3- خداوند نه تنها براى رفتار، بلکه براى خواستههاى خیر و شرّ انسان نیز حساب باز مىکند. «یُحِبُّونَ أَنْ یُحْمَدُوا ... لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» در آیه 19 سوره نور نیز نسبت به کسانى که دوست دارند فحشا در جامعه رواج یابد وعدهى عذاب مىدهد. «یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ ... لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ»
اینکه آیه شریفه را بعضی گفتند شأن نزولش در مورد یهود و بعضی در مورد منافقین و مکرر گفتهئیم که مورد مخصص نیست و مفاد آیه عام است و اشاره بکسانیست که باعمال زشت خود فرحناک هستند وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطانُ أَعمالَهُم نمل آیه 24، و در جای دیگر میفرماید قُل هَل نُنَبِّئُکُم بِالأَخسَرِینَ أَعمالًا الَّذِینَ ضَلَّ
جلد 4 - صفحه 455
سَعیُهُم فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ هُم یَحسَبُونَ أَنَّهُم یُحسِنُونَ صُنعاً الی آخر الآیات نحل آیه 104، لذا میفرماید:
لا تَحسَبَنَّ الَّذِینَ یَفرَحُونَ بِما أَتَوا مراد از بِما أَتَوا ممکن است مال و سروت و جاه و ریاست و سائر زخارف دنیوی که اغلب کفار و فساق و ظلمه دارند باینها فرحناک میشوند و حال اینکه اینها عین بلاء است بر آنها، در قرآن میفرماید وَ لا یَحسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُملِی لَهُم خَیرٌ لِأَنفُسِهِم إِنَّما نُملِی لَهُم لِیَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم عَذابٌ مُهِینٌ آل عمران آیه 178، و نیز میفرماید وَ لَو لا أَن یَکُونَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلنا لِمَن یَکفُرُ بِالرَّحمنِ لِبُیُوتِهِم سُقُفاً مِن فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیها یَظهَرُونَ الی آخر الآیات زخرف آیه 33، و غیر اینها از آیات، و ممکن است مراد اعمال سیئه و معاصی و ظلم و غیر اینها باشد که افتخار میکنند و اینها را عمل خوب میشمارند و باعمال خود فرحناک هستند.
وَ یُحِبُّونَ أَن یُحمَدُوا بِما لَم یَفعَلُوا کارهایی که حسن عقلی دارد و نمیتوان حسن آن را منکر شد میخواهند مردم آنها را بآنها مدح کنند با اینکه ندارند و نمیکنند، مثلا فاسق است و میخواهند او را عادل بدانند، بخیل است و او را بسخاوت یاد کنند. ظالم است و او را محسن شمارند و هکذا بد را خوب جلوه دهند چنانچه الان مرسوم است فاسق فاجر شراب خوار قمار باز بی دین را وقت مردن سر قبر او یکی گوید چه جور آدمی بود گویند بسیار خوب آدمی بود، یا کسی که در اثر زنا و شراب و قمار کشته شده بالای منبر در مجلس ترحیمش شهید راه خدا بگویند یا از تنزیل و غش و تقلب مالی بهم زده و برای مصالحی یک سفر حج رفته و معلوم نیست چه غلطی کرده خیر الحاج و المعتمرین بگویند، یا پارهای از مقدمات را دیده حجة الاسلام و المسلمین خطاب کنند و امثال اینها.
روش برخورد با متملق
مناسب ترین روش برای مبارزه با رفتارهای تملق آمیز، بی اعتنایی به تملق گوینده است. پیامبراکرم(ص) در نکوهش چاپلوسی و مدح بیجا می فرمایند: «احثوا التراب علی وجوه المداحین؛ به صورت چاپلوسان خاک بپاشید.»
به هرحال تملق گویی و چاپلوسی به عنوان یکی از رذایل اخلاقی که اگر در جامعه به ویژه در میان مسئولان و دولتمردان راه یابد، موجبات بسیاری از رذایل پست اخلاقی دیگر می شود و امکان بازسازی به فرد و جامعه نمی دهد و تباهی و فساد را در چهره های گوناگون گسترش می دهد و بسیاری از آثار و پیامدهای مخرب از جمله موارد پیش گفته را سبب می شود. بنابراین، بر شنوندگان تملق است که به شدت با متملق و چاپلوس برخورد کنند و اجازه رشد چاپلوسی را در جامعه ندهند.
خداوند از پیامبر (ص) و مومنان می خواهد تا به بیان نعمت های الهی بپردازند؛ زیرا این کار نوعی سپاس و ستایش است. (ضحی، آیه ۱۱)
با نگاهی به تعریف چاپلوسی و تملق می توان دریافت که چاپلوسی در زیر مجموعه ثنا و مدح و حمد قرار می گیرد، با این تفاوت که حمد و ثنا به دسته مثبت و منفی تقسیم می شود. اگر ثنا و مدح و ستایش بر پایه صداقت و بیان حقیقت و واقعیت باشد، امری پسندیده است؛ اما اگر از صداقت و حقیقت بیرون برود و چیزی که در شخص نیست بیان شود یا فضیلتی را داراست ولی در آن حد و اندازه نیست و شخص بیش از آنچه استحقاق دارد مورد توجه و نظر قرار می گیرد و ستوده می شود، در آن صورت این ثنا و حمد به عنوان تملق و حمد دروغین قلمداد شده و مذموم و ناپسند شمرده می شود.
امیرمؤمنان(ع) در بیان معیار ارزش حمد و ثنا و جدا کردن آن از دو راه افراط و تفریط دیگر یعنی تملق و حسادت می فرماید: الثناء بأکثر من الاستحقاق ملق و التقصیر عن الاستحقاق عی او حسد؛ ثنا و ستایش بیش از استحقاق، تملق است و کمتر از استحقاق، ناتوانی و حسادت است. (نهج البلاغه، حکمت ۳۳۹
افراد جاه طلب را غالباً می توان از حرکات و کلمات و رفتارشان شناخت؛ آنها تمایل دارند تمام کارهای نیکی را که انجام می دهند تابلو کنند و همه از آن آگاه شوند تا در نزد مردم مقام و منزلتی پیدا کنند.
به همین دلیل جاه طلبان غالباً به ریاکاری نیز کشیده می شوند چرا که بدون ریاکاری حسّ جاه طلبی آنها اشباع نمی شود لذا بعضی از بزرگان اخلاق جاه طلبی و ریاکاری را همراه یکدیگر در کتابها خود عنوان کرده اند.(14)
بسیاری از جاه طلبان حتّی علاقه دارند کارهایی را هم که انجام نداده اند به حساب آنها بگذارند و به مضموت آیه شریفه: و یحبّون أن یحمدوا بمالم یفعلوا؛ دوست دارند نسبت به کار نیکی که انجام نداده اند مورد ستایش قرار گیرند!(15)
هدف آنها کسب وجاهت عمومی و اسم و آوازه است از هر طریقی که باشد نه برای اینکه وجاهت عمومی را مقدّمه ای برای انجام اصلاحات اجتماعی و کارهای خیر قرار دهند، بلکه به این منظور که مردم آنها را بستایند و در برابر آنها خضوع کنند، و به مدح ستایش آنها بپردازند.
جاه طلبان سعی می کنند به سراغ کارهایی بروند که اسم و آوازه و شهرتی در آن است هر چند بازده ضعیف داشته باشد و هرگز به کارهایی که سروصدا و آوازه ای ندارد تمایل نشان نمی دهند هر چند فایده آن برای جامعه فوق العاده زیاد باشد.
جاه طلبان توقع و انتظار دارند دائما مدح آنها شود، کمترین نقد و نکوهش از آنها به عمل نیاید، انتظار دارند در مجالس همه آنها را احترام کنند و کسی بالاتر از آنها ننشیند، در اثناء سخنان آنها سخن نگوید و به اصطلاح سخن آخر، سخن آنها باشد.
افرادی که آنها را تکریم و تعظیم می کنند در نظر آنها افراد با معرفتی هستند و افرادی که نسبت به آنها اعتنایی ندارند، افرادی بی معرفت و نمک نشناسند؛ به همین دلیل این افراد غالباً مورد تنفّرند و اگر نیازمندانی به آنها مراجعه کنند از روی اجبار و ناچاری است.
حضرت علی(ع) در نامه 53 خطاب به مالک اشتر می فرمایند: «بپرهیزید از خودپسندی و از شگفتی در خویش و درباره صفتی از اوصاف خود که خوشایند توست. و بپرهیز از این که دلبسته آن باشی که در ستایش تو از اندازه بگذرند همانا که بهترین فرصت شیطان در این احوال است تا نیکوکاری نیکوکاران را بر باد دهد». همچنین آن حضرت در جای دیگری از همان نامه فرموده اند:
« و باید کسانی نزد تو برگزیده تر باشند که بیش از همه در روی تو سخن تلخ بر زبان آورند و ترا در آنچه خدای بر دوستان خود نپسندد، کمتر یاری کنند. به اهل پرهیز و راستی پیوند و آنگاه آنان را چنان پرور که در ستایش تو از اندازه نگذرند و به باطل ترا در کاری بزرگ که به تو نسبت دهند و تو آن کار را نکرده باشی، دلشاد نسازند، چه زیاده روی در ستایش، در دل خود بینی پرورد و آدمی را به تکبر در آورد».
(فلا تکلمونی بما تکلم به الجبابره و لاتتحفظوا منی بما یتحفظ به عند اهل البادره و لاتخالطونی بالمصانعه: پس با من چنان که با پادشاهان سرکش سخن میگویند حرف نزنید و چنان که از آدمهای خشمگین کناره میگیرند دوری نجویید و با ظاهرسازی با من رفتار نکنید...)از دیگر آثار ناپسند تملق و چاپلوسی مبتلا شدن آدمی به غرور و سرکشی است که از زشتترین گناهان در پیشگاه پروردگار محسوب میشود و انسان خودپسند و مغرور به یقین اهل دوزخ خواهد بود.
حضرت علی(ع) در نامه پنجاه و سوم نهج البلاغه که به عهدنامه مالک اشتر مشهور شده است خطاب به یار باوفای خود و تمامی حاکمان اسلامی میفرمایند:( والصق باهل الورع والصدق ثم رضهم علی الا یطروک و لایبجحوک بباطل لم تفعله فان کثره الاطراء تحدث الزهو و تدنی من العزه: تا میتوانی به پرهیزکاران و راستگویان بپیوند و آنان را چنان پرورش ده که تو را فراوان نستایند و تو را برای اعمال زشتی که انجام دادهای تشویق نکنند که ستایش بیاندازه خودپسندی میآورد و انسان را به سرکشی وامی دارد.) در این راستا باید دانست که ابتلای آدمی به صفت ناپسند و شیطانی غرور که نتیجه مدح و ثنای بیجا و نادرست انسانهای متملق است بزرگترین مانع خواهد بود برای دستیابی به قلههای تعالی و پیشرفت و نه تنها شخص مغرور را از رسیدن به کمالات بازمی دارد بلکه مانع مهمی در راه پیشرفت جامعه نیز خواهد بود بهخصوص اگر این انسان فریفته شده به تعاریف متملقین در جامعه دارای مسئولیتی هم باشد،
مردم سه دستهاند:
1. گروهى که کار مىکنند وانتظار پاداش یا تشکّر از مردم ندارند. «لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً» «1»
2. گروهى که کار مىکنند تا مردم بدانند و ستایش کنند. «رِئاءَ النَّاسِ» «2»
3. گروهى که کار نکرده، انتظار ستایش از مردم دارند. «یُحْمَدُوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا ...»
از مواردى که غیبت جایز است، کسى است که ادّعاى مقام یا تخصّص یا مسئولیّتى را مىکند که صلاحیّت آن را ندارد. «یُحِبُّونَ أَنْ یُحْمَدُوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا»
براى اینکه تمایل نابجاى ستایش بدون عمل از بین برود، در اسلام هرگونه تملّق و چاپلوسى منع شده است.