نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

5-3-نساء /49 خودستایی و خود شیفتگی فریب شیطان است

دوشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۰۲ ب.ظ
۹۶/۰۳/۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین منیب

j5

نظرات  (۹)

۰۹ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۴۶ ایمان لطفی

....سبب نزول

.برخى گفته‏اند: در باره مردانى از یهود نازل شده است که اطفال خود را نزد پیامبر آوردند و گفتند آیا اینها گناهى دارند؟ فرمود: نه، گفتند: به خدا ما نیز مثل آنها هستیم. گناهى که روز مى‏کنیم در شب بخشوده مى‏شود و گناهى که در شب مى‏کنیم: روز آمرزیده مى‏شود. خداوند آنان را تکذیب کرد

۰۹ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۴۷ ایمان لطفی

..... تفسیر المیزان

خداى تعالى از آن نهى کرده مى‏فرماید:" فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ"، و نهى خداى تعالى از این قسم تزکیه، خود نوعى تادیب بندگان است، چون مدح کردن انسان از خود، هم از نظر عقل و هم از نظر شرع قبیح است، و به همین جهت وقتى از حکیمى پرسیدند آن چه عملى است که با این که حق است زشت است؟ گفت: این که کسى خود را به کمالى که دارد ستایش کند، این گفتار راغب «2» بود.پ

آیه شریفه در ضمن آیات مربوط به کفار واقع شده، که متعرض حال اهل کتاب است، این ظهور را دارد که گویا این خودستایان همان اهل کتاب و یا بعضى از آنان بوده‏اند. مؤید این مطلب آیه زیر است که از قول یهود نقل مى‏کند که گفته‏اند:" نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ" «1» و یا گفتند:" لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً" «2»، و یا براى خود ولایت اثبات کردند، و قرآن به این مناسبت فرمود:" قُلْ یا أَیُّهَا الَّذِینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ" «3».پس به شهادت آن سیاق و این آیات مى‏توان گفت آیه شریفه به طور کنایه یهود را مذمت مى‏کند، و در حقیقت این آیه استشهادى است براى مطالبى که در آیات سابق در باره یهود بود، و از استکبار یهود از خضوع در برابر حق و زیر بار حق نرفتنشان، و به آیات خداى سبحان ایمان نیاوردنشان، و استقرار لعنت الهى در آنان، سخن مى‏گفت، پس آیه مورد بحث مى‏خواهد بفرماید: همه آن بدیهایى که از یهودیان بر شمردیم، از لوازم خودپسندى و خودستایى ایشان است.

آدمى‏زاده هر چند که ممکن است واقعا متصف به کمالى باشد، و فضایلى را دارا بشود، و انواعى از شرافت و پیشرفت‏هاى معنوى را کسب بکند، اما به محضى که روى آن فضایل و شرافت‏ها تکیه کند، نوعى استقلال و بى‏نیازى از خدا را براى خود اثبات کرده، و این خود در معناى ادعاى الوهیت و شرکت با رب العالمین است، و انسان سراپا حاجت که نه نفع و ضررى براى خود مالک است و نه مرگ و حیاتى، کجا؟ و استقلال و بى نیازى از خدا، کجا؟

و این غرور و خودپسندى که وادار مى‏کند آدمى را به این که خود را بستاید، نامش عجب است، که از اصول رذایل اخلاقى است، و چون هیچ انسانى بریده از انسانهاى دیگر نیست، به تدریج این رذیله او را وادار مى‏کند به این که در تماسش با انسانهاى دیگر به رذیله دیگرى مبتلا شود، که نامش تکبر است، او به حکم همان خود پسندیش مى‏خواهد خود را بالاتر از سایرین جلوه دهد، و بندگان خداى را بنده خود بپندارد، اینجا است که به هر ظلم و ستم و حق‏کشى و هتک هر حرمتى از محارم الهى دست مى‏زند، و به خود اجازه مى‏دهد بر جان و ناموس و اموال مردم دست‏درازى کند.همه اینها در جایى است که فردى از افراد مبتلا به این بیمارى‏هاى روانى یعنى عجب و تکبر شده باشد اما اگر از فرد تجاوز کند و خلقى اجتماعى و سیره‏اى قومى شود، آن وقت است که هلاک نوع بشر و فساد زمین حتمى است، و همان است که خداى تعالى از مجتمع یهود حکایت مى‏کند، که گفتند." لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ" «1».

پس هیچ انسانى جا ندارد به منظور ستایش خود فضیلتى را براى خود ذکر کند، حال چه این که در این خودستایى راستگو باشد، و چه دروغ بگوید، براى اینکه او مالک آن فضیلت براى خود نیست، این خداى سبحان است که آن فضیلت، را به وى داده و او است که فضل خود را به هر کس بخواهد و به هر نحو که بخواهد عطا مى‏کند،

سخن کوتاه این که، تزکیه و ستایش، کار خداى سبحان است، و حقى است مخصوص او، که غیر با او در آن شریک نیست، زیرا ستایش‏هایى که از غیر او سر مى‏زند سر تا پایش ظلم است، (زیرا اگر چیزى را ستایش مى‏کند که خدا آن را نستوده براى خود در برابر خدا استقلالى قائل شده، از سوى دیگر در ستایش آن چیز یا راه افراط رفته یا تفریط، چون او واقف به اندازه و مقدار آن چیز نیست، تا به اندازه‏اى که باید ستایشش کند) به خلاف خداى تعالى که هر چه را و هر که را مى‏ستاید به حق و عدالت و به اندازه‏اى که خود گرفته مى‏ستاید نه افراط کند و نه تفریط و به همین جهت در آخر آیه، جمله:" بَلِ اللَّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ" را با جمله" وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا" تعلیل مى‏فرماید.

پس هیچ صاحب فضیلتى حق ندارد از این که داراى آن فضیلت است دچار عجب گشته از خودش خوشش آید، و خود را به داشتن آن فضیلت بستاید، زیرا ستایش مخصوص خداى تعالى است، و ما این مطلب را از جمله:" بَلِ اللَّهُ یُزَکِّی ..." مى‏فهمیم، که از ظاهرش بر مى‏آید، تنها خداى تعالى است که هر کس را شایسته تزکیه بداند، دیگران هم نباید او را به خاطر آن فضیلت بستایند، مگر فضیلت او را مستند به خداى تعالى نموده، و همان مقدار فضیلتى را که خدا به او داده بستایند، نه بیشتر. از این جا نتیجه مى‏گیریم که اولا فضایل تنها و تنها آن کمالاتى هستند که خداى تعالى آنها را ستوده، و اما چیزهاى دیگرى که دین خدا آنها را نمى‏شناسد، و فضیلت نمى‏نامد، نیستند، و ثانیا لازمه این حرف آن نیست که مردم دوغ و دوشاب را یکى، خوب و بد را یکسان دانسته، فضیلتى براى صاحب فضیلت قائل نشوند، و قدر و منزلت آن فضیلت را تعظیم نکنند، زیرا قدرشناسى و فضیلت دوستى، خود از شعائر خداى تعالى است چطور ممکن است چنین نتیجه غلطى گرفت، با این که خود خداى تعالى فرمود:" وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ"، تعظیم شعائر الهى، خود از آثار سلامت قلب و تقواى نفس است، بنا بر این یک فرد جاهل وظیفه شرعى دارد که در برابر عالم خضوع کند، و قدر و منزلتى براى او بشناسد، و این خود پیروى کردن از حق است، چون قرآن تفاوت گذاشتن بین عالم و جاهل را حق دانسته، و فرموده:" هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ"؟ «1» البته این نیز معلوم است که لزوم احترام کردن مردم از عالم غیر این است که خود عالم براى مردم قیافه بگیرد، و از این که چند کلمه از مردم بیشتر مى‏داند به خود ببالد، خود را بستاید، و توقع احترام از مردم داشته باشد، و این تفاوت منحصر در مساله علم نیست، بلکه در همه فضایل حقیقى و انسانى وظیفه صاحب فضیلت و وظیفه مردم نسبت به او تفاوت مى‏کند.

فضیلت آن چیزى است که خداى تعالى آن را فضیلت بداند، پس این که غربیها مى‏گویند آدمى باید اعتماد به نفس داشته باشد، و بعضى از نویسندگان ما نیز دنبال آنان را گرفته‏اند حرف درستى نیست، چون دین خدا چنین چیزى را به عنوان فضیلت نمى‏شناسد، و مذاق قرآن کریم نیز آنچه خداى تعالى در قرآن کریمش فضیلت دانسته اعتماد به خدا و افتخار به بندگى او است، قرآن مى‏فرماید:" الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِیماناً، وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ" «1» و نیز فرموده:" أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً" «2»، و باز فرموده:" إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً" «3»، و آیاتى دیگر
۰۹ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۴۸ ایمان لطفی

.... آیه دیگر

الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ إِذْ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فی‏ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى‏ (32)

۰۹ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۴۹ ایمان لطفی

......روایت

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ مِنْ وُلْدِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ سَیَّارٍ یَرْفَعُهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَلِمَ أَنَّ الذَّنْبَ خَیْرٌ لِلْمُؤْمِنِ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ مَا ابْتُلِیَ مُؤْمِنٌ بِذَنْبٍ أَبَداً.

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَّالِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْعُجْبِ الَّذِی یُفْسِدُ الْعَمَلَ فَقَالَ الْعُجْبُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ یُزَیَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ فَیَرَاهُ حَسَناً فَیُعْجِبَهُ وَ یَحْسَبَ أَنَّهُ یُحْسِنُ صُنْعاً وَ مِنْهَا أَنْ یُؤْمِنَ الْعَبْدُ بِرَبِّهِ فَیَمُنَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلَّهِ عَلَیْهِ فِیهِ الْمَن‏

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیى‏، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ نَضْرِ بْنِ قِرْوَاشٍ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ: «أَتى‏ عَالِمٌ عَابِداً، فَقَالَ لَهُ: کَیْفَ صَلَاتُکَ؟ فَقَالَ: مِثْلِی یُسْأَلُ عَنْ صَلَاتِهِ‏ وَ أَنَا أَعْبُدُ اللَّهَ مُنْذُ کَذَا وَ کَذَا؟! قَالَ: فَکَیْفَ‏ بُکَاؤُکَ؟ قَالَ: أَبْکِی حَتّى‏ تَجْرِیَ دُمُوعِی، فَقَالَ لَهُ الْعَالِمُ: فَإِنَ‏ ضَحِکَکَ- وَ أَنْتَ خَائِفٌ‏- أَفْضَلُ مِنْ بُکَائِکَ وَ أَنْتَ مُدِلٌ‏؛ إِنَّ الْمُدِلَّ لَایَصْعَدُ مِنْ عَمَلِهِ شَیْ‏ءٌ».

۰۹ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۵۰ ایمان لطفی

.... روایت- داستان

. عَنْهُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی دَاوُدَ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا:عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَیْهِمَا السَّلَامُ، قَالَ: «دَخَلَ رَجُلَانِ الْمَسْجِدَ: أَحَدُهُمَا عَابِدٌ، وَ الْآخَرُ فَاسِقٌ،فَخَرَجَا مِنَ الْمَسْجِدِ وَ الْفَاسِقُ صِدِّیقٌ‏، وَ الْعَابِدُ فَاسِقٌ، وَ ذلِکَ أَنَّهُ یَدْخُلُ الْعَابِدُ الْمَسْجِدَ مُدِلًّا بِعِبَادَتِهِ یُدِلُّ بِهَا، فَتَکُونُ‏ فِکْرَتُهُ فِی ذلِکَ، وَ تَکُونُ‏ فِکْرَةُ الْفَاسِقِ فِی التَّنَدُّمِ عَلى‏ فِسْقِهِ، وَ یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- مِمَّا صَنَعَ‏ مِنَ الذُّنُوبِ».

وَ قَالَ: «قَالَ اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- لِدَاوُدَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: یَا دَاوُدُ، بَشِّرِ الْمُذْنِبِینَ، وَ أَنْذِرِ الصِّدِّیقِینَ، قَالَ: کَیْفَ‏ أُبَشِّرُ الْمُذْنِبِینَ وَ أُنْذِرُ الصِّدِّیقِینَ؟ قَالَ: یَا دَاوُدُ، بَشِّرِ الْمُذْنِبِینَ أَنِّی أَقْبَلُ التَّوْبَةَ، وَ أَعْفُو عَنِ‏ الذَّنْبِ، وَ أَنْذِرِ الصِّدِّیقِینَ أَلَّا یُعْجَبُوا بِأَعْمَالِهِمْ؛ فَإِنَّهُ لَیْسَ عَبْدٌأَنْصِبُهُ‏ لِلْحِسَابِ إِلَّا هَلَکَ».

قرب الإسناد ذَکَرَ الْحَسَنُ بْنُ الْجَهْمِ أَنَّهُ سَمِعَ الرِّضَا ع یَقُولُ‏ إِنَّ رَجُلًا کَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ عَبَدَ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَرْبَعِینَ سَنَةً فَلَمْ یَقْبَلْ مِنْهُ فَقَالَ لِنَفْسِهِ مَا أُتِیتُ إِلَّا مِنْکِ وَ لَا أَکْدَیْتُ إِلَّا لَکِ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِلَیْهِ ذَمُّکَ نَفْسَکَ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ أَرْبَعِینَ سَنَةً[1].



[1] ( 2) کذا فی الأصل و الاکداء کنایة عن الحرمان فی الطلب یقال: أکدى الرجل:

أخفق و لم یظفر بحاجته، و فی المصدر ط النجف موافق لنسخة الکافی الرقم 15.

۰۹ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۵۳ ایمان لطفی

......روایت(مواجهه با تزکیه دیگران بر ما)

نهج البلاغة من کلام له علیه السلام یصف فیه المتقین لا یرضون من أعمالهم القلیل و لا یستکثرون الکثیر فهم لأنفسهم متهمون و من أعمالهم مشفقون، إذا زکى أحد منهم خاف مما یقال له فیقول. انا اعلم بنفسی من غیری، و ربی أعلم بى من نفسی، اللهم لا تؤاخذنی بما یقولون و اجعلنی أفضل مما یظنون و اغفر لى ما لا یعلمون

.... آیه
۰۹ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۵۴ ایمان لطفی
.... روایت - ریشه عجب
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ دَلِیلٌ عَلَى ضَعْفِ عَقْلِهِ
۰۹ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۵۵ ایمان لطفی
.....روایت

الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ فِی کِتَابِ الزُّهْدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنِ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ‏- إِنَّ مِنْ عِبَادِی لَمَنْ یَسْأَلُنِی الشَّیْ‏ءَ مِنْ طَاعَتِی لِأُحِبَّهُ فَأَصْرِفُ ذَلِکَ عَنْهُ لِکَیْلَا یُعْجِبَهُ عَمَلُهُ.

نَهْجِ الْبَلَاغَةِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ: سَیِّئَةٌ تَسُوؤُکَ خَیْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُکَ.

۰۹ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۵۵ ایمان لطفی
.... روایت (اثر عجب)
قَالَ ع‏ الْإِعْجَابُ یَمْنَعُ الِازْدِیَادَ

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی