نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

28-3. آمادگی برای مرگ و نقش آن در تربیت (جمعه/6)

پنجشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۴۵ ق.ظ
62:6
۹۶/۰۴/۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j28

نظرات  (۷)

۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۹:۴۷ امیرحسین صفاریان

قَالَ وَ قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَیُّ الْمُؤْمِنِینَ أَکْیَسُ قَالَ أَکْثَرُهُمْ ذِکْراً لِلْمَوْتِ وَ أَشَدُّهُمُ اسْتِعْدَاداً لَهُ

 تعبیر به «اسْتِعْدَاداً لَهُ» خیلی جالب است. شدت استعداد، آمادگی، استعداد یعنی بگویند الآن، بگوید باشد، آماده است اما طلب مرگ نکرده است. «أَشَدُّهُمُ اسْتِعْدَاداً لَهُ» شدت استعداد و اکثر ذکر، یعنی در هر جایی هر کاری می‌خواهد بکند یاد او هست که اگر امروز بخواهد بمیرد آیا این کار را ادامه می‌داد؟ اگر مُردنی بود این کار را انجام می‌داد؟ «أَکْثَرُهُمْ ذِکْراً لِلْمَوْتِ» یعنی دائماً یاد مرگ هست، یاد مرگ جزو ذکر این است، یعنی همانطور که ما ذکرهایی را داریم، ذکر او این است «أَکْثَرُهُمْ ذِکْراً لِلْمَوْتِ» منتها ذکری که دائماً سرلوحه اش باشد. هر روز صبح خود را احساس می‌کند که پس از مرگ است و شب حداکثر انتهای بودن او هست، چطور رابطه برقرار می‌کند؟ تکلیف او یک طور دیگری شکل می‌گیرد تا یک کسی که حالا حالاها حساب کند که هست.

۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۹:۴۸ امیرحسین صفاریان
 ین، کتاب حسین بن سعید و النوادر ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ حَدِّثْنِی بِمَا أَنْتَفِعُ بِهِ فَقَالَ یَا أَبَا عُبَیْدَةَ مَا أَکْثَرَ ذِکْرَ الْمَوْتِ إِنْسَانٌ إِلَّا زَهِدَ فِی الدُّنْیَا

اگر ذکر موت کسی زیاد بشود بی رغبتی او به دنیا شدیدتر می‌شود، پس ذکر موت زیاد زهد در دنیا را به دنبال دارد، بی‌رغبتی به دنیا را در پی دارد«زَهِدَ فِی الدُّنْیا». پس اگر انسان می‌خواهد با آن «رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا» مقابله کند و «اطْمَأَنُّوا بِها» نشود چه کار باید بکند؟ نسبت به موت ذاکر باشد
۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۹:۴۸ امیرحسین صفاریان

- ل، الخصال ابْنُ الْمُغِیرَةِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ قَالَ: أَتَى النَّبِیَّ ص رَجُلٌ فَقَالَ مَا لِی لَا أُحِبُّ الْمَوْتَ فَقَالَ لَهُ أَ لَکَ مَالٌ[1] قَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدَّمْتَهُ[2] قَالَ لَا قَالَ فَمِنْ ثَمَّ لَا تُحِبُّ الْمَوْتَ.[3]



[1] - چون در دنیا جدا کردن خیلی سنگین و سخت است، در دنیا بودن و داشتن و جدا شدن خیلی سخت است، که انسان آن‌جا جدا بشود «تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»[1] خیلی سخت است، می‌گوید جان خود را حاضر هستم بدهم ولی پول نخواه. لذا خیلی جاها «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى‏ تِجارَةٍ تُنْجیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ »[1]‏ حالت آیه این است که در سرتاسر آیه دارد از أشرف به سمت شریف می‌رود، نه از شریف به سمت أشرف. لذا چون «تُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» است اول اموال را آورده است. لذا روایاتی هم که ذیل آیه آمده است می‌گویند همین‌طور است، دادن مال سخت‌تر است.

