نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

7-5. ایمان ماندگار و ایمان عاریتی (انعام/98)

دوشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۰۷ ب.ظ
6:98
۹۷/۰۲/۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j7

نظرات  (۵)

در ترجمه این آیه که ناشی از تفسیر است اختلاف وجود دارد
آیت الله مشکینی

98 و اوست که شما را از یک نفس (از یک انسان نخستین مخلوق از گل به طور اعجاز به نام آدم و ازدواج او با فردى دیگر مشابه او در خلقت به نام حوا و تناسل آن دو) آفرید، پس برخى از شما (در قرارگاه زندگى دنیا) مستقر است و برخى (هنوز در ودیعتگاه اصلاب و ارحام) به ودیعت نهاده است. ما نشانه‏ها (ى قدرت و حکمت خود) را براى گروهى که عمیقا مى‏فهمند تفصیل دادیم.

و آقای آیتی این گونه ترجمه کرده اند

و اوست خداوندى که شما را از یک تن بیافرید. سپس شما را قرارگاهى است و ودیعت‏ جایى است. آیات را براى آنان که مى‏فهمند، به تفصیل بیان کرده‏ایم. (98)

 

که البته نکته ادبیاتی و قرائت هم دارد:
تفسیر کشاف
من فتح قاف المستقر ، کان المستودع اسم مکان مثله أو مصدرا . و من کسرها ، کان اسم فاعل و المستودع اسم مفعول . و المعنی : فلکم مستقر فی الرحم . و مستودع فی الصلب ، أو مستقر فوق الأرض و مستودع تحتها . أو فمنکم مستقر و منکم مستودع . فإن قلت : لم قیل (یعلمون ) مع ذکر النجوم و (یفقهون ) مع ذکر إنشاء بنی آدم ؟ قلت کان إنشاء الإنس من نفس واحدة و تصریفهم بین أحوال مختلفة ألطف و أدق صنعة و تدبیرا ، فکان ذکر الفقه الذی هو استعمال فطنة و تدقیق نظر مطابقا له .

 

ترجمه تفسیر المیزان، ج‏7، ص: 400

 

 [مراد از انشاء و پدید آوردن بنى آدم از" نفس واحدة" و تقسیم آنان به" مستقر" و" مستودع"]

" وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ ..." کلمه" مستقر" هم به فتح قاف قرائت شده و هم به کسر آن. بنا بر اینکه مستقر، به فتح قاف باشد اسم مکان و به معناى محل استقرار خواهد بود، و همچنین" مستودع" نیز به فتح دال و به معناى مکانى که ودیعه را در آن قرار مى‏دهند خواهد بود. این دو کلمه در آیه‏" وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ" «1» نیز آمده. و در آیه مورد بحث حذف و ایجاز بکار رفته و تقدیر آن- بنا بر قرائت به فتح قاف- چنین است:" فمنکم من هو فى مستقر و منکم من هو فى مستودع". و بنا بر قرائت به کسر قاف- که بهتر نیز مى‏باشد- مستقر اسم فاعل و مستودع اسم مفعول و تقدیر آن چنین است:" فمنکم مستقر و منکم مستودع- بعضى از شما کسانى هستند که مستقرند، و بعضى دیگر آنان هستند که مستقر نیستند".

ظاهرا مراد از اینکه فرمود:" وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ" این است که نسل حاضر بشر با همه انتشار و کثرتى که دارد منتهى به یک نفر است، و آن آدم است که قرآن کریم او را مبدأ نسل بشر فعلى دانسته است. و مراد از" مستقر" آن افرادى است که دوران سیر در اصلاب را طى کرده و متولد شده و در زمین که به مقتضاى آیه‏" وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ" «2» قرارگاه نوع بشر است مستقر گشته، و مراد از" مستودع" آن افرادى است که هنوز سیر در اصلاب را تمام نکرده و به دنیا نیامده و بعدا متولد خواهند شد. و نیز ممکن است که لفظ" مستقر" و" مستودع" را مصدر میمى گرفت.

به هر حال معنایى که ما براى جمله مورد بحث کردیم، معنایى است که با مقام بیان آیه سازگارتر است، چون آیه در مقام بیان خلقت تمامى افراد بشر و انشعابشان از یک فرد است، و به همین جهت است که به لفظ" انشاء" تعبیر کرد نه به لفظ" خلقت"، چون لفظ انشاء معناى ایجاد دفعى و بدون تدریج را مى‏رساند بر خلاف خلقت و الفاظ دیگرى که مرادف آن است که معناى ایجاد تدریجى را مى‏دهد. مؤید معنایى که ما براى آیه کردیم آیه‏ " وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها" «1» است که در مقام بیان علم خدا به احوال همه افراد بشر است، و معلوم است که علم خداوند به احوال افراد بشر چه آنان که متولد شده‏اند و چه آنان که در اصلاب پدرانشان مى‏باشند علمى است دفعى نه تدریجى.

بنا بر این، معناى آیه شریفه این است که:" پروردگار متعال آن کسى است که شما نوع بشر را از یک فرد ایجاد کرده و زمین را تا مدت معینى به دست شما آباد نموده است، و این زمین تا زمانى که شما نسل بشر منقرض نشده‏اید مشغول به شما و در دست شما است، پیوسته بعضى از شما افراد بشر مستقر در آن و بعضى دیگر مستودع در اصلاب و ارحام و در حال به وجود آمدن در آنند.


#
اقوال دیگر که علامه نقل کرده است

مفسرین معانى دیگرى براى آیه ذکر کرده از آن جمله گفته‏اند:" مراد از انشاء و ایجاد انسان از نفس واحد این است که تمامى افراد بشر همه از یک نفس که همان نفس و روح انسانیت است آفریده شده‏اند" و یا گفته‏اند:" مراد این است که همه افراد این نوع داراى یک نفس و یک بدنند، به این معنا که ترکیب نفسى و بدنى آنان در همه افراد یک نوع از ترکیب است، و آن نوع از ترکیب همان چیزى است که از آن به حقیقت انسانیت تعبیر مى‏کنیم".

بعضى دیگر گفته‏اند:" مراد از مستقر همان ارحام است که نسل بعد از قرار گرفتن در آن سیر در اصلابش خاتمه پیدا مى‏کند، و مراد از مستودع اصلاب است که منزل عاریتى نسل است". بعضى نیز گفته‏اند" مراد از مستقر، زمین و مراد از مستودع، قبر است، و یا مراد از مستقر رحم و مراد از مستودع زمین یا قبر است". بعضى دیگر گفته‏اند:" مراد از مستقر روح و مراد از مستودع بدن است". و جز اینها اقوال دیگرى نیز هست که فایده‏اى در نقل آنها نیست.

نظر آیت الله جوادی در تسنیم درمورد آیه :
فرمود: ” وَ هُوَ الَّذی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ” شما را از یک انسان، از یک حقیقت که در طلیعه سورهٴٴ مبارکهٴ “نساء” آنجا مشخص شد فرمود آفرید همه از یک حقیقت‌اید برخی ها مستقراند در زمین بعضی ها مستودع در ارحام و اصلاب‌اند که هنوز به دنیا نیامده‌اند.
البته مستقر و مستودع بر مراحل ایمانی هم تطبیق شده است که ایمان دو قسم است مستقر و مستودع ممکن است او را هم از باب جری یا تطبیق شامل بشود ولی ظاهر آیه ناظر به آن است که همهٴ شما از یک اصل آفریده شدید بعضی ها به دنیا آمده‌اند که ” لَکُمْ فِی اْلأَرْضِ مُسْتَقَرُّ وَ مَتاعٌ إِلى حینٍ ” بعضی ها مستقرند که این مستقر اسم فاعل است در اینجا نه اسم مکان بعضی ها مستقرند، بعضی ها مستودع که اسم مفعول است بعضی ها خلق شدند به زمین آمدند در زمین قرار گرفتند بعضی ها هنوز در اصلاب و ارحام‌اند به عنوان ودیعت تا نوبت آنها فرا برسد و به زمین بیایند ” فَمُسْتَقَرُّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا اْلآیاتِاما ” لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ

 

البته در روایات هم دو معنا که یکی از باب جری می تواند باشد آمده است
در کافی شریف داریم که

3590/ «2»- محمد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن إسماعیل بن مرار، عن یونس، عن بعض أصحابنا، عن أبی الحسن (علیه السلام)، قال: «إن الله خلق النبیین على النبوة، فلا یکونون إلا أنبیاء، و خلق المؤمنین على الإیمان فلا یکونون إلا مؤمنین، و أعار قوما إیمانا فإن شاء تممه لهم، و إن شاء سلبهم إیاه- قال- و فیهم جرت‏ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ‏».

و قال لی: «إن فلانا کان مستودعا «1» فلما کذب علینا سلبه الله إیمانه‏ «2»».

در تفسیر عیاشی دو معنا در یک روایت ذکر شده است

3594/ «6»- عن سعید بن أبی الأصبغ، قال: سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) و هو یسأل عن قول الله عز و جل:

فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ‏، قال: «مستقر فی الرحم، و مستودع فی الصلب، و قد یکون مستودع الإیمان ثم ینزع منه، و لقد مشى الزبیر فی ضوء الإیمان و نوره حین قبض رسول الله (صلى الله علیه و آله) حتى مشى بالسیف و هو یقول: لا نبایع إلا علیا».

اگر بپذریم بحث ارائه ایمان را در ذیل این آیه بیان شود

نسخه عملی برای ایمان مستقر
3600/ «12»-
الشیخ فی (التهذیب): بإسناده عن محمد بن علی بن محبوب، عن إبراهیم بن إسحاق النهاوندی، عن أبی عاصم یوسف، عن محمد بن سلیمان الدیلمی، قال: سألت أبا عبد الله (علیه السلام)، فقلت له:

جعلت فداک، إن شیعتک تقول إن الإیمان مستقر و مستودع، فعلمنی شیئا إذا أنا قلته استکملت الإیمان.

قال: «قل فی دبر کل صلاة فریضة: رضیت بالله ربا، و بمحمد نبیا، و بالإسلام دینا، و بالقرآن کتابا، و بالکعبة قبلة، و بعلی ولیا و إماما، و بالحسن و الحسین و الأئمة (صلوات الله علیهم)، اللهم إنی رضیت بهم أئمة فارضنی لهم، إنک على کل شی‏ء قدیر».

باز عیاشی در یک روایت دارد که

3592/ «4»- العیاشی، عن أبی بصیر، عن أبی جعفر (علیه السلام)، قال: قلت: وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ‏ قال: «ما یقول أهل بلدک الذی أنت فیه؟».

قال: قلت: یقولون: مستقر فی الرحم، و مستودع فی الصلب.فقال: «کذبوا، المستقر: ما استقر الإیمان فی قلبه فلا ینزع منه أبدا، و المستودع: الذی یستودع الإیمان زمانا ثم یسلبه، و قد کان الزبیر منهم».

 

مطلب با توجه به انتخاب ایمان مستقر و مستودع ذیل این آیه

ایمان در قلوب مؤمنین به دو صورت نهاده­ می‌­شود؛ زیرا هرکسی که اقرار به ایمان کند در ایمان ثابت قدم نیست. قرآن نیز به این مطلب هشدار داده که به صِرف اقرار به ایمان، ثبات قدم در این راه ثابت نمی­‌شود؛ بلکه قبولی در امتحان نیز از لوازم ایمان است و هر کس که از این مرحله بگذرد و قبول شود راست گفته است، ولی کسی که در این مرحله لغزش کند، ایمان او از بین می­‌رود و در اقرار به ایمان راست‌‎گو نبوده­ است و علت امتحان از مؤمنین نیز این است که مؤمنِ راست‌گو، از بی‌­ایمانِ دروغ‌گو شناخته شود که مورد اشاره آیه شریفه نیز می­‌باشد:

 

«أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ (۲) وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ (۳)» (عنکبوت / ۲و۳)

 

به همین دلیل در آیه شریفه

 

«و هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ….» (انعام / ۹۸)

 

و روایات، ایمان در برخی مؤمنین مستقر و ثابت معرفی شده ولی در برخی دیگر ثبات ندارد بلکه عاریه­‌ای (مستودع) است که روزی در یک فتنه و یا امتحان و لغزش‌گاه از قلب صاحبش خارج می­‌شود. خداوند در قرآن می‌­فرماید:

 

«قالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ» (طه / ۸۵)

«ما قوم موسی را امتحان کردیم و سامری توانست ایمان ایشان را از بین ببرد و گوساله پرست شوند»

 

در روایات نیز به شخصی چون زبیر تصریح شده که زمانی از ولایت امیرالمومنین علی -علیه‌السلام- دفاع می‌­نمود اما بعد از سالیان طولانی به فتنه جمل دچار شد و نتوانست ایمان خود را نگه دارد. [۱] در روایات علامت کسی که ایمانش ودیعه­‌ای (مستودع) است به این صورت بیان شده که عمل وی مطابق گفتارش نیست. یعنی در عمل مخالف علم و گفتار صحیح خود رفتار می­‌کند،[۲] لذا برای در امان ماندن از ودیعه بودن ایمان به ادعیه خاص و تکرار شهادتین و اقرار به عقاید حقه سفارش شده‌­ایم.[۳]


در واقع سرشت برخی مومنین با ایمان آمیخته­ است اما برای برخی مومنین این‌گونه نیست و ممکن است در حوادث و امتحانات، ایمان خود را از دست بدهند؛[۴] چنان‌که روزگاری که عصر شبهه باشد، ایمان بسیار متزلزل است و ممکن است کسی در روز با ایمان باشد ولی شب ایمان خود را از دست داده باشد و بالعکس،[۵]  به همین دلیل این دسته از مؤمنین باید با دعاء و درخواست از خدا برای اینکه ایمان ایشان را نگه دارد، برای حفظ ایمان خود کوشا باشند.[۶]

بطورکلی منافقینی چون طلحه و زبیر و عناصر اصلی در انحراف مذهبی مانند سران واقفه و غلات همگی از کسانی هستند که روزی ایمان در قلوب ایشان بوده اما ایشان نتوانستند ایمان خود را حفظ کنند[۷] و از جمله امتحان‌هایی که برای مؤمن در این زمینه صورت می­‌گیرد، لحظه مرگ است که انسان مؤمن باید با دعا و عمل به دستورات خدا از این مرحله نیز بگذرد تا شیطان نتواند او را در آن لحظه، بی ایمان کند. در اسناد دینی به این مرحله «عدیله عند الموت» یعنی برگشتن از حق در هنگام مرگ، گفته ­می­‌شود و از آن باید به خدا پناه برد و از او مدد جست؛ چنانکه امام صادق-علیه السلام- در سجده از این امتحان به خدا پناه می‌­بردند. ( اللهم إنی أعوذ بک من العدیله عند الموت.)

ایمان عاریه یی یعنی ایمان آبیاری نشده با عمل صالح
فمن الأیمان ما یکون ثابتاً مستقراً فی‌القلوب و منه ما یکون عواری بین‌القلوب و الصّدور الی اجل معلوم»(۱). دوگونه ایمان داریم؛ ایمان ثابت و مستقر، و ایمان مستودع و عاریه‌یی. ایمان عاریه‌یی هم ایمان است؛ نه این‌که آن شخص، منافق است؛ ایمانش راسخ نیست؛ لذا زود زایل می‌شود. ایمان ثابت و مستقر، یعنی جای گرفته‌ی در قلب، تکیه کرده‌ی به یک استدلال و یک بینش عمیق، و پشتیبانی شده‌ی با عمل صالح. نوع دیگر ایمان این است که با احساسات پیدا شده، با منطق پیدا نشده؛ انسان پای آن، عمل صالح نگذاشته؛ همین‌طور شعارِ ایمانی داده و گاهی هم خیلی تند شعار داده؛ اما پای این، عمل صالحی که به‌خاطر آن با نفس ِ خودش مجاهدت و مبارزه کند، خرج نکرده؛ یعنی این ایمان با عمل صالح آبیاری نشده؛ این می‌شود ایمان عاریه‌یی. حضرت می‌فرماید: «و منه ما یکون عواری بین القلوب والصّدور الی اجل معلوم». آن وقتِ معلوم چه هنگام است؟ تا این ایمان، عاریه‌یی است؛ تا وقتی که این ایمان از او زایل شود؛ گنجشکی که در سینه‌ی خودش حبس کرده، بپرد و برود؛ چون این ایمان جزو وجود او نشده است. در چه مواقعی این‌گونه ایمان زایل می‌شود؟ وقتهای امتحان و لحظات هوای نفس. مثلاً اگر کسی پولکی است، هنگامی‌که بین پول و حفظ ایمان، سر دو راهی قرار بگیرد، ایمان می‌پرد و تمام می‌شود. بعضی‌ها دچار وسوسه‌های نفسانی و شهوات جنسی هستند؛ بعضی‌ها دچار مقام‌پرستی‌اند؛ هر کسی یک‌طوری است. هر کدام از ماها لغزشگاهی داریم؛ به قول فرنگی‌ها، پاشنه‌ی آشیل و چشم اسفندیاری داریم؛ آن‌جا گیجگاه و ضربت‌خور ماست؛ به خدا پناه ببریم که آن ضربت‌خور پیش نیاید. راهش تقواست. تقوا که من مکرر در همین جلسه و جلسات دیگر راجع به آن صحبت کرده‌ام، یعنی دایم مراقب خود بودن. انسان راز بعضی از تحول‌های صدوهشتاد درجه‌ییِ از اول انقلاب تا الان را این‌جا می‌فهمد. از اول انقلاب تا الان بیست‌وپنج سال می‌گذرد؛ گاهی می‌بینید بعضی‌ها صدوهشتاد درجه تحول پیدا کرده‌اند؛ یعنی از یک مؤمنِ مخلص ِ صادقِ پُرجوش و خروش ِ شعار دهنده، تبدیل شده‌اند به یک معاندِ معارض ِ دشمنِ لجوجِ عنودِ بهانه‌گیر! ما چند نوع دشمن داریم: بعضی دشمن‌ها، دشمن هستند؛ اما دایماً نمی‌خواهند به‌صورت انقلاب پنجه بزنند. بعضی‌ها نه، دایم می‌خواهند در چشم انقلاب و نظام اسلامی انگشت فرو کنند و پنجه بزنند. وقتی نگاه می‌کنی، می‌بینی بعضی از اینها کسانی هستند که بسیار تند و داغ، خیلی‌ها را قبول نداشتند؛ مثل شعله‌یی که از روی خس و خاشاک بلند می‌شود. البته از چوبِ محکم هم گاهی شعله‌ی مفصل بلند می‌شود؛ اما از خس و خاشاک هم که هیچ چیز ندارد، شعله بلند می‌شود، ولی فوراً می‌خوابد. گاهی ما کسانی از این قبیل داریم؛ ایمان اینها مستقر نیست؛ مستودع و زوال‌پذیر و بدون تکیه‌ی به یک استدلال محکم است. همان‌طور که عرض کردیم، این ایمانِ زایل شده این‌طور نیست که وقتی بخواهد برود، زنگ بزند و خبر کند و بگوید رفتم و از این ساعت من دیگر کافر می‌شوم و نماز نمی‌خوانم؛ بتدریج انسان نمی‌فهمد و ملتفت نمی‌شود که چگونه این ایمان از او زایل شد. خیلی باید مراقب بود و به خدا پناه برد.۱۳۸۳/۰۸/۲۰

۱ ) خطبه ۱۸۹ : از خطبه‏هاى آن حضرت است در باره ایمان و هجرت
فَمِنَ الْإِیمَانِ مَا یَکُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِی الْقُلُوبِ وَ مِنْهُ مَا یَکُونُ عَوَارِیَّ بَیْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ فَإِذَا کَانَتْ لَکُمْ بَرَاءَةٌ مِنْ أَحَدٍ فَقِفُوهُ حَتَّى یَحْضُرَهُ الْمَوْتُ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَقَعُ حَدُّ الْبَرَاءَةِ . وَ الْهِجْرَةُ قَائِمَةٌ عَلَى حَدِّهَا الْأَوَّلِ مَا کَانَ لِلَّهِ فِی أَهْلِ الْأَرْضِ حَاجَةٌ مِنْ مُسْتَسِرِّ الْإِمَّةِ وَ مُعْلِنِهَا لَا یَقَعُ اسْمُ الْهِجْرَةِ عَلَى أَحَدٍ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ الْحُجَّةِ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ عَرَفَهَا وَ أَقَرَّ بِهَا فَهُوَ مُهَاجِرٌ وَ لَا یَقَعُ اسْمُ الِاسْتِضْعَافِ عَلَى مَنْ بَلَغَتْهُ الْحُجَّةُ فَسَمِعَتْهَا أُذُنُهُ وَ وَعَاهَا قَلْبُهُ . إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْمِلُهُ إِلَّا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ لَا یَعِی حَدِیثَنَا إِلَّا صُدُورٌ أَمِینَةٌ وَ أَحْلَامٌ رَزِینَةٌ . أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةٌ تَطَأُ فِی خِطَامِهَا وَ تَذْهَبُ بِأَحْلَامِ قَوْمِهَا .
ترجمه:
از ایمانها ایمانى در دلها ثابت و برقرار، و ایمانى بین دلها و سینه‏ها تا مدتى معین عاریتى و ناپایدار است. پس اگر از کسى به علّتى شرعى براى شما بیزارى حاصل شد او را واگذارید تا مرگش برسد، آن هنگام (اگر بر حال گذشته باقى بود) مرز بیزارى است. وجوب هجرت بر همان اساس اولیّه‏اش باقى است. البته خدا را به مردم روى زمین از آنان که ایمانشان را پنهان دارند یا آشکار نمایند نیازى نیست. نام هجرت بر احدى واقع نمى‏شود مگر حجت خدا را در زمین بشناسد، کسى که حجت الهى را شناخت و به او اقرار کرد مهاجر است. و نام مستضعف بر آن که حجت به او رسید و گوشش آن را شنید و دلش آن را حفظ کرد صدق نمى‏کند. معرفت به ما کارى است سخت و دشوار، آن را جز عبدى که خداوند قلبش را براى ایمان امتحان کرده تحمل نمى‏کند، و حدیث ما را فرا نگیرد جز سینه‏هاى امین، و عقل‏هاى متین. اى مردم، پیش از آنکه مرا نیابید از من بپرسید، که من به راههاى آسمان داناتر از راههاى زمینم، بپرسید پیش از آنکه فتنه‏اى به شما روى آورد که چون شتر بى‏صاحب گام بردارد و مهار خود را لگد کوب کند، و عقول صاحب عقول را زایل نماید
امام(علیه السلام) در بخش اوّل این خطبه، اشاره به اقسام ایمانهاى ثابت و غیر ثابت مى کند و مى فرماید: «بعضى از ایمانها ثابت و استوار در دلهاست و بعضى دیگر ناپایدار و عاریتى در میان قلبها و سینه ها تا سرآمدى معلوم است»; (فَمِنَ الاِْیمَانِ مَا یَکُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِی الْقُلُوبِ، وَ مِنْهُ مَا یَکُونُ عَوَارِیَ بَیْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ، إِلَى أَجَل مَعْلُوم).

تقسیم ایمان به ثابت و مستقر و متزلزل و ناپایدار و به بیان دیگر عاریتى، چیزى است که در احادیث اسلامى به آن اشاره شده است.

در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه (وَهُوَ الَّذِى أَنشَأَکُمْ مِّنْ نَّفْس وَاحِدَة فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ)(1) این چنین مى خوانیم: «فَالْمُسْتَقَرّ الإیمانُ الثابِتُ وَ الْمُسْتَوْدَعُ الْمُعارُ; مستقر به معناى ایمان ثابت است و مستودع ایمان عاریتى است».(2)

در حدیث دیگرى از امام ابوالحسن در تفسیر همان آیه آمده است: «ما کانَ مِنَ الإیمانِ الْمُسْتَقَرِّ فَمُسْتَقَرٌّ إلى یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ أبداً وَ ما کانَ مُسْتَودَعاً سَلَبَهُ اللهُ قَبْلَ الْمَماتِ; ایمانى که مستقر باشد تا ابد ادامه خواهد یافت و اما ایمان عاریتى، خداوند آن را قبل از ممات مى گیرد».(3)

گرچه در تفسیر آیه فوق نظرات مختلفى داده شده است، از جمله این که منظور از مستقر آنهایى هستند که از قرارگاه رحم به دنیا گام نهادند و مستودع آنهایى هستند که هنوز در رحم مادرانند; ولى مانعى ندارد که یک آیه داراى چند تفسیر باشد.

به هر حال اگر انسان داراى نفس مطمئنه شود و ایمان در اعماقش نفوذ کند، ایمان او مستقر است و با دگرگونى ها شرایط و تهدیدها و تطمیع ها متزلزل نمى شود; ولى اگر راسخ نباشد، زوال آن در برابر زر و زور کاملا ممکن است.

عوامل تزلزل ایمان متعدد است; عدم آگاهى از دلایل محکم و هواپرستیها و ضعف نفس و آلودگى به گناهان بزرگ. هر یک از اینها امورى هستند که ممکن است در پایان عمر ایمان انسان را متزلزل سازند و سرانجام آدمى بى ایمان از دنیا برود.

تعبیر به (عَوَارِیَ بَیْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ) کنایه از این است که ایمان هنوز در قلب و روح آدمى نفوذ نکرده و به همین دلیل استقرار نیافته است. درست مانند انسانى که به کنار دیوار خانه اى مى رسد و وارد آن نمى شود. به یقین چنین شخصى استقرارى ندارد.

سپس امام(علیه السلام) در ادامه این سخن مردم را از بیزارى جستن از افراد پیش از پایان عمرشان بر حذر مى دارد; زیرا سرنوشت انسان ها در پایان عمرشان روشن مى شود. حضرت مى فرماید: «هر گاه خواستید از کسى بیزارى بجویید مهلت دهید تا زمان مرگش فرا رسد که آن هنگام (اگر از گناهانش توبه نکرد و تزلزل ایمان یافت آن زمان) بیزارى جستن است»; (فَإِذَا کَانَتْ لَکُمْ بَرَاءَةٌ مِنْ أَحَد فَقِفُوهُ حَتَّى یَحْضُرَهُ الْمَوْتُ، فَعِنْدَ ذلِکَ یَقَعُ حَدُّ الْبَرَاءَةِ).

به این ترتیب درباره هیچ کس حکم قطعى نمى توان کرد; نه افراد با ایمان و نه افراد بى ایمان، زیرا ممکن است در پایان راه بر اثر عوامل مختلفى برگردد و اگر حکمى بشود حکم موقت و مرحله اى است.

آیت الله مکارم،پیام امام امیرمومنان جلد ۷

در بخش نخستین این خطبه که در بالا آمد، امام(علیه السلام) اشاره اى پر معنا بر تقسیم ایمان به دو قسم پایدار و ناپایدار فرمود. اکنون سؤال در این است که چه امورى سبب ثبات یا تزلزل ایمان مى شود؟

پاسخ این سؤال اجمالا معلوم است، زیرا گناهان سنگین و بى توجهى به وظایف شرعى، به یقین از اسباب تزلزل ایمان و سوء خاتمه است; ولى در آیات و روایات روى موارد خاصى تکیه شده است، از جمله:

همنشینى با بدان و منافقان; در آیه 28 و 29 سوره فرقان مى خوانیم که بعضى از دوزخیان در قیامت از داشتن دوستان بد اظهار تأسف مى کنند و مى گویند : «(یَا وَیْلَتا لَیْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَناً خَلِیلا * لَقَدْ أَضَلَّنِى عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَآءَنِى); اى واى بر من کاش فلان کس را دوست خود انتخاب نکرده بودم، او مرا از ذکر حق گمراه ساخت بعد از آن که یاد حق به سراغ من آمده بود».

 

در آیه 56 و 57 سوره صافات از قول بعضى از بهشتیان مى خوانیم که از فراز بهشت نگاهى به دوزخ مى افکند و به دوست گمراه دوزخیش مى گوید: «(تَاللهِ إِنْ کِدْتَّ لَتُرْدِینِ * وَلَوْلاَ نِعْمَةُ رَبِّى لَکُنتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ); به خدا سوگند! نزدیک بود مرا نیز به هلاکت بکشانى و اگر نعمت پروردگارم نبود من نیز از احضارشدگان در دوزخ بودم».

در حدیثى نیز از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که از آن حضرت پرسیدند چه چیز ایمان را در انسان ثابت و راسخ مى کند؟ در پاسخ فرمود: «اَلَّذى یَثْبُتُهُ فیهِ الْوَرَعُ، وَ الَّذى یُخْرِجُهُ مِنْهُ الطَّمَعُ; ورع و تقوا ایمان را در انسان تثبیت مى کند و طمع آن را بیرون مى سازد».(1)

در حدیث دیگرى از آن حضرت آمده است: «مَنْ کانَ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوافِقاً فَاثْبُتْ لَهُ الشَّهادَةُ بِالنَّجاةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوافِقاً فَإنَّما ذلِکَ مُسْتَوْدَعٌ; کسى که رفتارش با گفتارش هماهنگ است به نجات او گواهى ده، و آن کس که موافق نیست ایمانش عاریتى است (و بر باد مى رود)».(2)

امیرمؤمنان على(علیه السلام) نیز به «کمیل» راه پایدار بودن را نشان داد و فرمود: «یا کُمَیلَ! إِنَّما تَسْتَحِقّ أنْ تَکُونَ مُسْتَقَراً إذا لَزِمْتَ الْجادَّةَ الْواضِحَةَ الَّتى لا تُخْرِجُکَ إلى عَوْج وَ لا تَزیلُکَ عَنْ مِنْهَج ما حَمَلْناکَ عَلَیْهِ وَ هَدَیْناکَ إلَیْهِ; اى کمیل! تنها در صورتى مستحق ثبات ایمان هستى که از جاده روشنى که تو را به کژى نمى برد حرکت کنى و از روشى که به تو آموخته ایم و به سوى آن هدایت شده اى، جدا نشوى».(3)

البتّه عوامل ثبات و تزلزل ایمان منحصر به آنچه گفته شد نیست ; ولى بخش مهمى را مى توان در عوامل فوق جستجو کرد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی