نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

26-4.تعصبات کور و جاهلی (فتح/26)

دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۰۴ ب.ظ
48:26
۹۶/۰۳/۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j26

نظرات  (۶)

.... المیزان

و معناى آیه این است که: ایشان کسانى هستند که کفر ورزیدند، و شما را از خانه خدا جلوگیر شدند، و دلهاى خود را به خاطر کفرشان پر از خشم کردند.

" فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ"- این جمله تفریع و نتیجه‏گیرى از جمله" جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا" است، و خود نوعى از مقابله را مى‏فهماند، کانه فرموده: آنان حمیت در دل راه دادند، خدا هم در مقابل سکینت را بر رسول و بر مؤمنین نازل کرد، و در نتیجه آرامش دل یافتند، و خشم و شجاعت دشمن سستشان نکرد، و بر عکس از خود سکینت و وقار نشان دادند، بدون اینکه دچار جهالتى شوند.

... نمونه

در این آیات باز مسائل مربوط به ماجراى" حدیبیه" تعقیب مى‏شود، و صحنه‏هاى دیگرى از این ماجراى عظیم را مجسم مى‏کند.

نخست به یکى از مهمترین عوامل بازدارنده کفار از ایمان به خدا و پیامبر ص و تسلیم در مقابل حق و عدالت اشاره کرده، مى‏گوید:" بخاطر بیاورید هنگامى که کافران در دلهاى خود نخوت و خشم جاهلیت را قرار دادند (إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ) و بخاطر آن مانع ورود پیامبر ص و مؤمنان به خانه خدا و انجام مراسم عمره و قربانى شدند، و گفتند اگر اینها که در میدان جنگ پدران و برادران ما را کشته‏اند وارد سرزمین و خانه‏هاى ما شوند و سالم باز گردند، عرب در باره ما چه خواهد گفت؟ و چه اعتبار و حیثیتى براى ما باقى مى‏ماند؟

این کبر و غرور و تعصب و خشم جاهلى، حتى مانع از آن شد که هنگام تنظیم صلح نامه" حدیبیه" نام خدا را به صورت" بسم اللَّه الرحمن الرحیم" بنویسند، بیاورند، با اینکه آداب و سنن آنها مى‏گفت که زیارت خانه خدا براى همه مجاز، و سرزمین مکه حرم امن است، حتى اگر کسى قاتل پدر خویش را در آن سرزمین یا در مراسم حج و عمره مى‏دید مزاحم او نمى‏شد.

آنها با این عمل هم احترام خانه خدا و حرم امن او را شکستند، و هم سنتهاى خود را زیر پا گذاشتند، و هم پرده ضخیمى میان خود و حقیقت کشیدند و چنین است اثرات مرگبار" حمیتهاى جاهلیت"!" حمیت" در اصل از ماده" حمى" (بر وزن حمد) به معنى حرارتى است که از آتش یا خورشید یا بدن انسان و مانند آن به وجود مى‏آید، و به همین دلیل به حالت" تب"" حمى" (بر وزن کبرى) گفته مى‏شود، و به حالت خشم و همچنین نخوت و" تعصب خشم‏آلود" نیز" حمیت" مى‏گویند.

این حالتى است که بر اثر جهل و کوتاهى فکر و انحطاط فرهنگى مخصوصا در میان" اقوام جاهلى" فراوان است، و سرچشمه بسیارى از جنگها و خونریزیهاى آنها مى‏شود.

سپس مى‏افزاید: در مقابل آن" خداوند حالت سکینه و آرامش را بر رسول خود و مؤمنان نازل فرمود" (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ).

این آرامش که مولود ایمان و اعتقاد به خداوند، و اعتماد بر لطف او بود، آنها را به خونسردى و تسلط بر نفس دعوت کرد، و آتش خشمشان را فرو نشاند، تا آنجا که براى حفظ اهداف بزرگ خود حاضر شدند جمله" بسم اللَّه الرحمن الرحیم" که رمز اسلام در شروع کارها بود، بردارند، و بجاى آن" بسمک اللهم" که از یادگارهاى دوران گذشته عرب بود در آغاز صلحنامه حدیبیه بنگارند، و حتى لقب" رسول اللَّه" را از کنار نام گرامى" محمد" ص حذف کنند.

و حاضر شدند که بر خلاف عشق و علاقه سوزانى که به زیارت خانه خدا و مراسم عمره داشتند از همان" حدیبیه" به سوى مدینه باز گردند، و شترهاى خود را بر خلاف سنت حج و عمره در همانجا قربانى کنند، و بدون انجام مناسک از احرام به درآیند.

آرى حاضر شدند دندان بر جگر بگذارند و در برابر همه این ناملایمات صبر و شکیبایى به خرج دهند، در صورتى که اگر" حمیت جاهلیت" بر آنها حاکم بود هر یک از اینها کافى بود که آتش جنگ را در آن سرزمین شعله‏ور سازد.

آرى فرهنگ جاهلیت دعوت به" حمیت" و" تعصب" و" خشم جاهلى" مى‏کند، ولى فرهنگ اسلام به" سکینه" و" آرامش" و" تسلط بر نفس"....

امیر مؤمنان على ع در خطبه" قاصعه" بارها روى این معنى تکیه کرده است، و در مذمت ابلیس که پیشواى مستکبران بود، مى‏فرماید:

صدقه به ابناء الحمیة و اخوان العصبیة و فرسان الکبر و الجاهلیة

:" او را فرزندان نخوت و حمیت، و برادران عصبیت، و سواران بر مرکب کبر و جهالت تصدیق کردند" «2».

و در جاى دیگر همین خطبه، به هنگامى که مردم را از تعصبات جاهلیت بر حذر مى‏دارد، مى‏فرماید:

فاطفئوا ما کمن فى قلوبکم من نیران العصبیة و احقاد الجاهلیة، فانما تلک الحمیة تکون فى المسلم من خطرات الشیطان و نخواته و نزغاته و نفثاته

!:" شراره‏هاى تعصب و کینه‏هاى جاهلى را که در قلب دارید خاموش سازید، که این نخوت و حمیت و تعصب ناروا در مسلمانان از القائات و نخوت و وسوسه شیطان است" «3».

به هر حال، شک نیست که وجود چنین حالتى در فرد یا جامعه باعث عقب ماندگى و سقوط آن جامعه است، پرده‏هاى سنگینى بر عقل و فکر انسان مى‏افکند.

و او را از درک صحیح و تشخیص سالم باز مى‏دارد، و گاه تمام مصالح او را به باد فنا مى‏دهد.

اصولا انتقال سنتهاى غلط از قومى به قوم دیگر در سایه شوم همین" حمیت جاهلیت" صورت مى‏گیرد، و پافشارى اقوام منحرف در برابر انبیاء و رهبران الهى نیز غالبا از همین رهگذر است.

در حدیثى از امام على بن الحسین ع مى‏خوانیم که وقتى از حضرت در باره" عصبیت" سؤال کردند، فرمود:

العصبیة التی یاثم علیها صاحبها ان یرى الرجل شرار قومه خیرا عن خیار قوم آخرین و لیس من العصبیة ان یحب الرجل قومه و لکن من العصبیة ان یعین قومه على الظلم

:" تعصبى که موجب گناه است این است که انسان بدان قوم خود را از نیکان قوم دیگر برتر بشمرد ولى دوست داشتن قوم خود تعصب نیست، تعصب آن است که آنها را در ظلم و ستم یارى کند" «1».

بهترین راه مبارزه با این خوى زشت، و طریق نجات از این مهلکه بزرگ، تلاش و کوشش براى بالا بردن سطح فرهنگ و فکر و ایمان هر قوم و جمعیت است.

در حقیقت داروى این درد را قرآن مجید در همین آیه مورد بحث بیان کرده، آنجا که در نقطه مقابل آن، از مؤمنانى بحث مى‏کند که داراى سکینه و روح تقوى هستند، بنا بر این آنجا که ایمان و سکینه و تقوى است، حمیت جاهلیت نیست، و آنجا که حمیت جاهلیت است ایمان و سکینه و تقوى نیست

.... نور الثقلین

62- فی کتاب الخصال عن سماعة بن مهران قال: کنت عند أبى عبدالله علیه السلام و عنده جماعة من موالیه، فجرى ذکر العقل و الجهل، فقال أبو عبد الله علیه السلام:

اعرفوا العقل و الجهل، الى ان قال علیه السلام: و الإنصاف و ضده الحمیة.

63- عن أبى عبد الله علیه السلام قال: کان رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم یتعوذ فی کل یوم من ست خصال: من الشک و الشرک و الحمیة و الغضب و البغی و الحسد.

64- فی روضة الکافی سهل بن زیاد عن إبراهیم بن عقبة عن سیابة بن أبى أیوب و محمد بن الولید و على بن أسباط یرفعونه الى أمیر المؤمنین علیه السلام قال: ان الله یعذب الستة بالستة: العرب العصبیة، و الدهاقین بالکبر، و الأمراء بالجور، و الفقهاء بالحسد، و التجار بالخیانة، و أهل الرساتیق بالجهل.

65- فی أصول الکافی على عن أبیه عن النوفلی عن السکونی عن أبى عبد الله علیه السلام قال: قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم: من کان فی قلبه حبة من خردل من عصبیة، بعثه الله یوم القیامة مع أعراب الجاهلیة.

66- محمد بن یحیى عن أحمد بن محمد بن عیسى عن على بن الحکم عن داود بن نعمان عن منصور بن حازم عن أبى عبد الله علیه السلام قال: من تعصب أو تعصب له فقد خلع ربق الایمان «1» من عنقه.

68- أبو على الأشعری عن محمد بن عبد الجبار عن صفوان بن یحیى عن خضر عن محمد بن مسلم عن أبى عبد الله علیه السلام قال: من تعصب عصبه الله بعصابة من نار.

69- عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن خالد عن أحمد بن محمد بن أبى نصر عن صفوان بن مهران عن عامر بن السمط عن حبیب بن أبى ثابت عن على بن الحسین علیه السلام قال: لم تدخل الجنة حمیة «2» غیر حمیة حمزة بن عبدالمطلب و ذلک حین أسلم غضبا للنبی صلى الله علیه و آله فی حدیث السلا الذی القى على النبی صلى الله علیه و آله و سلم «3».

 (3) السلا- مقصورا-: الجلد الرقیقة التی یکون فیها الولد من المواشی، و

قصة السلا على ما ذکره الکلینی (ره) فی باب مولد النبی (ص) و غیره کالطبرسى فی أعلام الورى هی: ان القریش کانوا یجدون فی أذى رسول اللّه (ص)، و کان أشد الناس علیه عمه أبو لهب، و کان رسول اللّه (ص) ذات یوم جالسا فی الحجر، فبعثوا الى سلا شاة فألقوه على رسول اللّه (ص) فاغتم رسول اللّه من ذلک فجاء الى أبى طالب فقال: یا عم کیف حسبی فیکم؟ قال:و ما ذاک یا ابن أخ! قال: ان قریشا القوا على السلا، فقال: لحمزة: خذ السیف و کان قریش جالسة فی المسجد، فجاء أبو طالب و معه السیف و حمزة و معه السیف، فقال: أمر السلا على سبالهم، فمن أبى فاضرب عنقه، فما تحرک أحد حتى أمر السلا على سبالهم ثم التفت الى رسول اللّه (ص) فقال: یا ابن أخ هذا حسبک فینا.

70- على بن إبراهیم عن أبیه و على بن محمد القاسانی عن القاسم بن محمد عن المنقری عن عبد الرزاق عن معمر عن الزهری قال: سأل على بن الحسین علیه السلام عن العصبیة فقال: العصبیة التی یأثم علیها صاحبها أن یرى الرجل شرار قومه خیرا عن خیار قوم آخرین، و لیس من العصبیة أن یحب الرجل قومه، و لکن من العصبیة ان یعین قومه على الظلم.

74- فی أمالی الصدوق رحمه الله باسناده الى النبی صلى الله علیه و آله قال: ان الله عز و جل عهد الى فی على بن ابى طالب علیه السلام عهدا قلت: یا رب بینه لی قال: اسمع قلت: قد سمعت، قال: ان علیا رایة الهدى و امام أولیائى و نور من أطاعنی، و هو الکلمة التی ألزمتها المتقین، من أحبه أحبنى و من أطاعه أطاعنی.

77- فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الى إبراهیم بن أبى محمود عن الرضا علیه السلام حدیث طویل و فیه: و نحن کلمة التقوى و العروة الوثقى.

.... نور الثقلین

62- فی کتاب الخصال عن سماعة بن مهران قال: کنت عند أبى عبدالله علیه السلام و عنده جماعة من موالیه، فجرى ذکر العقل و الجهل، فقال أبو عبد الله علیه السلام:

اعرفوا العقل و الجهل، الى ان قال علیه السلام: و الإنصاف و ضده الحمیة.

63- عن أبى عبد الله علیه السلام قال: کان رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم یتعوذ فی کل یوم من ست خصال: من الشک و الشرک و الحمیة و الغضب و البغی و الحسد.

64- فی روضة الکافی سهل بن زیاد عن إبراهیم بن عقبة عن سیابة بن أبى أیوب و محمد بن الولید و على بن أسباط یرفعونه الى أمیر المؤمنین علیه السلام قال: ان الله یعذب الستة بالستة: العرب العصبیة، و الدهاقین بالکبر، و الأمراء بالجور، و الفقهاء بالحسد، و التجار بالخیانة، و أهل الرساتیق بالجهل.

65- فی أصول الکافی على عن أبیه عن النوفلی عن السکونی عن أبى عبد الله علیه السلام قال: قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم: من کان فی قلبه حبة من خردل من عصبیة، بعثه الله یوم القیامة مع أعراب الجاهلیة.

66- محمد بن یحیى عن أحمد بن محمد بن عیسى عن على بن الحکم عن داود بن نعمان عن منصور بن حازم عن أبى عبد الله علیه السلام قال: من تعصب أو تعصب له فقد خلع ربق الایمان «1» من عنقه.

68- أبو على الأشعری عن محمد بن عبد الجبار عن صفوان بن یحیى عن خضر عن محمد بن مسلم عن أبى عبد الله علیه السلام قال: من تعصب عصبه الله بعصابة من نار.

69- عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن خالد عن أحمد بن محمد بن أبى نصر عن صفوان بن مهران عن عامر بن السمط عن حبیب بن أبى ثابت عن على بن الحسین علیه السلام قال: لم تدخل الجنة حمیة «2» غیر حمیة حمزة بن عبدالمطلب و ذلک حین أسلم غضبا للنبی صلى الله علیه و آله فی حدیث السلا الذی القى على النبی صلى الله علیه و آله و سلم «3».

 (3) السلا- مقصورا-: الجلد الرقیقة التی یکون فیها الولد من المواشی، و

قصة السلا على ما ذکره الکلینی (ره) فی باب مولد النبی (ص) و غیره کالطبرسى فی أعلام الورى هی: ان القریش کانوا یجدون فی أذى رسول اللّه (ص)، و کان أشد الناس علیه عمه أبو لهب، و کان رسول اللّه (ص) ذات یوم جالسا فی الحجر، فبعثوا الى سلا شاة فألقوه على رسول اللّه (ص) فاغتم رسول اللّه من ذلک فجاء الى أبى طالب فقال: یا عم کیف حسبی فیکم؟ قال:و ما ذاک یا ابن أخ! قال: ان قریشا القوا على السلا، فقال: لحمزة: خذ السیف و کان قریش جالسة فی المسجد، فجاء أبو طالب و معه السیف و حمزة و معه السیف، فقال: أمر السلا على سبالهم، فمن أبى فاضرب عنقه، فما تحرک أحد حتى أمر السلا على سبالهم ثم التفت الى رسول اللّه (ص) فقال: یا ابن أخ هذا حسبک فینا.

70- على بن إبراهیم عن أبیه و على بن محمد القاسانی عن القاسم بن محمد عن المنقری عن عبد الرزاق عن معمر عن الزهری قال: سأل على بن الحسین علیه السلام عن العصبیة فقال: العصبیة التی یأثم علیها صاحبها أن یرى الرجل شرار قومه خیرا عن خیار قوم آخرین، و لیس من العصبیة أن یحب الرجل قومه، و لکن من العصبیة ان یعین قومه على الظلم.

74- فی أمالی الصدوق رحمه الله باسناده الى النبی صلى الله علیه و آله قال: ان الله عز و جل عهد الى فی على بن ابى طالب علیه السلام عهدا قلت: یا رب بینه لی قال: اسمع قلت: قد سمعت، قال: ان علیا رایة الهدى و امام أولیائى و نور من أطاعنی، و هو الکلمة التی ألزمتها المتقین، من أحبه أحبنى و من أطاعه أطاعنی.

77- فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الى إبراهیم بن أبى محمود عن الرضا علیه السلام حدیث طویل و فیه: و نحن کلمة التقوى و العروة الوثقى.

.... آیات مرتبط

أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ (50)

وَ قَرْنَ فی‏ بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً (33)

... روایت

در حدیث دیگری از پیامبر اکرم (ص) می خوانیم: «لیس منا من دعا الی عصبیة، و لیس منا من قاتل علی عصبیة، و لیس منا من مات علی عصبیة؛ کسی که مردم را دعوت به تعصب کند از ما نیست، و کسی که به خاطر تعصب بجنگد از ما نیست، و کسی که با تعصب بمیرد از ما نیست» !

 امیرمؤمنان علی (ع) در خطبه معروف «قاصعه» که اساس آن بر نفی تکبر و تعصب است عامل اصلی انحراف و بدبختی ابلیس را تعصب و تکبر می شمرد، و می فرماید: «هنگامی که خداوند به فرشتگان دستور داد برای آدم (ع) سجده کنند، همگی اطاعت کردند جز ابلیس» سپس می افزاید: «اعترضته الحمیة فافتخر علی آدم بخلقه و تعصب علیه لاصله فعدو الله امام المتعصبین، و سلف المستکبرین الذی وضع اساس العصبیة؛ تکبر و تعصب به او دست داد، و بر آدم (ع) به خاطر خلقت خویش افتخار کرد، و از جهت اصل و ریشه خود نسبت به او تعصب ورزید، به همین دلیل این دشمن خدا پیشوای متعصبان، و سر سلسله مستکبران است، و کسی است که بنای تعصب را پی ریزی کرد»

 

.... نکته

-اهل بیت علیهم السلام کلمه تقوی هستند. مقابل آنها ایستادن و تاکید بر رآی خود تعصب جاهلی است. در مقابل حکم ولی فقیه ایستادن هم تعصب جاهلی است چون مخالف تقوی است.(مثلا شروط برجام). تضعیف جایگاه ولایت فقیه هم تعصب جاهلی است

-بعضی از فرهنگ های ما اگر مخالف اسلام باشد از جمله تعصبات جاهلی است: بعضی از سنتهای عروسی: شیربها، تجملات و اسراف حتی در افطاری، تعصب قومی و نژادی یا زبان پرستی، اذیت و آزار در چهارشنبه سوری،

- ریشه عصبیت تکبر است

- عصبیت با غیرت متفاوت است. غیرت در موارد حق است و عصبیت در موارد باطل

آثار تعصب‌ورزی


از عوامل و آثار تحجر و تعصب‌ورزی می‌توان به چند مورد اشاره کرد از جمله:

 عقب‌ماندگی و جاهلیت


به هر حال، شک نیست که وجود چنین حالتی در فرد یا جامعه باعث عقب ماندگی و سقوط آن جامعه است، پرده‌های سنگینی بر عقل و فکر می‌ افکند و انسان را از درک صحیح و تشخیص سالم باز می‌ دارد و گاه تمام مصالح او را به باد فنا می‌دهد. چنانچه در حدیثی از حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) آمده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم): مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ حَبَّةٌ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ عَصَبِیَّةٍ بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَعَ أَعْرَابِ الْجَاهِلِیَّةِ؛ کسی‌که در قلبش به اندازه دانه خردلی عصبیت باشد خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلیت محشور می ‌کند [۵۳] این تعبیر نشان می‌دهد که این رذیله اخلاقی به قدری خطرناک است که پایین‌ترین درجات آن نیز با ایمان خالص سازگار نیست.

بی‌ایمانی


از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌خوانیم: «من تعصب او تعصب له فقد خلع ربق الایمان من عنقه؛ هر کس تعصب بورزد، یا دیگران به خاطر او تعصب بورزند، رشته‌های ایمان را از گردن خود بازگردانده است‌[۵۴]

انحراف از حق


اصولا انتقال سنت‌های غلط از قومی به قوم دیگر در سایه شوم همین «حمیت جاهلیت» صورت می‌گیرد و پافشاری اقوام منحرف در برابر انبیاء و رهبران الهی نیز غالبا از همین رهگذر است. [۵۵] وَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللّهُ قالُوا نُومِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُومِنینَ [۵۶] تحجر عقلی، قلبی‌ و تحجر در موضع‌ عملی‌ و رفتاری، علت‌ عدم‌پذیرش‌ حق‌ و گرایش‌ به‌ کمال‌ و سعادت‌ واقعی‌ می‌گردد.

سوء مدیریت


«
تحجرگرایی» مانع‌ جدی‌ در شکوفایی‌ اندیشه‌ دینی‌ و ایجاد تعامل‌ مثبت‌ نظری‌ و عملی‌ با «حقیقت»، «معرفت»، حکمت‌ و حکومت، مدیریت‌ و سیاست‌ و حتی‌ تقدیر معیشت‌ است‌ و متحجران‌ از اسلام‌ جز آموزه‌های‌ بسته‌ و رسوب‌ شده‌ و انعطاف‌ناپذیر در برخورد با اقتضائات‌ زمان‌ و مکان‌ و تغییر موضوع‌ و محمول‌ها ندارند و هرگز پذیرای‌ نقد اندیشه‌ و عمل‌ خویش، بازشناسی‌ و بازنگری‌ فکر و فعل‌ به‌ اصطلاح‌ اسلامی‌ خود نیستند و همواره‌ راکد و تحول‌ ناپذیرند. [۵۷]

ایجاد تفرقه در جامعه


اگر جامعه‌ی از مجموع افراد و گروه‌های متعصب که یکدیگر را قبول ندارند تشکیل شده باشد، هیچ‌گاه اتحاد و انسجام در بین آنها رخ نخواهد داد. به همین جهت می‌باشد که استعمارگران تلاش می‌کنند بین ملت‌های اسلامی تعصب کورکورانه و منفی را رواج دهند و حتی در داخل کشور هم با ایجاد تعصب مذموم بین گروه‌ها و اقوام مختلف وحدت ملی را از بین می‌برند.‌

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی