امام صادق علیه السّلام میفرمود: مردى نزد پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله آمد و عرضکرد: یا رسول اللَّه! مرا سفارشى کن، فرمود: چیزى را بخدا شریک مساز اگر چه بآتش سوخته شوى و شکنجه بینى، همواره دلت بایمان محکم باشد، و پدر و مادرت را فرمان بر و با آنها نیکى کن، زنده باشند یا مرده و اگر دستور دادند خاندان و مالت را کنار گذار، این کار را بکن که از ایمانست.
علامه طباطبایی(ره) در ذیل آیه وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ" [5]می فرماید:عظمت هر عملى به عظمت اثر آن است، و عظمت معصیت به عظمت کسى است که نافرمانى اش مىشود، چون که مؤاخذه عظیم نیز عظیم است، بنا بر این بزرگترین گناهان و نافرمانى ها نافرمانى خدا است، چون عظمت کبریایى همه از او است، و فوق هر عظمت و کبریایى است، چون خدایى است بى شریک، و بزرگترین نافرمانی هاى او این است که برایش شریک قائل شوى.
" إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ"- در این جمله عظمت شرک را مقید به قیدى با مقایسه با سایر گناهان نکرد، تا بفهماند که عظمت ظلم شرک آن قدر است که با هیچ گناه دیگرى قابل قیاس نیست.[6]
گناهان مانند امراض است و تا زمانی که مرض قسمت مهمی از جسم انسان را مورد هجوم قرار ندهد و آن ها را دچار خلل نکند برای جسم قدرت دفاعی باقی می ماند که با آن شفا یابد و سالم شود و لکن اگر مرض نقطه حساس جسم انسان را –مثل مغز- را هدف قرار دهد و در نتیجه آن جسم انسان از کار بیفتد درهای امید به شفا و سلامت در این حالت بسته می شود و مرگ حتمی را اختار می دهد.
شرک مانند این مرض است که مرکز حساس روح انسان را از کار می اندازد و گمراهی را در نفس منتشر می کند و اگر شرک در نفس باقی بماند امیدی به نجات انسان نمی باشد درحالیکه اگر حقیقت توحید و عبادت خداوند یکتایی که سرچشمه هر فضیلت و حرکتی است باقی بماند آرزوهای انسان در بخشش گناهان دیگر از بین نمی رود و به این خاطر است که خداوند می فرماید: إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ.[7]
اساسیترین مساله عقیدتی که لقمان حکیم به سراغش رفت مساله" توحید"است، توحید در تمام زمینه ها و ابعاد، زیرا هر حرکت تخریبی و ضد الهی از شرک سرچشمه میگیرد، از دنیا پرستی، مقام پرستی، هوا پرستی، و مانند آن که هر کدام شاخهای از شرک محسوب میشود.همان گونه که اساس تمام حرکت های صحیح و سازنده، توحید است، تنها دل به خدا بستن و سر بر فرمان او نهادن و از غیر او بریدن و همه بتها را در آستان کبریایی او در هم شکستن!
شرک، کارهاى خوب انسان را از بین مىبرد، همان گونه که آتش، درختانِ سبز یک جنگل را از بین مىبرد. قرآن، خطاب به پیامبر مىفرماید: «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ» «2» اگر مشرک شوى، تمام اعمالت نابود مىشود.
2 اضطراب و نگرانى:
هدف یک فرد خداپرست و موحّد، راضى کردن خداى یکتاست که زود راضى مىشود، امّا کسى که به جاى خدا در فکر راضى کردن دیگران باشد، دائماً گرفتار اضطراب و نگرانى است.
زیرا تعداد مردم زیاد است و هر کدام هم خواستهها و توقّعات گوناگونى دارند.
حضرت یوسف علیه السلام در زندان به دوستان مشرک خود فرمود: «أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» «3»، آیا چند سرپرست و ارباب بهتر است یا یک خداى واحد.
قرآن مىفرماید: مثال کسى که از خدا جدا شود، مثال کسى است که از آسمان پرتاب شود و طعمهى انواع پرندگان قرار گیرد و هر ذرّهى او به مکان دورى پرتاب شود.
«وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکانٍ سَحِیقٍ» «1» آرى، توحید و بندگى خالص خداوند، قلعهى محکمى است که انسان را از هدر رفتن، به هر کس دل بستن، دور هر کس چرخیدن، به هر کس امید داشتن، تملّق و ستایش از هر کس و ترسیدن از هر کس، حفظ مىکند. در حدیث مىخوانیم: «کلمة لا إله إلا الله حصنى فمن دخل حصنى أمن من عذابى» «2»، توحید قلعه و دژ محکمى است که هر کس در آن وارد شود، از عذاب خداوند در امان خواهد بود.
3 اختلاف و تفرقه:
در جامعهى توحیدى، محور همه چیز خداوند است، رهبر، قانون و راه را خدا تعیین مىکند و همه دور همان محور مىچرخند، ولى در جامعهى شرک آلود، به جاى خداى واحد، طاغوتها، سلیقهها و راههاى متعدّد وجود دارد و مردم را دچار اختلاف و تفرقه مىنماید.
قرآن مىفرماید: «لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ» «3» از مشرکان نباشید، از کسانى که (به خاطر سلیقههاى شخصى و نظریّات از پیش ساخته)، عامل تفرقه مىشوند.
4 خوارى و ذلّت در قیامت:
قرآن مىفرماید: «لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقى فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً» «4» با خداى واحد، معبود دیگرى قرار ندهید که با ملامت به دوزخ پرتاب خواهید شد.
اوّلین پیام و هدف تمام انبیا، مبارزه با شرک و دعوت به بندگى خالصانه خداوند است. «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» «4» تمام گناهان، مورد عفو قرار مىگیرد، جز شرک. «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ» «5» انبیا مأمور بودند با صراحت کامل از انواع شرکها برائت جویند. «6» شریک قرار دادن براى خداوند مردود است، گرچه درصد آن بسیار کم باشد. اگر 99 درصد کار براى خداوند و تنها یک درصد آن براى غیر خدا باشد، تمام کار باطل است. چنان که قرآن مىفرماید: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً» «7» نه تنها بتها و طاغوتها، بلکه انبیا و اولیاى الهى نیز نباید شریک خداوند قرار گیرند.
امام صادق (ع) در مورد شرک خفی می فرماید: «انَّ الشرکَ أخفی من دَبیبِ النَّمل»[24] (همانا شرک ناپدیدتر از حرکت مورچه است.) الطرّیحی با اشاره به این حدیث مینویسد: «ظاهراً ایشان به شرک خفی اشاره دارد.. منظور از این نوع شرک، ریا در عمل است؛ گویا در عملش شرک ورزیده است؛؛ چراکه ریا انجام یک عمل برای غیر خدا می باشد. یعنی در عمل برای خدا شریکی قرار داده است.» [25]
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.