16-3. همه وارد دوزخ میشوند (مریم/71)

تفسیر الصافی ج3 289
القمّیّ عن الصادق علیه السلام قال: أ ما تسمع الرّجل یقول وردنا ماء بنی فلان فهو الورود و لم یدخل
کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا کان ورودهم واجباً أوجبه اللَّه على نفسه و قضى به.
ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا فیساقون إلى الجنّة و قرئ ننجی بالتخفیف وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا على هیئتهم کما کانوا.
تفسیر الصافی ج3 289
و عنه صلّى اللَّه علیه و آله: الورود الدّخول لا یبقى برّ و لا فاجر الّا یدخلها فیکون على المؤمنین برداً و سلاماً کما کانت على إبراهیم (ع) حتّى انّ للنّار أو قال لجهنّم ضجیجاً من بَردها
ثُمَ ینجی اللّه الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا
تفسیر الصافی ج3 289
روی فی بعض الأخبار: انّ اللَّه لا یدخل أحداً الجنّة حتّى یطلعه على النّار و ما فیها من العذاب لیعلم تمام فضل اللَّه علیه و کمال لطفه و إحسانه إلیه فیزداد لذلک فرحاً و سروراً بالجنّة و نعیمها و لا یدخل أحد النار حتّى یطلعه على الجنّة و ما فیها من أنواع النعیم و الثواب لیکون ذلک زیادة عقوبة له و حسرة على ما فاته من الجنّة و نعیمها
ترجمه تفسیر المیزان ج14 121
" وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا".
خطاب" کم" به عموم مردم است، چه کافر و چه مسلمان، به دلیل اینکه در آیه بعد مىفرماید:" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا" و ضمیر در کلمه" واردها" به آتش بر مىگردد، و چه بسا بعضى[1] گفته باشند که: خطاب به خصوص کفار نامبرده در آیات سهگانه گذشته است، و در کلام التفاتى از غیبت به حضور به کار رفته. و لیکن این حرف صحیح نیست، زیرا با سیاق آیه بعدى نمىسازد.
کلمه" ورود" بر خلاف" صدور" است، به طورى که از کتب لغت بر مىآید به معناى دنبال آب رفتن است، راغب در مفردات گفته:" ورود" در اصل به قصد آب رفتن است، ولى بعدا در غیر آب هم استعمال شده، مثلا مىگویند:" وردت الماء ارده ورودا" وارد آب شدم وارد شدنى، که من وارد و آب مورود است، و نیز مىگویند:" اوردت الإبل الماء" شتر را به آب وارد کردم، و لذا خداى تعالى مىفرماید:" وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ- و چون وارد آب مدین شد" و کلمه" ورد" آبى است که آماده براى ورود باشد، و کلمه" ورد" معنایش خلاف" صدر" است، و نیز به معناى روزى است که شب وارد مىشود، این کلمه براى رساندن شدت عذاب در آتش هم استعمال شده، از آن جمله خداى تعالى فرموده:" فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ- ایشان را به آتش وارد کرد" و نیز فرموده:" وَ بِئْسَ الْوِرْدُ المورود- و چه بد مقصدى است براى قاصدان" و نیز فرموده:" إِلى جَهَنَّمَ وِرْداً"،" أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ" و ما وردوها و" وارد" به کسى مىگویند که پیشاپیش کاروان مىرود، تا براى آنان آب پیدا کند هم چنان که فرمود:
" فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ- مامور آب خود را فرستادند" این بود آن مقدار از کلام راغب که مورد حاجت بود[2].
و به همین کلام استناد جستهاند مفسرینى که گفتهاند: مردم نزد آتش و در لبه آن حاضر مىشوند، ولى داخل آن نمىشوند و به این آیه استدلال کردهاند که خداى تعالى در باره موسى وقتى که به کنار چاه مدین آمد و در آنجا مردمى را بر سر چاه دید، فرموده:" وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ"[3] و معلوم است که موسى داخل آب نشد، پس در آیه مورد بحث هم معنا این نیست که مردم همگى داخل آتش مىشوند، و نیز به این آیه استدلال
ترجمه تفسیر المیزان، ج14، ص: 122
کردهاند که سیاره و کاروان کنعان آب آور خود را به سراغ آب فرستادند:" فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى دَلْوَهُ"[4]. و نیز به این آیه استدلال کردهاند که مىفرماید:" إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها"[5].لیکن صرف اینکه در آیه" وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ" و آیه" فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ" به معناى حضور استعمال شده دلیل نمىشود که به معناى داخل شدن واقعى استعمال نمىشود چون در آن دو آیه قرینه اشراف هست، و در آیاتى دیگر ادعا شده که به معناى داخل شدن است، و اما آیه" أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها" از کجا معنایش دور نگه داشتن بعد از داخل شدن نباشد؟ هم چنان که همین معنا یعنى دور کردن بعد از دخول را از آیه" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها" استظهار شده، و نیز گفتهاند: خداوند به احترام آنان میان آنان و شنیدن صداى آتش حاجبى قرار مىدهد، هم چنان که میان ابراهیم و حرارت آتش چنان حاجبى قرار داد، و به آتش فرمود:" کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِیمَ"[6].
بعضى دیگر (و شاید بیشتر مفسرین) گفتهاند که: آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه همه مردم داخل جهنم مىشوند، و به مثل آیه" إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ لَوْ کانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها"[7] و آیه:" یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ"[8] استدلال کردهاند، چون در آیه اولى که راجع به بتپرستان، و در آیه دومى که راجع به فرعون است، فرموده: وارد جهنم مىشوند، پس معلوم مىشود ورود آنها به معناى دخول است.
البته آیه بعد از آیه مورد بحث نیز دلالت بر این معنا دارد که مىفرماید:" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا" چون معنایش این است که ما ایشان را در حالى که در آن به زانو در آمدهاند رها مىکنیم، و معلوم است که وقتى کسى را در جایى رها مىکنند که داخل آن شده باشد، آن گاه بعد از دخول رهایش کنند تا به حال خود باقى بماند، عدهاى از روایات وارده در تفسیر آیه نیز بر این معنا دلالت دارد.
ترجمه تفسیر المیزان، ج14، ص: 123
آن وقت همین مفسرین اختلاف کردهاند در اینکه بعد از عمومیت آیه نسبت به کافر و مؤمن، همه مؤمنین را شامل مىشود یا آنکه متقین از آن استثناء شدهاند؟ بعضى گفتهاند: عام است. و بعضى[9] گفتهاند متقین را شامل نمىشود و ادعا کردهاند که: کلمه" منکم" به معناى" منهم" است، هم چنان که در آیه" وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً"[10] کلمه" لکم" به جاى" لهم" به کار رفته هر چند که با جمله" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا ..." نمىسازد.این بود گفتگوى مفسرینى که قائل شدند به اینکه ورود به معناى دخول است، و لیکن ما قبول نداریم که کلمه مذکور در آیه" لَوْ کانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها" که به آن استدلال کردهاند به معناى دخول باشد، بلکه مناسبتر آن است که به معناى حضور باشد، چون معنا چنین مىشود: اگر خدایانى غیر از خدا وجود داشت این مشرکین نزدیک آتش هم نمىآمدند تا چه رسد به اینکه داخل آن شوند، و همچنین آیه دیگر که به آن استدلال کردهاند یعنى آیه" فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ"، چون شان فرعون که خود یکى از ائمه ضلالت است، این است که مردم خود را به سوى آتش هدایت کند نه اینکه داخل آتششان کند، داخل کردن دیگر کار او نیست.
و اما اینکه گفتند: آیه" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا ..." نیز دلیل بر این معنا است، در جواب مىگوئیم: کلمه" ورود" در این آیه نیز به معناى دخول نیست، و ما معناى دخول را از جمله" نَذَرُ الظَّالِمِینَ" مىفهمیم، و اگر این جمله دلالت دارد بر اینکه معناى دخول از کلمه ورود اراده شده غیر آن است که ورود در معناى دخول استعمال شده باشد، و همچنین نجات متقین از آتش مستلزم این نیست که داخل آتش شده باشند، زیرا نجات همانطور که با انقاذ شخص داخل مهلکه صادق است، با دور کردنش از مهلکه نیز صادق است، و اگر کسى را که مشرف به هلاکت شده از هلاکت دور کنیم او را نیز نجات دادهایم.
و اما اینکه گفتند: روایات هم بر این معنا دلالت دارد جوابش این است که روایات در شرح داستان وارد شده نه در بیان مورد استعمال الفاظ آیه، تا بگویند روایات دلالت دارد بر اینکه ورود به معناى دخول است.
حال اگر کسى بپرسد چرا جائز نباشد مراد از ورود شانیت دخول باشد و معنا این
ترجمه تفسیر المیزان، ج14، ص: 124
باشد که هیچ یک از شما نیست مگر آنکه آمادگى دخول آتش را دارد و اگر کسى داخل نشود به نجات خدا داخل نشده، همانطور که آن آیه دیگر مىفرماید:" وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکى مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً"[11].در جواب مىگوییم: معناى این حرف این است که ورود به آتش مقتضاى طبع هر انسانى باشد، چون هر چه از خیر و سعادت به او مىرسد از ناحیه خدا است نه خودش، ذات خودش جز اقتضاى شر و شقاوت ندارد، ولى این حرف با ذیل خود آیه نمىسازد که مىفرماید:" کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا" زیرا این قسمت صراحت دارد در اینکه این ورود با ایراد خدا انجام مىشود، خدا است که ایشان را وارد مىکند، نه اقتضاى طبع خود آنان.
پس حق مطلب این است که ورود بر بیش از حضور و اشراف (البته اختیارى) دلالت ندارد، از کتب لغت معنایى بیش از این برایش استفاده نمىشود، پس جمله" وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها" به بیش از قصد و حضور و اشراف دلالت ندارد که این با جمله" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا" که دلالت بر دخول تمام مردم یا ستمکاران در جهنم دارد، منافات ندارد.
" کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا"- ضمیر در" کان" به ورود، و یا به جمله سابق، به اعتبار اینکه (هیچ کس نیست مگر آنکه وارد آن مىشود)، حکم و فرمانى بود، بر مىگردد و کلمه" حتم" و" جزم" و" قطع"، یک معنا دارد، و معناى جمله مورد بحث این است که:
این ورود یا حکمى که کردیم بر خداى تعالى واجب و حتمى است، و این وجوب به فرمان خود خدا بوده، خودش علیه خود حکم رانده، چون حاکمى که بر او حکم براند وجود ندارد.
" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا".
قبلا به معناى جمله" وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها" اشاره رفت، و گفتیم که این جمله دلالت مىکند بر اینکه ظالمان داخل آتشند، آن گاه در همانجا ایشان را باقى مىگذارند و متقین را نجات مىدهند، و عبارت نجات دادن متقین دلالت ندارد بر اینکه آنان نیز با ظالمان داخل آتش باشند، چون گفتیم نجات دادن بدون داخل بودن نیز متحقق مىشود مثل اینکه در شرف دخول باشند، مگر اینکه بگویى ما آن را از لفظ" نجات دادن" استفاده نمىکنیم، بلکه از اینکه این دو لفظ یعنى" نجات دادن" و" باقى گذاشتن" در یک سیاق قرار گرفتهاند به دست مىآوریم.
ترجمه تفسیر المیزان، ج14، ص: 125
به هر حال در اینکه اگر از کفار تعبیر به ظالمان کرد براى این بوده که به علت حکم اشاره کرده باشد، حرفى نیست.و معناى این دو آیه چنین است که: هیچ یک از شما- متقیان و ظالمان- نیست، مگر آنکه به زودى در لبه و پرتگاه آتش قرار مىگیرید، و این قرار دادن شما در پرتگاه آتش واجبى حتمى بر پروردگارت شده، آن گاه کسانى را که تقوى داشتهاند نجات داده، ظالمان را در آن باقى مىگذاریم، به خاطر این که ظلم کردند، و ایشان هم چنان به زانو در آمده، باقى مىمانند.[12]
[1] ( 1) روح المعانى، ج 16، ص 121.
[2] ( 2) مفردات راغب، ماده" ورد".
[3] ( 3) و هنگامى که به( چاه) آب مدین رسید، گروهى از مردم را در آنجا دید که( چهار پایان خود را) سیراب مىکنند. سوره قصص، آیه 23.
[4] ( 1) سوره یوسف، آیه 19.
[5] ( 2) کسانى که از ناحیه خدا حسنى بر ایشان تقدیر شده، ایشان از آتش دور نگه داشته مىشوند، به حدى که صداى آن را نمىشنوند. سوره انبیاء، آیات 101 و 102.
[6] ( 3) گفتیم اى آتش سرد و سالم باش بر ابراهیم، سوره انبیاء، آیه 69.
[7] ( 4) سوره انبیاء، آیه 99.
[8] ( 5) سوره هود، آیه 98.
[9] ( 1) مجمع البیان، ج 6، ص 526.
[10] ( 2) سوره دهر، آیه 22.
[11] ( 1) اگر فضل و رحمت خدا نبود هیچ یک از شما ابدا پاک نمىشد. سوره نور، آیه 21.
[12] طباطبایى، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، 20جلد، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامى - ایران - قم، چاپ: 5، 1374 ه.ش.
ترجمه تفسیر المیزان ج14 121
" وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا".
کلمه" ورود" بر خلاف" صدور" است، به طورى که از کتب لغت بر مىآید به معناى دنبال آب رفتن است، راغب در مفردات گفته:" ورود" در اصل به قصد آب رفتن است، ولى بعدا در غیر آب هم استعمال شده….و لذا خداى تعالى مىفرماید:" وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ- و چون وارد آب مدین شد" و .....و" وارد" به کسى مىگویند که پیشاپیش کاروان مىرود، تا براى آنان آب پیدا کند هم چنان که فرمود:
" فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ- مامور آب خود را فرستادند" این بود آن مقدار از کلام راغب که مورد حاجت بود.
و به همین کلام استناد جستهاند مفسرینى که گفتهاند: مردم نزد آتش و در لبه آن حاضر مىشوند، ولى داخل آن نمىشوند و به این آیه استدلال کردهاند که خداى تعالى در باره موسى وقتى که به کنار چاه مدین آمد و در آنجا مردمى را بر سر چاه دید، فرموده:" وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ" و معلوم است که موسى داخل آب نشد، پس در آیه مورد بحث هم معنا این نیست که مردم همگى داخل آتش مىشوند، و نیز به این آیه استدلال کردهاند که سیاره و کاروان کنعان آب آور خود را به سراغ آب فرستادند:" فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى دَلْوَهُ". و نیز به این آیه استدلال کردهاند که مىفرماید:" إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها".
لیکن صرف اینکه در آیه" وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ" و آیه" فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ" به معناى حضور استعمال شده دلیل نمىشود که به معناى داخل شدن واقعى استعمال نمىشود چون در آن دو آیه قرینه اشراف هست، و در آیاتى دیگر ادعا شده که به معناى داخل شدن است،
و اما آیه" أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها" از کجا معنایش دور نگه داشتن بعد از داخل شدن نباشد؟ هم چنان که همین معنا یعنى دور کردن بعد از دخول را از آیه" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها" استظهار شده،...
بعضى دیگر (و شاید بیشتر مفسرین) گفتهاند که: آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه همه مردم داخل جهنم مىشوند، و به مثل آیه" إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ لَوْ کانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها" و آیه:" یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ" استدلال کردهاند، چون در آیه اولى که راجع به بتپرستان، و در آیه دومى که راجع به فرعون است، فرموده: وارد جهنم مىشوند، پس معلوم مىشود ورود آنها به معناى دخول است.
البته آیه بعد از آیه مورد بحث نیز دلالت بر این معنا دارد که مىفرماید:" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا" چون معنایش این است که ما ایشان را در حالى که در آن به زانو در آمدهاند رها مىکنیم، و معلوم است که وقتى کسى را در جایى رها مىکنند که داخل آن شده باشد، آن گاه بعد از دخول رهایش کنند تا به حال خود باقى بماند، عدهاى از روایات وارده در تفسیر آیه نیز بر این معنا دلالت دارد.
....این بود گفتگوى مفسرینى که قائل شدند به اینکه ورود به معناى دخول است، و لیکن ما قبول نداریم که کلمه مذکور در آیه" لَوْ کانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها" که به آن استدلال کردهاند به معناى دخول باشد، بلکه مناسبتر آن است که به معناى حضور باشد،.....
و اما اینکه گفتند: آیه" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا ..." نیز دلیل بر این معنا است، در جواب مىگوئیم: کلمه" ورود" در این آیه نیز به معناى دخول نیست، و ما معناى دخول را از جمله" نَذَرُ الظَّالِمِینَ" مىفهمیم، و اگر این جمله دلالت دارد بر اینکه معناى دخول از کلمه ورود اراده شده غیر آن است که ورود در معناى دخول استعمال شده باشد، و همچنین نجات متقین از آتش مستلزم این نیست که داخل آتش شده باشند، زیرا نجات همانطور که با انقاذ شخص داخل مهلکه صادق است، با دور کردنش از مهلکه نیز صادق است، و اگر کسى را که مشرف به هلاکت شده از هلاکت دور کنیم او را نیز نجات دادهایم.
....
پس حق مطلب این است که ورود بر بیش از حضور و اشراف (البته اختیارى) دلالت ندارد، از کتب لغت معنایى بیش از این برایش استفاده نمىشود، پس جمله" وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها" به بیش از قصد و حضور و اشراف دلالت ندارد که این با جمله" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا" که دلالت بر دخول تمام مردم یا ستمکاران در جهنم دارد، منافات ندارد.
" کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا"- ضمیر در" کان" به ورود، و یا به جمله سابق، به اعتبار اینکه (هیچ کس نیست مگر آنکه وارد آن مىشود)، حکم و فرمانى بود، بر مىگردد و کلمه" حتم" و" جزم" و" قطع"، یک معنا دارد، و معناى جمله مورد بحث این است که:
این ورود یا حکمى که کردیم بر خداى تعالى واجب و حتمى است، و این وجوب به فرمان خود خدا بوده، خودش علیه خود حکم رانده، چون حاکمى که بر او حکم براند وجود ندارد.
" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا".
قبلا به معناى جمله" وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها" اشاره رفت، و گفتیم که این جمله دلالت مىکند بر اینکه ظالمان داخل آتشند، آن گاه در همانجا ایشان را باقى مىگذارند و متقین را نجات مىدهند، و عبارت نجات دادن متقین دلالت ندارد بر اینکه آنان نیز با ظالمان داخل آتش باشند، چون گفتیم نجات دادن بدون داخل بودن نیز متحقق مىشود مثل اینکه در شرف دخول باشند، مگر اینکه بگویى ما آن را از لفظ" نجات دادن" استفاده نمىکنیم، بلکه از اینکه این دو لفظ یعنى" نجات دادن" و" باقى گذاشتن" در یک سیاق قرار گرفتهاند به دست مىآوریم.
و معناى این دو آیه چنین است که: هیچ یک از شما- متقیان و ظالمان- نیست، مگر آنکه به زودى در لبه و پرتگاه آتش قرار مىگیرید، و این قرار دادن شما در پرتگاه آتش واجبى حتمى بر پروردگارت شده، آن گاه کسانى را که تقوى داشتهاند نجات داده، ظالمان را در آن باقى مىگذاریم، به خاطر این که ظلم کردند، و ایشان هم چنان به زانو در آمده، باقى مىمانند.
تفسیر نمونه ج13 117
همه وارد جهنم مىشوند؟!
آیات فوق نیز ادامه بحث در ویژگیهاى رستاخیز و پاداش و کیفر است.
نخست به مطلبى که شاید شنیدنش براى غالب مردم شگفتانگیز باشد اشاره کرده مىگوید:" همه شما بدون استثنا وارد جهنم مىشوید" (وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها).
" این امرى است حتمى و فرمانى است قطعى از پروردگارتان" (کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا).
***" سپس آنها را که تقوى پیشه کردند از آن نجات مىدهیم، و ظالمان و ستمگران را در حالى که از ضعف و ذلت به زانو در آمدهاند در آن رها مىکنیم" (ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا).
*** در تفسیر این دو آیه در میان مفسران گفتگوى دامنهدارى است، بر اساس اینکه منظور از" ورود" در جمله" إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها" چیست؟
بعضى از مفسران معتقدند که" ورود" در اینجا به معنى نزدیک شدن و اشراف پیدا کردن است، یعنى همه مردم، خوبان و بدان، بدون استثنا براى حسابرسى یا براى مشاهده سرنوشت نهایى بدکاران، به کنار جهنم مىآیند، سپس خداوند پرهیزگاران را رهایى مىبخشد و ستمگران را در آن رها مىکند.
آنها براى این تفسیر به آیه 23 سوره قصص استدلال مىکنند وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ ..." هنگامى که موسى کنار آب مدین رسید ..." که در اینجا نیز ورود به همان معنى است.
تفسیر دومى که اکثر مفسران آن را انتخاب کردهاند این است که" ورود" در اینجا به معنى دخول است و به این ترتیب همه انسانها بدون استثناء، نیک و بد، وارد جهنم مىشوند، منتها دوزخ بر نیکان سرد و سالم خواهد بود همانگونه که آتش نمرود بر ابراهیم (یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِیمَ) چرا که آتش با آنها سنخیت ندارد گویى از آنان دور مىشود و فرار مىکند، و هر جا آنها قرار مىگیرند خاموش مىگردد، ولى دوزخیان که تناسب با آتش دوزخ دارند همچون ماده قابل اشتعالى که به آتش برسد فورا شعلهور مىشوند.
قطع نظر از اینکه فلسفه این کار چیست که بعدا به خواست خدا شرح خواهیم داد بدون شک ظاهر آیه فوق با تفسیر دوم هماهنگ است، زیرا معنى اصلى ورود، دخول است و غیر آن نیاز به قرینه دارد، علاوه بر این جمله" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا" (سپس پرهیزگاران را نجات مىدهیم) همچون جمله نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها (ستمگران را در آن وا مىگذاریم) همه شاهد براى این معنى است.
بعلاوه روایات متعددى در تفسیر آیه رسیده است که این معنى را کاملا تقویت مىکند:
از جمله از" جابر بن عبد اللَّه انصارى" چنین نقل شده که شخصى از او در باره این آیه پرسید، جابر با هر دو انگشت به دو گوشش اشاره کرد و گفت:
مطلبى با این دو گوش خود از پیامبر ص شنیدم که اگر دروغ بگویم هر دو کر باد! مىفرمود:
الورود الدخول، لا یبقى بر و لا فاجر لا یدخلها فیکون على المؤمنین بردا و سلاما کما کانت على ابراهیم حتى ان للنار- او قال لجهنم- ضجیجا من بردها، ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا:
" ورود در اینجا به معنى دخول است هیچ نیکوکار و بدکارى نیست مگر اینکه داخل جهنم مىشود، آتش در برابر مؤمنان سرد و سالم خواهد بود، همانگونه که بر ابراهیم بود، تا آنجا که" آتش"- یا" جهنم"- (تردید از جابر است) از شدت سردى فریاد مىکشد، سپس خداوند پرهیزگاران را رهایى مىبخشد و ظالمان را در آن ذلیلانه رها مىکند".[1] در حدیث دیگرى از پیامبر ص مىخوانیم:
تقول النار للمؤمن یوم القیامه جز، یا مؤمن! فقد اطفا نورک لهبى:
" آتش به فرد با ایمان روز قیامت مىگوید زودتر از من بگذر که نورت، شعله مرا خاموش کرد"![2] این معنى از بعضى دیگر از روایات نیز استفاده مىشود.
تعبیر پر معنایى که در باره پل صراط در روایات آمده که آن بر روى جهنم کشیده شده، از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است نیز شاهد و گواه دیگرى بر این تفسیر است.[3] اما اینکه بعضى مىگویند: آیه 101 سوره انبیاء أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ:
" آنها (مؤمنان) از آتش دور خواهند بود" دلیل بر تفسیر اول است صحیح به نظر نمىرسد، زیرا این آیه مربوط به جایگاه دائمى و قرارگاه همیشگى مؤمنان است، حتى در آیه بعد از آن مىخوانیم لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها:" مؤمنان حتى صداى شعلههاى آتش را نمىشنوند".
" اگر ورود در آیه مورد بحث به معنى نزدیک شدن باشد نه با کلمه" مبعدون" سازگار است و نه با جمله" لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها".
*** پاسخ به یک سؤال [فلسفه ورود همه در جهنم]
تنها سؤالى که در اینجا باقى مىماند این است که فلسفه این کار از نظر حکمت پروردگار چیست؟ بعلاوه آیا مؤمنان از این کار آزار و عذابى نمىبینند؟
پاسخ این سؤال که از هر دو جنبه در روایات اسلامى وارد شده است، با کمى دقت روشن مىشود:
در حقیقت مشاهده دوزخ و عذابهاى آن، مقدمهاى خواهد بود که مؤمنان از نعمتهاى خداداد بهشت حد اکثر لذت را ببرند، چرا که" قدر عافیت را کسى داند که به مصیبتى گرفتار آید" (و بالاضداد تعرف الاشیاء) در اینجا مؤمنان گرفتار مصیبت نمىشوند، بلکه تنها صحنه مصیبت را مشاهده مىکنند و همانگونه که در روایات فوق خواندیم آتش بر آنها سرد و سالم مىشود و نور آنها شعله آتش را تحت الشعاع قرار مىدهد.
بعلاوه آنها چنان سریع و قاطع از آتش مىگذرند که کمترین اثرى در آنها نمىتواند داشته باشد، همانگونه که در حدیثى از پیامبر ص نقل شده است که فرمود:
یرد الناس النار ثم یصدرون باعمالهم فاولهم کلمع البرق، ثم کمر الریح، ثم کحضر الفرس، ثم کالراکب، ثم کشد الرجل، ثم کمشیه:
" مردم همگى وارد آتش (دوزخ) مىشوند سپس بر حسب اعمالشان از آن بیرون مىآیند، بعضى همچون برق، سپس کمتر از آن همچون گذشتن تندباد، بعضى همچون دویدن شدید اسب، بعضى همچون سوار معمولى، بعضى همچون پیادهاى که تند مىرود، و بعضى همچون کسى که معمولى راه مىرود".[4]
و از این گذشته دوزخیان نیز از مشاهده این صحنه که بهشتیان با چنان سرعتى مىگذرند و آنها مىمانند، مجازات بیشترى مىبینند، و به این ترتیب پاسخ هر دو سؤال روشن مىشود.
[1] ( 1 و 2) نور الثقلین جلد 3 صفحه 353- 353
[2] ( 1 و 2) نور الثقلین جلد 3 صفحه 353- 353
[3] ( 3) تفسیر نور الثقلین جلد 5 صفحه 572 ذیل آیه إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ( فجر- 14).
[4] ( 1) نور الثقلین ج 3 ص 353.