نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

12-2. کفار با رهبرشان به سوی دوزخ میروند (هود/98)

يكشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۱۱ ق.ظ
11:98
۹۷/۰۳/۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j12

نظرات  (۷)

۰۶ خرداد ۹۷ ، ۱۱:۳۸ محمد هادی انصاریپور
#تفسیر نور
تفسیر نور (محسن قرائتی)

یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ «98»

او (فرعون) در روز قیامت، پیشاپیش قومش حرکت مى‌کند، پس آنها را وارد آتش مى‌سازد و چه بد جایگاهى است که به آن وارد مى‌شوند.

نکته ها

کلمه‌ى «ورد» به معناى آبى است که انسان به آن داخل مى‌شود و کلمه‌ى «ورود» در اصل به معناى حرکت به سوى آب و نزدیک شدن به آن است، امّا کم‌کم به هر نوع داخل‌ شدن بر چیزى اطلاق شده است.

پیام ها

1- نشانه‌ى رشد برنامه‌ها و قوانین آن است که سبب ورود به بهشت شود، نه دوزخ. وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ یَقْدُمُ قَوْمَهُ‌ ...

2- کسانى که در دنیا جلودار وامام مردمند، در آخرت نیز پیشگام به سوى بهشت یا جهنّم خواهند بود. امامِ نور (عادل)، مردم را به طرف نور (بهشت)، و امامِ نار (ظالم)، به سمت نار (جهنّم)، هدایت خواهد کرد. «یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ»




۰۶ خرداد ۹۷ ، ۱۱:۴۹ محمد هادی انصاریپور
# تفسیر المیزان

المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏10، ص: 381

قوله تعالى: «یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ» أی یقدم فرعون قومه فإنهم اتبعوا أمره فکان إماما لهم من أئمة الضلال، قال تعالى‏: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ القصص:- 41.

و قوله: «فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ» تفریع على سابقه أی یقدمهم فیوردهم النار، و التعبیر بلفظ الماضی لتحقق الوقوع، و ربما قیل: تفریع على قوله: «فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ‏» أی اتبعوه فأوردهم الاتباع النار، و قد استدل لتأیید هذا المعنى بقوله‏: «وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ المؤمن:- 46 حیث تدل الآیات على تعذیبهم من حین الموت قبل یوم القیامة هذا، و لا یخفى أن الآیات ظاهرة فی خلاف ما استدل بها علیه لتعبیرها فی العذاب قبل یوم القیامة بالعرض غدوا و عشیا، و فی یوم القیامة بالدخول فی أشد العذاب الذی سجل فیها أنه النار.

و قوله: «وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ» الورد هو الماء الذی یرده العطاش من الحیوان و الإنسان للشرب، قال الراغب فی المفردات،: الورود أصله قصد الماء ثم یستعمل فی غیره یقال: وردت الماء أرد ورودا فأنا وارد و الماء مورود. و قد أوردت الإبل الماء قال: «وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ‏» و الورد الماء المرشح للورود. انتهى.

و على هذا ففی الکلام استعارة لطیفة بتشبیه الغایة التی یقصدها الإنسان فی الحیاة لمساعیه المبذولة بالماء الذی یقصده العطشان فعذب السعادة التی یقصدها الإنسان بأعماله ورد یرده، و سعادة الإنسان الأخیرة هی رضوان الله و الجنة لکنهم لما غووا باتباع أمر فرعون و أخطئوا سبیل السعادة الحقیقیة تبدلت غایتهم إلى النار فکانت النار هو الورد الذی یردونه، و بئس الورد المورود لأن الورد، هو الذی یخمد لهیب الصدر و یروی الحشا العطشان و هو عذب الماء و نعم المنهل السائغ و أما إذا تبدل إلى عذاب النار فبئس الورد المورود.

(یقدم قومه یوم القیمه فاوردهم النار و بئس الورد المورود):(و او درروز قیامت پیشاپیش قومش خواهد بود و آنان را وارد آتش می کند که چه بدجایگاهی برای وارد شدن است )،
یعنی همانطور که قومش در دنیا او را پیروی کردند و او پیشوای ضلالت و گمراهی آنها بود در آخرت نیز پیشاپیش آنها،ایشان را وارد آتش جهنم می کند. همچنانکه قرآن در جای دیگر می فرماید(و جعلناهم ائمه یدعون الی النار)(35)،(آنها را پیشوایانی قرار دادیم که خلق را به سوی آتش فرا می خوانند). در این آیه علی رغم اینکه ورود آنها در آتش قیامت هنوز واقع نشده لکن ازفعل ماضی استفاده شده تا دلالت برحتمی و یقینی بودن ورود آنها بنماید، امابعضی مفسرین با استناد به آیه (ادخلوا ال فرعون اشد العذاب )(36)،(آل فرعون را درشدیدترین عذابها وارد کنید)، پنداشته اند فرعونیان از لحظه مرگ تا روز قیامت به عذاب آتش مبتلا هستند، اما صاحب المیزان معتقدند آتش به آنها عرضه می شود و آنها جایگاه خود را در آتش مشاهده می کنند،اما ورود در آتش مختص به قیامت است . و (ورد)به معنای لبه آب است که تشنگان آنجا آمده و از آب می نوشند، و باتشبیه لطیفی می فرماید، فرعون و پیروان او بعد از آنکه در دنیا گمراه شدند، درقیامت به جای رسیدن به سعادت و لذت وصال حق به لبه آتش وارد می شوند وچه مدخل و مورود بدیست ، چون گوارایی (ورد)به جهت فرونشاندن عطش شخص تشنه است ، اما چنین مدخل و مورودی تنها حرارت سوزان آتش رابدنبال دارد و لذا مدخل و مورود بسیار ناپسندیست که امعاء و احشاء آنان رامی سوزاند.



۰۶ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۰۸ محمد هادی انصاریپور
#آیات مرتبط

یوم ندعوا کل اناس بامامهم.
و جعلناهم ائمه یدعون الی النار

خوب است بحث تفسیری مشبعی بشود که انسان هر کسی را که در این دنیا به امامت و رهبری خود انتخاب کرد در آخرت نیز با همو محشور خواهد شد و در شمار پیروان او به صف محشر خواهد رفت و محاسبه خواهد شد.
لذا این نکته بسیار مهم است که انسان در اعمال و رفتار خود به شدت دقت کند که چه کسی را به عنوان رهبر و هدایت گر اصلی خود در زندگیِ فردی و سیاسی اجتماعی انتخاب کرده است.
گاهی خودمان را فریب میدهیم و تحت این عناوین که امام و رهبر ما امام زمان عج است خیال خودمان را راحت میکنیم در حالی که رهبر واقعی انسان کسی است که انسان در اکثر اعمال و رفتار و جهت گیری های زندگی خود از او تبعیت میکند. لذا تبعیت عملی و فکری شاخص تعیین کننده ی رهبر است نه صرف اعتقاد زبانی و بدون عمل.
پیروان فرعون هم از این جهت پیروان او خوانده شدند و او امام آنان شمرده شد که از او تبعیت در عمل میکردند (فاتبعوا امر فرعون) .

۰۶ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۱۵ محمد هادی انصاریپور
#بیانات عالی از رهبری

دنیا و آخرت مردم در دست دو دسته از امامان
مسئله‌ی امامت، یک مسئله‌ی مخصوص مسلمانها یا مخصوص شیعیان نیست. امامت یعنی یک فردی، یک گروهی بر یک جامعه‌ای حکمرانی میکنند و جهت حرکت آنها را در امر دنیا و در امر معنویت و آخرت مشخص میکنند. این یک مسئله‌ی همگانی است برای همه‌ی جوامع بشری.
خوب، این امام دو جور میتواند باشد: یک امامی است که خدای متعال در قرآن میفرماید: «و جعلنا هم ائمّة یهدون بأمرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصّلوة و ایتاء الزّکوة و کانوا لنا عابدین».(۱) این امامتی است که به امر پروردگار، مردم را هدایت میکند؛ مردم را از خطرها، از سقوطگاه‌ها، از لغزشگاه‌ها عبور میدهد؛ آنها را به سرمنزل مقصود و مطلوب از حیات دنیوی انسان - که خداوند این حیات را به انسان داده، برای رسیدن به آن مقصود - میرساند و به آن سمت هدایت میکند. این یک جور امام است که مصداق آن، انبیای الهی‌اند؛ مصداق آن، پیغمبر اکرم است که امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) در منا مردم را جمع کرد و فرمود: «انّ رسول اللَّه کان هو الامام».(۲) اولین امام، خود پیغمبر است. پیغمبران الهی، اوصیای پیغمبران، برگزیده‌ترین انسانها، از این دسته امامهای نوع اولند؛ که اینها کارشان هدایت است، از سوی خدای متعال رهنمائی میشوند، این رهنمائی را به مردم منتقل میکنند: «و اوحینا الیهم فعل الخیرات»؛ کارشان کار نیک است، «و اقام الصّلوة»؛ نماز را برپا میدارند - که نماز رمز ارتباط و اتصال انسان به خداست - «و کانوا لنا عابدین»؛ بنده‌ی خدا هستند، مانند همه‌ی انسانها که بندگان خدا هستند. عزت دنیوی آنها کمترین آسیبی به بندگی خدا در وجود آنها و در دل آنها نمیزند. این یک دسته.
یک دسته‌ی دیگر: «و جعلنا هم ائمّة یدعون الی النّار»،(۳) که در قرآن درباره‌ی فرعون وارد شده است. فرعون هم امام است. به همان معنا که در آیه‌ی اول «امام» استعمال شده بود، در اینجا هم امام به همان معناست؛ یعنی دنیای مردم و دین مردم و آخرت مردم - جسم و جان مردم - در قبضه‌ی قدرت اوست، اما «یدعون الی النّار»؛ مردم را به آتش دعوت میکنند، مردم را به هلاکت دعوت میکنند.
سکولارترین حکومتهای دنیا هم، علی‌رغم آنچه که ادعا میکنند، چه بدانند، چه ندانند، دنیا و آخرت مردم را در دست گرفته‌اند. این دستگاههای عظیم فرهنگی که امروز نسل جوان بشر را در چهارگوشه‌ی دنیا به سمت بد اخلاقی و فساد و تباهی دارند حرکت و سوق میدهند، همان امامانی هستند که «یدعون الی النّار». دستگاه‌های قدرتند که به خاطر منافع خودشان، به خاطر حاکمیتهای ظالمانه‌شان، به خاطر رسیدن به اهداف گوناگون سیاسی‌شان مردم را میکشانند؛ دنیای مردم هم دست آنهاست، آخرت مردم هم دست آنهاست، جسم و جان مردم در اختیار آنهاست.۱۳۸۹/۰۹/۰۴


الکافی، ثقة الاسلام کلینی ج‏۴، ص ۴۶۶ ؛ إقبال‏الأعمال، سید بن طاووس، ص ۳۳۰ ؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۷، ص ۵۸ ؛

أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ الْإِمَامَ ثُمَّ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ع ثُمَّ هَهْ فَیُنَادِی ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لِمَنْ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ یَسَارِهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ اثْنَیْ عَشَرَ صَوْتاً
ترجمه:
عمرو بن ابى المقدام گفت حضرت صادق علیه السّلام را در روز عرفه دیدم در عرفات با صداى بلند میفرماید: مردم پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله رهبر مردم بود پس از او علی بن ابى طالب بعد حضرت حسن و بعد امام حسین پس از ایشان علی بن الحسین و بعد محمّد بن علی بعد از ایشان من هستم بیائید هر سؤالى دارید بکنید از هر طرف سه مرتبه این جملات را تکرار میکرد چپ و راست، عقب، جلو مجموعا دوازده مرتبه فرمود.
۰۶ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۱۸ محمد هادی انصاریپور
#بیانات رهبری

لزوم مواظبت از قرار نگرفتن در گروه عوام
شما خودتان را در صحنه‌ای که از صدر اسلام تبیین می‌کنم، پیدا کنید. یک عدّه جزو عوامند و قدرت تصمیم‌گیری ندارند. عوام، بسته به خوش طالعی خود، اگر تصادفاً در مقطعی از زمان قرار گرفتند که پیشوایانی مثل امام امیرالمؤمنین علیه‌السّلام و امام راحل ما رضوان‌اللَّه تعالی علیه، بر سرِ کار بودند و جامعه را به سمت بهشت می‌بردند، به ضربِ دستِ خوبان، به سمت بهشت رانده خواهند شد. اما اگر بخت با آنها یار نبود و در مقطعی قرار گرفتند که «وَ جَعَلْنا هُمْ اَئِمّةً یَدْعُونَ اَلَی‌النَّارِ»(۱) و یا «اَلَمْ‌تَرَ اِلَی‌الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَةَاللَّهِ کُفْراً وَ اَحَلُّوا قَوْمَهُمْ‌ّ دارَالْبَوارِ. جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارِ»(۲) به سمت دوزخ خواهند رفت. پس، باید مواظب باشید جزو «عوام» قرار نگیرید.
۰۶ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۳۵ محمد هادی انصاریپور

#خلاصه مفید از المیزان برای استاد ابوالقاسمی:مراد از امام حق و باطل، انسانهایی هستند که جلودار قرار میگیرند - اصحاب یمین یا شمال شدن انسانها در قیامت بر اساس امامی است که در دنیا برگزیده اند.

قوله تعالى: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ‏» الیوم یوم القیامة و الظرف متعلق بمقدر أی اذکر یوم کذا، و الإمام المقتدى و قد سمى الله سبحانه بهذا الاسم أفرادا من البشر یهدون الناس بأمر الله کما فی قوله: «قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً»: البقرة: 124 و قوله: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»: الأنبیاء: 73 و أفرادا آخرین یقتدى بهم فی الضلال کما فی قوله: «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ: التوبة: 12 و....

المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏13، ص: 166

...

فالمتعین أن یکون المراد بإمام کل أناس من یأتمون به فی سبیلی الحق و الباطل کما تقدم أن القرآن یسمیهما إمامین أو إمام الحق خاصة و هو الذی یجتبیه الله سبحانه فی کل زمان لهدایة أهله بأمره نبیا کان کإبراهیم و محمد (ع) أو غیر نبی، و قد تقدم تفصیل الکلام فیه فی تفسیر قوله: «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»: البقرة: 124.

لکن المستفاد من مثل قوله فی فرعون و هو من أئمة الضلال: «یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ»: هود: 98، و قوله: «لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ یَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلى‏ بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعاً فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ»: الأنفال: 37 و غیرهما من الآیات و هی، کثیرة أن أهل الضلال لا یفارقون أولیاءهم المتبوعین یوم القیامة، و لازم ذلک أن یصاحبوهم فی الدعوة و الإحضار.

على أن قوله: «بِإِمامِهِمْ‏» مطلق لم یقید بالإمام الحق الذی جعله الله إماما هادیا بأمره، و قد سمى مقتدى الضلال إماما کما سمى مقتدى الهدى إماما و سیاق ذیل الآیة و الآیة الثانیة أیضا مشعر بأن الإمام المدعو به هو الذی اتخذه الناس إماما و اقتدوا به فی الدنیا لا من اجتباه الله للإمامة و نصبه للهدایة بأمره سواء اتبعه الناس أو رفضوه.

فالظاهر أن المراد بإمام کل أناس فی الآیة من ائتموا به سواء کان إمام حق أو إمام باطل، و لیس کما یظن أنهم ینادون بأسماء أئمتهم فیقال: یا أمة إبراهیم و یا أمة محمد و یا آل فرعون و یا آل فلان فإنه لا یلائمه ما فی الآیة من التفریع أعنی قوله:

«فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ‏» «وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى‏» إلخ إذ لا تفرع بین الدعوة بالإمام بهذا المعنى و بین إعطاء الکتاب بالیمین أو العمى.

بل المراد بالدعوة- على ما یعطیه سیاق الذیل- هو الإحضار فهم محضرون‏

المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏13، ص: 167

بإمامهم ثم یأخذ من اقتدى بإمام حق کتابه بیمینه و یظهر عمى من عمی عن معرفة الإمام الحق فی الدنیا و اتباعه، هذا ما یعطیه التدبر فی الآیة.

و للمفسرین فی تفسیر الإمام فی الآیة مذاهب شتى مختلفة:

...

[بیان‏]

قوله تعالى: «فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا» الفتیل‏ هو المفتول الذی فی شق النواة، و قیل‏: الفتیل‏ هو الذی فی بطن النواة و النقیر فی ظهرها و القطمیر شق النواة.

و تفریع التفصیل على دعوتهم بإمامهم دلیل على أن ائتمامهم هو الموجب لانقسامهم إلى قسمین و تفرقهم فریقین: من أوتی کتابه بیمینه و من کان أعمى و أضل سبیلا فالإمام إمامان: إمام هدى و إمام ضلال، و هذا هو الذی قدمناه أن تفریع التفصیل یشهد بکون المراد بالإمام أعم من إمام الهدى.

المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏13، ص: 169

و یشهد به أیضا تبدیل إیتاء الکتاب بالشمال أو من وراء الظهر کما وقع فی غیر هذا الموضع من قوله: «وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى‏» إلخ.

و المعنى- بإعانة من السیاق- فیتفرقون حینئذ فریقین فالذین أعطوا صحیفة أعمالهم بأیمانهم فأولئک یقرءون کتابهم فرحین مستبشرین مسرورین بالسعادة و لا یظلمون مقدار فتیل بل یوفون أجورهم تامة کاملة.

 


#المیزان تفصیلی تر(بدون حذف اضافات، برای مطالعه بیشتر استاد)

قوله تعالى: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ‏» الیوم یوم القیامة و الظرف متعلق بمقدر أی اذکر یوم کذا، و الإمام المقتدى و قد سمى الله سبحانه بهذا الاسم أفرادا من البشر یهدون الناس بأمر الله کما فی قوله: «قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً»: البقرة: 124 و قوله: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»: الأنبیاء: 73 و أفرادا آخرین یقتدى بهم فی الضلال کما فی قوله: «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ: التوبة: 12 و سمى به أیضا التوراة کما فی قوله: «وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى‏ إِماماً وَ رَحْمَةً»: هود: 17، و ربما استفید منه أن الکتب السماویة المشتملة على الشریعة ککتاب نوح و إبراهیم و عیسى و محمد (ع) جمیعا أئمة.

و سمى به أیضا اللوح المحفوظ کما هو ظاهر قوله تعالى: «وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ»: یس: 12 و لما کان ظاهر الآیة أن لکل طائفة من الناس إماما غیر ما لغیرها فإنه المستفاد من إضافة الإمام إلى الضمیر الراجع إلى کل أناس لم یصلح أن یکون المراد بالإمام فی الآیة اللوح لکونه واحدا لا اختصاص له بأناس دون أناس.

و أیضا ظاهر الآیة أن هذه الدعوة تعم الناس جمیعا من الأولین و الآخرین و قد

المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏13، ص: 166

تقدم فی تفسیر قوله تعالى: «کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ»: البقرة: 213 أن أول الکتب السماویة المشتملة على الشریعة هو کتاب نوح (ع) و لا کتاب قبله فی هذا الشأن و بذلک یظهر عدم صلاحیة کون الإمام فی الآیة مرادا به الکتاب و إلا خرج من قبل نوح من شمول الدعوة فی الآیة.

فالمتعین أن یکون المراد بإمام کل أناس من یأتمون به فی سبیلی الحق و الباطل کما تقدم أن القرآن یسمیهما إمامین أو إمام الحق خاصة و هو الذی یجتبیه الله سبحانه فی کل زمان لهدایة أهله بأمره نبیا کان کإبراهیم و محمد (ع) أو غیر نبی، و قد تقدم تفصیل الکلام فیه فی تفسیر قوله: «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»: البقرة: 124.

لکن المستفاد من مثل قوله فی فرعون و هو من أئمة الضلال: «یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ»: هود: 98، و قوله: «لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ یَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلى‏ بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعاً فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ»: الأنفال: 37 و غیرهما من الآیات و هی، کثیرة أن أهل الضلال لا یفارقون أولیاءهم المتبوعین یوم القیامة، و لازم ذلک أن یصاحبوهم فی الدعوة و الإحضار.

على أن قوله: «بِإِمامِهِمْ‏» مطلق لم یقید بالإمام الحق الذی جعله الله إماما هادیا بأمره، و قد سمى مقتدى الضلال إماما کما سمى مقتدى الهدى إماما و سیاق ذیل الآیة و الآیة الثانیة أیضا مشعر بأن الإمام المدعو به هو الذی اتخذه الناس إماما و اقتدوا به فی الدنیا لا من اجتباه الله للإمامة و نصبه للهدایة بأمره سواء اتبعه الناس أو رفضوه.

فالظاهر أن المراد بإمام کل أناس فی الآیة من ائتموا به سواء کان إمام حق أو إمام باطل، و لیس کما یظن أنهم ینادون بأسماء أئمتهم فیقال: یا أمة إبراهیم و یا أمة محمد و یا آل فرعون و یا آل فلان فإنه لا یلائمه ما فی الآیة من التفریع أعنی قوله:

«فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ‏» «وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى‏» إلخ إذ لا تفرع بین الدعوة بالإمام بهذا المعنى و بین إعطاء الکتاب بالیمین أو العمى.

بل المراد بالدعوة- على ما یعطیه سیاق الذیل- هو الإحضار فهم محضرون‏

المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏13، ص: 167

بإمامهم ثم یأخذ من اقتدى بإمام حق کتابه بیمینه و یظهر عمى من عمی عن معرفة الإمام الحق فی الدنیا و اتباعه، هذا ما یعطیه التدبر فی الآیة.

و للمفسرین فی تفسیر الإمام فی الآیة مذاهب شتى مختلفة:

منها: أن المراد بالإمام الکتاب الذی یؤتم به کالتوراة و الإنجیل و القرآن فینادی یوم القیامة یا أهل التوراة و یا أهل الإنجیل و یا أهل القرآن، و قد تقدم بیانه و بیان ما یرد علیه.

و منها: أن المراد بالإمام النبی لمن کان على الحق و الشیطان و إمام الضلال لمبتغی الباطل فیقال: هاتوا متبعی إبراهیم هاتوا متبعی موسى هاتوا متبعی محمد فیقوم أهل الحق الذین اتبعوهم فیعطون کتب أعمالهم بأیمانهم ثم یقال: هاتوا متبعی الشیطان هاتوا متبعی رؤساء الضلال.

و فیه أنه مبنی على أخذ الإمام فی الآیة بمعناه العرفی و هو من یؤتم به من العقلاء، و لا سبیل إلیه مع وجود معنى خاص له فی عرف القرآن و هو الذی یهدی بأمر الله و المؤتم به فی الضلال.

و منها: أن المراد کتاب أعمالهم فیقال: یا أصحاب کتاب الخیر و یا أصحاب کتاب الشر و وجه کونه إماما بأنهم متبعون لما یحکم به من جنة أو نار.

و فیه أنه لا معنى لتسمیة کتاب الأعمال إماما و هو یتبع عمل الإنسان من خیر أو شر فإن یسمى تابعا أولى به من أن یسمى متبوعا، و أما ما وجه به أخیرا ففیه أن المتبع من الحکم ما یقضی به الله سبحانه بعد نشر الصحف و السؤال و الوزن و الشهادة و أما الکتاب فإنما یشتمل على متون أعمال الخیر و الشر من غیر فصل القضاء.

و منه یظهر أن لیس المراد بالإمام اللوح المحفوظ و لا صحیفة عمل الأمة و هی التی یشیر إلیها قوله: «کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‏ إِلى‏ کِتابِهَا»: الجاثیة: 28 لعدم ملائمته قوله ذیلا:

«فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ‏» الظاهر فی الفرد دون الجماعة.

و منها: أن المراد به الأمهات- بجعل إمام جمعا لأم فیقال: یا ابن فلانة و لا یقال یا ابن فلان، و قد رووا فیه روایة.

المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏13، ص: 168

و فیه أنه لا یلائم لفظ الآیة فقد قیل: «نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ‏» و لم یقل ندعو الناس بإمامهم أو ندعو کل إنسان بأمه و لو کان کما قیل لتعین أحد التعبیرین الأخیرین و ما أشیر إلیه من الروایة على تقدیر صحتها و قبولها روایة مستقلة غیر واردة فی تفسیر الآیة.

على أن جمع الأم بالإمام لغة نادرة لا یحمل على مثلها کلامه تعالى و قد عد فی الکشاف هذا القول من بدع التفاسیر.

و منها: أن المراد به المقتدى به و المتبع عاقلا کان أو غیره حقا کان أو باطلا کالنبی و الولی و الشیطان و رؤساء الضلال و الأدیان الحقة و الباطلة و الکتب السماویة و کتب الضلال و السنن الحسنة و السیئة، و لعل دعوة کل أناس بإمامهم على هذا الوجه کنایة عن ملازمة کل تابع یوم القیامة لمتبوعه، و الباء للمصاحبة.

و فیه ما أوردناه على القول بأن المراد به الأنبیاء و رؤساء الضلال فالحمل على المعنى اللغوی إنما یحسن فیما لم یکن للقرآن فیه عرف، و قد عرفت أن الإمام فی عرف القرآن هو الذی یهدی بأمر الله أو المقتدى فی الضلال و من الممکن أن یکون الباء فی «بِإِمامِهِمْ‏» للآلة فافهم ذلک.

على أن هدایة الکتاب و السنة و الدین و غیر ذلک بالحقیقة ترجع إلى هدایة الإمام و کذا النبی إنما یهدی بما أنه إمام یهدی بأمر الله، و أما من حیث إنبائه عن معارف الغیب أو تبلیغه ما أرسل به فإنما هو نبی أو رسول و لیس بإمام، و کذا إضلال المذاهب الباطلة و کتب الضلال و السنن المبتدعة بالحقیقة إضلال مؤسسیها و المبتدعین بها.

[بیان‏]

قوله تعالى: «فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا» الفتیل‏ هو المفتول الذی فی شق النواة، و قیل‏: الفتیل‏ هو الذی فی بطن النواة و النقیر فی ظهرها و القطمیر شق النواة.

و تفریع التفصیل على دعوتهم بإمامهم دلیل على أن ائتمامهم هو الموجب لانقسامهم إلى قسمین و تفرقهم فریقین: من أوتی کتابه بیمینه و من کان أعمى و أضل سبیلا فالإمام إمامان: إمام هدى و إمام ضلال، و هذا هو الذی قدمناه أن تفریع التفصیل یشهد بکون المراد بالإمام أعم من إمام الهدى.

المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏13، ص: 169

و یشهد به أیضا تبدیل إیتاء الکتاب بالشمال أو من وراء الظهر کما وقع فی غیر هذا الموضع من قوله: «وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى‏» إلخ.

و المعنى- بإعانة من السیاق- فیتفرقون حینئذ فریقین فالذین أعطوا صحیفة أعمالهم بأیمانهم فأولئک یقرءون کتابهم فرحین مستبشرین مسرورین بالسعادة و لا یظلمون مقدار فتیل بل یوفون أجورهم تامة کاملة.

 

#ترجمه المیزان

[موارد استعمال کلمه" امام" در قرآن و مراد از" امامهم" در جمله:" یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ"]

" یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ".

مقصود از این" یوم" روز قیامت است، و ظرف یوم متعلق به مقدر است، و تقدیر کلام چنین است:" اذکر یوم فلان- بیاد آور روزى را که" و کلمه" امام" به معناى مقتداء است، و خداى سبحان افرادى از بشر را به این نام نامیده که جامع آنان این است که بشر را با امر خدا هدایت مى‏کنند، هم چنان که در باره ابراهیم (ع) این اسم را به کار برده و فرمود:

" إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً"[1] و در باره سایرین فرموده:" وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا"[2] و افراد دیگرى را که مقتدا و رهبر گمراهانند ائمه کفر خوانده و فرمود" فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ"[3] و نیز تورات را امام خوانده و فرمود:" وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى‏ إِماماً وَ رَحْمَةً"[4]، و چه بسا از آن استفاده شود که کتابهاى آسمانى که مشتمل بر دین تازه و شریفند مانند کتاب نوح و ابراهیم و عیسى و محمد (صلوات اللَّه علیهم) همه امام باشند.

و نیز لوح محفوظ را امام خوانده و فرمود" وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ"[5].

______________________________

(1) همه فرشتگان عالم سجده کردند. سوره حجر، آیه 30.

(2) ترا به پیشوایى خلق برگزیدم. سوره بقره، آیه 124.

(3) و آن را به پیشواى مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند. سوره انبیاء، آیه 73.

(4) قتال کنید با پیشوایان کفر. سوره توبه، آیه 12.

(5) و قبل از او کتاب موسى که امام و رحمت بود. سوره هود، آیه 17.

(6) هر چیزى را در امام مبین آمارگیرى کرده‏ایم. سوره یس، آیه 12.

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏13، ص: 228

و وقتى از ظاهر آیه استفاده مى‏شود که براى هر طائفه‏اى از مردم امامى است غیر از امام طائفه دیگر،- چون امام را به جمعیت‏ها نسبت داده و فرمود" امامهم"- لذا نمى‏شود مراد از" امام" همان امام در آیه لوح باشد، براى اینکه در آنجا لوح محفوظ را یک امام نامیده که دومى ندارد، و مخصوص به طائفه معینى نیست.

و نیز ظاهر آیه این است که آیه مورد بحث، تمامى مردم- اعم از اولین و آخرین- را شامل است، در سابق هم در تفسیر آیه‏" کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ"[6]، گفتیم که اولین کتاب آسمانى که مشتمل بر شریعتى تازه بود کتاب نوح است که کتاب دیگرى قبل از آن نبوده، و از اینجا معلوم مى‏شود که نمى‏توان مراد از امام در آیه مورد بحث را کتاب گرفت، براى اینکه لازمه‏اش این مى‏شود که امتهاى قبل از نوح امام نداشته باشند، چون کتاب نداشتند، و حال آنکه ظاهرش این است که آنها هم امام داشته‏اند.

پس نتیجه این مى‏شود که بگوئیم: مراد از" امام هر طائفه" همان اشخاصى هستند که مردم هر طائفه به آنها اقتداء و در راه حق و یا باطل از آنها پیروى مى‏کرده‏اند، و قبلا هم گفتیم که قرآن کریم هر دو مقتداء را امام خوانده، و امام حق کسى را دانسته که خداوند سبحان او را در هر زمانى براى هدایت اهل آن زمان برگزیده است، حال چه اینکه پیغمبر بوده باشد مانند ابراهیم و محمد (صلوات اللَّه علیهما)، و یا غیر پیغمبر.

و ما در تفسیر آیه‏" وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ"[7] تفصیل این بحث را مطرح کردیم.

چیزى که هست از آیه‏اى که در باره فرعون که یکى از امامان ضلال و گمراهى است بحث مى‏کند یعنى از آیه‏" یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ"[8]، و همچنین از آیه‏" لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ یَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلى‏ بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعاً فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ"[9] و

______________________________

(1) مردم یک گروه بودند خدا رسولان را فرستاد که نیکوکاران را بشارت دهند به رحمت و غفرانش و بدان بترسانند از عذاب نیرانش و با پیامبران کتاب به راستى فرستاد. سوره بقره، آیه 213.

(2) بیاد آر هنگامى که خداوند ابراهیم را به امورى چند امتحان فرمود و او همه را به جاى آورد خداوند بدو گفت: من ترا به پیشواى خلق برگزینم، ابراهیم عرض کرد این پیشوایى را به فرزندان من نیز عطا فرمایى، فرمود: که عهد من هرگز به مردم ستمکار نخواهد رسید. سوره بقره، آیه 124.

(3) جلو قدم خود به راه مى‏افتد و ایشان را در آتش مى‏ریزد. سوره هود: آیه 98.

(4) تا آنکه خدا پلید را از پاکیزه جدا سازد و پلیدان را بعضى با بعضى دیگر درآمیزد و با هم گرد آورد آن گاه همه را در آتش دوزخ افکند که آنها زیانکاران عالمند. سوره انفال، آیه 37.

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏13، ص: 229

غیر اینها از آیات بسیارى دیگر استفاده مى‏شود که اهل ضلال هیچوقت از اولیایشان جدا نمى‏شوند، و لازمه این سخن آن است که روز قیامت ایشان به اتفاق پیشوایان خود فرا خوانده مى‏شوند.

علاوه بر این کلمه" بامامهم" مطلق است، و مقید به امام حق که خدا او را هادى به امر خود قرارش داده باشد نشده، و مقتداى ضلالت عین مقتداى هدایت امام خوانده شده و سیاق ذیل آیه و آیه دومى هم مشعر بر این است که امامى که روز قیامت خوانده مى‏شود آن کسى است که مردم او را امام خود گرفته باشند و به او اقتداء کرده باشند. نه آن کس که خداوند به امامتش برگزیده باشد، و براى هدایت به امرش انتخاب کرده باشد، چه اینکه مردم هم او را پیروى کرده باشند و یا کنارش زده باشند.

پس ظاهر این مى‏شود که مراد از امام هر طائفه، آن کسى است که مردم به پیشواییش تن در داده باشند، حال چه اینکه امام حق باشد و چه امام باطل.

و چنین نیست که بعضى پنداشته‏اند که روز قیامت مردم به اسم امامشان خوانده شوند، مثلا گفته شود" اى امت ابراهیم" و" اى آل فرعون" و" اى آل فلان"، براى اینکه این معنا با ظاهر آیه نمى‏سازد، آیه شریفه نتیجه و فرع جمله‏" نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ" را، این دو جمله: یعنى جمله‏" فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ" و جمله‏" وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى‏ ..." قرار داده، و اگر دعوت به امام معنایش آن باشد نتیجه بودن آن دو جمله فرع براى جمله دعوت به امام روشن نیست، چه ربطى هست میان اینکه مردم را به اسم امامشان بخوانند، و میان به دست راست دادن نامه عمل، و یا به کورى در دنیا و آخرت. به خلاف اینکه مراد از" دعوت" را- به طورى که از سیاق برمى‏آید احضار بگیریم که هر طائفه‏اى با پیشواى خودشان احضار شده و هر که به امام حقى اقتداء کرده و نامه عملش را به دست راستش مى‏دهند، و هر که از معرفت امام حق در دنیا کور بوده، در آنجا هم کور خواهد بود، این آن معنایى است که از تدبر و دقت در آیه به دست مى‏آید.

[اقوال و وجوه مختلف در باره مراد از" امام" در جمله فوق‏]

البته مفسرین در تفسیر" امام" در آیه مورد بحث نظرات مختلفى دارند.

بعضى‏[10] گفته‏اند که مراد از" امام" کتابى است که از آن پیروى شده است، مانند تورات، انجیل و قرآن، روز قیامت مردم به اسم کتابشان خوانده شوند مثلا گفته مى‏شود: اى‏

______________________________

(1) مجمع البیان، ج 4، جزء 15، ص 77.

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏13، ص: 230

پیروان تورات، اى پیروان انجیل، اى پیروان قرآن، از آنجا که قبلا اشکالش را خواندید، دیگر تکرار نمى‏کنیم.

بعضى‏[11] دیگر گفته‏اند مراد از" امام" پیغمبر است که پیشواى پیروان حق است، و شیطان و پیشوایان ضلالت که پیشواى رهروان باطل است، و گفته مى‏شود پیروان ابراهیم را بیاورند، و پیروان موسى را بیاورید، پیروان محمد را بیاورید، اهل حق برمى‏خیزند در حالى که کتابهایشان به دست راستشان داده شده، بعد صدا مى‏زنند پیروان شیطان و رهروان رؤساى ضلالت را بیاورید، عده‏اى هم به این عنوان حاضر مى‏شوند.

و لیکن این وجه مبنى بر این است که امام در آیه به معناى عرفیش بوده باشد یعنى آن فرد از عقلا که دیگران به وى اقتداء و از او پیروى کنند، و اگر معناى خاص دیگرى در عرف قرآن داشته باشد نمى‏توانیم حمل بر این معناى عرفى کنیم، و اتفاقا این کلمه در عرف قرآن معناى مخصوصى دارد و لذا هر جا اطلاق شود به آن معنا حمل مى‏شود، و آن عبارت است از کسى که به امر خدا هدایت مى‏کند، و یا در گمراهى به وى اقتداء مى‏شود.

و از جمله‏[12] اقوال، یکى دیگر این است که مراد از" امام" نامه اعمال مردم است، هم چنان که گفته مى‏شود: اى اصحاب کتاب خیر، و اى اصحاب کتاب شر و اگر نامه اعمال را امام نامیده براى این بوده که مردم تابع حکم آنند، هر حکمى که کرد چه بهشت و چه دوزخ چاره‏اى جز اطاعت ندارد.

این وجه نیز باطل است، و معنا ندارد نامه اعمال و پرونده زندگى افراد، را پیشوا و امام بنامند با اینکه نامه تابع اعمال آدمى است نه اینکه انسان تابع آن باشد، پس اگر آن را تابع بنامیم مناسب‏تر است تا متبوع، و اما این توجیهى که برایش کرده‏اند و گفته‏اند که مردم تابع حکم آن کتابند، آن نیز صحیح نیست، زیرا آنکه اطاعت و پیروى مى‏شود حکمى است که خداوند بعد از پخش نامه‏ها و پس از سؤال و سنجیدن اعمال و شهادت شهود مى‏کند، نه حکم کتاب، چون کتاب حکم بهشت و دوزخ ندارد تنها مشتمل بر متن اعمال از خیر و شر است.

از همین جا روشن مى‏شود که مراد از" امام" لوح محفوظ و یا صحیفه اعمال امت نیز- که آیه‏" کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‏ إِلى‏ کِتابِهَا"[13] بدان اشاره مى‏کند- نیست، زیرا کتاب در آیه مذکور

______________________________

(1) مجمع البیان، ج 4، جزء 15، ص 77 به نقل از مجاهد و قتاده.

(2) روح المعانى، ج 15، ص 121.

(3) سوره جاثیه، آیه 28.

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏13، ص: 231

کتاب امتها است ولى در آیه مورد بحث کتاب فرد فرد اشخاص است که به دستشان داده مى‏شود، آرى ظاهر" فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ" همین است.

و از جمله اقوال‏[14] یکى این است که: مراد از" امام" مادران است- که امام را جمع ام بگیریم- به دلیل اینکه در روایت آمده روز قیامت مردم را به اسم مادران صدا مى‏زنند پس معناى آیه این است که روزى که مردم را به اسم مادرانشان صدا مى‏زنیم.

اشکال این وجه این است که با لفظ آیه جور نمى‏آید، زیرا در آیه فرموده:" مى‏خوانیم هر مردمى را با امامشان" و نفرموده" مى‏خوانیم مردم را با امامشان" و یا" مى‏خوانیم هر انسانى را با مادرش" و اگر واقعا منظور از امام مادران بودند جا داشت به یکى از دو تعبیر آخرى فرموده باشد، و آن روایتى هم که گفتند بر طبق این وجه هست به فرض که صحیح باشد و قبولش کنیم تازه یک روایت مستقلى است که ربطى به تفسیر آیه ندارد.

علاوه بر این، جمع بستن ام (مادر) به" امام" خود لغت نادرى است که کلام خداى را بر چنین معناى نادر حمل نباید کرد، و زمخشرى هم در کشاف این قول را از بدعتهاى تفاسیر دانسته است‏[15].

و از آن جمله این است که گفته‏اند مراد از" امام" کسى است که به او اقتداء شود، چه عاقل باشد و چه غیر عاقل چه حق و چه باطل، بنا بر این قول، انبیاء و اولیاء و شیطان و رؤساى ضلالت و خود ادیان حق و باطل و کتب آسمانى و کتب ضلال و سنت‏هاى اجتماعى از خوب و بد همه امامند، بنا بر این وجه شاید دعوت هر مردمى با امامشان کنایه از این باشد که هر تابعى در روز قیامت ملازم متبوع، خویش است و" باء"" بامامهم" براى مصاحبه است.

اشکال این وجه همان اشکالى است که به قول گذشته- که مى‏گفت: (مراد از" امام حق" پیغمبر است و مراد از" امام باطل" شیطان)- کردیم، آرى در آنجا گفتیم وقتى خود قرآن در این کلمه عرف خاصى دارد نمى‏توانیم حمل بر معناى عرفى و لغوى کنیم، قرآن امام را در طرف هدایت، عبارت مى‏داند از کسى که به امر خدا هدایت مى‏کند، و در طرف ضلالت مقتدا و پیشواى گمراهان قرار مى‏گیرد، ممکن هم هست بگوئیم:" باء" در" بامامهم" باء آلت است، و معناى آن این است که روزى که هر طائفه‏اى به وسیله امامش‏

______________________________

(1) روح المعانى، ج 15، ص 121.

(2) کشاف، ج 2، ص 682.

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏13، ص: 232

دعوت و احضار مى‏شود (دقت فرمائید).

علاوه بر این" کتاب"،" سنت"،" دین" و دیگر موارد مذکور، امام مستقل نیستند، بلکه برگشت پیروى از آنها به پیروى از پیغمبر و امام است، و همچنین پیغمبر هم از جهت اینکه امام است به امر خدا هدایت مى‏کند، و اما در جهت اینکه از معارف غیبى خبر مى‏دهد یا پیامهاى خدایى را ابلاغ مى‏نماید از این جهت نبى و یا رسول است، و امام نیست، و همچنین اضلال مذاهب باطله و کتب ضلال و سنت‏هاى غلط در حقیقت اضلال مؤسسین آن مذاهب و مبدعین آن بدعتها است.

۰۶ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۳۹ محمد هادی انصاریپور
#روایات برگزیده از بحث روایی المیزان

المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏13، ص: 171

و فی تفسیر البرهان، عن ابن شهرآشوب عن الصادق (ع): أ لا تحمدون الله؟ أنه إذا کان یوم القیامة یدعى کل قوم إلى من یتولونه، و فزعنا إلى رسول الله ص و فزعتم أنتم إلینا:

أقول: و رواه فی المجمع، عنه (ع)

و فیه دلالة على أن رسول الله ص إمام الأئمة کما أنه شهید الشهداء و أن حکم الدعوة بالإمام جار بین الأئمة أنفسهم.

 

و فی مجمع البیان، روى الخاص و العام عن علی بن موسى الرضا (ع) بالأسانید الصحیحة أنه روى عن آبائه عن النبی ص أنه قال فیه: یدعى کل أناس بإمام زمانهم و کتاب ربهم و سنة نبیهم:

 

أقول: و رواه فی تفسیر البرهان، عن ابن شهرآشوب عنه عن آبائه عن النبی ص بلفظه و قد أسنده أیضا إلى روایة الخاص و العام‏.

 

و فیه (تفسیر عیاشی)، عن إسماعیل بن همام عن أبی عبد الله (ع): فی قول الله: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ‏» قال: إذا کان یوم القیامة قال الله: أ لیس العدل من ربکم أن یولوا کل قوم من تولوا؟ قالوا: بلى قال: فیقول: تمیزوا فیتمیزون.

أقول: و فیه تأیید لما قدمنا أن المراد بالدعوة بالإمام إحضارهم معه دون النداء بالاسم، و الروایات فی المعانی السابقة کثیرة.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی