امام باقر علیه السلام فرمود:
این آیه، در باره مردى از بنى ربیعه، نازل شده است، بنام «حطم» سدى گوید: حطم بن هند
بکرى براى دیدار پیامبر گرامى اسلام، به مدینه آمد. وى اسبش را در خارج مدینه رها کرد
و خود خدمت پیامبر رسید. پیامبر قبل از ورودش فرموده بود: امروز مردى از بنى ربیعه،
بسوى شما آید که از زبان شیطان سخن گوید هنگامى که وارد شد، گفت: تو مردم را بچه دعوت
مىکنى؟ پیامبر او را پاسخ داد.
گفت: مرا مهلت ده، شاید اسلام
آورم. من باید در این خصوص، با اشخاصى مشورت کنم، سپس خارج شد. پیامبر فرمود: «او با
کفر نزد ما آمد و با غدر و نیرنگ، از پیش ما رفت!». او پس از خروج از مدینه، به تعدادى
گوسفند، بر خورد که آنها را در حالى که رجز مىخواند به سرقت برد. مىگفت:
قد لفّها اللیل بسواق حطملیس براعى ابل و لا غنم
و لا بجزّار على ظهر و ضمباتوا نیاماً و ابن هند لم ینم
بات یقاسیها غلام کالزلمخدلّج الساقین ممسوح القدم
یعنى: مردى خشن-
که چوپان شتر و گوسفند نبود و قصابى نمىکرد- گوسفندان را شبانگاه بربود. آنها بخفتند
ولى پسر هند، نخسبید. پسرى همچون تیر بى پر- که ساقهایش گوشتى و قدمهایش هموار بود-
از آنها نگهدارى مىکرد.
سال دیگر، در حالى که قربانیان
قلاده بگردن، همراه داشت، بزیارت خانه خدا آمد. پیامبر گرامى مىخواست، کسانى بسوى
او فرستد، از این رو این آیه نازل شده که: «وَ لَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ» یعنى
جنگ با کسانى که قصد خانه خدا دارند، حلال مشمارید. عکرمه و ابن جریج نیز چنین گفتهاند.
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ
... المیزان
الإحلال هو الإباحة الملازمة لعدم المبالاة بالحرمة و المنزلة، و یتعین معناه بحسب ما أضیف إلیه: فإحلال شعائر الله عدم احترامها و ترکها.
الشعائر جمع شعیرة و هی العلامة و کان المراد بها أعلام الحج و مناسکه.
..... آیات مرتیط
ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ (32)
إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّه
وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّه
.... مجمع البیان
شان نزول
امام باقر علیه السلام فرمود: این آیه، در باره مردى از بنى ربیعه، نازل شده است، بنام «حطم» سدى گوید: حطم بن هند بکرى براى دیدار پیامبر گرامى اسلام، به مدینه آمد. وى اسبش را در خارج مدینه رها کرد و خود خدمت پیامبر رسید. پیامبر قبل از ورودش فرموده بود: امروز مردى از بنى ربیعه، بسوى شما آید که از زبان شیطان سخن گوید هنگامى که وارد شد، گفت: تو مردم را بچه دعوت مىکنى؟ پیامبر او را پاسخ داد.
گفت: مرا مهلت ده، شاید اسلام آورم. من باید در این خصوص، با اشخاصى مشورت کنم، سپس خارج شد. پیامبر فرمود: «او با کفر نزد ما آمد و با غدر و نیرنگ، از پیش ما رفت!». او پس از خروج از مدینه، به تعدادى گوسفند، بر خورد که آنها را در حالى که رجز مىخواند به سرقت برد. مىگفت:
قد لفّها اللیل بسواق حطم لیس براعى ابل و لا غنم
و لا بجزّار على ظهر و ضم باتوا نیاماً و ابن هند لم ینم
بات یقاسیها غلام کالزلم خدلّج الساقین ممسوح القدم
یعنى: مردى خشن- که چوپان شتر و گوسفند نبود و قصابى نمىکرد- گوسفندان را شبانگاه بربود. آنها بخفتند ولى پسر هند، نخسبید. پسرى همچون تیر بى پر- که ساقهایش گوشتى و قدمهایش هموار بود- از آنها نگهدارى مىکرد.
سال دیگر، در حالى که قربانیان قلاده بگردن، همراه داشت، بزیارت خانه خدا آمد. پیامبر گرامى مىخواست، کسانى بسوى او فرستد، از این رو این آیه نازل شده که: «وَ لَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ» یعنى جنگ با کسانى که قصد خانه خدا دارند، حلال مشمارید. عکرمه و ابن جریج نیز چنین گفتهاند.