معنای زیارت
(خلاصه از معنای زیارت، ادب و فنای مقربان)
زیارت از ریشه "زور" است. اصل این واژه به معنای میل و عدول از چیزی است.
احمد بن فارس در ادامه میگوید زائر را از آن جهت زائر میگویند که وقتی به زیارت تو می آید از غیر از تو عدول میکند و رو بر میگرداند.فیومی د رادامه میگوید زیارت در عرف آن است که انسان با انگیزه بزرگداشت کسی و انس گرفتن با او به وی روی آورد. نیز برخی گفته اند این که بر ملاقات اولیا و بزرگان اطلاق زیارت شده است از آن جهت است که این کار انحراف از جریان مادی و عدول از عالم طبیعت و توجه به عالم روحانیت است. در حالی که در محیط طبیعی حضور دارد و جسمانیت خویش را حفظ میکند.
زیارت در روایات اهل سنت
عبدالله پسر خلیفه ی دوم از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده است که فرمود "من جائنی زائرا لا تحمله الا زیارتی، کان حقّا علیّ ان اکون له شفیعاً یوم القیامه" متتبع بزرگ علامه امنی رحمه الله این حدیث را از شانزده اتن از محدثان و حفّاظ اهل سنت نقل کرده است.
همچنین آورده است چهل و یک نفر از بزرگان آنان از عبدالله بن عمر نقل کرده اند که پیعمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر کس قبر مرا زیارت کند، شفاعت من بر او واجب می شود. "من زار قبری وجبت له شفاعتی" آن عالم امین افزون بر این دو روایت، بیست روایت دیگر نیز از منابع اهل سنت نقل کرده است
زیارت در روایات اهل سنتعبدالله پسر خلیفه ی دوم از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده است که فرمود "من جائنی زائرا لا تحمله الا زیارتی، کان حقّا علیّ ان اکون له شفیعاً یوم القیامه" متتبع بزرگ علامه امنی رحمه الله این حدیث را از شانزده اتن از محدثان و حفّاظ اهل سنت نقل کرده است.
همچنین آورده است چهل و یک نفر از بزرگان آنان از عبدالله بن عمر نقل کرده اند که پیعمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر کس قبر مرا زیارت کند، شفاعت من بر او واجب می شود. "من زار قبری وجبت له شفاعتی" آن عالم امین افزون بر این دو روایت، بیست روایت دیگر نیز از منابع اهل سنت نقل کرده است
روایات در باب زیارت ائمه بسیار زیاد است بستگی به دسته بندی و وقت و ... دارد. روایاتی که در زیر می آید روایاتی ست که در کتاب ادب فنا آمده است
#روایت، کافی
5- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَهُمْ مُرُّوا بِالْمَدِینَةِ فَسَلِّمُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مِنْ قَرِیبٍ وَ إِنْ کَانَتِ الصَّلَاةُ تَبْلُغُهُ مِنْ بَعِید
زیارت هرچند از دور هم میرسد ولی در زیارت از نزدیک فوایدی وجود دارد:
1)استفاده از فضای معنوی که محل رفت و آمد فرشتگان است
2)گسترش فرهنگ ولایت در راه ها
3)نشانه ی صداقت و اهمیت دادن زائر
4)ارتباط ملیت های مختلف و آگاهی از یکدیگر
5)عمل به توصیه قرآن بر سیر در زمین
6)این که حرم ها مرکز تبلیغ دین بوده اند در طول تاریخ از رفت و آمد زائران ناشی میشود(حداقل بخشی از آن به این اختصاص دارد)
#روایت،کامل الزیارات
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنِی عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا مِنْهُمْ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنِ الْعَمْرَکِیِّ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ یَحْیَى وَ کَانَ خَادِماً لِأَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی ع عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ زَارَنِی أَوْ زَارَ أَحَداً مِنْ ذُرِّیَّتِی زُرْتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَنْقَذْتُهُ مِنْ أَهْوَالِهَا.
#روایت، کافی
أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عَلِیُّ مَنْ زَارَنِی فِی حَیَاتِی أَوْ بَعْدَ مَوْتِی أَوْ زَارَکَ فِی حَیَاتِکَ أَوْ بَعْدَ مَوْتِکَ أَوْ زَارَ ابْنَیْکَ فِی حَیَاتِهِمَا أَوْ بَعْدَ مَوْتِهِمَا ضَمِنْتُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَنْ أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا وَ شَدَائِدِهَا حَتَّى أُصَیِّرَهُ مَعِی فِی دَرَجَتِی.
#روایت، کافی
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا لِمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوْقَ عَرْشِهِ قَالَ قُلْتُ فَمَا لِمَنْ زَارَ أَحَداً مِنْکُمْ قَالَ کَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ ص
شیخ مفید رحمه الله در معنای این حدیث گفته است مراد این است که ثواب و تکریم زائر آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم در روز قیامت، همانند کسی است که خداوند او را به آسمان برده و به عرش خود که ملائکه حامل آن هستند نزدیک میکند و برگزیدگان از فرشتگان خود را به او می نمایاند، به گونه ای که موجب تاکید بر تکریم او میگردد. مشابه این تعبیر را مجلسی اول رحمه الله نیز آورده است.
#روایت، کافی
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ النَّیْسَابُورِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَعِیدٍ الْمَکِّیِّ عَنْ یَحْیَى بْنِ سُلَیْمَانَ الْمَازِنِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: مَنْ زَارَ قَبْرَ وَلَدِی عَلِیٍّ کَانَ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ کَسَبْعِینَ حَجَّةً مَبْرُورَةً قَالَ قُلْتُ سَبْعِینَ حَجَّةً قَالَ نَعَمْ وَ سَبْعِینَ أَلْفَ حَجَّةٍ قَالَ قُلْتُ سَبْعِینَ أَلْفَ حَجَّةٍ قَالَ رُبَّ حَجَّةٍ لَا تُقْبَلُ مَنْ زَارَهُ وَ بَاتَ عِنْدَهُ لَیْلَةً کَانَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِی عَرْشِهِ قَالَ نَعَمْ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ کَانَ عَلَى عَرْشِ الرَّحْمَنِ أَرْبَعَةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ أَرْبَعَةٌ مِنَ الْآخِرِینَ فَأَمَّا الْأَرْبَعَةُ الَّذِینَ هُمْ مِنَ الْأَوَّلِینَ- فَنُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَى وَ عِیسَى ع وَ أَمَّا الْأَرْبَعَةُ مِنَ الْآخِرِینَ- فَمُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ ثُمَّ یُمَدُّ الْمِضْمَارُ فَیَقْعُدُ مَعَنَا مَنْ زَارَ قُبُورَ الْأَئِمَّةِ ع إِلَّا أَنَّ أَعْلَاهُمْ دَرَجَةً وَ أَقْرَبَهُمْ حَبْوَةً زُوَّارُ قَبْرِ وَلَدِی عَلِیٍّ ع.
#روایت، من لا یحضر
وَ رَوَى الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْوَشَّاءُ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ إِنَّ لِکُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِی عُنُقِ أَوْلِیَائِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ زِیَارَةَ قُبُورِهِمْ فَمَنْ زَارَهُمْ رَغْبَةً فِی زِیَارَتِهِمْ وَ تَصْدِیقاً بِمَا رَغِبُوا فِیهِ کَانَ أَئِمَّتُهُمْ شُفَعَاءَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَة
بعد از گفتن همه ی این روایات، این روایات مدخل بسیار مناسبی برای ورود به زیارت جامعه ی کبیره میباشند. یعنی روایاتی که ثواب هایی که گفته شده است را موقوف بر معرفت کرده اند. از آنجا که زیارت جامعه ی کبیره از جهت معرفت دهی کم نظیر مینماید، بلکه بی نظیر، جایگاه بسیار والایی بین بقیه ی زیارت نامه ها پیدا میکند. یعنی اگر کسی از قبل این زیارت را فراگرفته باشد و به مقداری که عقول ما دست پیدا میکند به معانی آن دست پیدا کرده باشد بعد حضرات علیهم السلام را با این زیارت نامه زیارت کند میتواند امید وار باشد که آن ثواب ها را برای خود ثبت کرده.
ضمن اینکه اهمیت معرفت فقط در باب زیارت نیست بلکه انسان به میزان معرفتی که پیدا کرده است رشد کرده.
28- أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ یَرْفَعُهُ إِلَى أَحَدِهِمْ ع أَنَّهُ قَالَ: بَعْضُکُمْ أَکْثَرُ صَلَاةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُکُمْ أَکْثَرُ حَجّاً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُکُمْ أَکْثَرُ صَدَقَةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُکُمْ أَکْثَرُ صِیَاماً مِنْ بَعْضٍ وَ أَفْضَلُکُمْ أَفْضَلُ مَعْرِفَةً.(صفات الشیعه)
در روایتی در توحید شیخ صدوق: ... ِ ثُمَّ قَالَ أَوَّلُ عِبَادَةِ اللَّهِ مَعْرِفَتُه ...
که یکی از مهم ترین معارف معرفت ولی الله است که در این زیارت به خوبی تصویر میشود
اما روایاتی که اجر زیارت را منوط به معرفت امام کرده اند:
من لا یحضر:
وَ رَوَى حَمْزَةُ بْنُ حُمْرَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یُقْتَلُ حَفَدَتِی[1] بِأَرْضِ خُرَاسَانَ فِی مَدِینَةٍ یُقَالُ لَهَا طُوسُ مَنْ زَارَهُ إِلَیْهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِیَدِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ وَ إِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْکَبَائِر...
بحار:
عَنْ سَعْدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع قَالَ قَالَ: یَا سَعْدُ عِنْدَکُمْ لَنَا قَبْرٌ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَبْرُ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى ع قَالَ نَعَمْ مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّة
الغارات:
و عن الصادق علیه السّلام: من زار أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام عارفا بحقّه کتب له بکلّ خطوة حجّة مقبولة و عمرة مبرورة، و اللَّه ما یطعم اللَّه النّار قدما تغبّرت فی زیارة أمیر المؤمنین علیه السّلام ماشیا کان أو راکبا.
کامل الزیارات:
2- حَدَّثَنِی أَبُو الْعَبَّاسِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّهُمْ یَرَوْنَ- أَنَّهُ مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ ع کَانَتْ لَهُ حِجَّةٌ وَ عُمْرَةٌ قَالَ لِی مَنْ زَارَهُ وَ اللَّهِ عَارِفاً بِحَقِّهِ غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ-
(روایات بسیار بیشتر از این مقدار است)
و این مطلب هم یک امر بسیار مشخصی ست، گاهی انسان شخص معممی را میبند به همین مقدار که لباس رسول الله را پوشیده به او احترام میکند و سلام میدهد. اگر کسی شناخت او ار افزایش دهد مثلا بگوید ایشان مجتهد مسلم هم هستند نوع سلام کردن و در مواجهه قرار گرفتنش فرق میکند. اگر شناختش بیشتر شود مثلا بفهمد ایشان از شاگردان خاص آ.بهجت هم هستند که آ.بهجت به ایشان عنایت خاص داشتند، باز نوع تعامل او فرق میکند و ...
هر چقدر انسان بیشتر به حضرات شناخت پیدا کند، زیارت او از دور و نزدیک و همین طور تمام تعاملات او رنگ و بوی عمیق تری خواهد یافت فلذا مستوجب عنایات بیشتری هم خواهد بود
شیعیان معتقدند اهلبیت علیهم السلام به فضل و اذن الهی صاحب کرامتاند و میتوانند معجزاتی بسیار شگفتآورتر از معجزات حضرت عیسی علیه السلام انجام دهند؛ اما غالباً این علم کلی بهاندازه لحظه تماشای منظره شفاگرفتن بیمار تأثیر ندارد. دیدن نمونهای عینی چنان در ما اثر میگذارد که شاید صد برهان، آن تأثیر را نداشته باشد. حتی گاه اثر شنیدن داستانی واقعی از شخصی مطمئن، بهطوری که معلوم باشد در چه زمانی، چه مکانی و برای چه کسی اتفاق افتاده است، از اثر دلایل کلی بیشتر است؛ چون مصداقی خاص و عینی است. گاه نیز ممکن است فردی بهواسطه آیات و روایات به کرامات برخی بندگان الهی علم پیدا کند؛ اما وقتی مثلاً شفای بیماری را با چشم خود ببیند به آن واقعیت بیشتر پی میبرد و آن را با تمام وجود میپذیرد.
یکی از استادان فاضل حوزه و دانشگاه(2) نمونهای عینی از کرامات ائمه علیهم السلام را اینگونه نقل کردهاند:
مکرر شنیده بودم امام رضا علیه السلام کرامات زیادی دارند، ولی خیلی دوست داشتم آن را با چشم خود ببینم. به امید دیدن معجزهای از امام رضا علیه السلام بار سفر به مشهد مقدس را بستم و شبی بعد از نماز مغرب و عشا تا صبح در کنار بیمارانی که برای شفا گرفتن دخیل بسته بودند نشستم.
1. طه (20)، 92 و 93. «اى هارون، وقتى دیدى آنها گمراه شدند چه چیز مانع تو شد * که از من پیروى کنى؟ آیا از فرمانم سر باز زدى؟».
2. حضرت حجتالاسلام والمسلمین سیداسحاق حسینی کوهساری.
نابینایی را زیر نظر گرفتم که حتی عضو چشم را هم نداشت؛ بهگونهای که جای چشم در صورتش صاف بود. به دلم گذشت که از خداوند متعال بخواهم شفا یافتن او را به چشم خود ببینم. جایی را برای نشستن انتخاب کردم که مقابل آن مرد نابینا باشد و مشغول زیارت و دعا شدم. دوست من رفت و فقط من آنجا به مؤمن نابینا چشم دوخته بودم. سرانجام نزدیکیهای صبح با چشم خود دیدم که گویا صورت او را نقاشی میکنند و برای او چشم میکشند؛ شکافی در محل چشم در صورتش پیدا شد و کمکم چشمی نمایان شد! صیحهای کشیدم و از هوش رفتم.
اثر دیدن چنین منظرهای، حتی شنیدن داستان آن، بسیار فراتر از این است که کسی بهطور کلی بگوید حضرت رضا علیه السلام تاکنون دهها کور را شفا دادهاند. یقین در اصطلاح خاص، علمی است که بر اثر تماس با واقعیت عینی در انسان شکل میگیرد و منشأ اثر میشود و ایمان انسان را تقویت میکند. ما بهصورت کلی میدانیم که خداوند متعال هر کار ممکنی را میتواند انجام دهد: إِنَّ اللهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیر.(1)نیز میدانیم که خداوند رازق است و به برخی روزیِ بیحساب میدهد:وَاللهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاء بِغَیْرِ حِسَابٍ.(2) اما اگر با چشم خود ببینیم که خداوند به کسی بدون واسطههای ظاهری روزی میدهد ـ آنگونه که به حضرت مریم روزی میداد ـ اثر دیگری در ما خواهد گذاشت.
اگر بخواهیم به چنین یقینی دست یابیم، باید به واقعیات خارجی توجه، و آنها را بهطور مستقیم تجربه کنیم. امکان حصول علمی یقینی که ناشی از تجربه شخصی باشد، نه تحلیلهای کلی عقلی و شرعی، بسیار محدود است؛ اما انسان میتواند از تجربیات دیگران استفاده کند و از راه شنیدن از دیگران به چنین قضایای یقینی علم پیدا کند. چنین علمی در انسان بسیار تأثیرگذار خواهد بود.
1. نحل (16)، 77. «درحقیقت، خدا بر هرچیزى تواناست».
2. نور (24)، 38. «و خدا[ست که] هرکه را بخواهد بىحساب روزى مىدهد».
آیتالله العظمی اراکیرحمه الله شبها در مدرسه فیضیه قم نماز جماعت میخواندند. وقتی از مدرسه فیضیه بیرون میآمدند، مقید بودند در صحن، بر قبری فاتحه بخوانند. یکی از دوستان ایشان علت این تقیّد را پرسیده بود. ایشان فرموده بودند: «این شخص بر من حق بزرگی دارد؛ چراکه در محضر آیتاللهسیدمحمدتقی خوانساریرحمه الله داستانی نقل کرد که بر ایمان من افزوده شد. من وظیفه خودم میدانم که اگر کار دیگری از دست من برنمیآید، دستکم هرشب برای او فاتحه بخوانم». همانگونهکه دیدیم، نقل داستان میتواند تأثیر زیادی در تقویت ایمان یک مرجع تقلید داشته باشد، بهگونهایکه بر خود وظیفه میداند برای شکر این نعمت، هر شب بر قبر گوینده داستان حاضر شود و فاتحه بخواند. داستان مذکور از این قرار است:
حکایتی تأثیرگذارآیتالله شیخحسنعلی نخودکیرحمه الله در مشهد بودند که شنیدند برادرشان در اصفهان از دنیا رفته است. ایشان بسیار متأثر میشوند و چون برادرشان حق زیادی بر گردن مرحوم شیخ داشته است، تصمیم میگیرند به او خدمتی کنند. به دل ایشان گذشت که از امام رضا علیه السلام درخواست تفضلی کنند که آن شب به قم تشریف ببرند و سفارش برادرشان را، که در آنجا دفن شده است، به خواهرشان حضرت معصومهعلیهاالسلام بفرمایند. ایشان نقل میکنند که به حرم رفتم و از حضرت درخواست کردم. صبح شخصی آمد و گفت: «خوابی دیدهام اگر ممکن است تعبیر آن را برای من بگویید. خواب دیدم که میخواهم به زیارت حضرت رضا علیه السلام در حرم مشرف شوم، ولی به من گفتند حضرت به قم تشریف بردهاند تا سفارش برادر شیخحسنعلی را به حضرت معصومهعلیهاالسلام بفرمایند». ایشان گریستند و فهمیدند که رؤیای آن شخص صادق بوده است و درخواستشان از امام رضا علیه السلام اجابت شده است.
شاید حکمت اینکه خدای متعال در قرآن کریم بسیاری از داستانها را با اسم و مشخصات نقل میکند این باشد که اثر بیشتری در روح شنونده بگذارد؛ مثلاً داستان اصحاب کهف را با جزئیات آن نقل میکند و اینکه چند سال به خواب رفتند: وَلَبِثُوا
فی کَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنینَ وَازْدَادُوا تِسْعاً.(1) یا اینکه سگی که همراه آنها بود چگونه خوابیده بود: وَکَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیْهِ بِالْوَصید.(2)
بههرحال، مقام نورانیت اهلبیتصلواتاللهعلیهماجمعین مقامی است که واسطه فیض الهی با همه عوالم است. یعنی، آنقدر این مقام ارزش دارد که همه برکات سایر عوالمْ شعاعی از وجود آنهاست. آنها هدف اصلی خلقت الهی هستند و چیزهای دیگر طفیلی آنهایند. در حدیث کساء میخوانیم که اگر بهسبب وجود شما نبود، آسمان و زمین و ماه و خورشیدی خلق نمیشد. اجازه بدهید، برای تقریب به ذهن، مثالی از عالم جسمانی خودمان بزنیم. فرض کنید، در منطقهای معدنِ الماسی وجود دارد که هر گرم یا حتی هر قیراط آن ارزش بسیار زیادی دارد، منتها این الماسها در اعماق معدن ذغالسنگ قرار دارند و باید آنها را بهسختی استخراج کرد. فرض کنید سرمایهداری بیاید، این زمین را بخرد، استخراج از معدن را آغاز کند، سنگها و خاکهایش را کنار بریزد تا به آن عمقی از زمین برسد که معدن الماس هست، و از میان خروارها ذغالسنگ، چند گرم الماس پیدا بکند، آیا میتوان گفت او به هدف ذغال سنگ این کارها را کرده است؟ اگر کسی بپرسد شما این زمین را برای چه خریدید، پاسخ الماس خواهد بود. بله، از ذغالسنگهایش هم استفاده میشود، اما هدف اصلی الماس بود. در واقع، در کنار الماس، مقداری ذغالسنگ هم استخراج شد. اگر الماسی در کار نبود، این همه پول خرج نمیشد و ذغالسنگ طفیلی الماس است. البته، ذغالسنگ هم چیز کم ارزشی نیست و خدمتهای زیادی به تمدن بشری کرده است و حتی هنوز هم بسیاری از قطارها با ذغالسنگ کار میکند، اما ذغالسنگ، در مقایسه با الماس، ارزش ندارد. در مقام تشبیه، انوار اهلبیت مانند آن الماسهاییاند که هدف اصلی خلقت هستند. اینکه آنها چه مقامی دارند و چقدر میارزند، ما نمیتوانیم درک کنیم. ارزش آنها با اعداد و ارقامی که با آن آشنا هستیم، محاسبه نمی شود. گاه، با یک اشاره اهلبیت و حتی با اشارهای از امامزادهها، بیماری شفا مییابد که میلیونها برای او خرج کردهاند و درمان نشده است. صدها و هزارها نمونه اینچنینی داریم و برخی از نزدیک دیدهاند که در حرم حضرت رضاصلواتاللهعلیه، عدهای شفا پیدا کردهاند.
خاطرهای از مقام معظم رهبریچند ماه پیش، در مشهد، به خدمت مقام معظم رهبری شرفیاب شدم. صحبت از کرامات حضرت رضاعلیهالسلام شد. ایشان فرمودند که برای مشهدیها کرامات حضرت رضاعلیهالسلام چیزی عادی است و آنها از این مسئله که بگویند امروز حضرت کوری یا معلولی را شفا داد، هیچ تعجبی نمیکنند. آقا فرمودند: من بچه بودم که به مسجد پدرم در بازار میرفتیم. این مسجد معروف بود به مسجد ترکها. در مسجد، مکبری بود به نام کربلایی که نابینا بود و حتی به او کربل رضای عاجز میگفتند. (آقا فرمودند که مشهدیها به نابینا عاجز میگویند.) کربلایی رضای عاجز به مسجد میآمد و تکبیر میگفت. ما بچه بودیم و سالها بود که او را میشناختیم و کوری او را دیده بودیم. روزی من پیش پدرم بودم که این کربلایی رضا آمد، اما بینا شده بود. پدرم از او پرسید: کربلایی رضا من را میبینی؟ گفت: بله آقا و سپس قیافه پدر من را شرح داد. پدرم شنیده بودند که کربلایی شفا گرفته است و میخواستند خودشان ببینند. من هم آنجا بودم و دیدم همان کربلایی رضایی که هر روز کور میآمد، امروز بینا شده بود. این کربلایی دختری داشت که در وقت کوری دست کربلایی را میگرفت و پدر نابینایش را به مسجد میآورد. بعد از اینکه در مسجد مستقر میشد، دیگر به کسی نیاز نداشت. ما جستجو کردیم که چرا شفا دادهاند. گفتند: سالها بود که این دختر بچه دست کربلایی را میگرفت و به مسجد میآورد. کمکم دختر بزرگ شد و بهاصطلاح آب و رنگی پیدا کرده بود. روزی بعضی از بچههای بازار متلکی گفته بودند و کربلایی هم شنیده بود. او نتوانسته بود تحمل کند و به دخترش گفته بود دست من را بگیر و مرا به حرم ببر. در حرم، کربلایی به دخترش میگوید تو برو خانه من اینجا میمانم. او به امام رضاعلیهالسلام عرض کرده بود: آقا! من سالهاست که نابینا هستم و حتی یکبار هم گله نکردم، زندگی من با فقر گذشته است، اما یکبار هم گله نکردم و گفتم تقدیر خداست و من هم راضی هستم به رضای خدا، اما تعرض به ناموسم را تحمل نمیکنم؛ یا من را شفا بدهید یا همینجا مرگم بدهید. من دیگر طاقت ندارم متلکهای مردم را به ناموس خودم تحمل کنم. کربلایی به حضرت متوسل میشود و بعد از مدتی خوابش میبرد. در خواب، حضرت رضاعلیهالسلام او را شفا میدهند. مقام معظم رهبری خودشان این داستان را نقل کردند و فرمودند من خودم این جریان را دیدهام، وگرنه برای مردم مشهد این چیزها خیلی عادی است و آنها هر روز از این چیزها میبینند.
کرامات معصومان و ادراک انسانیمعنای این حکایت چیست؟ امام رضایی که هزار سال پیش از دنیا رفته، آنجا دفن شده است با کدام گوش میشنود؟ چطور اراده میکند که فردی را شفا بدهد؟ آدم مردهای که هزار سال پیش، اینجا دفن شده است، چگونه چشم نابینایی را بینا میکند؟ با چه ابزاری، با چه عمل جراحیای و با چه دارویی؟ هیچکدام از اینها در کار نبوده است و فقط اراده و توجه حضرت چنین کاری را کرده است. توجه حضرت رضاعلیهالسلام فرد نابینایی را بینا میکند که سی یا چهل سال کور و اصلاً معروف به عاجز و نابینا بوده است. این چه قدرتی است؟ با چه چیزی میتوان این قدرت را سنجید؟ چقدر میارزد؟ در چنین مواردی است که انسان میتواند حدس بزند که پیامبر و امامانعلیهمالصلاهوالسلامچه مقامی دارند. آنها چه قدرتی دارند که برای مثال در ایام شلوغ، همزمان، سخن میلیونها انسان را میشنوند؟ نیمهشبهایی که در جمکران، چند میلیون انسان با هم میگویند یا صاحبالزمان، امام عصرعجلاللهتعالیفرجه چند تا از این درخواستها را میشنود؟ خود امام کجاست؟ بر فرض که همین جا هم باشد، اما چگونه چندمیلیون صدا میشنود؟ چطور صداها را از هم تشخیص میدهد؟ همزمان، افرادی با زبانهای فارسی، عربی، ترکی، انگلیسی و اردو سخن میگویند، او چگونه حاجتشان را در مییابد؟ چگونه حاجتشان روا میکند؟ این قدرت از کجاست و چه چیزی است که اینها را درک میکند؟ آیا همان سلولهای مغز است؟! همان سلولهای مغزی که من و شما هم داریم و بعد از مرگ، از کار میافتد! یا اینکه این نورانیت چیز دیگری است که نمیدانیم اسمش را چه بگذاریم و لذا میگوییم نور. همانطورکه درباره خدای متعال هم میگوییم خدا نور است. قرآن میفرماید: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ».1 تعبیر، تعبیری مقدس است؛ چیزی را که نمیدانیم حقیقتش چیست، میگوییم نور است؛ اما مراد از آن نور این نور عادی نیست.
زیارت جامعه که دارای مضامین بسیار عالی است و از زبان امام هادی(ع) و در پاسخ به خواستهی یکی از ارادتمندان اهل بیت(ع) صادر شده، اگرچه به شیوهی خطابی و گفتاری است؛ اما درحقیقت بیانگر مقام والای امامت است که از طرف امام معصوم(ع) بیان گردیده است. این زیارت را شیخ طوسی در تهذیب و صدوق در فقه و عیون اخبارالرضا به سند خود ازشخصی به نام نخعی نقل کردهاند که گفت: به علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفربن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب(ع) عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، مرا گفتاری بیاموز که هر وقت خواستم هریک از شما را زیارت کنم همان سخن را درمحضرش بگویم.
امام هادی(ع)درپاسخ وی فرمود:
«هر زمانی که به آستان (امامی رسیدی) در آنجا بایست و شهادتین را درحال غسل و طهارت بر زبان جاری کن، وقتی نگاهت به قبر افتاد نخست سی مرتبه الله اکبر بگو و چند قدم راه برو، البته با کمال وقار و آرامش بسیار، گامهای خود را کوتاه بردار و بار دیگر بایست و سی مرتبه تکبیر را بر زبان جاری کن، سپس نزدیک قبر شو و این بار چهل مرتبه تکبیر بگو تا یکصد مرتبه کامل شود آنگاه او را با جملات زیر زیارت کن...».
نکات قابل توجه در زیارت جامعهی کبیرهاین زیارت عارفانه که انشاء و گفتار امام هادی(ع) نسبت به سایر امامان(ع) است از زیباییهای خاصی برخوردار میباشد. در این زیارت که آن را به حق میتوان ارادتنامه نامید، حضرت به بیش از دویست فضیلت و منقبت از اهل بیت(ع) اشاره میکند که با در نظرگرفتن این فضیلتها در کنار سایر معارف، اهمیت این عرفاننامه برهمگان آشکار میگردد:
- اولین ویژگی این زیارت آن است که امام(ع) ما را با آداب سخن گفتن با امام آشنا میکند که نخست با سلام و درود بر آن امام شروع میشود و پس از برشمردن برخی مناقب و اوصاف او، با جمله «و رحمت الله و برکاته» به پایان میرسد.
در این ارادتنامه، امام(ع) به رابطهی امامان(ع) با خداوند اشاره کرده و به جایگاه خدا در نظر امامان معصوم(ع) پرداخته است.
- امام به عملکرد معصومین(ع دربرابر دین خدا و اجرای تعهد و میثاقی که داشتهاند اشاره میکند.
- بیان دیگر امام هادی(ع) این است که حق، همراه امامان است و هرگز از آنان جداشدنی نیست و هرکه از آنان دور شود گمراه خواهدشد.
- امام با اشاره به جایگاه رفیع امامان(ع) دراسلام و مسلمانان، تصریح میکند که آنان شاهراه و راه راست و گواهان در دین و آن امانتی هستند که حفظش بر مردم واجب است.
- دراین زیارت امام(ع) با بیان شیرین به ما تعلیم میدهد که درمحضر ائمه به فضل و رتبه و مقام رفیع و حق عظیمشان اعتراف کنیم.
- براساس مضمون این زیارت ما باید آمادگی خود را جهت دفاع از امامان نشان دهیم.
- امام دراین زیارت به نکتهی بسیار مهمی اشاره میکند و آن این که تمام اعمال به پیروی از امامان مقبول میافتد و دهها نکته دیگر که هر خواننده را به حیرت وا میدارد.
(اصل مطلب برگرفته از کتاب ادب و فنای مقربان)
#اصل بزرگداشت یک فرهنگ فطری
اصل و فلسفه ی زیارت، حد اقل در مراتب پایین آن مختص یک فرقه یا یک دین نیست و یک امر فطری میباشد. مراسمات گرامیداشت و یادواره و ... برای بزرگداشت و اکرام شخصیت های مختلف در زمینه های مختلف، در ادیان مختلف، در کشور های مختلف برگزار میشود این مراسمات در صورتی که امکان برگزاری آن در محل دفن ایشان وجود داشته باشد گاها در همان مکان برگزار میشود که خود این که مکان دفن ایشان محلی برای اجلال و اکرام باشد سابقه ی طولانی دارد که یکی از اولین آنها که در قرآن اشاره شده محل دفن اصحاب کهف میباشد که نشان از این دارد که بزرگداشت شخصیت های بزرگ یک مطلب فطری ست. البته باید دانست که بزرگداشت تنها فلسفه ی زیارت در اسلام نیست لکن این مقدار را همه ی همه ی ادیان و فرهنگ ها همراهی میکنند فلذا هیچ فرهنگ و دینی نمیتواند از این جهت اشکال بگیرد