نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

6:116

۹۵/۰۳/۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
استاد ابوالقاسم

n8

نظرات  (۱۴)

بعضی‌ها برای اینکه غربی‌ها بدشان نیاید، بعضی از حقایق احکام اسلامی را، واضحات احکام اسلامی را عوض میکنند. قرآن میفرماید: وَ اِن تُطِع اَکثَرَ مَن فِی الاَرضِ یُضِلّوکَ عَن سَبیلِ‌اللهِ اِن یَتَّبِعونَ اِلّا الظَّنَّ وَ اِن هُم اِلّا یَخرُصُون؛(۱) دنباله‌روِ فکر رایج در دنیای جهل و خرافه نباید بود؛ فکر اسلامی را باید پیدا کرد، دنبال آن باید رفت، ولو حالا یک عدّه‌ای بد بگویند
نکه ما بیائیم مسئله‌ی عقلانیت را مطرح کنیم و بگوئیم «بر سر عقل آمدن انقلاب»، این ما را به نتیجه نمیرساند. من یادم هست آن سالهای اول انقلاب، از جمله‌ی حرفهائی که زده میشد، این بود که بایستی ما انقلاب را سر عقل بیاوریم! یعنی عقلانیت را به عنوان یک وسیله، بهانه قرار بدهند و از اصول و مبانی و پایه‌های اصلی صرف نظر کنند؛ این نباید انجام بگیرد. «و ان تطع اکثر من فی الارض یضلّوک عن سبیل‌اللَّه ان یتّبعون الّا الظّنّ و ان هم الّا یخرصون».
البته در اینجا هم خطری که وجود دارد - که باید از این خطر برحذر بود - این است که ما تصور کنیم این انعطاف بایستی تحت تأثیر فشارهای بیرونی و تغییرِ در جهت انعطاف به قالبهای غربی باشد. سر قضیه‌ی قصاص به ما اعتراض میکنند و فشار می‌آورند، سر قضیه‌ی دیه به ما فشار می‌آورند، سر قضایای گوناگون در مسائل مختلف به ما فشار می‌آورند؛ لذا ما تسلیم شویم؛ انعطاف به این معنا باشد. نه، این انحراف است؛ این انعطاف نیست. باید توجه کنیم، همان آیه‌ی شریفه‌ی «و ان تطع اکثر من فی الارض»(۱) اینجا هم جاری است. نباید به خاطر اینکه رادیوهای بیگانه و تبلیغات خصمانه و اتاقهای فکر دشمن و کمربسته‌ی علیه نظام اسلامی، راجع به فلان حکم، راجع به فلان مبنا اعتراض میکنند، فریاد میکشند، ما بیائیم بگوئیم حالا تجدید نظر کنیم برای اینکه با دنیا هماهنگ شویم؛ نه، این خطاست، این انحراف است؛ به این انحراف نباید دچار شد.
# در آموزش و پرورش تبعیت بدون فکر باعث گمراهی است
ا همین بحث آموزش و پرورش و تحول نظام آموزشی کشور؛ این هم یک سند بالادستی لازم دارد. تحول، معنای خودش را دارد. تحول، یعنی در بعضی از موارد، زیر و رو شدن. اصلاحات، مورد نظر نیست - که یک بخشهائی مثلاً کم شود، زیاد شود - واقعاً یک تحول لازم است. علتش هم واضح است: چون نظام کنونی آموزش و پرورش، یک نظام وارداتی است؛ حالا وارداتی‌ای که به یک معنا بومی‌سازی هم شده، اما شاکله، شاکله‌ی وارداتی است. نه اینکه ما بخواهیم هرچه وارداتی است، رد کنیم؛ نه، ما خیلی چیزها را وارد میکنیم، از آن هم استفاده میکنیم، خوب هم هست؛ اما آنچه که نامطلوب است، تبعیت است. تبعیت بد است؛ اما گرفتن و پسندیدن و به کار بستن، چیز خوبی است؛ هیچ اشکالی ندارد. ما الان از پیشرفتهای فناوری غربی‌ها داریم استفاده میکنیم. البته با خیلی‌هاش هم آنها راضی نیستند، دندشان هم نرم؛ ولی ما استفاده‌ی خودمان را خواهیم کرد، بیشتر هم استفاده میکنیم. بنابراین استفاده کردن مهم نیست، منتها تبعیت بد است. تبعیت چیز نامطلوبی است. در قرآن و در آیات متعدد، نتیجه‌ی تبعیت، ضلال است؛ «یضلّوک عن سبیل‌اللَّه».(۱) نبایستی تبعیت کرد؛ بایستی نگاه کرد، آنچه را که خوب است، پسندید. ما تبعیتاً نظام کنونی آموزش و پرورش را قبول کردیم. یعنی یک چیزی را عمل میکردند، دادند به ما، ما هم قبول کردیم. حالا آنها خودشان در همین نظام، تغییرات فراوانی به وجود آوردند. بعضی از تغییرات آنها در جهت آن چیزی است که برای ما از قدیم بومی و سنتی هم بوده. ما نه، چسبیدیم به همان شکل قدیمی‌ای که از آنها گرفتیم؛ و این شده برای ما یک سنت. 

بنابراین یک تحول لازم است. البته تحول - همین طور که اشاره کردند - احتیاج دارد به این که ما فلسفه‌ی آموزش و پرورش را بدانیم، وضع کشور را بدانیم، نیازهای آینده را بدانیم. بر اساس اینها باید افراد صاحب فکر و به اصطلاح «راهبردنگران فرهنگی» - به تعبیر رائج، استراتژیستهای فرهنگی - بنشینند و راه حل‌های اساسی پیدا کنند.۱۳۹۰/۰۳/۲۳
# در سنت انبیا هم عدد و تعداد ملاک حق نبوده است 

از آیات سوره هود بر مى آید که خداى تعالى به آن جناب دستور داد تا کشتى را با تاءیید و تسدید او بسازد، و آن جناب شروع به ساختن آن کرد، که مردم دسته دسته از محل کار آن جناب گذشته و او را مسخره مى کردند، چون کشتى آب مى خواهد، و کشتى سازى باید در لب دریا باشد، و آن جناب این کار را در بیابانى بدون آب انجام مى داد، و همین باعث مى شد که مردم او را مسخره کنند، و آن جناب در پاسخشان مى فرمود اگر امروز شما ما را مسخره مى کنید به زودى خواهید دید که ما شما رامسخره مى کنیم و به زودى خواهید فهمید که کسى که دچار عذاب گردد خوار و ذلیل و بیچاره مى شود، و عذابى که مى آید عذابى است مقیم و غیر قابل زوال 
____________
رحوم صدوق در کتاب معانى الاخبار به سند خود از حمران از امام ابى جعفر (ع) روایت آورده که در تفسیر جمله «و ما امن معه الا قلیل؛ و جز عده ى کمى با او ایمان نیاوردند.» (هود/ 40) فرمود: «ایمان آورندگان به نوح (ع) هشت نفر بودند.»
 نیز صدوق در کتاب عیون به سند خود از «عبد السلام بن صالح هروى» روایت کرده که گفت حضرت رضا (ع) فرمود: «وقتى کشتى نوح (ع) به زمین نشست، خود و فرزندانش و مؤمنین که با او در کشتى بودند جمعا هشتاد نفر بودند
# بیان از امیر المومنین علی ع 

و من کلام له ع یعظ بسلوک الطریق الواضح‏

أیها الناس لا تستوحشوا فی طریق الهدى لقلة أهله‏

198- از سخنان آن حضرت است در پایدارى در راه حق‏

اى مردم، در راه هدایت از کمى اهل آن وحشت نکنید،

که مردم بر سر سفره‏اى گرد آمده‏اند که زمان سیرى آن اندک، و مدت گرسنگى آن طولانى است.

اى مردم، جز این نیست که خشنودى و خشم است که مردم را بر محورى جمع مى‏کند

# علت ملاک نبودن اکثریت از دید علامه طباطبایی ره 

خمین زدن در امورى از قبیل معارف الهى و شرایع که مى بایستى از ناحیه خدا اخذ شود و در آن جز به علم و یقین نمیتوان تکیه داشت طبعا سبب ضلالت و گمراهى است.

گو اینکه سیر انسان در زندگى دنیاییش بدون اعتماد به ظن و استمداد از تخمین قابل دوام نیست، حتى دانشمندانى هم که پیرامون علوم اعتبارى و علل و اسباب آنها و ارتباطش با زندگى دنیوى انسان بحث مى کنند به غیر از چند نظریه کلى به هیچ موردى برنمى خورند که در آن اعتماد انسان تنها به علم خالص و یقین محض بوده باشد.

لیکن همه این اعتباریات قابل تخمین، مربوط است به جزئیات زندگى دنیوى، و اما سعادتى که رستگارى انسان در داشتن آن و هلاکت ابدى و خسران دائمیش در نداشتن آن است امرى نیست که قابل تخمین باشد، و خداوند در امور مربوط به سعادت انسان و همچنین در مقدمات تحصیل آن از تفکر در عالم و اینکه چه کسى آنرا آفریده و غرضش چه بوده و سرانجام آن به کجا میانجامد و آیا بعث و نشورى در کار است و اگر هست براى تاءمین سعادت در آن نشات، بعثت انبیا و فرستادن کتب لازم است یا نه ؟ به هیچ وجه از بندگانش جز به علم و یقین راضى نمى شود، همچنانکه در آیات بسیارى از قبیل آیه، (و لا تقف ما لیس لک به علم ) این معنا خاطرنشان شده، و یکى از روشنترین آنها آیه مورد بحث است که مى فرماید: بیشتر اهل زمین از آنجا که پیرو حدس و تخمین اند نباید ایشان را در آنچه که بدان دعوت مینمایند و طرقى که براى خداپرستى پیشنهاد مى کنند اطاعت نمود براى اینکه حدس و تخمین آمیخته با جهل و عدم اطمینان است، و عبودیت با جهل به مقام ربوبى سازگار نیست.

این مطلب با قطع نظر از آیات و روایات مطلبى است که عقل صریح نیز به آن حکم مى کند، البته خداى سبحان هم آنرا امضا نموده و در آیه بعدى که به منزله تعلیل آیه مورد بحث است مى فرماید: (ان ربک هو اعلم من یضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین ) که نهى از اطاعت مردم را تعلیل کرده است به علم خدا و اسمى از اینکه عقل چنین حکمى مى کند نبرده. و در پارهاى از آیات به هر دو جهت یعنى هم به علم خدا و هم به حکم عقل تعلیل کرده، از آن جمله فرموده است : (و ما لهم به من علم ان یتبعون الا الظن و ان الظن لا یغنى من الحق شیئا) تا اینجا تعلیل مطلب است به حکم عقل.

تفسیر المیزان ذیل آیه

#در تفسیر نمونه در رابطه با شأن نزول این آیه آمده است:
 آیات این سوره در مکه نازل شد و در آن زمان مسلمانان شدیداً در اقلیت بودند، گاهى اقلیت آنها و اکثریت قاطع بت‌‏پرستان و مخالفان اسلام، ممکن بود، این توهم را براى بعضى ایجاد کند که اگر آیین آنها باطل و بی‌اساس است چرا این همه پیرو دارد و اگر ما بر حقیم چرا این قدر کم هستیم؟! در این آیه براى دفع این توهم پیامبر خود را مخاطب ساخته، مى‏گوید: «اگر از اکثر مردمى که در روى زمین هستند پیروى کنى تو را از راه حق گمراه و منحرف خواهند ساخت»! در جمله بعد دلیل این موضوع را بیان می‌کند و می‌گوید: «علت آن این است که آنها بر اساس منطق و فکر صحیح کار نمی‌کنند». راهنماى آنها یک مشت گمان‌هاى آلوده به هوى و هوس و یک مشت دروغ و فریب و تخمین است.
____________
همانطور که در شأن نزول این آیه اشاره شده است،باید به این نکته توجه داشت که غرب هر چند از امکانات، تجهیزات و همراهان بیشتری بهره می‌برد، اما نمی‌توان این مسائل را دلیلی بر حقانیت و تبعیت از سیاست‌ها و رویکردهای آنها دانست.
۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۱۰ امیرحسین صفاریان
#نکته
یکی از ابواب کتاب شریف بحار الانوار باب (قله عدد المومن) است.
۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۱۰ امیرحسین صفاریان
#نکته
سرگذشت قوم نوح، ابراهیم و بسیاری دیگر از پیامبران و عدم ایمان مردم زمان آنها نمونه های عینی این واقعیت تلخ هستند که (وما آمن معه الاقلیل)
۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۱۳ امیرحسین صفاریان
#نکته
این یکی از تفاوتهای مهمی است که نظام اسلامی را از نظام دموکراسی و جامعه مدنی(غربی) جدا می کند. مفسر بزرگ قرآن، علامه طباطبایی، در تفسیر پرارج خود ذیل آیه آخر سوره آل عمران، مباحث بسیار ارزنده ای را در این زمینه مطرح کرده اند. ایشان می فرماید: «ملل غرب مسیحی برای اینکه انجیل آنها حکمی و دستوری از حلال و حرام ندارد، پایه تمدن خود را بر اراده و خواست اکثر گذاشتند که هرچه آنها خواستند، حکم مشروع و قانونی نیز همان است تا آنجا که انتحار (خودکشی) از کارهای مشروع آنهاست.» مرحوم علامه تاکید می کند که آنچه از آنها می بینی جهش صنعتی است نه تمدن اخلاقی و دینی.
۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۱۶ امیرحسین صفاریان
#نکته

آقا خواهرها همه از 22 سالگى ازدواج کرده‏اند باسمه تعالى خواهرهاى شما اشتباه کرده‏اند شما 16 سالگى ازدواج کن. داداشم مهندس است هنوز ازدواج نکرده باسمه تعالى داداش شما اشتباه کرده شما دوره دبیرستانى یا سال اول دانشگاه ازدواج کن یعنى چه؟

به یک دختر دبیرستانى که با من محرم بود گفتم چرا ازدواج نمى‏کنى؟ گفت خانم معلم من هنوز ازدواج نکرده، مثل اینکه مى‏گویم تشنه‏اى آب بخور مى‏گویى این پیرمرد آب نخورده خوب به من چه که آب نخورد ممکن است روزه گرفته، ممکن است دکتر گفته باشد که آب نخور ممکن است آب نمى‏خواهد من چه مى‏دانم چه مرضى دارد ممکن مریض باشد با یک عذر واقعى داشته باشد. آن کسى که دختر و پسرش بزرگ هستند خانه هم دارد و مى‏داند که این 20 سالش است و مى‏خواهد ازدواج کند خوب ازدواج کند.

'
۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۲۵ امیرحسین صفاریان
#نکات
1- از افتخارات جمهوری اسلامی این است که هم حق با اوست و هم اکثریت.
2- در جاهایی ممکن است اکثریت باشد اما حق نباشد. مانند اینکه همه از فردا بگویند خدا را کنار بگذاریم که این رای اکثریت فایده ای ندارد و اعتنایی به آن نمیشود.
3- اینی که برخی میگویند حالا هم یک رفراندومی برای برکناری جمهوری اسلامی بگذاریم این حرف اشتباه است. چون آن زمانی که رفراندوم برگزار شد، برای برکناری حکومت طاغوت بود اما حالا اینگونه نیست و هرچند هم اکثریت رای دهند، فاقد اعتبار است.
4- به داستان اصحاب کهف میتوان اشاره کرد.
۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۲۹ امیرحسین صفاریان
#نکته
 آیا اکثریت‏ راه حل است یا راه حق است؟ اکثریت‏ راه حل است نه راه حق. راه حل یعنى آدم در بن بست است و نمى‏داند چه کار کند، براى این که از بن بست فرار کند مى‏گوید: این کار را بکنیم. مثلًا یک ماشین با ده متقاضى است. نمى‏دانیم چه کارکنیم. همه‏شان هم شرایط و امتیازهایشان یک طور است در این صورت مى‏گوییم: قرعه به نام الف. حالا اگر قرعه به نام آقاى الف افتاد یعنى حق با آقاى الف است؟ نه حق که نیست. قرعه راه حق نیست، راه حل است. دموکراسى اکثریت‏ است، یعنى اگر پنجاه و یک نفر گفتند: آقاى الف به مجلس برود، چهل و نه نفر گفتند: آقاى ب، حالا واقعا حق با آقاى الف مى‏شود؟ مگر قرآن کتاب آسمانى نیست؟ قرآن هشتاد و دو بار از اکثریت‏ مذمت کرده است. «وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ» (مائده/ 103) اگر اکثریت‏ مهم است پس برویم مسیحى بشویم چون اکثر مردم روى کره‏ى زمین مسیحى هستند، بعد از مسیحى اکثراً چپى هستند. آیا درست است خدا انسان را دست اکثرى بدهد و بعد بگوید: مردم، اکثر شما هرچه انتخاب کردید، همان است. بعدهم هشتاد و دو بار بگوید: اکثر مردم نمى‏دانند. مى‏شود قرآنى که در 82 جا از اکثریت‏ مذمت کرده است بعد انتخاب رهبر را به دست اکثریت‏ بدهد؟ اکثریت‏ راه حق نیست، راه حل است. «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُمْ» (شورى/ 38).
اگر عهدالله بود مشورتى نیست. آیا امامت امرهم است یا عهدالله؟ امامت خدایى است. قرآن مى‏فرماید: وقتى ابراهیم را به امامت رساندیم گفت: «قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتى قالَ لا یَنالُ عَهْدِى الظَّالِمینَ» (بقره/ 124) خدایا حالا که من امام شدم بچه هایم هم بعد از من امام شوند «قالَ لا یَنالُ عَهْدِى الظَّالِمینَ» خداوند در قرآن به امامت گفته است که عهد و عهدى، یعنى شورى نیست. یعنى نماز عهدالله است. حالا که نماز عهدالله است، نمى‏توانیم که براى نماز مشورت کنیم. مثلًا بگوییم، مشورت کنیم که نماز صبح چند رکعت باشد. هرچه عهدالله است باید خود خدا تعیین کند. هرچه امرهم است خود مردم باید حل کنند و مشورت کنند. پس شما نگو امامت امرهم شورى است. چون من شما را گیر مى‏اندازم. چون امامت امرهم نیست عهدى است. قرآن مى‏گوید: وقتى ابراهیم امام شد، گفت: خدا حالا که من امام شدم بچه‏هایم هم امام باشند. خدا گفت: این امامت عهد من است و این پیمان خدا به هرکس و ناکسى داده نمى‏شود. بنابراین امامت عهدالله است و عهدالله مشورتى نیست.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی