نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

7:8

۹۵/۰۳/۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
استاد ابوالقاسم

n8

نظرات  (۵)

۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۱۰ سلمان علی زاده

138 عَنْهُ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع قَوْلُهُ‏ لَأَقْعُدَنَ‏ لَهُمْ‏ صِراطَکَ‏ الْمُسْتَقِیمَ‏ ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ‏ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع یَا زُرَارَةُ إِنَّمَا صَمَدَ لَکَ وَ لِأَصْحَابِکَ فَأَمَّا الْآخَرِینَ فَقَدْ فَرَغَ مِنْهُمْ.

۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۱۴ سلمان علی زاده

در روایت است که: «لَوْ لَا أَنَّ الشَّیَاطِینَ یَحُومُونَ عَلَی قُلُوبِ بَنِی آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ؛ اگر شیاطین به دور قلبهای بنی آدم نمی گردیدند، آنان به ملکوت آسمانها و زمین می نگریستند.»

اینکه «شیطان همیشه در کنار قلب، گردش می کند.» همیشه تکیه کلام علامه طباطبایی رحمه الله بود. به راستی چه کسی می تواند دست ردّ به سینه شیطان بزند؟ قرآن می فرماید: «إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا»؛ «پرهیزگاران هنگامی که گرفتار [وسوسه های] گروهی از شیطان شوند، به یاد [خدا و پاداش و کیفر او[ می افتند.»

بنابراین، وقتی شیطان به سراغت آمد، به یاد خدا باش و دست ردّ به سینه شیطان بزن!

۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۱۶ سلمان علی زاده
این دو تا مطلب بالا مربوط به پست شیطان در کمینگاه هستش، شرمنده
۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۲۰ سلمان علی زاده
«ان دین الله لا یعرف بالرجال، بل بایة الحق، فاعرف الحق تعرف اهله، ان الحق احسن الحدیث، و الصادع به مجاهد...»(وسائل الشیعه، ح27، ص135). دین خدا با شخصیت ها شناخته نمی شود بلکه شناخت آن با نشانه ها و آیات حق است. پس حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی. همانا حق نیکوترین کلام است و آن کس که آن را در می یابد و فاش می گوید مجاهد است... 
در این حدیث شریف نکات بسیار مهمی بیان شده است. چه خطای بزرگی است که انسان ها در هر درجه ای که باشند معیار دین خدا گردند. دین خدا آینه حق است و حق و حقیقت را به نمایش می گذارد و حق علائم و نشانه های آشکار و روشنی دارد. شناخت این نشانه ها و علامت ها اندکی تامل و تفکر نیاز دارد. حق چنان مطبوع و نیکوست و چنان با عقل و فطرت هماهنگ است که با اندکی اندیشه ورزی می توان آن را دریافت. با این حال انسان ها به دلائل مختلف تامل و تفکر نمی کنند و به بیراهه می روند. تنها تعدادی از انسان ها در پی یافتن حق و حقیقت می روند و آن را می یابند و تلاش می کنند آن را به دیگران نیز بشناسانند. کار اینان چنان مهم است که به مثابه مجاهدان راه خدا هستند. 
اما مهم ترین پیام این حدیث این است که روش درست و صحیح شناخت دین و شناخت حق و حقیقت این است که باید در خود حق تامل کرد و آن را با معیارها و ملاک های درست و با علامت و نشانه های آشکار آن شناخت و همه افراد و گروه ها را با حق سنجید و با آن درباره افراد و گروه ها و نظام ها داوری کرد. بزرگ ترین انحراف این است که این فرایند وارونه شود و افراد و گروه ها معیار و ملاک شناخت حق و حقیقت گردند. امام علی(ع) در حدیثی دیگر بر همین مطلب به گونه ای دیگر تاکید می کند. فردی به نام حارث ابن حَوط نزد امام علی(ع) می آید و در این باره سخن می گوید که من نمی توانم باور کنم که اصحاب جمل، یعنی کسانی مانند طلحه و زبیر، گمراه و اهل باطل باشند. امام به او می فرماید: 
«ای حارث! تو به امور پایین نگاه کرده ای و به بالاتر از خود نظر نیفکنده ای و به همین جهت حیران گشته ای. تو حق را نشناخته ای تا آن کس را که در جانب حق است بشناسی و باطل را هم نشناخته ای تا طرفداران آن را بشناسی»(نهج البلاغه، حکمت 262). 
امام(ع) در این حدیث نیز بر این نکته تاکید می ورزد که افراد و گروه ها معیار و ملاک شناخت حق از باطل نیستند بلکه برعکس حق و باطل ملاک و معیار شناخت افراد است. اما نکته مهم دیگری که امام(ع) به آن اشاره می کند این است که به حارث می فرماید تو به امور پایین تر از خود نگاه کرده ای و به امور بالاتر از خود نظر نیفکنده ای. یافتن درست دین و درک درست حقیقت به نوع نگاه انسان نیز بستگی دارد. تا هنگامی که انسان در پی امور پست و حقیر است نمی تواند درک درستی از حقیقت به دست آورد و در واقع این مهم ترین مانع شناخت حق است. 
۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۲۱ سلمان علی زاده
پس شخصیت ها و اندیشه ها و نظام ها را باید با معیار و ملاک حق و حقیقت محک زد و سنجید و نه بر عکس. هیچ شخصی و هیچ اندیشه ای و هیچ نظامی به نحو پیشینی مساوی حق یا معیار و ملاک حق نیست. جالب این است که حتی خدا را از این جهت باید پرستید که او حق است و او حقانیت خود را به وسیله آیات خود بر انسان ها ثابت می کند: «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق» آیات خویش را در جهان بیرونی و در درون خود انسان ها به آنان نشان خواهیم داد تا بر آنان آشکار شود که او حق است(فصلت/53). پس خدا را از این جهت باید پرستید که حق است. 
اما یکی از مشکلاتی که انسان ها همیشه با آن روبرو بوده اند این بوده که برای شناخت حقیقت در خود حقیقت تامل نمی کرده اند و اندیشه ها و اعمال را با معیار حقیقت نمی سنجیده اند، بلکه یا، به فرموده قرآن مجید، از آباء و اجداد خود و یا از بزرگان جامعه و یا عالمان دین و کاهنان یا... تقلید کوکورانه می کرده واینان را معیار شناخت حق و حقیقت قرار می داده اند. همین امر مهم ترین گمراهی بشریت بوده است. 
پس معیار حق یا باطل بودن عمل یا اندیشه ای به هیچ وجه تایید یا تکذیب اشخاص و نظام ها نیست. گاهی با استفاده از جمله ای از امام خمینی(ره) گفته می شود که هر کس و هر گروه را آمریکا یا غرب تایید کرد یا از آن دفاعی کرد یا سخنی مشابه داشت آن فرد یا گروه ضرورتا بر باطل و مخالفان آنان بر حق هستند. به نظر می رسد این برداشت و تفسیر از سخن امام ظلم به ایشان است چرا که این تفسیر با عقل و منطق و نیز آیات و روایات ناسازگار است. علاوه بر این مطابق این تفسیر و مطابق این سخن هنگامی که آمریکا با صدام یا طالبان می جنگید پس حق باید با صدام و طالبان باشد نه مخالفان آنان و هنگامی که غرب با قذافی می جنگد و او را محکوم می کند پس حق باید با قذافی باشد و نه با مردم و ... این سخن واضح البطلان است. 
یادم هست که قبل از انقلاب کتابی در رد مارکسیسم از یکی از عالمان حوزه علمیه قم به دستم رسید و آن را مطالعه کردم. در ابتدای کتاب متن تقدیرنامه نظام شاهنشاهی از آن کتاب و آن نویسنده محترم آمده بود. آیا صرف اینکه نظام شاهنشاهی از کتابی تقدیر کرده نشانه بطلان مطالب آن کتاب است؟ اگر اینگونه است پس نظام شاهنشاهی با مارکسیسم مخالفت می کرد و بنابراین مارکسیسم باید بر حق باشد. نظام شاهنشاهی با حزب توده مخالف بود و عالمان حوزه علمیه قم هم با آن مخالف بودند و آمریکا هم با مارکسیسم مخالف بود. آیا نمی شود که شاه و آمریکا و حوزه علمیه قم و دیگر عالمان مسلمان در مساله ای در یک جبهه قرار گرفته باشند؟ 
به هر حال مطابق آیات و احادیث و عقل و منطق، مواضع و اندیشه ها و اعمال را باید با حق سنجید و تایید و تکذیب نظام ها در حقانیت و بطلان آنها هیچ نقشی ندارد و حتی علامت و نشانه نمی تواند باشد. 
سخن را با حدیثی گرانبها از پیامبر اسلام(ص) پایان می دهیم: «حق را از هر کس که برایت آورد، کوچک باشد یا بزرگ، بپذیر، هر چند دشمنت باشد و باطل را-کوچک یا بزرگ- هر که گوید به خودش برگردان هرچند دوستت باشد»(کنز العمال، ح43152).
 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی