توحید افعالی در سیره حضرت امام خمینی(ره) به روشنی موج میزد، ایشان از عمق وجود این را باور داشتند که فاعل حقیقی جز خداوند در عالم وجود ندارد و فقط اوست که شایسته استعانت و استمداد است.
یکی از اقسام توحید، توحید افعالی است به این معنا که هیچ فاعل مستقلی جز خداوند نیست و همه قدرتها و فاعلیتها نیازمند و وابسته به اوست. (1)
این اعتقاد در صورت گذر از زبان ، و رسوخ حقیقی در دل انسان میتواند آثار معنوی بسیاری در زندگی بشریت به همراه داشته باشد. به گفته بزرگان علم اخلاق یکی از ثمرات و میوه های توحید افعالی توکل است. (2)
قرآن کریم همواره یکی از اوصاف مومنان را تکیه بر خداوند دانسته و آنها را محبوب خداوند معرفی مینماید:
« وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُون» (3)
«توکل کنندگان باید بر خدا تکیه کنند».
«فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلین» (4)
«پس بر خدا توکل کن، به درستی که خداوند توکل کنندگان را دوست دارد».
و خداوند وعده داده است به خوبی به این اعتماد و اتکاء پاسخ دهد:
«وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه» (5)
و هر کس بر خداوند توکل نماید، (خداوند) او را کفایت میکند.
البته این توکل قلبی مراتبی دارد، علی بن سوید از امام کاظم(ع) در مورد آیه فوق سوال میکند، و حضرت میفرمایند:
«التَّوَکُّلُ عَلَى اللَّهِ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ تَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ فِی أُمُورِکَ کُلِّهَا فَمَا فَعَلَ بِکَ کُنْتَ عَنْهُ رَاضِیاً تَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یَأْلُوکَ خَیْراً وَ فَضْلًا وَ تَعْلَمُ أَنَّ الْحُکْمَ فِی ذَلِکَ لَهُ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ بِتَفْوِیضِ ذَلِکَ إِلَیْهِ وَ ثِقْ بِهِ فِیهَا وَ فِی غَیْرِهَا» (6)
«توکل به خدا درجاتی دارد، اول این که در همه امور به خداوند اتکاء نمایی، پس به فعل الهی راضی باشی و بدانی که نسبت به تو جز با خیر و فضل رفتار نمینماید و بدانی حکم در امور مختص اوست پس امور را به او واگذاری و اعتماد کنی به او در سایر امور».
توکل یکی از ارکان ایمان و ثمرات توحید افعالی است و انسان با خودسازی و تفکر میتواند به مراتب بالاتری از توحید افعالی دست پیدا کند، همانطور که امیرالمومنین(ع) نیز در روایتی به این مراتب اشاره فرمودهاند:
« الْإِیمَانُ لَهُ أَرْکَانٌ أَرْبَعَةٌ التَّوَکُّلُ عَلَى اللَّهِ وَ تَفْوِیضُ الْأَمْرِ إِلَى اللَّهِ وَ الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّسْلِیمُ لِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.» (7)
ایمان دارای چهار رکن است: توکل بر خدا، و واگذاری امور به او، و رضایت به قضای الهی، و تسلیم بودن در برابر تقدیر او.
امام خمینی(ره) شخصیتی بودند که اعتقاد عمیق به توحید افعالی در سیره ایشان به خوبی مشهود بود، ایشان با تمام وجود افتقار خویش به خداوند و بینیازی از غیر او را در خود جمع نموده بودند. امام(ره) به خاطر ایمان و اعتماد قوی به خداوند از هیچ قدرتی غیر از او نمیهراسید، همانطور که در روایتی امام صادق(ع) این وصف را نشان از حد توکل و یقین دانستهاند:
«أَلَّا تَخَافَ مَعَ اللَّهِ شَیْئاً» (8)
«(حد نهایی توکل یقین است که) به همراه خدا از هیچ چیز نترسی»
در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، هنگامی که فرماندار نظامی اعلام نمود از ساعت 4 بعدازظهر هر کس از منزل بیرون بیاید، هدف گلوله قرار خواهد گرفت، امام فرمودند: «بر همه لازم است که در ساعت تعیین شده (4 بعدازظهر) در خیابان باشند و استقامت نمایند». یاران امام احتمال حمله به جایگاه ایشان را میدادند. لذا در پشت مدرسه علوی خانهای برایشان در نظر گرفتند و از ایشان خواستند به آنجا بروند؛ ولی حضرت امام(ره) با تکیه بر پشتوانه الهی و توکل به خدا با شجاعت تمام فرمودند: «من از اتاق بیرون نمیروم. شماها اگر میترسید، بروید» (9)
امام(ره) در سخنان خویش میفرمودند:
«اگر ما یک روز اتکای خودمان را از خدا برداشتیم و روی نفت گذاشتیم یا روی سلاح گذاشتیم، بدانید که آن روز روزی است که ما رو به شکست خواهیم رفت.(10)
البته این اعتماد و توکل به خدا فقط در زندگی سیاسی امام(ره) ریان نداشت، بلکه در سیره فردی و خانوادگی ایشان نیز به روشنی به چشم میخورد، ایشان با تمام وجود باور داشتند که خداوند رزق اهل علم را تضمین نموده است و بدون دغدغه امور مادی به مباحث علمی و تدریس میپرداختند.
این انقلاب حتی در شروع خود صد در صد مردمی بود . نه یک گروه چریکی مسلح ، نه یک حزب فعال سیاسی - نظامی ، نه گروهی از افسران انقلابی ، و آزادی خواه و نه هیچ یک از دیگر انواع رایج و معمولی که تحولات انقلابی کشورها را پدید می آورند ، در انقلاب ما وجود و حضور وفعالیت نداشتند. فقط مردم بودند و مردم (آن هم کاملا بی سلاح ) که در تهران و همه جای دیگر ، چنان فضا و خیابان ها را و محیط زندگی شهری را از وجود و حضور خود شعارهای انقلابی خود پر کردنند که دیگر جایی برای هیئت حاکم و حکومت اش باقی نماندو آنان مجبور شدند یکی یکی و دسته جمعی از کاخ ها و مراکز اقتدار خود و سپس از کشور خارج شوند. : شاه ، نخست وزیر ، بزرگان ارتش ، وزراء و دیگر سرجنبانان ، هر کدام که توانستند از مردم گریختند.
این پس از آن بود که در مدتی بیش از یک سال آنان با استفاده از همه ی توانایی خود - سیاسی ، نظامی ، پلیسی - کوشیده بودند مردم را متفرق سازند و به خانه ها یا مراکز کارشان برگردانند و در این مدت هزاران نفر از مردم ، جلوی چشم دیگران ، در خیابان ، در مسجد ، در دانشگاه ، در محیط کار کشته شده بودند ، اما حضور مردم روز به روز بیشتر شده بود . در آخرین ماه ها ، خشونت دستگاه بیشتر و متقابلا حضور مردم هم بیشتر شد. رژیم که زیر فشار خشم مردم دست از جان شسته ، قادر به مقاومت نبود ، مجبور شد بزرگترین امتیاز خود را بدهد. شاه رفت و بعد از آن عقب نشینی هایش پی درپی و سریع شد . رهبر بزرگ انقلاب که کلمه به کلمه ی سخنان اش به تک تک ملت روح و آگاهی و درس می داد ، به اتکاء خداوند متعال که همه ی قدرت ها در ید قدرت اوست ، و با اعتماد به همین اراده ی عظیم و خدشه ناپذیر مردم ، دولت انقلاب را تشکیل داد. دولت ستمشاهی خود به خود و بی آن که راه دیگری داشته باشد ، مسند را رها کرد و گریخت . آخرین سنگرها، پادگانهای خالی از سرباز و افسر بود، آنها هم گریخته بودند، و بسیاری به صف مردم پیوسته.
وَ رَوَى حَرِیزٌ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ فِی قُنُوتِکَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ تَقُولُ قَبْلَ دُعَائِکَ لِنَفْسِکَ- اللَّهُمَّ تَمَّ نُورُکَ فَهَدَیْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ رَبَّنَا وَ عَظُمَ حِلْمُکَ فَعَفَوْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ رَبَّنَا وَ بَسَطْتَ یَدَکَ فَأَعْطَیْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ رَبَّنَا وَجْهُکَ أَکْرَمُ الْوُجُوهِ وَ جَاهُکَ أَکْرَمُ الْجَاهِ وَ جِهَتُکَ خَیْرُ الْجِهَاتِ وَ عَطِیَّتُکَ أَفْضَلُ الْعَطِیَّاتِ وَ أَهْنَؤُهَا تُطَاعُ رَبَّنَا فَتُشْکَرُ وَ تُعْصَى رَبَّنَا فَتَغْفِرُ لِمَنْ شِئْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ تُجِیبُ الْمُضْطَرَّ وَ تَکْشِفُ الضُّرَّ وَ تُنَجِّی مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ وَ تَقْبَلُ التَّوْبَةَ وَ تَشْفِی السَّقِیمَ «267» وَ تَعْفُو عَنِ الذَّنْبِ «268» لَا یَجْزِی أَحَدٌ بِآلَائِکَ وَ لَا یَبْلُغُ نَعْمَاءَکَ قَوْلُ قَائِلٍ اللَّهُمَّ إِلَیْکَ رُفِعَتِ الْأَصْوَاتُ وَ نُقِلَتِ الْأَقْدَامُ وَ مُدَّتِ الْأَعْنَاقُ وَ رُفِعَتِ الْأَیْدِی وَ دُعِیَتْ بِالْأَلْسُنِ وَ تُقُرِّبَ «269» إِلَیْکَ بِالْأَعْمَالِ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا وَ افْتَحْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْفاتِحِینَ اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ «270» فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا وَ شِدَّةَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا فَافْرَجْ «271» ذَلِکَ یَا رَبِّ عَنَّا بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ وَ نَصْرٍ مِنْکَ تُعِزُّهُ وَ إِمَامِ عَدْلٍ تُظْهِرُهُ إِلَهَ الْحَقِّ آمِینَ ثُمَّ تَقُولُ سَبْعِینَ مَرَّةً أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْه