خداوند در آیاتی چند تبیین می کند که سنت و قانون الهی بر این قرار گرفته است که هرگز شخصی با خیانت نمی تواند به اهداف و مقاصد خود برسد و کسی که بخواهد از این راه به مقصد و هدف برسد هماره از مقصد و هدف باز خواهد ماند و بدان نمی رسد. خداوند در آیه ۵۲ سوره یوسف و نیز ۵۸ و ۸۹ سوره انفال شکست و ناکامی خائنان را از سنت های الهی می شمارد تا این معنا را القا کند که با خیانت کسی به موفقیت و پیروزی دست نخواهد یافت.
آیه ۷۱ سوره انفال تبیین می کند که علت شکست و عدم موفقیت خائنان در رسیدن به اهداف و مقاصدشان را می بایست در علم و حکمت خداوند جست؛ زیرا اگر خائنان با چنین رفتار و شیوه ای بتوانند به اهداف و مقاصد خود برسند دیگر جامعه و اجتماعی به جا نخواهد ماند و هر کسی می کوشد تا با خیانت در امانت ها و پیمان ها به هدف خویش برسد. این گونه است که فلسفه وجودی اجتماع از میان می رود و واگرایی به جای همگرایی می نشیند و ظلم و ستم جامعه را از درون فرو می پاشاند. بنابراین اقتضای حکمت و علمی الهی به این تعلق گرفته است که خیانتکاران نتوانند از راه خیانت به اهداف و مقاصد خویش برسند
انسان های خائن به حکم سنت و قانون الهی نه تنها دچار خشم خداوند و محرومیت از محبوبیت خداوندی و شکست می شوند بلکه محروم از دفاع و حمایت های الهی نیز می شوند و خداوند هرگز آنان را حمایت و دفاع نمی کند تا این گونه سرخورده تر از همیشه گردند. این مطلب را از آیات ۱۰۵ و ۱۰۷ سوره نساء و نیز ۳۸ سوره حج می توان به دست آورد.
بی گمان بدترین پیامد و اثری که می توان برای خیانتکاران در دنیا و آخرت تصور کرد رسوایی و بدنامی ایشان است. خداوند در آیات ۱۰۷ و ۱۰۸ سوره نساء یکی از مهم ترین علل و عوامل رسوایی انسان در دنیا و اخرت را خیانت کاری بر می شمارد و توضیح می دهد که انسان های خائن گرفتار شرم و رسوایی خواهند شد و به جای آن که اعتباری کسب کنند بی اعتبار و بی آبرو می شوند.
از این روست خداوند از مومنان خواسته است تا برای رهایی از خشم الهی و محرومیت از محبوبیت و دفاع و حمایت الهی و اجتناب از رسوایی و شکست، از خیانت اجتناب و پرهیز کنند.(انفال آیات ۷۰ و ۷۱ و نیز ۲۷ و ۲۸ و یوسف آیه ۵۲ ) زیرا خیانت کاری از نظر خداوند حرام و گناه می باشد ( آل عمران آیه ۱۶۱ و حج آیه ۳۸ و انفال آیه ۲۷ و ۵۸ و آیات دیگر) به ویژه آن که خائن می کوشد به سبب حیا و آزرم خیانت خویش را مخفی سازد در حالی که از خداوند حیا و شرم نمی کند(نساءآیات ۱۰۷ و ۱۰۸)
اوصاف خائنان
بی گمان خائنان به سبب آن که می کوشند تا به اهداف و مقاصد خویش برسند و روش های آنان بر ملا و آشکار نگردد اصل را بر پنهان کاری و مخفی نگه داشتن قرار می دهند. ازاین روست که خداوند پنهان کاری را از مهم ترین ویژگی های خائنان بر می شمارد .(نساءآیات ۱۰۷ و ۱۰۸)
دومین صفت برجسته ایشان نیز مکر و نیرنگ است؛ زیرا بی مکر و نیرنگ نمی توانند به مقاصد و اهداف خویش برسند.( یوسف آیه ۵۲) از این روست که بسیار ظاهر الصلاح می باشند و در جامعه به گونه ای رفتار می کنند که همگی آنان را انسان های باتقوا و اهل ایمان بشمارند و حتی بی خط و سندی با ایشان معامله کنند.
این در حالی است که آنان نه تنها انسان های بی شخصیتی هستند که از مهر و محبت دیگران سوءاستفاده می کنند بلکه به خود اجازه می دهند که به سادگی گناه کنند و گناهکاری برای ایشان به شکل مخفی امری عادی است. به این معنا که در جامعه به شکلی ظاهر می شوند و چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند.
از این روست خداوند آنان را به اثیم و گناهکار توصیف می کند که گناهکاری جزو شخصیت و ذات ایشان شده است و به این صفت و منش متصف شده اند.(نساءآیه ۱۰۷)
خائنان انسان های ناسپاسی نیز می باشند و هرگز در برابر نعمتی که به ایشان داده می شود و کاری که در حق آنان انجام می شود سپاسگزار نیستند. از نعمت های الهی چون هوش و زیرکی و مانند آن به درستی بهره نمی گیرند و به جای آن که از آن ها برای تعالی و کمال خویش استفاده کنند این هوش و زیرکی را خرج خیانت ورزی و مکر وحیله کردن می کنند.(حج آیه ۳۸ و نیز نساءآیه ۱۰۷)
بی گمان مهم ترین عامل برای خیانت ورزی نسبت به هر چیزی و هر کسی را می بایست در نفس اماره انسان جست که به پلیدی و زشتی دستور و فرمان می دهد و اجازه نمی دهد تا انسان در مسیر کمالی و تعالی گام بردارد.
خداوند در آیات ۵۲ و ۵۳ سوره یوسف و نیز آیات دیگر ریشه وخاستگاه بسیاری از خیانت ورزی ها در مسایل و موارد مختلف از جمله خیانت جنسی را به نفس اماره نسبت می دهد. بنابراین می بایست با بهره گیری از راهکارهای دست یابی به تقوا همانند نماز و روزه و ذکر الهی گام های عملی برای مهار و مدیریت نفس برداشته شود و با خودسازی افسار نفس اماره را به دست عقل سپرد.
موانع خیانت
به عنوان نمونه خداوند در آیه ۱۰۷ و ۱۰۸ سوره نساء حیا از خداوند و شرم و آزرم داشتن از وی را به عنوان مانع خیانت معرفی می کند. اگر خوب در این مساله دقت شود دانسته می شود که زمانی شخص دارای حیا می شود که از جایگاه خداوند آگاه باشد و توجه به این داشته باشد که هماره در محضر خداوندی است که ناظر و شاهد اعمال اوست. دراین صورت است که نفس را مدیریت می کند و اجازه نمی دهد تا در پیشگاه خداوند قادر و توانا و دانا و شاهد کاری زشت انجام دهد.
خداوند در همین آیات و نیز ۱۹ سوره غافر اعتقاد داشتن به احاطه علمی خداوند بر اعمال انسان ها را به عنوان یکی از عوامل بازدارنده از هرگونه خیانت معرفی می کند که این نیز همان معنا پیش گفته را به خوبی روشن می سازد. خداوند در آیه ۲۴ سوره یوسف همین معنا را به شکل دیدن برهان الهی تبیین می کند تا معلوم شود که علم به حضور الهی و توجه به شهود وی می تواند بازدارنده انسان از بسیاری از اعمال زشتی باشد که نفس اماره دستور و فرمان می دهد.
اعمال قدرت که در آیه ۷۵ سوره آل عمران به عنوان بازدارنده انسان از خیانت معرفی شده است و نیز توجه به ناکامی و شکست هر گونه تدبیرهای خیانت آمیز (یوسف آیه ۵۲) خود به این معناست که انسان با مدیریت نفس اماره و کنترل و مهار آن می تواند خود را از خیانت حفظ کند.
آیه ۷۵ و ۷۶ سوره آل عمران تقوا را عامل بازدارنده ا زخیانت معرفی می کند و با تاکید بر بندگی خالص به درگاه الهی (یوسف آیه ۲۴) و توجه به رحمت خداوندی ( یوسف آیات ۵۲ و ۵۳) نشان می دهد که توجه به حضور خداوند و آگاهی از جایگاه خود به عنوان انسان فقیر و نیازمند به رحمت تا چه اندازه می تواند موجب شود تاانسان نفس اماره را کنترل کرده و در مسیری به دور از خیانت گام بردارد.
از نظر خداوند خیانت به هر شکل و نوعی ، هر چند که در ظاهر آسیب زدن به دیگران تلقی می شود ولی در واقع آن کسی که بیش ترین آسیب را می بیند شخص خائن است. از این روست که خداوند در آیه ۱۸۷ سوره بقره گناه و نافرمانی از فرمان های الهی و عهد شکنی نسبت به آن را مصداقی از خیانت به خود انسان و شخص خائن بر می شمارد و در آیه ۲۷ سوره انفال خیانت ورزی اشخاص نسبت به دیگری از جمله مسلمانان را چیزی جز خیانت به خویشتن نمی داند و در یک حکم کلی در آیه ۱۰۷ سوره نساء خیانت به دیگران را در معنا و مفهوم خیانت به خویشتن تفسیر و تعبیر می کند؛ زیرا در این آیات سخن از خیانت به خود است و از آن جایی که امانت و خیانت در مورد اموال خود معنا ندارد و با این همه خداوند در این آیات به مخاطبان می گوید که خیانت نکنید و خیانت را به خودمخاطبان نسبت می دهد، می توان دریافت که مقصود و مراد خداوند از چنین شیوه بیانی آن است که شخصی که به دیگر خیانت می کند در عمل به خود خیانت ورزیده است.
این بدان معناست که خیانت شخص پیش از آن که به دیگری آسیب رساند به خود شخص آسیب می رساند و بیش از آن که دیگری از آن در رنج افتد شخص خائن در رنج و عذاب می افتد.