نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

21-1. تکذیب و استهزاء پایان بدکاران (روم/10)

پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۵۳ ب.ظ
30:10
۹۶/۰۳/۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j21

نظرات  (۶)

آرى گناه و آلودگى، همچون «بیمارى خوره» به جان انسان مى افتد، و روح ایمان را مى خورد، و از بین مى برد، و کار به جائى مى رسد که سر از تکذیب آیات الهى، در مى آورد، و از آن هم فراتر مى رود، و او را به استهزاء و سخریه پیامبران و  آیات الهى وامى دارد، و به مرحله اى مى رسد که دیگر، هیچ وعظ و اندرز و انذارى مؤثر نیست، و جز تازیانه عذاب دردناک الهى، راهى باقى نمى ماند!
یک نگاه به صفحات تاریخ زندگى بسیارى از یاغیان و جانیان، نشان مى دهد که، آنها در آغاز کار چنین نبودند، حداقل نور ضعیفى از ایمان در قلب آنها مى تابید، ولى ارتکاب گناهان پى درپى، سبب شد که روز به روز، از ایمان و تقوا فاصله بگیرند، و سرانجام به آخرین مرحله کفر، برسند.
در خطبه معروف حضرت «زینب» شیر زن کربلا(علیها السلام) که در «شام» در مقابل «یزید» ایراد فرمود نیز این آیه با همان برداشتى که در بالا گفتیم آمده است.
زیرا آن حضرت، هنگامى که دید «یزید» با گفتن کلمات کفرآمیز، و اشعار معروف «لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْکِ...» ـ که بیانگر عدم ایمان او به اساس اسلام بود ـ همه چیز را به سخریه گرفته، بعد از حمد الهى و درود بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین فرمود:
«صَدَقَ اللّهُ کَذلِکَ یَقُولُ: ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ...»
یعنى، اگر تو امروز با این اشعار کفرآمیز، اسلام و ایمان را انکار مى کنى، و به نیاکان مشرکت، که در جنگ «بدر» به دست مسلمانان کشته شدند، مى گوئى: اى کاش! بودید و انتقام گیرى مرا از خاندان «بنى هاشم» مى دیدید، جاى تعجب نیست، این همان چیزى است که خدا فرموده که: مجرمان سرانجام آیات ما را تکذیب مى کنند... و در این زمینه مطالب فراوانى فرمود.(4)-(5)
تاثیر گناهان]در انسان چیست؟ یکی از تأثیرات این است که وقتی انسان مبتلا است به گناه، در یک نقطه‌ی حسّاس و بزنگاه کم می‌آورد. آیه‌ی قرآن میفرماید که: اِنَّ الَّذینَ تَوَلَّوا مِنکُم یَومَ التَقَی الجَمعانِ اِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشََّیطانُ بِبَعضِ ما کَسَبوا؛(۱) در جنگ اُحد، آن‌کسانی که نتوانستند طاقت بیاورند و دلشان در هوای غنیمت آن‌چنان تپید که فراموش کردند چه مسئولیّت حسّاسی در اختیار آنها و برعهده‌ی آنها است و جنگ پیروز را به جنگ مغلوب تبدیل کردند، اِستَزَلَّهُمُ الشََّیطانُ بِبَعضِ ما کَسَبوا؛ اینها قبلاً خطاهایی انجام دادند، آن خطاها اینجا خودش را نشان داد. این یک مرحله است؛ یعنی گناه ما موجب میشود که در یک نقطه‌ی حسّاس، در یک نقطه‌ی بزنگاه، نتوانیم تاب بیاوریم، نتوانیم مقاومت کنیم. خب، ما مسئول کشور هستیم؛ از این بنده‌ی حقیر گرفته تا مسئولین دولتی، مسئولین قضائی، مسئولین قوّه‌ی مقنّنه و همین‌طور سلسله‌مراتب مسئولیّتها، همه مسئولیم؛ اگر چنانچه کاری بکنیم که نتیجه آن باشد که «اِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشََّیطان» و پایمان بلغزد و نتوانیم طاقت بیاوریم در آنجایی که باید تاب آورد و طاقت آورد، خطر بزرگی ما را تهدید میکند. این یک مرحله است.

مرحله‌ی بالاتر از این و بدتر از این، آن است که ما گاهی خطائی میکنیم، آن خطا موجب میشود که ما دچار نفاق بشویم؛ یعنی دلمان با زبانمان اختلاف پیدا کند. آیه‌ی شریفه [میگوید]: فَاَعقَبَهُم نِفاقًا فی قُلوبِهِم اِلی‌ یَومِ یَلقَونَه‌ُ بِمآ اَخلَفُوا اللهَ ما وَعَدوه؛(۲) [اگر] انسان با عهد خدایی در یک‌جا وفادار نمانَد و تعهّدی را که پیش خدا کرده عمل نکند، این موجب میشود که «فَاَعقَبَهُم نِفاقًا فی قُلوبِهِم»؛ البتّه این یک سازوکار کاملاً منطقی هم دارد که حالا وقت نیست من شرح بدهم که چطور میشود یک گناه در یک انسان به نفاق منتهی میشود.

از این بالاتر، گاهی اوقات گناه ما و خطای ما و کج‌روی ما موجب میشود که -پناه بر خدا- به تکذیب ماانزل‌الله مبتلا بشویم؛ ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ اَسآءُوا السّوأَی‌ٰ اَن کَذَّبوا بِآیاتِ الله.(۳) راه علاج هم مراقبت است؛ باید مراقبت کنیم؛ باید نظارت کنیم بر خودمان، بر مجموعه‌مان، انگیزه‌مان را افزایش بدهیم، کارمان را متراکم‌تر کنیم، پُرکاری، پرهیز از لغزشگاه‌ها، خلاصه در یک جمله تقوا؛ تقوا. تقوا -که در ماه رمضان [به‌عنوان‌] فلسفه و غایت روزه شناخته شده- به همین معنا است. تقوا یعنی مراقبت از خویش؛ دائم باید مراقب خودمان باشیم. البتّه خطاب این حرفها در درجه‌ی اوّل به خود بنده است؛ همه‌مان مسئولیم؛ پس قدر ماه رمضان را بدانیم
حبط اعمال حسنه، تهدیدی برای زوال ایمان
خیلی ها بودندکه در رکاب پیامبر(ص) شمشیرها زدند؛ ولی نتوانستند سوابق را نگهدارند. امیرالمؤمنین(ع) درباره‌ی شمشیر کسی که در رکاب پیامبر جنگیده بود، ولی پس از ایشان در جنگی کشته شده بود، فرمود: این شمشیر، چه روزهایی که در جنگها، غبار کدورت را از چهره‌ی پیامبر سترد. همان شمشیر، شمشیری بود که روی علی‌بن‌ابی‌طالب کشیده شده بود! (۱) سوابق را باید نگهداشت.
پرونده‌ی الهی، این‌طور نیست. ما حبط هم داریم، «اولئک حبطت اعمالهم»(۲) حبطت، یعنی چه؟ حبط، یعنی اعمالشان باد هوا شد و از بین رفت. خیال نکنید که اگر ما یک روز کار خوبی انجام دادیم و آن را در انبان انداختیم و نگهداشتیم، چنانچه کار بدی هم انجام دادیم، بالاخره آن کار خوب باقی است. نخیر، کار بد در عالم موازین اعمال در پیشگاه خدا این‌طوری است که کار خوب را از بین می‌برد.

گاهی کار و حرکت بد، طوری است که اصل ایمان را هم از انسان می‌گیرد. «ثمّ کان عاقبة الّذین أساؤا السّوأی ان کذّبوا بایات اللَّه»(۳). گاهی کار بد، انسان را به تکذیب آیات الهی می‌کشاند.

۱۳۶۹/۱۱/۲۹

۱ )
الطبقات الکبرى ، ابن سعد ، ج ‏۳ ، ص ۸۳ ؛
الجمل ، شیخ مفید، ص ۳۹۰ ؛

فطعنه عمیر بن جرموز طعنة أثبتته فوقع. فاعتوروه و أخذوا سیفه و أخذ ابن جرموز رأسه فحمله حتى أتی [به و بسیفه علیا فأخذه علی و قال: سیف و الله طال ما جلا به عن وجه رسول الله. ص. الکرب و لکن الحین و مصارع السوء. و دفن الزبیر. رحمه الله. بوادی السباع. و جلس علی یبکی علیه هو و أصحابه‏].
ترجمه:
عمیر بن جرموز نیزه‏اى به او زد که از پاى در آوردش، آن گاه او را برهنه کردند و شمشیرش را هم برداشتند و ابن جرموز سر او را برید و با شمشیر او به درگاه على (ع) آورد، على (ع) آن شمشیر را به دست گرفت و گفت: به خدا سوگند چه مدت طولانى که این شمشیر غم و اندوه از چهره رسول خدا زدوده است ولى مرگ و سرنوشت و کشتارگاه بد او را چنین کرد، زبیر را در وادى السباع دفن کردند و على (ع) و یارانش نشستند و بر او گریستند.
عاقبت اصرار بر گناه از دیدگاه قرآن کریم و احادیث معصومین (ع)

کسانی که از گناه پشیمان نیستند و در توبه کردن امروز و فردا می‌کنند سرانجام نافرجامی در پیش دارند.

