لَیسَ بِأَمانِیِّکُم وَ لا أَمانِیِّ أَهلِ الکِتابِ مَن یَعمَل سُوءاً یُجزَ بِهِ وَ لا یَجِد لَهُ مِن دُونِ اللّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً (123)
نبست و بیجاست آمال و آرزوهای شما و همچنین آمال و آرزوهای اهل کتاب از یهود و نصاری هر کس عمل سویی بکند جزای او را خواهد دید و نمییابد از غیر خدا ولی و ناصری.
اینکه آیه شریفه مطابق با آیه شریفه فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یَرَهُ وَ مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ زلزال آیه 7 و 8 است و باعث اشکال شده که ما ادله بسیاری از آیات و اخبار بلکه ضرورت مذهب که مؤمن و لو مرتکب معاصی هم باشد مورد عفو و مغفرت و شفاعت واقع خواهد شد چه موفق بتوبه بشود یا بیتوبه از دنیا برود لذا مفسرین در دست و پا افتادند بعضی گفتند خطاب در لَیسَ بِأَمانِیِّکُم بمشرکین است و بعضی گفتند مراد از عمل سوء شرک است و هر دو جواب باطل است.
و تحقیق کلام اینست که عمل سوء هر چه باشد تأثیر خود را دارد چنانچه مکرر گفتهایم که معاصی آثار وخیمه دارد باعث نزول بلا و سلب نعم و مانع از قبولی عبادت و جلوگیری از دعاء و ضعف ایمان و تسلط شیطان و بعد از رحمت
جلد 6 - صفحه 217
و سلب توفیق و کوتاهی عمر و گرفتار ظالم و سختی جان دادن و رنجش قلوب مطهره پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه اطهار (ع) تا خدای نخواسته باعث سلب ایمان و غیر اینها از مضار دنیوی و اخروی میشود تا برسد بعقوبات عالم برزخ و قبر و قیامت تا کفاره گناهان بشود بتوبه یا عمل صالح یا شمول رحمت و مغفرت یا شفاعت شفعاء و بواسطه ایمان اگر باقی باشد نجات پیدا کند، و در آیه ندارد که جزاء عمل سوء چیست یا فقط عذاب جهنم است پس بناء علی هذا میگوییم مراد از لَیسَ بِأَمانِیِّکُم اینست که بعضی مغرور میشوند که چون مسلمان یا مؤمن و شیعه هستند معصیت هیچگونه ضرری بآنها نمیرسد اینکه نحوه نیست.
وَ لا أَمانِیِّ أَهلِ الکِتابِ اما یهود قالُوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ إِلّا أَیّاماً مَعدُوداتٍ آل عمران آیه 24. و اما نصاری به اینکه گفتند عیسی مسیح فدانا من لعنة الناموس مرادشان از ناموس تورات موسی است و در تورات لعن کرده بکسانی که باحکام تورات عمل نکنند و میگویند که عیسی پس از دار و کشته شدن زنده شد و رفت عوض امتش در جهنم و انبیایی که شیطان آنها را در جهنم غل و زنجیر کرده بود نجات داد و رفت در آسمان پهلوی دست پدرش نشست و دیگر ما و لو باحکام ناموس عمل نکنیم جهنم نمیرویم، و هم چنین یهود و نصاری گفتند لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ إِلّا مَن کانَ هُوداً أَو نَصاری بقره آیه 111، چنین نیست مَن یَعمَل سُوءاً یُجزَ بِهِ اما کفار علی التحقیق چنانچه مکلف باصول هستند مکلف بفروع هم هستند و بر ترک واجبات شرعیه و فعل محرمات معاقب هستند و از جهة کفر چون قابلیت رحمت و بهشت ندارند لذا بقدر معاصی علاوه بر عقاب کفر معاقب خواهند بود، و اما مسلمین غیر از فرقه حقه آنها هم بواسطه عدم ایمان در اینکه جهت با کفار مشترکند، و اما فرقه حقه بمضاری که قبلا متذکر شدیم گرفتار میشوند و بر فرض که آمرزیده شوند و بهشت روند مع ذلک با کسانی که اصلا مرتکب
جلد 6 - صفحه 218
معاصی نشدند بسیار تفاوت درجات دارند و بالاخره عمل سوء اثر خود را میبخشد وَ لا یَجِد لَهُ مِن دُونِ اللّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً
***
جستجو در متن مرتب سازی بر اساس سوره نساء / آیه 123 - 124 امتیازات واقعى و دروغین
در تفسیر «مجمع البیان» و تفاسیر دیگر چنین آمده است: مسلمانان و اهل کتاب هر کدام بر دیگرى افتخار مى کردند، اهل کتاب مى گفتند: پیامبر ما، قبل از پیامبر شما بوده است، کتاب ما، از کتاب شما سابقه دارتر است، و مسلمانان مى گفتند: پیامبر ما، خاتم پیامبران است، و کتابش، آخرین و کامل ترین کتب آسمانى است، بنابراین ما بر شما امتیاز داریم.(1) و طبق روایت دیگرى یهود مى گفتند: «ما ملت برگزیده ایم، و آتش دوزخ جز روزهاى معدودى به ما نخواهد رسید» (وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ اِلا أَیّاماً مَعْدُودَةً).(2) و مسلمانان مى گفتند: ما بهترین امت ها هستیم; زیرا خداوند درباره ما گفته است: (کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ).(3) آیه فوق نازل شد و بر این ادعاها قلم بطلان کشید، و ارزش هر کس را به اعمالش معرفى کرد.(4)
* * *
1 ـ «مجمع البیان»، جلد 3، صفحه 197، ذیل آیه مورد بحث، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات بیروت، طبع اول، 1415 هـ ق ـ «بحار الانوار»، جلد 9، صفحه 77 و جلد 46، صفحه 176 ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 5، صفحه 396، مؤسسة التاریخ العربى بیروت، 1405 هـ ق ـ تفسیر «ابن کثیر»، جلد 1، صفحه 570 و جلد 3، صفحه 222، دار الفکر بیروت، 1412 هـ ق ـ «درّ المنثور»، جلد 2، صفحه 225 و جلد 4، صفحه 349،دار المعرفة، مطبعة الفتح جدّة، طبع اول، 1365 هـ ق.
***
جستجو در متن مرتب سازی بر اساس شأن نزول: نکته:
در این دو آیه، یکى از اساسى ترین پایه هاى اسلام بیان شده است، که ارزش وجودى اشخاص و پاداش و کیفر آنها هیچ گونه ربطى به ادعاها و آرزوهاى آنها ندارد، بلکه تنها بستگى به عمل و ایمان دارد، این اصلى است ثابت، سنتى است تغییرناپذیر، و قانونى است که تمام ملت ها در برابر آن یکسانند. لذا در آیه نخست مى فرماید: «فضیلت و برترى به آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل کتاب نیست» (لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ). آنگاه اضافه مى کند: «هر کس عمل بدى انجام دهد کیفر خود را در برابر آن خواهد گرفت و هیچ کس را جز خدا ولىّ و یاور خویش نمى یابد» (مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ وَ لا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِیّاً وَ لا نَصیراً). در ذیل این آیه، حدیثى در منابع شیعه و اهل تسنن وارد شده که پس از نزول این آیه، بعضى از مسلمانان آن چنان در وحشت فرو رفتند که از ترس به گریه افتادند; زیرا مى دانستند انسان، خطاکار است و بالاخره ممکن است گناهانى از او سرزند، اگر بنا باشد هیچگونه عفو و بخششى در کار نباشد، کیفر همه اعمال بد خود را ببیند کار، بسیار مشکل خواهد شد و لذا به پیامبر(صلى الله علیه وآله)عرض کردند که این آیه چیزى براى ما باقى نگذارده است، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «قسم به آن کس که جانم به دست او است، مطلب همان است که در این آیه نازل شده، ولى این بشارت را به شما بدهم که موجب نزدیکى شما به خدا و تشویق به انجام کارهاى نیک گردد، مصائبى که به شما مى رسد کفاره گناهان شما است حتى خارى که در پاى شما مى خلد»!(1)
* * * و بلافاصله مى فرماید: «و هم چنین کسانى که عمل صالح به جا آورند و با ایمان باشند اعم از مرد و زن آنها وارد بهشت خواهند شد و کمترین ستمى به آنها نمى شود» (وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ مِنْ ذَکَر أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقیراً).(2) و به این ترتیب، قرآن به تعبیر ساده معمولى، به اصطلاح «آب پاک» به روى دست همه ریخته است و وابستگى هاى ادعائى، خیالى، اجتماعى، نژادى و مانند آن را نسبت به یک مذهب به تنهائى بى فایده مى شمرد، و اساس را ایمان به مبانى آن مکتب و عمل به برنامه هاى آن معرفى مى کند.
***
امام علی(ع) فرمودند: «لا تَحصُلُ الجَنَّةُ بِالتَمَنّی.» (بهشت با آرزو به دست نمی آید.) حضرتش در حدیث دیگری فرمودند: «بِالمَکارِهِ تُنالُ الجَنَّةُ.» (با ناملایمات وسختیهاست که بهشت به دست می آید.) رسول خدا(ص)نیز در این باره فرموده اند: «اَلا وَ اِنَّ عَمَلَ الجَنَّةِ حَزنٌ بِرَبوَةٍ اَلا وَ اِنَّ عَمَلَالنّارِ سَهلٌ بِشَهوَةٍ» (بدانید که کار بهشت به سبب بلندی سربالایی اش دشوار است وکار دوزخ به سبب اینکه خواهشهای نفسانی است آسان و هموار است.)
***
ین سخن ریشه در روایات دارد و در جای خود سخن خوبی است و از جمله کلامی از امیرمؤمنان ـ علیه السّلام ـ رسیده که فرمود: (لا تکن ممن یرجو الاخره بغیر العمل)[۱] یعنی همانند کسی مباش که بی آن که کاری کرده باشد به آخرت امید می بندد. از کلام حضرت معلوم می شود که برای تحصیل و بدست آوردن آخرت که مراد همان نعمت های بهشتی است باید کار و تلاش کرد و با انجام اعمال صالح بهشت را بدست آورد. پس مراد از آن جمله این است که انسان نباید تنها به صِرف ادعای مسلمانی و ایمان توقع داشته باشد که بهشت نصیب او بشود بلکه برای رفتن به بهشت و به دست آوردن نعمت های گوناگون آن باید بهایش را پرداخت کند.
***
مۆمن نمیتواند مۆمن باشد إلّا به اینکه تمام وجود و کردارش، عمل باشد. آن قدر مهم است که اگر کسی تصوّر و ادّعا کند در ایمان، عمل وجود ندارد، در روایات شریفه او را لعن کردند و به عنوان گروه مرجئه نامیدند. پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله) بیان میفرمایند «لُعِنَتِ المُرْجِئةُ على لِسانِ سَبعینَ نَبیّا الّذینَ یقولونَ: الإیمانُ قَولٌ بلا عملٍ»، مرجئه، همانان که مىگویند: ایمان گفتار است بىکردار، از زبان هفتاد پیامبر لعنت شدهاند.
ایمان و اخلاق با هم ارتباط دارند و ما نباید ایمان را از اخلاق جدا بدانیم. اگر کسی تصوّر کند ایمان یک بحث اعتقادی صرف است و باید راجع به ایمان، در مباحث اعتقادی صحبت شود، اشتباه است. چون ما در تقسیمبندی مطالب، مباحث عبادات، اعتقادات و اخلاقیّات را مطرح میکنیم، امّا اگر کسی تصوّر کند ایمان، یک بحث اعتقادی است، اشتباه است. ایمان، همان عمل است، «الایمانُ بِالعَمَلِ».
***
متأسفانه در میان شیعیان هم کسانى با شنیدن و یا مشاهده روایاتى که در شأن و منزلت ائمه اطهار(علیهم السلام) و در امان بودن محبّان ایشان از عذاب آخرت بیان شده است، به چنین توهمات و اعتقادات افراطى دچار شدهاند؛ یعنى فکر مىکنند چون دوستدار اهل بیت(علیهم السلام)هستند، حتى اگر مرتکب بزرگترین گناهان کبیره نیز شوند! آمرزیده مىشوند. چنین عقایدى حتى در زمان امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)نیز در بین شیعیان شایع شده بود. از جمله کارهایى که امامان ما ـ خصوصاً از زمان امام باقر(علیه السلام) به بعد ـ براى مقابله با اینگونه افکار انحرافى انجام دادند، تلاش براى زدودن این اعتقادات غلط از میان شیعیان بود. امام رضا(علیه السلام) در ضمنِ روایتى به این موضوع اشاره نموده و مىفرمایند:
اِنَّه لَیس بین اللّهَ و بین اَحَد قَرابَة؛(1) خداوند با کسى خویشاوندى ندارد.
امام باقر(علیه السلام) نیز در روایتى مىفرمایند:
مَن کانَ لِلّه مُطیعاً فَهوَ لَنا وَلىٌّ وَ مَن کانَ لِلّه عاصیاً فَهوَ لنا عَدوٌّ؛(2) هر کس مطیع فرمان الهى باشد، دوست ما و هر که از فرمان خداوند سرپیچى نماید دشمن ما است.
فلسفه دعوت به محبت اهل بیت(علیهم السلام) این نیست که مردم نسبت به انجام گناه جرىتر شده و گستاخانه به معصیت خدا بپردازند، بلکه این دعوت، دعوتى است در راستاى انجام آنچه مرضى خدا است؛ چرا که راه اهل بیت(علیهم السلام) جز راه خدا نیست. بنابراین کسانى که ادعاى محبت اهل بیت(علیهم السلام) را دارند، نباید مرتکب اعمالى شوند که رضاى الهى در آنها نیست. امام باقر(علیه السلام) در همین روایتى که در سطر بالا به آن اشاره کردیم بر این مطلب تأکید مىورزند که محبت اهل بیت(علیهم السلام) باید داراى ریشه و عمق باشد تا در عمل و رفتار انسان اثر بگذارد. اگر صِرف گفتن «اُحِبُّ علیاً» بتواند نجات دهنده انسان از عذاب آخرت باشد، به طریق اولى گفتن «احبُّ محمداً» براى این منظور مؤثر است؛ چرا که پیامبر(صلى الله علیه وآله) افضل از حضرت على(علیه السلام) است!
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
نبست و بیجاست آمال و آرزوهای شما و همچنین آمال و آرزوهای اهل کتاب از یهود و نصاری هر کس عمل سویی بکند جزای او را خواهد دید و نمییابد از غیر خدا ولی و ناصری.
اینکه آیه شریفه مطابق با آیه شریفه فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یَرَهُ وَ مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ زلزال آیه 7 و 8 است و باعث اشکال شده که ما ادله بسیاری از آیات و اخبار بلکه ضرورت مذهب که مؤمن و لو مرتکب معاصی هم باشد مورد عفو و مغفرت و شفاعت واقع خواهد شد چه موفق بتوبه بشود یا بیتوبه از دنیا برود لذا مفسرین در دست و پا افتادند بعضی گفتند خطاب در لَیسَ بِأَمانِیِّکُم بمشرکین است و بعضی گفتند مراد از عمل سوء شرک است و هر دو جواب باطل است.
و تحقیق کلام اینست که عمل سوء هر چه باشد تأثیر خود را دارد چنانچه مکرر گفتهایم که معاصی آثار وخیمه دارد باعث نزول بلا و سلب نعم و مانع از قبولی عبادت و جلوگیری از دعاء و ضعف ایمان و تسلط شیطان و بعد از رحمت
جلد 6 - صفحه 217
و سلب توفیق و کوتاهی عمر و گرفتار ظالم و سختی جان دادن و رنجش قلوب مطهره پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه اطهار (ع) تا خدای نخواسته باعث سلب ایمان و غیر اینها از مضار دنیوی و اخروی میشود تا برسد بعقوبات عالم برزخ و قبر و قیامت تا کفاره گناهان بشود بتوبه یا عمل صالح یا شمول رحمت و مغفرت یا شفاعت شفعاء و بواسطه ایمان اگر باقی باشد نجات پیدا کند، و در آیه ندارد که جزاء عمل سوء چیست یا فقط عذاب جهنم است پس بناء علی هذا میگوییم مراد از لَیسَ بِأَمانِیِّکُم اینست که بعضی مغرور میشوند که چون مسلمان یا مؤمن و شیعه هستند معصیت هیچگونه ضرری بآنها نمیرسد اینکه نحوه نیست.
وَ لا أَمانِیِّ أَهلِ الکِتابِ اما یهود قالُوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ إِلّا أَیّاماً مَعدُوداتٍ آل عمران آیه 24. و اما نصاری به اینکه گفتند عیسی مسیح فدانا من لعنة الناموس مرادشان از ناموس تورات موسی است و در تورات لعن کرده بکسانی که باحکام تورات عمل نکنند و میگویند که عیسی پس از دار و کشته شدن زنده شد و رفت عوض امتش در جهنم و انبیایی که شیطان آنها را در جهنم غل و زنجیر کرده بود نجات داد و رفت در آسمان پهلوی دست پدرش نشست و دیگر ما و لو باحکام ناموس عمل نکنیم جهنم نمیرویم، و هم چنین یهود و نصاری گفتند لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ إِلّا مَن کانَ هُوداً أَو نَصاری بقره آیه 111، چنین نیست مَن یَعمَل سُوءاً یُجزَ بِهِ اما کفار علی التحقیق چنانچه مکلف باصول هستند مکلف بفروع هم هستند و بر ترک واجبات شرعیه و فعل محرمات معاقب هستند و از جهة کفر چون قابلیت رحمت و بهشت ندارند لذا بقدر معاصی علاوه بر عقاب کفر معاقب خواهند بود، و اما مسلمین غیر از فرقه حقه آنها هم بواسطه عدم ایمان در اینکه جهت با کفار مشترکند، و اما فرقه حقه بمضاری که قبلا متذکر شدیم گرفتار میشوند و بر فرض که آمرزیده شوند و بهشت روند مع ذلک با کسانی که اصلا مرتکب
جلد 6 - صفحه 218
معاصی نشدند بسیار تفاوت درجات دارند و بالاخره عمل سوء اثر خود را میبخشد وَ لا یَجِد لَهُ مِن دُونِ اللّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً
***
جستجو در متن
مرتب سازی بر اساس
سوره نساء / آیه 123 - 124 امتیازات واقعى و دروغین
در تفسیر «مجمع البیان» و تفاسیر دیگر چنین آمده است:
مسلمانان و اهل کتاب هر کدام بر دیگرى افتخار مى کردند، اهل کتاب مى گفتند:
پیامبر ما، قبل از پیامبر شما بوده است، کتاب ما، از کتاب شما سابقه دارتر است، و مسلمانان مى گفتند:
پیامبر ما، خاتم پیامبران است، و کتابش، آخرین و کامل ترین کتب آسمانى است، بنابراین ما بر شما امتیاز داریم.(1)
و طبق روایت دیگرى یهود مى گفتند: «ما ملت برگزیده ایم، و آتش دوزخ جز روزهاى معدودى به ما نخواهد رسید» (وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ اِلا أَیّاماً مَعْدُودَةً).(2)
و مسلمانان مى گفتند: ما بهترین امت ها هستیم; زیرا خداوند درباره ما گفته است: (کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ).(3)
آیه فوق نازل شد و بر این ادعاها قلم بطلان کشید، و ارزش هر کس را به اعمالش معرفى کرد.(4)
* * *
1 ـ «مجمع البیان»، جلد 3، صفحه 197، ذیل آیه مورد بحث، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات بیروت، طبع اول، 1415 هـ ق ـ «بحار الانوار»، جلد 9، صفحه 77 و جلد 46، صفحه 176 ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 5، صفحه 396، مؤسسة التاریخ العربى بیروت، 1405 هـ ق ـ تفسیر «ابن کثیر»، جلد 1، صفحه 570 و جلد 3، صفحه 222، دار الفکر بیروت، 1412 هـ ق ـ «درّ المنثور»، جلد 2، صفحه 225 و جلد 4، صفحه 349،دار المعرفة، مطبعة الفتح جدّة، طبع اول، 1365 هـ ق.
***
جستجو در متن
مرتب سازی بر اساس
شأن نزول: نکته:
در این دو آیه، یکى از اساسى ترین پایه هاى اسلام بیان شده است، که ارزش وجودى اشخاص و پاداش و کیفر آنها هیچ گونه ربطى به ادعاها و آرزوهاى آنها ندارد، بلکه تنها بستگى به عمل و ایمان دارد، این اصلى است ثابت، سنتى است تغییرناپذیر، و قانونى است که تمام ملت ها در برابر آن یکسانند.
لذا در آیه نخست مى فرماید: «فضیلت و برترى به آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل کتاب نیست» (لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ).
آنگاه اضافه مى کند: «هر کس عمل بدى انجام دهد کیفر خود را در برابر آن خواهد گرفت و هیچ کس را جز خدا ولىّ و یاور خویش نمى یابد» (مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ وَ لا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِیّاً وَ لا نَصیراً).
در ذیل این آیه، حدیثى در منابع شیعه و اهل تسنن وارد شده که پس از نزول این آیه، بعضى از مسلمانان آن چنان در وحشت فرو رفتند که از ترس به گریه افتادند; زیرا مى دانستند انسان، خطاکار است و بالاخره ممکن است گناهانى از او سرزند، اگر بنا باشد هیچگونه عفو و بخششى در کار نباشد، کیفر همه اعمال بد خود را ببیند کار، بسیار مشکل خواهد شد و لذا به پیامبر(صلى الله علیه وآله)عرض کردند که این آیه چیزى براى ما باقى نگذارده است، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «قسم به آن کس که جانم به دست او است، مطلب همان است که در این آیه نازل شده، ولى این بشارت را به شما بدهم که موجب نزدیکى شما به خدا و تشویق به انجام کارهاى نیک گردد، مصائبى که به شما مى رسد کفاره گناهان شما است حتى خارى که در پاى شما مى خلد»!(1)
* * *
و بلافاصله مى فرماید: «و هم چنین کسانى که عمل صالح به جا آورند و با ایمان باشند اعم از مرد و زن آنها وارد بهشت خواهند شد و کمترین ستمى به آنها نمى شود» (وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ مِنْ ذَکَر أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقیراً).(2)
و به این ترتیب، قرآن به تعبیر ساده معمولى، به اصطلاح «آب پاک» به روى دست همه ریخته است و وابستگى هاى ادعائى، خیالى، اجتماعى، نژادى و مانند آن را نسبت به یک مذهب به تنهائى بى فایده مى شمرد، و اساس را ایمان به مبانى آن مکتب و عمل به برنامه هاى آن معرفى مى کند.
***
امام علی(ع) فرمودند: «لا تَحصُلُ الجَنَّةُ بِالتَمَنّی.» (بهشت با آرزو به دست نمی آید.)
حضرتش در حدیث دیگری فرمودند: «بِالمَکارِهِ تُنالُ الجَنَّةُ.» (با ناملایمات وسختیهاست که بهشت به دست می آید.)
رسول خدا(ص)نیز در این باره فرموده اند: «اَلا وَ اِنَّ عَمَلَ الجَنَّةِ حَزنٌ بِرَبوَةٍ اَلا وَ اِنَّ عَمَلَالنّارِ سَهلٌ بِشَهوَةٍ» (بدانید که کار بهشت به سبب بلندی سربالایی اش دشوار است وکار دوزخ به سبب اینکه خواهشهای نفسانی است آسان و هموار است.)
***
ین سخن ریشه در روایات دارد و در جای خود سخن خوبی است و از جمله کلامی از امیرمؤمنان ـ علیه السّلام ـ رسیده که فرمود: (لا تکن ممن یرجو الاخره بغیر العمل)[۱] یعنی همانند کسی مباش که بی آن که کاری کرده باشد به آخرت امید می بندد. از کلام حضرت معلوم می شود که برای تحصیل و بدست آوردن آخرت که مراد همان نعمت های بهشتی است باید کار و تلاش کرد و با انجام اعمال صالح بهشت را بدست آورد. پس مراد از آن جمله این است که انسان نباید تنها به صِرف ادعای مسلمانی و ایمان توقع داشته باشد که بهشت نصیب او بشود بلکه برای رفتن به بهشت و به دست آوردن نعمت های گوناگون آن باید بهایش را پرداخت کند.
***
مۆمن نمیتواند مۆمن باشد إلّا به اینکه تمام وجود و کردارش، عمل باشد. آن قدر مهم است که اگر کسی تصوّر و ادّعا کند در ایمان، عمل وجود ندارد، در روایات شریفه او را لعن کردند و به عنوان گروه مرجئه نامیدند. پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله) بیان میفرمایند «لُعِنَتِ المُرْجِئةُ على لِسانِ سَبعینَ نَبیّا الّذینَ یقولونَ: الإیمانُ قَولٌ بلا عملٍ»، مرجئه، همانان که مىگویند: ایمان گفتار است بىکردار، از زبان هفتاد پیامبر لعنت شدهاند.
ایمان و اخلاق با هم ارتباط دارند و ما نباید ایمان را از اخلاق جدا بدانیم. اگر کسی تصوّر کند ایمان یک بحث اعتقادی صرف است و باید راجع به ایمان، در مباحث اعتقادی صحبت شود، اشتباه است. چون ما در تقسیمبندی مطالب، مباحث عبادات، اعتقادات و اخلاقیّات را مطرح میکنیم، امّا اگر کسی تصوّر کند ایمان، یک بحث اعتقادی است، اشتباه است. ایمان، همان عمل است، «الایمانُ بِالعَمَلِ».
***
متأسفانه در میان شیعیان هم کسانى با شنیدن و یا مشاهده روایاتى که در شأن و منزلت ائمه اطهار(علیهم السلام) و در امان بودن محبّان ایشان از عذاب آخرت بیان شده است، به چنین توهمات و اعتقادات افراطى دچار شدهاند؛ یعنى فکر مىکنند چون دوستدار اهل بیت(علیهم السلام)هستند، حتى اگر مرتکب بزرگترین گناهان کبیره نیز شوند! آمرزیده مىشوند. چنین عقایدى حتى در زمان امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)نیز در بین شیعیان شایع شده بود. از جمله کارهایى که امامان ما ـ خصوصاً از زمان امام باقر(علیه السلام) به بعد ـ براى مقابله با اینگونه افکار انحرافى انجام دادند، تلاش براى زدودن این اعتقادات غلط از میان شیعیان بود. امام رضا(علیه السلام) در ضمنِ روایتى به این موضوع اشاره نموده و مىفرمایند:
اِنَّه لَیس بین اللّهَ و بین اَحَد قَرابَة؛(1) خداوند با کسى خویشاوندى ندارد.
امام باقر(علیه السلام) نیز در روایتى مىفرمایند:
مَن کانَ لِلّه مُطیعاً فَهوَ لَنا وَلىٌّ وَ مَن کانَ لِلّه عاصیاً فَهوَ لنا عَدوٌّ؛(2) هر کس مطیع فرمان الهى باشد، دوست ما و هر که از فرمان خداوند سرپیچى نماید دشمن ما است.
فلسفه دعوت به محبت اهل بیت(علیهم السلام) این نیست که مردم نسبت به انجام گناه جرىتر شده و گستاخانه به معصیت خدا بپردازند، بلکه این دعوت، دعوتى است در راستاى انجام آنچه مرضى خدا است؛ چرا که راه اهل بیت(علیهم السلام) جز راه خدا نیست. بنابراین کسانى که ادعاى محبت اهل بیت(علیهم السلام) را دارند، نباید مرتکب اعمالى شوند که رضاى الهى در آنها نیست. امام باقر(علیه السلام) در همین روایتى که در سطر بالا به آن اشاره کردیم بر این مطلب تأکید مىورزند که محبت اهل بیت(علیهم السلام) باید داراى ریشه و عمق باشد تا در عمل و رفتار انسان اثر بگذارد. اگر صِرف گفتن «اُحِبُّ علیاً» بتواند نجات دهنده انسان از عذاب آخرت باشد، به طریق اولى گفتن «احبُّ محمداً» براى این منظور مؤثر است؛ چرا که پیامبر(صلى الله علیه وآله) افضل از حضرت على(علیه السلام) است!