25-2. همنشین جهنمیان (زخرف/ 36 - 38)



(آیه 36)- همنشین شیاطین! از آنجا که در آیات پیشین سخن از دنیا پرستانی بود که همه چیز را بر معیارهای مادی ارزیابی میکنند، در اینجا از یکی از آثار مرگبار دلبستگی به دنیا که بیگانگی از خداست سخن میگوید، میفرماید:
«و هر کس از یاد خدا روی گردان شود شیطانی را به سراغ او میفرستیم، پس همواره قرین اوست»! (وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ).
آری! غفلت از ذکر خدا و غرق شدن در لذات دنیا، و دلباختگی به زرق و برق آن، موجب میشود که شیطانی بر انسان مسلّط گردد و همواره قرین او باشد، و رشتهای در گردنش افکنده، «میبرد هرجا که خاطر خواه اوست»!
4- همنشینان دنیا، همنشینان قیامت خواهند بود. فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ ... فَبِئْسَ الْقَرِینُ
تفسیر المیزان
قوله تعالى: «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ» یقال: عشی یعشى عشا من باب علم یعلم إذا کان ببصره آفة لا یبصر مطلقا أو باللیل فقط، و عشا یعشو عشوا و عشوا من باب نصر ینصر إذا تعامى و تعشى بلا آفة، و التقییض التقدیر و الإتیان بشیء إلى شیء، یقال: قیضه له إذا جاء به إلیه.
لما انتهى الکلام إلى ذکر المتقین و أن الآخرة لهم عند الله قرنه بعاقبة أمر
المیزان فی تفسیر القرآن، ج18، ص: 102
المعرضین عن الحق المتعامین عن ذکر الرحمن مشیرا إلى أمرهم من أوله و هو أن تعامیهم عن ذکر الله یورثهم ملازمة قرناء الشیاطین فیلازمونهم مضلین لهم حتى یردوا عذاب الآخرة معهم.
فقوله: «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً» أی من تعامى عن ذکر الرحمن و نظر إلیه نظر الأعشى جئنا إلیه بشیطان، و قد عبر تعالى عنه فی موضع آخر بالإرسال فقال: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَى الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا»: مریم: 83، و إضافة الذکر إلى الرحمن للإشارة إلى أنه رحمة.
و قوله: «فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ» أی مصاحب لا یفارقه.
قوله تعالى: «وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ» ضمیر «أنهم» للشیاطین، و ضمائر الجمع الباقیة للعاشین عن الذکر، و اعتبار الجمع نظرا إلى المعنى فی «وَ مَنْ یَعْشُ» إلخ، و الصد الصرف، و المراد بالسبیل ما یدعو إلیه الذکر من سبیل الله الذی هو دین التوحید.
و المعنى: و إن الشیاطین لیصرفون العاشین عن الذکر و یحسب العاشون أنهم- أی العاشین أنفسهم- مهتدون إلى الحق.
و هذا أعنی حسبانهم أنهم مهتدون عند انصدادهم عن سبیل الحق أمارة تقییض القرین و دخولهم تحت ولایة الشیطان فإن الإنسان بطبعه الأولی مفطور على المیل إلى الحق و معرفته إذا عرض علیه ثم إذا عرض علیه فأعرض عنه اتباعا للهوى و دام علیه طبع الله على قلبه و أعمى بصره و قیض له القرین فلم یر الحق الذی تراءى له و طبق الحق الذی یمیل إلیه بالفطرة على الباطل الذی یدعوه إلیه الشیطان فیحسب أنه مهتد و هو ضال و یخیل إلیه أنه على الحق و هو على الباطل.
و هذا هو الغطاء الذی یذکر تعالى أنه مضروب علیهم فی الدنیا و أنه سینکشف عنهم یوم القیامة، قال تعالى: «الَّذِینَ کانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطاءٍ عَنْ ذِکْرِی- إلى أن قال- قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»: الکهف: 104، و قال فیما یخاطبه یوم القیامة و معه قرینه: «لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ»- إلى أن قال- «قالَ قَرِینُهُ رَبَّنا ما أَطْغَیْتُهُ وَ لکِنْ کانَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ»: ق: 27.
المیزان فی تفسیر القرآن، ج18، ص: 103
قوله تعالى: «حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ» «حَتَّى» غایة لاستمرار الفعل الذی یدل علیه قوله فی الآیة السابقة: «لَیَصُدُّونَهُمْ» و قوله: «یَحْسَبُونَ» أی لا یزال القرناء یصدونهم و لا یزالون یحسبون أنهم مهتدون حتى إذا جاءنا الواحد منهم.
و المراد بالمجیء إلیه تعالى البعث، و ضمیر «جاء» و «قال» راجع إلى الموصول باعتبار لفظه، و المراد بالمشرقین المشرق و المغرب غلب فیه جانب المشرق.
و المعنى: و أنهم یستمرون على صدهم عن السبیل و یستمر العاشون عن الذکر على حسبان أنهم مهتدون فی انصدادهم حتى إذا حضر الواحد منهم عندنا و معه قرینه و کشف له عن ضلاله و ما یستتبعه من العذاب الألیم، قال مخاطبا لقرینه متأذیا من صحابته: یا لیت بینی و بینک بعد المشرق و المغرب فبئس القرین أنت.
و یستفاد من السیاق أنهم معذبون بصحابة القرناء وراء عذابهم بالنار، و لذا یتمنون التباعد عنهم و یخصونه بالذکر و ینسون سائر العذاب.
ترجمه و تلخیص:
[وصف حال کور دلان روى گردان از ذکر خدا، که قرین شیطانى دارند و در عین ظلالت خود را راه یافته مىپندارند]
" وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ" در باره کسى گفته مىشود" عشى"،" یعشى"،" عشا"- از باب علم یعلم- که چشمانش دچار آفتى شده باشد که هیچ نبیند، و یا تنها شبکور باشد. و در باره کسى گفته مىشود" عشا"،" یعشوا"،" عشوا" و" عشوا"- از باب نصر ینصر- که خود را به کورى و یا شبکورى زده باشد، بدون اینکه در چشمانش آفتى باشد. و کلمه" نقیض" از مصدر" تقییض" است که هم به معناى تقدیر است، و هم چیزى را نزد چیزى بردن. مىگوییم" قیضه له" یعنى فلانى را نزد فلان کس آورد.
بعد از آنکه گفتار به ذکر متقین منتهى شد که آخرت نزد خدا خاص ایشان است، این موقعیت پیش آمد که چیزى از سر انجام معرضین از حق که خود را از یاد رحمان به کورى مىزنند بگوید، و به مال امر آنان اشاره نماید، و بفرماید اینکه خود را از یاد خدا به کورى مىزنند، باعث مىشود که قرینهایى از شیطان ملازمشان گردند که هیچگاه از ایشان جدا نشوند، تا در آخر با خود وارد عذاب آخرتشان کنند.
پس معناى آیه چنین مىشود: کسى که از یاد خداى رحمان خود را به کورى بزند، و به این مساله به نظر شبکورها بنگرد، ما شیطانى برایش مىآوریم. و در جاى دیگر تعبیر به ارسال کرده مىفرماید:" أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَى الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا" و در آیه مورد بحث کلمه" ذکر" را به کلمه" رحمان" اضافه نموده تا اشاره باشد به اینکه یاد خدا خود رحمتى است از خدا.
و معناى قرین در جمله" فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ" مصاحبى است که هرگز از شخص شبکور جدا نمىشود." وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ" ضمیر در" انهم" به شیاطین و بقیه ضمیرهاى جمع به آنهایى که از ذکر خدا کورند بر مىگردد. و اگر در آیه قبل ضمیر آنان را مفرد آورد و فرمود:" کسى که از ذکر رحمان خود را به کورى زند شیطانى برایش قرار مىدهیم" و در این آیه ضمیر را جمع آورده، به اعتبار معناى" من یعش" مىباشد، و کلمه" یصدونهم" از مصدر" صد" است که به معناى برگرداندن و منصرف کردن است. و منظور از" السبیل" راه خدا است که عبارت است از دین توحید که ذکر، بشر را به سویش دعوت مىکند.
