طلحه و زبیر به حضرت على علیه السلام گفتند: ما به شرطى با تو هستیم که در هر کار با ما مشورت کنى، زیرا حساب ما از دیگران جداست، حضرت فرمودند: «نظرت فى کتاب الله و سنة رسوله فامضیت ما دلانى علیه و اتبعته و لم احتج الى آرائکما فیه و لا رأى غیرکما و لو وقع حکم لیس فى کتاب الله بیانه و لا فى السنة برهانه و احتیج الى المشاورة فیه لشاورتکما فیه» «1» من در کتاب خدا و سنّت رسول او نگاه مىکنم هر چه بود پیروى مىکنم و نیازى به رأى و مشورت شما و دیگران ندارم ولى هرگاه امرى بود که در کتاب و سنّت برهانى بر آن نداشتم و نیاز به مشورت بود با شما مشورت خواهم کرد.
#حدیث بیانات امام حسین علیه السلام: الا و ان الدعی بن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات مناالذلة یأبی الله تعالی ذلک لنا و رسوله و المؤمنون
#بیانات این بود که آن پیشوای ظلم و گمراهی و ضلالت، توقّع داشت که این امام هدایت
پای حکومت او را امضاء کند؛ «بیعت» یعنی این. میخواست امام حسین
علیهالسّلام را مجبور کند به جای اینکه مردم را ارشاد و هدایت فرماید و
گمراهی آن حکومت ظالم را برای آنان تشریح نماید، بیاید حکومت آن ظالم را
امضا و تأیید هم بکند! قیام امام حسین علیهالسّلام از اینجا شروع شد. اگر
چنین توقّع بیجا و ابلهانهای از سوی حکومت یزید نمیشد، ممکن بود امام
حسین همچون زمان معاویه و ائمّه بزرگوارِ بعد از خود، پرچم هدایت را
برمیافراشت؛ مردم را ارشاد و هدایت میکرد و حقایق را میگفت. منتها او بر
اثر جهالت و تکبّر و دوری از همه فضایل و معنویات انسانی یک قدم بالاتر
گذاشت و توقع کرد که امام حسین علیهالسّلام پای این سیهنامه تبدیل امامت
اسلامی به سلطنت طاغوتی را امضاء کند؛ یعنی بیعت کند. امام حسین فرمود
«مثلی لا یبایع مثله» (۲)؛ حسین چنین امضایی نمیکند. امام حسین
علیهالسّلام باید تا ابد به عنوان پرچم حق باقی بماند؛ پرچم حق نمیتواند
در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد. این بود که امام حسین
علیهالسّلام فرمود: «هیهات منّا الذّلّة(۳)». حرکت امام حسین، حرکت عزّت
بود؛ یعنی عزّت حق، عزّت دین، عزّت امامت و عزّت آن راهی که پیغمبر ارائه
کرده بود. امام حسین علیهالسّلام مظهر عزّت بود و چون ایستاد، پس مایه فخر
و مباهات هم بود. این عزّت و افتخار حسینی است. یک وقت کسی حرفی را میزند،
حرف را زده و مقصود را گفته است، اما پای آن حرف نمیایستد و عقبنشینی
میکند؛ این دیگر نمیتواند افتخار کند. افتخار متعلّق به آن انسان، ملت و
جماعتی است که پای حرفشان بایستند و نگذارند پرچمی را که آنها بلند
کردهاند، توفانها از بین ببرد و بخواباند. امام حسین علیهالسّلام این
پرچم را محکم نگه داشت و تا پای شهادتِ عزیزان و اسارتِ حرم شریفش ایستاد.
عزّت و افتخار در بُعد یک حرکت انقلابی این است.
#نمونه ناگفته پیداست که در برابر وظیفه" انتصار" در مقابل ستم، دیگران نیز وظیفه یارى کردن دارند، چرا که یارى طلبیدن بدون یارى کردن لغو و بیهوده است، در حقیقت هم مظلوم موظف به مقاومت در برابر ظالم و فریاد بر آوردن است، و هم مؤمنان دیگر موظف به پاسخگویى او هستند، همانگونه که در آیه 72 سوره انفال مىخوانیم: وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ:
#نکته امام حسین ع به ما مىگوید: در محاصرههاى اقتصادى نترسید که من براى على اصغر آب هم نداشتم. اما به طاغوت بله نگفتم. حسین به ما گفت: در محاصرههاى نظامى نترسید که ما با هفتاد و دو تن بین سى هزارنفر محاصره شدیم. حسین به ما مىگوید: از محاصرهى نظامى نترسید.
#نکته این آیه به خوبی نشان دهنده دلیل کمکی است که ایران به کشورهایی مانند سوریه و لبنان کرده است. آنها مظلوم هستند و این مظلومیتشان را فریاد زده اند. ما هم وظیفه داریم کمک کنیم. همچنین میتوان به اعمال اخیر سپاه اشاره کرد و این نکته را نیز متذکر شد که خود ایران تن به ظلم ظالمان نمیدهد.
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
طلحه و زبیر به حضرت على علیه السلام گفتند: ما به شرطى با تو هستیم که در هر کار با ما مشورت کنى، زیرا حساب ما از دیگران جداست، حضرت فرمودند: «نظرت فى کتاب الله و سنة رسوله فامضیت ما دلانى علیه و اتبعته و لم احتج الى آرائکما فیه و لا رأى غیرکما و لو وقع حکم لیس فى کتاب الله بیانه و لا فى السنة برهانه و احتیج الى المشاورة فیه لشاورتکما فیه» «1» من در کتاب خدا و سنّت رسول او نگاه مىکنم هر چه بود پیروى مىکنم و نیازى به رأى و مشورت شما و دیگران ندارم ولى هرگاه امرى بود که در کتاب و سنّت برهانى بر آن نداشتم و نیاز به مشورت بود با شما مشورت خواهم کرد.