و من کلام له ع یعظ بسلوک الطریق الواضح
أیها الناس لا تستوحشوا فی طریق الهدى لقلة أهله
198- از سخنان آن حضرت است در پایدارى در راه حق
اى مردم، در راه هدایت از کمى اهل آن وحشت نکنید،
اى مردم، جز این نیست که خشنودى و خشم است که مردم را بر محورى جمع مىکند
خمین زدن در امورى از قبیل معارف الهى و شرایع که مى بایستى از ناحیه خدا اخذ شود و در آن جز به علم و یقین نمیتوان تکیه داشت طبعا سبب ضلالت و گمراهى است.
گو اینکه سیر انسان در زندگى دنیاییش بدون اعتماد به ظن و استمداد از تخمین قابل دوام نیست، حتى دانشمندانى هم که پیرامون علوم اعتبارى و علل و اسباب آنها و ارتباطش با زندگى دنیوى انسان بحث مى کنند به غیر از چند نظریه کلى به هیچ موردى برنمى خورند که در آن اعتماد انسان تنها به علم خالص و یقین محض بوده باشد.
لیکن همه این اعتباریات قابل تخمین، مربوط است به جزئیات زندگى دنیوى، و اما سعادتى که رستگارى انسان در داشتن آن و هلاکت ابدى و خسران دائمیش در نداشتن آن است امرى نیست که قابل تخمین باشد، و خداوند در امور مربوط به سعادت انسان و همچنین در مقدمات تحصیل آن از تفکر در عالم و اینکه چه کسى آنرا آفریده و غرضش چه بوده و سرانجام آن به کجا میانجامد و آیا بعث و نشورى در کار است و اگر هست براى تاءمین سعادت در آن نشات، بعثت انبیا و فرستادن کتب لازم است یا نه ؟ به هیچ وجه از بندگانش جز به علم و یقین راضى نمى شود، همچنانکه در آیات بسیارى از قبیل آیه، (و لا تقف ما لیس لک به علم ) این معنا خاطرنشان شده، و یکى از روشنترین آنها آیه مورد بحث است که مى فرماید: بیشتر اهل زمین از آنجا که پیرو حدس و تخمین اند نباید ایشان را در آنچه که بدان دعوت مینمایند و طرقى که براى خداپرستى پیشنهاد مى کنند اطاعت نمود براى اینکه حدس و تخمین آمیخته با جهل و عدم اطمینان است، و عبودیت با جهل به مقام ربوبى سازگار نیست.
این مطلب با قطع نظر از آیات و روایات مطلبى است که عقل صریح نیز به آن حکم مى کند، البته خداى سبحان هم آنرا امضا نموده و در آیه بعدى که به منزله تعلیل آیه مورد بحث است مى فرماید: (ان ربک هو اعلم من یضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین ) که نهى از اطاعت مردم را تعلیل کرده است به علم خدا و اسمى از اینکه عقل چنین حکمى مى کند نبرده. و در پارهاى از آیات به هر دو جهت یعنى هم به علم خدا و هم به حکم عقل تعلیل کرده، از آن جمله فرموده است : (و ما لهم به من علم ان یتبعون الا الظن و ان الظن لا یغنى من الحق شیئا) تا اینجا تعلیل مطلب است به حکم عقل.
تفسیر المیزان ذیل آیه
آقا خواهرها همه از 22 سالگى ازدواج کردهاند باسمه تعالى خواهرهاى شما اشتباه کردهاند شما 16 سالگى ازدواج کن. داداشم مهندس است هنوز ازدواج نکرده باسمه تعالى داداش شما اشتباه کرده شما دوره دبیرستانى یا سال اول دانشگاه ازدواج کن یعنى چه؟
به یک دختر دبیرستانى که با من محرم بود گفتم چرا ازدواج نمىکنى؟ گفت خانم معلم من هنوز ازدواج نکرده، مثل اینکه مىگویم تشنهاى آب بخور مىگویى این پیرمرد آب نخورده خوب به من چه که آب نخورد ممکن است روزه گرفته، ممکن است دکتر گفته باشد که آب نخور ممکن است آب نمىخواهد من چه مىدانم چه مرضى دارد ممکن مریض باشد با یک عذر واقعى داشته باشد. آن کسى که دختر و پسرش بزرگ هستند خانه هم دارد و مىداند که این 20 سالش است و مىخواهد ازدواج کند خوب ازدواج کند.