و معناى آیه این است که: شیطانها اینگونه افراد را که از یاد خدا خود را به کورى مىزنند از ذکر منصرف مىکنند، و آن وقت است که مىپندارند به سوى حق راه یافتهاند.
و این پندار غلط- که وقتى از راه حق منحرف مىشوند گمان مىکنند هدایت یافتهاند- خود نشانه تقییض قرین است، یعنى نشانه آن است که از تحت ولایت خدا در آمده، و در تحت ولایت شیطان قرار گرفتهاند، براى اینکه انسان به طبع اولى خود مفطور بر این است که متمایل به حق باشد، و به حکم فطرتش مىخواهد هر چیزى را که به وى عرضه مىشود بشناسد، ولى اگر سخن حقى بر او عرضه شود و او به پیروى هواى نفسش از پذیرفتن آن سرباز زند و همین روش را ادامه دهد، خداوند مهر بر دلش زده، چشم دلش را کور مىکند، و قرینى برایش مقدر مىکند، آن وقت دیگر با هر حقى که مواجه شود آن را بر باطل منطبق مىکند، با اینکه فطرتا متمایل به آن است، ولى شیطانش او را به این تطبیق دعوت مىکند، در نتیجه مىپندارد که راه همین است، و نمىفهمد که در بیراهه است، مىپندارد که بر حق است، و احتمال هم نمىدهد که راه باطل را مىرود.
و این حالت همان غطایى است که خداى تعالى مىفرماید: در دنیا بر جلو دیدههایشان مىاندازد و به زودى در قیامت آن را از پیش رویشان برمىدارد:" الَّذِینَ کانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطاءٍ عَنْ ذِکْرِی ... قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً"
و نیز این معنا را در جاى دیگر که خطابش در آن به اینگونه افراد است که در دنیا قرینى از شیطان داشتند، و روز قیامت ایشان را مخاطب به آن مىکند، فرموده:" لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ ... قالَ قَرِینُهُ رَبَّنا ما أَطْغَیْتُهُ وَ لکِنْ کانَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ"
[بیزارى جستن کافر کور دل از قرین شیطانى خود در قیامت]
" حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ" کلمه" حتى" غایتى است براى فعل مستمرى که آیه قبلى بر آن دلالت داشت، یعنى فعل" یعبدونهم". و معناى جمله" یحسبون" این است که این قرینان شیطانى مدام ایشان را از راه خدا باز مىداشتند، و مدام مىپنداشتند که راه همان است که ایشان مىپیمایند، تا آنکه مرگ یکى از ایشان برسد.
و منظور از اینکه فرمود" تا نزد ما بیاید" روز قیامت است. و ضمیر در" جاء" به موصول" من یعش" بر مىگردد، و چون لفظ موصول مفرد بود" جاء" نیز مفرد آمده. و مراد از" مشرقین" مشرق و مغرب است که در آن جانب مشرق غلبه داده شده.
و معنایش این است که: اینان هم چنان بر جلوگیرى از راه خدا ادامه مىدهند و آنان هم که از ذکر ما کور صفتى مىکنند هم چنان بر پندار غلطشان- که گمان مىکنند راه یافتگانند- ادامه مىدهند تا آنکه مرگ یکى از ایشان برسد و نزد ما آید، در حالى که قرینش هم با او باشد، آن وقت برایش کشف مىشود که عمرى گمراه بوده، و اینک عواقب و آثار گمراهى یعنى عذاب قیامت فرا مىرسد، آن وقت قرین خود را مخاطب قرار داده، با لحنى که مىرساند از او متاذى و بیزار است مىگوید: اى کاش بین من و تو به مقدار فاصله بین مغرب و مشرق دورى مىبود و من همنشین تو نمىشدم، که چه بد همنشینى هستى.
از سیاق آیه استفاده مىشود که این گونه افراد غیر از عذابى که در آتش از آتش دارند، عذابى هم از همنشینى با قرینها مىچشند، و بدین جهت آرزو مىکنند که از آنان دور مىبودند، و از بین همه عذابها تنها دورى از این عذاب را یاد مىکنند، و سایر عذابها را از یاد مىبرند.
َ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ لِهَذَا الْجِلْدِ الرَّقِیقِ صَبْرٌ عَلَى النَّارِ فَارْحَمُوا نُفُوسَکُمْ فَإِنَّکُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِی مَصَائِبِ الدُّنْیَا أَ فَرَأَیْتُمْ جَزَعَ أَحَدِکُمْ مِنَ الشَّوْکَةِ تُصِیبُهُ وَ الْعَثْرَةِ تُدْمِیهِ وَ الرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ فَکَیْفَ إِذَا کَانَ بَیْنَ طَابَقَیْنِ مِنْ نَارٍ ضَجِیعَ حَجَرٍ وَ قَرِینَ شَیْطَان
(14) و بدانید این پوست نازک (بدن شما) را شکیبائى بر آتش نیست، پس (از ابتلاى بآن) به خودتان رحم کنید که شما خود را در دنیا به مصیبتها و سختیها آزمودهاید (نتوانستهاید بر کوچکترین ناکامیهاى آن شکیبا باشید) (15) آیا دیدهاید یکى از خودتان که چگونه ناله و اظهار درد میکند از خارى که ببدن او فرو رود، و از لغزیدنى که او را خونین کند، و از ریگ گرم (بیابان) که او را بسوزاند، پس چه حالتى خواهد داشت هرگاه بین دو تاوه
از آتش باشد در حالیکه همخوابه سنگ سوزان و همنشین شیطان گردد؟!
<!-- p.MsoFootnoteText, li.MsoFootnoteText, div.MsoFootnoteText {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-link:"Footnote Text Char"; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:justify; mso-pagination:widow-orphan; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-fareast-font-family:Calibri; mso-fareast-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} span.MsoFootnoteReference {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; vertical-align:super;} span.FootnoteTextChar {mso-style-name:"Footnote Text Char"; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-unhide:no; mso-style-locked:yes; mso-style-link:"Footnote Text"; mso-ansi-font-size:10.0pt; mso-bidi-font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-ascii-font-family:"Traditional Arabic"; mso-hansi-font-family:"Traditional Arabic"; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} -->
وَ فِی الْخِصَالِ، عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع مَنْ تَصَدَّى بِالْإِثْمِ أَعْشَى عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ مَنْ تَرَکَ الْأَخْذَ عَمَّنْ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِهِ قَیَّضَ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ.
کسی که از پیروی ولایت اولیاء الله سر باز بزند به ناچار به همنشینی با شیطان و کم کم تبعیت و پیروی از او گرفتار خواهد شد.
پس کسی گمان نکند که میتواند در این دنیا و زندگی بدون ولی باشد. یا به ولایت ولی الهی زندگی میکند یا به ولایت شیاطین و جنود او.
<!-- p.MsoFootnoteText, li.MsoFootnoteText, div.MsoFootnoteText {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-link:"Footnote Text Char"; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:justify; mso-pagination:widow-orphan; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-fareast-font-family:Calibri; mso-fareast-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} span.MsoFootnoteReference {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; vertical-align:super;} span.FootnoteTextChar {mso-style-name:"Footnote Text Char"; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-unhide:no; mso-style-locked:yes; mso-style-link:"Footnote Text"; mso-ansi-font-size:10.0pt; mso-bidi-font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-ascii-font-family:"Traditional Arabic"; mso-hansi-font-family:"Traditional Arabic"; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} -->
<!-- p.MsoFootnoteText, li.MsoFootnoteText, div.MsoFootnoteText {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-link:"Footnote Text Char"; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:justify; mso-pagination:widow-orphan; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-fareast-font-family:Calibri; mso-fareast-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} span.MsoFootnoteReference {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; vertical-align:super;} span.FootnoteTextChar {mso-style-name:"Footnote Text Char"; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-unhide:no; mso-style-locked:yes; mso-style-link:"Footnote Text"; mso-ansi-font-size:10.0pt; mso-bidi-font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-ascii-font-family:"Traditional Arabic"; mso-hansi-font-family:"Traditional Arabic"; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} -->
وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ «36»
و هر که از یاد خداى رحمن روى گردان شود شیطانى بر او مىگماریم که همراه و دمساز وى گردد.
وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ «37»
و آنها (شیاطین) مردم را از راه (حقّ) باز مىدارند ولى گمان مىکنند که هدایت یافتهاند.
نکته هاآیات قبل، سخن از کفّار و غرق شدن در مادیات بود، این آیه یکى از آثار غوطهور شدن در زر و زیور را بیان مىکند.
«یَعْشُ» از «عشو» به معناى آفتى در چشم است که سبب ضعف دید مىگردد. این کلمه هرگاه با حرف «عن» همراه باشد به معناى اعراض کردن است.
سیاست شیطان گام به گام است: «خُطُواتِ» «1»*
مرحله اول القاى وسوسه است. «فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ» «2»
در مرحله دوم تماس مىگیرد. «مَسَّهُمْ طائِفٌ» «3»
مرحله سوم در قلب فرو مىرود. «فِی صُدُورِ النَّاسِ» «4»
مرحله چهارم در روح مىماند. «فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ» «5»
مرحله پنجم انسان را عضو حزب خود قرار مىدهد. «حِزْبُ الشَّیْطانِ» «6»*
مرحله ششم سرپرست انسان مىشود. «وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا» «7»
مرحله هفتم انسان خود یک شیطان مىشود. شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ ... «8»
امام على علیه السلام در نهج البلاغه مىفرماید: شیطان در روح انسان تخم گذارى مىکند. «فباض و فرخ فى صدورهم» «9»
آثار اعراض از یاد خدا
1. باز ماندن از راه خیر. «لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ»
2. انحراف فکرى که خیال مىکند هدایت یافته است. «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ»
3. دیگر موعظهپذیر نیست. «وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ» «10»
4. توبه نمىکند چون خود را کج نمىداند.
5. زندگى نکبت بار دارد. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً» «11»
6. کسى که در دنیا از دیدن حقّ کور است، «یَعْشُ» در آخرت نیز کور محشور مىشود. «مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى» «12»
«1». بقره، 168.
«2». طه، 120.
«3». اعراف، 201.
«4». ناس، 5.
«5». زخرف، 36.
«6». مجادله، 19.
«7». نساء، 119.
«8». انعام، 112.
«9». نهجالبلاغه، خطبه 7.
«10». صافّات، 13.
«11». طه، 124.
«12». اسراء، 72.
شیطانِ همراه، ممکن است از دوستان ناباب یا همسر و فرزند یا شریک فاسد باشد. به همین دلیل کلمه شیطان نکره ذکر شده است تا شامل هر نوع شیطانى شود.
نماز، ذکر رحمن است، «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی» «1» قرآن، ذکر رحمن است، «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ» «2» پس هر کس از نماز و قرآن اعراض کند دچار سلطه شیطان همراه مىشود. «فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ»
پیام ها1- سلطه شیطان در اثر اعمال خود ماست. وَ مَنْ یَعْشُ ... نُقَیِّضْ
2- دل یا جاى رحمن است یا شیطان. «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً»
3- کیفر روى گردانى از سرچشمه رحمت، بندگى شیطان سلطهگر است. «فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ»
4- تلاش شیطان براى بازداشتنن انسان از راه حقّ جدّى است. «إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ»
5- بدتر از انحراف عملى، انحراف فکرى است. «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ»