جمله ى «یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ» را دو گونه مىتوان معنا کرد:
الف: قرآن به پایدارترین شیوه هدایت مىکند.
ب: قرآن استوارترین ملّتها و امّتها را هدایت مىکند.
# نهج البلاغه
امروز در جامعه ما مشکلات فراوانى اعم از فردى و اجتماعى وجود دارد که همه خواهان رفع این مشکلاتند و با این که پیشرفتهاى چشمگیرى در زمینههاى مختلفى وجود داشته است، مشکلات زیادى باقى مانده است .
حضرت امیر در خطبه ای از نهج البلاغه مىفرمایند: " و دواء دائکم و نظم ما بینکم؛ قرآن نسخه درمان دردها و مشکلات شماست "، و در خطبه 189 با این تعبیر که "و دواء لیس و بعده داء " مىفرمایند: قرآن دارویى است که بعد از آن دردى باقى نمىماند .
مطلبى که قبل از هر چیز باید بدان توجه داشت ایمان به فرمایش حضرت على علیهالسلام است؛ یعنى باید با تمام وجود باور داشته باشیم که درمان حقیقى دردها و مشکلات ما، اعم از فردى و اجتماعى، در قرآن است.
ایمان عبارت است از باور وتصدیق قلب به خدا ورسولش،آنچنان باور وتصدیقی
که هیچگونه شک و تردیدی بر آن وارد نشود. تصدیق مطمئن وثابت ویقینی که دچار
لرزش وپریشانی نشود وخیالات ووسوسه ها در ان تأثیر نگذارد وقلب واحساس در
رابطه با آن گرفتار تردید نباشد.
در قرآن در سوره مبارکه فتح می خوانیم: "هوالذی انزل السکینه فی قلوب
المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم... " «اوکسی است که آرامش را در دلهای
مؤمنان نازل کرد تا ایمانی به ایمان شان بیافزایند...». اولین برداشتی که
صورت می گیرد این است که بدون ایمان، آرامش روحی وروانی وجود ندارد.
قرآن که خود یک نسخة شفا بخش برای همة دردها می باشد، خود را به عنوان
یک عامل جهت تسکین قلبها ومحکم کردن دل وآرام بخش معرفی می کند. وهر کس با
این نسخة الهی انس بیشتری داشته باشد وبر خواندن آن مداومت داشته باشد
احساس اطمینان وآرامش بیشتری بر وجودش حاکم می شود.
قرآن خطاب به پیامبر (ص) می فرماید: «وقال الّذین کفروا لو لا نزّل علیه القرآن جمله واحده کذلک لنثبت به فؤادک ورتّلناه ترتیلا»
(وکافران گفتند: چرا قرآن یکجا بر او نازل نمی شود ؟! این به خاطر آن است
که قلب تورا به وسیله آن محکم داریم و(از این رو)آن را به تدریج بر تو
خواندیم.)
از این آیه بر داشت می شود که به تدریج خواندن قرآن ومداومت برآن موجب
استحکام قلب ودل می شود. ووقتی که قلب انسان ثابت ومحکم شد، هیچ غم
وناراحتی نمی تواند آرامش آن را بر هم بزند.
" کلمة فؤاد به معنای قلب است ومراد از آن چیزی است که انسان با آن اشیاء را درک می کندوآن همان نفس انسان است. "
پس همانگونه که نزول تدریجی قرآن بر قلب آن حضرت (پیامبر (ص))موجب آرامش
وسکون نفس ویا استحکام نفس او می گردد؛ تلاوت مستمر وانس مداوم با آیات
قرآن، می تواند موجب تثبیت قلوب وآرامش نفس هر کسی گردد.
در جای دیگر خداوند تلاوت این کتاب آسمانی را موجب ترفیع درجات ایمان معرفی می کند:
«انّما المؤمنون الذین اذا ذکرالله وجلت قلوبهم واذا تلیت علیهم آیاته زادته ایمانا وعلی ربهم یتوکّلون»
(مؤمنان تنها کسانی هستند که هر گاه نام خدا برده می شود دلهاشان ترسان می
گرددوهنگامی که آیات او برآنها خوانده می شود ایمانشان افزونتر می
گرددوتنها بر پروردگارشان توکّل دارند.)
چون مسلمانان اگر داری جگر
در ضمیر خویش و در قرآن نِگر
صد جهانِ تازه در آیات اوست
عصرها پیچیده در آنات اوست