ زیراکه انسان را از حساب آخرت غافل می‌کند: «إِنِّی أَخَافُ عَلَیکمُ اثْنَینِ اتِّبَاعَ الْهَوَی وَ طُولَ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَی فَإِنَّهُ یرُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَینْسِی الْآخِرَة[۱۲]؛ همانا من بر شما از دو چیز می‌ترسم: پیروی از هوای نفس و آرزوهای طولانی پس همانا پیروی از هوای نفس از حق دور می‌کند و آرزوهای طولانی سبب غفلت از آخرت می‌شود.»

آرزوی طولانی ثروتمندان و قدرتمندان و شاهان را به ثروت اندوزی و ساختن کاخ‌ها و قصرها وا می‌دارد.


قرآن کریم در ارتباط با نزدیک و قطعی بودن قیامت می‌فرماید: «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فی‏ غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ»؛[1] حساب مردم به آنان نزدیک شده، در حالی‌که در غفلت بوده و روى گردانند.
ابتدا باید گفت که واژه «اقتراب» از باب افتعال و از ریشه «قرب» بوده و با ثلاثی مجرد خود به یک معناست(نزدیک بودن). منتها «اقتراب» بلیغ‌‏تر از «قرب» است و شدّت نزدیکى را می‌رساند. و هر دوی ثلاثی مجرد و مزید(قرب و اقترب) هم با حرف «من» و هم با حرف «الى» متعدى می‌شوند:
«اقترب و قرب زید من عمرو»، یا «اقترب و قرب زید الى عمرو».
اما تفاوت آنجاست که اگر با «من» متعدى شوند، «عمرو» که مجرور به این حرف جر است به عنوان عنصر اصلی در این ارتباط و نزدیکی در نظر گرفته شده، اما اگر با «إلی» متعدی شوند، عنصر اصلی در ارتباط، «زید» است که نقش فاعل را ایفا می‌کند.(این افعال گاه با لام حرف جر – به شرط آنکه به معنای من و إلی باشد – نیز متعدی می‌شوند).
در همین راستا و در این آیه، «لام» در کلمه «للناس» به معناى «إلى» است، نه به معناى «من»؛ زیرا مناسب با مقام این است که «حسابرسی» عنصر اصلی ارتباط باشد و نه «مردم»، زیرا این حساب است که می‌خواهد به مردم نزدیک شود، نه آنکه مردم بخواهند به حساب نزدیک شوند؛ چرا که آنان از حسابرسی غافل‌اند![2]
منظور از حساب                      
در این‌که منظور از حساب در این‌جا چیست، برخی مفسران معتقدند؛ مراد از حساب(محاسبه خداوند از اعمال مردم در روز قیامت)، خود حساب است، نه زمان آن؛ زیرا غرض در این‌جا یادآورى خود حساب است، نه روز حساب؛ براى این‌که آنچه مربوط به اعمال بندگان می‌شود حساب اعمال است، و مردم مسئول پس دادن حساب اعمال خویش‌اند؛ از این‌رو حکمت اقتضا می‌کند که از ناحیه پروردگارشان ذکرى بر آنان نازل شود و در آن ذکر(کتاب)، مسئولیت آنان را شرح دهد، و بر مردم هم واجب است که با تلاش هر چه بیشتر به آنچه کتاب می‌گوید گوش دهند و دل‌هاى خود را از آن غافل نسازند. البته اگر سیاق کلام، سیاق بیان ترس‌ها و مراحل و مکان‌های دشوار قیامت بود که چه شکنجه‌‏ها و عذاب‌ها براى مجرمان آماده می‌شود، مناسب‌‏تر آن بود که از قیامت، به «یوم الحساب» تعبیر کند، و یا زمان را تقدیر گیرد، و یا به گونه‌ای دیگر که زمان را بفهماند.[3]
بنابر این، منظور از نزدیک شدن حساب، نزدیک شدن حساب اعمال و خود محاسبه است، نه زمان آن.
البته برخی می‌گویند منظور از حساب در این آیه، همان زمان حسابرسی است،[4]زیرا هر روزى که از عمر دنیا می‌گذرد دنیا نسبت به دیروزش به روز حساب نزدیک‌‏تر می‌شود.[5]
برخی دیگر گفته‏‌اند: نزدیک شدن حساب به این اعتبار است که بعثت پیامبر(ص) در آخر الزمان اتفاق افتاده است.[6] چنان‌که خود آن‌حضرت فرمود: «بعثت انا و الساعة کهاتین»؛[7] فاصله برگزیده‌شدنم تا قیامت، مانند فاصله میان این دو انگشت است.
منظور از ناس
در ارتباط با مصداق  «ناس» در جمله «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ» نیز مفسران اختلاف کرده‌اند.
بعضی می‌گویند؛ «ناس» در آیه، ‌تمام مجتمع بشرى را شامل می‌شود و نه آنکه تنها مشرکان مراد آیه باشند، زیرا هر چند برخی ویژگی‌های موجود در آیه مانند غفلت، اعراض، استهزا و ... از اوصاف مشرکان است، ولى منظور از نزدیک شدن حسابرسی به مردم، تنها نزدیک شدن آن به مشرکان نیست.[8]
با این وجود، برخی معتقدند، منظور از «ناس» در این آیه، تنها کفار مکه می‌باشند.[9] به قرینه آخر آیه(وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ)؛ زیرا که کفار در غفلت به سر می‌برند، نه مؤمنان.[10]  
معنای غفلت و اعراض                  
 «وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ». غفلت مقابل توجه است، بسیاری از مردم از آینده و حوادث آن غافل‌اند، و فکر و ذکرشان به زندگی امروز مشغول است، و اصلاً به فکر قیامت و حساب نیستند؛ پرده غفلت چشم آنها را بسته؛ گوش آنها را کر کرده؛ جز دنیا و زخارف آن چیزى را در نظر ندارند؛ و بدین جهت غافل و روی‌گردانند که به دنیا دل بسته و به لذت بردن از آن سرگرم شدند؛ در نتیجه دل‌هاشان از محبت دنیا پر شد، و دیگر جایى خالى براى یاد قیامت که دل‌هایشان را متأثر کند در آن باقى نمانده است، حتى اگر دیگران هم آنها را یادآوری کنند، باز متوجه نمی‌شوند.
ممکن است سؤال شود که چرا در آیه میان «غفلت» و «اعراض» جمع شده است، با این‌که غفلت عبارت از توجه نداشتن، و اعراض مستلزم توجه داشتن و سپس روبرگرداندن است؟! در پاسخ می‌توان گفت:
1. غفلت مردم از حساب برای این است که آن‌گونه که باید و شاید حساب را تصور نمی‌کنند؛ و چون تصورى که در دل‌هایشان اثرگذار باشد را ندارند؛ لذا به دلیل دل‌‏دادگى به دنیا، از آن اعراض نموده، و به چیزى مشغول می‌شوند که لازمه آن اشتغال، یقین پیدا کردن بر خلاف آن تصور است.[11] به عبارت دیگر، غفلت و اعراض همزمان به این معنا است که مردم آن‌چنان مشغول به دنیا و لذات آن هستند که این دل‌دادگی باعث شده تا باور کنند که حسابی در کار نیست. و این یقین باعث اعراض شده است.
2. خداى تعالى مردم را به دو وصف، توصیف کرده، یکى غفلت، یکى هم اعراض - با این‌که این دو وصف با هم همخوان نیستند – ولى ناهمخوانی را می‌شود این‌گونه بر طرف کرد که زمان این دو با هم مختلف است؛ یعنی زمان غفلت قبل از زمان اعراض است، به این معنا که مادامى که پیامبران مردم را متوجه نکرده‌‏اند، غافل‌اند؛ چون از آنچه که اقتضای عقل آنان است که باید کیفرى براى بدکاران و پاداشى براى نیکوکاران باشد، در غفلت‌اند، اما زمانی که انبیا آنها را به شنیدن نداى وجدان و عقل دعوت نموده، و آنان را آگاه می‌کنند، آن وقت اعراض می‌نمایند، و گوش خود گرفته و فرار می‌کنند.[12]
 

[1]. انبیاء، 1.
[2]. طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏14، ص 244- 245، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق.
[3]. همان، ج ‏14، ص 245.
[4]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏22، ص 118، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[5]. کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج 6، ص 42، تهران، کتابفروشی محمد حسن علمی، 1336ش.
[6]. ‏زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 3، ص 101، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.
[7]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج 7، ص 62، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[8]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏14، ص 245.
[9]. بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق، شحاته، عبدالله محمود، ج ‏3، ص 69، بیروت، دار إحیاء التراث، چاپ اول، 1423ق.
[10]. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ‏8، ص 233، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش.
[11]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏14، ص 246.
[12]. الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ‏3، ص 101.
عوامل و اسباب غفلت

تمام تعالیم دینی و وظایفی که خدای متعال برای انسان تعیین فرموده است، همه به نحوی غفلت‌زدا هستند و باعث می‌شوند که انسان از عواملی که موجب غفلت می‌شود رها گردد، تا بتواند در مسیر صحیح قرار گیرد.

علمای اخلاق و معارف دینی، بحث‌های وسیع و مفصلی درباره «غفلت» در نوشته‌های خود انجام داده­اند و از عواملی که سبب غفلت در انسان می‌شود، بحث نموده‌اند، در اینجا به ذکر عواملی چند می‌پردازیم:

1- توجّه به مظاهر زندگی مادی

قرآن کریم می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ»[14]؛ ای اهل ایمان! مبادا مال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل کند.

کلمه «تلهی» از مصدر «الهاء» گرفته شده، و این کلمه به معنای مشغول و سرگرم شدن به کاری و غفلت از کاری دیگر است، و منظور از «الهاء اموال و اولاد از ذکر خدا» این است که اشتغال به مال و اولاد، انسان را از یاد خدا غافل کند، چون خاصیت زینت حیات دنیا همین است که آدمی را از توجه به خدای تعالی باز می‌دارد هم چنان که فرمود: «المالُ وَ البَنُونَ زیِنَة الحیاةِ الدُّنیا» و اشتغال به این زینت دل را پر می‌کند، و دیگر جایی برای ذکر خدا و یاد او باقی نمی‌ماند.[15]

خداوند در جائی دیگر از قرآن کریم می‌فرماید:

«إِنَّ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُواْ بِالحَْیَوةِ الدُّنْیَا وَ اطْمَأَنُّواْ بهَِا وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ ءَایَاتِنَا غَافِلُون‏»[16]

آنها که ایمان به ملاقات ما (در قیامت) ندارند و به زندگی دنیا خشنود شدند و بر آن تکیه کردند و آن‌ها که از آیات ما غافلند (همه) آنها جایگاهشان آتش است، به خاطر کارهایی که انجام می‌دادند!

 

امیرالمؤمنین می‌فرماید: «إنَّ الدُّنیا خَدَّاعةٌ صَرَّاعَةٌ مَکَّارةٌ غَرارَّةٌ سَحَّارَةٌ»[17]  دنیا «صَرَّاعَةٌ» است، یعنی کلاه سرت می‌گذارد «مَکَّارَةٌ» است؛ یعنی تو را فریب می‌دهد، «غَرَّارَةٌ» است؛ یعنی تو را به غرور وامی‌دارد و «سَحَّارَةٌ» است؛ یعنی تو را سحر و جادو می‌کند.

2- غرق شدن در نعمت­ها

قرآن کریم از قول مشرکان در روز قیامت که خداوند را مسئول غفلت و تباهی خود و پدارنشان می­دانند، می‌فرماید: « ... ولکن متعتهم و آبائهم حتی نسوا الذکر»[18]؛ «لکن تو این کافران و پدرانشان را متمتع به دنیا و نعمت‌های دنیا گردانیدی تا آنکه از فرط سرگرمی به دنیای فانی، ذکر و قرآن تو را فراموش کردند.»

امّا باید توجّه داشت که صرف برخورداری از نعمت­های الهی نمی­تواند سبب انحراف شخصی شود، چراکه مؤمنین نیز از نعمنت­های خداوند استفاده می­کنند ولی آنچه سبب گمراهی مشرکان شده، غرق شدن در این نعمت­ها و فراموشی صاحب نعمت است. در حقیقت، «خداوند نعمت‌های خود را بر تمام موجودات پخش کرد، حتی آنها از منحرفان دریغ نمی‌دارد، امّا خطر در جایی است که این نعمت­ها سبب فراموشی خدا شود، نه این که مال، مطلقاً بد و خطرناک باشد.»[19]

3- جهل و نادانی

خداوند در سوره اعراف می­فرماید: «وَلقََدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَّا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَـٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَـٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ» [20]ما بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم، آنها دل‌ها (و عقل‌هایی) دارند که با آن چیزی درک نمی‌کنند و چشمانی دارند که با آنها نمی‌بینند و گوش‌هایی دارند که با آن نمی‌شوند. آنها همچون چهارپایانند، بلکه بدترند. آنها همان غافلانند.

«غفلت» و بی‌خبری سرچشمه‌های زیادی دارد که نخستین عامل آن، جهل و ناآگاهی است. عدم شناخت مقام پروردگار، بی‌توجهی به مسأله قیامت، ناآگاهی نسبت به بی‌اعتباری مال و مقام و ثروت دنیا، بی‌خبری از وسوسه‌های شیطان، از مهمترین عوامل غفلت است.

امام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در این زمینه می‌فرمایند: «ان من عرف الایام لم یغفل عن الاستعداد»[21]، کسی که وضع روزگار ( و بی‌اعتباری دنیا) را بداند از آمادگی برای سفر آخرت غافل نمی‌‌شود.» جهل به هر یک از این امور، سبب افتادن در گرداب «غفلت» و گرفتار شدن در عواب شوم آن است.

4- تکبر و غرور

کبر و غرور از مهم‌ترین عوامل غفلت است، زیرا انسان مغرور، فقط خود و موفقیّت­های خود را می‌بیند و به برتریهای خود می‌بالد و دلخوش است و همین امر، سبب غفلت او از خدا و صاحب این نعمت‌ها می‌گردد. و همین غفلت و بی‌توجهی، عامل مؤثری برای شکست او خواهد شد.

بسیار انسانهای مغرور در طول تاریخ دیده شده‌اند که بر اثر غرور، در دام غفلت گرفتار شده و نتوانسته‌اند در برابر دشمنان مقاومت کنند، از این رو ضربات دشمن، آنها را از پای درآورده است.

به طور مثال، سلامت جسم و جان اگر چه یکی از نعمتهای الهی است، ولی چنانچه انسان کم ظرفیت باشد و به قوت بازو و سلامت خود مغرور شود، یکی از عوامل غفلت شمرده می‌شود. به همین دلیل از الطاف خفیّه الهی است که گهگاه عافیت و سلامت را از انسان می‌گیرد و او را به درد و رنج بیماری مبتلا می‌سازد تا پرده‌های «غفلت» از برابر چشم‌های او کنار رود و واقعیت‌ها را با چشم دل ببیند و آمادگی عکس العمل مناسب در برابر آنها را پیدا کند.

رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) در حدیثی در باره‌ی آثار و برکات بیماری به سلمان فارسی در هنگام عیادتش فرمودند: «در موقع بیماری نعمت‌هایی نصیب تو می‌شود، از جمله اینکه تو به یاد خدا می‌افتی و پرده‌های غفلت کنار می‌رود و به همین جهت دعای تو به اجابت می‌رسد.[22]

5. آرزوهای دراز

از دیگر عوامل «غفلت» آمال و آرزوهای دراز و دست نیافتنی است، چرا که همه فکر و تلاش انسان را به خود مشغول ساخته و از سایر امور غافل می‌سازد.

علی (علیه السلام) در خطبه معروف به دیباج می‌فرماید:

«واعلموا عبادالله ان الأمل یذهب العقل و یکذب الوعد و یحب علی الغفلة و یورث الحسرة»[23] بدانید ای بندگان خدا! آرزوهای دراز، عقل انسان را می‌برد و وعده قیامت را دروغ می‌شمارد و انسان را بر غفلت ترغیب می‌کند و سرانجام، حسرت به بار می‌آورد.

6- فراموش کردن خدا

«ولا تکونوا کالذین نسوا الله فأنساهم أنفسهم اولئک هم الفاسقون»[24] و چون کسانی مباشید که خدا را فراموش کرده‌اند و او (نیز) آنان را دچار خود فراموشی کرد، آنان همان بدکاران هستند.

کلمه «نسیان» که مصدر فعل «نسوا» است به معنای زایل شدن صورت معلوم از صفحه خاطر است، البته بعد از آنکه در صفحه خاطر نقش بسته بود.[25]

اصولاً یکی از بزرگترین بدبختیها و مصائب انسان خودفراموشی است، چرا که ارزشها و استعدادها و لیاقتهای ذاتی خود را که خدا در او نهفته و از بقیه مخلوقات ممتازش ساخته، به دست فراموشی می‌سپرد، و این مساوی با فراموش کردن انسانیت خویش است، و چنین انسانی تا سرحد یک حیوان درّنده سقوط می‌کند، و همّتش چیزی جز خواب و خور و شهوت نخواهد بود. و اینها همه عامل اصلی فسق و فجور بلکه خود این فراموشی بدترین مصداق فسق و خروج از طاعت خداست. لذا در پایان آیه می‌گوید: «آنها فاسقانند»[26]

7- فراموش کردن روز حساب

«ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب»[27]؛ در حقیقت کسانی که از راه خدا به در می‌روند، به سزای آنکه روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت.»

برای یک شخص مؤمن تنها ایمان به معاد کافی نیست، باید مدام باید به یاد معاد باشد. در مورد بعضی افراد قرآن می‌فرماید: «لا یُؤمِنُ بیَومِ الحِسابِ»[28] ایمان به معاد ندارد ولی در این آیه بیان می­کند که ایمان وجود دارد ولی شخص معاد را فراموش می‌کند. از اینرو می­توان نتیجه گرفت هوی پرستی و فراموش کردن روز قیامت، خطراتی است که انسان را تهدید می‌کند.[29]

8- همنشینی با دوستان ناباب

«یَاوَیْلَتىَ‏ لَیْتَنىِ لَمْ أَتخَِّذْ فُلَانًا خَلِیلًا لَّقَدْ أَضَلَّنىِ عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنىِ  وَ کَانَ الشَّیْطَنُ لِلْانسَنِ خَذُولًا»[30]

ای وای! کاش فلانی را دوست خود نگرفته بودم! او بود که مرا به گمراهی کشانید؛ پس از آن که قرآن به من رسیده بود و شیطان همواره فروگذارنده انسان است.
را‌ه‌های زدودن غفلت

برای زدودن اثرات زیانبار «غفلت» و خارج شدن از سلک غافلین در آیات و روایات نکات و موارد مهمّی اشاره شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می­کنیم.

1- مداومت بر ذکر خدا

یکی عامل مؤثر برای زدودن آثار «غفلت» استمرار و دوام ذکر است، زیرا، یاد خدا دل را بیدار می‌کند، روح را صفا می‌بخشد و چشم بصیرت را بینا می‌سازد و در پرتوی آن، انسان، حق را حق می‌بیند و باطل را باطل و قادر به تشخیص سعادت و دوست و دشمن خود می‌شود.

امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «بدوام ذکر الله تنجاب الغفلة، با استمرار یاد خدا، آثار غفلت زدوده می‌شود.[53] ذکر قوت و آرامش روح است و میزان آرامش هر کس متناسب با توجه او به خداست.

هر عبادتی، حد و نصابی دارد ولی یاد خدا در دل و نام خدا بر لب، حدی ندارد: «یا ایها الذین امنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا»[54]

کتاب و سنت برای غفلت زدایی از انسان، اذکاری را به عنوان ادعیه و عبادات، مشخص کرده‌اند تا انسان، هنگام صبح، ظهر، شام، قبل و بعد از خواب، هنگام خوردن غذا و پس از آن، هنگام مشاهده مرده یا بیمار یا بعد از بهبودی از بیماری و در روزهای هفته و در ساعات روز و در اعیاد دینی و مانند آن، ذکری مناسب بگوید. به ما دستور داده شده است که در کنار سفره برای هر یک از انواع غذا «بسم الله الرحمن الرحیم» بگوییم و اگر موفق نشدیم، در طلیعه امر بگوییم: «بسم الله من اوله الی آخره» چون ذکر خدا حسنه است و هر کس در این راه مجاهده کند و قدمی بردارد پاداش مضاعف دارد. از اینرو در قرآن کریم آمده است «من جاء بالحسنة فله خیر منها»[55] و نیز در جای دیگر خداوند می­فرماید: «من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها»[56]

2- ممارست بر فکر کردن

از جمله راه‌هایی که ما از قرآن استفاده می‌کنیم این است که انسان تمرین کند و خود را عادت دهد به فکرکردن. برنامه‌ای داشته باشد برای اینکه مقداری از وقتش را برای فکر کردن صرف کند. در این زمینه آن قدر تشویق شده که یک ساعت فکر کردن مساوی با یک یا شصت سال عبادت تلقی شده است. آن که درباره چه چیزی باید فکرکنیم، در آیات آخر سوره آل عمران آمده است: « وَ یَتَفَکَّرُونَ فىِ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَاذَا بَاطِلا»[57]؛ «والذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم»[58]

انسان دایم در حال تغییر است؛ ممکن است صبح مؤمن باشد، شب کافر شود و بالعکس؛ بخصوص در آخر الزمان بر طبق روایات پیش بینی شده است که «اِنَّ العبدَ یُصبح مؤمنا و یُمسی کافرا و یصبحُ کافرا و یمسی مؤمنا»[59]، صبح انسان مؤمن است، شب کافر است و صبح کافر است، شب مؤمن. بنابراین، باید این یاد و این فکر را تکرار کرد و ادامه داد تا در هر لحظه انسان از آفات غفلت و وسوسه‌های شیطانی محفوظ بماند، و گرنه هر وقت مبتلا به غفلت شد، شیطان به سراغش می‌آید.

هرگاه انسان به کارهای خوب و آثار مثبت آن و همچنین به کارهای بد و نتایج سوء آن بیندیشد، امواج ظلمانی «غفلت» از روح و جانش دور می‌شود. روزی پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) خطاب به ابوذر فرمودند: «تصمیم به کارهای نیک بگیر، هرچند توفیق عمل به آن برای تو حاصل نشود تا در زمره غافلان نوشته نشوی.»

فکر مرگ و پایان زندگی از جمله افکاری است که در زدودن زنگار «غفلت» از آینه روح آدمی بسیار مؤثر است، مخصوصاً اگر هنگام عبور از آرامگاه مردگان باشد. این فکر و اندیشه به یقین جلوی سرچشمه‌های اصلی «غفلت» را که هوا پرستی و خودخواهی و فزون طلبی است، می‌گیرد.

وقتی می­اندیشیم می­بینیم که این زندگی دنیا، که معمولاً هفتاد، هشتاد سال بیشتر طول نمی‌کشد، تمام حیات انسانی نیست، بلکه بخش کوچکی از حیات انسان است؛ بخش اعظمش پس از مرگ است و در عالم قیامت، پس زندگی ما منحصر به دنیا نیست، آخرتی دارد. حال که توجه پیدا کردیم، آیا این دو مساوی‌اند؟ یک بخش زندگی ما هفتاد، هشتاد سال است. پس از این مدت هم عالم آخرت است. حال چه نسبتی بین این دو هست؟ قرآن، خودش راهنمایی کرده است که این گونه فکر کنید و فرموده: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا و الاخرةُ خیرٌ و اَبقی» شما به حسب طبع مادی و حیوانی‌تان همین زندگی دنیا را ترجیح می‌دهید، در صورتی که اشتباه می‌کنید. شما باید عالم آخرت را ترجیح بدهید. جایی که بین این دو تعارض است وقتی با هم جمع نمی‌شوند یا باید دنیا را بگیرید، یا آخرت را. اما قرآن می‌فرماید: آخرت بهتر است.
نشانه های افراد «غافل» پرسش : نشانه های افراد «غافل» چیست؟ پاسخ اجمالی: قرآن در بیان نشانه های افراد غافل می فرماید«حساب مردم نزدیک شد و آنها در بى خبرى اعراض کننده هستند * هیچ پندى جدید از طرف پروردگارشان نیامد، مگر این که شنیدند و بازى کردند * قلب هاى آنها لهو و مشغول به کارهاى بى ارزش بود». هم چنین امام صادق(ع) در این باره می فرماید: «اى فرزندم براى غافل سه نشانه است مشغول شدن به کارهاى بى ارزش، اشتباه و خطا کردن و فراموشى». در واقع انسان غافل چون مشغول دنیا شده و آن را محبوب قلب خود کرده و به کار لهو و بیهوده سرگرم شده، از خدا و قیامت غافل می شود. پاسخ تفصیلی: درباره این که فرد «غافل» چه نشانه هایی دارد امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «لقمان به فرزندش گفت: «یا بُنَىّ لِکُلِّ شَىءٍ عَلَامَهٌ یُعرَفُ بِهَا وَ یُشْهَدُ عَلَیهَا... وَ لِلغَافِلِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ: اَللَّهوُ وَ السَّهوُ وَ النِّسیَانُ»(1)؛ (اى فرزندم براى هر چیز نشانه اى است که با آن شناخته مى شود و بر آن شهادت داده مى شود... و براى غافل سه نشانه است مشغول شدن به کارهاى بى ارزش، اشتباه و خطا کردن و فراموشى)».
در قرآن علامت غافل اشاره اى شده است،
آنجا که مى فرماید: «اِقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَ هُمْ فِى غَفْلَهٍ مُّعْرِضُونَ * مَا یَاْتِیهِمْ مِّنْ ذِکْرٍ مِّنْ رَّبِّهِمْ مُّحْدَثٍ اِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ * لَاهِیَهً قُلُوبُهُمْ...»(2)؛ (حساب مردم نزدیک شد و آنها در بى خبرى اعراض کننده هستند * هیچ پندى جدید از طرف پروردگارشان نیامد، مگر این که شنیدند و بازى کردند * قلب هاى آنها لهو و مشغول به کارهاى بى ارزش بود).
مرحوم علامه طباطبائى مفسر بزرگ قرآن در ذیل این آیات مى فرماید: «غافل بودن آنها براى این بود که به دنیا تعلق پیدا کرده و به بهره بردن از آن مشغول بودند و قلوب آنها از دوستى و حبّ دنیا پر شده بود به طورى که جائى براى یاد حساب قیامت نبود که متاثر از آن شوند، حتّى اگر تذکر به آنها داده مى شد متذکر نمى شدند و این همان غفلت است؛ زیرا چنانکه امرى اگر از اصل تصور نشود مورد غفلت قرار مى گیرد، اگر آن طور که باید تصور شود نیز تصور نشود و حقّ تصور آن اداء نشود به طورى که تاثیر در نفس گذارد، مورد غفلت قرار مى گیرد[پس نه اینکه حساب روز قیامت به طور کلى در اندیشه آنها نبود و غافل محض بودند، بلکه چه بسا تصور هم کرده بودند، اما آنطور که باید و شاید به آن نمى پرداختند، که متاثر شوند و لذا این هم خود غفلتى است!]».(3) سپس آیه دوم را به عنوان تعلیل آیه اول مى گیرند که غفلت، علت بازى و کارهاى بیهوده آنهاست، اگر در غفلت نبودند به بازى و کارهاى بیهوده در وقت شنیدن ذکر و پند کتاب هاى آسمانى که یکى بعد از دیگرى مى آمد نمى پرداختند، پندى که آنها را بر امر مهم و واجبی آمادگى مى داد. پس «لعب و لهو» از علامات اهل غفلت است که مى شود آنها را با این علامات شناخت. مرحوم علامه می گوید: «لعب» کار منظمی است که غایتى براى آن نیست. مانند بازى بچه ها[گاهى بسیار دقیق خانه اى گلین مى سازد ولى غرض عقلائى بر آن مترتب نبوده و خراب مى کند]. همچنین «لهو» را به مشغول شدن به کارى که انسان را از امر مهمّش باز مى دارد تعریف مى کنند و مى فرمایند: به همین جهت به آلات طرب و لهو و موسیقى، «لهو» گویند؛ چون انسان را از امور مهم و پرفائده باز مى دارد؛ و در آخر اشاره مى کنند، «لهو» عمل قلب است؛ یعنى اشتغال قلبى به امرى که بازدارنده از امور مهم است و لذا در آیهفرمود: «لَاهِیَهً قُلُوبُهُمْ».(4)،(5) پی نوشت: (1). میزان الحکمة، ری شهری، محمد، تحقیق: دار الحدیث، دار الحدیث، 1416 قمری، چاپ: اول، ج 7، ص 574.
مطالب وبلاگتون بسیار عالی هست آدمو حسابی میلرزونه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی