12-4. حسنات ، پاک کننده سیئات (هود/114)

شکى نیست که اجمالا کارهای شایسته و ناشایست (" حسنات" و" سیئات") روى یکدیگر اثر متقابل دارند، و ما حتى نمونه هاى این موضوع را در زندگى روزمره خود مى یابیم، گاه مى شود که انسان سالیان دراز زحمت مى کشد، و با تحمل مشقت فراوان سرمایه اى مى اندوزد، اما با یک ندانم کارى یا هوسبازى، یا بى مبالاتى آن را از دست مى دهد، این چیزى جز نابود کردن حسنات مادى سابق نیست که در قرآن از آن تعبیر به" حبط" شده است.
و گاه به عکس، انسان مرتکب اشتباهات فراوانى مى شود، و بار خسارتهاى سنگینى را بر اثر آنها بدوش مى کشد، اما با یک عمل عاقلانه و حساب شده، و یا مجاهده شجاعانه، همه آنها را جبران مى نماید.
بعضى از اطاعتها و اعمال نیک هست، که اثر گناهان را هم در دنیا محو مى کند و هم در آخرت، مانند اسلام آوردن و توبه. نیز بعضى از کارهاى نیک است که اثر بعضى از گناهان را از بین مى برد مانند نمازهاى واجب که باعث محو سیئات مى گردد. و نیز مانند اجتناب از گناهان کبیره که موجب آمرزش گناهان کوچک می شود.
در دعای امام سجاد (ع) به این نکته توجه شده و ایشان از خداوند میخواهند: خدایا به من توفیق بده تا کارهای خوبی انجام دهم به نحوی که کارهای بدم را نیز از بین ببرد. نخست آنکه توفیق انجام عمل نیکی را بدهی که کارهای زشت گذشته را از بین ببرد و دوم: ویژگی این اعمال به گونهای باشد که باعث دوری من از گناه شود. هم گذشته را اصلاح کند و آینده را هم تأمین کند. سپس میگوید خدایا به من توفیق بده تا کارهایی انجام دهم که هیچ فرشتهای بهتر از آن کار را انجام نداده است. کارهایی انجام دهم که از کارهای همه فرشتگان بالاتر باشد. این خواسته را کسی میگوید که بر همه حقایق احاطه دارد و میداند که این کار شدنی است. انسان اگر از خدا بخواهد و خدا توفیق بدهد تا انسان قدر نعمتهای او را بداند، به جایی میرسد که هیچ فرشتهای به آن مقام نرسیده است. امام سجاد(ع) میفرماید: من این خواسته را از تو میخواهم تا در این ماه رمضان به من توفیق دهی که عباداتم به گونهای باشد که ارزش کار فرشتگان هم به اندازه آن عبادات نباشد. در این عبارت یک احتمال دیگر نیز وجود دارد که منظور از ملائکه همه ملائکه نباشند بلکه منظور ملائکهای باشند که اعمال دیگران را گزارش داده و نامه اعمال دیگران را مینویسند. به این معنا، عمل به گونهای خواهد بود که فرشتگانی که اعمال مردم را مینویسند، در میان اعمال مردم بهتر از عمل من، نیابند. نه عمل خود ملائکه. بلکه عمل من بهتر از اعمال سایر انسانها باشد، که ملائکه آن اعمال را پیش تو میآورند. این نیز میتواند احتمالی باشد، با آنکه این احتمال نه با ظاهر لفظ و نه با سیاق کلام چندان سازگار نیست.
«وَ أَنْ نَتَقَرَّبَ إِلَیْکَ فِیهِ»؛ به ما توفیق بده تا در این ماه به سوی تو نزدیک شویم «مِنَ الْأَعْمَالِ الزَّاکِیَةِ»؛ و با اعمال پاک به تو تقرب بجوییم «؛ بِمَا تُطَهِّرُنَا بِهِ مِنَ الذُّنُوبِ»؛ غیر از آنکه اعمال پاک و صالح است، وسیلهای برای تطهیر سایر گناهان ما نیز باشد. «وَ تَعْصِمُنَا فِیهِ مِمَّا نَسْتَأْنِفُ مِنَ الْعُیُوبِ»؛ اگر موفق شوم اعمالی انجام دهم تا همه گناهان گذشتهام پاک بشود؛ آنچنان نورانیتی به آن عنایت فرما تا ؛ در روح من زمینهای را فراهم کند که باعث دور شدن از گناه شود. توفیق بده تا اعمال و عبادات، ما را از مبتلا شدن دوباره به گناه، حفظ کند. و در پایان میخواهد: «حَتَّی لا یُورِدَ عَلَیْکَ أَحَدٌ مِنْ مَلائِکَتِکَ إِلا دُونَ مَا نُورِدُ مِنْ أَبْوَابِ الطَّاعَةِ لَکَ،»؛ عمل ما به گونهای باشد که هیچ فرشتهای چنین کاری را، از انواع اطاعت، نزد تو نیاورد، مگر آنکه آن کار پایینتر از اعمال ما باشد؛ یعنی به ما توفیق بده که عملی به جا بیاوریم که فرشته هر چه نزد تو میآورد، ما بهتر از آن را آورده باشیم. این نقطه اوجی است که انسان ممکن است در رفتار خود از خدا بخواهد؛ غیر از اینکه گذشتهها را اصلاح و آباد کرده، جلوی آلودگیهای آینده را نیز میگیرد و مقام خود را از فرشتگان یا حداقل از سایر مردم، بالاتر میبرد.
نمازهای واجبی که انسان می خواند، فوق العاده مهم است و انسان را از شقاوت و سقوط نجات می دهد. همین نماز حسنه است و «اَلصَلاۀٌ کَفارۀٌ قَبلَها= نماز کفاره گذشته خودش می شود».
در روایتی داریم: «إنّ علیّاً علیهالسلام أقبَلَ على الناسِ فقال: أَیُّ آیَةٍ فی کتابِ اللّه أرجى عِندَکُم؟ فقالَ بعضُهُم: إنّ اللّه لا یَغْفِرُ أن یُشْرَکَ بهِ و یَغْفِرُ ما دُونَ ذلکَ لِمَنْ یَشاءُ[1]. قالَ: حَسَنَةٌ و لَیسَت إیّاها ... ثُمّ أحجَمَ الناسُ فقال: ما لَکُم یا مَعشَرَ المسلمینَ ؟ قالوا: لا و اللّه، ما عِندَنا شیءٌ، قالَ: سَمِعتُ رسولَ اللّه صلىالله علیه و آله یقولُ: أرجى آیَةٍ فی کتابِ اللّه[2] و أقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النهارِ و زُلَفاً مِنَ اللیلِ إنّ الحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْرى لِلذَّاکِرِینَ[3]= على علیه السلام رو به مردم کرد و فرمود: به نظر شما کدام آیه در کتاب خدا امیدوار کننده تر است؟ یکى گفت: آیه «همانا خداوند شرک به خود را نمى آمرزد و جز آن را براى هر کس که بخواهد مى آمرزد». حضرت فرمود: خوب است، اما این آیه نیست... مردم سپس از اظهار نظر باز ایستادند. حضرت فرمود: اى جماعت مسلمان! چه شد که سخنى نمى گویید؟ عرض کردند: به خدا قسم چیزى براى گفتن نداریم. حضرت فرمود: از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که مى فرمود: امید بخش ترین آیه در کتاب خدا این آیه است: «نماز بگزار در دو طرف [آغاز و انجام] روز و ساعاتى از شب؛ زیرا نیکیها بدیها را از میان مى برد این یادى است براى یاد آوران». از این روایت بر می آید که نماز حسنه و نیکی است و گناهان و بدی ها را از بین می برد. ناگفته نماند که معنایی که برای این آیه شده این است که کسی که مشهور است به بی نمازی، وقتی که توبه کرد، باید در نماز جماعت شرکت کند تا همه بدانند که او دیگر توبه کرده است. ان الحسنات یذهبن السیئات.
علی(علیهالسلام) می فرماید:«مَا أَهَمَّنِی ذَنْبٌ أُمْهِلْتُ بَعْدَهُ حَتَّى أُصَلِّىَ رَکْعَتَیْنِ وَأَسْأَلَ اللَّهَ الْعَافِیَةَ = گناهى که بعد از آن مهلت دو رکعت نماز داشته باشم، مرا نگران و غمگین نمىکند (چراکه در این نماز یا بعد از آن، عفو و) عافیت را از خدا مىطلبم (و توبه مىکنم)». یعنی اگر از دست کسی در رفت و گناهی مرتکب شد، دو رکعت نماز بخواند و واقعاً به معنای حقیقی بگوید خدایا اشتباه کردم. نه اینکه استغفار بکند و دوباره گناه را انجام دهد. مواظب باشد که شیطان گناهش را به رخش نکشد و غمگینش نکند. به جای این که غصه بخورد و برای این و آن تعریف کند، به درگاه خدا پناه ببرد و با خواندن دو رکعت نماز خصوصی از خدا طلب بخشش کند.
بیشترین احادیث امیدبخش را ما از وجود مقدس امیرالمؤمنین(علیهالسلام) داریم:«اِنَّ الله یَکَفِرُ بِکُلِّ حَسَنَۀٍ سَیِّئۀً= خداوند می پوشاند با هر حسنه ای گناهی را». لذا فرمود: وقتی گناه کردید، زود یک کار خیر انجام بدهید تا آن گناه را بپوشاند و نگذارد آن گناه به شما صدمه برساند و در ادامه حضرت این آیه را خواندند:«قالَ الله عَزّ وَ جَل إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ».
«حسن خلق» گناهان را پاک می کند
مورد پنجم که بسیار بسیار مهم است. هم مژده است و هم خطر «حسن خُلق» است.
امام صادق(علیهالسلام) فرمود:«إنّ حُسنَ الخُلُقِ یُذِیبُ الخَطیئةَ کما تُذِیبُ الشمسُ الجَلیدَ، و إنّ سوءَ الخُلُقِ لَیُفسِدُ العَمَلَ کما یُفسِدُ الخَلُّ العَسَلَ[4] = همانا خوش خویى گناه را ذوب مى کند، همچنان که آفتاب شبنم را، و بد خویى کردار را تباه مى سازد، همچنان که سرکه عسل را».