نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

27-3. ما نگهبان اموال هستیم (حدید/7)

چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۰۵ ق.ظ
57:7
۹۶/۰۳/۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j27

نظرات  (۹)

۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۴:۰۵ حسین منیب

در حدیثی از امام رضا (ع) این را خواندم (أَنَّهُمْ مَالِکُونَ مَجَازاً لَا حَقِیقَةً لَه‏) معنای این که مردم مالک مجازی هستند 


کلام امام رضا (ع) گویای این مطلب است که کسی با پرداخت حقوق الاهی نمی تواند منتی بر خداوند بگذارد که از اموالی که متعلق به من است؛ در راه تو انفاق کردم، بلکه مسئله عکس است و چون خداوند مالک واقعی است، منت برای او است.

4. ابان بن تغلب می گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: آیا به نظر تو خداوند به کسانى مال داده است که در نزد او محترم بوده‏اند، و به کسانى که در نزد او احترامى نداشته‏اند نداده است؟ هرگز! بلکه مال، مال خدا است و آن را به امانت نزد کسانى قرار داده است.[4]

این سؤال، پاسخ تفصیلی ندارد.

۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۴:۰۶ حسین منیب

امیرالمؤمنین است در حدیث توحید صدوق که خداوند تملیک کرده به اشخاص مثلًا  قوه را، قدرت را، استطاعت را، اما این تملیک معنایش این نیست که از ملک خودش خارج کرده، بلکه «وَ هُوَ امْلَک» در عین حال خودش مالکتر استما میبینیم که در عین حال، قیامت با دنیا یک تفاوتی داردلااقل عالم دنیا عالم حجاب است، یعنی مالکیت خداوند برای ما ظهور ندارد؛ یعنی ما آنچه که احساس میکنیم، اسباب و مسببات ظاهری را میبینیم نه آن حقیقت را؛ حقیقت را نمیبینیم.

اگر کسی حقیقت را الآن ببیند باز میبیند مالک همه چیز خداستاما وقتی که ما وارد قیامت میشویم، میبینیم همه مالکیتها باطل و ضایع شد و همه برگشت به مالک اصلی. «لِمَنِ الْمُلْک الْیومَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهّار». آن عارف گفت «الآن کما کان»الآن هم همینطور استبله، از دید یک نفر آدم عارف الآن هم همین طور است، ولی او از دید کسانی میگوید که چشمشان آنجا باز میشودآن وقت این مالکیتهای ظاهری همه میمیرد، همه باطل میشود، مالکیت حقیقی خداوند ظاهر میشود، خداست که وارث همه چیز استپس چون این تعبیر «ارث» در مورد خود خدا به کار برده شده است، معنایش ظهور حقیقت استحال برای آن کسانی که از طریق الوهیت چیزهایی را در آنجا واجد میشوند میگوید: «وَ تِلْک الْجَنَّةُ الَّتی اورِثْتُموها».

۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۴:۱۰ حسین منیب
آداب انفاق کننده

همچنین در آداب انفاق کننده آمده است:

اوّل: وقتی قصد کرد که مالی را در راه خدا انفاق کند، بداند که شیطان از او دور شده است. سریع این عمل را انجام دهد و فرصت را غنیمت شمارد که در تأخیر آن، آفات بسیاری وجود دارد.

دوّم: قبل از درخواست نیازمند، به او انفاق کند و نگذارد که او مجبور به درخواست شود؛ زیرا آنچه بعد از سؤال داده می شود، به قیمت از دست رفتن آبروی فرد است.[1]

سوّم: اینکه هنگام صدقه دادن، تواضع و فروتنی از خود نشان دهد.

چهارم: صدقات و انفاق خود را در اوقات با فضیلت مثل روز جمعه ، روز عید غدیر ، ماه ذی الحجه یا ماه رمضان بدهد.

پنجم: صدقات واجب را آشکار بدهد که بهتر از پنهان دادن است ، اما صدقات مستحب را پنهان دادن بهتر است.

ششم: از منت نهادن دوری کند و وقتی عطایی را به کسی می دهد، از آن دل بکند.

هفتم: آنچه به فقیر می دهد، به گونه ای باشد که باعث ذلت و خواری شخص فقیر نگردد؛ مثلاً اگر دادن پول نقد به او باعث شرمساری وی می شود ، می تواند به اندازه آن جنس بدهد و اسم آن را هدیه نام نهد.

هشتم: بعد از صدقه دادن، دست خود را ببوسد؛ چون در واقع با خدا معامله کرده و دست فقیر، دست خداست.

نهم: وقتی به فقیر چیزی داد، از او طلب دعا کند؛ زیرا دعای فقیر در حق او مستجاب می شود.

دهم: در انفاق ، استحقاق را منظور دارد . مکروه است انسان سائل را رد کند؛ و لو گمان به بی نیازی او دارد و در این صورت هم چیزی به او عطا کند.[2]

پیغمبر اکرم(ص) می فرماید: اگر مرد در زمان حیات خود یک درهم صدقه بدهد، بهتر از یکصد درهم صدقه در موقع مردنش است.[3]

یکی از سرمایه داران مدینه وصیت کرد که انبار خرمای او را پیامبر اسلام(ص) به بینوایان انفاق کند. پس از مرگ او، رسول خدا(ص) تمام خرماها را به بینوایان داد، آن گاه یک عدد خرمای خشکیده و کم مغز برداشت و به مسلمانان فرمود: سوگند به خدا که اگر خود این مرد، این یک دانه خرما را به بدبخت و گرسنه ای می داد، پاداش آن نزد پروردگار بیش از همه این انبار خرماست که من به دست خود که پیامبر خدا هستم، به فقرا و بینوایان دادم.[4]

۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۴:۱۲ حسین منیب
ثرات تربیتى ایمان به توحید مالکیّت

طغیان‌ها، غرورها، سرکشى‌ها، و بخل‌ها و حسادت‌ها غالبآ از اینجا سرچشمه مى‌گیرد که انسان خود را مالک حقیقى اموالى را که در اختیار دارد مى‌پندارد؛ یا اگر حکومتى در دائره وسیع یا کوچک در اختیار او است خود را مطلق العنان مى‌شمرد که این دیدى است شرک آلود و سرچشمه انواع گناهان و مفاسد اجتماعى.
امّا هنگامى که با عینک توحید به این جهان نگاه کند و همان‌گونه که در آیات بالا آمده جهان را ملک طلق خداوند ببیند، خود را امانت‌دار الهى مى‌شمرد، همانطور که در سوره حدید، آیه 7 آمده است: (وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ): «و از آنچه شما را جانشین و نماینده (خود) در آن قرارداده انفاق کنید»، و اگر با تمام وجودش این معنا را پذیرا گردد چگونه ممکن است در انجام دستور صاحب اصلى امانت کوتاهى کند یا بخل و حسادتى نشان دهد.
چگونه تصوّر مى‌شود این اموال سبب غرور و طغیان او گردد؟! مگر مال او است؟! آیا یک کارمند بانک به خاطر میلیون‌ها پول که همه روز به دست او مى‌آید مغرور مى‌شود؟!
همچنین در مورد حکومت‌ها و پست‌هایى که در دست اشخاص است. آنها جز نماینده خداوند در بخش کوچکى از این عالم هستى نیستند و با این درک و دید چه غرور و چه طغیانى و چه ظلم و چه فسادى ممکن است از او سر زند؟
این بینش توحیدى جهان انسانیّت را به رنگ دیگرى در مى‌آورد؛ رنگ خدایى، رنگ صلح و صفا و امنیت، و رنگ انفاق و ایثار!

۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۴:۱۳ حسین منیب
۳۹ـ «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»:
اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ فَرَضَ فی‌ اَموالِ الأَغنیاءِ أَقواتَ الفُقراءِ فما جاعَ فقیرٌ اِلاّبِما مَنعَ غنیٌّ.
خداوند سبحان، آذوقة فقرا را در اموال اغنیا قرار داده است، هیچ فقیری گرسنه نمانده مگر به سبب آنچه که ثروتمندی از او دریغ داشته است. (نهج‌البلاغه، کلمة ۳۲۰)
۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۴:۲۱ حسین منیب
حدیث عنوان بصری حقیقت بندگی
«قُلتُ: یا أَبا عَبْدِاللهِ؛ ما حَقِیقَةُ الْعُبُودِیَّةِ؟ قالَ: ثَلاَثَةُ أَشْیاءٍ: أَنْ لا یَرَی الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیما خَوَّلَهُ اللهُ مِلْکاً، لأنَّ الْعَبِیدَ لا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ، یَرَوْنَ الْمالَ مالَ اللهِ، یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللهُ بِهِ؛ وَ لاَ یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً؛ وَ جُمْلَةُ اشْتِغالِهِ فِیما أَمَرَهُ تَعالی بِهِ وَ نَهاهُ عَنْهُ.

مهمترین سؤالی که عنوان، پس از پرسش درباره حقیقت علم از امام می پرسد این است: «حقیقت بندگی خدا چیست؟» بندگی از سرچشمه های علم است و عنوان، ناگزیر به این پرسش می رسد.

امام(ع) در پاسخ به سه نکته اشاره می کند:

1 . بنده خدا در آنچه خداوند به او ارزانی فرموده، احساس مالکیت ندارد. بندگان حقیقی، مال را از آن خدا می دانند و آن را در جایی که او فرموده است به مصرف می رسانند.

2 . او برای خود تدبیر نمی کند.

3 . همه کارهای چنین بندهای در محدوده امر و نهی خداوند است.

خداوند مالک است

از جمله روشنگری های قرآن این است که مالکیت در آسمانها و زمین، تنها از آن خداوند است. خداوند می فرماید:

آیا نمی دانی که فرمانروایی آسمانها و زمین از آن خداوند است؟[27] 
بگو: خداوندا، ای فرمانروای هستی، به هر که بخواهی فرمانروایی می بخشی و از هر کس که بخواهی فرمانروایی بازستانی.[28] 
و فرمانروایی آسمان و زمین از آن خداوند است و خدا بر هر کاری تواناست.[29] 
و فرمانروایی آسمان و زمین از آن خداوند است و سیر بازگشت به سوی اوست.[30] 
این روشنگری قرآن بر شیوه زندگی انسان تأثیر مستقیم دارد؛ چون وقتی آد می به این باور دست یابد که خداوند مالک مطلق آسمانها و زمین است و هیچ مالک دیگری به جز او نیست، از تمایلات دنیوی خود می کاهد و از قید وابستگی به دنیا می رهد. این، همان چیزی است که علمای اخلاق آن را زهد می نامند که معنای مقابل آن وابستگی به دنیاست.

علی بن ابیطالب(ع) در جمله ای کوتاه، معنای زهد را چنان خلاصه کرده است که در تعریف زهد، جمله ای موجزتر و رساتر از آن نمی شناسیم:

زهد در قرآن در دو کلمه خلاصه شده است: «تا آنکه بر آنچه از دست شما می رود افسوس مخورید و بر آنچه به شما بخشد شادمانی مکنید.»[31] 
آری، زاهد نه بر آنچه از دستش می رود افسوس می خورد و نه از آنچه به دست می آورد شادمان می شود. و دلبستگی به دنیا انسان را سنگین می کند و حس سبکی پرواز به سوی خدا را از وی سلب می کند و باعث به وجود آمدن حالت سستی و تنبلی می شود. این آیه، توصیف دقیقی از این حالت است:

چرا هنگا می که به شما گفته می شود در راه خدا رهسپار (جهاد) شوید، گرانجانی می کنید؟ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت رضایت داده اید؟ متاع زندگی دنیا در جنب آخرت بس اندک است.[32] 
حال، پرسش این است که انسان چگونه می تواند در آنچه خدا به وی ارزانی داشته، احساس مالکیتی نداشته باشد؟ در پاسخ باید گفت این امر هنگا می تحقق می یابد که انسان خود را بنده خداوند بداند. کیفیت استدلال نیز به صورت یک زنجیره به هم پیوسته در سخن امام(ع) آمده است.

اولین حلقه این زنجیره این است که انسان خود را بنده خدا بداند و معنای بندگی را مطابق این آیه درک کند:

بنده مملوکی که قدرت بر انجام هیچ کاری ندارد.

بنده باید بداند که بدون اعطای خداوند، مالک چیزی و جز با رضایت و اجازه او قادر بر انجام کاری نخواهد بود.

پس از گذر از این مرحله، دیگر بنده در آنچه خدا به او ارزانی داشته است، احساس مالکیتی ندارد. این حلقه دوم، نتیجه طبیعی حلقه اول است؛ زیرا با مالک دانستن 
خداوند، هرگونه احساس مالکیتی از میان می رود.

امام صادق(ع) در توجیه این مسئله به عنوان می فرماید: «بندگان مالکیتی ندارند، مال را از آن خدا می دانند و آن را در جایی که او فرموده است به مصرف می رسانند.» 
سومین حلقه از این زنجیره، زهد در دنیاست. پس اعتقاد به اینکه مال از آن خداست و بنده خدا ملکیتی ندارد، لاجرم به تعدیل علاقه انسان به دنیا منجر می شود که همان زهد است.

چهارمین حلقه از این زنجیره، در حدیث امام(ع) به عنوان بصری این گونه بیان شده است: «پس وقتی عبد در آنچه خداوند به وی ارزانی داشته احساس مالکیت نداشت، انفاق کردن در آنچه خداوند امر به انفاق آن کرده است، بر او آسان می شود.» 
این دلبستگی به دنیاست که موجب بخل و مانع از انفاق مال در راه خدا می شود. آری، با زایل شدن این دلبستگی، انفاق کردن بر آدمی آسان می نماید.

۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۴:۲۴ حسین منیب
انفاق یعنی آن چه خدا داده که از جمله آبروست؛ علم است؛ قدرت است؛ یعنی از رزق خودشان، انفاق می کنند و این ها هم دامنه رزق است. انفاق یک چنین دایره وسیعی دارد

حال این انفاق را چه کسی باید انجام بدهد؟ آیا فقط پولدارها یا نه؛ همه باید انفاق کنند؟ متقین همه شان این طور هستند و مگر متقی هست که رزق نداشته باشد «وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ» یعنی همه شان باید بدهند. پس انفاق این گونه می شود که گویا همه ما هر چه داریم از خدا می گیریم و می خواهیم به خدا برگردانیم. در مسیر برگرداندن به خدا با مومنین معامله می کنیم. یک جا او آبرویش را برای من می گذارد و من مالم را برای او می گذارم؛ این طور نیست که خدا فقط به کسی که پول داده گفته تو پولت را خرج کن و به کس دیگری که چیز دیگری داده گفته باشد آن را خرج بکن؛ بلکه همه هر چیزی می گیرند باید انفاق بکنند؛ یک امر مشاع است. این طور نیست که یک عده ای انفاق بکنند و فقط هم برای پر کردن شکاف اجتماعی نیست. در این انفاق هیچ طلبکاری نیست. این خیلی از تامین اجتماعی بهتر است. بعداً اشاره می کنم که این نوع انفاق چه آثار اجتماعی دارد.
۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۴:۲۵ حسین منیب

ما اگر در راه خدا و فی سبیل الله می دهیم، اصلش این است که مومنین دور هم جمع می شوند، در محبت امام مالشان مال هم دیگر باشد. شخصی به یکی از معصومین گفت: خیلی سرباز آماده است جانشان را برای شما بدهند؛ حضرت فرمود: آیا برای محبت ما دست در جیب هم می کنید؟ گفت: نه؛ فرمودند: پس به جانتان بخیل تر هستید. فی سبیل الله یعنی مال را برای دولت امام دادن؛ این اصل فی سبیل الله است؛ به دست امام و در مسیر تحقق دولت امام، مال را خرج کنیم تا دل ها به هم گره بخورد، غافل ها را بیدار کنیم؛ محیط وحدت و هم دلی و هم فکری ایجاد بکنیم، دلها را گرم بکنیم که دولت امام به پا شود. جامعه حول الامام احتیاج به انفاق دارد و همه به هم فی حب امام انفاق می کنند.


۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۴:۳۲ حسین منیب

ما اگر در راه خدا و فی سبیل الله می دهیم، اصلش این است که مومنین دور هم جمع می شوند، در محبت امام مالشان مال هم دیگر باشد. شخصی به یکی از معصومین گفت: خیلی سرباز آماده است جانشان را برای شما بدهند؛ حضرت فرمود: آیا برای محبت ما دست در جیب هم می کنید؟ گفت: نه؛ فرمودند: پس به جانتان بخیل تر هستید. فی سبیل الله یعنی مال را برای دولت امام دادن؛ این اصل فی سبیل الله است؛ به دست امام و در مسیر تحقق دولت امام، مال را خرج کنیم تا دل ها به هم گره بخورد، غافل ها را بیدار کنیم؛ محیط وحدت و هم دلی و هم فکری ایجاد بکنیم، دلها را گرم بکنیم که دولت امام به پا شود. جامعه حول الامام احتیاج به انفاق دارد و همه به هم فی حب امام انفاق می کنند.


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی