29-4. انقطاع الی الله (مزمل/8)

مرتبۀ چهارم؛ تبتُّل
مرتبۀ چهارم دعا این است که انسان واقعاً خود را در محضر خدا بیابد. یعنی درک کند که خدای تعالی توجّه و عنایت به او دارد و دعای او را میشنود. وقتی انسان خود را در محضر خالق و مولای خود بیابد، با ادب دعا میکند و با حالت خاصّی خدا را میخواند. زبان فارسی و عربی برای او فرقی ندارد، مهم حالت تضرّع و زاری است که در دعا دارد. مهم این است که دعای او قلبی است. در این صورت برای خدا، تعیین تکلیف نمیکند. وقتی انسان برای خدا تعیین تکلیف نکرد و واقعاً با ادب و احترام خود را در محضر خدا یافت، دعایش نیز مستجاب میشود. اصلاً مستجاب الدّعوه میشود. چنین کسی توانسته است همۀ مراتب دعا را در خود بپرورد و به رستگاری برسد.
در حقیقت انسان واقعی کسی است که همیشه خود را در معرض سختترین کارها و مشکلات فرض کند و با همان حال تضرع و بیپناهی خدا را بخواند. در حالی که در ظاهر هیچ مشکلی ندارد، با این حالت دعا کند. در روایات داریم باید دعای شما دعای کسی باشد که در حال غرق شدن است. در این صورت خدا را مییابید، خدا را میبینید، نه با چشم سر بلکه با چشم دل خدا را میبینید. کسی که با این حالت خداوند را صدا میکند، خدایی را صدا میکند که او را رحیم، کریم و جواد میداند. خداوند را با جمیع صفات کمالش مییابد و میخواند. به مراتب توحید واقف میشود و به آنها یقین پیدا میکند. وقتی به توحید ذاتی یقین پیدا کرد، به دو مبدأ متصل نمیشود و خدای یگانه را میخواند. توحید افعالی را مییابد و درک میکند که هیچ کسی نمیتواند به فریادش برسد مگر خدای سبحان. به عبارت دیگر مییابد مؤثری در جهان نیست جز خدا. توحید عبادی را مییابد و درک میکند که معبودی در جهان نیست جز خدای یگانه.
به این حالت دعا کردن تبتُّل میگویند. لذا خداوند در قرآن کریم به پیامبر گرامی«صلی الله علیه و آله و سلم»دستور میدهد که «وَ تَبَتَّلْ إلَیهِ تَبْتیلاً». [1]خداوند میفرماید با حالت تبتّل دعا کن، یعنی در دعا کردن باید تمام توجّه به خدا باشد، هیچ کس دیگری در نظر نباشد، هیچ تعلّقی در دل نباشد، جز خداوند رحمان و رحیم. این امر مشکلی است، امّا استجابت دعا در همین حالت تبتّل است. در این حالت است که دست عنایت خدا روی سر بنده میآید و برای او ارائۀ طریق میشود. ایصال الی المطلوب برای سالک در سایۀ تبتّل رخ میدهد. یعنی پرودگار عالم این بنده را به مطلوب و مقصود میرساند.
در واقع سالک باید از هر موجودی غیر از خدای سبحان منقطع گردد و به خداوند وصل شود. واژۀ انقطاع را از دو زاویه میتوان نگریست. یکی «انقطاع عن الناس» و دیگری «انقطاع الی الله». در حقیقت دعا باید این مأموریت و نقش را در حالت معنوی بنده به وجود آورد. بریدن از همه چیز حتّی از خود و وصل شدن به خدا در همه چیز حتّی در استقلال خود. این حقیقت و فلسفۀ دعا است و همان توحید افعالی است که به دست آوردن آن بسیار مشکل میباشد.
در دعا انسان باید بتواند از همه چیز ببرد و به خدا وصل شود. مفهوم این بیان با یک مثال عامیانه روشنتر میگردد. اگر کسی بخواهد چراغی روشن کند و چند رشته سیم در اختیار داشته باشد، تا وقتی چراغ را به رشته سیمی که به نیروگاه برق متصّل است، وصل ننماید، روشن نخواهد شد. به همین صورت اگر کسی میخواهد از نور خداوند بهرهمند شود، باید رشتۀ دل خود را به نیروگاه لایزال الهی متصّل نماید تا چراغ دلش نورانی شود. بر همین اساس است که در مناجات شعبانیه میفرمایند:
«إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّی تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّور»[2]
دیدگان و چشمان قلب ما زمانی میتوانند حجابهای نور را کنار بزنند و جمال منور وجهالله را به نظاره بنشینند که از تمام تعلّقات و وابستگیهای به غیر، انقطاع حاصل شود.
(تـبـتـل ) از مـاده (بـتـل ) (بـر وزن حـتـم ) در اصـل بـه مـعـنـى (انـقـطـاع ) اسـت ، و لذا بـه مـریـم (بـتـول ) گـفـتـه شـده ، چرا که هیچ همسرى براى خود انتخاب نکرده بود، و اگر به بـانـوى اسـلام فـاطـمـه زهـرا (سـلام الله عـلیـهـا) نـیـز بـتـول گـفـتـه مـى شـود بـه خـاطـر ایـن اسـت کـه او از زنـان عـصـر خـود از نـظـر اعمال و رفتار
و معرفت جدا و برتر، و به حالت انقطاع الى الله رسیده بود.
بـه هـر حـال (تبتل ) آن است که انسان با تمام قلبش متوجه به خدا گردد، و از ما سوى الله منقطع شود، و اعمالش را فقط به خاطر او بجا آورد و غرق در اخلاص گردد.
و اگـر در روایـت از پـیـغـمـبـر گـرامـى اسـلام (صـلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) نـقـل شـده : لا رهـبـانـیـة ، و لا تـبـتـل فـى الاسـلام (در اسـلام نـه رهـبـانـیـت اسـت و نـه تـبـتـل ) اشـاره بـه ایـن اسـت کـه تـرک دنـیـا بـه آن مـعـنـى کـه در مـیـان راهـبـان مسیحى مـعـمـول است در اسلام وجود ندارد آنها براى ترک دنیا هم ازدواج را ترک مى کنند، و هم هر گـونـه فـعـالیت اجتماعى را، اما یک مسلمان واقعى در عین اینکه در قلب اجتماع زندگى مى کند تمام توجهش به خدا است .
در بـعـضـى از روایـات ، از ائمـه مـعـصـومـیـن نـقـل شـده کـه (تـبـتـل ) بـه مـعنى بلند کردن دست در نماز است ولى روشن است که این در حقیقت بیان یکى از مظاهر اخلاص و انقطاع الى الله مى باشد.
بـه هـر حـال آن یـاد پـروردگـار و این اخلاص سرمایه عظیم مردان خدا در برنامه سنگین هدایت خلق است