[2] -«وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ»[2] برای فردای خود چه فرستاده است؟ تقدیم کردن یعنی فرستادن جلوتر از خود، جلوتر فرستادن «فَقَدَّمْتَه» آیا این‌ها را مقدم کردی؟ فرستادی جلوتر از خود؟ خیلی تعبیر زیبایی است، یعنی دل انسان آن‌جایی است که مال او هست، اگر مال او این‌جا است دل او این‌جا است، اگر «قَدَّمْتَهُ» فرستاده بود، دل او آن‌جا بود، لذا می‌خواست برود.

[3] - روایت زیبایی هست که «قلب الانسان حیث یکون ماله» بعد دنباله آن می‌فرماید: سرمایه‌گذاری کنید اموال خود را در سماء، در آسمان، تا اینکه قلب‌های شما آسمانی شود. خیلی تعبیر دقیقی است، مطابق با این است. سرمایه‌گذاری کنید اموال خود را در آسمان‌ تا قلب‌های شما آسمانی بشود. یعنی یک راهکار عملی خیلی راحت است، راحت که می‌گوییم یعنی راهکار است دیگر، یعنی به صورت مفهومی نیست که فقط مفهوم بیان کرده باشند، می‌گوید: «قلب الإنسان حیث یکون ماله». لذا ببینید جریان امام حسین (ع) که در آن سرمایه‌گذاری می‌شود، خرج می‌شود، باقی‌ترین نهضتی است که باقی مانده است، چرا؟ چون مردم در آن خرج می‌کنند لذا زنده مانده است، از همه نهضت‌ها و جریان‌ها هم بهتر زنده مانده است، چون خود مردم سرمایه‌گذاری می‌کنند خود آن‌ها هم زنده نگه می‌دارند و نجات‌دهنده‌ترین هم هست، چرا؟ چون مردم در آن سرمایه‌گذاری می‌کنند، نجات‌دهنده‌تر از همه هم هست، یعنی برای همه مردم در طول تاریخ که بعد از جریان امام حسین (ع) بودند نجات‌دهنده‌ترین جریان، جریان امام حسین (ع) است، چرا؟ چون سرمایه‌گذاری کردند، لذا سرمایه‌گذاری در این مسئله اصلاً لازم است، دین توصیه می‌کند که انسان سرمایه‌گذاری بکند تا قلب انسان به سمت او حرکت بکند. باقیات و صالحات بعد از انسان است، آن‌ها تأخیر دارد، یعنی انسان یک کاری را انجام می‌دهد، از دنیا رفته است،‌ این‌ها این‌جا هستند و مدام نتیجه این‌ها به او می‌رسد، باقی هستند، اما «قَدَمتُهُ» یعنی در راه خدا خرج کرد، قبلاً خرج کرده است، هست، الآن زنده است، باقیات و صالحات مربوط به [بعد از خود است.] مثلاً وصیت می‌کند که من از دنیا رفتم با این پول من یک کاروانسرا بسازید، یک مدرسه بسازید، یا مثلاً فلان کار را بکنید، این می‌شود باقیات و صالحات که هر کسی می‌رود آن‌جا علم تحصیل می‌کند دائماً ثواب آن را برای این هم می‌نویسند، عیبی هم ندارد در دوران حیات او باشد اما مرسوم به این است که خود او رفته است و این‌ها مانده‌اند، باقیات هستند، خود او رفته است و از فانیات است اما کار او باقیات است. اما این «قَدَمتَهُ» یعنی در دوران حیات خود، همانطور که در زمان پیغمبر دارد یک کسی از دنیا رفته بود یک انبار خرما داشت، این‌ها را برای خیرات وقف کرده بود، وقتی که آن‌ها را پخش کردند، آخر آن یک خرمای پوسیده مانده بود، بعد پیغمبر فرمود: اگر این فرد این‌ خرما را در زمان حیات خود، وقتی که زنده بود داده بود أفضل از این اموالی بود که بعد از موت خود وصیت کرده بود. سامری این حرف عیسی (ع) را از همه بهتر گوش کرد، چون سامری دید زینت قوم را از خود آن‌ها گرفت، در قرآن هم دارد، زینت قوم را از خود آن‌ها گرفت که گوساله را درست کرد، بعد به مردم گفت:‌ این را عبادت بکنید. مردم دیدند چون زینت خود آن‌ها است آن را به راحتی عبادت کردند، قبول کردند، چون مال آن‌ها بود قلب آن‌ها هم به آن سمت رفت، چون مال خود آن‌ها بود و زینت خود آن‌ها بود، قلب آن‌ها هم به راحتی پذیرفت. لذا یک راه استراتژیک در کار کردن تبلیغی است، اگر کسی می‌خواهد کار تبلیغاتی بکند سعی نکند که همیشه یک بودجه‌ای از جای دیگری بگیرد و صرف بکند، خود مجموعه‌ای که در کار هستند بودجه را تأمین بکنند بقای کار بهتر می‌شود، یعنی این‌طور نیست که انسان دوتا بانی پیدا کند و انجام بدهد، بگوید الحمدلله خیلی هم خوب انجام شد، نه، این خوب است، اما بقای کار در آن‌جایی که خود افراد شریک بشوند، هرچند سخت‌تر باشد، اما خود آن‌ها شریک شده باشند بقای {کار بهتر است}. چون خود این‌ها یک کمال است که این‌ در این کار شریک شد، اگر کم هم داده باشد اما شریک شدن این را در این راه کامل‌تر کرده است. حالا غیر از آن است که یک کسی مثلاً یک میلیون تومان بدهد اما یک کسی هزار تومان بدهد. این هزار تومانی که این از خود داده است یک کمال در این ایجاد کرده است، این همان کسی است که دارد به سمت خدا حرکت عملی می‌کند، حرف حرکت نیست بلکه خود حرکت است. خوب است که خود بچه‌ها مثلاً دانشگاه می‌روند در بین دانشجوها شریک بشوند و فقط از دانشگاه پول نگیرند، در یک روستا می‌روید خود بچه‌ها شریک بشوند، یعنی خود خانواده‌های بچه‌ها شریک بشوند، این‌ها اثر دارد.

۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۹:۴۸ امیرحسین صفاریان

38 وَ تَبِعَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ جِنَازَةً فَسَمِعَ رَجُلًا یَضْحَکُ فَقَالَ کَأَنَّ الْمَوْتَ فِیهَا عَلَى غَیْرِنَا کُتِبَ وَ کَأَنَّ الْحَقَّ فِیهَا عَلَى غَیْرِنَا وَجَبَ[1] وَ کَأَنَّ الَّذِی نَرَى مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِیلٍ إِلَیْنَا رَاجِعُونَ نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ وَ نَأْکُلُ تُرَاثَهُمْ قَدْ نَسِینَا کُلَّ وَاعِظٍ وَ وَاعِظَةٍ وَ رُمِینَا بِکُلِّ جَائِحَةٍ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِیَ الْمَوْتَ وَ هُوَ یَرَى الْمَوْتَ وَ مَنْ أَکْثَرَ ذِکْرَ الْمَوْتِ رَضِیَ مِنَ الدُّنْیَا بِالْیَسِیرِ.



[1] -  اصلاً انگار حق بر غیر از ما واجب شده است، این‌جا حق همان مرگ است «وَ کَأَنَّ الْحَقَّ فِیهَا عَلَى غَیرِنَا وَجَبَ» در این دنیا حق برای غیر ما واجب شده است، نه برای ما، چون یقین، حق، این‌ها إطلاق به موت هم شده است، از جمله اصطلاحاتی که بر موت إطلاق شده است خود حق است، چون موت صدق محض است، انسان وقتی به موت می‌رسد صدق است، لذا حق بر آن إطلاق می‌شود، چون واقع است، حتمی است، به این عنوان به آن إطلاق حق می‌شود، یقین، آن‌جا که دارد «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یأْتِیکَ الْیقینُ»

۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۹:۴۸ امیرحسین صفاریان
قَالَ النَّبِیُّ ص‏ اذْکُرُوا هَادِمَ اللَّذَّاتِ فَقِیلَ وَ مَا هُوَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ الْمَوْتُ فَمَا ذَکَرَهُ عَبْدٌ عَلَى الْحَقِیقَةِ فِی سَعَةٍ إِلَّا ضَاقَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ لَا فِی شِدَّةٍ إِلَّا اتَّسَعَتْ عَلَیْهِ[1] وَ الْمَوْتُ أَوَّلُ مَنْزِلٍ مِنْ مَنَازِلِ الْآخِرَةِ وَ آخِرُ مَنْزِلٍ مِنْ مَنَازِلِ الدُّنْیَا[2] فَطُوبَى لِمَنْ أُکْرِمَ عِنْدَ النُّزُولِ بِأَوَّلِهَا وَ طُوبَى لِمَنْ أُحْسِنَ مُشَایَعَتُهُ فِی آخِرِهَا[3] وَ الْمَوْتُ أَقْرَبُ الْأَشْیَاءِ مِنْ بَنِی آدَمَ وَ هُوَ یَعُدُّهُ أَبْعَدَ فَمَا أَجْرَأَ الْإِنْسَانَ عَلَى نَفْسِهِ وَ مَا أَضْعَفَهُ مِنْ خَلْقٍ وَ فِی الْمَوْتِ نَجَاةُ الْمُخْلِصِینَ وَ هَلَاکُ الْمُجْرِمِینَ وَ لِذَلِکَ اشْتَاقَ مَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْمَوْتِ وَ کَرِهَ مَنْ کَرِهَ:.


[1] - می‌بیند نه، این‌قدر هم سخت نیست، یعنی این حالتی است که دنیا حقیر می‌شود، تحقیر دنیا است، یعنی نه سختی آن، آن سختی است که انسان را از پا دربیاورد، نه گشایش آن گشایشی است که حواس انسان را پرت بکند، تعبیر این است، یعنی دنیا را رسوا کرده است، ذکر موت حد دنیا را برای این معلوم می‌کند، وقتی حد دنیا معلوم بود نه راحتی‌های دنیا، خوشی‌های دنیا او را غافل می‌کند، چون حد دنیا برای او محفوظ است، نه سختی‌های دنیا او را... لذا نسبت به خیلی از مقام‌های اولیاء الهی دارد که تمام سختی‌ها و راحتی‌های دنیا از زیر پای این‌ها عبور می‌کند، یعنی اصلاً در حد این‌ها نیست که به این‌ها گزندی برساند، با اینکه سخت می‌گذرانند ولی این سختی مربوط به همین زیر پا است، چقدر تفاوت دارد که زیر پای انسان سخت باشد تا اینکه سختی به انسان إحاطه بکند، چقدر تفاوت می‌کند؟ همه این‌ها از زیر پای این‌ها عبور می‌کند، یعنی مثل وقتی است که انسان دارد در یک سنگلاخی راه می‌رود یک مقدار برای پا سخت است اما زیر پا است، نَفَس در آرامش است، انسان در کوه دارد می‌رود زیر پای او سخت است اما نَفَس در آسایش است، راحت است، اصلاً این نمی‌تواند به او ضرر بزند، لذا همه سختی‌ها و راحتی‌های دنیا از زیر پای این شخص عبور می‌کند، خیلی تعبیر بلندی است که معنی این آن است که اگر راحتی باشد برای او ضیق می‌کند، سخت اگر باشد برای او راحت می‌کند، نشان می‌دهد که هم راحتی و هم سختی آن از زیر پای تو باید عبور کند. ضیق می‌کند یعنی غفلت او را کنار می‌زند، آن‌جایی که ضیق را وسیع می‌کند یعنی باز فشار آن را برمی‌دارد، چون دنیا نمی‌تواند به انسان فشار بیاورد

[2] -پای عمل دیگر بسته می‌شود در این آخرین منزل، آخرین منزل دنیا، انسان  تثبیت می‌شود، اولین منزل آخرت هم هست که از این‌جا به بعد نوع... لذا اگر کسی در آخرین منزل خوب او را مشایعت کرد و از آن طرف خوب بر او وارد شد، این دوتا عالم را به سلامت طی کرده است، چون دارد که اگر کسی در آن اولین منزلی که بر برزخ وارد می‌شود به سلامت عبور کند تا آخر دیگر سالم است، روایت دارد که اگر کسی توانست آن اولین منزل را به سلامت طی کند بعد از آن دیگر همیشه بهتر از قبل است، بعد از آن بهتر از قبل است برای این شخص، دیگر سخت معنا ندارد برای این، خیلی تعبیر دقیقی است. لذا می‌فرماید: «وَ الْمَوْتُ أَوَّلُ مَنْزِلٍ مِنْ مَنَازِلِ الْآخِرَةِ» با توجه به اینکه موت هم جدا شدن از غیر است دیگر، اگر در اینجا وارد شد و سالم بود معلوم می‌شود أغیار دیگر با او نیستند، قطعاً بعد از این مدام خود شکوفا می‌شود، باز می‌شود

۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۹:۴۹ امیرحسین صفاریان

فس، تفسیر القمی‏ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ‏ قَالَ إِنَّ فِی التَّوْرَاةِ مَکْتُوبٌ[1]

أَوْلِیَاءُ اللَّهِ یَتَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ[2] ثُمَّ قَالَ‏ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِیکُمْ[3]

بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏6، ص: 126



[1] - از خود تورات این‌ها نقل کرده است که کسانی که ولی الهی هستند، این‌هایی که ولایت الهی شامل حال این‌ها شده است یا این‌ها ولی الهی هستند، دو طرفی است، این‌ها تَمنّی موت می‌کنند، یعنی منتظر مرگ هستند، آماده برای مرگ هستند، مرگ برای آن‌ها خوشایند است، آرزوی لقاء برای آن‌ها هست «ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِیکمْ» آن موتی که از‌ آن فرار می‌کنید حتماً با شما ملاقات خواهد کرد. یعنی این‌ها اولیاء الهی نیستند، تفسیر دارد تطبیق می‌کند که این‌ها گفتند در تورات که اگر کسی اولیاء الله باشد تَمنّی موت می‌کند، در حالی که این‌ها دارند از موت فرار می‌کنند و قطعاً هرچه این‌ها فرار می‌کنند این‌طور نیست که موت هم این‌ها را رها بکند، از هر دری فرار بکنند رو به موت دارند فرار می‌کنند، هرچه سرعت خود را بیشتر بکنند با سرعت بیشتری به سمت موت دارند می‌روند.

[2] - در روایات بعدی می‌آید تَمنّی موت را معنا کردند آمادگی و تهیؤ برای موت است، نه تمنّی موت یعنی انسان تقاضای مرگ از خدا بکند، یعنی انسان طوری باشد که اگر هر لحظه گفتند مرگ او می‌رسد احساس بکند که آماده است، می‌خواهد برود، نگوید صبر کنید حالا من خداحافظی بکنم مثلاً، قسط‌های خود را بدهم، حالا نمی‌دانم فلان کار من مانده است، حالا من آن کار را چه کار بکنم؟ بچه‌های من مثلاً چه می‌شوند؟ حالا برای دیگران که فقدان است، و آن‌ها یک تکلیف دیگری دارند، اما کسی که دارد می‌رود آن‌چنان آماده باشد که لطف حق و امید به لقاء ربّ برای او مشهود باشد. امید به لقاء ربّ با آمادگی برای مرگ همراه است، 

-[3] این آیات خطاب به یهود است که این‌ها ادعا می‌کردند که آخرت مربوط به ما است و شک و شبهه‌ای در این نیست و عذاب شامل حال ما نمی‌شود، خدای تبارک و تعالی خطاب به آن‌ها می‌کند که اگر شما قائل هستید به اینکه دار آخرت مربوط به شما است «مِنْ دُونِ النَّاسِ» یعنی بقیه هم راه ندارند، چون معتقد هستند که بقیه مثل حیوان برای ما قرار گرفتند تا ما به کمال خود برسیم، مثل حیواناتی که باید در خدمت انسان باشند تا انسان به کمال خود برسد، نظر آن‌ها به همه عالم این است که یهود آن قوم برتری است که خدای تبارک و تعالی همه عالم را و همه انسان‌ها را در خدمت آن‌ها قرار داده است تا اینکه این‌ها به کمال خود برسند و آن کمالاتی که در دار آخرت برای آن‌ها حتمی هم هست، چون قوم برتر هستند، شکی هم نیست، لذا می‌گویند اگر یک موقعی هم برای ما بد و خوب داشته باشیم بد ما یک مدت خیلی کوتاهی در آتش است بلافاصله راحت می‌شود. این‌جا خدا با آن‌ها احتجاج می‌کند اگر شما قائل به این هستید پس «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ» ‏شما می‌گویید دار آخرت قطعاً از این‌جا بهتر است، اگر شما می‌گویید آن هم برای شما است، قطعی است، پس چرا تَمنّی موت نمی‌کنید؟ اگر بهتر است، انسان به دنبال بهتر است، آن‌جا را هم که می‌گویید برای ما است، بهتر است و برای ما هم هست، اگر این‌طوری است تَمنّی موت بکنید. «إِنْ کنْتُمْ صادِقینَ‏» اگر اهل صدق هستید. این علامت این هست که اگر می‌خواهید ببینید این‌ها در ادعای خود راست می‌گویند، [ببینید تمنی موت] می کنند یا نه. لذا «إِنْ کنْتُمْ صادِقینَ‏» با همه إحتجاج می‌کند، هر کسی چنین ادعایی را داشته باشد [مشمول این آیه است] حالا به نحو دیگری،

«وَ لا یتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً» قطعاً چنین تَمنّی این‌ها ندارند، بلکه نه تنها یهود تَمنّی موت را ندارد شدیدترین أقوام هستند به حیات دنیا که می‌فرماید: به خاطر اینکه به خاطر آن چیزهایی که جلو فرستادند، أعمال سابق خود، این‌ها تَمنّی موت نمی‌کنند و خدا ظالمین را می‌شناسد و این‌ها را می‌یابی که حریص‌ترین مردم هستند در حیات دنیا، امروز هم همین‌طوری است، از قدیم هم همین‌طوری بوده است، معروف است که یهودی‌ها خیلی نسبت به مال {حریص هستند} اصلاً مثل اینکه جان آن‌ها است، درهمه کشورها معروف است که یهود این‌طوری هستند، فقط در ایران نیست، حالا در ایران شما کمتر شاید با آن‌ها حشر و نشر داشته باشید ولی از قدیم معروف بود که یهودی‌ها هر کار پولداری که بوده است، هر جایی که پول در آن‌جا خوابیده بود جای پای آن‌ها هم بود، حالا یک مقداری شاید دست و بال آن‌ها مثل سابق باز نباشد که الآن هم مخفی‌تر این کار را انجام می‌دهند ولی «لَتَجِدَنَّهُمْ» این‌ها حریص‌ترین مردم هستند در حیات دنیا «وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکوا»«یوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ» نه تنها این‌ها حریص هستند در دنیا، بلکه یکی از علامت دنیاطلبی آن‌ها این است که دوست دارند در دنیا هزار سال عمر کنند، یعنی از دنیا اصلاً سیر نمی‌شوند و اگر آخرت برای این‌ها است و آن‌جا راحت‌تر است باید این‌ها تَمنّی موت بکنند، نه تنها تَمنّی موت نمی‌کنند و حریص هستند بر دنیا بلکه دائماً طول عمر می‌خواهند منتها از خدا، طول عمر می‌خواهند تا در همین دنیا بمانند «یعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ» هزار سال در دنیا بمانند «وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یعَمَّرَ» اما بدانند که این عمر طولانی هم آن‌ها را از عذاب دور نمی‌کند، یعنی غایت این‌ها، برگشت این‌ها به همان مرتبه عذاب است «وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِما یعْمَلُونَ» بعد دوباره آیات بعدی هم باز خطاب به همین یهود است که این‌ها تَمنّی موت نمی‌کنند.

 

۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۹:۵۰ امیرحسین صفاریان
اینها نظرات آقای حسین علیزاده است که زودتر از موعد در جای دیگر وارد کرده بودند و بنده همان نظرات را به اینجا منتقل کردم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی