از مجموع گفتار فوق سه شبهه اساسى استخراج مىشود:
شبهه اول: چرا شیعیان به کعبه اهمیت نمىدهند؟
شبهه دوم: چرا شیعیان به کربلا «قبلةالاسلام» مىگویند؟
شبهه سوم: چرا از دیدگاه شیعیان کربلا برتر از کعبه است؟
ما تلاش مىکنیم که در این مقاله به این سه شبهه به صورت مختصر پاسخ دهیم.
شبهه اول: عدم اهمیت کعبه از دیدگاه شیعهیکى از شبهاتى را که در گفتار سؤال کننده مطرح شده این است که از دیدگاه شیعه، خانه خداوند اهمیت چندانى ندارد؛ بلکه کربلا ارزش بیشترى دارد و زیارت آن نیز ثواب افزونتر نسبت به خانه خداست؛ در حالى از دیدگاه پیروان اهل بیت علیهم السلام، کعبه اهمیت فراوانى دارد و براى زیارت آن اهمیت بسیارى قائل هستند.
پاسخ؛ کعبه در نظر شیعیان اهمیت ویژه دارد.بىتردید مکان هاى کعبه و کربلا، در میان مذاهب اسلامى داراى حرمت و مقدس است. شیعیان با پیروى از امامان معصوم براى کعبه جایگاه خاص و حرمت ویژه را قائل هستند.
براى اثبات این موضوع، مواردى را که نشانه اهمیت کعبه از دیدگاه شیعیان است؛ ذکر مىکنیم:
نشانه های اهمیت کعبه از نظر شیعهالف: قبله در بسیاری از امور، مورد توجه است:براى اثبات اهمیت کعبه از نظر شیعیان کافى است فتاواى فقهاء را در باب نماز واجب و مستحب و مراسم احتضار، نماز و تدفین میت، و ذبح حیوانات مرور کنیم که در تمامى این موارد و موارد دیگر توجه به سوى قبله را که همان کعبه است شرط صحت و قبولى اعمال و یا مستحب مىدانند.
یکى از مواردىکه اهمیت کعبه را از نظر شیعیان ثابت مىکند مراسم عبادى حج است که در هرسال جمعیت انبوهى از حاجیان را، شیعیان تشکیل مىدهند.
براى این که اهمیت حج و کعبه در این قسمت روشن شود به چند مورد در رابطه با حج اشاره مىشود:
تأخیر حج واجب، جائز نیست:گذشته از آیات، روایات زیادى در باره این فریضه الهى آمدهاست که دلیل بر وجوب حج و اهمیت آن از نظر شیعه است در اهمیتش همین بس اگر شخص مستطیع حج را بدون عذر ترک کند؛ کافر است. و یا بدون عذر آن را به تأخیر اندازد و بمیرد؛ بر طریقه دین یهودى و نصرانى مردهاست. از میان انبوه روایات، به سه روایت در این مورد اشاره مىشود:
روایت اول:کلینى با سند صحیح از امام صادق علیه السلام نقل کردهاست:
أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ ذَرِیحٍ الْمُحَارِبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ مَاتَ وَلَمْ یَحُجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ لَمْ یَمْنَعْهُ مِنْ ذَلِکَ حَاجَةٌ تُجْحِفُ بِهِ أَوْ مَرَضٌ لَا یُطِیقُ فِیهِ الْحَجَّ أَوْ سُلْطَانٌ یَمْنَعُهُ فَلْیَمُتْ- یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّا.
هر کس بمیرد و بدون موانع مانند: موانع قهرى، عوارض جسمى و بسته شدن راه توسط ستمگرى، به حج خانه خدا نرفته باشد، به سیرت یهود و نصارى خواهد مرد.
الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج4، ص 268 ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
روایت دوم:در موثقه ابى بصیر نیز آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍعَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ- وَمَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى وَأَضَلُّ سَبِیلًا فَقَالَ: ذَلِکَ الَّذِی یُسَوِّفُ نَفْسَهُ الْحَجَّ یَعْنِی حَجَّةَ الْإِسْلَامِ حَتَّى یَأْتِیَهُ الْمَوْت.
ابى بصیر مىگوید: از امام صادق علیه السلام در باره این آیه «اما کسى که در این جهان (از دیدن چهره حق) نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراهتر است» پرسیدم حضرت فرمود: او آن کسى است که حج را به تأخیر مىاندازد تا مرگش فرا رسد.
الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج4، ص269 ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
روایت سوم:رسول خدا صلى الله علیه وآله در ضمن یک روایت طولانى به امام على علیه السلام فرمود:
یَا عَلِیُّ تَارِکُ الْحَجِّ وَهُوَ مُسْتَطِیعٌ کَافِرٌ یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ یَا عَلِیُّ مَنْ سَوَّفَ الْحَجَّ حَتَّى یَمُوتَ بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّا.
اى علی! کسى که مستطیع باشد و حج را انجام ندهد، کافر است. خداوند در باره حج مىفرماید: و براى خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایى رفتن به سوى آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بىنیاز است. اى علی! کسى که حج را به تأخیر اندازد تا بمیرد، خداوند او را در قیامت یهودى و یا نصرانى محشور نماید.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای 381 هـ) منلایحضرهالفقیه ج4، ص368، ح5762، بَابُ النَّوَادِرِ، ناشر: جماعة المدرسین، قم، طبعة الثانیة1404هـ
از نظر روایات، حج بیت الله داراى آثار تربیتى، فرهنگى، سیاسى و اقتصادى است که این آثار فقط با رفتن در آن جا به دست مىآید. بنا براین از نظر فقه شیعه اگر کسى مستطیع بود و عذرى برایش پیش آمد و یا قبل از انجام حج از دنیا رفت با این که بر انجام آن وصیت نکرده باشد، باید به نیابت از او حج را بجا آورد و انجام هرگونه اعمال مستحبى یا واجب دیگر نمىتواند جایگزین آن شود و این دلیل دیگر بر اهمیت حج و عظمت کعبه است. از میان روایات فراوان به دو روایت در این باره اشاره مىشود:
روایت اول:کلینى در حدیث صحیح محمد بن مسلم، از امام باقر علیه السلام نقل مىکند:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقُولُ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَرَادَ الْحَجَّ فَعَرَضَ لَهُ مَرَضٌ أَوْ خَالَطَهُ سَقَمٌ فَلَمْ یَسْتَطِعِ الْخُرُوجَ فَلْیُجَهِّزْ رَجُلًا مِنْ مَالِهِ ثُمَّ لْیَبْعَثْهُ مَکَانَهُ.
امام باقر علیه السلام مىفرماید: امیر المؤمنین علیه السلام مىگفت: اگر کسى مستطیع باشد، و براى او مرضى یا عارضهاى رخ دهد که نتواند به زیارت حج برود، باید شخص دیگرى را به هزینه خود براى انجام حج به جاى خود اعزام نماید.
الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج4، ص 273 ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
روایت دوم:کلینى روایتى دیگرى را باسند صحیح نقل مىکند:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ رِفَاعَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ یَمُوتُ وَلَمْ یَحُجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ وَلَمْ یُوصِ بِهَا أَ یُقْضَى عَنْهُ قَالَ: نَعَمْ.
از امام صادق علیه السلام در مورد مردى که پیش از انجام حجة الاسلام بمیرد و بر انجام آن وصیت هم نکرده باشد پرسیده شد؛ آیا از طرف او قضا کند یا نه؟ حضرت فرمود: بلی.
الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 4 ص 277، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
از جمله مواردى که اهمیت کعبه را ثابت مىکند این است که زیارت کعبه در نظر شیعیان واجب است؛ اما زیارت کربلا همانند کعبه واجب نیست؛ بلکه در بعضى مواقع مستحب مؤکد است و اگر زیارت حضرت واجب مىبود فقهاء شیعه بر وجوب آن فتوا مىدادند.
علامه حلى مىفرماید:
مسألة 770: تستحب زیارة الحسین علیه السلام، لقول الباقر علیه السلام: مروا شیعتنا بزیارة قبر الحسین علیه السلام، فإن إتیانه یزید فی الرزق ویمد فی العمر ویدفع مواقع السوء، وإتیانه مفترض على کل مؤمن یقر(له) بالإمامة من الله.
وتستحب زیارته فی یوم عرفة وفی أول یوم من رجب ونصفه ونصف شعبان ولیلة القدر ولیلة الفطر ولیلة الأضحى ویوم عاشوراء ویوم العشرین من صفر وفی کل شهر، للروایات المتواترة فیه.
زیارت امام حسین با توجه به این روایت مستحب است: که امام باقر علیه السلام فرمود: شیعیان ما را به زیارت مضجع شریف امام حسین امر کنید؛ زیرا زیارت آن حضرت رزق و روزى را زیاد و عمر را طولانى کرده و امورى که بدى و شر را جلب مىکنند دفع مىنماید.
همانطوریکه اشاره شد زیارت کربلا واجب نیست؛ اما اگر کسى آن را نذر کند واجب خواهد شد؛ همانطورى که اگر کسى حج را نذر کند بر او واجب مىشود؛ ولى این واجب شدن زیارت کربلا، هیچگونه منافات و تضادى با وجوب حج و اهمیت کعبه ندارد.
برخى از فقهاى معاصر همانند آیات عظام امام خمینى، گلپایگانى، سیستانى و صافى فتوا دادهاند که اگر کسى نذر کند که به حج و یا به زیارت امام حسین علیه السلام برود، در صورتى واجب هست که ضررى متوجه وى نشود:
لو نذر أن یحج أو یزور الحسین (علیه السلام) ماشیا انعقد مع القدرة وعدم الضرر.
الموسوی الخمینی، السید روح الله (متوفای1409هـ) تحریر الوسیلة، ج 2، ص 121، ناشر: دار الکتب العلمیة، چاپخانه: مطبعة الآداب - النجف الأشرف 1390هـ، توضیحات: مؤسسة مطبوعاتی إسماعیلیان - قم
شبهه دوم این است که از دیدگاه شیعیان؛ کربلا «قبلةالاسلام» است؛ در حالى که مسلمانان یک قبله بیشتر ندارند.
پاسخ:کربلا با داشتن فضائل، از دیدگاه شیعه «قبله» نیست!در این که زمین کربلا، یک سرزمین مقدس و با فضیلت است، شک و تردیدى نیست و این شرافت و قداست را از وجود پیکرهاى پاک شهیدان به ویژه سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام که در آن مکان مقدس مدفونند، کسب کرده است. روایات زیادى در فضیلت خاک کربلا وارد شده است که آنها را در پاسخ به سؤال سوم مفصلاً خواهیم آورد.
از نظر شیعیان، کربلا با داشتن این همه فضیلت و ویژگیها در برابر کعبه، قبله مسلمین نیست تا در عباداتش رو به سوى او نمایند؛ بلکه تنها قبله مسلمانان، همان کعبه است. وحدت قبله نیز از امورى مسلم و از ضروریات دین اسلام و در نزد جمیع اهل ادیان و ملل، از جمله شیعیان، یک امر معروف و پذیرفته شده است.
تصریحات دوتن از علماى برجسته شیعه (شیخ طوسى و قاضى ابن براج) را در ذیل پاسخ سؤال نخست آوردیم. بنا بر این، القاء این شبهه نیز، اتهام بیش نیست.
شبهه سوم: چرا کربلا برتر کعبه است؟شبهه سوم این است که در باره کربلا تعبیراتى همانند: «أفضل بقاع الأرض»، «أرض الله المختارة»، «حرم الله ورسوله» و «فی تربتها شفاء» که در روایات فراوان آمده؛ از دیدگاه شیعه، نشانگر برترى کربلا بر کعبه است.
پاسخ اجمالیاولاً: طبق روایات صحیح و موثق، کربلا برتر از کعبه است؛ زیرا کربلا داراى ویژگیهایى است که در کعبه نیست. علاوه بر آن، طبق همان روایات، وجود و آفرینش کعبه وابسته به کربلا است و خدواند خطاب به زمین کعبه فرموده: اگر کربلا نمىبود؛ تو را و آن خانهاى را که در بر دارى، خلق نمىکردم. و همین سخن در برترى کربلا بر کعبه کافى است.
ثانیاً: اگر در نظر شما کعبه برتر از مکانهاى دیگر است؛ پس چرا گروهى از اهل سنت همانند مالکى ها و برخى مردم بصره، مدینه را برتر از مکه مىدانند؟
پاسخ تفصیلی اول؛ آفرینش کعبه وابسته به کربلا استبراى اثبات برترى کعبه و کربلا بر یکدیگر باید فضایل ویژه هر کدام و مشترک آن دو را بررسى کرد و در نهایت بین آنها مقایسه انجام داد تا نتیجه به دست بیاید.
الف) روایات فضائل مشترکروایاتى که فضائل مشترک کعبه و کربلا را بیان مىکنند فراوان است و در اینجا به بعضى از موارد آن اشاره مىشود:
1. هردو، «حرم الله و حرم رسول» استدر منابع شیعى تعدادى از روایات صحیح بیانگر این مطلب است که علاوه بر مکه معظمه «عنوان حرم الله وحرم رسوله» بر اماکن مقدس مدینه، کربلا و کوفه نیز اطلاق شده است:
روایت اول: در باره مکه، مدینه و کوفهدر این روایت صحیح، امام صادق علیه السلام، بر هریک از مکانهاى مقدس: مکه، مدینه و کوفه، تعبیرهای: «حرم الله وحرم رسوله و حرم امیرالمؤمنین» را اطلاق کرده است:
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ وَغَیْرُهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ خَلَّادٍ الْقَلَانِسِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَکَّةُ حَرَمُ اللَّهِ وَحَرَمُ رَسُولِهِ وَحَرَمُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام الصَّلَاةُ فِیهَا بِمِائَةِ أَلْفِ صَلَاةٍ وَالدِّرْهَمُ فِیهَا بِمِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَالْمَدِینَةُ حَرَمُ اللَّهِ وَحَرَمُ رَسُولِهِ وَحَرَمُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا الصَّلَاةُ فِیهَا بِعَشَرَةِ آلَافِ صَلَاةٍ وَالدِّرْهَمُ فِیهَا بِعَشَرَةِ آلَافِ دِرْهَمٍ وَالْکُوفَةُ حَرَمُ اللَّهِ وَحَرَمُ رَسُولِهِ وَحَرَمُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام الصَّلَاةُ فِیهَا بِأَلْفِ صَلَاةٍ وَالدِّرْهَمُ فِیهَا بِأَلْفِ دِرْهَمٍ.
امام صادق فرمود: مکه حرم خدا و رسول خدا و امیر المؤمنین است نماز در آن برابر صد هزار نماز و صدقه یک درهم در آن برابر با صد هزار درهم است. و مدینه حرم خدا و رسول خدا و امیر المؤمنین است نماز در آن برابر ده هزار نماز و صدقه یک درهم برابر ده هزار درهم در غیر آن است و کوفه حرم خدا و رسول خدا و حرم امیرالمؤمنین است نماز در آن برابر هزار نماز و یک درهم صدقه در آن برابر هزار درهم در غیر آن است.
الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج 4، ص 586، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
روایت دوم؛ در باره مکه، مدینه و کوفهطبق این روایت صحیح، حرم خدا، رسول خدا صلى الله علیه وآله و امیر المؤمنین علیه السلام به ترتیب مکه، مدینه و کوفه است.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ حَسَّانَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صلی الله علیه وآله مَکَّةُ حَرَمُ اللَّهِ وَالْمَدِینَةُ حَرَمُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَالْکُوفَةُ حَرَمِی لَایُرِیدُهَا جَبَّارٌ بِحَادِثَةٍ إِلَّا قَصَمَهُ اللَّه.
امیر المؤمنین على علیه السلام فرموده است، مکه حرم خدا، مدینه حرم رسول خدا و کوفه حرم من است. هیچ ستمگرى به فکر ستم در آن نمىافتد، مگر آنکه خداوند پشتش را در هم مىشکند.
الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الکافی،ج4، ص563، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش
روایت سوم؛ در باره مکه و مدینهطبق این روایت صحیح، مکه حرم الله و مدینه حرم رسول خدا است:
أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله إِنَّ مَکَّةَ حَرَمُ اللَّهِ حَرَّمَهَا إِبْرَاهِیمُ علیه السلام وَإِنَّ الْمَدِینَةَ حَرَمِی....
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: مکه حرم خدا است و مدینه حرم من است.
الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج 4، ص565، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
روایت چهارم؛ در باره کربلاطبق این روایت صحیحه، امام صادق علیه السلام که آداب و خود زیارت امام حسین علیه السلام را به اصحابش تعلیم مىدادند؛ فرمودند: کربلا «حرم الله» و «حرم رسول خدا» است:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرٍ قَالَ کُنْتُ أَنَا وَیُونُسُ بْنُ ظَبْیَانَ وَالْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَأَبُو سَلَمَةَ السَّرَّاجُ جُلُوساً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَکَانَ الْمُتَکَلِّمُ مِنَّا یُونُسَ وَکَانَ أَکْبَرَنَا سِنّاً فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَحْضُرُ مَجْلِسَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ یَعْنِی وُلْدَ الْعَبَّاسِ فَمَا أَقُولُ..... قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَزُورَهُ فَکَیْفَ أَقُولُ وَکَیْفَ أَصْنَعُ قَالَ: إِذَا أَتَیْتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَاغْتَسِلْ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ ثُمَّ الْبَسْ ثِیَابَکَ الطَّاهِرَةَ ثُمَّ امْشِ حَافِیاً فَإِنَّکَ فِی حَرَمٍ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ وَحَرَمِ رَسُولِهِ وَعَلَیْکَ بِالتَّکْبِیرِ وَالتَّهْلِیلِ وَالتَّسْبِیحِ وَالتَّحْمِیدِ وَالتَّعْظِیمِ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ کَثِیراً وَالصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیْتِهِ......
حسین بن ثویر مىگوید: من و یونس بن ظبیان و مفضل بن عمر و ابو سلمه سراج در نزد امام صادق علیه السلام نشسته بودیم و چون یونس از ما بزرگتر بود سخنگوى ما بود به امام عرض کرد فدایت شوم مىخواهم حرم امام حسین علیه السلام را زیارت کنم چه کار کنم؟ حضرت فرمود: هنگامىکه خواستى به حرم امام حسین مشرف شوى در شط فرات غسل کن و لباس پاک را در برکن سپس پا برهنه به سوى حرم برو؛ زیرا تو در حرمى از حرم خدا و رسول خدا هستى وبر تو باد زیاد تکبیر گفتن و تهلیل و حمد و تعظیم خداوند و درود بر پیامبر و اهل بیت او....
الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج 4 ص 576، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش؛
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص364، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417؛
الشیخ الصدوق، أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (المتوفى سنه 381)، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 595، تصحیح و تعلیق: علی أکبر الغفاری، الناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة ـ قم، الطبعة الثانیة؛
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 54، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة، 1365 ش.
طبق این روایات که همه از نظر سند صحیح و هیچگونه مشکلى ندارند؛ حرم خدا که مکه است مشخص است؛ اما از مدینه و کوفه و کربلا نیز به «حرم خدا و حرم رسول خدا» تعبیر شدهاست. و اطلاق این تعبیر، دلیل بر این است که مکانهاى فوق از عظمت و قداست خاصى برخوردار است و همگى در آن مشترکند.
نماز در هردو جا، تمام استکلینى با سند صحیح نقل مىکند که نماز در کعبه و حرم امام حسین علیه السلام تمام خوانده مىشود:
مُحَمَّدُ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَرِیرٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ تَتِمُّ الصَّلَاةُ فِی أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَسْجِدِ الرَّسُولِ صلی الله علیه وآله وَمَسْجِدِ الْکُوفَةِ وَحَرَمِ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْه.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 4، ص 586، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
3. هردو، شعبهی از رضوان و باغی از بهشت استامام صادق علیه السلام در باره کعبه فرمود:
مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی یَسَرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عِیسَى بْنِ یُونُسَ.... فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ مَنْ أَضَلَّهُ اللَّهُ وَأَعْمَى قَلْبَهُ اسْتَوْخَمَ الْحَقَّ وَلَمْ یَسْتَعْذِبْهُ وَصَارَ الشَّیْطَانُ وَلِیَّهُ وَرَبَّهُ وَقَرِینَهُ یُورِدُهُ مَنَاهِلَ الْهَلَکَةِ ثُمَّ لَا یُصْدِرُهُ وَهَذَا بَیْتٌ اسْتَعْبَدَ اللَّهُ بِهِ خَلْقَهُ لِیَخْتَبِرَ طَاعَتَهُمْ فِی إِتْیَانِهِ فَحَثَّهُمْ عَلَى تَعْظِیمِهِ وَزِیَارَتِهِ وَجَعَلَهُ مَحَلَّ أَنْبِیَائِهِ وَقِبْلَةً لِلْمُصَلِّینَ إِلَیْهِ فَهُوَ شُعْبَةٌ مِنْ رِضْوَانِهِ...
ابن ابى العوجا در نزد امام صادق آمد و در باره کعبه سخنان واهى را بیان کرد. امام به او فرمود: هر که را خدا گمراه ساخته و دلش را کور نموده؛ حقّ بر او تلخ آید و آن را شیرین نداند، و در نهایت شیطان دوستش شده و او را بوادى فلاکت افکنده و از آنجا خارجش نسازد! این خانهاى است که خدا خلق خود را توسّط آن بپرستش واداشته تا فرمانبرى ایشان را بیازماید و به تعظیم و زیارت آن تشویق کند، خداوند کعبه را مرکز پیغمبران و قبله نمازگزاران ساخته، کعبه شعبهاى است از رضوان خدا
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج4، ص 198، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
تعدادى از روایات نیز کربلا را باغى از باغ هاى بهشت معرفى کرده است:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى الْمُتَوَکِّلِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوب عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: مَوْضِعُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام مُنْذُ یَوْمَ دُفِنَ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَقَالَ مَوْضِعُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام تُرْعَةٌ مِنْ تُرَعِ الْجَنَّة.
اسحاق ابن عمار مىگوید: امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه مزار امام حسین علیه السّلام از آن روز که به خاک سپرده شده باغى از باغهاى بهشت است و نیز فرمود: جایگاه مزار امام حسین علیه السّلام آبراهى(درب) از آبراههاى (درهای) بهشت است.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای 381 هـ) ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 94، ناشر: دار الرضى، قم، چاپ اول 14069هـ
این روایت در مدرک دیگر با این سند نقل شده است:
وَعَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ مَوْضِعُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع مُنْذُ یَوْمَ دُفِنَ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَقَالَ علیه السلام مَوْضِعُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام تُرْعَةٌ مِنْ تُرَعِ الْجَنَّة
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 456، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417
النوری، میرزا حسین الطبرسی (متوفای 1320ه) متسدرک الوسائل، ج 10، ص 325، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، بیروت ـ لبنان، الطبعة المحققة الأولى 1408 ه - 1987 م
در روایت صحیح دیگر نیز امام صادق علیه السلام محل مضجع شریف امام حسین علیه السلام را باغى از باغهاى بهشت توصیف کرده است:
وَعَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الرَّزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ إِنَّ لِمَوْضِعِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام حُرْمَةً مَعْرُوفَةً مَنْ عَرَفَهَا وَاسْتَجَارَ بِهَا أُجِیرَ قُلْتُ: فَصِفْ لِی مَوْضِعَهَا قَالَ امْسَحْ مِنْ مَوْضِعِ قَبْرِهِ الْیَوْمَ خَمْسَةً وَعِشْرِینَ ذِرَاعاً مِنْ نَاحِیَةِ رِجْلَیْهِ وَخَمْسَةً وَعِشْرِینَ ذِرَاعاً مِنْ نَاحِیَةِ رَأْسِهِ وَمَوْضِعُ قَبْرِهِ مِنْ یَوْمَ دُفِنَ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَمِنْهُ مِعْرَاجٌ یُعْرَجُ فِیهِ بِأَعْمَالِ زُوَّارِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَمَا مِنْ مَلَکٍ فِی السَّمَاءِ وَلَا فِی الْأَرْضِ إِلَّا وَهُمْ یَسْأَلُونَ اللَّهَ (أَنْ یَأْذَنَ لَهُمْ) فِی زِیَارَةِ قَبْرِالْحُسَیْنِ علیه السلام فَفَوْجٌ یَنْزِلُ وَفَوْجٌ یَعْرُجُ.
اسحاق بن عمّار مىگوید: از حضرت امام صادق علیه السّلام شنیدم که مىفرمودند:
براى جاى قبر حسین بن على علیهما السّلام حریم معلومى است، کسى که آن را بداند و پناهنده به آن شود، پناه داده مىشود. محضرش عرضه داشتم: فدایت شوم مکان حریم قبر را براى من بیان فرمائید. حضرت فرمودند: از مکانى که امروز قبر آن است اینگونه ارزیابى کن:
از هر یک جوانب چهارگانه یعنى؛ جانب پا و جلو و پشت و سر بیست و پنج ذراع اندازه بگیر و مساحتى که از ملاحظه آن بدست مىآید حریم قبر مىباشد و مکان قبر روزى که حضرت در آن دفن شدند باغى از باغهاى بهشت بوده، و در همان جا نردبانى نصب شده و اعمال زوّار آن جناب را بوسیله آن به آسمان مىبرند و هیچ فرشته و پیامبرى در آسمان نیست مگر از خدا در خواست مىکند که به او اذن زیارت قبر حسین علیه السّلام داده شود پس دستهاى براى زیارت به پائین آمده و گروهى پس از زیارت به بالا مىروند.
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 457، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417
الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة،ج14 ص512، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة: الثانیة، 1414هـ.
4. هردو، جایگاه پیامبران و محل زیارت انبیاء استامام صادق علیه السلام در باره کعبه فرمود:
مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی یَسَرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عِیسَى بْنِ یُونُسَ.... فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ مَنْ أَضَلَّهُ اللَّهُ وَأَعْمَى قَلْبَهُ اسْتَوْخَمَ الْحَقَّ وَلَمْ یَسْتَعْذِبْهُ وَصَارَ الشَّیْطَانُ وَلِیَّهُ وَرَبَّهُ وَقَرِینَهُ یُورِدُهُ مَنَاهِلَ الْهَلَکَةِ ثُمَّ لَا یُصْدِرُهُ وَهَذَا بَیْتٌ اسْتَعْبَدَ اللَّهُ بِهِ خَلْقَهُ لِیَخْتَبِرَ طَاعَتَهُمْ فِی إِتْیَانِهِ فَحَثَّهُمْ عَلَى تَعْظِیمِهِ وَزِیَارَتِهِ وَجَعَلَهُ مَحَلَّ أَنْبِیَائِهِ
وامام صادق علیه السلام در باره زیارت کربلا فرمود:
حدثنی الحسن بن عبد الله، عن أبیه، عن الحسن بن محبوب، عن إسحاق بن عمار، قال: سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یَقُولُ لَیْسَ نَبِیٌّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا یَسْأَلُونَ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ یَأْذَنَ لَهُمْ فِی زِیَارَةِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَفَوْجٌ یَنْزِلُ وَفَوْجٌ یَصْعَدُ
پیامبرى در آسمان نیست مگر این که از خدا مىخواهند براى زیارت کربلا به آنان اجازه داده شود. پس براى زیارت گروهى فرود مىآیند و گروهى بالا مىروند.
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 220، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْأَشْعَثِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِیِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ قَبْرُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ صلی الله علیه وآله عِشْرُونَ ذِرَاعاً فِی عِشْرِینَ ذِرَاعاً مُکَسَّراً رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَفِیهِ [وَمِنْهُ] مِعْرَاجُ الْمَلَائِکَةِ إِلَى السَّمَاءِ وَلَیْسَ مِنْ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ وَلَا نَبِیٍّ مُرْسَلٍ إِلَّا وَهُوَ یَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَزُورَهُ فَفَوْجٌ یَهْبِطُ وَفَوْجٌ یَصْعَد.
ابن سنان مىگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که مىفرمودند: مساحت قبر حسین بن على صلوات اللَّه علیهما بیست ذراع در بیست ذراع بوده و آن باغى است از باغهاى بهشت و از آنجا فرشتگان به آسمان عروج مىکنند و هیچ فرشته مقرّبى و نبىّ مرسلى نیست مگر آنکه از خدا طلب زیارت آن را مىکند لذا فوجى از آسمان به زمین آمده تا آن زیارت کرده و فوجى پس از زیارت از زمین به آسمان مىروند.
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 222، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417
5. هردو مکان، مبارک و مقدس است:قرآن کریم در باره کعبه مىفرماید:
إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً (آل عمران/96)
نخستین خانهاى که براى مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکّه است، که پر برکت است.
درباره کربلا امام باقر علیه السلام مىفرماید: خداوند زمین کربلا را قبل از خلق کعبه مقدس و مبارک قرارداده بود.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَزَوْفَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ خَلَقَ اللَّهُ کَرْبَلَاءَ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْکَعْبَةَ بِأَرْبَعَةٍ وَعِشْرِینَ أَلْفَ عَامٍ وَقَدَّسَهَا وَبَارَکَ عَلَیْهَا فَمَا زَالَتْ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ الْخَلْقَ مُقَدَّسَةً مُبَارَکَةً وَلَا تَزَالُ کَذَلِکَ.
امام باقر علیه السلام مىفرماید: خداوند کربلا را ۲۴ هزار سال قبل از آنکه کعبه را خلق نماید آفرید و آن زمین را مقدس نمود و برکت داد و قبل از آن خلق ننموده بود مقدّسى و مبارکى مانند آن زمین.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، تهذیب الأحکام،ج 6، ص 72، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،1365 ش.
6. هردو خانه ای امن و امنیت آفرین استدر آیات متعدد قرآن کریم کعبه را مرکز امن و امان براى بشر معرفى کرده است:
وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنا (بقره/125)
و(به خاطر بیاورید) هنگامى که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان براى مردم قرار دادیم
فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَمَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً (آل عمران /97)
در آن [خانه خدا]، نشانههاى روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است؛ و هر کس داخل آن شود؛ در امان خواهد بود.
واژه «آمناً» در شش جاى از قرآن در باره کعبه به کار رفته است که از جمله آن آیهى فوق است.
اما قبل از این که خداوند کعبه را براى خودش حرم انتخاب کند؛ کربلا را حرم امن خودش قرار داد:
َحدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِیُّ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام اتَّخَذَ اللَّهُ أَرْضَ کَرْبَلَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَکاً قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ أَرْضَ الْکَعْبَةِ وَیَتَّخِذَهَا حَرَماً بِأَرْبَعَةٍ وَعِشْرِینَ أَلْفَ عَام ....
امام سجاد علیه السلام فرمود: خداوند قبل از این که کعبه را خلق کند؛ کربلا را حرم امن خود گردانید و آن را از 24 هزار قبل، حرم خود قرار داد
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 451، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417
المشهدی الحائری، أبو عبد الله محمد بن جعفر بن علی، (متوفای 610هـ) المزار الکبیر، ص 338، التحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: نشرالقیوم، المطبعة: مؤسسة النشر الاسلامی الطبعة الأولى ـ قم 1419هـ
کعبه همانند کربلا داراى فضائل متعدد و انحصارى است که در این قسمت به برخى از آنها به صورت اجمال اشاره مىشود:
کعبه، اولین خانهی بنا شده در روی زمین استطبق صریح آیهى قرآن، اولین خانه که در روى زمین بناشد؛ کعبه است:
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَهُدىً لِلْعالَمینَ (آل عمران/ 96)
نخستین خانهاى که براى مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکّه است، که پر برکت، و مایه هدایت جهانیان است.
کعبه، قبله امّت اسلام استدومین فضیلت این خانه این است که خداوند آن را قبله امت اسلام قرار داد تا مراسم عبادى را رو به سوى آن، براى خداوند انجام دهند. این مطلب در دو آیه قرآن اشاره شده است:
آیه اول:
قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَحَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ (بقره/ 144)
نگاههاى انتظارآمیز تو به سوى آسمان را (براى تعیین قبله نهایی) مىبینیم. اکنون تو را به سوى قبلهاى که از آن خشنود باشى، مىگردانیم. پس روى خود را به سوى مسجدالحرام کن و هر جا باشید روى خود را به سوى آن بگردانید.
آیه دوم:
وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَحَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنی وَلِأُتِمَّ نِعْمَتی عَلَیْکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (بقره/ 150)
و از هر جا خارج شدى، روى خود را به جانب مسجد الحرام کن! و هر جا بودید، روى خود را به سوى آن کنید! تا مردم، جز ظالمان (که دست از لجاجت برنمىدارند،) دلیلى بر ضدّ شما نداشته باشند؛ (زیرا از نشانههاى پیامبر، که در کتب آسمانى پیشین آمده، این است که او، به سوى دو قبله، نماز مىخواند.) از آنها نترسید! و(تنها) از من بترسید! (این تغییر قبله، به خاطر آن بود که) نعمت خود را بر شما تمام کنم، شاید هدایت شوید
امام صادق علیه السلام نیز حرم را قبله اهل دنیا معرفى کرده است:
حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ اللُّؤْلُؤِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى جَعَلَ الْکَعْبَةَ قِبْلَةً لِأَهْلِ الْمَسْجِدِ وَجَعَلَ الْمَسْجِدَ قِبْلَةً لِأَهْلِ الْحَرَمِ وَجَعَلَ الْحَرَمَ قِبْلَةً لِأَهْلِ الدُّنْیَا.
امام صادق علیه السلام فرمود: خداى عزّ و جلّ کعبه را قبله مسجد (الحرام) و مسجد (الحرام) را قبله اهل حرم و حرم را قبله همه اهل زمین قرار داد.
الشیخ الصدوق، أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (المتوفى سنه 381 )، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 272، تصحیح و تعلیق: علی أکبر الغفاری، الناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة ـ قم الطبعة الثانیة
الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 3، ص 220، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ
زیارت کعبه بر توانمندان واجب و ترک آن مستلزم کفر استقرآن کریم مىفرماید:
وَللهِِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلا وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنْ الْعَالَمِینَ (آل عمران/ 97)
و براى خدا بر مردم است که آهنگ خانه او کنند; آنانکه توانایى رفتن به سوى کعبه را دارند، و هرکس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رساند) خداوند از همه جهانیان بى نیاز است.
ترک زیارت کعبه سبب نابودی انسانها استدر روایات متعدد بیان شده است که ترک زیارت کعبه، باعث نابودى انسانها خواهد شد.
روایت اول:
وعن رسول الله صلى الله علیه وآله أنه قال: إِذَا تَرَکَتْ أُمَّتِی هَذَا الْبَیْتَ أَنْ تَؤُمَّهُ لَمْ تُنَاظَرْ.
هرگاه امتم آمدن به زیارت خانه خدارا ترک کنند، مهلت داده نخواهد شد.
النوری، میرزا حسین الطبرسی (متوفای 1320ه) متسدرک الوسائل، ج 8، ص 16، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، بیروت ـ لبنان، الطبعة المحققة الأولى 1408 ه - 1987 م
روایت دوم:
امیر مؤمنان، على علیه السلام نیز فرمود:
اللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ فَلا یَخْلُو مِنْکُمْ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا.
خدا را، خدا را درباره خانه خدایتان (در نظر بگیرید)! تا هستید مبادا که از شما خالى باشد. اگر زیارت خانه خدا ترک شود، مهلت داده نخواهید شد.
إبن أبیالحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 17، ص5، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت ـ لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.
روایت سوم:
محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن إسماعیل، عن حنان بن سدیر، عن أبیه قال: ذکرت لأبی جعفر علیه السلام البیت، فقال:لَوْ عَطَّلُوهُ سَنَةً وَاحِدَةً لَمْ یُنَاظَرُوا.
حنان مىگوید پدرم گفت: درحضور امام باقر علیه السلام خانه خدا را یاد کردم، حضرت فرمود: اگریک سال ترکش کنند مهلت داده نخواهند شد.
کعبه، محل طواف، رکوع و سجود بندگان استطبق تصریح آیات قرآن، کعبه محل طواف و رکوع و سجود بندگان خد است.
وَإِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بی شَیْئاً وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَالْقائِمینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ (حج/ 26)
(به خاطر بیاور) زمانى را که جاى خانه (کعبه) را براى ابراهیم آماده ساختیم (تا خانه را بنا کند؛ و به او گفتیم:) چیزى را همتاى من قرار مده! و خانهام را براى طوافکنندگان و قیامکنندگان و رکوع کنندگان و سجودکنندگان (از آلودگى بتها و از هر گونه آلودگى) پاک ساز.
وَعَهِدْنا إِلى إِبْراهیمَ وَإِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَالْعاکِفینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ (بقره/ 125)
از مقام ابراهیم، عبادتگاهى براى خود انتخاب کنید! و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که: «خانه مرا براى طوافکنندگان و مجاوران و رکوعکنندگان و سجده کنندگان، پاک و پاکیزه کنید!»
کعبه، مرکز و محور یاد خداستبعد از این که در آیات 26 و 27 سوره حج، براى حضرت ابراهیم فرمود: که خانه را از آلودگى بتها پاک کن و مردم را دعوت عمومى به حج کن؛ تا پیاده و سواره بر مرکبهاى لاغر از هر راه دور، بسوى تو بیایند؛ در آیات بعد یاد آورى مىکند که این خانه محور یاد خدا است؛ زیرا حاجى با آوردن قربانى، آن را با بردن اسم خدا بر آن، قربانى مىکند و در حین طواف خانه لبیک اللهم لبیک مىگوید:
وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهیمَةِ الْأَنْعامِ فَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتینَ (حج/ 34)
براى هر امّتى قربانگاهى قرار دادیم، تا نام خدا را (به هنگام قربانى) بر چهارپایانى که به آنان روزى دادهایم ببرند
کعبه، مقدس و دارای حرمت ویژه استخداوند در دو آیهى قرآن:
...وَلاَ آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ..(مائده/2)
رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَاد غَیْرِ ذِی زَرْع عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ. (ابراهیم/37)
کعبه را با وصف «الحرام و المحرم» معرفى کرده است.
حرام و محرّم بودن کعبه به این معنى است کسانى که فکر و اندیشه و عملشان پلید و ناپاک است (کافران و مشرکان) نباید وارد کعبه و سرزمین اطرافش شوند و هیچ کس; اعم از مسلمان و غیر مسلمان، حق هیچ گونه هتک حرمت، ارتکاب خلاف و سلب امنیت از کسى یا چیزى را ندارد و اگر کسى چنین کند کیفر او مضاعف خواهد بود:
إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فیهِ وَالْبادِ وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیم (حج/ 25)
(کسانى که مردم را از رفتن به) مسجدالحرام، که آن را براى همه مردم برابر قرار دادیم، مانع شوند; چه کسانى که در آنجا زندگى مىکنند یا از نقاط دور وارد مىشوند (مستحق عذاب دردناک اند) و هر کس بخواهد در این سرزمین از راه حق منحرف گردد و دست به ستم زند، ما از عذابى دردناک به او مىچشانیم.
کعبه، مرکز و پایگاه اقامه نماز استرَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَاد غَیْرِ ذِی زَرْع عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلاَةَ... (ابراهیم/ 37)
(ابراهیم) علیه السلام گفت: پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را کنار خانه اى که حرم توست ساکن ساختم تا نماز را به پا دارند.
مکه، محبوب ترین نقطه زمین در نزد خداستدر روایات متعدد بیان شده است که کعبه محبوب ترین نقطه روى زمین است
در این نوشتار سه شبهه مهم پاسخ داده شد.
شبهه نخست این بود که در نظر شیعیان، کعبه اهمیتى ندارد؛ بلکه ارزش کربلا بیشتر از کعبه است؟
پاسخ این است که شیعیان هم نظر با دیگر فرق اسلامى، براى کعبه حرمت و جایگاه خاصى را قائل است. حد اقل پنج مورد که نشانگر اهمیت کعبه و حج از دیدگاه شیعیان است؛ بیان شد.
شبهه دوم این بود که کربلا از دیدگاه شیعیان »قبلة الاسلام» است.
در پاسخ بیان شد درست است که کربلا از دیدگاه شیعیان مقدس و داراى احترام خاص است؛ اما هیچگاه کربلا را قبله نمىدانند و در هنگام نماز رو به سوى کعبه مىنمایند نه به سوى کربلا. در این رابطه، نظر فقهاى بزرگ شیعه را یاد آور شدیم.
شبهه سوم این بود که چرا شیعیان کربلا را برتر از کعبه مىدانند؟
از این شبهه، دو جواب داده شد:
جواب نخست این است که طبق روایات صحیح السند و موثق، کربلا علت آفرینش کعبه است به عبارت دیگر، خداوند کعبه را به خاطر عظمت کربلا و آن کسى در آنجا مدفون است؛ آفریده است از این جهت برترى کربلا اثبات مىشود.
جهت پاسخ تفصیلى و براى اینکه تا حدودى جواب این سؤال روشن شود؛ برخى فضائل مشترک و فضائل ویژه کعبه و کربلا مورد بررسى قرار گرفت. که با دقت در آنها مىتوان سؤال را حل کرد.
اما علاوه برآن، چهار روایت که حد اقل سه روایت آن صحیح و موثق است نتیجه نهائى را با اثبات برترى کربلا بر کعبه روشن ساخت.
در روایت اول امام صادق به ابن ابى یعفور فرمود: اگر فضائل کربلا را بیان کنم؛ حج به کلى تعطیل مىشود. این سخن نشانه این است که کربلا فضائلى دارد که آنها را کعبه ندارد و الا این سخن امام بیهوده خواهد بود و ساحت امام معصوم از گفتار باطل و بیهوده به دور است.
در روایت دوم نیز خداوند به زمین کعبه فرمود: بس است دیگر فخر فروشى نکن! اگر زمین کربلا نبود تو را و آن خانه را خلق نمىکردم. این سخن محکم ترین دلیل بر شرافت و افضلیت کربلا بر کعبه است؛ زیرا معنایش این است که هر فضیلتى را که کعبه دارد وابسته به وجود کربلا است. و اگر به جز این روایت، روایت دیگرى هم در برترى کربلا نداشتیم؛ فقط همین روایت براى اثبات مطلب کافى بود.
در روایت سوم امام زین العابدین علیه السلام فرمود: خداوند 24 هزار سال قبل از خلقت کعبه، کربلا را حرم امن و مبارک براى خود قرار داد.
و در روایت چهارم آمده است با اینکه کربلا داراى فضائل فراوان است؛ اما به آنها فخر نکرد؛ بلکه به جاى آن خدا را سپاسگزار نمود و خداوند به واسطه این کار او و به وجود مقدس امام حسین علیه السلام آن را گرامى داشت و برترى بخشید.
از این روایات دو مطلب مهم به دست آمد:
1. منشأ برترى کربلا، وجود مقدس امام حسین است و این مطلب در روایات تصریح شده است؛
2. همانطوریکه امام حسین علیه السلام علت خلقت کعبه است؛ علت خلقت کربلا هم خواهد بود؛ زیرا اگر امام نبود، زمین کربلا هم نبود.
خلاصه مفاد این روایات این است که کعبه در وجود و فضائل خود مرهون کربلا است.
پاسخ دوم نقضى است به این بیان که: اگر به عقیده شما کعبه برتر از همه مکانها است؛ پس چرا بعضى از اهل سنت مانند مالکى ها و برخى مردم مصر، مدینه را برتر از کعبه مىدانند و این مطلب از کتابهاى معتبر اهل سنت اثبات شد.
وی با بیان اینکه کسانی میتوانند خانه خدا را اداره کنند که افراد متقی باشند، اظهار داشت: مکه سرزمین امن الهی است و میراث فرهنگی و آثار باستانی نیست که متعلق به یک کشور و سرزمین باشد.
استاد سطوح عالی حوزه گفت: اینها افراد متقی نیستند که متولی خانه کعبه باشند و اگر اسلامی هم حرف میزنند مشرکانه فکر میکنند و از روی تعصب جاهلی جلوی زوار خانه خدا را گرفتهاند.
وی با بیان اینکه آل سعود به علت این رفتارها گرفتار عذاب الهی خواهد شد، اضافه کرد: کار وهابیت چیزی جز جلوگیری از زائران و غصب خانه کعبه نیست همان کاری که مشرکان در دوران پیامبر(ص) میکردند.
افراد متقی از کشورهای اسلامی باید حرمین شریفین را اداره کنند
آیت الله جوادی آملی افزود: افراد متقی از کشورهای اسلامی باید حرمین شریفین را اداره کنند و آل سعود نیز به یک اندازه با دیگران میتوانند در اداره کعبه مشارکت داشته باشند هرچند آنان ثابت کردهاند لیاقت اداره خانه خدا را ندارند.
وی اظهار داشت: خانه کعبه مانند آثار باستانی کشورها و اهرام مصر نیست که دولت آن بگوید جزو سرزمین ماست، بلکه کعبه خانه خدا و متعلق به همه مسلمین و کشورهای اسلامی است و همه باید در اداره آن مشارکت داشته باشند.
# در نظام فعلی بانک چه اتفاقی می افتد؟ برای سادگی فرض کنید یک بانک داریم. یک بانک مرکزی دارشیم به عنوان حاکمیت، یک بانک ایران هم داریم در کل ایران. مکانیسم خلق پول این طور است: معرّفش نقدینگی است. نقدینگی یعنی قدرت خرید آحاد جامعه. نقدینگی دو جزء اصلی دارد: 1- پایه پولی 2- ضریب فزاینده.
پایه پولی را بانک مرکزی شکل می دهد. از حاکمیت بیرون می آید. مفهوماً مثل ضرب سکه طلا است که دست دولت است. قدیم هم تورم بوده است. مثلاً دولت خرجش زیاد بوده به جنگ خورده بوده، استخراج طلا هم که میزانش ثابت است. لذا عیار طلا را کم می کرده و سکه بیشتری ضرب می کرده. این، تورم می ساخته.
دولت پول اولیه را اعتبار می کند. این کار را بانکدار نمی تواند بکند. بلکه خلق اعتبار ثانویه دست بانک است که معرفش ضریب فزاینده است. بانک مرکزی هم مقداری از پول بانک دیگر را می گیرد، چون می گوید من به تو آبرو می دهم، که اگر ورشکست شدی منِ حاکمیت ضامنم. لذا درصدی از موجودیِ بانک ایران باید به بانک مرکزی برگردد. بانک ایران در بقیه این پول، خلق اعتبار میکند. مثلاً بانک مرکزی صد تومان ایجاد می کند، این یک بار خرج می شود و بعد می رسد به بانک ایران. بیست تومانش را باید به بانک مرکزی پس بدهد. در هشتاد تومن بقیه خلق اعتبار می کند: یک بار هشتاد تومن را وام می دهد، ولی وام که خرج شود به حساب بانکی افراد مختلف واریز شده و از بانک خارج نشده است، لذا همین پولِ خرج شده دوباره برای بانک ورودیِ جدید حساب می شود. مثلاً 60 تومن بر می گردد که بتواند دوباره وام بدهد (چون پولی از بانک خارج نمی شود و پول خرج شده هم به حساب دیگری در بانک ریخته می شود!). حالا اگر بانک هم عوض شده باشد، یک 16 تومن (بیست درصد) دیگر باید به بانک مرکزی بدهد، 40 تومن می ماند که دوباره وام بدهد. یعنی این پول، بارها خرج شد.
مجموعاً می گویند پولِ اعتبار شده توسط بانک مرکزی، 4 بارِ دیگر خرج می شود! 100 واحد، به اندازه 500 واحد خرج شد. صد تا را بانک مرکزی خرج کرد، 400 تا را بقیه بانک ها. پس وقتی می گویید هزار هزار میلیارد تومن نقدینگی داریم، دویست هزار میلیارد تومنش را حاکمیت چاپ و خرج کرده. بقیه را بانک ها اعتبار کرده اند.
نکته بعدی این است که بانک هم به کسی که خواسته داده است این پول را. خصوصاً اگر بانک خصوصی باشد، به هیچ کسی پاسخگو نیست.
مثلاً مثال مسکن مهر. وقتی آمد، سالی تقریباً 6 هزار میلیارد تومن بانک مرکزی برای این طرح پول چاپ کرد. بانک ها روی این پول، با ضریب فزاینده 5، سی هزار میلیارد تومنش کردند. چیزی که روی تورم اثر می گذارد، پایه پولی در ضریب فزاینده است. نه هیچ کدام به تنهایی. لذا مسکن مهر، عملاً باعث شد تورم به اندازه سی هزار میلیارد تومن ایجاد شود.
یک سر دعوا این است: فرض کنید این خلق اعتبار، جزء لاینفکّ بانک است. اما این پول خلق شده مالِ بانک است؟ یا به خاطر مجوز بانک مرکزی است؟ به خاطر اعتبار حاکمیت است. پس این خلق اعتبار برای حاکمیت است. پس او باید بگوید کجا خرج شود. بانک ها (حتی دولتی هایشان) می گویند ما امین سپرده گذاران مردمیم، ما آزادیم. باید جواب سود مردم را پس بدهیم، پول را جایی که می خواهیم خرج کنیم. بانک خصوصی که اصلاً زیر بار نمی رود دیگر.
ولی ما می گوییم داستان سرِ ورودی وخروجی برابر نیست که. بلکه سرِ خلق پولی است که معلوم نیست مال کیست.
این عددهای درشتی که وام داده می شود، مثلاً 11 هزار میلیارد تومن وام، از محل همین خلق اعتبار داده می شود. بعد ثروت های نجومی به وجود می آید. این بانک، این قدرت را ایجاد کرده و تقویت می کند. و نکته این است که پول عملاً دوبارخلق می شود؛
حال از این جالبتر آن است که حتی این وام های بزرگ به معوقات بانکی اضافه می شوند و دیگر بر هم نمی گردند!!. به لحاظ اقتصاد سیاسی چه اتفاقی می افتد؟ تا بانک های دولتی بود، تهش خلق اعتبار هم دست دولت بود. بعد بانک خصوصی ایجاد شد، با ادبیات این که دولت نباید در اقتصاد خصوصی دخالت کند، بانک خصوصی در حاشیه امن قرار گرفت. صاحبان بانک خصوصی این اعتبار خلق شده را به خودشان وام دادند! یعنی صاحبانشان را بزرگتر کردند. نتیجه این شد که عموم بانک های خصوصی ما بالای 40% معوقه بانکی دارند. بعضی تا 70-80% معوقه بانکی دارند. چطور این شده است؟ در صورتی که بانک با کلی ضامن وام می دهد پدرت را در می آورد. چطور ممکن است معوقه به 80% برسد؟ یعنی به خودش وام داده است. اینطوری می شود که جریان سیاسی اقتصادی شکل می گیرد. در حوزه سیاسی، مجوز بانک می گیرد. به واسطه این، قدرت و ثروت می گیرد، بعد قدرت سیاسی بیشتر می گیرد. این دائماً جنبه دیگر خودش را تقویت می کند. در این فضا، کسانی که در جریان سیاسی اقتصادی هستند قویتر و قویتر می شوند. حاکمیت باید وارد خلق پول شود. اما اکنون می بینیم قوه قضائیه از بانک می خواهد اسم کسی که معوقات بانکی میلیاردی دارد را بده، من دستگیرش می کنم؛ ولی بانک اسمش را نمی دهد و می گوید مشتری خودم است به شما ربطی ندارد!!
بررسی قرآنی:
[عنوان قرآنیِ این خلق اعتبار، احتمالاً «اکل مال بالباطل» است:
فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ کَثیراً (160)وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَکْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرینَ مِنْهُمْ عَذاباً أَلیماً (161نساء). یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ کَثیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فی سَبیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ (34توبه). به واسطه ظلم یهود، و به واسطه این که جلوی راه خدا را می گرفتند. حالا این جلوی راه خدا گرفتن را باز می کند: به اخذهم الربا و قد نهوا عنه؛ و اکلهم اموالَ الناس بالباطل.
وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً (81اسراء). باطل، همیشه پوچ است. هیچی نیست. این معرفتی قرآنی است؛ و لذا اکل مال بالباطل، با باء بمعنی المقابلة، به معنای اکل آنچه مالیت دارد در مقابل چیزی پوچ است. یعنی همان اعتبار پول، که هیچ کاری در قبالش انجام نشده است.
این اکل مال به باطل خیلی مهم است. در فقه گاهی تصورمان این است از لا تاکلوا اموالکم بالباطل، که مثلاً فرش همدیگر را ندزدید. در حالی که بزرگان یهود که از این کارها نمی کردند. این ها سیستم اقتصادی را طوری چیده بودند که مال مردم را به باطل و بدون کار و حق، می خوردند. دزد های یقه سفیدند. این طوری صدّ عن سبیل الله می کردند.
با این حساب، این آیه هم معنای دیگری می یابد: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحیماً (29نساء).
مسئله، در جواز اکل مال بالباطل ولو در بعضی حالات است. اگر استثنا را متصل بگیریم ( که ظاهر در همین است و اگر تاکنون منفصل گرفته اند به خاطر معقول نبودن فرض متصلش است. در حالی که اکنون که به دنبال حکم اکل مال بالباطل هستیم می تواند متصل باشد. قرینه دیگر بر این معنا نیز این است که به هرحال نقدینگی افزایش یافته در بازار با رشد اقتصاد، که اکل مال بالباطل است به یکی می رسد. نمی توان که آن را نابود کرد یا حجم اقتصاد را منجمد کرد. لذا این استثنا را متصل می گیریم). در این معنا، باید سطح تراضی متناسب با سطح اکل مال به باطل تعیین شود. در این اکل مال بالباطل های سیستماتیک یقه سفید، سطح دیگری از تراضی شرط است. (مثلاً تراضی اجتماعی، که یعنی این کار بانکی می تواند درست باشد؛ ولی اگر تراضی اجتماعی باشد و در راه خدا و راه اهداف عدالت گستر خرج شود، تحت نظارت حکومت اسلامی). لذا الّا به این صورت در آیه آمده و می تواند استثنای متصل هم گرفته شود.
دو قید در آیه برای جواز اکل مال بالباطل آورده شده: 1- ان تکون تجارةً 2- عن تراضٍ. تجارت در قرآن، یعنی دو چیز در قبال همدیگر داده شود: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ (10)تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (11)یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ (12صف).
حال، در صدق تجارت در این جا شاید بتوانیم بگوییم باید در قبال این ایجاد نقدینگی در جامعه، فرد صاحب نقدینگی و خلق اعتبار، به جامعه خدمات دهد. چنین چیزی مثلاً در مورد دولت اسلامی صدق می کند. (شاید هم بتوانیم بگوییم این قید همیشه در این فرض برقرار است. چرا که حداقل در قبال کار و مال طرف مقابل، یک اعتبار (باطل) داده می شود. البته بعید است).
قید دوم هم عن تراضٍ بودن است، که تنها با واسطه شدن دولت اسلامی قابل فراهم آمدن است. دولت است که در قبال خدماتی که به جامعه می دهد، از جامعه حقوق عمومی می گیرد و تراض در این سطح جمعی برای آن معنا دار است.
بسیار جالب است که در مورد اکل اموال به باطل، خداوند صریحاً این خطر را تذکر می دهد که مبادا دست به این کار بزنید به صورت مستقل از حکومت و مصالح جامعه، که بعد قسمتی از آن را خرج تنظیم حاکمیت می کنید و «این پول می شود که تاثیر در حاکمیت می گذارد»: وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَریقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (188بقره). چرا که پول که انباشت شد، در حاکمیت ها اثرگذار خواهد بود و قوانین و حکام را عوض خواهد کرد.
نکته ذیل آن: اصلاً اسلام چقدر قبول دارد مال انباشته را؟ اصلاً مال انباشته ممکن است حلال باشد (خیلی زیاد حلال داریم)؟
روایات بسیار زیادی به این مضمون داریم: وَ قَالَ ع الْمَالُ أَرْبَعَةُ آلَافٍ وَ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ دِرْهَمٍ کَنْزٌ وَ لَمْ یَجْتَمِعْ عِشْرُونَ أَلْفاً مِنْ حَلَالٍ وَ صَاحِبُ الثَّلَاثِینَ أَلْفاً هَالِکٌ وَ لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ یَمْلِکُ مِائَةَ أَلْفِ دِرْهَمٍ.( تحف العقول، النص، ص: 377). البته متناسب با زمان صدور روایت.
یا به این مضمون: که انسان مثل یک ظرفی است که گنجایش مقدار خاصی از حلال دارد. بیشتر از این جا نمی شود. ولی سرریز می تواند بکند، و اگر سرریز کند دوباره می رسد: عَنْهُ قَالَ: لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ مَلَکَ عَشَرَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ- إِلَّا مَنْ أَعْطَى یَمِیناً وَ شِمَالًا وَ [مِنْ] قُدَّامٍ وَ خَلْفٍ.(مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، النص، ص: 274). بیش از یک مقداری، جمع نمی شود.
نتیجه احتمالاً آن است که سیستمی باید طراحی شود که از ایجاد آدم بزرگ اقتصادی جلوگیری می کند. قرار نیست یک نفر صاحب کارتل شود. (شاید باید بگوییم طرح ها و پروژه های بزرگ، آخرش ولو از پول مردم باشد و مثلاً یک پول بزرگتری به پیگیری کننده ها می رسد، ولی تهش باید مالِ دولت اسلامی باشد. چنین اقتصاد دولتی ای شاید بگوییم فساد زا است. ولی شاید راه حل اسلام، آخرش یک سیستم اینطوری نباشد، بلکه این باشد که عناصر دیگر که در جامعه اسلامی بود، تقوا به حدی است که برای هر منصبی آدمی را می شود پیدا کرد که به این حد تقوا داشته باشد. سیستم امر به معروف و نهی از منکر هم که در همه جامعه سلاحی است در مقابل انحراف دولتمردان. نتیجه این می شود که به تقوا واگذار شده، و جلوی فسادهای دولتی یا حتی عدم بهینه کاری ها گرفته می شود. مردم برای کارهای حکومت اسلامی، دل می سوزانند و جهادی کار می کنند. فاسد ها هم چون کمترندو نهی از منکر هم همه گیر است، شناخته می شوند. نتیجه آن می شود که سیستم دولتی تر است، ولی فساد دولتی بودن را ندارد. مگر حتماً باید پول مالِ خودِ یک نفر باشد تا برایش دل بسوزاند و حداکثر تلاشش را بکند و بهینه کار کند؟ می تواند تقوا هم این وسط حتی رکنی باشد که در تئوری محوریت پیدا کند.)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبینٍ (23)إِلى فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذَّابٌ (24غافر).
بعضی وقت ها می گوید موسی ع را به سمت فرعون و ملأهِ فرستادم(وَ قالَ مُوسى رَبَّنا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زینَةً وَ أَمْوالاً فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا رَبَّنا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبیلِکَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ فَلا یُؤْمِنُوا حَتَّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلیمَ (88یونس)). ولی اینجا بازش می کند: فرعون و هامان و قارون. نکته اش این است که کارتل ها و بنگاه های بزرگ اقتصادی، ثروت های انباشته شده، نقش اساسی دارند در تفرعن فرعون ها. این ها در یک جریان قرار می گیرند. فقط هم ملأ سیاسی نیست، بلکه قارون هم این وسط نقش دارد. خود به خود وارد این جریان قدرت فاسد گرفتن در جامعه می شود. این پول ها خود به خود در این جریان قرار می گیرد: یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثیمٍ (276بقره). صدقه در راه رشد قرار می گیرد و ربا در راه محاق. اصلاً بسیار روایات داریم که نشان می دهد مال حرام در راه حرام جذب می شود و مال حلال در راه رشد و حلال. جریان ادامه دار می شود.
اصلاً یکی از ماموریت های موسی ع این است که این ثروت ها را بشکند و با قارون مقابله کند.
به علاوه، مال مال الله است. اصلاً مال شخص نیست در مقابل خدا. مثلاً روایت داریم بسیار. یا این آیه:
زکات، سیستمی است که قلل ثروت را می شکند. این طور که با نظام پلکانی، روی اموال اصلی سوار می شود. این قدر طبق نصاب، سال به سال زکات تعلق می گیرد تا این که از یک اندازه ای این مال کمتر شود. (این که مواردش را تشریعی کرده اند در موارد 9گانه، حکمش را خشکانده اند. به پول الان زکات نمی خورد! . زکات همه جای دین قابل دیدن است، ولی الان دیگر در اذهان مردم ما نمی بینید. فوقش خمس مهم شده. مال باید در جریان قرار گیرد وگرنه زکات می خورد، یعنی دست من نباشد این پول و برای من نباشد، که ثروت انباشته شود. نه این که پول من در بانک باشد و در جریان باشد). (به نظر می رسد زکات به اموال رایج تعلق می گیرد، از جمله پول نقد. نه صرفاً 9 چیز تعبدی)
#