14-4. در بهشت هر چه بخواهند هست(نحل،۳۱)

در بهشت، هر چه بخواهند هست. «لَهُمْ فِیها ما یَشاؤُنَ» ولى در مورد دوزخیان مىخوانیم: «وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ»
. هر کسى به هر کمالى که باید برسد در دنیا باید برسد، دیگر در عالم آخرت جاى کسب و پیش رفتن نیست. آن کسى که به بهشت رفته است لذت بردن چشم او [حدى ندارد.] آنجا دیگر مسئله محدودیت نیست که مثلًا اگر چشم ما بخواهد اشیاء را ببیند گوشمان عقب مىماند، دلمان عقب مىماند، فکرمان عقب مىماند، چون دیگر همه به فعلیت رسیدهاند در حدى که [تلاش کردهاند.] آنجا دنیاى عمل و تکامل نیست و دنیاى فعلیت محض است. اگر دنیاى عمل و تکامل مىبود آنجا هم تکلیفى براى انسان برقرار مىکردند. آنجا چشم هر چه بیشتر بتواند ببیند کمال است، گوش هر چه بیشتر بتواند بشنود کمال است، ذائقه هر چه بیشتر بتواند لذت ببرد کمال است، امر جنسى هر اندازه که بیشتر بتواند [اعمال شود] کمال است. آنجا [فعالیت زیاد] اینها نقص نیست و صحبتِ این نیست که به حق دیگران تجاوز مىشود. آنجا هر کسى حقش آنقدر [است که نهایت ندارد،] دنیا نیست که محدودیت باشد و بخواهند تقسیم کنند که به تو این قدر مىرسد و از این بیشتر نمىرسد، مثل اینکه مىگویند ثروت دنیا یک ثروت محدودى است، باید تقسیم کنند که به همه برسد. در سوره نحل مىخوانیم: لَهُمْ فِیها ما یَشاؤُنَ[1]* آنجا به اراده افراد بستگى دارد، عالم لایتناهى است: وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ[2] پهناى بهشت از تمام آسمانها و زمین بیشتر است. براى یک نفر آنچه بخواهد هست، چرا آنجا [استفاده زیاد از این مواهب] نقص باشد؟
بعضى از مفسران از مقدم بودن" لَهُمْ فِیها" بر" ما یَشاؤُنَ" انحصار استفاده کردهاند یعنى تنها در آنجا است که انسان هر چه را بخواهد مىیابد و گرنه چنین امرى در دنیا غیر ممکن است!.