19-2. قیامت صحنه شکایت پیامبر از امت به سبب مهجوریت قرآن (فرقان/30)

این آیه، از گلایهى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله سخن مىگوید و آن حضرت چون «رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» است نفرین نمىکند.
امام رضا علیه السلام فرمود: دلیل آن که در نماز، قرآن مىخوانیم آن است که قرآن از مهجوریّت خارج شود.[1]
در روایات آمده است: هر روز پنجاه آیه از قرآن را بخوانید و هدفتان رسیدن به آخر سوره نباشد، آرام بخوانید و دل خود را با تلاوت قرآن تکان دهید و هرگاه فتنهها همچون شبتاریک به شما هجوم آوردند، به قرآن پناه برید.[2]
به نظرم رسید اقرار بعضى بزرگان را دربارهى مهجوریّت قرآن نقل کنم:
الف: ملاصدرا قدس سره در مقدّمه تفسیر سوره واقعه مىگوید: بسیار به مطالعه کتب حکما پرداختم تا آنجا که گمان کردم کسى هستم، ولى همین که کمى بصیرتم باز شد، خودم را از علوم واقعى خالى دیدم. در آخر عمر به فکر رفتم که به سراغ تدبّر در قرآن و روایات محمّد و آلمحمّد علیهم السلام بروم. یقین کردم که کارم بىاساس بوده است، زیرا در طول عمرم به جاى نور در سایه ایستاده بودم. از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله کشید، تا رحمت الهى دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن آشنا کرد و شروع به تفسیر و تدبّر در قرآن کردم، درِ خانهى وحى را کوبیدم، درها باز شد و پردهها کنار رفت و دیدم فرشتگان به من مىگویند: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ».[3]
ب: فیض کاشانى قدس سره مىگوید: کتابها و رسالهها نوشتم، تحقیقاتى کردم، ولى در هیچ یک از علوم دوائى براى دردم و آبى براى عطشم نیافتم، بر خود ترسیدم و به سوى خدا فرار و انابه کردم تا خداوند مرا از طریق تعمّق در قرآن و حدیث هدایت کرد.[4]
ج: امام خمینى قدس سره در گفتارى از اینکه تمام عمر خود را در راه قرآن صرف نکرده، تأسّف مىخورد و به حوزهها و دانشگاهها سفارش مىکند که قرآن و ابعاد گوناگون آن را در همهى رشتهها، مقصد اعلى قرار دهند تا مبادا در آخر عمر برایّام جوانى تأسّف بخورند.[5]
«هجر»، جدایى با عمل، بدن، زبان و قلب را شامل مىشود.
رابطهى میان انسان و کتاب آسمانى، باید دائمى و در تمام زمینهها باشد، زیرا کلمهى «هجر» در جایى به کار مىرود که میان انسان و آن چیز رابطه باشد.
بنابراین باید تلاشى همه جانبه داشته باشیم تا قرآن را از مهجوریّت در آوریم و آن را در همهى ابعاد زندگى، محور علمى و عملى خود قرار دهیم تا رضایت پیامبر عزیز اسلام را جلب کنیم.
نخواندن قرآن، ترجیح غیر قرآن بر قرآن، محور قرار ندادن آن، تدبّر نکردن در آن، تعلیم ندادنش به دیگران و عمل نکردن به آن، از مصادیق مهجور کردن قرآن است. حتّى کسى که قرآن را فرا گیرد ولى آن را کنار گذارد و به آن نگاه نکند و تعهّدى نداشته باشد، او نیز قرآن را مهجور کرده است.
صحیفه امام / ج16 / 34 / مهجور و مظلوم بودن قرآن و اسلام ..... ص : 33
قرآن و اسلام مهجور و مظلومند؛ براى اینکه مهجوریت قرآن و مهجوریت اسلام به این است که مسائل مهم قرآنى و مسائل مهم اسلامى یا بکلى مهجور است و یا بر خلاف آنها بسیارى از دولتهاى اسلامى قیام کردند. از مسائل مهم سیاسى قرآن دعوت به وحدت و منع از اختلاف است- با تعبیرهاى مختلفى که در قرآن کریم هست- منع تنازع بین مسلمین و سران مسلمین است که نکتهاش را هم فرموده است که لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ. ما بررسى کنیم به اینکه آیا این دو اصل مهمى که دو اصل سیاسى مهم اسلامى است، در بین مسلمین چه وضعى دارد. آیا مسلمین اعتنایى کردهاند به این دو اصل؟ و آیا تبعیتى کردهاند از این دو اصل مهمى که اگر اطاعت از آن بکنند، تمام مشکلات مسلمین حل مىشود و اگر اطاعت نکنند فشل مىشوند و رنگ و بویشان از بین مىرود؟
مهجوریت قرآن در تلاوت را در دو بخش میتوان بررسی نمود:
1. تلاوت نکردن: دسترسی مردم به قرآن بسیار آسان است، اما با وجود این اندک افرادی در برنامه زندگی خود زمانی را به تلاوت و انس با قرآن اختصاص میدهند و بهرغم تأکید فراوان قرآن و توصیه پیشوایان دین به تلاوت آن، بسیاری از مردم از نعمت تلاوت و آثار ارزشمند آن بیبهرهاند. قرآن کریم میفرماید: «فَاقْرَأُوا مَا تَیسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ» مزمل/20؛ آنچه برای شما میسر است، قرآن بخوانید.
آداب تلاوت
امام صادق علیهالسلام میفرماید: «قاری قرآن به سه چیز نیاز دارد: دلی خاشع، بدنی فارغ، جایی خالی، و چون دل او برای خدا خاشع گردید، شیطان رجیم از او گریزان خواهد شد»4.
برای تلاوت قرآن آداب فراوانی ذکر شده است که به مهمترین آنها اشاره میشود.
1. تعظیم: پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید: «قرآن پس از خدای متعال، از هر چیزی برتر است. هر که قرآن را محترم و بزرگ شمرد، خدا را بزرگ شمرده، و هر کس قرآن را محترم و بزرگ نشمارد، حرمت خداوند را سبک شمرده است»5. اولین شرط حضور در محضر قرآن، بزرگ شمردن، برخورد مؤدبانه و همراه با احترام است.
2. استعاذه: تلاوت قرآن، باید با پناه بردن از شر شیطان آغاز شود. قرآن کریم میفرماید: «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» نحل/98.
3. پاکیزگی: بهرهمندی از قرآن مستلزم پاکیزگی ظاهری و باطنی شامل: تطهیر دهان و زبان، استغفار از گناهان و تطهیر جسم و جان است؛ چراکه قرآن پاک و پاکیزه است و فقط پاکیزگان میتوانند از آن توشه بردارند: «لا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» واقعه/79.
4. ترتیل: قرآن را باید شمرده و همراه با تأمل تلاوت کرد: «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً» مزمل/4.
5. تدبر: کتاب خدا باید با تدبر و اندیشه قرائت شود: «کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیکَ مُبَارَکٌ لِیدَّبَّرُوا آیاتهِ» ص/29؛ «أَفَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» محمد/24.
امام صادق علیهالسلام درباره حق تلاوت آیت میفرماید: آیت آن را با دقت بخوانند، حقایق آن را درک کنند و به احکام آن عمل نمایند، به وعدههای آن امیدوار، و از وعیدهای آن ترسان باشند، از داستانهای آن عبرت گیرند، به اوامرش گردن نهند و نواهی آن را بپذیرند. به خدا قسم منظور از حفظ کردن آیت و خواندن حروف و تلاوت سورهها، یاد گرفتن اعشار و اخماس6 آن نیست».7
مهجوریت قرآن در استماعسخن گفتن و گوش نسپردن به آیت خدا در هنگام تلاوت قرآن از واقعیتهای تلخ در میان مسلمانان میباشد. این در حالی است که خداوند متعال از هرگونه سخن گفتن در وقت تلاوت نهی فرموده است: «وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» أعراف/204؛ هنگامی که قرآن خوانده میشود، بدان گوش فرا دهید و خاموش باشید، شاید مشمول رحمت خدا شوید.
پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله میفرماید: «از شنونده قرآن شر دنیا رفع گردد، و از خواننده قرآن، گرفتاری آخرت دور گردد، و کسی که یک آیه قرآن گوش دهد، برای او بهتر است از کوه «ثبیر»8 که از طلا باشد»9.
اگر مؤمنان راستین و پرهیزکاران واقعی، تلاوت را با تدبر همراه سازند، از سفره رنگین الهی بهرهمند شوند. حضرت علی علیهالسلام اشتیاق آنان را چنین توصیف میفرماید: «پرهیزکاران در شب برپا ایستاده، مشغول نمازند. قرآن را جزءجزء و با تفکر و اندیشه میخوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروی درد خود را مییابند و هرگاه به ایهای میرسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن میسپارند، و گویا صدای بر هم خوردن شعلههای آتش، در گوششان طنینافکن است»11.
قرآن کتاب تدبر است و اکتفا به تلاوت بدون تدبر، نمیتواند انسان را به اهداف قرآن رهنمون شود. اساساً قرآن کریم برای تدبر نازل شده است: «کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیکَ مُبَارَکٌ لِیدَّبَّرُوا آیاتهِ» ص/29؛ این کتابی است پر برکت که بر تو نازل کردهایم تا در آیت آن تدبر کنند».
قرآن، کسانی را که در آیت خدا تدبر نمیکنند، مورد سرزنش قرار میدهد و میفرماید: «أَفَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا محمد/24؛ ایا آنها در قرآن تدبر نمیکنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!»
توجه بیش از حد به الفاظ و عبارات قرآن، تلاش برای به پایان رسانیدن سورههای قرآن، عدم اهتمام به درک آموزههای قرآن در هنگام تلاوت و بیتوجهی به ترویج فرهنگ تدبر در مراکز علمی و آموزشی، از نمونههای آشکار مهجوریت تدبر در قرآن میباشد.
تمام مراحل و مراتب ارتباط با قران اعم از آموزش قرائت، تدبر، انس و آشنایی با معارف الهی قرآن، مقدمهای برای عمل کردن است. اگر قرآن در عمل و رفتار و گفتار و شخصیت انسان و جامعه تجلی نیابد و ظهور و بروز پیدا نکند، هرگز به قرآنی شدن انسان و جامعه نخواهد انجامید. عمل به قرآن است که جانها را منقلب میکند و جوامع را تعالی میبخشد. به قول اقبال لاهوری:
نقش قرآن چون که در عالم نشست
نقشه های پاپ و کاهن را شکست
فاش گویم آنچه در دل مضمر است
این کتابی نیست چیز دیگر است
چون که در جان رفت، جان دیگر شود
جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود
از این رو، اکتفا به آموزش، تعلیم و قرائت، تدبر و شناخت مفاهیم قرآنی و برگزاری جشنواره و نمایشگاهها، فقط میتواند ظاهر و نام قرآن را از مهجوریت و غربت برهاند؛ در حالی که مهجوریت و غربت اصلی، عمل نکردن و اجرا نشدن فرامین و اهداف قرآنی در عمل و رفتار مردم و متن جامعه است.
«از وقتی که قدرتهای مسلط بر جوامع اسلامی از ارزشهای اسلامی، تهیدست و بیگانه شدند و قرآن را که ناطق به حق و فرقان حق و باطل بود، مزاحم خود یافتند، تلاش برای بیرون راندن کلام خدا از صحنه زندگی آغاز شد و به دنبال آن جدایی از این زندگی اجتماعی و تفکیک دنیا از آخرت و تقابل دینداران واقعی با دنیاطلبان قدرتمند به وجود آمد، اسلام از منصب اداره عرصههای زندگی جوامع مسلمان پایین کشیده شد و به مساجد و معابد و خانهها و کنج دلها اختصاص یافت و جدایی خسارتبار بلند مدت دین از زندگی پدید آمد.
امروز نگاهی به صحنه زندگی مسلمانان بیفکنید، ببینید قرآن در کجاست؟ در دستگاههای حکومت؟ در نظامهای اقتصادی؟ در تنظیم روابط و مناسبات مردم با یکدیگر؟ در مدرسهها و دانشگاهها؟ در سیاست خارجی و روابط با دولتها؟ در تقسیم ثروتهای ملی میان قشرهای مردم؟ در خلق و خوی مدیران جوامع اسلامی و همه قشرهای ملتها که کم یا بیش از آنان تأثیر میپذیرند؟ در رفتار فردی حکام اسلامی؟ در روابط زن و مرد؟ در خوراک و پوشاک؟ در کدام جلوه اصلی زندگی؟ در کاخها؟ در سپردهها و اندوختههای بانکی؟ در معاشرتها؟ در کجای حرکت عمومی و اجتماعی انسانها؟ از این همه میدانهای زندگی، تنها مساجد و مأذنهها و احیاناً برای ریاکاری و مردمفریبی بخش ناچیزی از رادیوها مستثناست. اما ایا قرآن برای همین است؟ سیدجمال صد سال پیش از این میگریست. میگریاند که قرآن مخصوص هدیه دادن و زینت کردن و خواندن بر مقبرهها و نهادن بر طاقچههاست، در این صد سال چه تغییر حاصل شده است؟ ایا وضع قرآن برای امت نگرانکننده نیست؟به عنوان مثال در یک سخنرانی در سال 43 در مورد نقشههای استعمار بیان کردند: «سلطه مستکبرین بر دولت های اسلامی در اثر دست برداشتن از قرآن کریم واتکاء نداشتن بر قواعد اسلام بوده است.[13]
ایشان در تبیین این مهجوریت و جهات و ابعاد گوناگون آن می فرماید:
"مهجور گذاردن قرآن مراتب بسیار و منازل بىشمار دارد که به عمده آن شاید ما متّصف باشیم. آیا اگر ما این صحیفه الهیّه را مثلًا جلدى پاکیزه و قیمتى نمودیم و در وقت قرائت یا استخاره بوسیدیم و به دیده نهادیم، آن را مهجور نگذاشتیم؟ آیا اگر غالب عمر خود را صرف در تجوید و جهات لغویّه و بیانیّه و بدیعیّه آن کردیم، این کتاب شریف را از مهجوریّت بیرون آوردیم؟ آیا اگر قرائات مختلفه و امثال آن را فرا گرفتیم، از ننگ هجران از قرآن خلاصى پیدا کردیم؟ آیا اگر وجوه اعجاز قرآن و فنون محسّنات آن را تعلّم کردیم، از شکایت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلم مستخلص شدیم؟ هیهات! که هیچ یک از این امور مورد نظر قرآن و مُنَزِّلْ عظیم الشأن آن نیست. قرآن کتاب الهى است و در آن شئون الهیّت است؛ قرآن حبل متّصل بین خالق و مخلوق است و به وسیله تعلیمات آن باید رابطه معنویّه و ارتباط غیبى بین بندگان خدا و مربّى آنها پیدا شود؛ از قرآن باید علوم الهیّه و معارف لدنّیّه حاصل شود. رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله به حسب روایت کافى شریف فرموده: انَّمَا الْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: آیةٌ مُحْکَمَةٌ؛ وَ فَریضَةٌ عادِلةٌ؛ و سُنَّةٌ قائِمَةٌ.
قرآن شریف حامل این علوم است؛ اگر ما از قرآن این علوم را فرا گرفتیم، آن را مهجور نگذاشتیم. اگر دعوتهاى قرآن را پذیرفتیم و از قصّههاى انبیاء علیهم السلام که مشحون از مواعظ و معارف و حِکَم است تعلیمات گرفتیم، اگر ما از مواعظ خداى تعالى و مواعظ انبیاء و حکماء که در قرآن مذکور است موعظت گرفتیم، قرآن را مهجور نگذاشتیم؛ و الّا غور در صورت ظاهر قرآن نیز اخلاد إلى الأرض است، و از وساوس شیطان است که باید به خداوند از آن پناه برد."
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ بُطُونُهُمْ آلِهَتُهُمْ وَ نِسَاؤُهُمْ قِبْلَتُهُمْ وَ دَنَانِیرُهُمْ دِینُهُمْ وَ شَرَفُهُمْ مَتَاعُهُمْ لَا یَبْقَى مِنَ الْإِیمَانِ إِلَّا اسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ لَا مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا دَرْسُهُ مَسَاجِدُهُمْ مَعْمُورَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ خَرَابٌ عَنِ الْهُدَى عُلَمَاؤُهُمْ أَشَرُّ خَلْقِ اللَّهِ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ حِینَئِذٍ ابْتَلَاهُمُ اللَّهُ بِأَرْبَعِ خِصَالٍ جَوْرٍ مِنَ السُّلْطَانِ وَ قَحْطٍ مِنَ الزَّمَانِ وَ ظُلْمٍ مِنَ الْوُلَاةِ وَ الْحُکَّامِ. فَتَعَجَّبَ الصَّحَابَةُ وَ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ یَعْبُدُونَ الْأَصْنَامَ قَالَ نَعَمْ کُلُّ دِرْهَمٍ عِنْدَهُمْ صَنَم
" وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً" در این آیه مراد از" رسول" خصوص رسول خدا (ص) است، به قرینه اینکه از قرآن نام برده، و اگر از آن جناب تعبیر به رسول کرده براى این بوده که رسالتش را مسجل سازد، و دماغ آن کفار را که در رسالت و کتاب او طعن مىزدند، به خاک بمالد، و کلمه هجر- به فتحه هاء و سکون جیم- به معناى ترک است.
از ظاهر سیاق بر مىآید که جمله" وَ قالَ الرَّسُولُ" عطف باشد بر جمله" یَعَضُّ الظَّالِمُ" و این سخن از جمله سخنانى است که رسول در روز قیامت به پروردگار خود، بر سبیل گلایه و شکایت مىگوید بنا بر این تعبیر به فعل ماضى (با اینکه باید مضارع به کار مىرفت چون قیامت هنوز نیامده) به عنایت این است که بفهماند وقوع قیامت به قدرى حتمى است که گویى واقع شده، و مراد از قوم آن جناب عموم عرب بلکه عموم امت او است، البته به اعتبار عاصیان امت.
و اما اینکه جملهاى استینافى و یا عطف بر جمله" وَ قالَ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا" باشد و آیات ما بین آن دو جملههاى معترضه باشد، از سیاق بعید است. و بنا بر این قول، لفظ" قال" به همان معناى ظاهرى به کار رفته، و مراد از" قوم" آن عده از مردمند که بر رسالت و کتاب او طعنه مىزدند.