16-5. فشار قبر -المعیشة الضنک در روایات بر فشار قبر تطبیق شده- (طه/124)

(آیه 124)- و برای این که تکلیف آنها که فرمان حق را فراموش میکنند نیز روشن گردد اضافه میکند: «و کسی که از یاد من روی گردان شود، زندگی سخت و تنگی خواهد داشت» (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً).
«و در قیامت او را نابینا محشور میکنیم» (وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی).
اصولا تنگی زندگی بیشتر به خاطر کمبودهای معنوی و نبودن غنای روحی است، به خاطر عدم اطمینان به آینده و ترس از نابود شدن امکانات موجود، و وابستگی بیش از حد به جهان ماده است، و آن کس که ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاک او بسته، از همه این نگرانیها در امان است.
#المیزان
قوله تعالى: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى» قال الراغب: العیش الحیاة المختصة بالحیوان و هو أخص من الحیاة لأن الحیاة یقال فی الحیوان و فی الباری تعالى و فی الملک و یشتق منه المعیشة لما یتعیش منه، قال تعالى: «نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا» «مَعِیشَةً ضَنْکاً» انتهى، و الضنک هو الضیق من کل شیء و یستوی فیه المذکر و المؤنث، یقال: مکان ضنک و معیشة ضنک و هو فی الأصل مصدر ضنک یضنک من باب شرف یشرف أی ضاق.
و قوله: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی» یقابل قوله فی الآیة السابقة: «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ» و کان مقتضى المقابلة أن یقال: «و من لم یتبع هدای» و إنما عدل عنه إلى ذکر الإعراض عن الذکر لیشیر به إلى علة الحکم لأن نسیانه تعالى و الإعراض عن ذکره هو السبب لضنک العیش و العمى یوم القیامة، و لیکون توطئة و تمهیدا لما سیذکر من نسیانه تعالى یوم القیامة من نسیه فی الدنیا.
و المراد بذکره تعالى أما المعنى المصدری فقوله: «ذِکْرِی» من إضافة المصدر إلى مفعوله أو القرآن أو مطلق الکتب السماویة کما یؤیده قوله الآتی: «أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها» أو الدعوة الحقة و تسمیتها ذکرا لأن لازم اتباعها و الأخذ بها ذکره تعالى.
المیزان فی تفسیر القرآن، ج14، ص: 225
و قوله: «فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً» أی ضیقة و ذلک أن من نسی ربه و انقطع عن ذکره لم یبق له إلا أن یتعلق بالدنیا و یجعلها مطلوبه الوحید الذی یسعى له و یهتم بإصلاح معیشته و التوسع فیها و التمتع منها، و المعیشة التی أوتیها لا تسعه سواء کانت قلیلة أو کثیرة لأنه کلما حصل منها و اقتناها لم یرض نفسه بها و انتزعت إلى تحصیل ما هو أزید و أوسع من غیر أن یقف منها على حد فهو دائما فی ضیق صدر و حنق مما وجد متعلق القلب بما وراءه مع ما یهجم علیه من الهم و الغم و الحزن و القلق و الاضطراب و الخوف بنزول النوازل و عروض العوارض من موت و مرض و عاهة و حسد حاسد و کید کائد و خیبة سعی و فراق حبیب.
و لو أنه عرف مقام ربه ذاکرا غیر ناس أیقن أن له حیاة عند ربه لا یخالطها موت و ملکا لا یعتریه زوال و عزة لا یشوبها ذلة و فرحا و سرورا و رفعة و کرامة لا تقدر بقدر و لا تنتهی إلى أمد و أن الدنیا دار مجاز و ما حیاتها فی الآخرة إلا متاع فلو عرف ذلک قنعت نفسه بما قدر له من الدنیا و وسعه ما أوتیه من المعیشة من غیر ضیق و ضنک.
و قیل: المراد بالمعیشة الضنک عذاب القبر و شقاء الحیاة البرزخیة بناء على أن کثیرا من المعرضین عن ذکر الله ربما نالوا من المعیشة أوسعها و ألقت إلیهم أمور الدنیا بأزمتها فهم فی عیشة وسیعة سعیدة.
و فیه أنه مبنی على مقایسة معیشة الغنی من معیشة الفقیر بالنظر إلى نفس المعیشتین و الإمکانات التی فیهما و لا یتعلق نظر القرآن بهما من هذه الجهة البتة، و إنما تبحث الآیات فیهما بمقایسة المعیشة المضافة إلى المؤمن و هو مسلح بذکر الله و الإیمان به من المعیشة المضافة إلى الکافر الناسی لربه المتعلق النفس بالحیاة الدنیا الأعزل من الإیمان و لا ریب أن للمؤمن حیاة حرة سعیدة یسعه ما أکرمه ربه به من معیشة و إن کانت بالعفاف و الکفاف أو دون ذلک، و لیس للمعرض عن ذکر ربه إلا عدم الرضا بما وجد و التعلق بما وراءه.
نعم عذاب القبر من مصادیق المعیشة الضنک بناء على کون قوله: «فَإِنَّ لَهُ
المیزان فی تفسیر القرآن، ج14، ص: 226
مَعِیشَةً ضَنْکاً» متعرضا لبیان حالهم فی الدنیا و قوله: «وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى» لبیان حالهم فی الآخرة و البرزخ من أذناب الدنیا.
و قیل: المراد بالمعیشة الضنک عذاب النار یوم القیامة، و بقوله: «وَ نَحْشُرُهُ» إلخ، ما قبل دخول النار.
و فیه أن إطلاق قوله: «فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً» ثم تقیید قوله: «وَ نَحْشُرُهُ» بیوم القیامة لا یلائمه و هو ظاهر.
نعم لو أخذ أول الآیة مطلقا یشمل معیشة الدنیا و الآخرة جمیعا و آخرها لتقیده بیوم القیامة مختصا بالآخرة کان له وجه.
و قوله: «وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى» أی بحیث لا یهتدی إلى ما فیه سعادته و هو الجنة و الدلیل على ذلک ما یأتی فی الآیتین التالیتین.
قوله تعالى: «قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً» یسبق إلى الذهن أن عمى یوم القیامة یتعلق ببصر الحس فإن الذی یسأل عنه هو ذهاب البصر الذی کان له فی الدنیا و هو بصر الحس دون بصر القلب الذی هو البصیرة، فیشکل علیه ظاهر ما دل على أن المجرمین یبصرون یوم القیامة أهوال الیوم و آیات العظمة و القهر کقوله تعالى: «إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا»: الم السجدة: 12، و قوله: «اقْرَأْ کِتابَکَ» الإسراء: 14، و لذلک ذکر بعضهم أنهم یحشرون أولا مبصرین ثم یعمون، و بعضهم أنهم یحشرون مبصرین ثم عمیا ثم مبصرین.
و هذا قیاس أمور الآخرة و أحوالها بما لها من نظیر فی الدنیا و هو قیاس مع الفارق فإن من الظاهر المسلم من الکتاب و السنة أن النظام الحاکم فی الآخرة غیر النظام الحاکم فی الدنیا الذی نألفه من الطبیعة و کون البصیر مبصرا لکل مبصر و الأعمى غیر مدرک لکل ما من شأنه أن یرى کما هو المشهود فی النظام الدنیوی لا دلیل على عمومه للنظام الأخروی فمن الجائز أن یتبعض الأمر هناک فیکون المجرم أعمى لا یبصر ما فیه سعادة حیاته و فلاحه و فوزه بالکرامة و هو یشاهد ما یتم به الحجة علیه و ما یفزعه من أهوال القیامة و ما یشتد به العذاب علیه من النار و غیرها، قال تعالى:
«إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ» المطففین: 15.
المیزان فی تفسیر القرآن، ج14، ص: 227
قوله تعالى: «قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى» الآیة جواب سؤال السائل: «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً» و الإشارة فی قوله:
«کَذلِکَ أَتَتْکَ» إلى حشره أعمى المذکور فی السؤال، و فی قوله: «وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ» إلى معنى قوله: «أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها» و المعنى قال: کما حشرناک أعمى أتتک آیاتنا فنسیتها و کما أتتک آیاتنا فنسیتها ننساک الیوم أی إن حشرک الیوم أعمى و ترکک لا تبصر شیئا مثل ترکک آیاتنا فی الدنیا کما یترک الشیء المنسی و عدم اهتدائک بها مثل ترکنا لک الیوم و عدم هدایتک بجعلک بصیرا تهتدی إلى النجاة، و بعبارة أخرى إنما جازیناک فی هذا الیوم بمثل ما فعلت فی الدنیا کما قال تعالى: «وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها» الشورى: 40.
و قد سمى الله سبحانه معصیة المجرمین و هم المعرضون عن ذکره التارکون لهداه نسیانا لآیاته، و مجازاتهم بالإعماء یوم القیامة نسیانا منه لهم و انعطف بذلک آخر الکلام إلى أوله و هو معصیة آدم التی سماها نسیانا لعهده إذ قال: «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ» فکأن قصة جنة آدم بما لها من الخصوصیات کانت مثالا من قبل یمثل به ما سیجری على بنیه من بعده إلى یوم القیامة فیمثل بنهیه عن اقتراب الشجرة الدعوة الدینیة و الهدى الإلهی بعده، و بمعصیته التی کانت نسیانا للعهد معاصی بنیه التی هی نسیان لذکره تعالى و آیاته المذکرة، و إنما الفرق أن ابتلاء آدم کان قبل تشریع الشرائع فکان النهی المتوجه إلیه إرشادیا و ما ابتلی به من المخالفة من قبیل ترک الأولى بخلاف الأمر فی بنیه.
چکیده و ترجمه المیزان
" وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى".
...
جمله" وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی" در مقابل جمله" فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ" که در آیه قبلى بود قرار گرفته، و مقتضاى مقابله این بود که بفرماید" و من لم یتبع هداى- و هر که هدایت مرا پیروى نکند"، و اگر اینطور نفرمود، و به جاى آن اعراض از ذکر را مقابل قرار داد، براى این بود که به علت حکم اشاره کند و بفرماید: علت تنگى معیشت در دنیا، و کورى در روز قیامت، فراموش کردن خدا و اعراض از یاد او است، و نیز براى این بود که زمینه را براى مطلبى که بعدا تذکر مىدهد، و مىفرماید:" هر که در دنیا خدا را فراموش کند او هم در آخرت وى را فراموش مىکند، فراهم کرده باشد...
[توضیحى در مورد اینکه روىگردانان از یاد خدا داراى زندگى تنگ (معیشت ضنک) هستند]
و اگر فرمود: کسى که از ذکر من اعراض کند" معیشتى ضنک" یعنى تنگ دارد، براى این است که کسى که خدا را فراموش کند، و با او قطع رابطه نماید، دیگر چیزى غیر دنیا نمىماند که وى به آن دل ببندد، و آن را مطلوب یگانه خود قرار دهد، در نتیجه همه کوششهاى خود را منحصر در آن کند، و فقط به اصلاح زندگى دنیایش بپردازد، و روز به روز آن را توسعه بیشترى داده، به تمتع از آن سرگرم شود، و این معیشت، او را آرام نمىکند، چه کم باشد و چه زیاد، براى اینکه هر چه از آن به دست آورد به آن حد قانع نگشته و به آن راضى نمىشود، و دائما چشم به اضافهتر از آن مىدوزد، بدون اینکه این حرص و تشنگیش به جایى منتهى شود، پس چنین کسى دائما در فقر و تنگى بسر مىبرد، و همیشه دلش علاقهمند به چیزى است که ندارد، صرفنظر از غم و اندوه و قلق و اضطراب و ترسى که از نزول آفات و روى آوردن ناملایمات و فرا رسیدن مرگ و بیمارى دارد، و صرفنظر از اضطرابى که از شر حسودان و کید دشمنان دارد، پس او على الدوام در میان آرزوهاى بر آورده نشده، و ترس از فراق آنچه بر آورده شده به سر مىبرد.
در حالى که اگر مقام پروردگار خود را مىشناخت و به یاد او بود و او را فراموش نمىکرد، یقین مىکرد که نزد پروردگار خود حیاتى دارد که آمیخته با مرگ نیست، و ملکى دارد که زوال پذیر نیست، و عزتى دارد که مشوب با ذلت نیست، و فرح و سرور و رفعت و کرامتى دارد که هیچ مقیاسى نتواند اندازهاش را تعیین کند و یا سر آمدى آن را به آخر برساند، و نیز یقین مىکند که دنیا دار مجاز است و حیات و زندگى دنیا در مقابل آخرت پشیزى بیش نیست، اگر او این را بشناسد دلش به آنچه خدا تقدیرش کرده قانع مىشود، و معیشتش هر چه باشد برایش فراخ گشته، دیگر روى تنگى و ضنک را نمىبیند.
بعضى[3] از مفسرین گفتهاند: مراد از معیشت ضنک، عذاب قبر، و شقاوتهاى زندگى برزخى است، چون مىبینیم بسیارى از اعراض کنندگان از یاد خدا زندگى دنیائیت بسیار وسیع است، و دنیا به تمام معنا، خود را در اختیار آنان، و به کام آنان قرار داده، پس آنان دیگر معیشت ضنک در حقشان صادق نیست.
ولى این حرف صحیح نیست، زیرا معیشت چنین افرادى با مقایسه با معیشت فقرا وسیع است، و خلاصه این حرف وقتى صحیح است که بخواهیم میان این دو نحو معیشت مقایسه کنیم، و نظر قرآن کریم به آن دو از این جهت نیست، که کدام وسیعتر از دیگرى است، قرآن کریم کار به خود آن دو قسم زندگى ندارد، بلکه به آن دو نوع نسبت به مؤمن و کافر نظر مىکند، مؤمن که مسلح به یاد خدا و ایمان به او است، با کافرى که مقام پروردگار خود را فراموش کرده، و دل به زندگى دنیا بسته و از نور ایمان بهرهاى ندارد.
و جاى هیچ تردیدى نیست که مؤمن حیات حر و سعیدى دارد که در هر دو حال غنا و فقر، سعید است، هر چند که فقرش به حد عفاف و کفاف و کمتر از آن باشد، ولى کافر داراى چنین حیاتى نیست، و زندگى او در دو کلمه خلاصه مىشود، نارضایتى نسبت به آنچه دارد، و دل بستگى به آنچه ندارد، این است معناى زندگى تنگ.
بله عذاب قبر هم خود یکى از مصادیق آن است، چون آیه شریفه متعرض دو نشاه شده جمله" فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً" متعرض بیان حال کفار در دنیا و جمله" وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى" متعرض حال آنان در آخرت است، پس ناگزیر باید گفت زندگى برزخ دنباله زندگى دنیا است.
...
[مقصود از نابینا محشور نمودن معرضان از یاد خدا]
" وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى"- یعنى او را طورى زنده مىکنیم که راهى به سوى سعادتش که همان بهشت است نیابد، دلیل این معنا مضمون دو آیه بعدى است.
" قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً".
چنین به نظر مىآید که کورى روز قیامت همان کورى حس باصره باشد، چون اعراض کننده از یاد خدا وقتى کور محشور مىشود مىپرسد: چرا مرا کور محشور کردید، با اینکه در دنیا چشم داشتم و بینا بودم؟ معلوم مىشود در آخرت آن چیزى را ندارد که در دنیا داشته، و آن حس باصره بود، نه بصیرت که بینایى قلب است، ...
" قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى ...".
این آیه جواب از سؤالى است که کردند که چرا: مرا کور محشور کردى با اینکه بینا بودم؟ و اشاره" کذلک" به کور محشور شدن است که در سؤال بود و اشاره دومى یعنى" کَذلِکَ الْیَوْمَ" به معناى جمله" أَتَتْکَ آیاتُنا" است، و معنایش این است که خداى تعالى در جواب فرمود: همانطور که کور محشورت کردیم، آیات ما برایت آمد و تو فراموشش کردى، و همانطور که آیات ما برایت آمد و تو فراموشش کردى، امروز فراموشت کردیم، و خلاصه معنا اینکه کور محشور شدنت در امروز که هیچ چیز را نبینى، به جاى فراموش کردنت آیات ما را در دنیا است، و هدایت نشدنت به هدایت ما در دنیا، مثل هدایت نشدنت به راه نجات در امروز است، باز به عبارت دیگر اگر امروز کور محشورت کردیم، عینا به مانند آنچه در دنیا کردى مجازاتت نمودیم، و این همان معنایى است که آیه" وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها"[10] مانند آن تذکر مىدهد.
خداى تعالى در این آیه شریفه نافرمانى مجرمین یعنى اعراض کنندگان از ذکر او و تارکین هدایت او را نسیان و فراموشى آیات خود خوانده، و مجازات آنان را که کور کردن در قیامت است نیز فراموشى ایشان نامیده،...
و فی المجمع،": فی قوله تعالى: «فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً»: و قیل: هو عذاب القبر
و فی الکافی، بإسناده عن أبی بصیر قال: سمعت أبا عبد الله (ع) یقول: من مات و هو صحیح موسر- لم یحج فهو ممن قال الله عز و جل: «وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى- قال: قلت: سبحان الله أعمى؟ قال: نعم أعماه الله عن طریق الحق:.
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْمُسْتَنِیرِ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ فَإِنَ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً قَالَ هِیَ وَ اللَّهِ النُّصَّابُ، قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ- قَدْ رَأَیْنَاهُمْ دَهْرَهُمُ الْأَطْوَلَ فِی کِفَایَةٍ حَتَّى مَاتُوا، قَالَ ذَلِکَ وَ اللَّهِ فِی الرَّجْعَةِ یَأْکُلُونَ الْعَذَرَةَ.
<!-- p.MsoFootnoteText, li.MsoFootnoteText, div.MsoFootnoteText {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-link:"Footnote Text Char"; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:justify; mso-pagination:widow-orphan; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-fareast-font-family:Calibri; mso-fareast-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} span.MsoFootnoteReference {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; vertical-align:super;} span.FootnoteTextChar {mso-style-name:"Footnote Text Char"; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-unhide:no; mso-style-locked:yes; mso-style-link:"Footnote Text"; mso-ansi-font-size:10.0pt; mso-bidi-font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-ascii-font-family:"Traditional Arabic"; mso-hansi-font-family:"Traditional Arabic"; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} -->
<!-- p.MsoFootnoteText, li.MsoFootnoteText, div.MsoFootnoteText {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-link:"Footnote Text Char"; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:justify; mso-pagination:widow-orphan; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-fareast-font-family:Calibri; mso-fareast-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} span.MsoFootnoteReference {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; vertical-align:super;} span.FootnoteTextChar {mso-style-name:"Footnote Text Char"; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-unhide:no; mso-style-locked:yes; mso-style-link:"Footnote Text"; mso-ansi-font-size:10.0pt; mso-bidi-font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-ascii-font-family:"Traditional Arabic"; mso-hansi-font-family:"Traditional Arabic"; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} -->الغارات/ بحار/ شرح نهج البلاغه آ.خویی:
و اعلموا عباد اللَّه أنّ ما بعد الموت أشدّ من الموت لمن لم یغفر اللَّه له و یرحمه، و احذروا القبر و ضمّته و ضیقه و ظلمته و غربته، فانّ القبر یتکلّم کلّ یوم و یقول:
أنا بیت التّراب، و أنا بیت الغربة، و أنا بیت الدّود و الهوامّ، و القبر روضة من ریاض الجنّة أو حفرة من حفر النّار، انّ المسلم[1] إذا دفن قالت له الأرض: مرحبا و أهلا قد کنت ممّن أحبّ أن یمشى[2] على ظهری فاذ ولیتک فستعلم کیف صنعی[3] بک، فیتّسع له مدّ البصر[4]، و إذا دفن الکافر قالت له الأرض: لا مرحبا و لا أهلا، قد کنت ممّن أبغض ان یمشى[5] على ظهری فإذا ولیتک فستعلم کیف صنعی[6] بک، فتنضمّ علیه[7] حتّى تلتقی أضلاعه، و اعلموا أنّ المعیشة الضّنک الّتی قال اللَّه تعالى: فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً[8] هی عذاب القبر، و انّه لیسلّط على الکافر فی قبره تسعة و تسعین تنّینا[9] تنهش لحمه حتّى[10] یبعث، لو أنّ تنّینا منها نفخ فی الأرض ما أنبتت ریعها[11] أبدا.
و اعلموا عباد اللَّه أنّ أنفسکم و أجسادکم الرّقیقة النّاعمة[12] الّتی یکفیها الیسیر من العقاب ضعیفة عن هذا، فان استطعتم أن ترحموا أنفسکم و أجسادکم[13] ممّا لا طاقة لکم به و لا صبر لکم علیه فتعملوا بما أحبّ اللَّه سبحانه و تترکوا ما کره[14]، فافعلوا، و لا حول و لا قوّة الّا باللَّه[15].
و بدانید اى بندگان خدا، که پس از مرگ سختتر از مرگ است، براى کسى که خداوند او را نیامرزیده و نبخشوده باشد. از قبر و تنگى آن و تاریکى آن و غربت آن بترسید. قبر هر روز به سخن مىآید و مىگوید: من سراى خاکم، من خانه غربتم، من جاى کرمها و حشراتم. و قبر باغى است از باغهاى بهشت یا حفرهاى از حفرههاى آتش. مسلمان چون به خاک رود، زمین به او مىگوید: خوش آمدى، تو از کسانى بودى که دوست داشتم بر پشت من راه بروى و به زودى خواهى دانست که با تو- که دوستت داشتهام- چه خواهم کرد. پس به قدر یک مدّ بصر برایش گشاده شود. و چون کافر به خاک رود زمین به او مىگوید: هرگز خوش نیامدى. تو از کسانى بودى که هیچگاه نمىخواستم بر پشت من راه بروى، اکنون بنگر که با تو چه خواهم کرد. پس گور به هم مىآید آن سان که استخوانهاى پهلوهایش به هم مىرسد. و بدانید که زندگى تنگ در این آیه «فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً» عذاب قبر است. بر کافر در قبرش نود و نه مار بزرگ مسلط مىشوند که گوشت تنش را مىکنند تا روز رستاخیز فرا رسد. اگر یکى از آن مارها بر زمین بدمد هرگز گیاهى بر روى آن نخواهد رویید.
بدانید اى بندگان خدا جانها و تنهاى نازک و نازپرورده شما که به اندک شکنجهاى مىآزارد در برابر این عذابها بس ناتوان است. اگر توانید به جانها و تنهاى خود رحمت آورید تا به چنین عذابى که طاقت آن ندارید و بر آن شکیبایى نتوانید گرفتار نیایید. پس آنچه خداى سبحان را پسند است به جاى آورید و آنچه ناپسند اوست واگذارید، خدا را چنین کنید و لا حول و لا قوة الّا باللّه.
تفسیر البرهان:
7065/[1]- و عنه: عن محمد بن یحیى، عن سلمة بن الخطاب، عن الحسین بن عبد الرحمن، عن علی بن أبی حمزة، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله (علیه السلام)، فی قول الله عز و جل: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً، قال: «یعنی ولایة أمیر المؤمنین (علیه السلام)».
قلت: وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى؟ قال: «یعنی أعمى البصر فی القیامة، أعمى القلب فی الدنیا عن ولایة أمیر المؤمنین (علیه السلام)- قال- و هو متحیر فی القیامة، یقول: قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً* قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا، قال: الآیات الأئمة (علیهم السلام)، فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى یعنی ترکتها، و کذلک الیوم تترک فی النار کما ترکت الأئمة (علیهم السلام)، فلم تطع أمرهم، و لم تسمع قولهم».
قلت: وَ کَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى؟ قال: «یعنی من أشرک بولایة أمیر المؤمنین (علیه السلام) غیره، و لم یؤمن بآیات ربه، و ترک الأئمة معاندة فلم یتبع آثارهم و لم یتولهم».
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى «124»
و هر کس از یاد من روى گرداند، پس همانا براى او زندگى تنگ و سختى خواهد بود و ما او را در قیامت نابینا محشور مىکنیم.
قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً «125»
(در قیامت خواهد) گفت: پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور کردى در حالى که من (در دنیا) بینا بودم؟!
نکته هاآیهى قبل بشارت به پیروان حقّ مىداد، ولى این آیه هشدار واخطار به روىگردانان از حقّ، تا بیم و امید در کنار هم مطرح شده و مؤثّر باشد.
در روایات، رها کردن خط ولایت اهلبیت علیه السلام یا ترک کردن فریضهى حج، مصداق اعراض از یاد خدا شمرده شده است. «1»
مراد از سختى و تنگى زندگى، نداشتن نیست، بلکه بسیارى از سرمایهداران به خاطر حرص، ترس و دلهره، در فشار و تنگنا زندگى مىکنند. «2»
...امام سجاد علیه السلام پس از تلاوت آیهى مَنْ أَعْرَضَ ... ضَنْکاً فرمودند: قسم به خداوند! همانا قبر، باغى از باغهاى بهشت یا گودالى از گودالهاى جهنّم است. «2» بنابراین دامنه معیشت تنگ تا برزخ نیز ادامه دارد.
پیام ها...
...4- زندگى آرام و شیرین، فقط در پرتو یاد و ذکر خداست. «مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی»
5- معنویت در زندگى مادّى نیز نقش مهمى دارد. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً»
6- کسى که در دنیا چشم جانش را بر روى حقایق بست، در قیامت کور محشور خواهد شد. «مَنْ أَعْرَضَ- یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى»
7- بى ایمان، هم در دنیا زندگى مشقّتبار دارد و هم در آخرت از نعمت دیدن محروم است. «مَنْ أَعْرَضَ- مَعِیشَةً ضَنْکاً- یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى»