27-5. رهبانیت و برری نقش تربیتی مثبت یا منفی آن (حدید/27)

...صافی
فی الکافی و الفقیه و العیون عن أبی الحسن علیه السلام قال صلاة اللّیل ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ ما فرضناها علیهم إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ و لکنّهم ابتدعوها ابتغاء رضوان اللَّه فَما رَعَوْها ای فما رعوا جمیعاً حَقَّ رِعایَتِها لتکذیبهم بمحمّد صلّى اللّه علیه و آله.
کذا فی المجمع عن النبیّ صلّى اللّه علیه و آله مرفوعاً فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ خارجون عن الاتباع.
فی المجمع عن ابن مسعود قال دخلت على رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله قال یا ابن مسعود اختلف من کان قبلکم على اثنتین و سبعین فرقة نجا منها اثنتان و هلک سایرهنّ فرقة قاتلوا الملوک على دین عیسى علیه السلام فقتلوهم و فرقة لم یکن لهم طاقة لموازاة الملوک و لا ان یقیموا بین ظهرانیهم یدعونهم الى دین اللّه تعالى و دین عیسى علیه السلام فساحوا فی البلاد و ترهبوا و هم الذین قال اللّه عزّ و جلّ وَ رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ ثمّ قال النبیّ صلّى اللّه علیه و آله من آمن بی و صدّقنی و اتبعنی فقد رعاها حقّ رعایتها و من لم یؤمن بی فاولئک هم الهالکون.
.... نمونه
سپس مىافزاید:" در قلوب آنها علاقه به رهبانیتى افکندیم که آن را ابداع کرده بودند و ما آن را بر آنها مقرر نداشته بودیم، هدفشان جلب خشنودى خدا بود ولى حق آن را رعایت نکردند، لذا ما به کسانى از آنها که ایمان آوردند پاداش دادیم، ولى بسیارى از آنها فاسق و گنهکارند"
به این ترتیب آنها نه تنها آئین توحیدى مسیح را رعایت نکردند و آن را با انواع شرک آلودند، بلکه حق آن رهبانیتى را که خودشان ابداع کرده بودند نیز رعایت ننمودند، و به نام زهد و رهبانیت دامها بر سر راه خلق خدا گستردند، و دیرها را مرکز انواع فساد نمودند، و ناهنجاریهایى را در آئین مسیح ع به وجود آوردند.
مطابق این تفسیر" رهبانیت" جزء آئین مسیح نبود، بلکه پیروانش بعد از او آن را ابداع کردند، و در آغاز چهره معتدل و ملایمى داشت، اما بعدا به انحراف گرائید و سر از مفاسد بسیارى در آورد.
اما طبق تفسیر دیگرى نوعى رهبانیت و زهد در آئین مسیح بود، آنچه پیروان مسیح بعد از او بدعت گذاردند نوع دیگرى از رهبانیت بود که هرگز خداوند براى آنها مقرر نداشته بود «1»
ولى تفسیر اول مشهورتر و از بعضى جهات مناسبتر است.
به هر حال از آیه فوق در مجموع چنین استفاده مىشود که رهبانیت در آئین مسیح نبوده و پیروانش آن را بعد از او ابداع کردند، ولى در آغاز نوعى زهدگرایى و از ابداعات نیک محسوب مىشد، مانند بسیارى از مراسم و سنتهاى حسنهاى که هم اکنون در میان مردم رائج است، و کسى نیز روى آن به عنوان تشریع و دستور خاص شرع تکیه نمىکند، ولى این سنت بعدا به انحراف گرائید و آلوده با امورى مخالف فرمان الهى و حتى گناهان زشتى شد، تعبیر قرآن به جمله فما رَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها" حق آن را رعایت نکردند" دلیل بر این است که اگر حق آن ادا مىشد سنت خوبى بود، و تعبیر آیه 82 مائده که از" رهبانها" و" عالمان" مسیحیان راستین با نظر موافق و مثبت یاد مىکند نیز شاهد این مدعا است (دقت کنید).
کوتاه سخن اینکه اگر سنت حسنهاى در میان مردم رائج شود که اصول کلى آن (مانند دستور زهد) در آئین حق باشد، و مردم آن سنت را به طور خاص به دستور الهى نسبت ندهند، بلکه آن را مصداقى از مصادیق دستورات کلى بدانند، و حق آن را ادا نمایند کار بدى نیست، بدبختى آنجا شروع مىشود که افراطها و تفریطها پیش آید و آن را به سنت سیئهاى تبدیل کند.
مثلا هم اکنون در میان ما مراسمى براى عزادارى و سوگوارى و اعیاد و وفاتهاى پیشوایان بزرگ دین، و همچنین بزرگداشت شهیدان و عزیزانى که از دست مىروند در روز شهادت و یا هفتمین و چهلمین و سالگرد آنها معمول است که مصداقى است از دستورات کلى اسلام در مورد تعظیم شعائر، و بزرگداشت پیشوایان دین و شهیدان و عموم مسلمین، و همچنین مصداقى است از اصل کلى" سوگوارى بر شهداى کربلا" و مانند آنها، بىآنکه جزئیات و تفاصیل این مراسم یک دستور خاص شرع تلقى شود، بلکه صرفا به عنوان یک مصداق از آن اصل کلى انجام مىشود.
هر گاه در این مراسم از حدود شرع تجاوز نشود و آلوده با گناه و خرافهاى نگردد مسلما مصداق" ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ" و مصداق سنت حسنه است، در غیر این صورت بدعت شوم و سنت سیئهاى خواهد بود.
به نظر مىرسد" رهبانیت" که از ماده" رهبه" به معنى ترس از خدا گرفته شده در آغاز مصداقى از زهد و بىاعتنایى نسبت به دنیا بود، ولى بعدا به تحریفهاى گستردهاى کشیده شد و اگر مىبینیم اسلام به شدت با این رهبانیت مبارزه مىکند نیز به خاطر همین چهره نهایى آن است، چنان که در نکتهها شرح بیشترى به خواست خدا پیرامون آن خواهیم داد.
نکتهها:
1- اسلام و رهبانیت
چنان که گفتیم" رهبانیت" از ماده" رهبه" به معنى خوف و ترس است که در اینجا خوف و ترس از خدا منظور است، و به گفته راغب در مفردات ترسى است که آمیخته با پرهیز و اضطراب باشد و" ترهب" به معنى" تعبد" و عبادت کردن و" رهبانیت" به معنى شدت تعبد است.
آیه فوق را هر گونه تفسیر کنیم نشان مىدهد که نوعى رهبانیت مطلوب در میان مسیحیان وجود داشت، هر چند در آئین مسیح چنین دستور الزامى به آنها داده نشده بود، ولى پیروان مسیح آن رهبانیت را از حد و مرز آن بیرون و به انحراف و تحریف کشاندند.
به همین دلیل اسلام به شدت آن را محکوم کرده، و حدیث معروف لا رهبانیة فى الاسلام:" در اسلام رهبانیت وجود ندارد" در بسیارى از منابع اسلامى دیده مىشود «1».
از جمله بدعتهاى زشت مسیحیان در زمینه رهبانیت" تحریم ازدواج" براى مردان و زنان تارک دنیا بود، و دیگر" انزواى اجتماعى" و پشتپا زدن به وظائف انسان در اجتماع، و انتخاب صومعهها و دیرهاى دورافتاده براى عبادت و زندگى در محیطى دور از اجتماع بود، سپس مفاسد زیادى در دیرها و مراکز زندگى رهبانها به وجود آمد که بعدا به گوشهاى از آن براى تکمیل این بحث به خواست خدا اشاره خواهیم کرد.
درست است که زنان و مردان تارک دنیا (راهبها و راهبهها) خدمات مثبتى نیز انجام مىدادند، از جمله پرستارى بیماران صعب العلاج و خطرناک، همچون جذامیان، و تبلیغ در نقاط بسیار دوردست و در میان اقوام وحشى، و مانند اینها، و همچنین برنامههاى مطالعاتى و تحقیقاتى، ولى این امور در برابر کل این برنامه مساله ناچیز و کم اهمیتى بود، و در مجموع مفاسد آن به مراتب برترى داشت.
اصولا انسان موجودى است که براى زندگى در اجتماع ساخته شده، و تکامل معنوى و مادى او نیز در همین است که زندگى جمعى داشته باشد، و لذا هیچیک از مذاهب آسمانى این معنى را از انسان نفى نمىکند، بلکه پایههاى آن را محکمتر مىسازد.
خداوند در انسان" غریزه جنسى" براى حفظ نسل آفریده، هر چیزى که آن را به طور مطلق نفى کند مسلما باطل است.
زهد اسلامى که به معنى سادگى زندگى و حذف تجملات و عدم اسارت در چنگال مال و مقام است هیچ ارتباطى به مساله رهبانیت ندارد، زیرا رهبانیت معنى جدایى و بیگانگى از اجتماع است، و زهد به معنى آزادگى و وارستگى به خاطر اجتماعىتر زیستن است.
در حدیث معروفى مىخوانیم" عثمان بن مظعون" فرزندش از دنیا رفته بود، بسیار غمگین شد، تا آنجا که خانهاش را مسجد قرار داد و مشغول عبادت شد (و هر کار را جز عبادت ترک گفت) این خبر به رسول خدا ص رسید، او را احضار کرده، فرمود:
یا عثمان! ان اللَّه تبارک و تعالى لم یکتب علینا الرهبانیة، انما رهبانیة امتى الجهاد فى سبیل اللَّه!
" اى عثمان! خداوند متعال رهبانیت را براى امت من مقرر نداشته، رهبانیت امت من جهاد در راه خدا است" «1».
اشاره به اینکه اگر مىخواهى پشت پا به زندگى مادى بزنى این عمل را به صورت منفى و انزواى اجتماعى انجام مده، بلکه در یک مسیر مثبت، یعنى جهاد در راه خدا، آن را جستجو کن.
سپس پیامبر ص بحث مشروحى در باره فضیلت نماز جماعت براى او بیان فرمود که تاییدى است بر نفى رهبانیت و انزوا.
در حدیث دیگرى از امام موسى بن جعفر ع مىخوانیم: که برادرش" على بن جعفر" از محضرش پرسید
الرجل المسلم هل یصلح ان یسیح فى الارض او یترهب فى بیت لا یخرج منه؟ قال (ع) لا:
" آیا براى مرد مسلمان سزاوار است دست به سیاحت بزند، یا رهبانیت اختیار کند، و در خانهاى بنشیند و از آن خارج نگردد؟ امام ع در پاسخ فرمود: نه". «1»
توضیح اینکه: سیاحتى که در این روایت از آن نهى شده چیزى همردیف رهبانیت یعنى یک نوع رهبانیت سیار بوده است، به این معنى که بعضى از افراد بىآنکه خانه و زندگى براى خود تهیه کنند، یا کسب و کارى داشته باشند، به صورت جهانگردى بدون زاد و توشه، دائما از نقطهاى به نقطه دیگر مىرفتند، و با گرفتن کمک از مردم و گدایى زندگى مىکردند، و آن را یک نوع زهد و ترک دنیا مىپنداشتند، ولى اسلام هم رهبانیت ثابت را نفى کرده است و هم رهبانیت سیار را، آرى از نظر تعلیمات اسلام مهم آن است که انسان در دل اجتماع وارسته و زاهد باشد نه در انزوا و بیگانگى از اجتماع!
2- سرچشمه تاریخى رهبانیت
تواریخ موجود مسیحیت نشان مىدهد که رهبانیت به صورت فعلى در قرون اول مسیحیت وجود نداشته، و پیدایش آن را بعد از قرن سوم میلادى، هنگام ظهور امپراطورى رومى به نام" دیسیوس" و مبارزه شدید او با پیروان مسیح ع مىدانند، آنها بر اثر شکست از این امپراطور (خونخوار) به کوهها و بیابانها پناه بردند" «2».
در روایات اسلامى نیز همین معنى به صورت دقیقترى از پیغمبر گرامى اسلام ع نقل شده که روزى آن حضرت ص به" ابن مسعود" فرمود:" مىدانى رهبانیت از کجا پیدا شد"؟ عرض کرد: خدا و پیامبرش آگاهترند، فرمود:
بعد از عیسى ع جمعى از جباران ظهور کردند و مؤمنان سه مرتبه با آنها پیکارنموده و شکست خوردند، لذا به بیابانها متوارى شدند، و به انتظار ظهور پیامبر موعود عیسى (حضرت محمد ص) در غارهاى کوهها به عبادت مشغول گشتند، بعضى از آنها بر دین خود باقى ماندند و بعضى راه کفر پیش گرفتند.
سپس افزود آیا مىدانى رهبانیت امت من چیست؟ عرض کرد: خدا و رسولش آگاهترند، فرمود: الهجرة، و الجهاد، و الصلاة، و الصوم، و الحج، و العمرة:
" رهبانیت امت من هجرت و جهاد و نماز و روزه و حج و عمره است" «1».
مورخ مشهور مسیحى" ویل دورانت" در تاریخ معروف خود در جلد 13 بحث مشروحى راجع به رهبانان نقل مىکند، او معتقد است پیوستن" راهبهها" (زنان تارک دنیا) به" راهبان" از قرن چهارم میلادى شروع شد و روز به روز کار رهبانیت بالا گرفت تا در قرن دهم میلادى به اوج خود رسید «2».
بدون شک این پدیده اجتماعى، مانند هر پدیده دیگر، علاوه بر ریشههاى تاریخى ریشههاى روانى نیز دارد که از جمله مىتوان به این واقعیت اشاره کرد که اصولا عکس العمل روانى افراد و اقوام مختلف در برابر شکستها و ناکامیها کاملا متفاوت است، بعضى تمایل به انزوا و درونگرایى پیدا مىکنند و خود را کاملا از اجتماع و فعالیتهاى اجتماعى دور مىکشند، در حالى که گروه دیگر از شکست درس استقامت مىآموزند و صلابت و مقاومت بیشترى پیدا مىکنند، گروه اول به رهبانیت یا چیزى شبیه به آن رو مىآورند و گروه دوم به عکس اجتماعىتر مىشوند.
3- مفاسد اخلاقى و اجتماعى ناشى از رهبانیت
انحراف از قوانین آفرینش همیشه واکنشهاى منفى به دنبال دارد، بنا بر این جاى تعجب نیست که وقتى انسان از زندگى اجتماعى که در نهاد و فطرت او است فاصله بگیرد گرفتار عکس العملهاى منفى شدید مىشود، لذا رهبانیت به حکم اینکه بر خلاف اصول فطرت و طبیعت انسان است مفاسد زیادى به بار مىآورد از جمله:
1- رهبانیت با روح مدنى بالطبع بودن آدمى مىجنگد و جوامع انسانى را به انحطاط و عقبگرد مىکشاند.
2- رهبانیت نه تنها سبب کمال نفس و تهذیب روح و اخلاق نیست. بلکه منجر به انحرافات اخلاقى، تنبلى، بدبینى، غرور، عجب و خود برتربینى و مانند آن مىشود، و به فرض که انسان بتواند در حال انزوا به فضیلت اخلاقى برسد فضیلت محسوب نمىشود، فضیلت آن است که انسان در دل اجتماع بتواند خود را از آلودگیهاى اخلاقى برهاند.
3- ترک ازدواج که از اصول رهبانیت است نه فقط کمالى نمىآفریند بلکه موجب پیدایش عقدهها و بیماریهاى روانى مىگردد.
در دائرة المعارف قرن بیستم مىخوانیم:" بعضى از رهبانها تا آن اندازه توجه به جنس زن را عمل شیطانى مىدانستند که حاضر نبودند حیوان مادهاى را به خانه ببرند! مبادا روح شیطانى آن به روحانیت آنها صدمه بزند"!! اما با اینحال تاریخ فجایع زیادى را از دیرها به خاطر دارد، تا آنجا که به گفته" ویل دورانت" پاپ انیوسان" سوم یکى از دیرها را به عنوان فاحشه خانه توصیف کرد! «1».و بعضى از آنان مرکزى براى اجتماع شکم پرستان و دنیاطلبان و خوشگذرانها شده بود تا آنجا که بهترین شرابها در دیرها پیدا مىشد.
البته طبق گواهى تاریخ، حضرت مسیح هرگز ازدواج نکرد، اما این هرگز به خاطر مخالفت او با این امر نبود، بلکه عمر کوتاه مسیح به اضافه اشتغال مداوم او به سفرهاى تبلیغى به نقاط مختلف جهان به او اجازه این امر را نداد.
بحث در باره رهبانیت درخور کتاب مستقلى است که اگر بخواهیم به آن بپردازیم از بحث تفسیرى بیرون مىرویم.
این بحث را با حدیثى از على ع پایان مىدهیم: در حدیثى در ذیل آیه قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً:" بگو آیا به شما خبر دهم که زیانکارترین مردم کیانند؟ آنها هستند که تلاشهایشان در زندگى دنیا گم شده با این حال گمان مىکنند کار نیک انجام مىدهند" «1».
على ع در تفسیر آن فرمود: هم الرهبان الذین حبسوا انفسهم فى السوارى:" یکى از مصادیق بارز آن رهبانها هستند که خود را در ارتفاعات کوهها و بیابانها محبوس داشتند و گمان کردند کار خوبى انجام مىدهد" «2».
... روایت
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: الِاتِّکَاءُ فِی الْمَسْجِدِ رَهْبَانِیَّةُ الْعَرَبِ، إِنَّ الْمُؤْمِنَ مَجْلِسُهُ مَسْجِدُهُ، وَ صَوْمَعَتُهُ بَیْتُهُ».
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ جَمِیعاً عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَعْطَى مُحَمَّداً ص شَرَائِعَ نُوحٍ وَ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَى وَ عِیسَى ع التَّوْحِیدَ وَ الْإِخْلَاصَ وَ خَلْعَ الْأَنْدَادِ وَ الْفِطْرَةَ الْحَنِیفِیَّةَ السَّمْحَةَ وَ لَا رَهْبَانِیَّةَ وَ لَا سِیَاحَةَ أَحَلَّ فِیهَا الطَّیِّبَاتِ وَ حَرَّمَ فِیهَا الْخَبَائِثَ وَ وَضَعَ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ ثُمَّ افْتَرَضَ عَلَیْهِ فِیهَا الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصِّیَامَ وَ الْحَجَّ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ الْمَوَارِیثَ وَ الْحُدُودَ وَ الْفَرَائِضَ وَ الْجِهَادَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ زَادَهُ الْوُضُوءَ وَ فَضَّلَهُ بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ وَ بِخَوَاتِیمِ سُورَةِ الْبَقَرَةِ وَ الْمُفَصَّلِ[1] وَ أَحَلَّ لَهُ الْمَغْنَمَ وَ الْفَیْءَ وَ نَصَرَهُ بِالرُّعْبِ وَ جَعَلَ لَهُ الْأَرْضَ مَسْجِداً وَ طَهُوراً وَ أَرْسَلَهُ کَافَّةً إِلَى الْأَبْیَضِ وَ الْأَسْوَدِ وَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ أَعْطَاهُ الْجِزْیَةَ وَ أَسْرَ الْمُشْرِکِینَ وَ فِدَاهُمْ ثُمَّ کُلِّفَ مَا لَمْ یُکَلَّفْ أَحَدٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ وَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ سَیْفٌ مِنَ السَّمَاءِ فِی غَیْرِ غِمْدٍ وَ قِیلَ لَهُ- فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ[2].
....المیزان
و قوله: «إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها» استثناء منقطع معناه ما فرضناها علیهم لکنهم وضعوها من عند أنفسهم ابتغاء لرضوان الله و طلبا لمرضاته فما حافظوا علیها حق محافظتها بتعدیهم حدودها.
و فیه إشارة إلى أنها کانت مرضیة عنده تعالى و إن لم یشرعها بل کانوا هم المبتدعین لها.