نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

4 - 29 هرکس در گرو اعمال خویش است (مدثر/38)

يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۲۲ ب.ظ
74:38
۹۵/۰۴/۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

n29

نظرات  (۹)

۱۴ تیر ۹۵ ، ۲۰:۰۸ حسین منیب

کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ . المدثر آیه : 38
ترجمه آیت الله مشکینی ره :
هر کس در گرو کسب خویش است (هر نفسی در برابر واجباتی که باید کسب کند، و محرماتی که کسب نموده در گرو است و چون اول را داد و دوم را زدود رها می‏شود
تفسیر المیزان:
حرف" باء" در" بما" به معنای بای فارسی و یا به معنای" بسبب" است، و یا به معنای" در مقابل" است، 
و کلمه" رهینة" به معنای رهن و گروگان است، هم چنان که زمخشری در کشاف گفته: کلمه" رهینة" در آیه" کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ" مؤنث رهین نیست، که کسی خیال کند چون کلمه" نفس" مؤنث است، رهینه نیز مؤنث آمده، چون اگر این منظور هم در کار باشد باز می‏توانست مذکر بیاورد، و بفرماید" بما کسبت رهین" برای اینکه صیغه فعیل در صورتی که به معنای مفعول باشد مذکر و مؤنث در آن یکسان است، هم در مذکر می‏آید و هم در مؤنث، بلکه این کلمه اسمی است به معنای رهن، مثل اینکه کلمه" شتیمة" اسم شتم است، گویا فرموده:" کل نفس بما کسبت رهن" و معنای جمله بنا به گفته وی این است که:" هر نفسی در گرو است، با آنچه که کرده، و یا به سبب آنچه کرده، و یا در مقابل آنچه کرده است".و گویا عنایت در" رهینه شمردن هر نفس" این بوده که خدای تعالی این حق را به گردن خلق دارد که با ایمان و عمل صالح او را بندگی کنند، پس هر نفسی از خلق نزد خدا محفوظ و محبوس است، تا این حق و این دین را بپردازد، حال اگر ایمان آورد و عمل صالح کرد از گرو در آمده آزاد می‏شود، و اگر کفر ورزید و مرتکب جرم شد و با این حال مرد، هم چنان رهین و برای ابد محبوس است، و این یک نوع رهین بودن است، غیر آن نوع دیگر که آیه" کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهِینٌ" متعرض آن است و ما فرق میان دو نوع رهین بودن را در سوره طور بیان کردیم.
گفتیم آیه قبلی انذار را تعمیم می‏داد، این آیه علت آن تعمیم را بیان می‏کند، چون وقتی نفس انسانی رهین کرده‏های خود باشد، قهرا هر نفسی باید از آتش قیامت که او را در صورت مجرم بودن و پیروی حق نکردن در آن حبس می‏کنند دلواپس باشد که، همین دلواپسی تقوی است.

۱۴ تیر ۹۵ ، ۲۰:۰۹ حسین منیب
1. بار گناه هر کسی بر دوش خود اوست:

بر عکس آنچه معروف است که می گویند: «آتش که گرفت خشک و تر مى سوزد»، هیچ انسانی به جرم گناه دیگری مۆاخذه نمی گردد.

گفته شده که به هنگام مجازات قوم لوط، خانواده با ایمانی در میانشان بود و خداوند آن‌ها را نجات داد. زیرا هیچ کس به خاطر گناه دیگران مجازات نمی شود. این یک قانون کلّی می باشد، که آیات قرآن و بسیاری از احادیث اهل بیت (علیه السلام) آن را تایید می کنند. آیات «

وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى»(2)، «کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ»(3)، «لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ»(4) و «لِکُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ »(5) بر بیانگر همین قانون هستند.

خداوند در قرآن می گوید: «اگر فرد سنگین بارى، دیگرى را دعوت به حمل گناهانش کند، چیزى از گناه و مسئولیت او را حمل نخواهد کرد، هر چند از نزدیکان و بستگان او به اشد» (وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَى حِمْلِهَا لَا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى). (6)

در حدیثی نیز آمده است که، «در قیامت مادر و فرزندى را مى آورند که هر دو بار سنگینى از گناه بر دوش دارند، مادر از فرزند تقاضا مى کند، در عوض آن همه زحمات که در دنیا براى تو کشیدم، مقدارى از بار مسئولیت گناه مرا بر دوش گیر، فرزند به مادر مى گوید: از من دور شو، که من از تو گرفتارترم»!(7)


2. شراکت سنّت گذاران در اعمال پیروانشان:

بی جهت و بدون ارتباط، عمل کسی برای دیگری ثبت نمی شود. امّا هر کس «سنّت حسنه» ای یا «سنّت سیّئه» ای را مرسوم کند؛ در پاداش و کیفرِ عاملین به آن، شریک است.

این سخن با آنچه در بالا گفتیم تضادّی ندارد. چرا که «سنّت گذاران» در واقع از اجزای علّت تامّه عمل اند و شریک در فاعلیّت آن.

آن‌ها چون از طریق «تسبیب» در انجام آن عمل دخالت داشته اند، در نتایج آن نیز شریکند. چرا که پایه و اساس آن، به دست خودشان گذارده شده است.

آنها به خاطر اقدام به گمراه ساختن دیگران، فاعل گناهانشان ـ و یا همچون فاعل ـ محسوب می شوند. بنابراین، در حقیقت این بار گناهان خودشان است که بر دوش می کشند.

به تعبیر دیگر، «سبب» در اینجا در حکم «مباشر» (انجام دهنده کار) است. (8)

از این رو در بسیاری از روایات اسلامی آمده است که اگر کسی سنّت خوبی بر جای نهد، پاداش تمام کسانی که به آن عمل می کنند را خواهد داشت.

همچنین کسی که سنّت بدی را بر جای نهد، گناه تمام کسانی که به آن عمل می کنند، برای او نوشته می شود.

در این باره از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) نقل شده است که فرمودند: «مَن سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً کانَ لَهُ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِها مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْءٌ وَ مَنِ سَنَّ سُنَّةً سَیِّئَةً کانَ عَلَیْهِ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِها مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أَوْزارِهِمْ شَیْءٌ». (9)

از امام صادق (علیه السلام) نیز نقل شده است: «أَیُّمَا عَبْدٍ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ سَنَّ سُنَّةَ هُدًى کَانَ لَهُ أَجْرٌ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِذَلِکَ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْ‏ءٌ وَ أَیُّمَا عَبْدٍ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ سَنَّ سُنَّةَ ضَلَالٍ کَانَ عَلَیْهِ مِثْلُ وِزْرِ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَیْ‏ء»: (10) (بنده‌ای از بندگان خدا که سنّت نیکو و شایسته ای از خود به‌جای گذارد با پاداش کسی که بدان سنّت عمل می کند برابر است، بی آنکه از پاداش عمل کنندگان به آن چیزی کم شود؛ و گناه هر بنده ای از بندگان خدا که کار زشت و نکوهیده ای را بدعت نهد، همان گناه کسی است که به آن بدعت عمل می‌کند، بی آنکه از بار گناه یکی از آنها کم گردد).

با دقّت در دو عبارت «مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْءٌ» و «مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أَوْزارِهِمْ شَیْءٌ» در دو حدیث فوق، در می یابیم که پاداش و عقاب سنّت گذاران، چیزی از پاداش و عقاب عاملان کم نمی کند. یعنی عاملان پاداش و جزای عمل خود را می بینند و سنّت گذاران نیز نتیجه عمل خود (سنّت گذاری) را می گیرند.

بنابراین در حقیقت، کسی عمل کس دیگری را به دوش نمی کشد بلکه هر شخصی نتیجه عملش را می بیند.

بنابراین، تمام آیات و روایات ذکر شده می گویند: «هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمی کشد»، و هیچ گونه تناقضی در بین این آیات و روایات دیده نمی شود.
۱۴ تیر ۹۵ ، ۲۰:۱۳ حسین منیب
بیان نورانی قرآن کریم که فرمود هر کسی در گِرو کار خودش است همین است ﴿کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ﴾، [۹] ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ﴾ [۱۰] این کار او را به گِرو می‌کِشد او بدهکار است یک آدم بدهکار باید گِرو بدهد وثیقه بدهد وثیقه در مسائل اقتصادی خانه است و زمین است و فرش است و ظرف است و امثال ذلک اما در مسائل اعتقادی که خانه و فرش را گرو نمی‌گیرند خود آدم را گرو می‌گیرند اینکه می‌بینید بعضی‌ها واقعاً گرفتارند می‌گویند هر چه می‌خواهیم ترک کنیم نمی‌شود یا هر چه می‌خواهیم سحر بلند بشویم نمی‌شود راست می‌گویند برای اینکه در بندند این مجاز نیست این تعبیر قرآن کریم حق است و صدق ﴿وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾ [۱۱] این واقعاً گرو است فقط اصحاب یمین‌اند که آزادند [۱۲] ﴿کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ﴾، ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ﴾ این عمل زنده است انسان اگر یک غذای سمّی بخورد بالأخره دستگاه گوارشش در گرو آن است این هر چه بخواهد جامه خوب در بر بکند ولی دلش درد می‌کند این روده‌اش زخم است دستگاه گوارشش زخم است این غذای سمّی همین طور است کار سمّی هم همین طور است ﴿کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ﴾، ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ﴾ اما اصحاب یمین آزادند برای اینکه اصحاب یمین بدهکار نیستند این به استثنای منقطع شبیه‌تر است تا متصل برای اینکه او حقّی به گردن ندارد وظایف خودش را انجام داده هم حقّ الله را داده هم حقّ الناس را داده بدهکار نیست تا او را گرو بگیرند.
۱۴ تیر ۹۵ ، ۲۰:۱۸ حسین منیب
# خود انسان در محضر خداوند گرو است نه مال  و منالش
هر بدهکاری باید وثیقه بسپارد گرو بسپارد این هم دو مطلب. ما که بدهکاریم به خدا بدهکاریم به دین بدهکاریم چه چیزی گِرو بدهیم که از ما بپذیرند؟ در مسائل مردمی اگر کسی به دیگری بدهکار بود خانه‌اش را فرشش را زمینش را گرو می‌سپارد اما اگر کسی به خدا بدهکار بود چه چیزی را باید گرو بدهد؟ خدا مال و منال که گرو نمی‌پذیرد خود انسان را گرو می‌گیرد. وقتی خود انسان گرو گرفته شد انسان می‌شود در رهن؛ رهن یعنی گِرو. این دو بخش از قرآن کریم که گاهی ﴿رَهِینَةٌ﴾ گاهی ﴿رَهِینٌ﴾ دارد ناظر به همین است ﴿کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ﴾[7] (یک) ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ﴾[8] (این دو) این «رهین» فعیل به معنی مفعول است یعنی هر انسان گنهکاری مرهون است آن کالای رهنی را آن عین را می‌گویند. عینِ مرهونه وقتی انسان مرهون شد در گِرو شد. دیگر آزاد نیست اینکه می‌بینید بعضی‌ها می‌گویند من هر چه می‌خواهم زبانم را کنترل کنم نمی‌توانم یا چشمم را کنترل کنم نامحرم را نبینم نمی‌توانم یا نمی‌توانم حرف‌هایم را کنترل کنم این بیچاره راست می‌گوید؛ چون در گرو است. این معتاد بیش از دیگران کارتن‌خواب را، فلاکت و بدبختی را می‌بیند، شما می‌خواهید با نصیحت، یک معتاد را هدایت کنید اینکه بیش از شما آشناست و دارد می‌بیند این در بند است اندیشه‌اش آزاد است ولی انگیزه‌اش در رهن است در بند است آن کارِ اساسی را این بخش‌های اراده و نیّت و تصمیم و قصد و اخلاص انجام می‌دهند بخش وسیع حیات ما به انگیزه وابسته است عزم یعنی عزم, جزم یعنی جزم آنچه از حوزه و دانشگاه برمی‌آید، تدریس جزم است تصوّر است تصدیق است موضوع است محمول است مسئله است مبادی است یعنی علم, این بخش ضعیفی از زندگی را تأمین می‌کند بخش اساسی آن به عهده اراده است اراده و اخلاص و نیّت این اگر به بند کشیده شد انسان در گرو است.

۱۴ تیر ۹۵ ، ۲۰:۳۲ حسین منیب

شاعران و ادیبان ایرانی و مردم خوش ذوق فارسی زبان نیز این قانون را مورد توجّه قرار داده و با زیباترین عبارات و دقیق ترین تشبیهات و شیرین ترین تمثیلات به بیان آن پرداخته اند. آنان هم اصل کلّی بازتاب عمل و هم بازتاب کار بد و خوب را در اشعار و عبارات و تمثیلات خود ذکر کرده اند که ما از میان دهها شعر و مَثَل و حکمت، تنها برخی را تقدیم می داریم:

1. آنچه بر ما می رسد آن هم زماست. (مولوی)

2. آنچه دی کاشته ای می کنی امروز درو طمع خـوشـه گنـدم مکن از دانـه جـو (ظهیر فاریابی)

3. آن کس که نکو کرد و بدی دید کدام است.

4. آن کـه کــردار بــد روا بـیـنـد خـود زکـردار خـود جـزا بینـد (امیر خسرو دهلوی)

5 . از مکافـات عمل غافـل مشو / گندم از گندم بروید جو ز جو

6. از هر دست بدهی از همان دست پس می گیری.

7. اگـر بد کنی چـشم نیکی مدار که گر خار کاری سمن ندروی (ابن یمین)

8 . اگـر نـرم گـویـد زبـان کسـی به گـوشش درشتی نیـاید بسی (فردوسی)

9. ای که اندازی کلوخی سنگ را آماده باش!

10. این جـهـان کـوه است و فـعل مـا نـد بــاز گــردد ایــن نـداهـا را صــد (مولوی)

11. بـد خـواه کسان هیچ به مقصـد نرسـد یک بد نکند تا به خودش صد نرسد

12. من نیک تو خواهم و تو خواهی بد من تـو نـیک نـبـیـنی و بـه من بد نرسد (خیام)

13. بد مکن و بد میندیش تا تو را بد نیاید پیش.

14. با آنکـه خـداوند رحیم است و کریم گندم ندهد بـار چـو جـو می کـاری (مولوی)

15. به گیتی دون هر کـه تخمی بکاشت از آن بار دادش فلک شام و چاشت

(ادیب نیشابوری)

16. تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایـزد در بیـابـانـت دهـد بـاز (سعدی)

17 . چـو بد کـردی مشو ایمن ز آفات که لازم شد طبیعت را مکـافات (ناصر خسرو)

18. چون که بد کردی بترس ایمن مباش ز آنکه تخم است وبرویاند خداش (مولوی)

19.چه کردی به مردم همان چشم دار. (ادیب نیشابوری)

20. دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر کای نور چـشم من بجز از کشته ندروی (سعدی)


۱۴ تیر ۹۵ ، ۲۰:۳۳ حسین منیب

خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم

دیبا نتوان کردن ازین پشم که رشتیم

بر حرف معاصی خط عذری نکشیدیم

پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم

ما کشتهٔ نفسیم و بس آوخ که برآید

از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم

افسوس برین عمر گرانمایه که بگذشت

ما از سر تقصیر و خطا درنگذشتیم

دنیا که درو مرد خدا گل نسرشتست

نامرد که ماییم چرا دل بسرشتیم

ایشان چو ملخ در پس زانوی ریاضت

ما مور میان بسته دوان بر در و دشتیم

پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند

ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم

واماندگی اندر پس دیوار طبیعت

حیفست دریغا که در صلح بهشتیم

چون مرغ برین کنگره تا کی بتوان خواند

یک روز نگه کن که برین کنگره خشتیم

ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز

کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم

کر خواجه شفاعت نکند روز قیامت

شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم

باشد که عنایت برسد ورنه مپندار

با این عمل دوزخیان کاهل بهشتیم

سعدی مگر از خرمن اقبال بزرگان

یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم

۱۴ تیر ۹۵ ، ۲۰:۳۶ حسین منیب
مرد صالحى مقدار ارثى زیر دیوارى براى فرزندان کوچک خود ذخیره کرده بود. دیوار در آستانه خرابى بود. حضرت خضر (ع) و موسى (ع) گرسنه وارد روستاى این مرد صالح شدند و از مردم تقاضاى غذا کردند، اما مردم به آن دو پیامبر غذایى ندادند. در این میان، نگاه خضر به دیوار در حال سقوط افتاد. به موسى گفت: باید دیوار را بازسازى کنیم.
 موسى گفت : کارگرىِ مجانى براى مردمى که حاضر نشدند قطعه نانى به ما بدهند، چه معنا دارد؟!
 ولى خضر دست به کار شد و دیوار را ساخت. به موسى فرمود: زیر این دیوار گنجى است که پدر نیکوکارى براى فرزندانش ذخیره کرده و اگر ما دیوار را نمى‏ساختیم، خراب مى‏شد و افراد نااهل گنج را پیدا مى‏کردند و مى‏بردند و یتیمان آن مرد نیکوکار فقیر مى‏ماندند.(127)
 آرى! خداوند به خاطر نیکوکارى پدر، دو پیامبر را به کارگرى مجانى وادار کرد. این داستان را که در سوره کهف مى‏خوانیم ما را تشویق مى‏کند به اینکه هر کار خیر و معروفى حتى در این دنیا بى‏پاسخ نمى‏ماند. خیر آن کار یا به خود ما مى‏رسد و یا به فرزندان ما.
 امام صادق (ع) تحت این آیه مى‏فرمایند :
 خداوند متعادل به موسى وحى کرد: من به خاطر تلاش پدران به فرزندان لطف مى‏کنم. اگر پدران نیکوکار باشند، به فرزندانشان خیر و برکت مى‏رسد؛ اما اگر شرور باشند، به فرزندانشان شر مى‏رسد. سپس فرمود: زنا نکنید تا به زنان شما زنانشود.(128)
 آرى : توجه به مکافات عمل، اهرم خوبى براى انجام معروف‏هاو ترک منکرات است. نمونه دیگر در جاى دیگر قرآن مى‏خوانیم: کسانى که فرزندان ناتوانى از خود به یادگار مى‏گذارند و از آینده آنان مى‏ترسند، باید از ستم درباره یتیمان مردم بترسند.(129) آرى: با یتیمان مردم چنان رفتار کنید که دوست دارید با یتیمان شما رفتار شود. هر کس آتشى روشن کند، دودش به چشم خودش مى‏رود. ظلم امروز ما به یتیمان جامعه، کم کم به صورت یک سنت بد در مى‏آید که فردا دامن یتیمان خود ما را نیز مى‏گیرد. به گفته مثنوى:
 این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوى ما آید صداها را ندا

 از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
 در حدیث مى‏خوانیم: هر کس، دیگرى را به عیبى سرزنش کند، نمى‏میرد مگر آنکه به همان عیب گرفتار شود.(130)

 127) وَ اَمّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتیمَیْنِ فِى الْمَدینَةِوَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ اَبُوهما صالِحَاً فَاَرادَ رَبّکَ اَنْ یَبْلُغا اشدَّ هما و لیستخرجا کَنْزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّک (کهف آیه 82).
128) بحار، جلد 13، صفحه 296.
129) وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکُوا مِن خَلْفِهِم ذُرّیَّةً ضِعافَاً خافُوا عَلَیْهِم...   نساء / 9.
130) بحار، جلد 70، ص 384.
مرحبا و آفرین

عالییی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی