نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

16-3. همه وارد دوزخ میشوند (مریم/71)

پنجشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۵۶ ب.ظ
19:71
۹۷/۰۳/۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j16

نظرات  (۶)

۱۰ خرداد ۹۷ ، ۱۹:۱۸ محمدجعفر مصلحی
# نمونه

تفسیر نمونه    ج‏13    117

همه وارد جهنم مى‏شوند؟!

آیات فوق نیز ادامه بحث در ویژگیهاى رستاخیز و پاداش و کیفر است.

نخست به مطلبى که شاید شنیدنش براى غالب مردم شگفت‏انگیز باشد اشاره کرده مى‏گوید:" همه شما بدون استثنا وارد جهنم مى‏شوید" (وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها).

" این امرى است حتمى و فرمانى است قطعى از پروردگارتان" (کانَ عَلى‏ رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا).

***" سپس آنها را که تقوى پیشه کردند از آن نجات مى‏دهیم، و ظالمان و ستمگران را در حالى که از ضعف و ذلت به زانو در آمده‏اند در آن رها مى‏کنیم" (ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا).

*** در تفسیر این دو آیه در میان مفسران گفتگوى دامنه‏دارى است، بر اساس اینکه منظور از" ورود" در جمله" إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها" چیست؟

بعضى از مفسران معتقدند که" ورود" در اینجا به معنى نزدیک شدن و اشراف پیدا کردن است، یعنى همه مردم، خوبان و بدان، بدون استثنا براى حسابرسى یا براى مشاهده سرنوشت نهایى بدکاران، به کنار جهنم مى‏آیند، سپس خداوند پرهیزگاران را رهایى مى‏بخشد و ستمگران را در آن رها مى‏کند.

آنها براى این تفسیر به آیه 23 سوره قصص استدلال مى‏کنند وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ ..." هنگامى که موسى کنار آب مدین رسید ..." که در اینجا نیز ورود به همان معنى است.

تفسیر دومى که اکثر مفسران آن را انتخاب کرده‏اند این است که" ورود" در اینجا به معنى دخول است و به این ترتیب همه انسانها بدون استثناء، نیک و بد، وارد جهنم مى‏شوند، منتها دوزخ بر نیکان سرد و سالم خواهد بود همانگونه که آتش نمرود بر ابراهیم (یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِیمَ‏) چرا که آتش با آنها سنخیت ندارد گویى از آنان دور مى‏شود و فرار مى‏کند، و هر جا آنها قرار مى‏گیرند خاموش مى‏گردد، ولى دوزخیان که تناسب با آتش دوزخ دارند همچون ماده قابل اشتعالى که به آتش برسد فورا شعله‏ور مى‏شوند.

قطع نظر از اینکه فلسفه این کار چیست که بعدا به خواست خدا شرح خواهیم داد بدون شک ظاهر آیه فوق با تفسیر دوم هماهنگ است، زیرا معنى اصلى ورود، دخول است و غیر آن نیاز به قرینه دارد، علاوه بر این جمله" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا" (سپس پرهیزگاران را نجات مى‏دهیم) همچون جمله‏ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها (ستمگران را در آن وا مى‏گذاریم) همه شاهد براى این معنى است.

بعلاوه روایات متعددى در تفسیر آیه رسیده است که این معنى را کاملا تقویت مى‏کند:

از جمله از" جابر بن عبد اللَّه انصارى" چنین نقل شده که شخصى از او در باره این آیه پرسید، جابر با هر دو انگشت به دو گوشش اشاره کرد و گفت:

مطلبى با این دو گوش خود از پیامبر ص شنیدم که اگر دروغ بگویم هر دو کر باد! مى‏فرمود:

الورود الدخول، لا یبقى بر و لا فاجر لا یدخلها فیکون على المؤمنین بردا و سلاما کما کانت على ابراهیم حتى ان للنار- او قال لجهنم- ضجیجا من بردها، ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا:

" ورود در اینجا به معنى دخول است هیچ نیکوکار و بدکارى نیست مگر اینکه داخل جهنم مى‏شود، آتش در برابر مؤمنان سرد و سالم خواهد بود، همانگونه که بر ابراهیم بود، تا آنجا که" آتش"- یا" جهنم"- (تردید از جابر است) از شدت سردى فریاد مى‏کشد، سپس خداوند پرهیزگاران را رهایى مى‏بخشد و ظالمان را در آن ذلیلانه رها مى‏کند".[1] در حدیث دیگرى از پیامبر ص مى‏خوانیم:

تقول النار للمؤمن یوم القیامه جز، یا مؤمن! فقد اطفا نورک لهبى:

" آتش به فرد با ایمان روز قیامت مى‏گوید زودتر از من بگذر که نورت، شعله مرا خاموش کرد"![2] این معنى از بعضى دیگر از روایات نیز استفاده مى‏شود.

تعبیر پر معنایى که در باره پل صراط در روایات آمده که آن بر روى جهنم کشیده شده، از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است نیز شاهد و گواه دیگرى بر این تفسیر است.[3] اما اینکه بعضى مى‏گویند: آیه 101 سوره انبیاء أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ‏:

" آنها (مؤمنان) از آتش دور خواهند بود" دلیل بر تفسیر اول است صحیح به نظر نمى‏رسد، زیرا این آیه مربوط به جایگاه دائمى و قرارگاه همیشگى مؤمنان است، حتى در آیه بعد از آن مى‏خوانیم‏ لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها:" مؤمنان حتى صداى شعله‏هاى‏ آتش را نمى‏شنوند".

" اگر ورود در آیه مورد بحث به معنى نزدیک شدن باشد نه با کلمه" مبعدون" سازگار است و نه با جمله" لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها".

*** پاسخ به یک سؤال [فلسفه ورود همه در جهنم‏]

تنها سؤالى که در اینجا باقى مى‏ماند این است که فلسفه این کار از نظر حکمت پروردگار چیست؟ بعلاوه آیا مؤمنان از این کار آزار و عذابى نمى‏بینند؟

پاسخ این سؤال که از هر دو جنبه در روایات اسلامى وارد شده است، با کمى دقت روشن مى‏شود:

در حقیقت مشاهده دوزخ و عذابهاى آن، مقدمه‏اى خواهد بود که مؤمنان از نعمتهاى خداداد بهشت حد اکثر لذت را ببرند، چرا که" قدر عافیت را کسى داند که به مصیبتى گرفتار آید" (و بالاضداد تعرف الاشیاء) در اینجا مؤمنان گرفتار مصیبت نمى‏شوند، بلکه تنها صحنه مصیبت را مشاهده مى‏کنند و همانگونه که در روایات فوق خواندیم آتش بر آنها سرد و سالم مى‏شود و نور آنها شعله آتش را تحت الشعاع قرار مى‏دهد.

بعلاوه آنها چنان سریع و قاطع از آتش مى‏گذرند که کمترین اثرى در آنها نمى‏تواند داشته باشد، همانگونه که در حدیثى از پیامبر ص نقل شده است که فرمود:

یرد الناس النار ثم یصدرون باعمالهم فاولهم کلمع البرق، ثم کمر الریح، ثم کحضر الفرس، ثم کالراکب، ثم کشد الرجل، ثم کمشیه:

" مردم همگى وارد آتش (دوزخ) مى‏شوند سپس بر حسب اعمالشان از آن بیرون مى‏آیند، بعضى همچون برق، سپس کمتر از آن همچون گذشتن تندباد، بعضى همچون دویدن شدید اسب، بعضى همچون سوار معمولى، بعضى همچون پیاده‏اى که تند مى‏رود، و بعضى همچون کسى که معمولى راه مى‏رود".[4]

و از این گذشته دوزخیان نیز از مشاهده این صحنه که بهشتیان با چنان سرعتى مى‏گذرند و آنها مى‏مانند، مجازات بیشترى مى‏بینند، و به این ترتیب پاسخ هر دو سؤال روشن مى‏شود.

 

 



[1] ( 1 و 2) نور الثقلین جلد 3 صفحه 353- 353

[2] ( 1 و 2) نور الثقلین جلد 3 صفحه 353- 353

[3] ( 3) تفسیر نور الثقلین جلد 5 صفحه 572 ذیل آیه إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ( فجر- 14).

[4] ( 1) نور الثقلین ج 3 ص 353.

۱۰ خرداد ۹۷ ، ۱۹:۲۱ محمدجعفر مصلحی
#حدیث

تفسیر الصافی    ج‏3    289

القمّیّ عن الصادق علیه السلام قال: أ ما تسمع الرّجل یقول وردنا ماء بنی فلان فهو الورود و لم یدخل‏

کانَ عَلى‏ رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا کان ورودهم واجباً أوجبه اللَّه على نفسه و قضى به.

ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا فیساقون إلى الجنّة و قرئ ننجی بالتخفیف‏ وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا على هیئتهم کما کانوا.

 

تفسیر الصافی    ج‏3    289

و عنه صلّى اللَّه علیه و آله: الورود الدّخول لا یبقى برّ و لا فاجر الّا یدخلها فیکون على المؤمنین برداً و سلاماً کما کانت على إبراهیم (ع) حتّى انّ للنّار أو قال لجهنّم ضجیجاً من بَردها

ثُمَ‏ ینجی اللّه‏ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا

 

تفسیر الصافی    ج‏3    289

روی فی بعض الأخبار: انّ اللَّه لا یدخل أحداً الجنّة حتّى یطلعه‏ على النّار و ما فیها من العذاب لیعلم تمام فضل اللَّه علیه و کمال لطفه و إحسانه إلیه فیزداد لذلک فرحاً و سروراً بالجنّة و نعیمها و لا یدخل أحد النار حتّى یطلعه على الجنّة و ما فیها من أنواع النعیم و الثواب لیکون ذلک زیادة عقوبة له و حسرة على ما فاته من الجنّة و نعیمها

۱۰ خرداد ۹۷ ، ۱۹:۲۴ محمدجعفر مصلحی
خلاصه پرسش
در آیه‌ای از سورۀ مریم اعلام شده است که همگان بدون استثنا وارد جهنم خواهند شد، اما در برخی منابع اسلامی عباراتی وجود دارد که نشانگر ورود مستقیم برخی افراد به بهشت است. آیا میان این دو موضوع تعارضی وجود ندارد؟!
پرسش
سوره 19 آیه 71 می‌گوید تمامی مسلمانان به جهنم خواهند رفت -حد اقل برای مدتی- اما در جاهای دیگر ادعا می‌کند کسانی که در جهاد کشته می‌شوند مستقیم به بهشت می‌روند. بالاخره آیا مسلمانان به دوزخ می‌‌روند؟
پاسخ اجمالی
همان‌گونه که در پرسش بدان اشاره شده، قرآن کریم می‌فرماید قضای الهی بر آن قرار گرفته است که همگان – گرچه برای مدتی کوتاه - وارد جهنم شوند: «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وارِدُها کانَ عَلى‏ رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا»؛[1] و هیچ‌یک از شما نیست که وارد جهنم نشود، و این حکمى حتمى از جانب پروردگار تو است.
اما این چگونه توجیه‌­پذیر خواهد بود که افراد شایستۀ بهشت، حتی برای مدتی کوتاه، جهنم را تجربه کنند؟!
پاسخ به این پرسش، با توجه به منابع اسلامی چندان دشوار نیست؛ زیرا تمام افرادی که از جهنم عبور می­‌کنند، دچار عذاب نمی‌­شوند. به عنوان نمونه، نگهبانان جهنم که از طرف پروردگار برای این‌کار مأموریت دارند،[2] از آتش جهنم آسیبی نخواهند دید. آنچه که با وعده‌­های پروردگار مبنی بر دور نگه‌داشتن افراد با ایمان از عذاب،[3] منافات دارد، تنها معذب بودن در جهنم است، نه عبور و گذر از آن، و آیۀ ورود همگان به جهنم بیانگر آن نیست که افراد با ­ایمان کمترین آسیبی از آن خواهند دید، بلکه روایاتی وجود دارد که خلاف این مطلب را ثابت می‌­کند:
پیامبر اکرم(ص) در ارتباط با این آیه فرمودند: هنگامی که بهشتیان وارد بهشت شدند، گروهی از آنان به دیگران می­‌گویند: مگر پروردگارمان وعده نکرده بود که ابتدا داخل جهنم شویم؟! در جواب به آنان گفته می­‌شود: شما از آن گذشتید و خاموش بود![4]
امام صادق(ع) هم در این زمینه می‌­فرمایند: آیا به گوشتان نخورده که می‌­گویند از چاه آب فلان قبیله عبور کردیم، اما در واقع آنان از خود چاه عبور نکرده بودند، (بلکه از کنارش گذر کردند. این آیه نیز مشابه همین مثال است). [5]
شیخ صدوق که از آشنایان به منابع اسلامی بود، با جمع بندی روایات نتیجه می­‌گیرد که ورود به جهنم به معنای عبور از صراط است که مانند پلی برای جهنم به شمار می‌­آید و همگان باید از آن عبور کنند.[6]
طبیعی است که عبور از پلی که بر فراز جهنم قرار دارد، مانند ورود به داخل جهنم نخواهد بود، اگرچه با اندک تسامحی می‌­توان گفت که از جهنم عبور شده است، همان‌طور که فردی که بر فراز پلی از رود نیل عبور کرده و قطره‌­ای آب نیز به او اصابت نکرده است، می‌­تواند بگوید که من از نیل عبور کرده‌­ام.
براین اساس، هیچ تعارضی میان این آیه و روایاتی که ورود مستقیم شهیدان به بهشت را یادآور می­‌شود وجود ندارد؛ زیرا معنای این روایات آن است که شهیدان و ... بدون آن‌که کوچک‌ترین عذابی در جهنم ببینند وارد بهشت خواهند شد.
 

[1]. مریم، 71.
[2]. غافر، 49؛ تحریم، 6.
[3]. انبیاء، 101 «إِنَّ الَّذینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى‏ أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُون».
[4]. فیض کاشانی، نوادر الأخبار، ص 367، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، 1371ش. «و عنه صلّى اللّه علیه و آله فی قوله تعالى: «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها» قال: اذا دخل أهل الجنّة الجنّة قال بعضهم لبعض: أ لیس قد وعدنا ربّنا أن نرد النار، فیقال لهم: قد وردتموها و هی‏ خامدة»؛ «سئل الصادق علیه السلام: أ تردونها أنتم أیضا؟ فقال: جزناها و هی خامدة». ابن عربى ابو عبدالله محیى الدین محمد، تفسیر ابن عربی، ج‏2، ص 13، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1422ق.
[5]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج 2، ص 52، دار الکتاب، قم، 1404ق.
[6]. شیخ صدوق، اعتقادات الإمامیة، ص 70، کنگره شیخ مفید، قم، 1414ق.
۱۱ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۳۷ محمدجعفر مصلحی
#المیزان

ترجمه تفسیر المیزان    ج‏14    121

" وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها کانَ عَلى‏ رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا".

خطاب" کم" به عموم مردم است، چه کافر و چه مسلمان، به دلیل اینکه در آیه بعد مى‏فرماید:" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا" و ضمیر در کلمه" واردها" به آتش بر مى‏گردد، و چه بسا بعضى‏[1] گفته باشند که: خطاب به خصوص کفار نامبرده در آیات سه‏گانه گذشته است، و در کلام التفاتى از غیبت به حضور به کار رفته. و لیکن این حرف صحیح نیست، زیرا با سیاق آیه بعدى نمى‏سازد.

کلمه" ورود" بر خلاف" صدور" است، به طورى که از کتب لغت بر مى‏آید به معناى دنبال آب رفتن است، راغب در مفردات گفته:" ورود" در اصل به قصد آب رفتن است، ولى بعدا در غیر آب هم استعمال شده، مثلا مى‏گویند:" وردت الماء ارده ورودا" وارد آب شدم وارد شدنى، که من وارد و آب مورود است، و نیز مى‏گویند:" اوردت الإبل الماء" شتر را به آب وارد کردم، و لذا خداى تعالى مى‏فرماید:" وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ‏- و چون وارد آب مدین شد" و کلمه" ورد" آبى است که آماده براى ورود باشد، و کلمه" ورد" معنایش خلاف" صدر" است، و نیز به معناى روزى است که شب وارد مى‏شود، این کلمه براى رساندن شدت عذاب در آتش هم استعمال شده، از آن جمله خداى تعالى فرموده:" فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ- ایشان را به آتش وارد کرد" و نیز فرموده:" وَ بِئْسَ الْوِرْدُ المورود- و چه بد مقصدى است براى قاصدان" و نیز فرموده:" إِلى‏ جَهَنَّمَ وِرْداً"،" أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ‏" و ما وردوها و" وارد" به کسى مى‏گویند که پیشاپیش کاروان مى‏رود، تا براى آنان آب پیدا کند هم چنان که فرمود:

" فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ‏- مامور آب خود را فرستادند" این بود آن مقدار از کلام راغب که مورد حاجت بود[2].

و به همین کلام استناد جسته‏اند مفسرینى که گفته‏اند: مردم نزد آتش و در لبه آن حاضر مى‏شوند، ولى داخل آن نمى‏شوند و به این آیه استدلال کرده‏اند که خداى تعالى در باره موسى وقتى که به کنار چاه مدین آمد و در آنجا مردمى را بر سر چاه دید، فرموده:" وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ"[3] و معلوم است که موسى داخل آب نشد، پس در آیه مورد بحث هم معنا این نیست که مردم همگى داخل آتش مى‏شوند، و نیز به این آیه استدلال‏

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏14، ص: 122

کرده‏اند که سیاره و کاروان کنعان آب آور خود را به سراغ آب فرستادند:" فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى‏ دَلْوَهُ"[4]. و نیز به این آیه استدلال کرده‏اند که مى‏فرماید:" إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى‏ أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها"[5].

لیکن صرف اینکه در آیه‏" وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ" و آیه‏" فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ" به معناى حضور استعمال شده دلیل نمى‏شود که به معناى داخل شدن واقعى استعمال نمى‏شود چون در آن دو آیه قرینه اشراف هست، و در آیاتى دیگر ادعا شده که به معناى داخل شدن است، و اما آیه‏" أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها" از کجا معنایش دور نگه داشتن بعد از داخل شدن نباشد؟ هم چنان که همین معنا یعنى دور کردن بعد از دخول را از آیه‏" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها" استظهار شده، و نیز گفته‏اند: خداوند به احترام آنان میان آنان و شنیدن صداى آتش حاجبى قرار مى‏دهد، هم چنان که میان ابراهیم و حرارت آتش چنان حاجبى قرار داد، و به آتش فرمود:" کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِیمَ"[6].

بعضى دیگر (و شاید بیشتر مفسرین) گفته‏اند که: آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه همه مردم داخل جهنم مى‏شوند، و به مثل آیه‏" إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ لَوْ کانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها"[7] و آیه:" یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ"[8] استدلال کرده‏اند، چون در آیه اولى که راجع به بت‏پرستان، و در آیه دومى که راجع به فرعون است، فرموده: وارد جهنم مى‏شوند، پس معلوم مى‏شود ورود آنها به معناى دخول است.

البته آیه بعد از آیه مورد بحث نیز دلالت بر این معنا دارد که مى‏فرماید:" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا" چون معنایش این است که ما ایشان را در حالى که در آن به زانو در آمده‏اند رها مى‏کنیم، و معلوم است که وقتى کسى را در جایى رها مى‏کنند که داخل آن شده باشد، آن گاه بعد از دخول رهایش کنند تا به حال خود باقى بماند، عده‏اى از روایات وارده در تفسیر آیه نیز بر این معنا دلالت دارد.

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏14، ص: 123

آن وقت همین مفسرین اختلاف کرده‏اند در اینکه بعد از عمومیت آیه نسبت به کافر و مؤمن، همه مؤمنین را شامل مى‏شود یا آنکه متقین از آن استثناء شده‏اند؟ بعضى گفته‏اند: عام است. و بعضى‏[9] گفته‏اند متقین را شامل نمى‏شود و ادعا کرده‏اند که: کلمه" منکم" به معناى" منهم" است، هم چنان که در آیه‏" وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً"[10] کلمه" لکم" به جاى" لهم" به کار رفته هر چند که با جمله‏" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا ..." نمى‏سازد.

این بود گفتگوى مفسرینى که قائل شدند به اینکه ورود به معناى دخول است، و لیکن ما قبول نداریم که کلمه مذکور در آیه‏" لَوْ کانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها" که به آن استدلال کرده‏اند به معناى دخول باشد، بلکه مناسب‏تر آن است که به معناى حضور باشد، چون معنا چنین مى‏شود: اگر خدایانى غیر از خدا وجود داشت این مشرکین نزدیک آتش هم نمى‏آمدند تا چه رسد به اینکه داخل آن شوند، و همچنین آیه دیگر که به آن استدلال کرده‏اند یعنى آیه‏" فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ"، چون شان فرعون که خود یکى از ائمه ضلالت است، این است که مردم خود را به سوى آتش هدایت کند نه اینکه داخل آتششان کند، داخل کردن دیگر کار او نیست.

و اما اینکه گفتند: آیه‏" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا ..." نیز دلیل بر این معنا است، در جواب مى‏گوئیم: کلمه" ورود" در این آیه نیز به معناى دخول نیست، و ما معناى دخول را از جمله‏" نَذَرُ الظَّالِمِینَ" مى‏فهمیم، و اگر این جمله دلالت دارد بر اینکه معناى دخول از کلمه ورود اراده شده غیر آن است که ورود در معناى دخول استعمال شده باشد، و همچنین نجات متقین از آتش مستلزم این نیست که داخل آتش شده باشند، زیرا نجات همانطور که با انقاذ شخص داخل مهلکه صادق است، با دور کردنش از مهلکه نیز صادق است، و اگر کسى را که مشرف به هلاکت شده از هلاکت دور کنیم او را نیز نجات داده‏ایم.

و اما اینکه گفتند: روایات هم بر این معنا دلالت دارد جوابش این است که روایات در شرح داستان وارد شده نه در بیان مورد استعمال الفاظ آیه، تا بگویند روایات دلالت دارد بر اینکه ورود به معناى دخول است.

حال اگر کسى بپرسد چرا جائز نباشد مراد از ورود شانیت دخول باشد و معنا این‏

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏14، ص: 124

باشد که هیچ یک از شما نیست مگر آنکه آمادگى دخول آتش را دارد و اگر کسى داخل نشود به نجات خدا داخل نشده، همانطور که آن آیه دیگر مى‏فرماید:" وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکى‏ مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً"[11].

در جواب مى‏گوییم: معناى این حرف این است که ورود به آتش مقتضاى طبع هر انسانى باشد، چون هر چه از خیر و سعادت به او مى‏رسد از ناحیه خدا است نه خودش، ذات خودش جز اقتضاى شر و شقاوت ندارد، ولى این حرف با ذیل خود آیه نمى‏سازد که مى‏فرماید:" کانَ عَلى‏ رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا" زیرا این قسمت صراحت دارد در اینکه این ورود با ایراد خدا انجام مى‏شود، خدا است که ایشان را وارد مى‏کند، نه اقتضاى طبع خود آنان.

پس حق مطلب این است که ورود بر بیش از حضور و اشراف (البته اختیارى) دلالت ندارد، از کتب لغت معنایى بیش از این برایش استفاده نمى‏شود، پس جمله‏" وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها" به بیش از قصد و حضور و اشراف دلالت ندارد که این با جمله‏" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا" که دلالت بر دخول تمام مردم یا ستمکاران در جهنم دارد، منافات ندارد.

" کانَ عَلى‏ رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا"- ضمیر در" کان" به ورود، و یا به جمله سابق، به اعتبار اینکه (هیچ کس نیست مگر آنکه وارد آن مى‏شود)، حکم و فرمانى بود، بر مى‏گردد و کلمه" حتم" و" جزم" و" قطع"، یک معنا دارد، و معناى جمله مورد بحث این است که:

این ورود یا حکمى که کردیم بر خداى تعالى واجب و حتمى است، و این وجوب به فرمان خود خدا بوده، خودش علیه خود حکم رانده، چون حاکمى که بر او حکم براند وجود ندارد.

" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا".

قبلا به معناى جمله‏" وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها" اشاره رفت، و گفتیم که این جمله دلالت مى‏کند بر اینکه ظالمان داخل آتشند، آن گاه در همانجا ایشان را باقى مى‏گذارند و متقین را نجات مى‏دهند، و عبارت نجات دادن متقین دلالت ندارد بر اینکه آنان نیز با ظالمان داخل آتش باشند، چون گفتیم نجات دادن بدون داخل بودن نیز متحقق مى‏شود مثل اینکه در شرف دخول باشند، مگر اینکه بگویى ما آن را از لفظ" نجات دادن" استفاده نمى‏کنیم، بلکه از اینکه این دو لفظ یعنى" نجات دادن" و" باقى گذاشتن" در یک سیاق قرار گرفته‏اند به دست مى‏آوریم.

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏14، ص: 125

به هر حال در اینکه اگر از کفار تعبیر به ظالمان کرد براى این بوده که به علت حکم اشاره کرده باشد، حرفى نیست.

و معناى این دو آیه چنین است که: هیچ یک از شما- متقیان و ظالمان- نیست، مگر آنکه به زودى در لبه و پرتگاه آتش قرار مى‏گیرید، و این قرار دادن شما در پرتگاه آتش واجبى حتمى بر پروردگارت شده، آن گاه کسانى را که تقوى داشته‏اند نجات داده، ظالمان را در آن باقى مى‏گذاریم، به خاطر این که ظلم کردند، و ایشان هم چنان به زانو در آمده، باقى مى‏مانند.[12]



[1] ( 1) روح المعانى، ج 16، ص 121.

[2] ( 2) مفردات راغب، ماده" ورد".

[3] ( 3) و هنگامى که به( چاه) آب مدین رسید، گروهى از مردم را در آنجا دید که( چهار پایان خود را) سیراب مى‏کنند. سوره قصص، آیه 23.

[4] ( 1) سوره یوسف، آیه 19.

[5] ( 2) کسانى که از ناحیه خدا حسنى بر ایشان تقدیر شده، ایشان از آتش دور نگه داشته مى‏شوند، به حدى که صداى آن را نمى‏شنوند. سوره انبیاء، آیات 101 و 102.

[6] ( 3) گفتیم اى آتش سرد و سالم باش بر ابراهیم، سوره انبیاء، آیه 69.

[7] ( 4) سوره انبیاء، آیه 99.

[8] ( 5) سوره هود، آیه 98.

[9] ( 1) مجمع البیان، ج 6، ص 526.

[10] ( 2) سوره دهر، آیه 22.

[11] ( 1) اگر فضل و رحمت خدا نبود هیچ یک از شما ابدا پاک نمى‏شد. سوره نور، آیه 21.

[12] طباطبایى، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، 20جلد، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامى - ایران - قم، چاپ: 5، 1374 ه.ش.

<!-- p.MsoFootnoteText, li.MsoFootnoteText, div.MsoFootnoteText {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-link:"Footnote Text Char"; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:justify; mso-pagination:widow-orphan; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-fareast-font-family:Calibri; mso-fareast-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} span.MsoFootnoteReference {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; vertical-align:super;} span.FootnoteTextChar {mso-style-name:"Footnote Text Char"; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-unhide:no; mso-style-locked:yes; mso-style-link:"Footnote Text"; mso-ansi-font-size:10.0pt; mso-bidi-font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-ascii-font-family:"Traditional Arabic"; mso-hansi-font-family:"Traditional Arabic"; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} -->
۱۱ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۳۹ محمدجعفر مصلحی
مطلب قبلی را در نظر نگیرید
 خلاصه متن المیزان را در مطلب بعدی میگذارم
۱۱ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۳۹ محمدجعفر مصلحی
#المیزان

ترجمه تفسیر المیزان    ج‏14    121

" وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها کانَ عَلى‏ رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا".

کلمه" ورود" بر خلاف" صدور" است، به طورى که از کتب لغت بر مى‏آید به معناى دنبال آب رفتن است، راغب در مفردات گفته:" ورود" در اصل به قصد آب رفتن است، ولى بعدا در غیر آب هم استعمال شده.و لذا خداى تعالى مى‏فرماید:" وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ‏- و چون وارد آب مدین شد" و .....و" وارد" به کسى مى‏گویند که پیشاپیش کاروان مى‏رود، تا براى آنان آب پیدا کند هم چنان که فرمود:

" فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ‏- مامور آب خود را فرستادند" این بود آن مقدار از کلام راغب که مورد حاجت بود.

و به همین کلام استناد جسته‏اند مفسرینى که گفته‏اند: مردم نزد آتش و در لبه آن حاضر مى‏شوند، ولى داخل آن نمى‏شوند و به این آیه استدلال کرده‏اند که خداى تعالى در باره موسى وقتى که به کنار چاه مدین آمد و در آنجا مردمى را بر سر چاه دید، فرموده:" وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ" و معلوم است که موسى داخل آب نشد، پس در آیه مورد بحث هم معنا این نیست که مردم همگى داخل آتش مى‏شوند، و نیز به این آیه استدلال‏ کرده‏اند که سیاره و کاروان کنعان آب آور خود را به سراغ آب فرستادند:" فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى‏ دَلْوَهُ". و نیز به این آیه استدلال کرده‏اند که مى‏فرماید:" إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى‏ أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها".

لیکن صرف اینکه در آیه‏" وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ" و آیه‏" فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ" به معناى حضور استعمال شده دلیل نمى‏شود که به معناى داخل شدن واقعى استعمال نمى‏شود چون در آن دو آیه قرینه اشراف هست، و در آیاتى دیگر ادعا شده که به معناى داخل شدن است،

و اما آیه‏" أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها" از کجا معنایش دور نگه داشتن بعد از داخل شدن نباشد؟ هم چنان که همین معنا یعنى دور کردن بعد از دخول را از آیه‏" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها" استظهار شده،...

بعضى دیگر (و شاید بیشتر مفسرین) گفته‏اند که: آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه همه مردم داخل جهنم مى‏شوند، و به مثل آیه‏" إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ لَوْ کانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها" و آیه:" یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ" استدلال کرده‏اند، چون در آیه اولى که راجع به بت‏پرستان، و در آیه دومى که راجع به فرعون است، فرموده: وارد جهنم مى‏شوند، پس معلوم مى‏شود ورود آنها به معناى دخول است.

البته آیه بعد از آیه مورد بحث نیز دلالت بر این معنا دارد که مى‏فرماید:" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا" چون معنایش این است که ما ایشان را در حالى که در آن به زانو در آمده‏اند رها مى‏کنیم، و معلوم است که وقتى کسى را در جایى رها مى‏کنند که داخل آن شده باشد، آن گاه بعد از دخول رهایش کنند تا به حال خود باقى بماند، عده‏اى از روایات وارده در تفسیر آیه نیز بر این معنا دلالت دارد.

....این بود گفتگوى مفسرینى که قائل شدند به اینکه ورود به معناى دخول است، و لیکن ما قبول نداریم که کلمه مذکور در آیه‏" لَوْ کانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها" که به آن استدلال کرده‏اند به معناى دخول باشد، بلکه مناسب‏تر آن است که به معناى حضور باشد،.....

و اما اینکه گفتند: آیه‏" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا ..." نیز دلیل بر این معنا است، در جواب مى‏گوئیم: کلمه" ورود" در این آیه نیز به معناى دخول نیست، و ما معناى دخول را از جمله‏" نَذَرُ الظَّالِمِینَ" مى‏فهمیم، و اگر این جمله دلالت دارد بر اینکه معناى دخول از کلمه ورود اراده شده غیر آن است که ورود در معناى دخول استعمال شده باشد، و همچنین نجات متقین از آتش مستلزم این نیست که داخل آتش شده باشند، زیرا نجات همانطور که با انقاذ شخص داخل مهلکه صادق است، با دور کردنش از مهلکه نیز صادق است، و اگر کسى را که مشرف به هلاکت شده از هلاکت دور کنیم او را نیز نجات داده‏ایم.

....

پس حق مطلب این است که ورود بر بیش از حضور و اشراف (البته اختیارى) دلالت ندارد، از کتب لغت معنایى بیش از این برایش استفاده نمى‏شود، پس جمله‏" وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها" به بیش از قصد و حضور و اشراف دلالت ندارد که این با جمله‏" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا" که دلالت بر دخول تمام مردم یا ستمکاران در جهنم دارد، منافات ندارد.

" کانَ عَلى‏ رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا"- ضمیر در" کان" به ورود، و یا به جمله سابق، به اعتبار اینکه (هیچ کس نیست مگر آنکه وارد آن مى‏شود)، حکم و فرمانى بود، بر مى‏گردد و کلمه" حتم" و" جزم" و" قطع"، یک معنا دارد، و معناى جمله مورد بحث این است که:

این ورود یا حکمى که کردیم بر خداى تعالى واجب و حتمى است، و این وجوب به فرمان خود خدا بوده، خودش علیه خود حکم رانده، چون حاکمى که بر او حکم براند وجود ندارد.

" ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا".

قبلا به معناى جمله‏" وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها" اشاره رفت، و گفتیم که این جمله دلالت مى‏کند بر اینکه ظالمان داخل آتشند، آن گاه در همانجا ایشان را باقى مى‏گذارند و متقین را نجات مى‏دهند، و عبارت نجات دادن متقین دلالت ندارد بر اینکه آنان نیز با ظالمان داخل آتش باشند، چون گفتیم نجات دادن بدون داخل بودن نیز متحقق مى‏شود مثل اینکه در شرف دخول باشند، مگر اینکه بگویى ما آن را از لفظ" نجات دادن" استفاده نمى‏کنیم، بلکه از اینکه این دو لفظ یعنى" نجات دادن" و" باقى گذاشتن" در یک سیاق قرار گرفته‏اند به دست مى‏آوریم.

و معناى این دو آیه چنین است که: هیچ یک از شما- متقیان و ظالمان- نیست، مگر آنکه به زودى در لبه و پرتگاه آتش قرار مى‏گیرید، و این قرار دادن شما در پرتگاه آتش واجبى حتمى بر پروردگارت شده، آن گاه کسانى را که تقوى داشته‏اند نجات داده، ظالمان را در آن باقى مى‏گذاریم، به خاطر این که ظلم کردند، و ایشان هم چنان به زانو در آمده، باقى مى‏مانند.

 

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی