22-3. عزت در انحصار خداست (فاطر/10)

در آیه ی اول آمده عزت برای خداست، در آیه ی دوم آمده عزت برای خدا و رسول و مومنین است، در روایت داریم، ما تَرَکَ الحَقَّ عَزیزٌ إِلاّ ذَلَّ و َلا أَخَذ َبِهِ ذَلیلٌ إِلاّ عَزَّ؛ (تحف) که این طور بر می آید عزت برای خداست، حق نام دیگر خداست، هر کس به هر میزان که با خداست عزت دارد، رسول اکرم ص آیینه ی تمام نمای حق گشته لذا او هم در عزت کامل است. إِنَّ رَبَّکُمْ یَقُولُ کُلَّ یَوْمٍ أَنَا الْعَزِیزُ فَمَنْ أَرَادَ عِزَّ الدَّارَیْنِ فَلْیُطِعِ الْعَزِیز(بحار)
#عزت هم در عرصه ی فردی هم در عرصه ی اجتماعی: . إِنَّ رَبَّکُمْ یَقُولُ کُلَّ یَوْمٍ أَنَا الْعَزِیزُ فَمَنْ أَرَادَ عِزَّ الدَّارَیْنِ فَلْیُطِعِ الْعَزِیز(بحار)
علی علیهالسلام درباره فلسفه بعثت رسول اکرم میفرماید:
فإنّ اللّه تعالی بعث محمّدا ص لیخرج عباده من عبادة عباده إلی
عبادته و من عهود عباده إلی عهوده و من طاعة عباده إلی طاعته و من ولایة عباده إلی
ولایته.(با اطاعت از خدا عزت می آید، خدا جامعه را با عزت میخواهد)
داوود علیهالسلام وحی کرد: «یا داوود! إنّی وضعت... العزّة فی طاعتی و هم یطلبونه فی خدمة السلطان فلایجدونه . اگر کسی برای اینکه به قدرت و غلبه ی عزت دست یابد بخواهد حرف سلاطین و کدخدا ها را گوش کند قطعا به عزت نخواهد رسید
عزت اجتماعی از منظر مقام معظم رهبری:
در منطق قرآن، عزت واقعی و کامل متعلق به خداوند و متعلق به هر کسی است که در جبههی خدائی قرار میگیرد. در مصاف بین حق و باطل، بین جبههی خدا و جبههی شیطان، عزت متعلق به کسانی است که در جبههی خدائی قرار میگیرند. این، منطق قرآن است. در سورهی فاطر میفرماید: «من کان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعا».(۱) در سورهی منافقون میفرماید: «و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین و لیکنّ المنافقین لایعلمون»؛(۲) عزت متعلق به خداست، عزت متعلق به پیامبر و به مؤمنین است؛ اگرچه منافقان و کافردلان این را درک نمیکنند؛ نمیفهمند که عزت کجاست، مرکز عزت واقعی کجاست. در سورهی نساء، دربارهی کسانی که خود را متصل به مراکز قدرتهای شیطانی میکنند، برای اینکه حیثیتی به دست بیاورند، قدرتی به دست بیاورند، میفرماید: «أ یبتغون عندهم العزّة فانّ العزّة للّه جمیعا»؛(۳) آیا دنبال عزتند این کسانی که به رقبای خدا، به دشمنان خدا، به قدرتهای مادی پناه میبرند؟ عزت در نزد خداست
# آوردگاه عاشورای حسینی، تبلور عزّت:
«لاأعطیکم بیدی إعطاء الذلیل»؛ (همچون ذلیلان، دست بیعت به شما نخواهم داد).
در جای دیگر با رد درخواست بیعتِ ذلیلانه، فرمود: «ألا و إنّ الدعیّ بن الدعیّ قد رکزنی بین اثنتین،بین السلّة و الذلّة و هیهات منّا الذلّة...»
همچنین: «زیرا خدا و پیامبرشو مؤمنان از این که ما به زیر بار ذلت برویم و دامنهای پاک مادران و انسانهای پاکدامن و جانهای غیرتمند و نفوس باشرافت روا نمیدارند که اطاعت افراد پست را بر قتلگاه انسانهای کریم و نیکمنش، مقدم بداریم»
و: «موت فی عزّ خیر من حیاة فی ذلّ»؛ (مرگ باعزت، از زندگی باذلت بهتر است)
و: «الموت أولی من رکوب العار»؛ (مرگ، از پذیرش ننگ، سزاوارتر است).
#عزت به معنای مذموم هم به کار رفته است: قرآن، گاهی از عزّت مذموم حکایت میکند و آن، نفوذناپذیری در مقابل حق، روی برتافتن از حقپذیری و اصرار بر انحراف است که عین ذلّت میباشد: «و إذا قیل له اتّق اللّه أخذته العزّة بالإثم»(4).
#اول خود کلمه ی عزت باید مشخص بشود هنوز تعداد زیادی از مردم عزت را با محبوبیت اشتباه میگیرند. عزّت در لغت یعنی شکستناپذیری و حالتی که مانع مغلوب شدن انسان میشود. کما أنّ العِزَّ هو التفوّق و الاستعلاء بالنسبة الى من هو دونه.(التحقیق). کسی که آن چیزی که او میخواهد و اراده میکند، انجام میشود. مثلا ، پلیس راهنمایی که به یک اشاره ی دست صد ها ماشین می ایستد و یا حرکت میکند یا مثلا داور مسابقه
#عزت به معنای ممدوح آن؛ یعنی قاهر و غالب بودن، در اصل، از آن خداوند است:
#کُلُّ عَزیزٍ داخِلٌ تَحتَ القُدرَةِ فَذَلیلٌ؛ (تحف)، فلذاست که عزت در انحصار خداست، چون ما سوی الله تحت قدرت اویند. آیات مرتبط: «فلایحزنک قولهم إنّ العزّة للّه جمیعا و هو السمیع العلیم»، «و بشّر المنافقین بأنّ لهم عذابا الیما، الّذین یتّخذون الکافرین أولیاء من دون المؤمنین أیبتغون عندهم العزّة فإنّ العزّة للّه جمیعا»
در خود آیه هم: ر عبارت «وللّه العزّة»، چون «للّه» مقدم بر «العزّة» شده است، انحصار استفاده مىشود، یعنى عزّت واقعى مخصوص خداست.