جزء 13 (درسهایی از حکمرانی حضرت یوسف ع)
سوره مبارکه یوسف - 54 تا 101
#امام و آقا
پرهیز از ناامیدی نسبت به آینده کشور(ذیل آیه 87 یوسف)
اگر کسی به این تبلیغاتی که دشمنان از راههای مختلف القا میکنند، گوش کند، به نظرش میرسد که در ایران همه چیز در سراشیب سقوط است! انگاری میخواهند همهی امیدها را پایانیافته وانمود و قلمداد کنند. اف بر این دشمنان خبیث! این ملت پُرجوش و پُرشور، این ملت جوان و شاداب - که انقلاب، این ملت را جوان کرد - این ملت با فرهنگ و باایمان، این ملتی که در طول دوازده سال بر این همه مشکلات فایق آمد، آیا جایی برای ناامیدی دارد؟ امید از خداست - «لاتیأسوا من روح اللَّه» یأس از شیطان است. باید آحاد مردم بدانند، آیندهیی که در انتظار این ملت است، به مراتب از سالهای گذشته بهتر و شیرینتر خواهد بود. به فضل پروردگار، در سایهی پایمردی ملت و تلاش و توان شما مردم، هیچ چیزی نشدنی نیست. آنها میخواهند این ملت را ناامید کنند، تا کارها را متوقف نمایند.
(بیانات در دیدار مردم خرمآباد،۱۳۷۰/۰۵/۳۰)
#امام و آقا
مأیوس شدن از رحمت الهی از گناهان کبیره (ذیل آیه 87 یوسف)
یأس، بزرگترین دشمن انسانی است که میخواهد آرزو یا آرمانی را دنبال کند. اگر بگوییم «این چه فایده دارد؟ ما که نمیتوانیم، چرا بیخود تلاش کنیم؟» یقین بدانید که آن کار، نخواهد شد. لذا در اسلام، یأس، از عوامل منفی است و بعضی از یأسها، گناه کبیره است. مثلاً «یأسمنروحاللَّه»مأیوس شدن از لطف و تفضل الهی و توجه خاص خدا. انسان از این اگر مأیوس شد، گناه کبیره مرتکب شده است. حق نداریم مأیوس شویم. یأس از رحمت خدا، از گناهان کبیره است. کسی حق ندارد از رحمت خدا مأیوس شود؛ ولو موانع آن رحمت را هم زیاد ببیند. اما چرا مأیوس شود؟ بعضی جاها، یأس، گناه کبیره نیست، اما مانع کبیره است. در دوران مبارزات قبل از پیروزی انقلاب، به بعضی کسان میگفتیم: «شما که به حکومت اسلامی و نظام اسلامی عقیده دارید و قبول دارید که اسلام از ما یک جامعه اسلامی میخواهد، پس چرا اقدام نمیکنید؟ وظیفهی ما که فقط عمل فردی و نماز و روزه و طهارت و نجاست نیست!» میگفتند: «فایدهای ندارد. چه فایدهای دارد؟ نمیبینید دشمن چطور مسلط است!» امروز وقتی ما میگوییم «دشمن»، مراد مان شبکهی عظیم استکبار جهانی است. کمتر از او را که ما دشمن نمیدانیم! قابل این نیست! اما آن روز که میگفتیم «دشمن»، مراد شبکهی عظیم استکبار جهانی نبود. دستگاه امنیتی نظام شاهنشاهی بود. دست بالا، دستگاه پادشاهی بود. بالاتر از اینکه نبود!
(بیانات در دیدار جمعی از آزادگان،۱۳۷۱/۰۵/۲۶)
#امام و آقا
در مسائل دنیایی دچار نومیدی نشویم (ذیل آیه 87 یوسف)
در آن دوگانهی امیدواری و نومیدی [از دوگانههای مواجهه با حوادث]، دچار نومیدی هم نباید بشویم: لا تَایئَسوا مِن رَوحِ اللهِ اِنَّه لا یَایئَسُ مِن رَوحِ اللهِ اِلَّا القَومُ الکافِرون -که در سورهی یوسف است- این مربوط به مسائل دنیایی است؛ «لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله» مربوط به مسائل معنوی نیست، مربوط به پیدا کردن یوسف است: یا بَنِیَّ اذهَبوا فَتَحَسَّسوا مِن یوسُفَ وَ اَخیهِ وَ لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله «لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله» در پیدا کردن یوسف، که یک امر دنیایی است. پس بنابراین، این «لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله» یک امر کلّی است در امور دنیایی. البتّه در امور اخروی هم همین جور است امّا آیه در مورد امور دنیایی است. لا تَایئَسوا! چرا انسان مأیوس باشد؟ نخیر، ما امیدواریم که بتوانیم بینی این قدرتهای مستکبر را به خاک بمالیم و رغم اَنفشان کنیم؛ میتوانیم این کار را [بکنیم]، امیدواریم؛ [اگر] تلاش کنیم، همّت کنیم، بخواهیم، به خدا توکّل کنیم، از خدا بخواهیم، میشود.
(بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری،۱۳۹۷/۱۲/۲۳)
#امام و آقا
پایداری در خطّ مستقیم الهی، علاج مشکلات کشور (ذیل آیه 90 یوسف)
وعدهی الهی به ما تاکنون در تجربهی شخصی و کوتهبینانهی ما هم وعدهی صادق و عملی بوده است؛ «انّه من یتّق و یصبر فانّ اللَّه لا یضیع اجر المحسنین» هرجا ما تقوا پیشه کردیم، صبر کردیم و ایستادگی نشان دادیم، خدای متعال اجر ما را ضایع نکرد؛ اما هرجا وادادگی نشان دادیم، ضربه خوردیم و آنجا اختلال بهوجود آمد؛ الان هم همینطور است. خدای متعال به پیغمبرش فرمود: «فاستقم کما أمرت» استقامت، یعنی در همین خطّ مستقیم پایداری کردن و پافشاری کردن و زاویهای ایجاد نکردن؛ علاج مشکلات کشور ایران همین است و من و شما باید به این نکته توجّه کنیم.
(بیانات در دیدار کارگزاران نظام،۱۳۸۲/۰۵/۱۵)
#امام و آقا
اصرار و التماس برای اعزام به سوریه (ذیل آیه 101 یوسف)
نگذارید این حادثهی معجزنشان [جنگ و دفاع هشتساله] ضعیف بشود. عزیزان من! انگیزه وجود دارد برای ضعیف کردن این حقیقت، در واقعیّت زندگی ما و در واقعیّت ذهن ما. کسانی انگیزه دارند؛ همان کسانی که برنامه -ریزی میکنند برای کشورهای اسلامی و به آنها ابلاغ میکنند و آنها هم قبول میکنند که مسئلهی جهاد را یا مسئلهی شهادت را از مجموعه ی معارف دینی کتابهای مدرسهای و دانشگاهی و بقیّه ی کتابها خارج کنند و حذف کنند - این ابلاغ شده به بعضی از کشورها؛ گفتهاند مسئلهی جهاد و مسئلهی شهادت و مانند اینها را حذف کنید و آنها هم قبول کردند و حذف کردند؛ این انگیزه ها اینجوری است - همان انگیزهها در داخل استمرار پیدا میکند، ادامه پیدا میکند و به شکل برخی از خرده سیاست های فرهنگی، اینجاوآنجا دیده میشود؛ غفلت نباید کرد. جنگ را، دفاع مقدّس را، شهادت را، جهاد را، زنده نگه داریم؛ این خاطرهها را قدر بدانیم؛ اینها بسیار باارزش است.
البتّه ما در این زمینه هنوز خیلی حرف برای گفتن داریم - «ما» یعنی شماها و آنهایی که در جنگ بودند - و اینها میتواند نسل امروز را به معنای واقعی کلمه متّصل کند و ملحق کند به همان نسلی که آن اوج دفاع مقدّس را آفرید و این اوج تاریخی ما را خلق کرد. مکرّر، خیلی زیاد، افرادی می آیند، نامه مینویسند به ما، اصرار، التماس، گریه، برای اینکه اجازه داده بشود بروند دفاع از حرم و جزو مدافعین حرم [بشوند]؛ یعنی همان چیزهایی که ما در آن روزهای دههی ۶۰ میدیدیم -که جوانها، بچّههای کوچک، آنهایی که نمیشد بروند به یک جهتی و به یک دلیلی، میآمدند التماس میکردند برای اینکه بروند- حالا هم همان وضعیّت در خیلی از اینها هست؛ اَلحِقنی بِالصّٰلِحین این الحاق به صالحین است. این بر اثر همین تلاش و زحماتی است که شماها دارید انجام میدهید. انشاء الله خداوند برکت بدهد به این تلاش شما، به این کار شما و روزبهروز تأثیرات آن را انشاء الله افزایش بدهد.
(بیانات در مراسم شب خاطره دفاع مقدس،۱۳۹۶/۰۳/۰۳)
#شان نزول
علامه طباطبایی، سبب نزول سوره یوسف را تحریک مشرکان مکه توسط گروهی از یهودیان دانسته تا علت مهاجرت بنیاسرائیل از شام به مصر را از پیامبر(ص)بپرسند و در پاسخ به این پرسش، سوره یوسف نازل شد.
(المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۱، ص۷۴)
#شان نزول
در کتاب اسباب نزول القرآن نوشته علی بن احمد واحدی نیز آمده است برخی از مردم از پیامبر(ص) خواستند قصهای برای آنان بیان کند تا از ملالت خارج شوند و در جواب این درخواست مردم بود که سوره یوسف نازل شد و آن را احسن الحدیث یا احسن القصص نیز نامیدند.
( اسباب نزول القرآن، ص۲۷۵-۲۷۶)
#متفرقه
1) «وَ قالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی فَلَمَّا کَلَّمَهُ» وقتی نزد این ملک آوردند، «قالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنا مَکِینٌ أَمِینٌ» اینقدر شیفته شد، مدارج کمال را باید پله پله طی کرد. اگر کسی میخواهد رئیس جمهور شود باید قبلاً یک کاری که حالت رجال سیاسی شده باشد و کار عمومی باشد را طی کرده باشد، سابقه کاری مهمی داشته باشد که بتواند ریاست جمهوری را به عهده بگیرد. حالا یوسف(ع) نزد این پادشاه آمد و یکباره تمام مدارجی که باید پله پله طی میکرد، اینقدر این کمالات در یوسف شدید بود که یکباره تمام پلهها را یکجا طی کرد.
(حجت الاسلام والمسلمین عابدینی-سیره تربیتی حضرت یوسف(ع) در قرآن کریم-برنامه سمت خدا-19/8/97)#متفرقه
تعهد باید مقدم بر تخصص باشد.
«اجْعَلْنِی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ» (یوسف/55) مرا قرار بده بر خزائن ارض، خزائن ارض هرآنچه در امور مالی است از بالقوه و بالفعل، بعضی بالفعل است مثل اموالی که در خزانه است، مثل اموری که بالفعل محقق است. مثل داراییهای موجود، اما چیزهایی است دارایی است اما بالقوه است. مثل زراعت و اموالی که قابل توسعه و نمو هستند. میگوید: من را قرار بده بر همه خزینهها تا قدرت ادارهی دوران بحران را از الآن برنامهریزی کنم. اگر کسی بداند که دوران بحران است و قطعاً هرکس بیاید خراب میشود نمیآید مسئولیت قبول کند. باید بیاید ضایع شود و برود. یک کسی که میداند و از جهت الهی پیشبینی کرده و خودش بیان کرده که سختترین شرایط در راه است، قحطی هفت ساله و فشار هفت سال اول که باید مردم را تحت فشار قرار بدهی، انقباضی در بودجه عمل کنی، باید سخت بگیری، باید خیلی از راهکارها را تغییر بدهی، قطعاً مقاومت خیلی زیاد است و قطعاً خیلیها نمیپسندند. در دوران سختی هم قطعاً خیلیها تحمل نمیکنند و در مقابل قرار میگیرند. آمده اینجا میگوید: مرا قرار بده در نظام اقتصادی، کل نظام اقتصادی را به من بسپار و من حفیظ علیم هستم. «حفیظ» یعنی تعهدم، یعنی کاملاً به جا مصرف کردن و درست طراحی کردن، در همه اینها دقت دارم. من تعهدم را مقدم بر تخصصم میدارم. اینجا چون خطر است، مسائل مالی است، تعهد باید مقدم بر تخصص باشد. باید بداند که منافع همه باید حفظ و رعایت شود. نه دنبال عدهای از حزب و گروه باشی.
(حجت الاسلام والمسلمین عابدینی-سیره تربیتی حضرت یوسف(ع) در قرآن کریم-برنامه سمت خدا-19/8/97)#متفرقه
آیا رو آوردن به مسائل حکومتی با زهد و بی رغبتی به دنیا سازگار است؟
این که پیشنهاد بدهد خود انسان برای مسئولیت، ما یک موقع هست یک حاکمیت ظلم را در نظر میگیریم، یک موقع اصل پیشنهاد دادن برای کار است. یعنی کسی بگوید: من این خصوصیت را دارم و به من کار بدهید! این عمومیت دارد و حاکمیت ظلم و عدل را هردو شامل میشود. لذا بعضی مبتلا است در داخل ما، بعضی هم کسانی است که در کشورهای دیگر زندگی میکنند. این مسأله در آنجایی که یوسف(ع) در این مسأله آن خوابی که پادشاه دید و مصلحتی که پیش آمد، اینقدر عظیم بود و یوسف قطعاً میدانست که به غیر از او کسی قدرت بر اینکه بتواند این جریان را از سر مردم بگذراند و این کشتی را به ساحل برساند، کسی غیر از او قدرت ندارد لذا پیشنهاد مسأله از جانب یوسف(ع) اشکالی ندارد با توجه به مصلحت عظیم.
یکی اینکه همین پیشنهاد باعث شد آن نگاه عظیمی که یوسف(ع) داشت با همین اقدام در مردم جا بیافتد، خودستایی در اینجا به چه معنا میشود؟ خودستایی غیر از آن جایی است که انسان خصوصیات مدیریتی یا خصوصیاتی که در وجودش پنهان است و دیگری خبر ندارد را بیان میکند آن هم یک جایی که لازم است، یک موقع هست یک جایی لازم نیست و آدم بیخودی گفتن ندارد، یک جایی را میخواهند انتخاب کنند، اگر انسان آنجا خصوصیت مدیریتی را، آنچه با نظام مدیریتی مرتبط میشود، نه خصوصیت اخلاقی که بخواهد، این بیان تواناییهای حضرت است که در بین حضرات معصومین هم بوده که بیان میکردند این خصوصیات را دارند. منتهی مرز اینها با خودستایی خیلی مرز مرنگی است. لذا خیلی از ما گاهی با عنوان همین بیان توانمندیها شروع میکنیم به آن خودستایی مبتلا میشویم. شاید انسان این را از همه بهتر تشخیص میدهد که اینجا خودستایی است و میخواهد خودش را مطرح کند یا اینکه واقعاً تواناییهایش را در حدی که لازم است بعد هم لازم نیست انسان همه جا تواناییهایش را بگوید، یک موقع نیاز اینقدر است و شما به اندازه نیاز بیان میکنید.
(حجت الاسلام والمسلمین عابدینی-سیره تربیتی حضرت یوسف(ع) در قرآن کریم-برنامه سمت خدا-26/8/97)#متفرقه
تغییر زیر ساخت ها
نکته دیگر این است که جریان یوسف(ع) از این فرصتی که پیش آمده بود و یک بحران بود، فرصتی که میخواست هفت سال قحطی شدید شود و از حالا پیشبینی میکنند که یک بحران داشت پیش میآمد، در این جریان بحران یوسف(ع) یکی از کارهای عظیمی که کرد، این بود که از این بحران استفاده کرد و تمام زیر ساختها و روشهای زندگی را تغییر داد. در بحران وقتی فشار و سختی است، مردم آمادگی پذیرش بیشتری دارند تا وقتی که راحت است. چون الآن مجبور هستند به یکسری از سختیها تن بدهند. مجبور هستند یک چیزهایی را رعایت کنند. آمد زیر ساختهای اقتصادی، فاصلههای طبقاتی، در جریان هفت سال اول الگوی مصرف، یعنی غیر از اینکه ذخیره سازی را در خرید مازاد خیلی کار کردند، یکی از کارهای مهمی که انجام داد در آن دوره هفت ساله مصرف سرانه را هم پایین آوردند. یعنی اسراف و رها بودن را جلوگیری کردند. ما الآن از رها بودن سرانه مصرف در جهات مختلف فرهنگ مسأله آنطور که آمار میدهند یک فرهنگ مطلوبی نیست. اگر کشوری می خواهد موفق شود، میگویند: یازده درصد انتقال برق هدر میرود بخاطر فرسودگی، یا آب بخاطر فلان مسأله، یا اسراف در آب، یکی از کارهایی که یوسف(ع) خیلی روی آن دقت کرد تا مسأله عادت و فرهنگ شود، در یک مملکتی که این مسائل تا کنون نبوده است یکباره بخاطر آن مشکلی که میخواهد بعداً بیاید، یک کاری کند که اولاً زوائد را بخرد، ثانیاً با الگوسازی و فشار جلوی اسراف را بگیرد. چون هرکس حق نداشت بگوید: من آزاد هستم و میخواهم اسراف کنم. خرج کردن امروز این از دست دادن یک سرمایهای بود که فردا همه به آن نیاز ضروری داشتند. با این نگاه آمد یک فرصت طلایی از سختترین تهدید ایجاد کرد. فرصت طلایی این بود که آمد تمام روشهای اشرافی گری اشراف و فاصله طبقاتی و نگاه غلط به سبک زندگی را تصحیح کرد و این خیلی کار مهمی بود. حضرت یوسف(ع) در این دوران کمترین غذا را میخورد و همیشه حال گرسنگی داشت. وقتی میگفتند: شما همه ذخایر دستتان است و باید توان داشته باشی تا کار کنی، وقتی این توجیهات را میکردند، میفرمود: میترسم اگر شکمم سیر باشد یادم برود از گرسنگان و نتوانم درست خدمت کنم. یعنی یک مسئولی که وضعیت مردم را میبیند، به خصوص زمانی که ممکن است فشار و سختی بیشتر باشد، مسئول خودش را در آن شرایط سخت اختیاراً قرار میدهد با آنکه میتواند غیر از این باشد تا بتواند درست خدمت کند. اینکه میگوید: «اجْعَلْنِی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ» من هم تخصص دارم و هم کاملاً حفظ میکنم هر چیزی که درست باید مصرف شود. در دورانی که بود طوری فرهنگسازی کرد، در هفت سال اول یک روش مدیریتی ایجاد کرد و در هفت سال دوم که قحطی بود وقتی که همه سرمایهی کشور را گرفت، گفت: مرا بر همه خزائن مسلط کن و حکم ویژه گرفت. در جریانی که میخواهد بحران ایجاد شود نمیشود با قوانین عادی کار کرد. نمیشود با مشورت و شور زیاد کار کرد. همین اختیار ویژهای که مقام معظم رهبری به سران سه قوه دادند که شما بنشینید تصمیم بگیرید و وقتی تصمیم گرفتید، به سرعت انجام بدهید.
(حجت الاسلام والمسلمین عابدینی-سیره تربیتی حضرت یوسف(ع) در قرآن کریم-برنامه سمت خدا-26/8/97)#متفرقه
ما که چنین الگوهایی داریم چرا از این غافل هستیم و دور افتادیم؟
حاج آقای عابدینی: متأسفانه شیطان در خودخواهیهای ما خیلی قوی است و توجیه میکنیم. گاهی به عنوان اینکه شرایط من فرق میکند، من باید بتوانم قدرت داشته باشم. این توجیهات را میآوریم. وقتی مردم دیدند حرفی که میزند اول در خودش اجرا میکند. اگر میگوید شرایط سخت است و رعایت کنید خودش بیش از بقیه رعایت میکند. وقتی مردم دیدند خودش بیش از بقیه رعایت میکند، بقیه برایشان تحمل پذیر و قبول کردنی بود. اما وقتی آدم بگوید و از تمام شئون ظاهری، مردم ببینند این رعایت نمیشود، ببینند همه سبک زندگی برای مسئولین ما مثل سابق است اما به مردم میگویند: ساده زیست باشید. مردم رعایت کنید! از آنجا رنگ و روی شخص نشان میدهد که این در سختی است یا در راحتی است. وقتی مردم یوسف را میدیدند مییافتند که این حقیقت اول در وجود یوسف است. لذا مردم با تمام وجود حرفش را میپذیرفتند.
(حجت الاسلام والمسلمین عابدینی-سیره تربیتی حضرت یوسف(ع) در قرآن کریم-برنامه سمت خدا-26/8/97)
#متفرقه
این هم یک نکته جالبی بود که در ایام سختی جیره بندی صحیح است و جزء عقلایی است، اینطور نیست که بگوییم: جیرهبندی نمیکنیم. جیرهبندی عقلایی است و همه باید از این منتفع شوند به اندازه خودشان، نباید کسی بهرهمند شود و دیگران محروم بمانند. با اینکه این سرمایهگذاری و ذخیره سازی از مردم مصر بود، اما به گونهای زیبا یوسف ذخیرهسازی کرده بود، اما با اطمینان که این ذخیره هفت سال طول خواهد کشید در پخش کردن، به غریبههایی هم که میآمدند این را میدادند. چقدر این ذخیرهسازی جالب بود و حساب شده بود. با همه حساب و کتابها به غریبهها هم میدادند و این به غریبه دادن در ایام سختی خیلی تحمل برای مردم کشور را نیاز داشت، اطمینان به مسئولین را نیاز داشت که یقین دارند مسئولین سهم اینها را کم نگذاشتند و حواسشان به اینها بوده است. اینها به یوسف اعتماد کرده بودند و باور داشتند. چون گندم چیزی بود که بقای انسانها به آن وابسته بود و چیز دیگری برای خوردن نبود. این نگاه کار را خیلی برای انسان راحت میکرد. در یک کشور باید نسبت به همدیگر این رأفت باشد. در حالی که به کشورهای دیگر اینجا رأفت داشتند ما نسبت به داخل خودمان، در وقتی که سختی است چقدر باید حواسمان جمع باشد.
(حجت الاسلام والمسلمین عابدینی-سیره تربیتی حضرت یوسف(ع) در قرآن کریم-برنامه سمت خدا-10/9/97)#متفرقه
«وَ قالَ لِفِتْیانِهِ» (یوسف/62) این خیلی زیباست، نگاهی که یک حاکم، کارفرما نسبت به زیردستانش دارد. آنها را زیردست خطاب نمیکند. جوانها خطاب میکند. جوانهایی که اطراف او هستند و کار میکنند و شخصیت برای اینها میبیند. این به ما یاد میدهد که نگاه ما چنین باشد و جوان برای خودش شخصیت دارد. اگر به عنوان زیردست نگاه شود، اگر به عنوان فرودست نگاه شود، قطعاً برای این گاهی یک فشارهای روحی میآید. این فشار روحی گاهی یکجا سر باز میکند، بعد که حاکم میشود و به یک مسندی میرسد، آن موقع اعمال میکند، اما نگاهش به زیردستانش این است که اینها جوانان هستند و به این عنوان دارند کمک میکنند به اداره کشور، این چقدر رابطه را مهربان میکند و کرامت حفظ میشود. قرآن نهایت دقت را به کار برده که زیباترین نگاه ایجاد شود.
(حجت الاسلام والمسلمین عابدینی-سیره تربیتی حضرت یوسف(ع) در قرآن کریم-برنامه سمت خدا-10/9/97)#متفرقه
«قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِکِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِیمٌ» (یوسف/72) آن پیمانه را به خاطر اینکه خیلی ارزشمند شده بود، غلات و گندم قیمت طلا داشت. با یک پیمانهای این را کیل میکردند به خصوص برای خارجیها که چشم پر کن باشد و ارزش کار معلوم باشد. لذا این جامی بود که خود ملک داشت و سقایه و آب او بود و حالا پیمانه کردند تا این ارزشمند باشد. غیر از اینکه ملک اگر خود یوسف محسوب شود، شاید در این یک نگاه فرهنگی هم القاء شده باشد که اگر ما به عنوان نبی نگاه کنیم، آن برکتی که این وسیله داشته اگر منتسب به یوسف بوده، ارزش معنوی ملاک است. اما اگر جام ملک باشد که غیر از یوسف باشد و پادشاه مصر باشد، ارزش مادیاش دارد. در عین حال در همین هم یک کار فرهنگی اشباع شده است. وقتی پیمانه یک کیل گران قیمت میشود، هر پیمانهای که با آن میریزند ارشمندتر در نظر مخاطب جلوه میکند. یعنی در ایام سختی باید با کار فرهنگی کارهای مادی را انجام داد تا جلوه کند. همان کارهایی که دشمن با ما در تحریمها میکند، در عین اینکه تحریم میکند کار رسانهای برای تأثیر گذاری را بیشتر میکند که تأثیرش دو چندان دیده شود. از این طرف هم میشود در عین اینکه داری راه حل ارائه میدهی، پیوستهای فرهنگی راه حل را کاملاً دیده باشی. ما معمولاً کمتر این کار را داریم. یعنی در راهحلهای اقتصادیمان یک پیوست فرهنگ رسانهای ندارد. احساس در کنار این ملموس خیلی اثر دارد لذا اگر پیوستهای فرهنگی کارهای اقتصادی درست دیده شود، تأثیرش گاهی دو برابر، سه برابر است. یعنی اگر بخواهیم کار محسوسمان را دو برابر تزریق کنیم، چقدر هزینه نیاز دارد؟ با یک پیوست فرهنگی دقیق کار درست، میتوانیم اینگونه تأثیر بگذاریم.
انسان موجودی متفکر است و فکر در وجود انسان خیلی تأثیر گذار است. یعنی اقناع سازی در نظامهای اجتماعی جزء یکی از مباحث مهم است که اگر توانستید اقناع سازی کنید، با اقناع سازی هر راه حل درستی را میشود به سرعت بهتر و تأثیرگذارتر کرد. ما متأسفانه در بهترین راهحلهای اقتصادی ارائه میدهیم چون پیوست فرهنگی ندارد یک کار اقتصادی صرف است. فکر میکنیم اگر یک چیزی مشکل دارد باید پیوست فرهنگی برایش بگذاریم. مثلاً اگر میخواهیم از شبکهها و فضای مجازی استفاده کنیم باید پیوست فرهنگی بگذاریم که به خطا کشیده نشود و جلوی خطا گرفته شود. در حالی که پیوست فرهنگی لازم هر کار صحیحی هم هست. یعنی کار اقتصادی صحیح، کار اداری و اجتماعی صحیح هم اگر پیوست فرهنگی هم همراهش داشته باشد که از آن نگاه، حالا آن پیوست فرهنگی گاهی فقط اقناع سازی اجتماعی است و گاهی نه، اشباع شده نگاه دینی است. یعنی از یک منظر الهی به آن نگاه میشود. تمام آیات قرآن همه با نگاه الهی دارد ارتباط برقرار میکند.
#متفرقه
این نکته دقیقی است که اگر کشوری قدرتمند باشد، از روی قدرتش نگاه میکند که قانون آن کسی که از کشور دیگری آمده، میتواند هرکدام اشد باشد را بخواهد و بگوید: طبق قانون خودتان مجازات کنید. قرآن دارد این را بیان میکند که میشود آنجایی که حاکمیت هست مطابق قانون به شرطی که قوت شما لحاظ شده باشد. به شرط اینکه قدرت شما دیده شده باشد نه آن طرف سرکشی کند و بگوید: من به قانون شما احترام نمیگذارم، نه این ضعف او باشد.
(حجت الاسلام والمسلمین عابدینی-سیره تربیتی حضرت یوسف(ع) در قرآن کریم-برنامه سمت خدا-15/10/97)#نکات تفسیری
1) یوسف میدانست یک ریشه مهم نابسامانیهاى آن جامعه مملو از ظلم و ستم در مسائل اقتصادیش نهفته است، اکنون که آنها به حکم اجبار به سراغ او آمدهاند، چه بهتر که نبض اقتصاد کشور مصر را در دست گیرد و به یارى مستضعفان بشتابد، از تبعیضها تا آنجا که قدرت دارد بکاهد، حق مظلومان را از ظالمان بگیرد، و به وضع بىسر و سامان آن کشور پهناور سامان بخشد.
مخصوصا مسائل کشاورزى را که در آن کشور در درجه اول اهمیت بود، زیر نظر بگیرد و با توجه به اینکه سالهاى فراوانى و سپس سالهاى خشکى در پیش است، مردم را به کشاورزى و تولید بیشتر دعوت کند، و در مصرف فرآوردههاى کشاورزى تا سر حد جیره بندى، صرفه جویى کند، و آنها را براى سالهاى قحطى ذخیره نماید، لذا راهى بهتر از این ندید که پیشنهاد سرپرستى خزانههاى مصر کند.
(تفسیر نمونه، ج10، ص: 6)
#نکات تفسیری
چگونه یوسف دعوت طاغوت زمان را پذیرفت ؟
نخستین چیزى که در رابطه با آیات فوق جلب توجه مى کند این است که چگونه یوسف این پیامبر بزرگ حاضر شد، خزانه دارى یا نخست وزیرى یکى از طاغوتهاى زمان را بپذیرد؟ و با او همکارى کند؟
پاسخ این سؤ ال در حقیقت در خود آیات فوق نهفته است ، او به عنوان یک انسان حفیظ و علیم (امین و آگاه ) عهده دار این منصب شد، تا بیت المال را که مال مردم بود به نفع آنها حفظ کند و در مسیر منافع آنان به کار گیرد، مخصوصا حق مستضعفان را که در غالب جامعه ها پایمال مى گردد به آنها برساند.
به علاوه او از طریق علم تعبیر - چنانکه گفتیم - آگاهى داشت که یک بحران شدید اقتصادى براى ملت مصر در پیش است که بدون برنامه ریزى دقیق و نظارت از نزدیک ممکن است جان گروه زیادى بر باد رود، بنابراین نجات یک ملت و حفظ جان انسانهاى بیگناه ایجاب مى کرد که از فرصتى که بدست یوسف افتاده بود به نفع همه مردم ، مخصوصا محرومان ، استفاده کند، چرا که در یک بحران اقتصادى و قحطى پیش از همه جان آنها به خطر مى افتد و نخستین قربانى بحرانها آنها هستند. در فقه در بحث قبول ولایت از طرف ظالم نیز این بحث بطور گسترده آمده است که قبول پست و مقام از سوى ظالم همیشه حرام نیست ، بلکه گاهى مستحب و یا حتى واجب مى گردد و این در صورتى است که منافع پذیرش آن و مرجحات دینیش بیش از زیانهاى حاصل از تقویت دستگاه باشد.
در روایات متعددى نیز مى خوانیم که ائمه اهلبیت (علیهمالسلام ) به بعضى از دوستان نزدیک خود (مانند على بن یقطین که از یاران امام کاظم (علیهالسلام ) بود و وزارت فرعون زمان خود هارون الرشید را به اجازه امام پذیرفت ) چنین اجازه اى را مى دادند.
و به هر صورت قبول یا رد اینگونه پستها تابع قانون اهم و مهم است ، و باید سود و زیان آن از نظر دینى و اجتماعى سنجیده شود، چه بسا کسى که قبول چنین مقامى مى کند سرانجام به خلع ید ظالم مى انجامد (آنچنانکه طبق بعضى از روایات در جریان زندگى یوسف اتفاق افتاد) و گاه سرچشمه اى مى شود براى
انقلابها و قیامهاى بعدى ، چرا که او از درون دستگاه زمینه انقلاب را فراهم مى سازد (شاید مؤ من آل فرعون از این نمونه بود).
و گاهى حداقل اینگونه اشخاص سنگر و پناهگاهى هستند براى مظلومان و محرومان و از فشار دستگاه روى اینگونه افراد مى کاهند. اینها امورى است که هر یک به تنهائى مى تواند مجوز قبول اینگونه پستها باشد.
) تفسیر نمونه، ج10، ص: 8(
#نکات تفسیری
اهمیت مسائل اقتصادى و مدیریت
گر چه ما هرگز موافق مکتبهاى یک بعدى که همه چیز را در بعد اقتصادى خلاصه مى کنند و انسان و ابعاد وجود او را نشناخته اند نیستیم ، ولى با این حال اهمیت ویژه مسائل اقتصادى را در سرنوشت اجتماعات هرگز نمى توان از نظر دور داشت ، آیات فوق نیز اشاره به همین حقیقت مى کند، چرا که یوسف از میان تمام پستها انگشت روى خزانه دارى گذاشت ، زیرا مى دانست هر گاه به آن سر و سامان دهد قسمت عمده نابسامانیهاى کشور باستانى مصر، سامان خواهد یافت ، و از طریق عدالت اقتصادى مى تواند سازمانهاى دیگر را کنترل کند.
در روایات اسلامى نیز اهمیت فوق العادهاى به این موضوع داده شده است از جمله در حدیث معروف على (علیهالسلام ) یکى از دو پایه اصلى زندگى مادى و معنوى مردم (قوام الدین و الدنیا) مسائل اقتصادى قرار داده شده است ، در حالى که پایه دیگر علم و دانش و آگاهى شمرده شده است .
...
با این تعلیمات روشن اسلامى نمیدانیم چرا بعضى مسلمانان به مساله مدیریت و آگاهى هیچ اهمیت نمى دهند و حداکثر کشش فکر آنها در شرائط واگذارى پستها، همان مساله امانت و پاکى است با اینکه سیره پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و على (علیهالسلام ) در دوران حکومتشان نشان مى دهد، آنها به مساله آگاهى و مدیریت همانند امانت و درستکارى اهمیت مى دادند.
(تفسیر نمونه، ج10، ص: 10)
#نکات تفسیری
نظارت بر مصرف
نظارت بر مصرف در مسائل اقتصادى تنها موضوع تولید بیشتر مطرح نیست ، گاهى کنترل مصرف از آن هم مهمتر است ، و به همین دلیل در دوران حکومت خود، سعى کرد، در آن هفت سال وفور نعمت ، مصرف را به شدت کنترل کند تا بتواند قسمت مهمى از تولیدات کشاورزى را براى سالهاى سختى که در پیش بود، ذخیره نماید.
در حقیقت این دو از هم جدا نمى توانند باشند، تولید بیشتر هنگامى مفید است که نسبت به مصرف کنترل صحیحترى شود، و کنترل مصرف هنگامى مفیدتر خواهد بود که با تولید بیشتر همراه باشد.
سیاست اقتصادى یوسف (علیهالسلام ) در مصر نشان داد که یک اقتصاد اصیل و پویا نمیتواند همیشه ناظر به زمان حال باشد، بلکه باید آینده و حتى نسلهاى بعد را نیز در بر گیرد، و این نهایت خودخواهى است که ما تنها به فکر منافع امروز خویش باشیم و مثلا همه منابع موجود زمین را غارت کنیم و به هیچوجه به فکر آیندگان نباشیم که آنها در چه شرائطى زندگى خواهند کرد، مگر برادران ما تنها همینها هستند که امروز با ما زندگى مى کنند و آنها که در آینده مى آیند برادر ما نیستند.
(تفسیر نمونه، ج10، ص: 11)
#روایات
وَ قَالَ سُفْیَانُ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع یَجُوزُ أَنْ یُزَکِّیَ الرَّجُلُ نَفْسَهُ قَالَ نَعَمْ إِذَا اضْطُرَّ إِلَیْهِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ یُوسُفَ اجْعَلْنِی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ وَ قَوْلَ الْعَبْدِ الصَّالِحِ أَنَا لَکُمْ ناصِحٌ أَمِینٌ.
از امام صادق (علیهالسلام ) مى خوانیم که در پاسخ این سؤ ال که آیا جایز است انسان خودستائى کند و مدح خویش نماید؟ فرمود:
آرى هنگامى که ناچار شود مانعى ندارد آیا نشنیده اى گفتار یوسف را که فرمود: مرا بر خزائن زمین قرار ده که من امین و آگاهم ، و همچنین گفتار بنده صالح خدا (هود) من براى شما خیرخواه و امینم ،
و از اینجا روشن مى شود اینکه در خطبه شقشقیه و بعضى دیگر از خطبه هاى نهج البلاغه على (علیه السلام ) به مدح خویشتن میپردازد و خود را محور آسیاى خلافت مى شمرد، که هماى بلند پرواز اندیشه ها به اوج فکر و مقام او نمى رسد، و سیل علوم و دانشها از کوهسار وجودش سرازیر مى شود، و امثال این تعریفها همه براى این است که مردم ناآگاه و بیخبر به مقام او پى ببرند و از گنجینه وجودش براى بهبود وضع جامعه استفاده کنند.
(تحف العقول، ص 357)
#نکات تفسیری
مدح خویش یا معرفى خویشتن بدون شک تعریف خویش کردن
کار ناپسندى است ، ولى با این حال این یک قانون کلى نیست ، گاهى شرائط ایجاب مى کند که انسان خود را به جامعه معرفى کند تا مردم او را بشناسند و از سرمایه هاى وجودش استفاده کنند و بصورت یک گنج مخفى و متروک باقى نماند.
در آیات فوق نیز خواندیم که یوسف به هنگام پیشنهاد پست خزانه دارى مصر خود را با جمله حفیظ علیم ستود، زیرا لازم بود سلطان مصر و مردم بدانند که او واجد صفاتى است که براى سرپرستى این کار نهایت لزوم را دارد.
(تفسیر نمونه، ج10، ص: 13)
#نکات تفسیری
یوسف براى پایان دادن به استثمار طبقاتى و فاصله میان قشرهاى مردم مصر، از سالهاى قحطى استفاده کرد، به این ترتیب که در سالهاى فراوانى نعمت مواد غذائى از مردم خرید و در انبارهاى بزرگى که براى این کار تهیه کرده بود ذخیره کرد، و هنگامى که این سالها پایان یافت و سالهاى قحطى در پیش آمد، در سال اول مواد غذائى را به درهم و دینار فروخت و از این طریق قسمت مهمى از پولها را جمع آورى کرد، در سال دوم در برابر زینتها و جواهرات (البته به استثناى آنها که توانائى نداشتند) و در سال سوم در برابر چهارپایان ، و در سال چهارم در برابر غلامان و کنیزان ، و در سال پنجم در برابر خانه ها، و در سال ششم در برابر مزارع ، و آبها، و در سال هفتم در برابر خود مردم مصر، سپس تمام آنها را (به صورت عادلانه اى ) به آنها بازگرداند، و گفت هدفم این بود که آنها را از بلا و نابسامانى رهائى بخشم .
(حدیث فوق که با اختصار، و نقل به معنى، ذکر شد از امام على بن موسى الرضا ع است به تفسیر مجمع البیان جلد 5 صفحه 244 مراجعه شود.)
#نکات تفسیری
یوسف چگونه اموال بیت المال را بلا عوض به برادران داد؟
این سؤ ال را از دو راه مى توان پاسخ داد: نخست اینکه در بیت المال مصر حقى براى مستضعفان وجود داشته (و همیشه وجود دارد) و مرزهاى کشورها نیز دخالتى در این حق نمى تواند داشته باشد، به همین دلیل یوسف از این حق در مورد برادران خویش که در آن هنگام مستضعف بودند استفاده کرد، همانگونه که در مورد سایر مستضعفان نیز استفاده مى کرد، دیگر اینکه یوسف در آن پست حساسى که داشت ، شخصا داراى حقوقى بود و حداقل حقش این بود که خود و عائله نیازمند خویش و کسانى همچون پدر و برادر را از نظر حداقل زندگى تامین کند، بنابراین او از حق خویش در این بخشش و عطا استفاده کرد.
(تفسیر نمونه، ج10، ص: 22)
#نکات تفسیری
داورى بر اساس قرائن حال
از این آیه ضمنا استفاده میشود که قاضى میتواند به قرائن قطعیه عمل کند، هر چند اقرار و شهودى در کار نباشد، زیرا در جریان کار برادران یوسف نه شهودى بود و نه اقرارى، تنها پیدا شدن پیمانه ملک از بار بنیامین دلیل به مجرمیت او شمرده شد و با توجه به اینکه هر یک از آنها شخصا بار خود را پر میکردند و یا لا اقل به هنگام پر کردن آن حاضر بودند و اگر قفل و بندى داشت، کلیدش در اختیار خود آنها بود و از طرفى، هیچکس باور نمىکرد که در اینجا نقشهاى در کار است و مسافران کنعان (برادران یوسف) در این شهر، دشمن نداشتند که بخواهد براى آنها توطئه کند.مجموع این جهات سبب میشد که از مشاهده پیمانه ملک، در بار بنیامین، علم به اقدام شخص او به چنین کارى حاصل شود.
این موضوع که دنیاى امروز در داوریهایش روى آن تکیه میکند از نظر فقه اسلامى نیاز به بررسى بیشترى دارد، چرا که در مباحث قضایى روز فوق- العاده مؤثر است و جاى این بحث کتاب القضاء است.
(تفسیر نمونه، ج10، ص: 51)
#نکات تفسیری
امنیت نعمت بزرگ خدا
یوسف از میان تمام مواهب و نعمتهاى مصر، انگشت روى مساله امنیت گذاشت و به پدر و مادر و برادران گفت : وارد مصر شوید که انشاء الله در امنیت خواهید بود و این نشان مى دهد که نعمت امنیت ریشه همه نعمتها است ، و حقا چنین است زیرا هرگاه امنیت از میان برود، سایر مسائل رفاهى و مواهب مادى و معنوى نیز به خطر خواهد افتاد، در یک محیط نا امن ، نه اطاعت خدا مقدور است و نه زندگى توام با سربلندى و آسودگى فکر، و نه تلاش و کوشش و جهاد براى پیشبرد هدفهاى اجتماعی.
) تفسیر نمونه ، ج10، ص: 85(
#پیام ها
- براى تصدّى اعطاى پستهاى مهم و کلیدى علاوه بر تدبیر و کاردانى، محبوبیّت و مقبولیّت نیز بسیار مهم است. (یوسف در اثر عفّت، تدبیر، تعبیر خواب و بزرگوارى، محبوبیّت خاصّى پیدا کرد، لذا عزیز مصر گفت او براى خودم باشد) «أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی»
- پاکى، امانت، صداقت و عفاف، پادشاهان را نیز به تواضع وا میدارد.
«أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی»
براى اعطاى مسئولیّتهاى بسیار مهم، گاه لازم است شخص اوّل مملکت، خود مصاحبه حضورى کند. «فَلَمَّا کَلَّمَهُ»
- پستهاى بزرگ و کلیدى را به افراد شایسته و امتحان داده واگذار کنید. فَلَمَّا کَلَّمَهُ قالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ ...
- انسان صادق و امین حتّى در جمع کافران نیز مقبول و مورد احترام است.
( «لَدَیْنا» شامل همهى کارگزاران مىشود) «إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنا مَکِینٌ أَمِینٌ»
- وقتى به امانت و توان و صداقت کسى اطمینان پیدا کردید، در واگذارى مسئولیّت به او درنگ نکنید. «إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنا مَکِینٌ أَمِینٌ»
- مشاور خاص مسئولین کشورى، باید اهل تقوا، تدبیر، قدرت برنامه ریزى و امانت باشد. أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی ... مَکِینٌ أَمِینٌ (یوسف جامع همه اینها بود.)
(تفسیر نور، ج4، ص: 229)
#نکات تفسیری
هنگامى که یوسف مقام ومنزلت پیدا کرد، تقاضاى دیدار والدین نکرد، بلکه تقاضاى مسئولیّت خزانه دارى نمود، زیرا دیدار جنبه ى عاطفى داشت و نجات مردم از قحطى، رسالت اجتماعى او بود.
(تفسیر نور، ج4، ص: 232)
#نکات تفسیری
پیام ها
-هر جا لازم باشد، باید داوطلب مسئولیّتهاى حسّاس شد. قالَ اجْعَلْنِی ...
- نبوّت، از حکومت و سیاست جدا نیست، همچنان که دیانت، از سیاست جدا نیست. «اجْعَلْنِی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ»
- در به کارگیرى افراد لایق، علاقه شخصى او در نظر گرفته شود. اجْعَلْنِی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ ...
- ابتدا احراز شایستگى، سپس درخواست مسئولیّت. أَسْتَخْلِصْهُ ... اجْعَلْنِی ...
- وقتى در کارى مهارت دارید، اعتماد به نفس داشته باشید و خود را عرضه کنید. «اجْعَلْنِی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ»
- در هر موقعیّتى که فرد قرار دارد باید به نظرات افراد پایین تر و مشاوران امین توجّه داشته باشد. (عزیز مصر به پیشنهاد یوسف که گفت: «اجْعَلْنِی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ»، توجّه کرد و آن را پذیرفت.)
- تابعیّت منطقهاى، اصل نیست. یوسف مصرى نبود، ولى در حکومت مصر وارد شده و مسئولیّت گرفت. (ملّی گرایى، ممنوع) «اجْعَلْنِی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ»
- به هنگام ضرورت، بیان لیاقت و شایستگى خود، منافاتى با توکلّ و زهد و اخلاص ندارد. «إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ»
- از مجموعه دو وصفى که پادشاه از یوسف علیه السلام بیان کرد؛ «مَکِینٌ، أَمِینٌ» و دو صفتى که یوسف براى خود بیان نمود؛ «حَفِیظٌ، عَلِیمٌ» اوصاف کارگزاران شایسته به دست می آید: قدرت، امانت، پاسدارى و تخصص.
- در برنامه ریزى ونظارت بر مصرف، باید سهم نسل آینده حفظ و مراعات شود. «حَفِیظٌ عَلِیمٌ»
(تفسیر نور، ج4، ص: 233)
#نکات تفسیری
پیام ها
-حقّ تصرّف، از شئون حکومت است. مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ ...
-حکومتها در شرایط بحرانى کشور میتوانند آزادى مردم را در تصرّف اموال و املاک خویش محدود ساخته آنان را به سمت مصالح همگانى سوق دهند. «یَتَبَوَّأُ مِنْها حَیْثُ یَشاءُ»
- قدرت اگر در دست اهلش باشد رحمت است وگرنه زیانبخش خواهد بود.
«نُصِیبُ بِرَحْمَتِنا»
-رسیدن به حکومت و قدرت در دنیا، منافاتى با نیکوکارى و ایمان و تقوا ندارد. مَکَّنَّا لِیُوسُفَ ... أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ.
- مشیّت الهى، نظامدار و قانونمند است. نُصِیبُ بِرَحْمَتِنا ... وَ لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِین.
(تفسیر نور، ج4، ص: 235)
#نکات تفسیری
پیام ها
-در زمان قحطى اگر منطقههاى دیگر از شما کمک خواستند، کمک کنید. «وَ جاءَ إِخْوَةُ یُوسُفَ»
- در وقت نیاز و تنگدستى ساکن و راکد نباشید و حتّى از دیگر کشورها کمک بگیرید. «وَ جاءَ إِخْوَةُ یُوسُفَ»
_ملاقات مردم حتّى غیر مصریان با یوسف، امرى سهل و آسان بود. جاءَ إِخْوَةُ ... فَدَخَلُوا (سران حکومتها باید برنامهاى اتخاذ کنند که ملاقات مردم با آنان به آسانى صورت بگیرد.)
(تفسیر نور، ج4، ص: 238)
#نکات تفسیری
پیام ها
- اشخاص یا مؤسسهها و یا کشورهایى که کمکهاى اقتصادى میکنند، میتوانند بعضى از شرایط را در جهت رشد و یا مصالح دیگر، مطرح کنند. ائْتُونِی بِأَخٍ ...
- حتّى در زمان بحران و قحطى نیز بی عدالتى و کم فروشى ممنوع است. «أُوفِی الْکَیْلَ»
-کم فروشى یا عدالت کارگزاران، کارگران ودستیاران، به حساب مسئول اصلى و مافوق است. «أَنِّی أُوفِی الْکَیْلَ»
-مسئولین توزیع امکاناتِ عمومى باید عادل باشند. «أُوفِی الْکَیْلَ»
- قدرت را وسیله ى انتقام قرار ندهیم. «أُوفِی الْکَیْلَ وَ أَنَا خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ»
(تفسیر نور، ج4، ص: 239)
#نکات تفسیری
پیام ها
- در مدیریّت، هم محبّت لازم است و هم تهدید. اوّل مژده و محبّت؛ «أَنَا خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ» بعد تهدید و اولتیماتوم. «فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِی»
- در اجراى قانون، میان برادر وخانواده ودیگران نباید تبعیض قائل شد. «فَلا کَیْلَ لَکُمْ» (هر شخصى سهم معینى داشت وباید خود دریافت میکرد.)
- در تهدید لازم نیست که مدیر تصمیم صد در صد بر اجرا داشته باشد. «فَلا کَیْلَ لَکُمْ» (زیرا یوسف کسى نبود که حاضر شود برادرانش از قحطى بمیرند.)
- قاطعیّت در پیاده کردن برنامه ها، شرط رهبرى است. «فَلا کَیْلَ لَکُمْ عِنْدِی وَ لا تَقْرَبُونِ»
(تفسیر نور، ج4، ص: 240)
#نکات تفسیری
پیام ها
- مراعات مقرّرات، بر هر کس لازم است و قانون شکنى حتّى براى عزیز مصر نیز ممنوع است. «مَعاذَ اللَّهِ»
- نیکوکار قانون شکنى نمىکند. مِنَ الْمُحْسِنِینَ. قالَ مَعاذَ اللَّهِ ...
- قاضى نباید تحت تأثیر احساسات قرار گیرد. «قالَ مَعاذَ اللَّهِ»
- قضاوت کار حساسى است که باید در آن به خدا پناه برد. «مَعاذَ اللَّهِ»
-قانون شکنى، ظلم است. (نباید به درخواست این و آن مقرّرات را شکست.) «مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ»
- بىگناه نباید به جاى گناهکار کیفر ببیند، هر چند خودش به اینکار رضایت داشته باشد. «مَعاذَ اللَّهِ»
(تفسیر نور، ج4، ص: 261)
#نکات تفسیری
سیماى یوسف (ویژگىهاى یک رهبر موفّق)
در پایان داستان حضرت یوسف، سیمایى از آن را مرور مىکنیم:
1. توجّه کامل به خداوند در تلخىها: رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُ ... در شادىها و شیرینىها: «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ»
2. رهاکردن هر خط انحرافى از هر گروهى: «إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ»
3. پىگیرى راه مستقیم پیشگامان: وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِی إِبْراهِیمَ ... وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ
4. پایدارى در راه رضاى خدا تا آخرین نفس: «تَوَفَّنِی مُسْلِماً»
5. وقار در برابر رقبا: «أَحَبُّ إِلى أَبِینا مِنَّا»
6. صبر در برابر حوادث و مرارتها: «یَجْعَلُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِ، أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً»
7. پاکدامنى و ترجیح تقوا بر رفاه: «مَعاذَ اللَّهِ، رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی»
8. کتمان در برابر بیگانگان: «وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ»
9. علم وافر: عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ- إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ ...
10. بیان زیبا و فصیح: «فَلَمَّا کَلَّمَهُ قالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنا مَکِینٌ»
11. اصالت خانوادگى: آبائِی إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ ...
12. مدارا با مخالفان فکرى: «یا صاحِبَیِ السِّجْنِ»
13. اخلاص: «کان من المخلصین»
14. سوز و علاقه به هدایت دیگران: «أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ»
15. قدرت طراحى وابتکار: جَعَلَ السِّقایَةَ، ائْتُونِی بِأَخٍ لَکُمْ، فَذَرُوهُ فِی سُنْبُلِهِ، ...
16. تواضع و فروتنى: «رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ»
17. عفو و اغماض: «لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ»
18. فتوت و جوانمردى: «نَزَغَ الشَّیْطانُ بَیْنِی وَ بَیْنَ إِخْوَتِی»
19. امانتدارى: «اجْعَلْنِی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ»
20. مهماننوازى: «أَنَا خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ»
(تفسیر نور، ج4، ص: 294)
#روایات
روایتى در مورد حلیت نعمتهاى دنیوى و جواز بهره بردارى از آنها
و در کافى به سند خود از عباس بن هلال الشامى، غلام ابى الحسن (ع) از آن جناب روایت کرد که گفت: خدمت آقایم عرض کردم: فدایت شوم، مردم چقدر دوست میدارند کسى را که غذاى ناگوار بخورد و لباس خشن بپوشد و در برابر خدا خشوع کند، فرمود:
مگر نمیدانى که یوسف پیغمبر، که فرزند پیغمبر بود همواره قباهاى حریر، آنهم زربافت میپوشید، و در مجالس آل فرعون می نشست و حکم میکرد، و مردم هم به لباس او ایراد نمىگرفتند، چون مردم محتاج لباس او نبودند، مردم از او عدالت می خواستند.
آرى مردم نیازمند پیشوایى هستند که وقتى سخنى میگوید راست بگوید، و وقتى حکمى میکند عدالت را رعایت نماید، زیرا خداوند نه طعام حلالى را حرام کرده و نه شراب حلالى را (حرام کرده)، او حرام را حرام و ممنوع کرده، چه کم و چه زیاد، حتى خودش فرموده" قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ".
(فروع کافى، ج 6، ص 453، ح 5، ط بیروت)
#نکات تفسیری
بعد از آنکه شاه فرمان مکانت و امانت یوسف را بطور مطلق صادر کرد، یوسف از او در خواست نمود که او را به وزارت مالیه و خزانه دارى منصوب کند، و امور مالى کشور و خزانه هاى زمین را که مراد از آن همان سرزمین مصر بوده باشد به وى محول نماید.
و اگر این درخواست را کرد به این منظور بود که امور مالى کشور و ارزاق را به مباشرت خود اداره کند، و ارزاق را جمع آورى نموده براى سالهاى بعد که قهرا سالهاى قحطى خواهد بود و مردم دچار گرانى و گرسنگى خواهند شد ذخیره نماید، و خودش با دست خویش آن ذخیره ها را در میان مردم تقسیم کند، و به هر یک آن مقدارى که استحقاق دارد بدهد، و از حیف و میل جلوگیرى نماید.
و خود درخواست خویش را چنین تعلیل کرد که من حفیظ و علیم هستم، زیرا این دو صفت از صفاتیست که متصدى آن مقامى که وى درخواستش را کرده بود لازم دارد، و بدون آن دو نمیتواند چنان مقامى را تصدى کند، و از سیاق آیات مورد بحث و آیات بعدش برمی آید که پیشنهاد پذیرفته شد، و دست بکار آنچه میخواست گردید.
(ترجمه تفسیر المیزان، ج11، ص: 274)
#شرح کلی موضوع
حضرت یوسف علیه السلام برنامه تمدن ساز اقتصادی و اجتماعی چهارده ساله را برای مبارزه با فساد اخلاقی، اجتماعی و برقراری عدالت اجتماعی طراحی کرد. آن حضرت دارای مقام خزانه داری با ویژگیهایی همچون مکین، امین، حفیظ و علیم برنامه ریزی حساب شده برای جلوگیری از قحطی با ذخیره سازی، مصرف در حد نیاز و فروش تولید اضافی در سالهای قحطی اجرا کرد. حکومت یوسف (ع)، سرلوحه برنامه خود را اصلاح نفس قرار داد. وی همواره بر پرستش خدا و مبارزه با نفس تأکید داشت. آن حضرت، توانست حکومتی الهی با رعایت شناخت مقتضیات زمان، به اصلاحات اقتصادی روی آورد و با برنامه ریزی بلندمدت و کارشناسی شده، موفق به اجرای عدالت اجتماعی شود. یوسف علیه السلام امور اجتماعی و اقتصادی را به مبانی عقیدتی و خداباوری پیوند میزد. این ویژگی ها، او را به عنوان یک مصلح توحیدی نشان میدهد. ازاین رو، نگاه توحیدی و خداباوری در شناخت و تحلیل پدیدههای اجتماعی، رکن حکومت دینی و منشور این دولت دینی محسوب میشود. یوسف علیه السلام، که تمام افعال خود را بر محور توحید و مبارزه با نفس تنظیم کرده بود، وقتی به حکومت دست یافت، اصلاحات اجتماعی و اقتصادی را در برنامه اصلی خود قرار داد. حضرت یوسف نشان داد که حکومت دینی توان گسترش فرهنگ توحیدی و تعالی انسان و اصلاح امور اجتماعی و اقتصادی و معیشت انسان را مورد توجه، شناخت و مدیریت قرار دهد. وی نشان داد که معیشت و امور دنیوی در کنار امور معنوی، همچون دو بال یک پرنده هستند. برنامه اصلاحات اجتماعی و اقتصادی حضرت یوسف در قالب یک جریان تمدن ساز تدوین و اجرا گردید.
#روایات
گفتگوهاى دیگر از على بن میثم رحمة الله علیه
- قال و أخبرنی الشیخ أدام الله عزه قال سئل أبو الحسن علی بن میثم رحمه الله فقیل له لم صلى أمیر المؤمنین ع خلف القوم قال جعلهم بمثل سواری المسجد قال السائل فلم ضرب الولید بن عقبة الحد بین یدی عثمان فقال لأن الحد له و إلیه فإذا أمکنه إقامته أقامه بکل حیلة قال فلم أشار على أبی بکر و عمر قال طلبا منه أن یحیی أحکام الله و یکون دینه القیم کما أشار یوسف على ملک مصر نظرا منه للخلق و لأن الأرض و الحکم فیها إلیه فإذا أمکنه أن یظهر مصالح الخلق فعل و إذا لم یمکنه ذلک بنفسه توصل إلیه على یدی من یمکنه طلبا منه لإحیاء أمر الله تعالى
شیخ مفید فرمود: از على بن میثم رحمة الله علیه پرسیدند چرا امیر المؤمنین پشت سر آنها نماز خواند؟ جواب داد آنها را چون دیوارهاى مسجد خیال میکرد. پرسید چرا ولید بن عقبه را در مقابل عثمان حدّ زد؟ گفت زیرا اختیار حدّ دست او بود، در صورتى که امکان بیابد به هر حیله اقامه باید بنماید.
گفت چرا در مشورت با ابا بکر و عمر شرکت مىکرد و رأى میداد؟ جواب داد چون مایل بود که احکام دین زنده بماند و پایدار باشد، چنانچه حضرت یوسف پادشاه مصر را راهنمائى کرد براى نفع مردم. چون زمین و حکومت در زمین مال اوست وقتى بتواند به نفع مردم حرفى بزند میزند وقتى براى خودش امکان نداشته باشد به وسیله دیگران که میتواند این کار را مىکند چون مایل است که امر خدا پایدار باشد.
(بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج10، ص: 374)
#روایات
کشف، کشف الغمة قَالَ الْآبِیُّ فِی کِتَابِ نَثْرِ الدُّرِّ دَخَلَ عَلَى الرِّضَا بِخُرَاسَانَ قَوْمٌ مِنَ الصُّوفِیَّةِ فَقَالُوا لَهُ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ الْمَأْمُونَ نَظَرَ فِیمَا وَلَّاهُ اللَّهُ تَعَالَى مِن الْأَمْرِ فَرَآکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ أَوْلَى النَّاسِ بِأَنْ تَؤُمُّوا النَّاسَ وَ نَظَرَ فِیکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ فَرَآکَ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ فَرَأَى أَنْ یَرُدَّ هَذَا الْأَمْرَ إِلَیْکَ وَ الْأُمَّةُ تَحْتَاجُ إِلَى مَنْ یَأْکُلُ الْجَشِبَ وَ یَلْبَسُ الْخَشِنَ وَ یَرْکَبُ الْحِمَارَ وَ یَعُودُ الْمَرِیضَ قَالَ وَ کَانَ الرِّضَا ع مُتَّکِئاً فَاسْتَوَى جَالِساً ثُمَّ قَالَ کَانَ یُوسُفُ ع نَبِیّاً یَلْبَسُ أَقْبِیَةَ الدِّیبَاجِ الْمُزَوَّرَةِ بِالذَّهَبِ وَ یَجْلِسُ عَلَى مُتَّکَئَاتِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ یَحْکُمُ إِنَّمَا یُرَادُ مِنَ الْإِمَامِ قِسْطُهُ وَ عَدْلُهُ إِذَا قَالَ صَدَقَ وَ إِذَا حَکَمَ عَدَلَ وَ إِذَا وَعَدَ أَنْجَزَ إِنَّ اللَّهَ لَمْ یُحَرِّمْ لَبُوساً وَ لَا مَطْعَماً وَ تَلَا قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْق
کشف الغمه: آبى در نثر الدرّ مینویسد گروهى از صوفیه در خراسان خدمت حضرت رضا علیه السّلام رسیده عرضکردند امیر المؤمنین مأمون مقام خلافتى که خدا باو عنایت کرده، خواست بشایسته ترین مردم واگذار نماید شما خانواده پیغمبر را از همه مردم بمقام رهبرى شایسته تردید و از میان اهل بیت شما را از هر نظر لایق تر بمقام امامت تشخیص داد تصمیم گرفت خلافت را بشما واگذارد باینکه مردم احتیاج دارند بکسى که غذاى خوب نخورد و لباس درشت بپوشد و سوار الاغ شود و بعیادت مریض رود حضرت رضا علیه السّلام که تکیه نموده بود راست نشست فرمود یوسف پیامبر بود لباسهاى دیبا آراسته با طلا میپوشید و تکیه بر تخت فرعون می نمود و حکومت میکرد امام باید عادل و دادگر باشد وقتى حرف میزند راست بگوید وقتى حکومت میکند عدالت ورزد و بوعده خود وفا کند خداوند خوراک و پوشاک را حرام نفرمود این آیه را قرائت نمود: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّه الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ.
(بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج49، ص: 276)
#روایات
رُوِىَ أنَّ یُوسُفَ علیه السلام لَمّا خَرَجَ مِنَ السِّجنِ دَعا لَهُم وَ قالَ: أللّهُمَّ اعْطِفْ عَلَیهِمْ بِقُلُوبِ الأخیارِ وَ لا تُعْمِ عَلَیهِمُ الأخبارَ. فَلِذلِکَ یَکُونُ أصحابُ السِّجنِ أعرَفَ النّاسِ بِالأخبارِ فى کُلِّ بَلدَةٍ. وَکَتَبَ عَلى بابِ السِّجنِ: هذا قُبُورُ الأحیاءِ وَبَیتُ الأحزانِ وَ تَجرِبَةُ الأصدِقاءِ وَ شَماتَةُ الأعداءِ.
روایت شده است که چون حضرت یوسف علیه السلام از زندان آزاد شد، براى زندانیان دعا کرد وگفت: خدایا دلهاى خوبان را با آنان مهربان کن و اخبار و رویدادها را از آنان پوشیده مدار. از این روست که زندانیان هرشهرى بیش از سایر مردم، از رویدادها خبر دارند. و بر در زندان نوشت: اینجا گورهاى زندگان است و خانه اندوهها و جاى آزمودن دوستان و مایه شادکامى دشمنان.
(میزان الحکمه به نقل از نورالثقلین ج2 ص 432 ح 97)
#نظرات شخصی و بیان مصادیق
حکومت هایی قادرند ادعای اقتدار و استقلال نمایند که از نیروهای کارآمد در عرصه های اجرایی و قانون گذاری برخوردار باشند و پایه های آن نظام بر حضور آگاهانه و گسترده مردم استوار گشته باشد. اکنون که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری و شورای اسلامی هستیم، حضور هوشمندانه مردم در امور سیاسی و مشارکت آگاهانه آنها برای گزینش کارگزاران کارآمد بر طبق موازین، بر اقتدار و استقلال نظام می افزاید. ما در نظامی به سر می بریم که مبتنی بر اسلام است و حفظ نظام اسلامی بر فرد فرد مسلمانان واجب است. شرکت آگاهانه ای که منجر به انتخاب افراد و برنامه های اصلح برای تعالی جامعه شود، باعث قوام گرفتن نظام اسلامی خواهد شد و چنین برخوردی با انتخابات، بر تمامی مسلمین واجب است.
مشارکت در تمام زمینه های جمهوری اسلامی ایران که براساس معیارهای قرآنی شکل گرفته است، باید بر همان معیارهای قرآنی انجام گیرد. از این رو افراد جامعه برای پذیرش مسئولیت؛ و مردم برای گزینش کارگزاران اصلح با مراجعه به معارف قرآن کریم می توانند الگوی مناسبی برای ادای وظیفه خویش داشته باشند. یکی از الگوهای مناسبی که قرآن کریم معرفی نموده، جریان صدارت امور حکومتی توسط حضرت یوسف(ع) است.
#امام وآقا
1) کهنه نشدن آرمانهای جامعه اسلامی(ذیل آیه 76)
پس تشکیل جامعهی اسلامی شد هدف؛ با همین خصوصیات، با همین شاخصهائی که گفته شد. این هدف هرگز کهنهشونده نیست. مطالبهی عدالت هرگز منسوخ نمیشود. از اولِ تاریخ بشر تا امروز، انسانها به دنبال عدالت بودهاند. هر جا قیامی از طرف مردم هست، غالباً بر ضد بیعدالتی است، بر ضد تبعیض است. انسانها دنبال آزادی هستند. خدای متعال انسان را آزاد آفریده است؛ «لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرّا»خدا تو را آزاد آفریده است. انسان دنبال آزادی است؛ این یک خواستهی فطری است، این کهنهبشود نیست.
بنابراین وقتی انسان اهداف و آرمانهای نظام اسلامی را نگاه میکند - یعنی جامعهی اسلامی با این خصوصیات - میبیند اینها هیچ وقت کهنه نمیشود. انسان همیشه دنبال این آرمانهاست. هرچه هم که حرکت بکند، جا برای حرکتِ بیشتر وجود دارد. مثلاً یکی از آرمانهای شما پیشرفت است. پیشرفت نهایت ندارد، آخر ندارد. «فوق کلّ ذی علم علیم»هرچه شما دانش داشته باشید، بالاتر از آن، دانشی متصور است. یعنی عرصه، یک عرصهی تمامشدنی نیست. پس اینها کهنه نمیشود؛ لیکن در راه رسیدن به اینها، آن حلقهی قبلی، گفتیم دولت اسلامی است. دولت اسلامی، یعنی سازوکارها و نهادسازیهای لازم برای ایجاد آن جامعهی اسلامی؛ اینها چرا، ممکن است کهنه شود. ممکن است اقتضائات در دنیا جوری بشود که این سازوکار، این هندسهی نظام، کامل نباشد، مطلوب نباشد، لازم باشد عوض شود؛ هیچ اشکال ندارد. نظام اسلامی این ظرفیت را دارد. اگر نظامی دنبال آن آرمانهاست، آن آرمانها کهنهبشو نیست؛ اما سازوکارها، چینش این نهادهائی که میخواهد ما را به آن آرمانها برساند، قابل نو شدن است.
(بیانات در دیدار دانشجویان کرمانشاه،۱۳۹۰/۰۷/۲۴)