از امام صادق (ع) منقول است:
پدرم [امام باقر] (علیه‌السلام) بارها می فرمود: هیچ چیز برای قلب زیانبارتر از گناه نیست؛ چه آنکه قلب با گناه می آمیزد و اصرار بر گناه می‌ورزد تا آن که گناه بر قلب چیره می‌شود و سرانجام آن را وارونه می کند.

یعنی قلبی که به حسب طبع اولی چهره اش رو به خداست تغییر قیافه می‌دهد و چهره اش زمینی می‌شود و سخن حق و موعظه در آن تاثیر نمی کند. و این همان راهی است که به فرموده ی قرآن کریم پایانش کفر و تکذیب آیات خدا و استهزای حقایق آسمانی خواهد بود، که می فرماید:
ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ اَساؤُا السُّؤای اَن کَذَّبُوا بِایاتِ اللهِ وَ کانُوا بِها یَستَهزِؤنَ. (سوره ی روم، آیه ی ۱۰)
پس آن‌ها که بد کردند [و در ارتکاب گناه اصرار ورزیدند] دچار عاقبتی بدتر شدند [و آن این که:] آیات خدا را تکذیب کرده و آن‌ها را به استهزاء گرفتند.

و نیز از امام صادق (ع) منقول است:
خداوند تعالی می فرماید: هنگامی که بنده ی من خواهش‌های نفسانی خویش را بر طاعت من ترجیح دهد، کمترین کیفری که در حق او روا می‌دارم آن است که او را از لذت مناجات خودم محروم می سازم.

و در حدیث دیگر آمده است که امام صادق (ع) فرمود:
بی تردید، کسی که مرتکب گناه می‌شود در اثر آن از نماز شب محروم می‌گردد و بی‌شک سرعت تاثیر کار بد [در جهت قطع برکات معنوی] بیشتر است از سرعت تاثیر کارد برنده در قطع گوشت.

خدا نکند که کار انسان بدانجا بکشد که مهر غفلت بر دل و گوشش نهاده و پرده ی تاریکی و ضلالت بر چشمش کشیده شود و مصداق آیه ی کریمه ی «خَتَمَ اللهُ عَلی قلُوبِهِم وَ عَلی سَمعِهِم وَ عَلی اَبصارِهِم غِشاوَهٌ» (سوره ی بقره، آیه ی ۷) گردد.

حال که ضرر و خطر گناه از دیدگاه قرآن کریم و اولیای دین علیهم السلام روشن شد روا نیست که انسان خردمند در رفع آثار شوم آن از صفحه ی دل درنگ کند که تردید در این کار از عادات سفیهان و نابخردان است، زیرا گناه سمّ مهلکی است که اگر در رفع آثار آن هر چه زودتر اقدام نشود دیگر راه نجاتی باقی نمی ماند.

مگر نه این است که مرگ بی‌خبر می‌آید و ناگهان گریبان‌گیر آدمی می‌شود و حتی مهلت نفس کشیدن به انسان نمی دهد؟ به فرموده ی قرآن:
فَلا یَستَطیعُونَ تَوصیَهً وَ لا اِلی اَهلِهِم یَرجِعُونَ. (سوره ی یس، آیه ی ۵۰)
«ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ» روم/10 , قرآن می‌گوید عاقبت کسانی که «أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ کَذَّبُوا», علت اینکه تکذیب می‌کنند زیرش می‌زنند می‌گویند: هیچی نیست. گناه انسان را بد عاقبت می‌کند در دعای کمیل می‌گوید: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَمَ »(مصباح‏المتهجد، ص‏844), یعنی گناهی که پرده را پاره می‌کند. آدم گناه اول را نارحت است، دفعه اول که گناه می‌کند بعدش دوم , سوم، چهارم و بعد، از گناه کیف می‌کند اگر یک روز گناه نکند می‌گوید امروز چیزی گیرمان نماید اصلاً با گناه مانوس است. دفعه اول که آدم سیگار می‌کشد سرفه می‌کند بعد، از سیگار لذت می‌برد.
 یکی از منافقین هفده نفر را ترور کرد قاضی می‌گفت: از او پرسیدم نترسیدی؟ گفت: اولی را که زدم افتاد ترسیدم و لرزیدم دومی , سومی راحت بودم یعنی گناه اولش مهم است خدا نکند انسان با گناه مانوس بشود اصلاً بعضی‌ها از کلاهبرداری کیف می‌کنند بعضی وقتها آدم یک کسی را مسخره می‌کند بعد می‌گوید من یک مسلمان را چرا مسخره کردم؟ حالا گیرم قدش کوتاه بود , قدش بلند بود , گیرم نمره‌اش کم بود , آیا من باید او را مسخره کنم؟ اصلاً ناراحت است چرا یک مومنی را تحقیر کرد؟ اما گاهی وقت‌ها بهترین مجلس , مجلسی است که بتواند یک نفر را مسخره کند و دست بیندازد این انسان با گناه آشنا می‌شود.

حالا آن سئوالی که مطرح کردم که چطور شد آدمی مثل شمر که در رکاب امیرالمؤمنین(ع) با معاویه می‌جنگید، در لشکر پسر معاویه، پسر علی(ع) را بکشد؟ این اتفاق یکمرتبه پیش نیامده است. آرزوی ریاست و فرماندهی لشکر در دلش بود. جوایزی که خاندان بنی‌امیه بی‌حساب تقسیم می‌کردند. چند هزار میلیارد دلار! اعداد نجومی‌ای که ما بلد نیستیم بگوییم! اختلاس از فلان بانک 300 هزار میلیارد! این چه جور می‌شود؟ حالا اسم پست‌ها را نمی‌برم، شاید جسارت شود. معمول است و کمتر پستی هست که بدون رشوه کارشان پیش برود. همین دیشب کسی می‌گفت کارم در دستگاهی گیر است. گفته‌اند باید 100 میلیون بدهی. 50 میلیون را خودم برمی‌دارم، 50 میلیون را هم به فلانی می‌دهم تا کارت را درست کند. صاف و صریح! خودش هم گفته است همه‌اش مال من نیست. 100 میلیون از تو می‌گیرم، 50 میلیونش را هم باید بدهم به کس دیگری. من و شما بخواهیم 50 میلیون پول جمع کنیم چقدر شهریه‌هایمان را باید بگذاریم روی هم؟ [خنده حضار] کی 100 میلیون پول گیرمان می‌آید؟ بگویند اینجا را امضا کن و 100 میلیون بگیر. چی از این بهتر؟ از اینجا شروع می‌‌شود و می‌گوید با آقا تسویه حساب و حلالش می‌کنیم. قدم قدم شروع می‌شود. شما هنوز به این اندازه‌ها نرسیده‌اید که رشوه‌های میلیونی و میلیاردی به شما تقدیم کنند، اما شیطان رشوه‌های متناسب با شما هم دارد. مواظب باشید گول شیطان را نخورید. قدمی که می‌خواهید بردارید، یک لحظه فکر کنید آیا خدا به این کار راضی است یا راضی نیست؟ اگر امروز امام زمان(عج) مرا ببیند می‌فرماید بارک‌الله یا رویش را از من برمی‌گرداند؟ دیگران چه می‌گویند؟ هر چه می‌خواهند بگویند. نه روزی شما دست آنهاست، نه عزت و ذلت شما دست آنهاست. در دنیایمان هم باید ببینیم خدا چه می‌خواهد. عزت و ذلت دنیا هم دست خداست. شما می‌بینید کسانی انتظار می‌رفت که چه عزت‌ها و محبوبیت‌هایی پیدا کنند و به راه‌هایی رفتند و به خیال خودشان ظاهرش را هم درست کردند، اما مردم دیگر دلشان نمی‌خواهد حتی نگاه به قیافه‌شان کنند، نمی‌خواهند حتی به حرف‌هایشان گوش بدهند. رادیو تلویزیون جایی می‌روند، زود کانال را عوض می‌کنند. این ذلت است. خدا می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»(6) کسانی که با خدا ارتباط دارند، خدا مهرشان را در دل‌ها می‌اندازد، البته دل‌هایی که لیاقتش را داشته باشند، والا دل‌های کفار چه ارزشی دارد که محبت مؤمن در آنها باشد؟ در دل‌های کسانی که لیاقت این محبت را داشته باشند: «سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا» ما اگر دنیا را هم بخواهیم، باید اطاعت خدا را بکنیم، آخرت که هدف اصلی است و هیچ راهی به‌جز اطاعت خدا نداریم برای این که بیشتر با خدا آشنا شویم، وسایلی برای ما فرموده است: «ابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَه»(7) معرفتی که نسبت به اهل بیت(ع) پیدا کرده‌ایم، نمی‌دانید چه کیمیایی است. بیچاره‌هایی که محروم‌اند و نمی‌توانند استفاده کنند. من و شما دم دستمان است و هر روز، هر ساعت و هر جا که باشیم می‌توانیم سیممان را به مرکز رحمت الهی وصل کنیم. ته دلت بگو آقا! کمکم کن. کافی است، اما راست بگویی. خدا این راه را برای ما باز کرده است، دنبالش نرویم و استفاده نکنیم؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی