نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

16-4 کفار و مشرکان درپی عزت توهمی هستند (مریم/81)

چهارشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۴۹ ق.ظ

19:81

۹۵/۰۳/۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین منیب

n16

نظرات  (۱۱)

۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۴:۳۷ سلمان علی زاده
زارع در خصوص رزمندگان که نمی خواستند دیده شوند اما دیده شدند خاطره ای از مهدی باکری تعریف کرد که جهت تعمیر ماشین خود به تعمیرگاه رفته و تعمیرکار که به دلیل خستگی از تعمیر ماشین سر باز زده است. و ایشان لباس های تعمیرکار را شسته تا ایشان ماشین او را تعمیر کند و وقتی ایشان تعمیرگاه را ترک می کند تعمیرکار می فهمد او کسی نبوده است جز فرمانده لشکر و اینگونه رزمندگان دیده می شدند در حالی که میلی به دیده شدن نداشتند.

زارع با اشاره به سخنی از شهید آوینی گفت: در این باره شهید آوینی فرمودند تمام نام ها در گمنامی است و در سفرهای راهیان نور دیده شده که همین استخوان های پوسیده و گمنام چه حکومتی دارند می کنند که یک دانشجوی بودایی در این سفر که نوشته هایش ترجمه شده بود گفته بود که ما معنویت را شنیده بودیم اما حس نکرده بودیم اما در این سفر حس کردم معنویت را و هم چنین شهید فتحعلی رستمی که در خاطره ای به یادم می آید از او قبل از عملیات کربلای ۴ به طور اتفاقی یک عکسی از او گرفته شده بود و این عکس رفته بود در مرکز انتشارات سپاه و انبوه از این عکس بر روی یک پاکت نامه ویزه رزمنده ها چاپ شده بود بچه ها در چادر شوخی کردند با فتحعلی در مورد این عکس ایشان هم لبخندی زد و بعدا شب دیدم ایشان خلوتی کرده بود در گوشه ای و گریه می کرد از این که چرا دیده شده و همین عکس او را اذیت کرد.

۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۴:۴۱ سلمان علی زاده

عزت واقعی از آن خداوند است!

خداوند متعال نیز در قرآن کریم در آیات متعددی عزت را تماماً و بالإصاله از آن خویش می داند و در آیات دیگر آن را بعد از خود متعلق به رسول خدا صلی الله علیه و آله و مؤمنین می داند و نیز می فرماید :  هر که را خداوند اراده نماید، عزیز و هر که را بخواهد، ذلیل می گرداند ، «مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّةَ فَلِلّهِ الْعِزَّةُ جَمیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ ؛کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزّت برای خداست؛ سخنان پاکیزه به سوی و صعود می کند و عمل صالح را بالا می ‏برد؛ و آنها که نقشه ‏های بد می ‏کشند، عذاب سختی برای آنهاست و مکر (و تلاش افسادگرانه) آنان نابود می ‏شود (و به جایی نمی ‏رسد)».1

«یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدینَةِ لَیُخْرِجَنَّ اْلأَعَزُّ مِنْهَا اْلأَذَلَّ وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقینَ لا یَعْلَمُونَ ؛ آنها می ‏گویند: «اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان ذلیلان را بیرون می ‏کنند!» در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمی‏دانند».2

«قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیر ؛ بگو: بارالها! مالک حکومت ها تویی؛ به هر کس بخواهی، حکومت می ‏بخشی؛ و از هر کس بخواهی، حکومت را می ‏گیری؛ هر کس را بخواهی، عزت می ‏دهی؛ و هر که را بخواهی خوار می ‏کنی. تمام خوبی ها به دست توست؛ تو بر هر چیزی قادری».3

 

بندگی ، راهی برای رسیدن به عزت !

اما همیشه برایم سؤال بوده که چگونه می توان عزتمند بود؟ ... راز این همه عزتمندی امام در چیست؟ ...

بندگی رمز پیشرفت اولیای الهی و زمینه ساز سعادت و عزت انسان است. در حدیث قدسی می خوانیم که خداوند می فرماید: «انِّی وَضَعتُ العِزَّ فی قِیامِ اللَّیلِ وَ النَّاسُ یَطلِبُونَهَا فی ابوَاب السَّلاطینَ فَلَم یَجدُوهُ ابَداً؛ من عزت را در شب بیداری (و نماز شب) قرار دادم و مردم در خانه شاهان به دنبال آن می گردند، پس هرگز آن را نخواهند یافت».4

امام علی علیه السلام می فرماید: «مَن اذَلَّ نَفسَه فی طَاعَةِ الله فَهُو اَعَزَّ مِمَن تَعَزَزَ بمَعصیَةِ الله؛ هر کس نفس خود را در طاعت خدا خوار کند، عزیزتر از کسی است که با نافرمانی خدا به عزت برسد».5

 امام علی علیه السلام می فرماید: «سپس خداوند قرآن را بر او نازل کرد; نورى که چراغ هایش خاموشى ندارد...، داروى شفابخشى که با وجود آن، بیماری ها وحشت نیاورد، قدرتى که یاورانش شکست نپذیرند ... و سپر مطمئنّى است براى آن کس که خود را در پناه آن قرار دهد»

فرد با تقوا، همیشه عزیز است!

در حدیثی از امام علی علیه السلام آمده است: « مَن اَرادَ اَن یَکُونَ اَعَزَّ النّاسِ فَلیَتَقِّ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ؛ هر کس می خواهد عزیزترین مردم باشد، باید تقوای الهی داشته باشد»6 و در جای دیگری فرمود: « اِعلَمُوا عِبادَاللهِ، اِنَّ التَّقوی دارُ حِصن عَزیز وَالفُجُورَ دارُ حِصن ذَلیل لایَمنَعُ اَهلَهُ؛ ای بندگان خدا بدانید که تقوا دژی محکم و با عزت (و شکست ناپذیر) است و ]هرزگی و[ گناه خانه ای ]در حال فروریختن و[خوار کننده است».7 

پای بندی به قرآن، عاملی برای شکست ناپذیری

پای بندی به قرآن و عمل کردن به دستورات آن، عامل عزت و شکست ناپذیری جامعه اسلامی است. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید: « ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْکِتَابَ نُوراً لاَ تُطْفَأُ مَصَابِیحُهُ ...، وَ شِفَاءً لاَ تُخْشَى أَسْقَامُهُ، وَ عِزًّا لاَ تُهْزَمُ أَنْصَارُهُ،وَ حَقًّا لاَ تُخْذَلُ أَعْوَانُهُ ... وَ مَعْقِلاً مَنِیعاً ذِرْوَتُهُ، وَ عِزًّا لِمَنْ تَوَلاَّهُ؛ سپس خداوند قرآن را بر او نازل کرد; نورى که چراغ هایش خاموشى ندارد...، داروى شفابخشى که با وجود آن، بیماری ها وحشت نیاورد، قدرتى که یاورانش شکست نپذیرند ... و سپر مطمئنّى است براى آن کس که خود را در پناه آن قرار دهد».8

 

ولایتمداری، مهمترین عامل برای عزیز بودن

و شاید هم بتوان گفت مهم تر از همه این ها، آنچه آدمی را عزتمند می کند ولایتمداری باشد و جهاد در اه خدا و شهادت ... رزمندگان و جهادگران راه خدا همیشه در صف مقدم پاسداری از عزت و شرافت قرار دارند. آنها تلاش می کنند تا با نثار جان خویش از مرز عزت و شرافت پاسداری کنند و خود نیز به عزت ابدی برسند.

روایات اهل بیت علیهم السلام جهاد را مایه عزت اسلام می دانند. در روایتی از امام علی علیه السلام آمده است: « فَرَضَ اللّه‏ُ الجِهادَ عِزّا لِلسلامِ؛ خداوند جهاد را برای عزت یافتن اسلام واجب کرده است».10 همچنین آن حضرت در جای دیگر فرمود: « أُفٍّ لَکُمْ! لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَکُمْ! أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الاْخِرَةِ عِوَضاً؟ وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفاً؟ إِذَا دَعَوْتُکُمْ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّکُمْ دَارَتْ أَعْیُنُکُمْ، کَأَنَّکُمْ مِنَ الْمَوْتِ فِی غَمْرَة؛ نفرین بر شما) کوفیان( ! که از فراوانی سرزنش شما خسته شدم. آیا به جای زندگی آخرت به زندگی دنیا رضایت دادید؟ و به جای عزت، ذلت را انتخاب کردید؟ هرگاه شما را به جهاد با دشمنان دعوت می کنم، چشمانتان )از ترس) در کاسه می گردد، گویا ترس از مرگ عقل های شما را ربوده است».11

در حدیث قدسی می خوانیم که خداوند می فرماید: «انِّی وَضَعتُ العِزَّ فی قِیامِ اللَّیلِ وَ النَّاسُ یَطلِبُونَهَا فی ابوَاب السَّلاطینَ فَلَم یَجدُوهُ ابَداً؛ من عزت را در شب بیداری (و نماز شب) قرار دادم و مردم در خانه شاهان به دنبال آن می گردند، پس هرگز آن را نخواهند یافت»

راستی عزت است و نادانی ذلّت

اما به یقین مسائلی همچون بصیرت و آگاهی، انصاف، قناعت و عدم وابستگی و طمع ورزی در مال دیگران هم در عزتمند بودن آدمی نقش بسزایی دارند ... بصیرت و دانایی عامل دیگری برای عزت است؛ زیرا انسان آگاه در معرض هجوم نقشه های ذلت آور دشمن قرار نمی گیرد؛ چنان که متقابلاً جهل و بی خبری باعث ذلت و خواری می شود. امام علی علیه السلام می فرماید: « اَلصِّدقُ عِزٌّ وَالجَهلُ ذُلٌّ؛ راستى عزّت است و نادانى ذلّت».12

امام علی علیه السلام درباره انصاف با مردم می فرماید: «ألا إنّهُ مَن یُنصِفُ النّاسَ مِن نَفسِهِ لَم یَزِدْهُ اللَّهُ إلّا عِزّاً؛ آگاه باشید، کسی که با مردم با انصاف رفتار کند، خداوند بر عزت او خواهد افزود».14 امام علی علیه السلام درباره قناعت نیزمی فرماید: « القناعةُ تُؤَدّی اِلَی العِزُّ؛قناعت و بسنده نمودن به آنچه موجود است، عزت را در پی دارد».13

چشم پوشی از دنیا، دوری از شرارت، گذشت و بخشش، راستگویی، حلم و بردباری و توکل نیز از دیگر عواملی هستند که اسباب عزتمندی آدمی را فراهم می کنند.

۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۴:۴۱ سلمان علی زاده
 القناعةُ تُؤَدّی اِلَی العِزُّ؛قناعت و بسنده نمودن به آنچه موجود است، عزت را در پی دارد».
۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۴:۴۳ سلمان علی زاده
قناعت در مقابل ریخت و پاش ها و تجملاتی که مشرکان و کافران و کم ایمانان خیال می کنند مایه عزت است
۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۴:۴۸ سلمان علی زاده

حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ [عَبْدُ اللَّهِ‏] بْنُ مُوسَى قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِی قَوْلِهِ:

وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً- لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا- کَلَّا سَیَکْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ یَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَیْ یَکُونُونَ هَؤُلَاءِ- الَّذِینَ اتَّخَذُوهُمْ آلِهَةً مِنْ دُونِ اللَّهِ عَلَیْهِمْ ضِدّاً یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یَتَبَرَّءُونَ مِنْهُمْ وَ مِنْ عِبَادَتِهِمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ ثُمَّ قَالَ:

لَیْسَتِ الْعِبَادَةُ هِیَ السُّجُودَ وَ لَا الرُّکُوعَ- وَ إِنَّمَا هِیَ طَاعَةُ الرِّجَالِ، مَنْ أَطَاعَ مَخْلُوقاً فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ فَقَدْ عَبَدَه‏

۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۴:۵۴ سلمان علی زاده
اگر عزت نفس در درون لایه‌های عمیق وجود انسان نفوذ کرد، آن وقت شیطان بر انسان اثر نمیگذارد؛ هوی‌های نفس در انسان اثر نمیگذارد؛ شهوت و غضب، انسان را بازیچه‌ی خود قرار نمیدهد.
ما امام را اینجور شناختیم. امام در طول حیات، چه در حوزه‌ی علم و تدریس، چه در دوران مبارزه‌ی دشوار، و چه در حوزه‌ی مدیریت و حاکمیت - آن وقتی که در رأس کشور قرار گرفت و مدیریت جامعه را در قبضه گرفت - در همه‌ی اینها مصداق «و توکّل علی العزیز الرّحیم»(۱) بود. برای همین بود که کارهای بزرگی که همه میگفتند نشدنی است، با طلوع امام، این کارها شدنی شد؛ همه‌ی سدهائی که گفته میشد شکستنی نیست، با حضور امام، این سدها شکستنی شد. او علاوه بر اینکه خود، مظهر عزت نفس و اقتدار معنوی بود، روح عزت را در ملت هم زنده کرد. این، کار بزرگ امام بزرگوار بود.۱۳۹۱/۰۳/۱۴
۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۴:۵۷ سلمان علی زاده
در منطق قرآن، عزت واقعی و کامل متعلق به خداوند و متعلق به هر کسی است که در جبهه‌ی خدائی قرار میگیرد. در مصاف بین حق و باطل، بین جبهه‌ی خدا و جبهه‌ی شیطان، عزت متعلق به کسانی است که در جبهه‌ی خدائی قرار میگیرند. این، منطق قرآن است. در سوره‌ی فاطر میفرماید: «من کان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعا».(۱) در سوره‌ی منافقون میفرماید: «و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین و لیکنّ المنافقین لایعلمون»؛(۲) عزت متعلق به خداست، عزت متعلق به پیامبر و به مؤمنین است؛ اگرچه منافقان و کافردلان این را درک نمیکنند؛ نمیفهمند که عزت کجاست، مرکز عزت واقعی کجاست. در سوره‌ی نساء، درباره‌ی کسانی که خود را متصل به مراکز قدرتهای شیطانی میکنند، برای اینکه حیثیتی به دست بیاورند، قدرتی به دست بیاورند، میفرماید: «أ یبتغون عندهم العزّة فانّ العزّة للّه جمیعا»؛(۳) آیا دنبال عزتند این کسانی که به رقبای خدا، به دشمنان خدا، به قدرتهای مادی پناه میبرند؟ عزت در نزد خداست. در سوره‌ی مبارکه‌ی شعراء، گزارشی از مجموعه‌ی چالشهای پیامبران بزرگ را مطرح میفرماید - درباره‌ی حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت هود، حضرت صالح، حضرت شعیب، حضرت موسی - مفصل درباره‌ی چالشهای این پیامبران بزرگ بحث میکند و گزارش الهی و وحی را به گوش مردم میرساند. در هر مقطعی که میخواهد غلبه‌ی جبهه‌ی نبوت را بر جبهه‌ی کفر بیان بفرماید، میفرماید: «انّ فی ذلک لایة و ما کان اکثرهم مؤمنین. و انّ ربّک لهو العزیز الرّحیم»؛(۴) یعنی با اینکه طرف مقابل اکثریت داشتند، قدرت دست آنها بود، پول دست آنها بود، سلاح دست آنها بود، اما جبهه‌ی توحید بر آنها پیروز شد؛ در این یک آیتی است از آیات الهی، و خدای تو عزیز و رحیم است. بعد از آنکه قرآن این گزارش را در طول سوره‌ی مبارکه‌ی شعراء هی تکرار میکند، تکرار میکند، در آخر سوره خطاب به پیغمبر میفرماید: «و توکّل علی العزیز الرّحیم»؛ به این خدای عزیز و رحیم که تضمین کننده‌ی غلبه‌ی حق بر باطل است، توکل و تکیه کن. «الّذی یریک حین تقوم. و تقلّبک فی السّاجدین»؛ او ناظر به حال توست؛ در حال قیام، در حال سجده، در حال عبادت، در حال حرکت، در حال تلاش؛ او حاضر و ناظر است، تو را می‌بیند؛ «انّه هو السّمیع العلیم».(۵) پس در منطق قرآن، عزت را باید از خداوند طلب کرد.۱۳۹۱/۰۳/۱۴
۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۴:۵۸ سلمان علی زاده
اگر بخواهیم این پیشرفت حقیقی انجام بگیرد، باید خصوصیّات انقلابی‌مان را حفظ کنیم، حرکت جهادی‌مان را حفظ کنیم، عزّت و هویّت ملّی‌مان را حفظ کنیم، هضم نشویم، و در هاضمه‌ی خطرناک فرهنگی و اقتصادی جهانی هضم نشویم؛ اگر اینها را رعایت بکنیم، این درست خواهد شد
۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۵:۰۳ سلمان علی زاده
یکی از علل نمایش ثروت از سوی قارون و بیرون آوردن طلا و جواهر خود با کمک مردان قوی هیکل، همین احساسی بود که به قارون از نمایش ثروت دست می‌داد. خداوند در آیه 76 سوره قصص بیان می‌کند که قارون می‌خواست با مردان نیرومندی که به سختی ثروت او را در خیابان‌ها می‌کشیدند، شوکت و عظمت خود را به رخ دیگران بکشاند
۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۵:۰۵ سلمان علی زاده
انسان‌هایی که در زندگی گرفتار چشم و هم چشمی می‌شوند و می‌خواهند سر در سرها در بیاورند، با انگیزه‌های گوناگونی این کار را انجام می‌دهند. برخی از آنان، احساس می‌کنند که اگر ریخت و پاش های آن چنانی نداشته باشند، از نظر مردم حقیر و پست هستند. از نظر آنان، کرامت انسانی و بزرگی هر فردی در مقدار ثروت و مالی است که در اختیار دارد.

اینان به جهت آنکه انسانیت را در مال و ثروت می‌دانند، خواری و عزت را در آن معنا می‌کنند. خداوند در آیات 15 و 16سوره فجر به تبیین این نگرش می‌پردازد و می‌گوید وقتی به مال و ثروتی می‌رسند گمان می‌کنند که کرامت یافته‌اند و اگر ثروت و مالی را از دست بدهند گمان می‌کنند خوار شده‌اند. این دسته از افراد، همان گونه که مال و ثروت را نشانه کرامت و عزت و انسانیت می شمارند، نمایش ثروت و مال را نیز نشانه بزرگواری و بزرگی خود می‌دانند. این گونه است که به نمایش ثروت خود می‌پردازند و با تجمل‌گرایی آن را به رخ دیگران می‌کشند.

۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۵:۰۷ سلمان علی زاده
پارهای از راه کارها در رابطه با مسئله تجمل گرایی پرداخته می‌شود:

 

1.تفکر و سنجش

دور اندیشی و توجه به ترازوی عقل و اندیشه، عامل عمیق و اساسی برای درست عمل کردن و دوری از بیهودگی است. فکر صاف و هوشیاری و عاقبت نگری چون آینه‌ی صاف، زشتی‌ها و زیبایی‌ها را نشان می‌دهد، و انسان را به ترک زشتی‌ها و جلب زیبایی‌ها دعوت می‌کند. این گونه اندیشیدن و عاقبت سنجی باعث تصمیم گیری صحیح خواهد شد. از این رو امام صادق –علیه‌السلام- می‌فرمایند: « تفکر ساعه خیر من عباده سنه؛ اندیشیدن (صحیح) یک ساعت بهتر از یک سال عبادت است».[1]

اگر انسان برای چند لحظه به فکر فرو رود که خداوند چرا او را خلق کرده و او را به این دنیا برای چه کاری قدم نهاده، شاید خیلی از مسائل او حل شود، هدف اصلی خداوند از خلقت انسان این است که او از زیبایی‌ها به حد نیاز استفاده کند یعنی از نعمت‌های الهی به گونه‌ای بهره ببرد که به سعادت و کمال دست پیدا کند و خود را در مقامی معنوی ببیند که هدف اصلی پروردگار است. شاید گاهی اوقات فکر کردن به مرگ و قیامت خیلی از دلبستگی‌های ما را به دنیا کمتر کند.

انسان وقتی که در مورد آن همه رنج‌ها و خسارت‌ها و به هدر رفتن انرژی و سرمایه‌هایی که برای فراهم شدن نعمت‌های الهی به کار افتاده ، می‌اندیشد، نتیجه قاطع می‌گیرد که چنین کاری بسیار زشت است.

 

2.زهد و پارسایی

یکی از ارزش‌های مهم اسلامی، زهد صحیح است. زهد صحیح یعنی انسان دلبستگی به دنیا و زرق و برق دنیا نداشته باشد، دنیا را وسیله آخرت قرار دهد. خود باخته‌ی کالاهای دنیا نگردد. چنین خصلتی انسان را به ساده زیستی و دوری از تجمل گرایی و بریز و بپاش دعوت می‌کند. او را به سوی اصالت‌ها و ارزش‌های حقیقی سوق می‌دهد و از مصرف‌های بی رویه و از چشم به هم چشمی‌هایی که عامل تجمل می‌شود، دور نگه می‌دارد و همچنین از برگزاری جشن‌ها و میهمانی‌های پرخرج و پر اسراف برحذر می‌دارد و اهرمی نیرومند برای کنترل، مراقبت و دوری از گناه از جمله گناه  اسراف می‌گردد.

امام صادق –علیه‌السلام- در تعریف انسان زاهد و پارسا چنین فرمود: « ... و الزاهد الذی یختار الآخره علی الدنیا، و الذّۀ عل یالعزّ و الجُهد علی الراحه، و الجوع علی الشبع، و عاقبه الاجل علی محّبه العاجل، و الذکر علی الغفله، و یکون نفسه فی الدنیا و قلبه فی الآخره؛ زاهد کسی است که آخرت را بر دنیا، تواضع را بر خود خواهی، کوشش و زحمت را بر رفاه و خوش‌گذرانی، گرسنگی را بر سیری، عاقبت نیک آخرت را بر دلبستگی به دنیا، و ذکر خدا را بر غفلت ترجیح می‌دهد، جسم او در دنیاست، ولی روح و قلبش متوجه آخرت است».[2]

روشن است کسی که دارای چنین ویژگی‌هایی باشد، از هر گونه تجمّل و چهره‌های مختلف اسراف پرهیز می‌کند و خود را از عیاشی و خوش‌گذرانی و رفاه طلبی دور نگه می‌دارد، بنابراین زهد و پارسایی، عامل و اهرم بازدارنده و شایسته‌ای برای درمان تجمل، و راه نجات از مهلکه آن است.

نکته دیگر در این جا اینکه زهد باعث حلال خوری می‌شود، انسان حلال خور، مال و ثروت را از هر راهی به دست نمی‌آورد، تا کارش به تجمل بکشد.

البته برخی به غلط پنداشته‌اند که زهد به معنای پرهیز از نعمت‌های دنیوی و اعراض از لذایذ مادی است. از نظر این افراد، زاهد کسی است که به دنیای مادی پشت پا زده و از نعمت‌های جهان، جز در حد ضرورت استفاده نمی‌کند، در جهت بهبودی وضع مادی خود و خانواده‌اش نمی‌کوشد و برای سازندگی این جهان نیز قدمی بر نمی دارد. این برداشت منفی از زهد، هر گز مورد نظر اسلام نبوده و پیشوایان بزرگ اسلام، هر جا با مظاهر چنین تفکری بر می‌خوردند به شدت آن را طرد و نفی می‌کردند و پیروان خود را از گرایش به آن برحذر می‌داشتند.

گرچه واژه زهد، جز یک مورد در قرآن به کار نرفته، لیکن خوشبختانه هم آیاتی که معنای مثبت و سازنده‌ی زهد را بیان می‌کند، بسیارند و هم در روایات معصومین –علیهم السلام- معنای آن به خوبی تبیین شده است. از دیدگاه فرهنگ اسلام، زهد به معنای مصرف نکردن مواهب الهی نیست، بلکه به این معناست که آدمی در ضمن بهره گیری از نعمت‌های خداوند در این جهان، به دنیا دل نبندد و وابسته نشود، خود را به آن نفروشد و تمام حقّش را صرف به دست آوردن آن نکند.

آیه‌ای از قرآن کریم، در نکوهش از دنیا پرستان می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُوا بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ اطْمَأَنُّوا بِهَا وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ‌؛ کسانى که امید به دیدار ما ندارند ، و به زندگى دنیا دل خوش کرده و بدان اطمینان یافته‏اند ، و کسانى که از آیات ما غافلند».[3]

به روشنی پیداست که در آیه فوق و آیات متشابه آن، بحثی از مذمت مصرف نعمت‌ها و بهره گیری از مواهب در بین نیست. بلکه آنچه مورد نکوهش قرار گرفته، رضایت دادن، قانع شدن و اطمینان یافتن به مادیات و روی بر تافتن از حرکت تکاملی به سوی سعادت معنوی و قرب الهی و ملاقات با اوست.

بنابراین زهد به معنای برخوردار نشدن از دنیا و نعمت‌های الهی نیست، بلکه در زهد معنای برخورداری از نعمت‌های الهی نهفته است، لیکن به گونه‌ای که موجب غفلت انسان نشود، کاملاً واضح است که مصرف با چنین بصیرتی چقدر با مصرف دنیا پرستان متفاوت است.

 

3.تقدیر و اندازه گیری معیشت

یکی از ارزش‌های مهم در اسلام که از پایه‌های اصلی تکامل است، « تقدیر معیشت» است، منظور از آن اندازه گیری دخل و خرج، و نگهداری انضباط اقتصادی و مالی، و تأمین و حفظ هزینه‌های زندگی بر اساس اعتدال و شیوه‌ی صحیح و عقلایی است.

در تفسیر نور الثقلین چنین آمده: یک روز امام صادق –علیه‌السلام- در نزد گروهی، این آیه را تلاوت فرمود: « وَ الَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کَانَ بَیْنَ ذلِکَ قَوَاماً ؛ و کسانى‏اند که چون انفاق کنند ، نه ولخرجى مى‏کنند و نه تنگ مى‏گیرند ، و میان این دو [ روش ] حد وسط را برمى‏گزینند ».[4] و مشتی سنگ ریزه از زمین برداشت و محکم در دست گرفت و فرمود: این همان بخل و سختگیری است، سپس مشت دیگری برداشت و دست خود را به طور کامل گشود که بیشتر آن بر روی زمین ریخت و فرمود: این اسراف است، بار دیگر مشت دیگری برداشت و کمی دست خود را گشود، به گونه‌ای که مقداری فرو ریخت و مقداری در دستش باقی ماند و فرمود این همان اعتدال بین سختگیری و اسراف است.[5]

امام باقر –علیه‌السلام- برنامه ریزی و نگه داشتن اندازه در زندگی را یکی از ارکان مهم کمال آدمی دانسته، می‌فرماید: « الکمال کل الکمال التفقه فی الدین و الصبر علی النائبه و تقدیر المعیشه؛ بصیرت یافتن در دین و پایداری در سختی ها و مصائب و اندازه گیری و تدبیر در امور زندگی است».[6]

امام معصوم –علیه‌السلام- در این حدیث شریف، اصل « اندازه گیری» را در ردیف « تفقه در دین ( فهم تحقیقی و جامع دین)»، که به طور عام بر مسلمان واجب است، قرار داده است، و در ردیف « صبر بر مصیبت» که از عوامل رشد روحی انسان و صلابت معنوی اجتماع است.

فهم اجتهادی حدیث، موضوع دیگری را نیز بر ما معلوم می‌دارد، یعنی اینکه فهم تحقیقی و جامع دین و فراگیری درست تعالیم آن، بر افراد و جامعه، لازم می‌دارد که به اصل « اندازه داری در معیشت» گردن نهند، و مصرفی قوامی را در پیش گیرند، که هم موانع رشدی را که از « تجمل» پدید می‌آید که از سر راه اجتماع بردارد، و هم موانع رشدی که از بخل و تنگ نظری جان می‌گیرد.

البته معنی ندارد که انسان در صورت امکان به زندگی خود و خانواده‌اش توسعه هد؛ به عنوان مثال غذای بهتر بخورد، لباس فاخر بپوشد، رد خانه‌ی وسیع‌تری زندگی کند و ...؛ لیکن این وسعت دادن به زندگی نباید، توجه انسان را به خدا و گرایش او را به معنویات و نیز عزت و آزادگی او را تحت‌الشعاع قرار دهد و ناچار شود به خاطر افزودن بر هزینه‌های غیرضروری زندگی، از سر ایمان، آبرو، آسایش فکری و آرامش روانی خویش بگذارد.

همچنین منظور از تدبیر زندگی، این است که انسان از اوامر و نواهی شرعی پیروی نکند و خود با تکیه بر دانش و بینش محدود خویش به طور مستمر برنامه ریزی کند. بلکه منظور از دخالت دادن تدبیر شخصی در امور زندگی و چگونگی مصرف، این است که انسان، بر مبنای قواعد اخلاقی و اقتصادی دین، برای جهت بخشیدن به وضع زندگی خود و رفع مشکلات و نابسامانی‌های اقتصادی، برنامه‌ای هماهنگ و متناسب با درآمدها و توانایی‌هایش تهیه و اجرای آن را در زندگی شخصی و اجتماعی خود مد نظر قرار دهد.

از مجموع این گفتار عمیق و دلنشین فهمیده می‌شود که اندازه گیری و اعتدال در زندگی، و سنجیدن دریافت و پرداخت، موجب زندگی آرام، و درجه‌ی عالی کمال و عافیت شده و انسان را از اضطراب فقر و فلاکت و نداری حفظ می‌کند و اهرمی بازدارنده از تجمل و زیاده‌روی است.

 

4.شکر و راضی بودن به رضای خدا

خصلت دیگری که موجب آرامش زندگی است و انسان را از زیاده‌روی در مخارج بیهوده و تجمل گرایی باز می‌دارد، این است که انسان پس از انجام وظیفه، به آنچه از سوی خدا برای او مقدر شد، راضی و شاکر باشد، چنین فردی هرگز بلند پردازی نمی‌کند، از مرز کنترل و انضباط مال و اقتصادی خارج نمی‌شود، چرا که معترض و ناسپاس نیست، بلکه قانع و سپاس گزار است. بر همین اساس امیر مؤمنان علی –علیه‌السلام- می‌فرماید: « گواراترین زندگی را آن کسی دارد که به آنچه خداوند برای او تقدیر کرده، راضی و خشنود باشد».[7]

کسی که در زندگی شخصی خود راضی به رضای خداوند باشد علاوه بر اینکه از عذاب الهی در قیامت در امان خواهد بود و خود را از قهر خداوند حفظ کرده، در زندگی به آرامشی دست پیدا می‌کند که با هیچ‌کدام از تجملات دنیوی قابل قیاس نیست. حضرت علی –علیه‌السلام- در سخن کوتاهی زیبا می‌فرمایند: « به خشنودی خدا خشنود باش، در نتیجه با نشاط و راحت زندگی کن، (ارض تسترح)».[8]

 

5.قناعت و کفاف و عزت نفس

عمیق‌ترین و مهم‌ترین خصلت‌ها برای دوری از تجملات، که باز دارندگی آن بیشتر از صفات دیگر است، خصلت قناعت، کفاف و عزت نفس است.

قناعت بر دو گونه است:

1-در برابر آنچه خداوند برای او مقرر کرده، قانع باشد که همان خشنودی به رضای خداوند است.

2 - صرفه جویی و سنجش و اندازه گیری در مخارج و مداخل.

منظور ما در اینجا قناعت به معنی دوم است که ضد طمع می‌باشد. حرص و طمع، اسماً انسان را به تکاثر و افزون طلبی سوق می‌دهند، مثلاً در انسان حالتی به وجود می‌آورند که همواره می‌خواهد خانه‌اش را عوض کند و مدل ماشینش را تغییر دهد، لباس‌های زیباتر و فاخرتر بپوشد و...، همین‌ها باعث مرز شکنی و بریز و بپاش خواهد گردید.

خصلت قناعت، موجب ریشه کنی آفت حرص و طمع شده، در نتیجه انسان را از حالت افزون طلبی باز می‌دارد، امام صادق –علیه‌السلام- می‌فرمایند: « پنج چیز است که هر کس نداشته باشد، زندگی گوارا نخواهد داشت. تندرستی، امنیت، بی نیازی، گوناگون، مصون می‌ماند».

دو خصلت قناعت و کفاف، انسان را از سفره‌های رنگارنگ و مهمانی‌های پر زرق و برق‌های تجمل زا دور می‌سازد و موجب عزت نفس می‌شوند.

برای فراهم ساختن فضای سالم و بستر مناسب و منطقی جهت تحقق و ایجاد روحیه فرهنگ سه رکن اساسی لازم است.

1- آموزش و آگاه ساختن مردم و جامعه.

2 - سیاست گذاری کاربردی مناسب ( تدابیر دقیق برنامه ریزی شده‌ی اجرایی).

3 - پیشگامی علمی مسئولین.

 

6.دوری خواص از زندگی اشرافی

یکی دیگر از راه‌های برون رفت از اسراف و تجمل، دوری خواص و شخصیت‌های مهم جامعه از زندگی اشرافی و تجملی است، زیرا شیوه‌ی زندگی آنان، بر دیگران تأثیر می‌گذارد. از این رو حضرت علی –علیه‌السلام- حاکمان اسلامی را به ساده زیستی سفارش نموده و فرموده: «إنَّ اللهَ عزوجل فرض علی ائمه العدل إن العدل إن یقدروا انفسهم لفیعفه الناس کیلا یتبیغ بالفقیر بالفقیر فقره؛ خداوند بر رهبران عدالت واجب کرده که زندگی خود را با اقشار پایین همسان سازند، برای آنکه فقر و تهیدستی بر فقیران دشوار نیاید».[9]

از منظر امام، زمامداران اسلامی باید مانند طبقات پایین جامعه زندگی کنند تا بتوانند مشکل آن‌ها را درک نمایند. در زندگی کارگذاران حکومتی، نباید تجمل گرایی دیده شود، همان‌طور که سیره حضرت علی –علیه‌السلام- این چنین بود.

 

7. اصلاح الگوی مصرف

اگر بخواهیم در زمینه اقتصاد مقاومتی موفق باشیم، تغییر فکر و نگاه و اصلاح الگوی مصرف لازم است. در این مورد باید انگیزه‌ها، اندیشه‌های غلط، عادت‌ها و سنت‌های غیرشرعی، قوانین و مقررات دست و پا گیر، ساختارهای اجرایی نامناسب و نیز روش‌های آموزشی با رویکرد سبک زندگی اسلامی اصلاح و بازنگری شوند.

شیوه‌ی امام صادق –علیه‌السلام- در این زمینه بهترین الگو است. امام صادق –علیه‌السلام- در پی اصلاح الگوی مصرف و تغییر اندیشه‌ها به سوی صرفه جویی بود، حضرت به ابان بن تغلب فرمود: « آیا گمان می‌کنی خدا به کسی که مال داده به سبب احترام اوست، یا به کسی که نداده به واسطه‌ی حقارت و پستی اوست، چنین نیست. بلکه مال، مال خداست، که آن را به عنوان امانت نزد شخص قرار می‌دهد و اذن داده که بر اساس میانه روی و زیادتی آن مال را به فقرا برساند و رفع احتیاجاتش کند، پس هر کس به این دستور رفتار کند،آنچه را خورده و آشامیده و پوشیده و سوار شده و نکاح نموده، همگی بر او حلال است و اگر چنین نکرده، تمام آن‌ها را بر خود حرام کرده است».[10]

برای هر معضلی که در جامعه وجود دارد و پیامدهایی را هم به دنبال خواهد داشت اسلام، راه کارهایی را ارائه کرده که افراد به متناسب با دغدغه هایشان می توان از آن استفاده کنند و سعی و تلاش این تحقیق هم بر این است که انسان با این ناهنجاری آشنا شده و راه کار آن را دنبال کند.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی